مقدمه :
با خروج قوای شوروی در تاریخ 15 فوریه از خاک افغانستان و ساقط شدن آخرین دولت کمونیستی به ریاست نجیب الله ، حضرت صبغه الله مجددی ( رهبر جبهه نجات ملی افغانستان ) به عنوان اولین دولت نهضت مقاومت با نام دولت مجاهدین اداره کشور را در کابل بر عهده گرفت . [1] بعد از این اتفاقات و به دست گرفتن قدرت در عرصه ی سیاسی افغانستان توسط مجاهدین عوامل بسیاری سبب عوض شدن اوضاع افغانستان و وخیم تر شدن اوضاع کشور گردید .
این دولت تازه روی کار آمده در افغانستان به مرور ضعف هایی را مرتکب گردید به مانند قوم گرایی ، دور شدن از اصول جهادی و اسلامی و تقسیم ناعادلانه قدرت بر مبنای وابسته بودن به احزاب ، فراهم نکردن امنیت جانی و مالی و حاکمیت شبه نظامیان ، این اشتباهات در کنار عوامل مدت دار دیگری مانند خستگی مردم از جنگ و هرج و مرج های قبلی و کنونی ناشی از نزاع میان دولت مجاهدین و شبه نظامیان ، ضعف فرهنگی و مادی و ... اوضاع سیاسی کشور به سمت وخامت بیشتر پیش برد .[2]
این بی ثباتی های افغانستان علاوه بر تباهی ملت افغانستان ، هویت انقلابی – اسلامی نهضت اسلامی افغانستان ( مجاهدین ) و همچنین امنیت ملی – منطقه ای همسایگان افغانستان مخصوصاً جمهوری اسلامی ایران با مشکلات و تهدیدات مهمی رو به رو
ساخت .
به هر حال این بی ثباتی ها و نامناسب بودن اوضاع اقتصادی ، اجتماعی و
به خصوص سیاسی آینده ای جدید و متفاوت را برای مردم و کشور افغانستان
رقم زد .
طالبان محصول و پیامد این بی ثباتی ها و هرج و مرج هاست . اما نکته ای که وجود دارد و نباید از نظر دور داشت این است که تاریخ و گذشته ی کشورهاشان می دهد که اگر کشور در داخل وضعیتی بغرنج و أسف ناک داشته باشد به خودی خود نظر دیگر کشورها را به سوی خود جلب می کند و باعث می شود که کشورهای با قدرت و سود برنده و ذینفع از این موقعیت استفاده کرده و در کشور مناسب برای دخالت اعمال نفوذ کنند . ظواهر امر نشان دهنده این است که کشورهایی در منطقه و سایر نقاط دنیا در قضیه افغانستان مخصوصاً در دهه 90 دخیل هستند و بی ارتباط با طالبان نیستند که هیچ ، بلکه به عنوان پشتیبان طالبان جلوه گر شده اند . به هر شکل طالبان گروهی بودند که در عرصه سیاسی افغانستان ظاهر شده اند و با تمام ویژگی ها و جنبه های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی خود نشان داده اند که اثرات قابل توجه و مهمی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
گذارده اند .
اکنون به چگونگی و کیفیت و کمیت این اثرات بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران پرداخته می شود .
کلیات :
طالبان کیستند ؟ طالبان محصلینی مذهبی ( طلبه ) هستند . مراجع اسلامی سنتی قبایل جنوبی پشتون و طلبه های افغانی و پاکستانی که مدارس سنتی پاکستان محل تحصیل آنان بوده هسته و اعضای واقعی طالبان را تشکیل می دهند . [3]
بنابر اظهار نظر عده ای طالبان به طور خود جوش ظهور کرده و به نوعی می خواستند به هرج و مرج ها و مشکلات ، عدم امنیت و نبود یک دولت مرکزی قوی پایان دهند . البته طالبان هم هدف خود را اعلام داشته و انگیزه اصلی قیام خود را پیش گیری از دزدی و هرج و مرج و چپاول اموال عمومی معرفی کرده اند .[4]
برای نخستین بار نام طالبان در محافل سیاسی بین الملل زمانی شنیده شد که آنان برای اولین بار در نوامبر 1994 زمانی که یک کاروان پاکستانی را که توسط نیروهای بسیجی محلی ( میلیشایی محلی ) دستگیر شده بودند آزاد کردند . طالبان بعد از این ماجرا تصمیم قطعی خود را برای به چنگ آوردن قندهار گرفتند . در سال 94 قندهار و در سال 1995 هرات در اختیار طالبان قرار گرفت و بالاخره طالبان توانستند کابل را در سال 1996 از آن خود کنند و نجیب الله رئیس دولت مجاهدین افغانستان را هم در پس این اقدام ، طالبان اعدام کردند . [5]
طالبان خیلی سریع توانستند خود را در عرصه سیاسی افغانستان نمایان سازند و تنها یک جا مانده بود که مخالفان طالبان در آن شهر مستقر بودند وا ن مزار شریف بود . طالبان مزار شریف را بالاخره در سال 1997 توانستند تصرف کنند و تقریباً سلطه ی خود را بر افغانستان کامل کردند .[6]
طالبان در حالی موفق شدند که در افغانستان قدرت بدون رقیب شوند که مردم در سراسر کشور دیگر از جنگ ها و نا امنی ها خسته و آشفته بودند و فقط کافی بود گروهی یا حزبی بتواند با قدرت کامل وارد عرصه پر اغتشاش و هیاهوی افغانستان شوند . و طالبان آن گروه با اقتداری بودند که توانستند پیروز جنگ داخلی افغانستان شوند نکته جالب توجه این که طالبان همانطور که قبلاً ذکر شد با شعار و هدف از بین بردن هرج و مرج ، نا امنی ، جلوگیری از چپاول اموال عمومی و سرقت شروع به کار کردند و همین شعار و انگیزه خود می توانست عاملی باشد که مردم هم با طالبان همسو شوند و قدرت یافتن آنان را
بپذیرند .
