دانلود مقاله زن یونانی

Word 23 MB 4659 110
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه: قبل از بیان هر موضوعی در ارتباط با هنر یونانی باید بدانیم که مشکلات بسیاری در پژوهش این هنر وجود دارد.

    اول اینکه باقمیانده ‎ هنر یونان که منبع معتبری است به وضع اسفناکی ناقص و نارساست، دوم اینکه کپیه‎هایی است که در زمان رومیان از روی پیکره‎های مهم و معروف ساخته شده و بدون وجود آنها بسیاری از شاهکارهای پیکره سازی بکلی برماناشناخته می‎ماند و این کپیه‎ها خود مشکل تازه‎ایست که به تقین نمی‎توان گفت آنها از روی اصل باشد، بخصوص در مواردی که چند کپیه از یک اصل داریم و اختلافات جزیی دارند و منبع سوم مجموعه آثار ادبی است، یونانیان نخستین قومی بودند که شرح زندگی و آثار هنرمندان خود را مفصل به نگارش درمی‎آورند و گزارشهای آنان که مشتاقانه توسط رومیان گرد آمد و به ما رسید معلوم می‎شود که آنها معماری نقاشی و پیکره تراشی را مهمترین مظاهر تمدن خود می‎دانستند.

    در آثار هنری یونان بخصوص در پیکره تراشی آنان توجه بیشتری به هنر انسان نسبت به تمدنهای قبلی شده است، اشاره ما در این تحقیق به زن یونان است و تأثیر زن بر پیکره تراشی و معماری یونان بررش شده است.

    اوضاع طبیعی و جغرافیایی یونان: ابتدا به وضعیت طبیعی و جغرافیایی یونان می‎پردازیم تا بتوانیم سرزمینی که از نظر حاصلخیزی زمین و معادن در وضعیت خوبی قرار نداشته چطور به اوج تکامل رسیده است، سرزمینی که فرهنگ و تمدن یونان در آن شکل گرفت از یونان و جزایر یونانی تشکیل شده بود که عبارت بودند از یونان شمالی، مرکزی و جنوی (یلوپونز) و همچنین مراحل شمالی و شررقی دریای اژه.

    بطور خلاصه شبه جزیره یونان که در حدود چهارصد کیلومتر طول و سیصد کیلومتر عرض داشته اولاً بعلت کوهستانی بودن، فقط یک پنجم آن قابل سکنی و مستعد کشاوزی بوده ثانیاً بطور کلی آب و هوای گرم و خشک داشته و ثالثاً وضع سواحی آن بالنسبه مساعد و کار رفت و آمد کشتی‎ها و مهاجرت اقوام را تسیهل میکرده است.

    در چند جزیره از مجمع‎الجزایر مانند پاروس و آتیک علاوه بر معادن سنگ آهن، مس و نقره، کوههایی از سنگ مومر موجود است.

    که قابل تراش و تغییر شکل است سلسله جبال پانتکیک و هیمت که در جزیره آتیک واقع است از این نوع سنگ تشکیل یافته است.

    میان سایر ملل بویژه مصریها ممتاز بوده‎اند.

    از لحاظ منابع زیرزمینی نیز وضع یونان خوب نیست، بنابراین صنعت و کشاوزی در آن رواجی نیافته است، زندگی مردم بیشتر از راه از لحاظ منابع زیرزمینی نیز وضع یونان خوب نیست و بنابراین صنعت و کشاورزی در آن رواجی نیافته زندگی مردم بیشتر از راه گله‎داری میگذشته بعلاوه موقع جغرافیائی یونان، بتوسعه بازرگانی کمک شایانی کرده با اینحال تمام مردم زندگی کوچک و مختصری داشته و کمتر اتفاق میافتاد که کسی همه وسایل آسایش را بحد کافی در اختیار داشته باشد، این عسرت و تنگدستی و ناسازگاری طبیعت را، نبوع فکری یونانیان قدیم جبران کرد و سرزمین یونان را بصورت یک از کشورهای غنی و ثروتمند جهان درآورد.

    اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی: وضعیت جغرافیایی و وجود دریا و کوه تغییراتی را بر روی اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یونان گذاشته است و باعث شده که در بخشهای مختلف یونان دولت شهرهای کوچک مستقلی شکل گیرد که از یک سو دریا و از سوی دیگر کوهستانهای صعب العبور مانع از آن بودند که این دولت شهرها مورد تهاجم قرار گیرند، امتیاز دیگر این قوم رهابودن از بند موهومات و استبداد حاکمان می‎باشد.

    یونانیان از نخستین عصری که تاریخ از آنها نام برده است تفاوت شخصیت نمایانی با سایر ملل داشته‎اند، اینان مردم آزادمنش دوستدار تنوع و تشنه تعالی و پیشرفت بوده‎اند و هرگز دربند و زنجیر سنتهای ظالمانه به حبس ابدی تن در نداده‎اند، حتی مذهب هم نتوانست به آزادی خوای این ملت تخطی کند.

    رمان یونانی همیشه حکومت خودگردان بود.

    تراژدی تاریخ یونان ناشی از این بود که دولتشهرهای یونان نمی‎توانستند قلمروهای سیاسی جداجدا را مطیع چنان فدراسیون ثابت دلخواهی کنند که بتواند کل جهان یونان را دربرگیرد و پایانی باشد بر جنگ و ستیزهایی مزمن که نیروی دولتشهرهای جداگانه را تحلیل می‎برد و سرانجام نیز اسباب ذلت و انقیادشان را فراهم کرد.

    ت ازمان اسکندر کبیر هیچ نشانی از فکر خدا – شاه، مطابق الگوی مصر با بین النهرین، در تاریخ یونان نبود.

    در حالی که اهالی مصر و بین‎النهرین تاریخشان را برحسب دوره‎های پادشاهی یا خاندانهای سلطنتی گزارش می‎کردند، بسی درخور توجه است که یونانیان، زمان را برحسب المپیاد‎ها محاسبه می‎کردند؛ یعنی فاصله چهارساله میان بازیهای المپیک که به صورت جشنواره‎ای قهرمانی در سراسر تاریخ قدیم یونان برگزار می‎شد.

