به نظر می رسد ، در کشور ما تاکنون مفهوم امنیت ملی با تحولات جهانی رشد نیافته و همچنان درقالب رویکردهای سنتی مطرح می شود .
وقتی سخن از دانش امنیت ملی به میان می آید ، تصور بر این است که باید آن را صرفاً در مراکز و دانشکده های نظامی و امنیتی جستجو کرد .
متأسفانه در مراکز تصمیم گیری فرهنگی و حتی مجامع عالی امنیتی ، نگاه فرهنگی به امنیت از جایگاهی شایسته ای در ساختار نظام امنیت ملی کشور برخوردار نیست .
صرف نظر از این واقعیت تماس و برخورد غیرفرهنگی با مقوله های فرهنگی ، موضوعی است که همواره کشور ما را در برابر تهدیداتی از این نوع آسیب پذیر ساخته است .
این معضل علاوه بر فقدان اعتقاد به وجود تهدید جدی فرهنگی ، در فرضی خوش بینانه ، به خلاء برآورد ملی از تهدیدات و خطرات فرهنگی باز می گردد .
بنابراین ، باید پذیرفت که فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی در این زاویه ، می بایست با نگاهی کاملاً تخصصی توأم باشد و قطعاً نمی توان با فرمول ها یا نسخه های نظامی و امنیتی ( به معنای متعارف در ایران ) با تهدیدات فرهنگی مقابله ای مؤثر کرد براین اساس ، ضعف های اساسی ذیل در حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ، قابل توجه می باشد : 1) گامهای نخست در تدوین برنامه استراتژیک علاوه بر تلاش های گسترده و مهمی که باید به منظور رفع نقایص و کاستی های موجود و جهت مقابله با تهدیدات کنونی یا در حال ظهور علیه کشور در حوزه فرهنگ انجام شود ، می بایست چهار اقدام مقدماتی ، به مثابه گام های نخست برای تهیه برای برنامه استراتژیک در حوزه فرهنگ پیش بینی شود .
نباید فراموش کنیم که متأسفانه هنوز استراتژی های قابل قبولی برای مواجهه صحیح و به موقع با چالش های فرهنگی در کشور وجود ندارد و طرح ها و برنامه های فرهنگی دستگاههای مختلف کشور ، اغلب غیرمنسجم ، ناهماهنگ و حتی بعضاً متناقض و ضد امنیت ملی می نماید .
درهر حال ، این چهار اقدام اصلی عبارتند از : ارزیابی امکانات و قابلیت های فکری ، فرهنگی بالفعل و بالقوه ، شناسایی منابع و شناخت روش ها و انتخاب ابزارها .
در طی این مطالعه اولاً : نقاط ضعف و قوت به ویژه در بخش آشکار خواهد شد .
ثانیاً : کارایی و کارآمدی روش ها و ابزارها نیز مشخص شده و ما را به سوی تهیه طرحی جهت ایجاد قابلیت های متناسب با سطوح تهدید و اقدام رهنمون خواهد ساخت .
باید توجه داشت که پیش از قابلیت افزایی و به عبارتی تقویت پی ساختها ، تأثیرات مقطعی و در نگاهی واقعیت انگارانه ، پیامدهایی مخربی در پی خواهد داشت .
2) سهم بودجه امنیتی ملی در حوزه فرهنگ علاوه بر ضرورت سازماندهی و اولویت بندی بودجه فرهنگی کشور درطرح جامع امنیت ملی ، می بایست دو نگرش سنتی موجود در بودجه نیز مورد بازخوانی قرار گیرند .
یک : آیا بودجه فرهنگی در حوزه دفاع ملی ، می بایست لزوماً در فضای نظامی و امنیتی ( به معنای متعارف در ایران ) تعریف و مصرف گردد ؟
برای روشن تر دو نگرش فوق ، لازم است توضیح مختصری ارائه شود .
فرض کنید تمام فعالیت های نظامی و انتظامی کشور در مسیر برقراری ثبات ، امنیت و اقتدار ملی است .
حال اگر معتقد باشیم که ثبات و امنیت کشور به صورت تدریجی و پنهان از زاویه فرهنگی در معرض تهدید جدی است ، آیا حاضریم ده درصد از بودجه دفاعی کشوررا صرف امور دفاعی یا بازدارنده در عرصه فرهنگی کنیم ؟
حال اگر قرار شد ، این بودجه به این امر اختصاص یابد ، کجا ، توسط چه بخشی و چگونه باید توزیع و مصرف گردد .
