اتابکان و خوارزمشاهیان ترتیب اداره مملکت پهناور ایران ( بعد از خارج شدن از استیلای عربها ) ، به صورتی درآمد که ولایتهای ایران ،کمابیش به حالت نیمه مستقل امور خود را انجام می دادند .
این ترتیب حکومت ، به خصوص در اواخر عصر غزنوی و در تمام دوره سلجوقی به صورت چشمگیری توسعه و گسترش یافت.
ترکمانان سلجوقی به سبب وسعت ممالکی که به دست آورده بودند ، اداره آن را از حالت تمرکز خارج ساختند ، ( به خصوص که خود نیز پایتخت ثابت نداشتند ).
سلجوقیان به تناسب رعایت اوضاع زمان ،نیشابور مرو،اصفهان و اندک زمانی نیز ، بغداد را پایتخت خویش قرار دادند .
البته ، این غیر از موقیعت سلجوقیان کرمان و سلجوقیان آناتولی است که هر کدام پایتختهای خاص خود را داشتند ( اگر چه ،آن نیز به نوبه خود متغیر بود) .
به عنوان مثال ،سلجوقیان کرمان هفت ماه گرم از سال را در کرمان ( بردسیر ) و پنچ ماه سرد را در جیرفت ( قمادین ) می گذراندند که تا پایتخت زمستانی ، بیش از چهل فرسنگ ( 240 کیلومتر ) فاصله داشت .
پادشاهان سلجوقی ، اصولا" در دربار خود ریش سفیدان و مربیانی داشتند که در اداره مملکت با آنان مشورت می کردند .
بعضی از این افراد " اتابک " ( معلم یا مربی ) بعضی امیرزادگان سلجوقی نیز بودند.
برای اداره ولایتهای دور دست گاهی بعضی از این اتابکان را مامور می ساختند ، چنانکه طغتکین پسر تاج الدوله تتش را در سال 479 ه.ق.
مامور دمشق ساختند ، و عماد الدین زنگی ( از غلام زادگان سلطان ملکشاه سلجوقی ) ماموریت موصل را یافت .
همچنین ، ایلدگز ( اتابک ارسلان شاه سلجوقی ) به آذربایجان رفت ، وسلغز به فارس و اتابک موید الدین آی آبه به نیشابور و اتابک سام و عزالدین لنگر به یزد فرستاده شدند .
بیشتر این اتابکان موقیعت خود را تا زمان حمله مغول به ایران حفظ کرده بودند و بعضی از آنان ،مانند اتابکان فارس و اتابکان آذربایجان ،بعد از مغول نیز تا سالها در ولایتهای مذکور حکومت داشتند .
مهمترین و معروفترین این اتابکان ،اتابکان خوارزم بودند که به خوارزمشاهان و خوارزمشاهیه نیز شهرت یافته اند .
خوارزم ، که در کتیبه های هخامنشی به صورت هوارزمیا و بعد از اسلام به صورت خوراسمیه نیز آمده است ، نام ناحیتی است در سفلای جیحون .
حدود آن ناحیه از حوالی دریاچه آرال تا سواحل دریاچه خزر و نواحی ابیورد ،از شرق در تمام سواحل سیحون ، ادامه می یافت و پایتخت آن خوارزم خوانده می شد .
این منطقه نزدیک دریاچه آرال وشامل دو قسمت بوده است : قسمت شرقی (کث )که معمولا" ترک نشین بود و قسمت غربی رودخانه که اورگنج خوانده می شد و فارس زبانان در آنجا ساکن بودند .
پهنای رودخانه جیحون در این نواحی گاهی به دو فرسنگ می رسید .
این دو شهر در زمان حمله مغول بیشتر به صورت ویرانه درآمدند .
معروفترین اتابکان در تاریخ ایران ، اتابکان خوارزمشاهی بودند .
اصولا"بعد از اسلام ( به خصوص در زمان غزنویان ) ، حکام خوارزم همان عنوان پیش از اسلام خود ، یعنی خوارزمشاه ر ابه دنیال نام خود داشتند ، چنانکه آلتون تاش در زمان سلطان محمود که حاجب بزرگ او بود و حکومت خوارزم را یافت به همین لقب ملقب گردید .
قبل از او نیز مامون و علی بن مامون ومامون بن محمد ، همین عنوان را داشتند .
در روزگار سلجوقیان ، انوشتکین غرجه ( که طشت دار سلاطین سلجوقی بود ) به اشاره سلطان ملکشاه سلجوقی به امارت ولایت خوارزم منصوب شد ( 470 ه.ق .
) و در واقع ، خراج ولایت خوارزم مخصوص طشت خانه سلجوقیان بود .
در سال 490 ه.ق.
قطب الدین محمد – ازاولاد انوشتکین غرجه – به تایید امیر حبشی ( پسر آلتون تاش حکمران خراسان ) به سمت خوارزمشاهی معین شد .
او تا سال 522 ه.ق.
عنوان حکومت خوارزمشاه را به خود اختصاص داد .