    کم و بیش هیچ واژه‎ای بهتر از آتلتیکس (Athletics) واژه یونانی به معنای ورزشهای قهرمانی) نمی‎توانسته نمادی از ارزشی باشد که فرهنگ یونانی برای فرد قائل بوده است، زیرا بازیهای المپیک بازیهای گروهی به معنایی که ما از آن می‎فهمیم، و پیش از آنچه امروز هستند، نبودند بلکه آزمونهای فردی قدرت و مهارت بدنی بودند.

    این گونه مسابقه‎ها هیچ معادلی در دنیای قدیم نداشت.

    فرهنگ و هنر: هنر در یونان شامل هنر در معماری – حجاری – پیکره تراشی – سفال گری نقاشی و مجسمه سازی می‎باشد.

    هنر یونانی با ساختن پیکر خدایان و تزئین معابد و نمایش شخصیتهای ورزشی شروع شد.

    یونانیان قدیم، همچون سایر ملل ابتدایی، در مرحله‎ای از تکامل خود، مجسمه‎هایی ساختند و به جای موجود زنده در گور مردگان گذاشتند.

    همچنین به ساختن پیکرهای انسانی پرداختند.

    پیکرهای نیاکان را در خانه‎ها نگاه می‎داشتند و پیکرهای زندگان ره به معبدها هدیه می‎کردند تا بدین وسیله از حمایت خدایان برخورداری شوند.

    دینهای قدیم کرت و موکنای مبهم و آشفته و وحشتناک بودند و از این رو با هنرهای زیبای پیوندی نداشتند.

    ولی خدایان انسانی او لمپ، و معابد زمینی آنها، سبب شدند که پیکر تراشی و معماری و صدها هنر دیگر رواج یابد.

    می‎توان گفت که هیچ دینی، جز مسیحیت کاتولیک، به قدر آیین یونانیان در ادب و هنر تأثیر ننهاده است.

    تقریباً هر کتاب یا مجسمه یا ساختمان یا گلدانی که از یونان قدیم به ما رسیده است، از جهتی صیغه دینی دارد.

    هنرها کاملترین جلوه‎های تمدن یونانی هستند، ولی متأسفانه قلیلی از آثار هنری باقی مانده است، در جریان رمان، بر ادبیات یونانی لطمات بسیاری وارد شده است، اما این لطمات، نسبت به خدماتی که هنرهای یونانی دیده‎اند، بسیار ناچیزند.

    یونانیان به دستاوردهای خود، و از جمله به تاریخ کشورشان، نه به عنوان رویدادهایی صرف که به عنوان سابقه و پیشینه‎ای از اعمال فردی انسانی سخت توجه داشتند.

    هنرشان نخستین چیزی است که تاریخی واقعی – به معنایی که برای ما آشنا است – از رشد و بالندگی درونی دارد.

    به نظر می‎رسد که هنر مصری به صورتی سراپا شکل یافته یکباره پدید آمده و به زحمت می‎توان گفت که پس از آفرینشهای شکوهمند آغازین دیگر رشدی کرده باشد.

    قالبها وطرحهای خاصی نیز در سراسر ترایخ هنر بین‎النهرین از سومریها گرفته تا ایرانیان جریان دارد.

    اما هنر یونانی تحول کند آهنگ و پیوسته‎ای را از مراحل ساده به مراحل پیچیده‎تر نشان می‎دهد، که بعضی از آن مراحل را به لحاظ سهولت یا اصطلاحات کهن، کلاسیک، و یونانی مآب نامگذاری کرده‎اند.

    گرچه این پیشرفت هنر اروپایی اواخر سده‎های میانی تا دوره‎های رنسانس و باروک، مقایسه شده است.

    کل تحول هنر یونانی از آغاز تا انجام تنها حدود هفت سده طول کشید، و این کمتر از یک چهارم آن دوران طولانی است که هنر مصری کم و بیش بی تغییر دوام یافت.

    عصر پریکلس (perictes)، که اغلب اوج پیشرفت هنری یونان به شمار می‎آید، فقط چند دهه طول کشید.

    به رغم سرشت انسان مدارانه فرهنگ یونانی، یونانیان در مورد محدودیتها یا، در واقع، زوال آرزوهای بشری دچار هیچ خیال باطلی نبودند.

    آنان برای انسان ارزش بسیار زیادی قائل بودند و نگاهی ژرف و عمیق به انسان داشتند که تا آن زمان هیچ تمدنی چنان نگاه عمیقی به انسان نکرده بود این توجه عمیق به انسان در پیکره تراشی و معماری آنها مشهود است، یکی از بهترین مواردی که این توجه عمیق را می‎توان به خوبی در آن دید مجسمه پسر یونانی است.

    پسر یونانی: هیکل باریک مردان با شانه‎های پهن و وضع بازوها و پنجه‎های مشت شده‎‏شان و طرز ایستادنشان با پای چپ به پیش و تأکیدی که در نمایش کاسه زانویشان به کار رفته است این پیکره‎ها تا حدی بیشتر خشک و بی‎‏زیور و ناشیانه و دور از طبیعت به نظر می‎رسد.

    پیکره‎های یونانی امتیازاتی خاص دارند که زبان هنری و مصر از بیان و سنجش آن عاجز بود.

    پیکره‎های یونانی واقعاً آزاد ایستاده‎اند.

    پیکره‎های مصری در زندان سنگ باقی مانده‎اند و در آنها هرگ حفره و خلائی وجود ندارد.

    در حالیکه پیکرتراش یونانی به هیچ وجه از ایجاد حفره فضاهای خالی نمی‎هراسد.

    و بازوها را از تنه و دو ساق پا را از هم جدا می‎سازد تنها موارد استثناء و چسبندگی کوچک میان دستهای مشت شده و رانها است.