برای مثال آیا باید نیروهای نظامی مبادرت به ایجاد بخش های فرهنگی کنند ؟
و یا دفاع و بازدارندگی در این عرصه ، می بایست در یک محیط غیرفرهنگی طراحی و اجرا شود ؟
به نظر می رسد ، یکی از فوائد تهیه طرح جامع امنیت ملی ، مشخص شدن سهم واقعی هر بخش در این طرح و نیز اصلاح نگرش های سنتی به مقوله امنیت است که نهایتاً می تواند ما را به یک تصمیم گیری صحیح رهنون سازد .
3) ضرورت تحول در دکترین استراتژی امنیتی در موقعیت تهاجم فرهنگی ، دفاع تنها گزینه برای مقابله قلمداد می شود ولی در درازمدت ، دفاع به تنهایی قادر به مقابله مؤثر با گسترش عمیق تهدیدات نیست .
صرف نظر از اینکه انفعال نوعی قرار گرفتن در موضع ضعف می باشد و مدافعین را از جهت روحیه نیز تدریجاً دچار ضعف خواهد کرد .
لذا بهترین مواجهه با تهدیدات فرهنگی ، دفاع در کنار اتخاذ موضعی فعال است که ما از آن به اقدامات بازدارنده با هدف ایجاد مصونیت نام می بریم .
برای طراحی و شکل گیری سلسله اقدامات بازدارنده ، تقویت ورودی و پردازش اطلاعات با انگیزه گمانه زنی درباره آینده کاملاً ضروری است .
مجدداً باید یادآور شد که گمانه زنی در باره آینده یک پروژه پژوهشی است که باید در حوزه تخصصی مرتبط و از سوی متخصصان همان رشته صورت گیرد .
ذیلاً به دو نمونه از اقدامات بازدارنده مؤثر اشاره خواهد شد که می تواند از جایگاهی ویژه در ساختار نظام امنیت ملی کشور برخوردار گردد .
تولید علم و نظریه پردازی موضوع ضرورت ایجاد « جنبش » تولید علم و نظریه پردازی که نخستین بار نزدیک به دو سال و اندی پیش از سوی رهبر معظم انقلاب ، مطرح و پیگیری شد ، می تواند یک استراتژی بازدارنده و پیشرو در حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باشد .
امروزه عمده رقابت های قدرت های جهانی از طریق تولید و عرضه علم و فناوری صورت می گیرد و برخورداری از علم و فناوری یکی از امتیازات اساسی در این رقابت ها محسوب می شود .
اما باید توجه داشت که موضوع تولید علم ، فناوری و نظریه پردازی ، صرفاً در حوزه علوم طبیعی ، فنی و علوم مشابه محدود نمی شود ، بلکه به صورت هم عرض و بلکه با مراتبی حائز اولویت ، در حوزه علوم انسانی نیز متبلور می گردد .
در این میان ، در کشور ما به اقتضای اهداف انقلاب اسلامی و نوع تهدیدات گذشته و پیش رو ، طراحی و تئوری پردازی در علوم انسانی و دین پژوهی از اهمیت خاصی برخوردار است .
تولید علم و نظریه پردازی در کشور ما در حالی به عنوان یک ضرورت مطرح می شود که : قابلیت و پتانسیل آن در ایران به ویژه در زمینه نیروی انسانی مستعد و با انگیزه ، در حدقابل توجه ای وجود دارد .
تولید علم و نظریه پردازی به سرعت کشور را در حوزه علوم تجربی و اندیشه سازی از موضع انفعال خارج و در موضع فعال قرار خواهد داد .
بسیاری از تهدیدات جهانی علیه ایران خنثی و یا کمرنگ خواهد شد .
به تدریج بسیاری از محدودیت های ناشی از تحریم های اقتصادی علیه کشور مرتفع خواهد شد .
در مواجهه با پروژه جهانی شدن ، ضمن حفظ استقلال ، قدرت رقابت و بازیگری بیشتری خواهد داشت .
انقلاب اسلامی ایران از جهت فکری ، قدرت رهبری مطلق جهان اسلام را به صورت دو چندان به دست خواهد آورد .
بسیاری از منازعات سیاسی بی ثمر داخلی در مسیر جنبش تولید علم به سمت سازندگی ، رفع معضلات اساسی و به عبارت دقیق تر همان وفاق ملی ، تغییر خواهد کرد .