پسر او ، اتسز ( اتسز = نمیرا ،آنکه باید زنده بماند ) با لقب علاء الدوله هم این سمت را به ارث یافت .
او با سبطان سنجر پادشاه مقتدر سلجوقی در گیری پیدا کرد و سلطان سنجر ( در سالهای 533 ، 536 و 542 ه.ق.
) سه بار ناچار شد به خوارزم لشکر کشی کند .
هر چند در هر سه بار اتسز مغلوب شد ، اما به علت عذر خواهی مورد بخشش قرار گرفت و به دلیل ضعف سلطان ، در کار خود ابقاء شد .
بعد از این تاریخ هم که سلطان سنجر گرفتار شورشهای داخلی و حملات قراختاییان و غزها در شرق ایران بود ، دیگر فرصت نیافت به خوارزم لشگر کشی کند .
از این پس ،حکومت خوارزمشاهیان در حوزه ای وسیع به صورت مستقل ادامه یافت .
بعد از مرگ اتسز ، پسر او – ایل ارسلان – به حکومت رسید ( 551 ه.ق.
).
سپس سلطانشاه – فرزند ایل ارسلان – چند صباحی حکم راند ( 568 ه.ق.
) تااینکه برادرش – علاء الدین تکش – او را از خوارزم بیرون راند و خود مستقیما" خوارزمشاه شد .
علاء الدین در سال 569 ه.ق.
با موید الدین آی آبه ( اتابک نیشابور ) به جنگ پرداخت و او را به قتل رساند .طغانشاه – فرزند موید الدین – هر چند در نیشابور به حکومت نشست ، اما همیشه مورد حمله خوارزمشاهیان قرار داشت.
سرانجام ، طغانشاه از ملک دینار غز شکست خورد و حکومت مویدیه در نیشابور پایان یافت .
جنگهای معروف علاء الدین تکش ، در چند جا یاد شده است : نخستین در نیشابور با سلطانشاه برادرش( 585 ه.ق.
) و بار دیگر ،جنگ او با برادر در مرو ( 589 ه.ق.) صورت گرفت .
لشگر کشی دیگر او به بخارا برای سرکوبی ترکان قبچاقی ( 591 ه.ق .)انجام شد .
هر چند سپاهیان او به علت گرما و تشنگی اغلب هلاک شده و سلطان شکست خورده برگشته است .
جنگ دیگر او در سال (590 ه.ق.) با سلجوقیان عراق بود که در حوالی ری با طغرل سوم ( آخرین پادشاه سلجوقی ) جنگید و او را شکست داد .
خوارزمشاه پس از آن تا همدان نیز پیش رفت .
آن گاه ،همدان و اصفهان را به قتلغ اینانج سپرد.
در جنگی که میان سپاه خلیفه و لشکریان خوارزمشاه در حوالی ری و ساوه به سال 591 ه.ق.
روی داد ، لشکر خوارزم تا خوار عقب نشستند .
خوارزمشاه در سال 596 ه.ق.
پسر خود تاج الدین شاه – را حاکم اصفهان کرد ، و پسر دیگرش – سلطان محمد را حکومت خراسان داد .
وی در 19 رمضان سال 596 ه.ق.
در گذشت .
پس از وی سلطان محمد – پسرش – جانشین پدر شد .
در زمان این پادشاه ، وضع ولایتهای ایران دچار آشفتگی بود .
کرمان که به تسلط ملک دینار عز در آمده بود ( اگر چه چند صباحی به تسلط خوارزمشاهیان نیز در آمد ) به علت حملات طوایف شبانکاره و اتابکان فارس ، از حیطه تسلط خوارزمشاهی خارج شد ( 599 ه.ق.
) .
سلطان غیاث الدین (حاکم غور ) به تحریک خلیفه " الناصر لدین الله " بر خوارزمشاه شورید و قسمتهایی از خراسان را از آن خود کرد .
همچنین ، به تحریک خلیفه ، بعضی روسای اسماعیلیه از جمله جلال الدین حسن اسماعیلی در قلاع الموت و رودبار ادعای خود سری کردند .
این رفتارها باعث شد تا سلطان محمد خوارزمشاه به فتوای جمعی از علمای ماوراء النهر ،نام ناصر خلیفه را از خطبه انداخت و فرمان داد که یکی از سادات حسینی ترمذ را به عنوان خلافت دهند و خطبه به نام او خوانند .
سپس در زمستان سال 614 ه.ق.
به همراه سپاهی از طریق همدان عازم جنگ با خلیفه عباسی شد .
اما ، سپاهیانش به علت سرمای شدید در اسد آباد همدان دچار تلفات بسیار شدند و چون در شرق ایران آشفتگیهای پدید آمده بود ، سلطان محمد به مرو بازگشت ( محرم 615 ه.ق.
) سلطان محمد خوارزمشاه از سال 613 ه.ق.
گرفتار حملات طوایف مغول در شرق ایران شده بود ، تا اینکه در سال 615 ه.ق.
شهر کاشغر به تصرف مغولان در آمد.