    اقدام هنرمند یونانی به رها ساختن هیکل آدمی از زندان سنگ است و رومی به آن داده است.

    و یک پا از پای دیگر جلوتر است تا بتواند حرکت و آزادی را به خوبی نشاند دهد.

    دین و مذهب در یونان: دین یونانی از آغاز مجموعه‎ای از مراسم جادویی بود.

    در دین یونانی، اجرای صحیحی تشریفات سنتی بیش از درستی و پاکی انسان اهمیت داشت، و خدایان آسمانی و زمینی یونانیان از لحاظ عفت و شرافت و نجابت سرمشقهایی عالی به انسان ندادند.

    حتی در اسرارالئوسی، اجرای مراسم، بزرگترین وسیله رستگاری و رهایی از عذاب به شمار می‎رفت، و پاکی روحی و کرامت اخلاقی مطمح نظر نبود.

    دین یونانی به مهمترین عناصر زندگی- مانند ولادت، ازدواج، خانواده، طایفه، و دولت – جامه تقدس می‎پوشانید و آنها را از صورت امروز زودگذر دنیوی بیرون می‎آورد.

    بر اثر پرستش و بزرگداشت مردگان، میان مردم قرون متمادی رابطه و وحدتی عمیق برقرار می‎شد، و هر فرد خود را نه عضو یک خانواده بلکه حلقه‎ای از زنجیره انسانهای پیشین و اکنون و آینده می‎انگاشت.

    خانواده عاملی است برای بقای فرد در جریان نسلها.

    هر کس از لحاظ دینی موظف به همسرگیری و فرزندآوری است.

    کیست که مرد بیفرزند را به خاک سپارد و به زیارت قر او رود و او را به آیندگان پیوند دهد؟

    دین یونانی نه تنها مردم را به تولید مثل تشویق می‎کرد و باعث افزایش جمعیت می‎شود، بلکه، با تکیه بر حفظ استمرار نسلها، آنها را به حفظ نظام اجتماعی و دفاع از وطن برمی‎انگیخت.

    در هر شهر، خدا یا خدایان خاص آن شهر بیش از خدایان دیگر معزز بودند، و همه قوانین و سازمانهای گوناگونه جامعه در میان هاله‎ای دینی قرار داشت.

    براستی، دین، جامه را در برابر خودخواهی و سودجویی فرد چون سدی دفاعی درآورد.

    در ‎آغاز، دین از ادب و هنر و فلسفه نیرو گرفت، ولی بعداً از آنها زیان دید.

    هنر فیدیاس به خدایان جلوه‎هایی زیبا و شکوهمند داد، و شعرهای پینداروس و سوفوکل واشیل به نوامیس دینی عمق اخلاقی بخشید.

    همچنین افلاطون و فیثاغورش فلسفه را با دین آمیختند و، با طرح مفهوم خلود، در پیشرفت اخلاق انسانی موثر افتادند.

    اما، در برابر اینان، پروتاگوراس دین را با دیده تردید نگریست، ذیمقراطیس فایده دین را انکار کرد، اوریپید خدایان را به ریشخند گرفت، و بر روی هم فلسفه یونانی دین را، که مبنای اخلاق بود، به نابودی کشانید.

    شیوه‎های عبادت یونانی هم مانند خدایان یونانی بسیار متنوع بود.

    یونانیان برای دفع شر خدایان زمینی به عبادت آنان می‎پرداختند، ولی خدایان آسمانی را صمیمانه پرستش می‎کردند.

    هیچ یک از عبادات به کاهن احتیاج نداشت؛ در خانواده، پدر نقش کاهن را داشت، و در دولت، حاکم اصلی.

    زندگی در یونان چندانکه گفته‎اند ناستوی نبود؛ دین در همه جا نقش اساسی بازی می‎کرد، و هر دولتی برای حفظ نظم اجتماعی و ثبات سیاسی خود از کیش رسمی حمایت می‎کرد.

    لیکن، برخلاف مصر و خاور نزدیک که کاهنان بر دولت تلسط داشتند، در یونان دولت کاهنان را زیر سلطه خود داشت و رهبری مذهبی را عهده دار بود.

    کاهنان صرفاً به وظایف کم اهمیت در معابد رسیدگی می‎کردند.

    اداره اموال معابد، یعنی زمین و پول و بردگان، در دست مأموران دولت بود و آنها به حسابها رسیدگی می‎کردند.

    کاهنان تربیت مخصوصی نمی‎دیدند.

    میان کاهنان معبدها یا شهرها معمولاً رابطه‎ای وجود نداشت.

    در یونان، کلیسا و دیانت تعصب آمیز و خشکه مذهبی وجود نداشت؛ معنی دینداری صرفاً شرکت در مراسم رسمی بود، نه اعتقاد به عقایدی خاص.

    مردم در عقاید خویش آزادی داشتند، مشروط بر اینکه علناً منکر خدای شهر نشوند و حرمت آنها را نگاه دارند.

    عملا، دین با دولت یکی نبود.

    اجاق خانه، مانند آتشدان بزرگ شهر که در میدان عمومی قرار داشت، محل عبادت بود.

    معابد و غارها و شکافهای زمین، که مسکن خدایان زمینی محسوب می‎شدند، برای عبادت به کار می‎رفتند.

    یونانیان حریم معابد را مقدس می‎شمردند و بدان تجاوز نمی‎کردند.

    در آنجا مؤمنان گرد می‎آمدند، و تمام فراریان، حتی اگر مرتکب جنایتی خطیر هم شده بودند، می‎توانستند در امان باشند.

    یونیان معبد را خانه خدایان می‎شمردند، نه عبادت کنندگان، تندیس خدایان در معبد قرار داشت، و در برابر این تندیسها، آتش جاویدان شعله می‎کشید.

    بسیاری از مردم، تندیس خدا را خود خدام می‎دانستند و، از این رو، در شستن و پوشانیدن و رعایت حال آن اهتمام می‎ورزیدند.