با وجود اهمیت موارد هفتگانه فوق ، تولید علم و نظریه پردازی هنوز در ساختار تعریف امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران جایگاهی ندارد و سهم مراکز پژوهشی در اولویت های امنیتی و بودجه امنیت ملی نزدیک به صفر است .
4) صدور انقلاب صدور انقلاب ، یکی از استراتژی های موفق دهه نخست انقلاب ، چندی است به علل ضعف نگرش و مدیریت ، در چهارراه تردید قرار گرفته و با ملاحظات یک سویه سیاسی ، به امری حاشیه ای بدل گردیده است .
برخی صاحب نظران دلیل این افت یا توقف را کاهش زایندگی فکری در حوزه علوم انسانی کشور تفسیر کرده اند .
اما باید گفت که این یک برداشت ناقص و ناشی از نوعی فقدان برآورد از تحولات فکری ایران طی ربع قرن اخیر است که هرچند ناکافی اما قابل توجه می باشد .
چه بسا تلقی اشتباه از صدور انقلاب در داخل به خاطر روش شناسی غیر دقیق ، ناکامی در برخی برنامه ها یا عدم ترسیم ابعاد و دامنه تأثیرگذاری انقلاب در بیرون مرزها ، پیوند این مقوله با چارچوب های سیاسی و یا اقدامات رعب انگیز غرب برای جلوگیری از گسترش تفکر انقلاب اسلامی در جهان ، موجب عدم گسترش هدفمند این طرح شده باشد .
ولی در هر صورت ، صدور انقلاب همچنان می تواند به عنوان یک استراتژی بازدارنده درمواجهه با تهدیدات بین المللی علیه منافع و امنیت ملی کشور در نظر گرفته شود .
باید توجه داشت ، بدون وجود این اعتقاد در کارگزاران فرهنگی که انقلاب اسلامی به عنوان یک قدرت برتر فکری ، فرهنگی قادر به ایفای نقش اساسی در شکل گیری وضعیت آینده جهان خواهد بود ، استراتژی صدور انقلاب ، با ثمربخشی کامل همراه نخواهد بود .
در پایان باید گفت که صدور انقلاب در حوزه امنیت ملی ، می تواند فوائد ششگانه ذیل را برای کشور به همراه داشته باشد : یک : خروج کشور از انزوای تحمیلی .
دو : افزایش رو به گسترش قدرت بازدارندگی امنیتی .
سه : برخورداری ای سهم متناسب در جهان برای جهت دهی به سیاست های بین المللی در مسیر منافع ملی .
چهار : رهبری و هدایت جهان اسلام در مسیر اهداف انقلاب اسلامی .
پنج : مبارزه مؤثر نسبت به گسترش مرزهای جهانی شدن در ایران و جهان اسلام .
شش : کاهش تهدیدات علیه امنیت جهان اسلام .
************ جستاری پیرامون امنیت و مفهوم آن در اسلام « امنیت » از نگاه اسلامی یکی از اصول زندگی و حالتی اجتناب ناپذیر و عنصری ضروری است .
به عبارت دیگر « امنیت » هم یکی از تعابیر محوری در دین اسلام ناب محمدی (ص) است .
وقتی قرار است جستاری در معنا و اهمیت مفهوم مسأله انجام دهیم بهترین راه برای پژوهنده رجوع به قرآن کریم است ، در این رجوع هرچه بیشتر بجوییم خواهیم دید ، که بیشتر به اهمیت امنیت اسلامی پی می بریم .
لذا در زیر به گونه ای خلاصه و چکیده وار و فهرست گونه به کاربست این واژه می پردازیم .
اما ابتدا نگاه به معنای لغوی واژه امنیت می اندازیم .
امنیت از کلمه امن است و امن دو معنا دارد ، یکی آن کسی که خود را به مقام امن رساند و دوم آنها که دارای امنیت شده اند .
به علاوه از مشتقات دیگر این کلمه یکی ایمان است که برای انسان امنیت می آورد و دیگری مؤمن است که در حقیقت همان کسی که خود را به « امنیت » رسانده .
امانت : خدا به شما فرمان می دهد که « امانت » را به صاحبش بازگردانید .
« جایگاه امن » این جایگاه امن را کعبه قرار داده و آن را حرم خوانده است .
به نحوی که همین جایگاه امن وسیله بهره وری و کسب ثواب نیز می باشد .
و خداوند همچنین مثال می آورد «شهری را که از امنیت برخوردار است » .
« بهشت » خداوند به مسلمانان در بهشت نوید امنیت می دهد .