سلطان هر چند خود را به ماوراء النهر رساند ، اما در برابر لشکر مغول قادر به مقاومت نبود و همچنان از برابر آنان می گریخت .
وی در شوال سال 617 ه.ق.
در جزیره " آبسکون " ( در دریاچه خزر ) بیمار شد و درگذشت .
فرزند او جلال الدین منکبرنی ، کوشش بسیار کرد که در برابر مغولان نیرویی فراهم آمورد ، اما توفیق نیافت .
او در جنگ پروان ( نزدیک کابل ) از لشکر مغول شکست خورد و به سند گریخت .
وی در نزدیکی سند از چنگیز شکست دیگری خورد و به دهلی رفت تا شاید از امرای آن دیار که با خانواده خوارزمشاهی قوم خویش بودند کمک بگیرد .
اما کار او به جایی نرسید و از طریق کرمان و فارس خود را به اصفهان و آذربایجان رساند .
در 28 رمضان سال 627 ه.ق.
از سلطان علاء الدین کیقباد ( از سلاجقه روم ) در ارزنجان شکست خورد .
در آذربایجان سپاه مغول به او رسیدند و در دیار بکر ، آخرین جنگ با آنان در گرفت و سلطان شکست خورد .
او از جنگ جان به سلامت برد ، اما در میافارقین به صورتی ناگهانی به دست جمعی از کردان به قتل رسید ( نیمه شوال سال 628 ه.ق.
بدین ترتیب سلسله خوارزمشاهی پایان یافت .
اتابکان آذربایجان - اتابکان آذربایجان بعد از ایلدگز ، عبارت بودند از : نصر الدین محمد جهان پهلوان ( 568 ه.ق.
) ، مظفر الدین قزل ارسلان ( 582 ه.ق.
) نصر الدین ابوبکر ( 587 ه.ق.
) مظفر الدین اوزبک ( 607 ه.ق.
) و آخرین آنان ، اتابک قزل ارسلان بن اوزبک معروف به اتابک خاموش بود .
( 622 ه.ق.
او به جلال الدین خوارزمشاه تسلیم شد و در الموت به سال 626 ه.ق.
اتابکان فارس یا سلغریان - سنقربن مودود ( که در خدمت طغرل سلجوقی بود ) به حکومت فارس رسید و قلعه اصطخر و اشکنوای را مرکز حکومت خود قرار داد ( 543 ه.ق.) پس از او ،به ترتیب اتابک زنگی ( 577 ه.ق.
) ،تکله ( 571 ه.ق.
) اتابک سعد ( 591 ه.ق.
) ابوبکر و محمد به حکومت رسیدند و آخرین آنان ، ابش خاتون بود که از سال 662 ه.ق.
تا سال 686 ه.ق.
حکومت راند .
این حکومت توسط امرای مغول منقرض شد .
اتابکان لرستان – اتابکان لرستان بزرگ یا امرای هزار اسبی ، از حدود سال 543 ه.ق.
به حکومت رسیدند .
معروفترین آنان افراسیاب بود که در زمان غازان خان شهرتی داشت .
پایتخت آنان ایذج بود و قلمروشان تا حدود بصره و شوشتر و اصفهان توسعه پیدا کرد .
حکومت این اتابکان در زمان مغولان نیز ادامه داشت .
سرانجام ، در اتابکان لرستان – اتابکان لرستان بزرگ یا امرای هزار اسبی ، از حدود سال 543 ه.ق.
سرانجام ، در زمان تیمور به وسیله ابراهیم بن شاهرخ منقرض شدند ( 827 ه.ق.
اتابکان لر کوچک هم که شهرتی یافتند ،محلی متمرکز نداشتند و اغلب ییلاق و قشلاق می کردند .
معروفترین ایشان ، شجاع الدین خورشید نام داشت ( 580 ه.ق ).
قلمرو آنان گاهی تا حدود بغداد نیز کشیده می شد.
حکومت آنان تا روزگار صفویه ادامه داشت و بیش از بیست امیر داشته اند و در زمان شاه تهماسب صفوی منقرض شدند .
( 949 ه.ق.) .
اتابکان شام – اتابکان جزیره و شام با حکومت اتابک عماد الدین زنگی ( پسر آق سنقر ، حاجب یکی از غلامان ملکشاه ) شروع شد .
( 478 ه.ق.
).
او در حلب حکومت یافت و بیشتر در جنگهای صلیبی با مسیحیان در نبرد بود .
پسرانش ، نورالدین محمود و سیف الدین غازی ، سالها در موصل حکومت راندند.
سرانجام ، مغول بر جزیره و شام دست یافت و خاندان زنگی موصل منقرض شد .
اتابکان موصل – اتابکان موصل ،معروف به امرای بک تکین ، از جانب عماد الدین زنگی به حکومت سنجار برگزیده شدند و حران ، تکریب و اربل جزو حکومت آنان بود .
( از 539 ه.ق.
تا 630 ه.ق.
) .
معروفترین آنان ، مظفر الدین کوکبوری نام داشت که با صلاح الدین ایوبی معاصر بود .
حکومت آنان در زمان حمله مغولان خاتمه یافت .