    هنگامی که خدا در تحقق خواسته‎های آنها اهمال می‎ورزید، او را سرزنش می‎کردند و بسا از سرسادگی چنین می‎پنداشتند که تندیسها خدایان عرق می‎ریزند و می‎گریند و چشمان خود را می‎بندند.

    کاهنان، تاریخ وشرح اعیاد خدای اصلی معبد و سوابق خدا و حوادث مهم شهر را ثبت می‎کردند؛ این کار مبدأ و اولین شکل تاریخنگاری در یونان شد.

    خدایان عقاید دینی، یونانیان را به همان اندازه که به وحدت کشانید، به تفرقه انداخت.

    زیر لوای خدایان اولیه اولمپی، که همه احترام می‎گذاشتند و می‎پرستیدند، فرقه‎ها و قدرتهای منسجمتری وجود داشت که تبعیتی از زئوس نداشتند.

    جداییهای سیاسی و قبیله‎ای چند خدایی را دامن زد و یکتاپرستی را غر ممکن ساخت.

    در یونان قدیم، هر خانواده خدایی مخصوص داشت، و به نام او آتش اجاق دایماً می‎سوخت و، قبل از غذا، خوراک و شراب به او تقدیم می‎کردند.

    این مراسم مقدس، یعنی تقدیم خوراک به خدایان، اساسیترین و مهمترین رسم مذهبی در منازل بود.

    ولادت و ازدواج و مرگ با مراسمی همراه بود، و این مراسم در برابر آتش مقدس خانواده صورت می‎گرفت؛ بدین ترتیب، مذهب با حالتی شاعرانه و رازورانه امورات اولیه زندگی انسانها را فرا گرفت و آیینی برای برقراری تعادل به وجود آورد.

    هر طایقه و قوم و قبیله و شهر، مثل خانواده، خدایان مخصوص به خود داشت.

    آتنه خدای شهر آتن بود، دمتر خدای شهر الئوسیس، هرا خدای شهر ساموس، آرتمیس خدای شهر افسوس، و پوسیدون خدای شهر پوسیدونیا.

    در وسط هر شهر، و در بلندترین قسمت آن، معبد خدای آن شهر قرار داشت.

    شرکت در مراسم نیایش خدا، نشانه، امتیاز، و لازمه شارمندی بود.

    در جنگلها، اهالی هر شهر صورت خدای خود را به عنوان علامت و شعار خود، پیشاپیش لشکر به حرکت درمی‎‏آوردند و، قبل از اقدام به هر کار خطیر، با خدای خاص خود مشورت و از علم غیب او استمداد می‎کردند.

    در مقابل، خدای آنان نیز در جنگها شرکت می‎کرد و، گاه بر فراز و گاه در جلوی نیزه‎ها، پیش می‎تاخت.

    هر گاه شهری بر شهری پیروز می‎شد، خدای شهر غالب هم بر خدای شهر مغلوب تفوق می‎یافت.

    همچنانکه هر خانواده آتشدانی داشت، هر شهر نیز در قربانگاه خود آتش مقدس را فروزان نگاه می‎داشت.

    آتش مقدس شهر نماد خدایان و قهرمانان جاویدان شهر به شمار می‎رفت.

    اهالی گاه به گاه در پیشگاه آتش مقدس گرد می‎آمدند و مشترکاً خوراک می‎خوردند.

    همانگونه که در خانواده پدر مقام راهب را نیز داشت، در شهرهای یونانی هم حاکم اصلی یا آرخون، راهب اعظم مذهب دولتی بود و خدایان تمام اقتدارات و اعمالش را موجه می‎دانستند.

    استفاده از این مفاهیم لاهوتی، انسانهای شکارچی را برای شارمندی می‎توان انبوه خدایان یونانی را به هفت گروه تقسیم کرد: خدایان آسمان، خدایان زمین، خدایان حاصلخیزی، خدایان حیوانات، خدایان زیرزمینی، خدایان گذشتگان یا قهرمانان، و خدایان اولمپی؛ چنانکه هزیود گفته است، فرا گرفتن نامهای همه این خدایان بسیار دشوار است.

    (1)چنانکه از اساطیر برمی‎آید، خدای یونانیان مهاجم ابتدایی، مانند خدای هندوان قدیم، خدای بزرگ آسمان بود، که تدریجاً تغییر صورت داد و همواره به انسانی شبیه تر شد و عاقبت به اورانوس تبدیل گشت و سپس به هیئت زئوس، فرستنده ابر و آورنده باران و سازنده رعد، درآمد.

    (2) بیشتر خدایان یونانی به جای آسمان در زمین سکونت داشتند.

    زمین خود نیز در آغاز خدایی بود به نام «گه» یا «گایا».

    این خدا، که مادری شکیبا و بخشنده به شمار می‎رفت، بر اثر هماغوشی با اورانس (آسمان) حامله شد.

    در زمین، یعنی در خاک و آب و هوایی که اطراف زمین را فراگرفته بود، خدایان فراوانی که از لحاظ اهمیت به پایه گایا نمی‎رسیدند مستقر بودند.

    (3) عجیبترین و نیرومندترین قوای طبیعی، نیروی تولید مثل است.

    پس، یونانیان نیز،‌ مانند سایر اقوام باستانی، در برابر مظاهر عمده تولید مثل انسانی نیایش می‎کردند.

    همچنانکه حاصلخیزی خاک را می‎پرستیدند.

    به این جهت، در مراسم دینی مربوط به دمتر و دیونوسوس و هرمس صورت عضو تناسی مرد را به عنوان مفتاح تناسل به نمایش می‎گذاشتند.

    حتی مراسم آرتمیس پاکدامن از این نمایش بر کنار نبود.

    کراراً مجسمه‎سازی و نقاشی یونانی به ساختن این صورت می‎پرداخت، و جشن بزرگ دیونیوسوس با نمایش این صورت آغاز می‎شد.