« بزرگترین پاداش » کدام یک از ما به ایمنی سزاوارتریم .
مقصود میان مسلمان و کافر است و می گوید « در دو عالم ایمنی آنهاراست، و به مسلمانان وعده می دهد که پس از هراس به امنیت برسند » .
امدادی الهی : امنیت امدادی الهی است و خداوند می فرماید « پس از یک اندوه بر شما امنیت نازل کرده .
علاوه بر آیات بیشمار قرآنی درباره امنیت می توان در بیشتر کتب اسلامی هم مطالبی یافت به عنوان مثال نگاهی به نهج البلاغه می اندازیم ، که بی شک پس از قرآن دارای عظمتی بی رقیب در میان آثار جهانیان است ، حضرت امیر(ع) اسلام را ماهیتاً امنیت آور می خواند و می فرماید : خداوند اسلام را وسیله امنیت برای کسی قرار داده که به آن بگرود .
امیرالمؤمنین (ع) همچنین صلح را مطلوب می داند چون موجب امنیت است .
روی دیگر این سخن آنست که اگر امنیت در سایه جنگ به دست آید ،آ نگاه جنگ هم مطلوب خواهد شد .
به علاوه حضرت می فرمایند حکومت را بدان جهت پذیرفتم تا ستمدیدگان از دیگر بندگان احساس امنیت نمایند .
تعابیر گوناگون از امنیت را آوردیم ، معلوم شد که امنیت ناشی از ایمان آوردن است و مؤمنان شایسته امنیتند .
همین جمع کردن مؤمنان زیر سقف شایسته بودن برای امنیت در حقیقت امنیت را تبدیل به « امنیت ملی مؤمنان » می کند .
امنیت ملی در اسلام در پایان فصل پیش گفتیم که خداوند مؤمنان را شایسته امنیت کرده است و مؤمنان پس از هراس به امنیت خواهند رسید .
این وعده مسلمانان را یک کاسه می کند و امنیت آنها را جمع می کند ، به نظر می رسد این فصل خطاب امنیت ملی برای مسلمانان است .
یکم : مبانی امنیت ملی اسلامی ، محدوده و مفاهیم الف ) محدوده شمول امنیت : دیدیم که امنیت در اسلام یک اصل محوری می باشد ، اما امنیت ملی مفهومی نوین است .
« امنیت ملی » اگر چه از نظر تئوری متعلق به چند دهه گذشته می باشد ، لیکن از بدو پیدایش دولت در جهان عملاً کاربرد داشته است ولو آن که آن را در تعریفی بسیار کلاسیک بگنجانیم و امنیت ملی را به دفاع از مرزهای کشور ، حفظ دولت و جمعیت کشور محدود کنیم ، هیچ دولتی در تاریخ نیست که نسبت به حفظ موجودیت خود ، مرزها و مردمش بی تفاوت باشد ، مگر آن که قدرت یا دانایی حفظ آنها را نداشته باشد .
اما « امنیت ملی » در اسلام هم عملاً و هم به طور نظری و تئوری دارای پیشینه و پشتوانه است .
محدود این امنیت شامل همه مسلمانان جهان و همه غیرمسلمانان تحت حکومت اسلامی می شود نمونه معروف آن کندن خلخال از پای زن یهودی است که امیرالمؤمنین را غمگین می کند .
حکومتی در حفظ امنیت داخلی این گونه از غیرمسلمان دفاع می کند بی گمان دست کم همین حقوق را برای او دربرابر دشمن متجاوز خارجی ـ اگر نگوییم بیشتر ـ درنظر می گیرد .
حفظ مرزهای سرزمین های اسلامی وظیفه ای بسیار مهم است و حکومت به هیچ عنوان اجازه شانه خالی کردن از آن را ندارد .
ب ) مفاهیم نظری و ادله امنیتی ملی : جنبه های امنیت ملی 1) دفاع از مسلمانان خدا می فرماید چرا درراه خدا و مردان وزنان وکودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند پیکار نمی کنید .
به علاوه دفاع از مومنانی که به واسطه ایمانشان از خانه هایشان رانده شده اند هم وظیفه مسلمانان است .
در هیچ کدام از این دو آیه مبارکه قید محل یا مکان آورده نشده است بلکه مسلمانان وظیفه دارند در دفاع از امنیت مسلمانان در هر نقطه بکوشند ، مهم دفع ستم ا ست .