بخش اول : تهدید سیاسی – ایدئولوژیک طالبان علیه ایران
فصل اول :
مخدوش سازی چهره انقلاب اسلامی و اسلام
انقلابی که در سال 57 در ایران رخ داد واقعه ای بود که توجه جهان به خصوص قدرت های بزرگی مانند آمریکا و همچنین همسایگان ایران را به خود جلب کرد . این انقلاب که به رهبری امام خمینی به وقوع پیوست عقلانیت و انسان محوری را که مبنا و اساس دنیای غرب و پیشرفته بودند را به چالش کشاند .[7]
انقلاب اسلامی ایران توانست اساس حکومتی خود را بر مبنای اصول فقهی – کلامی خاص استوار سازد . حکومتی که نقش و جایگاه انتصاب الهی و مشروعیت مردمی را با هم در نظر گرفته و قبول کرده است . آیت الله سید محمد باقر صدر در کتاب « الاسلام یقود الحیاء » در این مورد آورده : « مرجعیت به عنوان یک خط ، تصمیم الهی است ، اما به عنوان مشخص کردن یک فرد ، یک تصمیم از ناحیه امت است . » [8]
اما کشورهای قدرت مدار و با نفوذ جهان خصوصاً آمریکا بی کار ننشستند و مشکلات زیادی را برای انقلابی که قصد صدور کردن اندیشه ها و در نهایت انقلاب خود را داشت به وجود آوردند جنگ 8 ساله بین ایران را در این باره فراموش کرد ، زیرا انقلاب ایران مذهب خود را شیعه معرفی کرد و گفته است که خلیفه باید نسلی از پیامبر باشد . این در حالی است که اکثر همسایگان مسلمان ایران اهل سنت هستند و معتقدند که خلیفه باید از جانب جامعه وسیع مسلمانان انتخاب شود .[9] و حتی بعضی از کشورها به شدت از نظر مذهبی و ایدئولوژیک با انقلاب اسلامی ایران مخالفند زیرا انقلاب اسلامی موجی از اسلام خواهی را در این کشورها به راه انداخته و معضلاتی را در حال پایه ریزی بود . مانند کشور عربستان که با مکتب وهابیت خود نشان داده که دشمنی خاصی با شیعیان و انقلاب اسلامی دارد . و همچنین پاکستان و علمای این کشور که نزدیکی بسیاری با عربستان از نظر
مذهبی دارند .
انقلاب اسلامی ایران با نظریه های فقهی – کلامی مخصوص به خود ظهور کرد اما در برابر این امر ناگهان گروهی به نام طالبان در همسایگی دیوار به دیوار در افغانستان ظهور کردند . به طور دقیق طالبان در 12 فروردین 1375 بود که ملا عمر آخوند را به عنوان
امیر المومنین امارت اسلامی افغانستان با گردهمایی حدود 1500 مولوی در قندهار اعلام
کردند .[10]
بعد از این گردهمایی و انتخاب رهبری بود که نشست بزرگی در فروردین همان سال توسط مولوی های افغانستان صورت گرفت . این تجمع برای این بود که یک راه شرعی برای اعلام جهاد و جنگ ضد حکومت برهان الدین ربانی پیدا کنند و در نهایت فتوائیه ای از جانب مولوی ها صادر شد که بر اساس آن جنگیدن با حکومت ربانی و دستیابی به قدرت را ممکن و شرعی اعلام می شد . این شروع کردن ضدیت با دولت ربانی بر محور « تئوری تغلب » می چرخید تغلب نظریه ای است که با استفاده از آن می شود با زور و حیله برای رسیدن به قدرت و خلافت تلاش کرد . این نظریه بیشترین کاربرد را نسبت به سایر نظریه های موجود در فقه اهل سنت دارد . [11]