    معمولاً مهاجران آتنی که در کوچکاهها می‎زیستند، به عنوان گواهی صلاح و تقوای خویش، صورتهای گوناگون از دستگاه جنسی نرینه تهیه و به شهر خود تقدیم می‎کردند.

    به طوری که از نمایشنامه‎های آریستوفان مستفاد می‎شود، جشنهایی که برای نیایش نیروی تولید مثل برپا می‎شد، در آخرین ساعات خود، به فعالیتهای مضحک شرم‎آور آلوده می‎گشت.

    اما، در مواردی، کار جشن به رسوایی نمی‎کشید و فقط غریزه جنسی زن و مرد را تحریک و به تولید مثل کمک می‎کرد.

    جنبه ناخوشایند پرستش دستگاه تناسلی، در دوره یونان گرایی (هلنیسم) و دوره تسلط رومیان، به صورت پرستش پریاپوس، که از آمیزش دیونوسوس و آفرودیته زاده شد، درآمد.

    بریاپوس خدایی بود با عضو جنسی کلان.

    صورت آن روی گلدانها و دیوارهایی که در شهر مدفون پومپئی از زیر خاک بیرون آمده‎اند، فراوان است.

    یونانیان برای پرستش او به فعالیتهای جنسی شنیع می‎پرداختند.

    اما برای خدایانی که رمز مادری به شمار می‎رفتند، مراسم خوشایندتری برگزار می‎کردند در آرکادیا، آرگوس، الئوسیس، آتن، افسوس، و جاهای دیگر، بیشتر خدایان مؤنث را مورد تجلیل قرار می‎د‎ادند.

    این خدایان مؤنث که عموماً همسر نداشتند، ظاهراً متعلق به دورانی بودند که اختیار خانواده در دست مادر بود و نسب فرزند از طرف مادر تعیین می‎شد.

    با ظهور زئوس، پدر خدایان، و تفوق او بر سایر خدایان، دوران اقتدار مادران و مادر-خدایان به سرآمد.

    به نظر محققان، چون کشاورزی به وسیله زنان ابداع شد، خدای کشاورزی، دمتر، مؤنث است.

    دمتر مهمترین خدای ماده است.

    مطابق مفاد سرود کهنسالی که سابقاً آن را به هومر نسبت می‎دادند، پلوتون خدای زیر زمین، پرسفونه دختر دمتر را دزدید و به زیرزمین برد.

    دمتر پس از جست و جوی فراوان، محل او را دانست و پلوتون را راضی کرد که پرسفونه بتواند سالی نه ماه روی زمین زندگی کند.

    مضمون این داستان کنایه زیبایی است از مرگ و تجدید حیات سالیانه، نباتات و تغییر فصول.

    هنگامی که دمتر در غم دختر گمشده زاری می‎کرد، مردم الئوسیس، با آنکه او را نشناختند.

    مورد محبتش قرار دادند.

    از این رو، دمتر راز کشاورزی را به آنان و مردم آتن آموختی و تریپتولموس، شاهزاده الئوسیس، را فرستاد تا آن را میان آدمیان رواج دهد.

    این افسانه با افسانه ایسیس و اوزیریس مصری و افسانه تموز و عشتر بابلی و افسانه آستارته و آدونیس سریانی و افسانه کوبله و آتیس فروگیایی، از لحاظ مفهوم، یکسان است.

    پرستش مادر – خدا، که در یونان کلاسیک باقی ماند، سرانجام به صورت نیایش مریم، مادر خدا، احیا شد.

    (4)یونانیان، در آغاز تاریخ خود، برخی از حیوانات را محترم می‎داشتند و آنها را نیمه خدا می‎شمردند، ولی البته، مانند مصریان و هندیان، به خدایان انسانی بیشتر توجه داشتند.

    آثار مربوط به این دوران نشان می‎دهد که برخی از حیوانات در زمره خدایان بوده‎اند.

    گاو را به دلیل زورمندی و شیر رسانی حیوانی مقدی می‎شمردند و، در مواردی، نماینده زئوس یا دیونوسوس یا تجسم هردوی آنها می‎دانستند.

    خوک را هم که حیوانی کثیرالنسل است مقدس، و با الاهه نجیب، دمتر، قرین می‎پنداشتند.

    (5)موحشترین خدایان یونانی، در زیرزمین یا در غارها و شکافهای زمین می‎زیستند.

    روزها یونانیان توجهی به این خدایان نداشتند، ولی شبها، برای رفع وحشت خود، آنها را می‎‏پرستیدند.

    این خدایان از سایر معبودها و حتی معبودهای موکنایی قدیمتر بودند و ظاهراً به وسیله مردم موکنای به یونانیان انتقال یافتند.

    یونانیان آنها را ارواح کینه توز حیوانی که، بر اثر پیشرفت انسان، به جنگلها و اعماق زمین رانده شده بودند، می‎دانستند.

    (6)یونانیان پیش از عص کلاسیک، مردگان را ارواحی می‎دانستند قادر به کارهای نیک و بد.

    پس، برای جلب رضایت آنان قربانی می‎کردند و دعا می‎خواندند.

    با آنکه ارواح، خدایانی کامل محسوب نمی‎شدند، یونانیان ابتدایی، مانند چینیان، اموات خود را بیش از خدایان گرامی می‎داشتند.

    در عصر کلاسیک، ارواح مردگان بیشتر مایه ترس بودند تا موضوع ستایش.

    از این رو، برای طرد آنان به دعا و قربانی و مراسمی مانند مراسم آنتستریا متوسل می‎شدند.

    قهرمان پرستی جلوه‎ای از مرده پرستی بود.

    برای خدایان امکان داشت که بزرگان قوم و مردان و زنان زیبا را زندگی جاودانی بخشند و حتی در زمره خود آورند.

    خدایانی که تاکنون از آنها سخن گفتیم، در نظر یونانیان، از لحاظ شهرت (ولی نه از نظر احترام و اهمیت) در درجه دوم قرار داشتند.