خواهیم دید که « ستم » به همراه تجاوز و فتنه ، یکی از عوامل مخل امنیت است .
2) حفظ مرزهای اسلامی گفتیم که امنیت وعده ای الهی است و گفتیم که هرکجا مسلمانی باشد آنجا باید تأمین امنیت شود ، چون وعده الهی باید برقرار گردد و این وظیفه همه مسلمانان است .
اما جدای از این موضوع حفظ مرزهای کشور اسلامی هم از یک جنبه دیگر مترادف یا امنیت ملی است .
خداوند می فرماید : ای ایمان آوردندگان پایداری کنید .
دربرابر دشمنان و از مرزهای خود مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید ، شاید رستگار شوید .
به عبارت دیگر حفظ کشوراسلامی و مرزهای آن جنبه دوم امنیت ملی است .
یعنی جنبه اول حفظ جمعیت اسلامی دربرابر ستم و تجاوز بود و جنبه دوم حفظ سرزمین اسلامی است .
در همین راستا به مسلمانان یادآور شده است که آمادگی خود را دربرابر دشمن پاس دارند و در « دسته های متعدد یا واحد » به سوی دشمن حرکت کنند .
3) قاعده نفی سبیل نفی سبیل اعم از دواصل پیشین هم می تواند باشد .
اما چون آن اصول را جدا بررسی کردیم اینجا به نفی سبیل از جنبه های دیگر می نگریم .
نفی سبیل آن که هر راهی که به سروری کافر بر مسلمان بینجامد بایستی بسته گردد .
این قاعده امروزه گستره بیشتری یافته است .
این قاعده تهاجم فرهنگی و رخنه فکری عرب را هم دربرمی گیرد .
دوم : عوامل امنیت ساز و ساز وکارهای لازم : نخستین عمل و مهم ترین عمل برای رسیدن به « امنیت ملی » گسترش ایمان در میان مردم است .
مردمی که ایمان راستین ( نه ریاکارانه ) دارند ، دارای امنیتند .
کشورهایی که مردمشان چنین مردمی هستند دارای امنیت ملی نیرومند خواهند بود مردم با ایمان ، از جنگ در راه خدا ، مردم خدا و سرزمین خدا دریغی ندارند .
کشوری با چنین مردمی ، هوس تجاوز را در دل دشمنان می کشد .
چنین مردمی به سادگی گرفتار هجمه های گوناگون فکری و فرهنگی نمی شوند .
گام های توسعه اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی را به تندی برمی دارد و از همه مهم تر آنکه خدای متعال به آنها وعده امنیت داده و وعده خداوندی هرگز خطا نمی کند .
سازوکار دوم « عدم تجاوز» است ، خدا در همه جا وقتی دستور جهاد می دهد که « تجاوزی » صورت گرفته است .
به عبارتی مسلمان تجاوز کار نیست و وقتی امینت خود را در خطر دید « جهاد » می کند .
مثلاً خداوند می فرماید : « در راه خدا یا کسانی که با شما می جنگند ، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید .
البته خداوند جنگ را نفی می کند و می فرماید روز اول از شما پیمان گرفتیم « که خون هم را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید » .
بنابراین اگر تجاوز رخ ندهد امنیت برقرار خواهد ماند .
معاهده : خداوند برای حفظ امنیت ساز و کار دیگری هم ارائه داده است و آن بستن معاهده با اهل کتاب است و حتی با کافران .
ارزش این پیمان ها به حدی است که آنها می توانند با هم پیمانان ما پیمان بسته و از همان مزایا برخوردار شوند .
این همان قانونی است که در قرن های نوین به کلمه الوداد معروف شد .
سوم : عوامل برهم زننده امنیت : دیدار و فهم این عوامل چندان مشکل نیست کفر تجاوز ستم فتنه وقتی که خداوند به مومن وعده امنیت می دهد ، به سادگی مفهوم است که کافر از امنیت برخوردار نیست و کافرستان امنیت ملی نخواهد داشت .
خداوند به صراحت می فرماید بگو « آیا کدام یک از ما ( مومن و کافر ) به ایمنی سزاوارتریم .
به عبارتی یعنی این که « کافر » سزاوار امنیت نیست .
تجاوز را هم دیدیم که عامل اصلی بی امنیتی ها است و دیدیم این تجاوز همواره از سوی کافران علیه مسلمانان صورت می گیرد .
جالب آن که پس از این هراس مسلمانان به امنیت می رسند و کافران به بی امنیتی چرا که وعده الهی چنین است .