    به همین جهت در اشعار هومر فقط نام بعضی از آنها آمده، و در عوض نام خدایان اولمپی مکرراً ذکر شده است.

    احتمالاً خدایان اولمپی به وسیله اقوام مهاجم آخایایی و دوری به یونان آمدند و خدایان بومی و موکتایی را تحت الشعاع قرار دادند.

    مثلاً در دو ناحیه، دودونا و دلفی، گایا، الاهه زمین، از نظرها افتاد و به جای آن، رئوس در دودونا، و آپولون در دلفی اهمیت یافتند.

    ولی خدایان درجه دوم مورد پرستش مردم ساده قرار می‎گرفتند.

    در رأس خدایان اولمپی، زئوس، خدای بزرگ یا خدای خدایان، قرار داشت.

    زئوس از لحاظ زمانی، نخستین خدا به شمار نمی‎رفت.

    زیرا، چنانکه دیده‎ایم، اورانوس و کرونوس و سای تیتانها بر او مقدم بودند.

    از بین خدایان یاد شده خدای زمین (مادر) نسبت به سایر خدایان از اهمیت بیشتر برخودار بوده است در نتیجه اغلب خدایان در یونان بصورت خدایان زن مطرح شده است.

    زن یونان هنگامی که جامعه کمال می‎یابد و به مفهوم خدایی متشخص و انساوار می‎رسد، کرتی این خدا را به هیئت مادری تصور می‎کند که پستانهایی پرمایه و تهیگاههایی برجسته دارد، و خزندگان از درون سر او زاده می‎شوند و گرادگرد بازوان و روی سینه‎اش می‎خزند و در گیسوانش چنبره می‎زنند.

    این خدا نمایشگر واقعیت بنیادی طبیعت است، و می‎رساند که قدرت مرموز زن – تولید مثل – بر بزرگترین دشمن انسان – مرگ – غالب می‎آید.

    در نظر انسان کرتی، این مادر لاهوتی، یا مادر خدا، نماینده سراسر حیات است – حیات نباتی و حیوانی و انسانی.

    چون گیاهان و جانوران را هم مانند انسان از آیات و فیضانات او می‎شمارد، صورت او را با صور گیاهان و جانوران قرین می‎کند.

    در برخی از تصاویر کرت، این مادر، خدا، کودک الاهی خود – و لخانوس – را، که در غاری کوهستانی زاده است.

    در آغوش دارد.

    چون در مادر و کودک الاهی تامل ورزیم، درمی‎یابیم که این دو از کرتیان به اقوام دیگر رسیده و در میان اقوام متفاوت نامهای متفاوت به خود گرفته‎اند.

    در ابتدای شکل‎گیری یونان کار زن ابتدا این بود که وقتی مرد به شکار می‎رفت با چنگال خود زمین پیرامون خود را بکاود تا مگر چیزی قابل خوردن به چنگ آرد.

    در اجتماعات ابتدایی قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است در آن هنگام که مردان به طریقه‎های کهن خود به شکار اشتغال داشتند زن در اطراف خیمه زراعت را ترقی می‎داد در نتیجه کشاورزی بوسیله‌زنان ابداع شد و خدایانی که هم زن بودند در شکل خدایان کشاورزی و رویش بوجود آمدند مهمترین خدای کشاورزی دمتر خدای مؤنث بود.

    این مجسمه از غم‎‏انگیزترین مجسمه‎هایی است که زنان باستان به ما ارث رسیده است این پیکره الهه محصول و حاصلخیزی را نشان می‎دهد که بر هتک ناموس پرسفونه ناله می‎سراید.

    احساسات دردناک را با همان سبک متعادل یونان باستان بیان می‎کند و مهربانی مادری و تسلیم خاموش، همه در چشم و حمیره او پیداست این مجسمه از شاهکارهای زنده مجسمه سازی قرن 4 یونان میغباشد.

    اسلوب جامعه‎پردازی در این پیکره تودره هیبت انگیز خاص خود را بوجود آورده است گرچه پارچه آن بافتی ظریف‎تر دارد خمیدگی S مانند تاخورده‎گیهای پارچه از یک سو به سوی دیگر سینه در برابر شکل بدن حرکتی نیکواثر بوجود آورده است دیدگان گودنشتاس با چنان حالتی از تعمق رومی به دور خیره شده است.

    همانطور که گفته شد خدای عمده آنان از این نظر که بر حاصلخیزی اهمیت می‎دادند و از آنجایی که زمین را مادر می‎دانستند (به علت مشابه در باروری) رب النوع زمین را به النوع مادر بود، این ربه النوع را در تصاویر نشسته یا ایستاده، عریان یا با لباس در حالی که دور دست را بر سینه گذاشته بود نشان می‎داند و بعدها خدای دیگری (یک مرد) که از حیث مقام پست‎تر از او بود و گاه پسر و زمانی شوهر از خوانده‎ می‎شد با او تصویر می‎کردند.

    یونانیان چنانکه از تصویرهای ایشان برمی‎آید، به تر دودم، که از علایم دینی برجسته آنان است، شباهت غریب دارند؛ تنه مردان و زنان، بی تفاوت، به کمری باریک، که از مد عصر ما نیز افراطیتر است، ختم می‎شود.

    همه کوته بالایند.

    حرکاتشان پر لطف می‎نماید.

    پیکرهایشان لاغر و نرم و، چون بدنهای ورزشکاران، از تناسب برخودار است.

    پوست آنان به هنگام زادن سفید است.

    زنان، که مظهر سایه می‎باشند.

    طبق رسوم، سیماهایی باز و پریده رنگ دارند.

    اما مردان، که در زیر آفتاد در پی روزی می‎کوشند، چنان سوخته و سرخ گونند که یونیان آنان (همچنین مردم فنیقیه) را، فونییکس، یعنی «مردم ارغوانی» یا «سرخ پوستان» می‎نامند.