توضیح دادیم که ستم از جمله عوامل برهم زننده امنیت است .
فتنه : فتنه از نظر قرآن کریم از قتل هم بدتر است و دفع آن لازم و ضروری می باشد .
حتی فتنه بدتر از جنگ و فسادش بیشتر است .
لازم است فتنه برچیده شود تا پرستش خدا ممکن گردد .
وقتی پرستش خدا ممکن شد و مؤمنان امنیت یافتند ، امنیت ملی برقرار می گردد .
************* گفتمان امنیت در انقلاب اسلامی با انقلاب اسلامی در تقابل و تضاد با « زنجیره به هم پیوسته » پهلوزیستی ، زنجیره ای مرکب از « دگر تعریف شدگان » تشکیل شد ، که با وجود تمایز هویتی در سلسله مراتب دگرشدگی با یکدیگر پیوند خورده بودند و در مواجهه با فرا روایت پهلویسم سامان پذیرفتند .
سطح بنیادین « دگر تعریف شدگان » در ارتباط با توده های مردمی را « اسلام گرایان » تشکیل می دادند که تاروپود برنامه و طرح رهایی خود را از سلطه رژیم حاکم و نیز هژمونی غرب به عنوان حامی اصلی این رژیم « بازگشت به اسلام » بازمی جست و با ارائه تعریفی هویت ساز و مشروعیت پذیر ، فراگفتمانی رقیب را پرورش داد .
در بستر گفتمان انقلابی ، اسلام ، دینی تعریف شده بود که سیاستش در عبادتش و عبادتش در سیاستش مدغم است و احکام اخلاقی اش هم سیاسی است و در این راستا ، قدرت را نیز در سازواره با معرفت دینی و عرفانی تعریف پذیر نمود .
در بستر انقلاب و فرآیند جوشش انقلابی مردم ، مذهب به مثابه فناوری تولید و اعمال قدرت ، هم به عنوان « راه » و « هدف » و هم در نقش شناسنده و در مرکزیت آن « گفتمان انقلابی » حضرت امام (ره) متجلی شد و نوعی « عرفان سیاسی » را به نمایش نهاد .
در عرصه کنش انقلابی ، از هر هویت و نوشته نوشتاری و گفتاری و رفتاری و روانشناختی انقلابیون ، شکلی از قدرت جوشید و در نهایت توانست در پهن دشت رودررویی با گفتمان امنیتی رژیم حاکم ، تفوق یابد .
قدرت از پاین جوشید و فراگفتمان هژمونیک گرای ، انحصارطلب پهلوی را با هر حرکت خویش در چنبره سخت افزاری خود محدود ساخت و در نهایت از درون متلاشی ساخت .
رژیم پهلوی ، خود در سلسله مراتب قدرت هژمونیک سرمایه داری جهانی و امپریالیسم حاصل از آن « پیشانی » و « سطح تلاقی » ارتباط این قدرت با ملت ایران بود .
تعریف عرضه شده از انقلاب درچارچوب برداشت ایدئولوژیک از دین ساماندهی قدرت را در برابر خویش در چهره « دگرامپریالیستی » ملاحظه کرد .
این درحالی است که در پرتو اسلام ، رویکرد امنیتی از سویه ای مثبت برخوردار شد و بافت موضوعی خود را در فضای گفتمانی متکی بر « قدرت متافیزیکی » تعریف نمود .
اما در حالی که از تأمین و تحفظ فیزیکی دور می شد ، دربرخوردهای موجود با دگر تعریف شده خود ، بسیار زود ، با تقابل فیزیکی روبرو شد .
در این زمان « هویت اسلامی » بر جای « هویت ملی » نشسته بود و « نه » بزرگ انقلاب در پرتو شعار جاویدان لااله الا الله بعد از شعار بی انتهای « الله اکبر» موازنه ای منفی بین دو ابرقدرت مسلط جهانی ایجاد کرده و تمامی زنجیره های دفاعی ـ امنیتی گفتمان ما قبل خود را گسسته بود .
در این چارچوب « امنیت نظام » ، « امنیت آرمانی » تجلی کرد در مرکز این « گفتمان امنیتی » « پاسداری از ارزش » ها قرار گرفت و دقایق گفتمانی خود را بر نقطه گره ای آن استقرار بخشید .
چهره ما ؟؟؟؟
، « منافع » و « مصالح » زدوده شد و در پهن دشت منافع و مصالح معنوی گفتمان دینی به حاشیه رفت .
« تهدید » ها به اعتبار میزان ، شدت و قدرت آسیب زایی شان ، نسبت به تمامیت و هویت ارزشی نظام ، تعریف و طبقه بندی شدند .
از منظری فراملی به امنیت ملی نگریسته شد و ستون های امنیتی نظام انقلابی ، جایی فراسوی مرزها و در میان جامعه بزرگ منتقدان نبود .
بدین ترتیب ، رویکرد نرم افزارانه ـ امنیت مبتنی بر مشروعیت و مقبولیت نظام ـ به عنوان رویکرد مسلط امنیتی ، کاملاً فضا را برای طرح رویکردهای سخت افزارانه محدود ساخت .
در حوزه اثر این گفتمان ، راهبردگران امریکایی ، فضای « تهدید » سازی را احساس کردند و برآن شدند که به مهار انقلاب اسلامی روی آورند و براندازی رژیم انقلابی را نیز در دستور کار خود قرار دادند .
جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران برجسته ترین و کاراترین راهبرد طراحی شده ، در این راستا بود که بعد رقیق شده برخورد نظامی مجموعه نیروهای مخالف را در چهره صدام حسین تکریتی در مقابل ایران اسلامی به نمایش می نهاد .
« برخورد نظامی » مستقیم عراق علیه ایران را به واقع باید در چارچوب فرمول حاکم بر فعالیت های راهبردی در استفاده از قدرت ، که در آن این قاعده حاکم است که باید با کمترین هزینه ، بیشترین مقدار سود را به دست آورد ، نوعی « تهدید » نظامی غیرمستقیم نیروهای پشتیبان صدام به حساب آورد ، که در کنار استفاده از قدرت های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جهت به زانو درآوردن رژیم نوپای حاکم بر ایران ، از « تهدید » نظامی نیز از این طریق بهره بردند .
اما ، « جنگ ناخواسته ، از یک سو پیوستگی آرمانی و از سوی دیگر گسستگی موقعیتی را از نگرش امنیت مثبت رقم زد .
جنگ انگیزه های ملی گرایانه و ملی را تا حدودی احیا کرد و تلاش در باز تعریف ملیت درچارچوب « امنیت آرمانی » صورت پذیرفت .
« تمامیت ارضی » و حفظ آن به همراه واژه « میهن دوستی » در دانش واژه فقهی « ام القری » مأوا گزید و وارد آحاد تعریفی امنیت ملی شد .
نگرش « بسط محورانه » گفتمان امنیت آرمانی در بستر جنگ ، از غلظت « حفظ محورانه » برخوردار شد و جنگ ما را به تدافع فراخواند و به صورت سکته ای ناقص در اندام بسط محورانه گفتمان امنیت آرمانی چهره نمود ، اما با باز تعریف اصول و ارزش های آرمانی انقلاب در « فرهنگ جبهه و جنگ » ما را به سوی نظریه بقاء نکشاند ، بلکه کماکان بر انقلاب مستتر تأکید شد .
از این رو پیوستگی آرمانی را تقویت نمود و آرمانگرایی را به عنوان یک ارزش غایی در گتفمان امنیتی تثبیت ساخت ، اما در فرآیند نتایج عینی خود به نوعی ، « گسستگی موقعیتی » را به طور طبیعی به وجود آورد ، که با پیوستگی آرمانی و تشدید آن در ساخت امنیتی دهه های بعد ، ناهمگونی هایی را به وجود آورد .
در جنگ دگر ما صرفاً عراق نبود .
ما تمامیت کفر را در مقابل خود می دیدیم .
جنگ بین دارالسلام و دارالحرب بود .
در چنین پیوستگی آرمانی و گسستگی موقعیتی ، با تکیه بر نظریه ام القری که در بطن خود به تلاشی اشاره داشت که در آرمانگرایی دینی و میهن دوستی ملی با یکدیگر در پی پیوندی هم سنج بودند ، تا به صورت یک پیکر واحد بروز کنند ، تلاش برای ایجاد نیروی معطوف به « بسط » جریان داشت .
از همین رو ، کوشش شد تا بین ارزش ها و واقعیت ها بین هست ها و بایدها آتشی برقرار شود و ماحصل آن گفتمان امنیتی حفظ محور بسط گرا بود که تلاش داشت با ایجاد فضای مناسب خود را در « اولویت بسط » و در « اولویت حفظ » تعریف نماید .
جنگ ، پرتو جدیدی از واقعیت ها را به نمایش گذاشت ، با وجود « ملت باوری » به عنوان یکی از عناصر و دقایق گفتمانی آوانگارد در انقلاب اسلامی ، جنگ ، نقش مؤثر دولتها در صحنه ها و عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و000 به رخ کشید .
جنگ اعلام داشت که نمی توان تنها درچارچوب آرمان ها ، بر تخت کلام محوری تکیه زد و واقعیت ها را به حاشیه راند .
بلکه می باید آنها را آنگونه که درگذرند ، در سپهر اندیشه و تأمل نشاند در همین حال ، جنگ چهره سنتی گفتمان امنیتی را تشدید ساخت و رویکرد امنیت منفی را در چشم انداز سخت افزارانه خود و در بستر « دشمن ستیز » خویش تقویت نمود .
« تهدید » در قالب « دشمن » عینیتی محسوس و واقعیتی ملموس پیدا کرد و درعین حال که موجب شده بود مجالی برای شکوفا سازی و نهادینه کردن ارزش های مان را در باور خود فراهم آوریم ، زمینه های نگرش امنیت منفی را در اذهان بسط داد و « تهدید » را در چارچوب موجودیتی به نام « دشمن » خارجی در اذهان تثبت نمود .
با پایان پذیرفتن جنگ ، پس از هشت سال دفاع مقدس و واقعیت های ناشی از آن ، رویکردی ؟؟؟؟
از گذشته حاصل آمد که در بطن خود ، تلاش داشت با حفظ دشمنی بیرون در مدار تنظیم راهبرد قدرتی خود ، در حوزه جبر ناشی از بافت موقعیتی ، جهت پذیرش واقعیت های موجود ، آمادگی بیشتری از خود بروز دهد .
این گفتمان اگرچه واقعیت ها را پذیرفته بود ، اما این پذیرش در بستر جبر حاصل و در پرتو جنگ پدید آمده بود .
پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ عراق علیه ایران ، بازنگری قانون اساسی و انتخاب آقای اکبر هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری از یک سو و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و تأثیر آن بر روابط بین المللی از سوی دیگر ، از جمله عواملی بودند که در دو سطح داخلی و بین المللی بر روند سیاستگذاری نظام و چگونگی تفکر و شیوه تصمیم گیری و اجرایی نخبگان در خصوص مسائل عمده کشور شدیداً تأثیرگذار بودند .
خرابی های جنگ و مشکلات مالی و معنوی مراکز تولید ، کاهش سرمایه ملی ، محاصره اقتصادی و به طور کلی نابسامانی های اقتصادی و تنگناهای سیاست داخلی ، موجودیت جمهوری اسلامی را شدیداً تهدید می کرد .
ضمن این که تعقیب سیاست مفرط بی اعتنایی به ترتیبات بین المللی طی هشت سال جنگ ، هیچ یک از خواسته های تجدید نظر طلبانه بین المللی ایران را تأمین نکرده بود ، تحت تأثیر این عوامل به تدریج دولت با اکراه و اجبار واقعیت های نظام بین الملل و شرایط داخلی و بحرانی را پذیرفت و برای سامان دادن به اوضاع داخلی و بازسازی کشور ، اصلاح طلبی اقتصادی را سرلوحه کار خویش قرار داد ، عنصر محوری این گفتمان را عملگرایی در تنظیم و اجرای سیاست خارجی با رعایت ارزش های اسلامی تشکیل می داد ، که ماحصل عمده آن در صحنه سیاست خارجی در دهه دوم انقلاب در قالب « سیاست عادی سازی روابط » بارز شد .
در چنین فضایی ، تعریف هافمنی از امنیت در نقطه گره ای بافت جدید نشست و باردیگر سویه امینتی را به سمت مطالعات فراسنتی از مفهوم امنیت نشاند .
استنلی هافمن معتقد است : « امنیت حمایت یک ملت ازحمله فیزیکی ومصون ومحفوظ داشتن فعالیت های اقتصادی آن از جریان های ویران کننده بیرونی است » .
ژول کومبان نیز اعتقاد دارد : « امنیت واقعاً چیزی بیش از تأمین و تحفظ وطن و حتی سرزمین های ماورای دریاهای متعلق به آن معنی می دهد و آن ـ امنیت ـ کسب و حفظ احترام جهانی برای آنان ، حفظ منفعت اقتصادی آنان و هرچیز دیگری است که در یک کلام ، شأن و حیات ملی را می سازد » .