    طول سر انسان کرتی از عرض آن بیشتر است، و اجزای چهره او مشخص و ظریفتند.

    به سان ایتالیاییهای کنونی، سیه مو و دارای چشمان سیاه درخشان هستند.

    کرتیان، بی تردید، شاخه‎ای از نژاد مدیترانه‎ای هستند.

    مردان، و نیز زنان، بخشی از موی خود را چنبروار در بالای سر یا گردن گرد می‎آورند؛ بخشی را به شکل طره، روی پیشانی می‎افشانند، و بخشی را می‎بافند و روی شانه‎ها یا سینه می‎ریزند.

    زنان کلاله‎های گیسو را با روبان می‎آرایند و مردان، برای آنکه چهره را پاک نگاهدارند.

    تیغهای متنوع به کار می‎برند و حتی در گور هم تیغ را در خود جدا نمی‎کنند.

    جامه‎ها نیز مانند قیافه‎ها غریبند.

    مردان بیشتر اوقات برهنه سرند، ولی گاهی سر را با دستارها یا کلاهای گرد ته پهن می‎پوشانند، و زنان کلاههای مجللی به سبک کلاههای اوایل قرن بیسم بر سر می‎گذارند.

    پاها معمولاً پوشش ندارند، اما، افراد طبقات بالا.

    در مواردی، کفشهای چرمین سفید به پا می‎کنند.

    زنان لبه‎های کفشهای خود را از سر ذوق قلابدوزی می‎کنند و از تسمه‎های کفشها، مهره‎های رنگین می‎آویزند.

    مردان معمولاً بالاتنه را نمی‎پوشانند، فقط دامن یا پاچین کوتاهی به کمر می‎بندند و، از روی حجب، پارچه‎ای روی آن می‎کشند.

    دامن مردان کارگر چاکدار است، و دامن بزرگان و مردان و زنانی که در مجالس تشریفاتی حضور می‎یابند تقریباً به زمین می‎رسد.

    مردان گاه گاه، زیر جامه می‎پوشند و در زمستان روپوشی از پشم یا پوست در بر می‎کند؛ کمر را سخت می‎بندند، زیرا هم مردان و هم زنان اصرار دارند که لاغر شوند و به هیئت یک مثلث درآیند، یا چنان بنمایند.

    زنان دوره‎های بعد،‌برای آنکه در این باره با مردان رقابت کنند، از شکمبندهای توانفرسا سود می‎جویند و،‌به این وسیله، دامن خود را با ظرافت در پیرامون کفل چین می‎دهند و سینه عریانشان را به سوی آفتاب بالا می‎آورند.

    یکی از رسوم خوش کرتیان این است که سینه‎های زنان یا باید برهنه باشد یا فقط با زیرپوشی بدن نما پوشیده شود- این رسم هم بر کسی ناگوار نیست.

    سینه بند را در زیر سینه تنگ می‎بندند و بالای آن را به صورت دایره‎ای باز می‎گذارند.

    گاهی، برای آنکه بر جذابیت خود بیفزایند، سینه بند را به گردن می‎رسانند و یقه‎ای به سبک مدیسی به وجود می‎آورند.

    آستینها کوتاه و گاهی باد کرده است.

    دامن، چیندار و به رنگهای شادیبخش است و از سرین به پایین بتدریج گشاد می‎شود و خود را بخوبی نگاه می‎دارد – تو گویی که پرده‎های فلزی یا چنبره‎ای افقی در زیر آن نهاده‎اند.

    هماهنگی دلپذیر الوان و لطف نگاره و ظرافت سلیقه بخوی از پوشاکهای زنان و کرتی برمی‎آید، و می‎‏رساند که کرت از تمدنی غنی و فاخر برخوردار بوده و در زمینه هنر و زیبایی سابقه بسیار داشته است.

    از این لحاظ در یونانیان نفوذی نکردند، ولی مدهای ایشان بعداً در پایتختهای اروپای جدید رواج یافت، چنانکه حتی باستانشناسان خشک یک زن کرتی را که پیکرش بر دیواری کهن نقش شده است، پاریسی نام دادند.

    این زن، با سینه درخشان و گردنی خوش حالت و دهان شهوت انگیز و بین جسارت آمیز و جاذبه اغوا کننده، به حالتی ملیح نشسته و، همانند بزرگانی که در کنار او قرار دارند، به منظره‎ای – منظره‎ای که ما هیچگاه نخواهیم دید – چشم دوخته است.

    آشکار است که مردان کرت قدر لطف و شوری را که زنان به زندگی می‎دادند درمی‎یافتند و از این رو، برای افزایش دلربایی ایشان، وسایل گرانمایه برایشان فراهم می‎کردند، در میان آثار باقیمانده کرت، جواهر فراوان است-سنجاقهای زلف از مفرغ و طلا، سنجاقهای آرایشی مزین به پیکر حیوانات و گلهای زرین یا آراسته به سرهایی از بلور یا در کوهی،‌چنبره‎ها یا فنرهایی از طلای ملیله که با زلف می‎آمیزد، سربندها یا نیمتاجهایی از فلزات گرابنها که موها را به هم می‎بندد، حلقه‎ها و آویزه‎هایی که از گوش آویخته می‎شود، لوحه‎ها و مهره‎ها و زنجیرهای سینه،‌ دستبندها و بازوبندها، انگشترهایی از نقره و سنگ طلق و انواع عقیق و یاقوت و طلا.

    مردان هم برخی از این گوهرها را به خود می‎آرایند: آنان که تهیدستند، گردنبندها و دستبندهایی از سنگهای معمولی به کار می‎برند، و آنان که توانگرند، از حلقه‎های بزرگ منقش به نقشهای مناظر جنگ و شکار استفاده می‎کنند.

    پیکر مشهور «ساقی» بازوبندی پهن از احجار گرانمایه بر بازوی چپ، و دستبندی عقیق نشان بر مچ دارد.

    در تمام شئون زندگی کرتی، مردان خودببنترین و والاترین هیجانات خود، یعنی شوق به زیباسازی، را بروز دادند.

    استفاده از لفظ «مردان» برای مشخص کردن تمام نوع بشر، گویای تعصب دوران پدر سالاری است، و بسختی برازنده حیات اجتمایع کرت، که تقریباً برمدار مادرسالاری می‎گشت، می‎باشد.

    زن مینوسی هیچ نوع انزوای شرقی از قبیل پرده و حرم را نمی‎پذیرد؛ نشانی از محدود کردن زن در قسمتی از خانه، یا صرفاً‌ کار در منزل، به دست نیامده است.

    بی تردید، زن کرتی، مانند بسیاری از زنان کنونی، در خانه کار می‎کند: پارچه و سبد می‎‏بافد.

    گندم می‎ساید و نان می‎پزد.

    اما در خارج خانه،‌ در مزرعه و کوزه‎گر خانه‎ها نیز کنار مردان تن به کار می‎دهد، در اجتماعات، آزادانه با مردان معاشرت می‎کند،‌ در تماشاخانه‎‏ها و میدانهای مسابقه در صف اولی می‎نشیند و ارابه سواری و شکار و حتی مشت زنی و کشتی گرفتن با گاو می‎پرداختند و در کل تعداد ربه النوعها بر خدایان مرد فزونی داشت و بیشتر مقامات سهم مذهبی در دست زنان بود.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    تاریخ هنر نوین ، ه . و . جانسون ، ترجمه پرویز مرزبان

    تاریخ تمدن یونان باستان  ، ویل دورانت ، ترجمه امیرحسین آریانپور

    یونان در عهد قدیم (1) ، تالیف دکتر احمد بهمنش

    یونان در عهد قدیم (2) ، تالیف دکتر احمد بهمنش

    هنر در گذر زمان

ابو نصر محمد بن طرخان‌ بن اوزلغ‌ فارابي، در وسيج نزديک فاراب در ماوراء‌النهر، به سال 259ق/872م ، بنابراين، حدود يک سال پيش از مرگ کندي در بغداد، به دنيا آمد. فارابي، از خانواده‌اي سرشناس بود و پدر او، دربار سامانيان، از فرماندهان لشکر بوده است، اما

پيشگفتار: «قرآن کتاب انسان سازي است» امام امت(ره) «قرآن که آخرين کتاب آسماني و معجزه گوياي خاتم پيامبران است، جهت هدايت انسان به راهي راست و استوار از جانب آفريدگار هستي و با براهين حسي و عقلي

فلسفه چيست؟ در حقيقت، هيچ گاه نمي توان گفت فلسفه چيست؛ يعني هيچ گاه نمي توان گفت: فلسفه اين است و جز اين نيست؛ زيرا فلسفه، آزاد ترين نوع فعاليت آدمي است و نمي توان آن را محدود به امري خاص کرد. عمر فلسفه به اندازه عمر انسان بر روي زمين است و در طول ت

پژوهشي از دکتر درخشنده صادقي «جرجي زيدان» مي نويسد:«اگر مقصود از حجاب ، پوشانيدن تن و بدن است، اين وضع پيش از اسلام و حتي پيش از ظهور ديانت مسيح معمول بوده و ديانت مسيح هم تغييري در آن نداده و تا اواخر قرون وسطي، در اروپا معمول بوده و آثار آن هن

(آذرخور) ابوالحسن آذرخوربن استاد جشنش- مهندسرياضيدان ايراني(نيمه دوم سده چهارم- ثلث اول سده پنجم) رياضيداني بوده است معاصر بيروني – زيرا بيروني در بعضي از مواضع کتاب آثار الباقيه مطالبي را که از او شنيده است نقل کرده است0 نام او در آثارالباقيه در

طبيعت در ادبيات فارسي مقدمه : طبيعت از ابتدا تا امروز همواره يکي از خاستگاه ها و سرچشمه هاي هنر بوده است. نقاشي مثلا"، از مينياتورهاي چيني و ژاپني و نقاشي هاي هندسي آنها بگيريم تا نقاشي ها و مينياتورهاي عصر تيموري و صفوي و تا منظره سازي هاي نقاشان

نانو تکنولوژي يعني فناوري يک ميلياردم متر يا تکنولوژي اتمها . در زبان يوناني نانو بمعناي کوتوله و معادل يک ميلياردم مي باشد يعني 50000 بار نازکتر از ضخامت يک تار مو يعني اندازه چندين اتم. اگر انسان به اين اندازه بزرگ شود 2 ميليون کيلومتر طول قد او م

کشور ما ايران در ناحيه‌اي کويري و کم‌ باران قرار گرفته است که تابش آفتاب در آن فراوان است و بارش باران کم، اما در اين سرزمين کم باران چشم‌اندازهاي کم‌نظير و شگفتيهاي خاص مناطق گرمسير به شکل زيبايي پرورده شده است. کرمان يکي از همين مناطق کويري، اما پ

چکیده هیپنوتیزم حالت خاصی از ذهن است که با فوق تمرکز همراه بوده است و این قدرت و قابلیت را دارد که می تواند از طریق آن برخی از عادات یا الگوهای رفتاری را به صورت شرطی شدن روی سیستم عصبی فرد حک کرد و همه ما می دانیم در جریان آموزش ما برای یادگیری بهتر و سریع تر تمرکز زیادی بر روی مطالب آموزشی معطوف می سازیم تا روند فراگیری بهتر صورت گیرد و شرایط هیپنوتیزم هم به همین صورت سطح توجه ...

جبر جبر از شاخه هاي اصلي علم رياضيات که تاريخي بيش از 2000 سال دارد. اين علم در طول تاريخ تحولات بسياري داشته و در حال حاضر شامل شاخه هاي زيادي است. تاريخچه ي هندسي براي حل برخي از معادلات جبري استفاده مي گرديده است. در قرن اول ميلادي نيز بحث

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول