دانلود مقاله بررسی پیدایش و نمو نهضت جنگل و ریشه های این نهضت

Word 40 KB 4682 8
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • این مقاله به بررسی پیدایش و نمو نهضت جنگل و ریشه های این نهضت می پردازد.

    حرکت‌ها و فعل و انفعالات اجتماعی علاوه بر صورت ظاهری، از یک زیرساخت نهفته نیز برخوردارند که برخلاف جلوه بیرونی، قابل سنجش و یا پیش‌بینی دقیق نمی‌باشد و جالب آن‌که بخش اعظم فرایندهای اجتماعی و سیاسی نیز در پیوند با این جنبه پنهانی است که اتفاق می‌افتد؛ بدین معنا که می‌توان یک حرکت اجتماعی را طبق برنامه‌ریزی ازپیش‌تعیین‌شده شکل داد اما تداوم این جریان دیگر در اختیار کامل شکل‌دهندگان آن نخواهد بود بلکه از دیالکتیک خاص خود برخوردار است.

    حال اگر به سده‌ها و یا حتی دهه‌های گذشته برگردیم، بسامد خطا در پیش‌بینیهای افراد از وقایع اجتماعی و سیاسی را بیشتر ملاحظه خواهیم کرد.

    نظر به این امر، مسلما با بسیاری از کسانی که در کوران حوادث گذشته بنا به نیات خیرخواهانه عُلَم مبارزه برافراشتند تا اصلاحات و دگرگونیهای مدنظر خود را در نقطه مقابل جباران و نیز اجانب پیش ببرند اما در نهایت با شکست مواجه می‌شدند، همدردی خواهیم کرد.

    از جمله این مبارزان راه حق که در طول تاریخ ایران امثال آنها کم نیستند، می‌توان از امیرکبیر، مدرس، میرزاکوچک‌خان جنگلی و .

    .

    نام برد که همگی نیز جان خود را بر سر راه آرمانهایشان فدا کردند.

    آنان به‌ظاهر شکست خوردند اما درواقع هیچ‌گاه شکست نخوردند؛ چراکه براساس همین قانون مخفی جریانات اجتماعی که هیچ‌وقت به ظواهر متکی نیستند بلکه هر حرکت اجتماعی در تمام دوران پس از خود تاثیرگذار است و آنچه امروز علی‌الظاهر شکست تلقی می‌شود، بسا که سالها و گاه دهه‌ها پس از آن به بار نشیند چیزی که امروزه به عیان می‌بینیم باید گفت میرزاکوچک‌خانها هیچ‌گاه نمردند و نخواهند مرد و آبی که از آبشخور اندیشه آنان در جوی فکر و فرهنگ این مرز و بوم جاری شد، همچنان شکوفه‌ها و نهال های جدیدی را آبیاری خواهد کرد.

    گیلان در دوره قاجار مردم گیلان نیز همچون ساکنان سایر نقاط و مناطق ایران در دوره قاجار، به لحاظ اجتماعی و اقتصادی در وضعیتی بسیار سخت و دشوار می‌زیستند.

    ساختار فاسد و ناکارآمد حکومتهای قاجار و عمال و دست‌نشاندگان محلی آنان در سراسر کشور وضعیتی رقت‌بار به وجود آورده بود که خطه گیلان و اهالی آن نیز از این قاعده مستثنی نبودند.

    مردم این ناحیه در تمام سالهای فرمانروایی سلاطین قاجار، به‌ویژه در سالهای پایانی قرن دوازدهم هجری شمسی، در فقر و فلاکتی عظیم به سر می‌بردند که در برخی کتب و گزارشات آن دوره مفصل بدان اشاره شده است.

    در نگاه اول شاید مایه تعجب و شگفتی باشد که سرزمینی همچون گیلان که وفور نعمت و زیادی مواهب خدادادی آن شهره خاص و عام است، گرفتار فقر و نداری شده باشد اما جالب است بدانیم که علت اصلی چنین وضعیتی در دوره قاجار درواقع همین ثروتهای طبیعی این منطقه بود.

    موقعیت خاص جغرافیایی و تواناییهای طبیعی سرزمین گیلان سبب شده بود شاهان و رجال دربار قاجار همواره درصدد تملک و تصاحب بخشهای باارزش و حاصلخیز این منطقه از کشور برآیند و به‌همین‌دلیل به‌تدریج بسیاری از سرزمینهای آباد گیلان به دست شاهان و درباریان افتاد.

    اما از آنجا که این گروه خود از گیلان به دور بودند، جهت کنترل و بهره‌برداری مطلوب از این متصرفات و استثمار هرچه‌بیشتر مردم، از حاکمان محلی بهره می‌گرفتند.

    بدین‌معنا که آنان مناطق تحت تملک خود را با عنوان املاک سلطنتی به حاکمان و اربابان محلی اجاره می‌دادند.

    این اربابان نیز به‌نوبه‌خود جهت کسب منافع و نیز جلب رضایت دربار و ارسال حق‌الاجاره، فشار مضاعف و طاقت فرسایی را بر توده فقیر و محروم گیلان، به‌خصوص بر کشاورزان وارد می‌کردند.

    «وجود املاک سلطنتی وسیع گیلان خود از جاذبه‌های حکومت و فرمانروایی این منطقه در دوره قاجاریه به شمار می‌رود؛ چراکه این املاک به حکام گیلان اجاره داده می‌شد و آنان نیز به‌نوبه‌خود آنها را به افراد دیگری اجاره می‌دادند حکام و مالکین بزرگ علاوه بر درآمدی که از زمینهای مورد تصرف خود به دست می‌آوردند، مالیات زیادی [را نیز] از کسبه و مشاغل، حمامها، دکانها، کاروانسراها، .

    محصولات کشاورزی و حتی طیور و درختان میوه اخذ می‌کردند؛ به‌عبارت‌دیگر تا قبل از انقلاب مشروطیت در سال 1285.

    ش و به دنبال آن، تدوین قانون اساسی که مالکیت فردی را محترم شناخت، هیچ حقی بر مالکیت زمین که متکی بر ضمانت اجرایی باشد وجود نداشت.

    حتی اراضی موقوفه نیز در بسیاری موارد از این‌گونه تعرض‌ مصون نمانده است.» به‌همین‌دلیل در این دوره طبقه زمین‌دار بزرگی به‌تدریج شکل گرفت که همین گروه در جریان نهضت مشروطه به سرکوب طرفداران نهضت مشروطه در گیلان پرداخت.

    علاوه‌براین، مالکان، عمال و ماموران دولت نیز فشار و تعدیهای بیشماری در حق مردم اعمال می‌کردند؛ به عبارتی، می‌توان گفت یک اتحاد نانوشته اما کاملا ملموس میان حکام محلی و ماموران دولتی ازیک‌سو و مالکان و خوانین بومی ازدیگرسو شکل گرفته بود.

    با این توصیف، به‌راحتی می‌توان حدس زد که وضعیت مردم گیلان در این اوضاع و احوال چگونه بوده است.

    «.

    اگر بخواهیم کیفیت زندگی دهقانان ]گیلان[ را در رابطه با زمین و ارباب خلاصه کنیم، می‌توان گفت هیچ حقی برای زارع نسبت به ارباب زمین وجود نداشت.

    و هیچ حقی نبود که ارباب نسبت به زارع و زمین نداشته باشد.

    به‌طوری‌که در پاره‌ای از موارد شرم‌آورترین هدیه‌ها یعنی عفت دختر دهقان‌زاده را از آن خود می‌دانستند و باگذشت‌ترین آنان دخالت در زندگی آینده دختران این روستاها را در انتخاب همسر برای خود یک حق طبیعی می‌شمردند.» علاوه‌ بر این، کشاورزان بی‌دفاع به لحاظ تملک بر حاصل دسترنج خود نیز استقلال نداشتند؛ بدین‌معنا که پس از آن همه رنج و زحمتی که برای بهره‌وری محصول متحمل می‌شدند، در نهایت باید آن را به هزار بهانه یا دو دستی تقدیم ارباب می‌کردند و یا حتی پیش از برداشت، آن را در گرو می‌گذاشتند؛ در کتاب اصلاحات ارضی در گیلان، نوشته حمید مهرانی، این وضعیت به‌خوبی توصیف شده است: «در کار زراعت برنج بایستی پای در آب و سر بر آفتاب سپرد و این هر دو تا پایان خوشه‌بندی و هنگام درو ادامه می‌یابد.

    اما دریغ که همیشه ابرهای باران‌زا یاری نمی‌کنند تا شالیزارهای تشنه،‌ کام‌‌ ترکنند.

    در چنین وضع و حالی است که دهقان رنج‌دیده و خرمن سوخته با طلبکاران و مباشران ارباب روبه‌رو می‌شود و عقلش ره به جایی نمی‌برد که حاصل ندرویده را چگونه با آنان تقسیم کند!

    ناگزیر سند می‌دهد که بهره مالکانه از حاصل ندرویده را در سالهای پرباران بپردازد.

    اما افسوس که سالهای پرباران نیز نمی‌توانند سالهای سوخت را جبران نمایند و هر سال سندی بر سند دیگر افزوده می‌شود تا دهقان به‌ناچار از زمین جدا گردد و ارباب زمین را با بهره بیشتر به دهقان دیگری سپارد و باز روز از نو روزی از نو!

    آری، در چنین وضع و حالی فرش اغلب خانه‌ها چیزی جز حصیر نیست و غذای اصلی خانواده‌ها غالبا برنج است و برنج بی‌هیچ خورشتی، دهقانان تهی‌دست شبها را گرسنه سر بر بالین می‌گذارند و .

    دهقانان گیلانی با آن‌همه نعمتهایی که طبیعت در اختیارش قرارداده چنین روزگار فلاکت باری داشتند.» این چنین بود که به‌تدریج یک طبقه‌زمین‌دار بزرگ در گیلان به وجود آمد که خود را نه‌تنها صاحب و مالک زمینها و محصولات زراعی بلکه عملا مالک جان و ناموس مردم می‌دانست.

    این عده که در دستگاه حکومت محلی نیز صاحب مقامات بودند، خود را بالاتر و والاتر از مردم عادی و به خصوص کشاورز تهی‌دست گیلان می‌پنداشتند و لذا کشتار و تجاوز را بسیار طبیعی قلمداد می‌کردند و به‌شدت از هرگونه فکر و اندیشه‌ای که خواهان برابری، عدالت و دین‌مداری باشد می‌هراسیدند و به طرق گوناگون آن را در نطفه خفه می‌کردند.

    علاوه بر همه این موارد، وابستگی دربار قاجار به حکومتهای خارجی به‌ویژه به دول بریتانیا و روسیه و متعاقبا واگذاری امتیازات فراوان اقتصادی و تجاری به آنها در شهرها و بنادر شمالی و جنوبی کشور نیز مزید بر علت شده و تضییقات و فشارهای سختی را بر مردم و از جمله بر بازرگانان ایرانی این مناطق تحمیل می‌کرد.

    در آن زمان، شمال کشور علی‌الخصوص گیلان و آذربایجان به منطقه نفوذ روسیه تبدیل شده بود و ورود کالاهای روسی و جولان تجار این کشور با تمسک به قراردادهای یک‌طرفه و همچنین نپرداختن گمرکات از سوی آنان سبب شده بود تجار، بازرگانان و تولید‌کنندگان گیلانی عملا توان رقابت را از دست داده و بیش‌ازپیش بر مشکلات و فقرشان افزوده شود.

    این عوامل دست‌به‌دست هم داده و نارضایتی‌های بسیاری را در میان روستانشینان، طبقه محروم و نیز متوسط شهری ایجاد کرده بود.

    گیلان و مشروطه این اوضاع و احوال باعث شد مردم گیلان نیز علی‌رغم آن‌که حکام محلی از هرگونه تلاش آنان برای دگرگونی اوضاع جلوگیری و آن را سرکوب می‌کردند همزمان با وقایع پایتخت و شروع زمزمه ایجاد تغییرات اساسی در حکومت قاجار و توجه به حقوق ملت، به‌گونه‌ای تاثیرگذار به نهضت مشروطه پیوستند که جان‌فشانیهای آنان در تاریخ نیز ثبت است.

    مردم محروم و ستمدیده گیلان نیز دوشادوش سایر هموطنان خود در مبارزه علیه استبداد محمدعلی‌شاه و نیز در فتح تهران نقش بارزی ایفا کردند و تصور همگی آنان بر این بود که با پیروزی نهضت مشروطه و به‌وجودآمدن نهادهای حافظ حقوق مردم همچون مجلس شورای ملی، قوانینی که به نفع مردم باشد وضع و به‌زودی اجرا خواهد شد و بدین‌صورت روابط ظالمانه و غارتگرانه پیشین به پایان خواهد رسید.

    در همین زمینه کمیته سری ستار و انجمنهای عدالت، اخوت و برق، نقش اساسی را به‌ویژه در شهرهای رشت و انزلی برعهده داشتند.

    علاوه بر مجاهدان و روشنفکران گیلانی تعدادی از انقلابیون قفقازی نیز در صفوف مجاهدان گیلانی به چشم می‌خوردند.

    از این میان، رابطه مبارزان و آزادی‌خواهان گیلانی با اعضاء و برنامه‌های حزب سوسیال‌دموکرات ایران و باکو که حیدرخان عمواغلی از اعضاء برجسته آن به شمار می‌رفت قابل توجه است؛ چراکه این تعامل تا سالها ادامه یافت.

    گرچه حضور و تاثیر انقلابیون قفقازی و گرجی را در فعالیتهای مشروطه‌خواهی مردم گیلان نمی‌توان منکر شد، اما این گروه بیشتر در سازمان‌دهی نیروها و تهیه و ارسال اسلحه و تجهیزات فعالیت می‌کرد و تاثیرات سیاسی و ایدئولوژیک چندانی بر مردم گیلان نداشتند و همانگونه که تاریخ نشان داد، این مهاجران به‌تدریج پس از فتح تهران از عرصه سیاسی کشور محو شدند.

    ازهمین‌جا می‌توان به این نکته بسیار مهم در حرکت مشروطه‌خواهی مردم گیلان پی‌برد که آنان در حرکت خود از اتحاد و همشکلی و هماهنگی کاملی، چه در ترکیب نیروها و چه در اهداف، برخوردار نبودند و حتی در میان روحانیون گیلانی طرفدار مشروطه نیز دودستگی و افتراق به چشم می‌خورد.

    برخی از مشروطه‌خواهان طرفدار مشروطه به همان شکل وارداتی آن بودند، اما گروه دیگر مشروطه مشروعه را مد‌نظر داشتند.

    بافت مشروطه‌خواهان نیز طیف گسترده‌ای از افراد بومی گرفته تا مهاجران قفقازی را دربرمی‌گرفت.

    بدترازهمه ‌این‌که بیشتر گیلانیها و حتی سایر مشروطه‌خواهان پروپاقرص (بختیاریها و آذربایجانیها) که موفق به فتح تهران نیز شدند، درک درستی از مشروطه و ساختار آن نداشتند.«تصور دهقانان از مشروطیت با فهم و تصور مالکین بزرگ از مشروطیت کاملا متفاوت بود.

    یک نمونه آن تلگرافی بود که در صفر 1325.

    ق از طرف مالکین گیلان به مجلس مخابره شد و مشعر بر این بود که رعایای رشت از معنای مشروطیت، آزادبودن و ندادن مالیات را استنباط کرده‌اند.

    بدین‌جهت سرکش شده، مالیات نمی‌دهند و تمامی رعیت‌خانه مختل است .

    در نتیجه گفت‌وگوهای پارلمانی که تصمیم گرفته می‌شود، به انجمن ایالتی رشت تلگراف شود و معنی مشروطیت را به مردمی که درست نفهمیده‌اند، بفهماند.» به نظر می‌رسد آن‌چه بیش‌ازهمه مردم را به مبارزه و مشروطه‌خواهی واداشته بود، نارضایتی از عملکرد دربار قاجار و حکام محلی بود.

    عامل بسیار مهم دیگر در اقبال مردم به مشروطه، نارضایتی آنان از حضور قوای قزاق روس در گیلان بود.

    نماینده و کنسول روس در گیلان با توجه به همین حضور قزاقهای مسلح بود که آزادانه و گستاخانه در تمام شؤون زندگی مردم دخالت می‌کرد و محمدعلی‌شاه و دربار او نیز که در این دوره شدیدا به دولت تزاری روسیه متمایل و وابسته شده بودند و آن دولت را یگانه حامی خود در برابر امواج مشروطه‌خواهی می‌پنداشتند، نه‌تنها از اقدامات کنسول و قزاقهای روس در گیلان ممانعت نمی‌کردند بلکه آنان را مورد حمایت خود قرار می‌دادند؛ به‌همین‌دلیل بود که مبارزات مردم گیلان علیه استبداد داخلی به‌سرعت رنگ و بوی مبارزه با استعمار خارجی نیز به خود گرفت.

    زمانی که اوضاع پایتخت در اثر حمله محمدعلی‌شاه به مجلس شورای ملی و دستگیری و سرکوب مشروطه‌خواهان بحرانی شد، کاملا محتمل بود که مردم و مجاهدان گیلان به این مساله واکنش شدید خواهند داشت.

    گیلانیها به ویژه مردم رشت با برپایی اعتراضات گسترده و تجهیز مردم و مجاهدان به‌زودی آماده حرکت به سوی تهران شدند.

    قزاقهای مقیم منطقه سعی کردند این اعتراضات را سرکوب کنند اما دیگر اعتراضات به اوج خود رسیده بود.

    مشروطه‌ خواهان در غائله مشهور به«مدیریه»، سردار افخم، حاکم رشت، را به قتل رساندند و پس از آن نیروهای دولتی خلع سلاح شده، شهر به دست مشروطه‌خواهان افتاد.

    با این واقعه، رشت به یکی از مهمترین مراکز طرفدار مشروطه‌خواهی تبدیل شد.

    چندی بعد مجاهدین گیلانی به همراه انقلابیون قفقازی عازم تهران شدند و در کنار بختیاریها و آذربایجانیها، پایتخت را تصرف نموده و عملا نظام مشروطه را پس‌ازمدتی تعطیلی این‌بار با قدرتی بیشتر برپا نمودند؛ اما این پایان کار نبود و ماجرا همچنان ادامه داشت.

    مشروطه‌خواهان در غائله مشهور به«مدیریه»، سردار افخم، حاکم رشت، را به قتل رساندند و پس از آن نیروهای دولتی خلع سلاح شده، شهر به دست مشروطه‌خواهان افتاد.

    امیدهایی که برباد رفت همانگونه که پیشتر ذکر شد، علت اصلی حمایت مردم گیلان از مشروطه این بود که آنان تصور می‌کردند با محدود‌شدن قدرت دربار و محمدعلی‌شاه، اعمال نفوذ عوامل محلی آنان در گیلان نیز کاهش یافته و مردم از حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیشتری برخوردار خواهند شد.

    اما وقایع بعدی نشان داد که توده مردم محروم و دیندار گیلان که با تمام وجود به یاری و مساعدت مشروطه برخاسته بودند، هرگز به اهداف و خواسته‌های خود نرسیدند.

    هرچند با پیروزی مشروطه‌طلبان و خلع محمدعلی‌شاه تغییرات عمده‌ای در نظام و ساختار سیاسی و حکومتی کشور روی داد، اما نفوذ وابستگان استبداد و ایادی دولتهای بیگانه به پیکره نظام مشروطه و نهادهای آن موجب شد تا وضعیت اسفبار پیش از مشروطه همچنان بدون تغییر باقی بماند و حتی در مواردی بر وخامت اوضاع نیز افزوده شود.

    مردم آزادی‌خواه گیلان مشاهده می‌کردند که دولتهای مشروطه نه‌تنها به فکر بهبود اوضاع مملکت نیستند بلکه درصدد هستند آزادیهای نسبی به وجودآمده را نیز متوقف و محدود کنند.

    متاسفانه باید اعتراف کرد که در انحراف مشروطه از اهدافش، خود مردم و مجاهدان گیلانی نیز بی‌تقصیر نبودند؛ به‌عنوان‌مثال، فرماندهی حمله و حرکت مجاهدان گیلان به تهران را کسی ـ سپهدار رشتی ـ برعهده داشت که خود سالها همکار و عامل دربار قاجار بود.

    سپهدار رشتی خود از طبقه مالکان بزرگ ایران محسوب می‌شد که حتی سابقه سرکوب مشروطه‌خواهان و آزادی‌خواهان را نیز داشت.

    «از عملیات سپهدار چنان که در تاریخها نوشته‌اند، یکی این بود که در اجتماع مسجد جامع تهران، روزی که چند تن از عناصر ملی کشته شدند، سپهدار یکی از سررشته‌داران دولت بود و روزی که دسته‌جات سینه‌زن به راه افتاده، پیراهن خونین سیدعبدالحمید را با خود حمل می‌کردند، به فرمان سپهدار مسجد‌جامع محاصره و به ملیون شلیک شد و هم او بود که به علما گفته بود مامورم شما را متفرق کنم.» وی در مدتی که حاکم گیلان و اردبیل بود، به کمک عین‌الدوله سفاک در محاصره تبریز شتافت و به مخالفان ستارخان یاری رساند.

    چنین فردی ناگهان با تغییر چهره به یک آزادی‌خواه دوآتشه تبدیل شده بود و کار او چنان بالا گرفت که به فرماندهی مشروطه‌خواهان گیلان و سپس وزارت جنگ و رئیس‌الوزرایی برگزیده شد.

    بدیهی بود که چنین فردی با توجه به گذشته و ارتباطاتش، تنها به فکر تحقق منافع خود و اطرافیانش باشد.

    نه‌تنها در گیلان بلکه در کل کشور، بیشتر فرماندهان و رهبران حرکتهای مشروطه‌خواهی یا از عوامل رژیم سابق و یا از مالکان و خوانینی بودند که تنها برای حفظ منافع و موقعیت خود با نهضت همراه شده بودند؛ به‌تعبیربهتر، این عده می‌خواستند با سوار‌شدن بر امواج نهضت مشروطه به منافع خود نائل شوند.

    تاریخ نشان داد که همین گروه نهضت را به بیراهه کشاندند و با برخی اقدامات خود نه‌تنها به آرمانها و وعده‌های اولیه نهضت وفا نکردند بلکه وضعیتی به‌مراتب وخیم‌تر و بغرنج‌تر از قبل به وجود آوردند.

    آنان حتی کار را به آنجا کشیدند که دخالت و نفوذ بیگانه در امور کشور به مراتب بیش از سالهای قبل از مشروطه افزایش یافت.

    در کنار بی‌کفایتی و فساد دولتهای پس از مشروطه، وقوع جنگ جهانی اول نیز عامل مضاعفی در عسرت و ناراحتی مردم بود.

    دولت مرکزی که در این ایام عملا نقش و قدرتی نداشت، به قدری بی‌کفایت بود که روس و انگلیس براساس معاهده 1907 ایران را بین خود تقسیم نمودند.

    در چنین اوضاعی که مردم نه در سطح داخلی و نه در روابط خارجی بوی بهبود استشمام ننموده بلکه خواری و خفت دولت ایران را می‌دیدند، طبیعی بود که از مشروطه و نتایج آن ناراضی و مایوس باشند.

    در این سالها فقط بی‌نظمی و ضعف مفرط بر تمام ارکان کشور مسلط و حکم‌فرما بود.

    فقر و قحطی و ظلم و تعدی حاکمان محلی بیداد می‌کرد؛ تا جایی که در برخی مناطق کشور مردم جهت گذران زندگی و رضایت اربابان و پرداخت مالیات مجبور به فروش دختران خود شدند.

    اهالی گیلان نیز می‌دیدند که با وجود تمام فعالیتها و تلاشهای آنان همان حاکمان قبلی و برخی سرسپردگان دولتهای استعماری با نام مشروطه و قانون همان کارهای دوره استبداد ما قبل مشروطه و حتی بدتر از آن را اعمال می‌کنند.

    چنین بود که زمزمه‌هایی در مخالفت با وضع موجود، اعم از ظلم بی‌حدوحصر حکام محلی، بی‌نظمی و نابسامانی اوضاع مملکت، فقر و فلاکت، قتل و دزدی و از همه بدتر اشغال بخشهایی از کشور توسط دولتهای بیگانه آغاز شد.

    در این زمان مشروطه تنها سفره رنگینی شده بود که می‌بایست شکمهای حریص همان مستبدان پیشین و مزدوران اجنبی را سیر می‌کرد.

    دیگر کسی به فکر آزادی‌خواهی، دینداری و سرافرازی وطن نبود.

    کار به آنجا رسید که دولت مشروطه به التیماتوم روسیه تن داد و با این اقدام، در کنار بی‌تحرکی در قبال قرارداد 1907، عملا استقلالی از کشور باقی نماند.

    همین وضعیت در گیلان نیز به چشم می‌خورد، جایی که مردم گیلان ناامید از مشروطه، در فقر و فلاکت و ناامنی دست و پا زده و می‌بایست حضور مستبدانه و ظالمانه کنسول و قزاقهای روسی را نیز تحمل می‌کردند.

    تنها راهی که می‌شد برای گریز از این وضعیت تصور نمود، ظهور یک فرد انقلابی به‌تمام‌معنا از میان مردم آزادی‌خواه و متدین گیلان بود.

    سردار جنگل آن هنگام که مشروطه به بیراهه رفته و کشور در تب و تاب مشکلات داخلی ازیک‌سو و نفوذ و دخالت خارجی ازسوی‌دیگر می‌سوخت، جوانی تقریبا گمنام در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور، به نام میرزاکوچک‌خان جنگلی از دیار گیلان نمایان شد که با اقدامات و فعالیتهایش برای همیشه نام خویش را جاودان کرد.

    میرزا کوچک‌خان در زادگاهش، گیلان در زمره مشروطه‌خواهان درآمد و به‌همین‌خاطر، از تحصیل دست کشید و همراه با سایر آزادی‌خواهان به جرگه مبارزه علیه استبداد و استعمار پیوست.

    میرزا نیز به‌همراه مجاهدان گیلانی، در فتح تهران و قزوین شرکت کرد اما پس از پیروزی مشروطه با مشاهده برخی وقایع و اقدامات، تهران را ترک کرده و به رشت بازگشت.

    در آنجا نیز میرزا آشکارا می‌دید که مشروطه از راه خود منحرف شده است و علاوه‌برآن قوای متجاوز روس در سراسر گیلان پراکنده شده و به ظلم و تعدی مشغولند.

    وی از آنجا که یک انقلابی واقعی و معتقد بود، دست از مبارزه نکشید و حتی پس از مشروطه نیز مخالفت خود با عملکرد نادرست حکام محلی و همچنین حضور قوای متجاوز خارجی را ادامه داد و به همین دلیل به‌زودی به دستور کنسول روس ـ که در آن موقع عملا در گیلان حرف اول و آخر را می‌زد ـ به پنج سال تبعید محکوم گردید، با این قید که حق ورود و بازگشت به گیلان و به‌ویژه رشت نیز از او سلب شد.

    بااین‌وجود، رشادتها و تلاشهای او در جریان نهضت مشروطه چیزی نبود که مورد تردید یا فراموشی واقع شود.

    «پس از فتح رشت به دست انقلابیون میرزاکوچک‌خان اول کسی بود که به یاری مجروحین و ستمدیدگان و کسانی که اسارت و زحمت دیده بودند شتافت و در کمک به آنان آنچه در قوه داشت دریغ نکرد.» «یکی از مجاهدینی که در برخوردهای دولتی، شجاعت و شهامت قابل‌تحسینی از خود بروز داد میرزاکوچک‌خان بود.

    او که مدتی قبل در مسلک آزادی‌خواهان درآمده بود، در جنگ با قوای دولتی چنان رشادتی نشان داد که مورد ستایش رهبران انقلاب و اعضای کمیته ستار قرار گرفت.» میرزا همچنین هنگامی که محمدعلی‌شاه قصد داشت به کمک روسیه از گمش‌تپه به ایران بازگردد به آنجا رفت و در درگیری به‌وجودآمده مجروح گردید.

    او پس از این واقعه جهت مداوا به بادکوبه رفت و پس از چندین ماه اقامت در این شهر و همچنین تفلیس به گیلان بازگشت.

    در ایام پس از پیروزی مشروطه، هرچند میرزا نیز در تهران اسم و رسمی داشت، همچنان با فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد و تا هنگام ترک پایتخت هیچ‌گونه شغل و پست دولتی را نپذیرفت.

    اما با مشاهده انحرافات مشروطه به‌تدریج این فکر در او قوت گرفت که جهت تحقق اهداف اولیه نهضت مشروطه که به دلیل نفوذ سیاست‌مداران وابسته و مزدور ناکام مانده بود، اقدامی صورت دهد.

    به‌همین‌جهت وی در آغاز با برخی از دوستان، سیاسیون و اشخاصی که آنان را وطن‌پرست و مدافع حقوق ملت می‌دانست، به مشورت پرداخت اما سرانجام تصمیم گرفت به قصد ایجاد یک تشکیلات منسجم نظامی جهت مبارزه با استبداد و استعمار، روانه زادگاه خود شود.

    میرزا قصد داشت با استفاده از جغرافیای طبیعی منطقه و به‌ویژه جنگلهای انبوه گیلان، نهضتی انقلابی و مسلح به وجود آورد و لذا به‌همین‌منظور به همراه میرزاعلی‌خان‌سالار، ملقب به سردار فاتح، عازم شمال کشور شد؛ اما این دو به‌زودی از یکدیگر جدا شدند؛ چون سردار فاتح، مازندران و میرزاکوچک‌خان گیلان را جهت مبارزه و شروع نهضت انقلابی مناسب و مساعد می‌دانست.

    سرانجام میرزا جنگلهای انبوه گیلان را برای مبارزه با قوای دولتی و قزاقهای روسی برگزید و اولین اقدام او به همراهی دکترحشمت در جنگلهای تولم شکل گرفت.

    میرزا ازهمان‌آغاز، آزادی، استقلال و عدالت‌خواهی را به عنوان شعارهای نهضت خود اعلام کرد.

    وی در تحقق این اهداف توجه به مسائل مذهبی و رعایت شؤونات اسلامی را مورد توجه قرارداد و به‌همین‌دلیل هم بود که حرکت او به‌سرعت از سوی مردم گیلان به ویژه طبقات محروم و متدین مورد استقبال قرار گرفت.

    علاوه بر مردم عادی، برخی از روشنفکران گیلانی همچون حسین کسمایی و اشرف‌الدین حسینی نیز او را مورد تایید و همراهی قرار دادند.

    میرزا از هنگامی که اولین پایگاه خود را در جنگلهای شمال رشت بنیان نهاد تا هنگام شهادت خود در یازدهم آذر1300.

    ش، لحظه‌ای دست از مبارزه علیه استبداد داخلی و سلطه خارجی برنداشت.

    هرچند نهضتی که میرزا آغاز کرده بود در ظاهر با کشته‌شدن وی به پایان رسید، اما بی‌تردید حرکت او به عنوان یک اقدام منحصربه‌فرد و ماندگار در تاریخ معاصر کشورمان ثبت شد و اثرات فراوانی برجای گذاشت.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

کلنل محمدتقی خان پسیان و کودتای ۱۲۹۹ پس از کودتای سوم اسفند 1299خ و روی کار آمدن دولت سیدضیاءالدین طباطبائی، کلنل محمدتقی خان پسیان طبق دستور رئیس دولت اقدام به دستگیری قوام‌السلطنه کرد (13 فروردین 1300خ) و او را تحت الحفظ به تهران فرستاد اما پس از مدتی سید ضیاءالدین متواری شد و قوام‌السلطنه خود به نخست‌وزیری رسید و کشمکش میان کلنل و قوام شروع شد. قوام‌السلطنه، نجدالسلطنه را به ...

کو چک جنگلي به تاريخ نهضت جنگل مي پردازد با قلمي ادبي و براي نوجوانان. رمان از زمان بازگشت ميرزا از تبعيد اغاز مي شود و نويسنده تلاش کرده آنرا از حالت تاريخي صرف بيرون آورده و با جوهر تخيل و لطافت ادبي هضم و خواندنش را ساده تر کند. ميرزا از تبعيد با

کوچک جنگلی کو چک جنگلی به تاریخ نهضت جنگل می پردازد با قلمی ادبی و برای نوجوانان. رمان از زمان بازگشت میرزا از تبعید اغاز می شود و نویسنده تلاش کرده آنرا از حالت تاریخی صرف بیرون آورده و با جوهر تخیل و لطافت ادبی هضم و خواندنش را ساده تر کند. میرزا از تبعید باز می گردد، با دوستان قدیمی دیدار می کند و قول و قرارها برای ادامه‌ی مبارزه گذاشته می شود ، کم کم افراد مبارز به آنها ملحق ...

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

متن کامل سخنرانی عمادالدین باقی در نشست جبهه مشارکت حوزه شمال تهران در تاریخ چهارشنبه 17 دی 1382 (بخش عمده این گفتار در روزنامه شرق 11/3/1383 و 12/3/1383 به چاپ رسید) این روزها چون فضا، فضای انتخاباتی است عمدتا به یک واقعه پیش رو پرداخته می‌شود و نگاهی که به پدیده انتخابات می شود نگاه لحظه ای است به پدیده ای که قرار است در یک روز معین اتفاق بیفتد و مردم در آن شرکت کنند و تمام ...

تعریف تاریخ : برای تاریخ معانی و تعاریف گوناگونی گفته اند و از جمله «تعیین کردن مدتی از ابتدای امری عظیم و قدیم و مشهور تا ظهور امر ثانی که دنبال اوست». این تعریف و معنی بیشتر به خود تاریخ اتکاء دارد تا به موضوعات تاریخ که نظر ما متوجه آنهاست؛ بنابراین از تعریف دیگری استفاده می کنیم: «سرگذشت یا سلسله اعمال و وقایع و حوادث قابل ذکر که به ترتیب از منه تنظیم شده باشد». چنانچه ...

اضمحلال تدريجي مشروطه تا ديکتاتوري رضاخان کتاب "اضمحلال تدريجي مشروطه تا ديکتاتوري رضاخان" نوشته دکتر حسين آباديان در 808 صفحه و شمارگان 3000 نسخه بهار سال 85 از سوي موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي منتشر شد. اين کتاب به واقع در ادامه کتاب "بحران

یونس معروف به میرزا کوچک پسر میرزا بزرگ از مردم رشت و ساکن استاد سرا در خانواده‌ای متوسط در روستای زیدخ از توابع فومنات تولد یافت. تحصیلات مقدماتی را در مدرسه حاجی حسن در صالح آباد رشت و مدرسه جامع گذرانید آنگاه به تهران آمد و در مدرسه محمودیه به تحصیل پرداخت اما از آنجا که شور میهن پرستی در سرداشت قدم به میدان مبارزه گذاشت از همان دوران تحصیل حامی مظلومان و دشمن ستمگران بود. ...

امام خمینى که طى 60 سال در محیط جامعه و حوزه علمیه مشغول نشو و نما بود و در هر دو صحنه نظر و عمل به درجات عالى رسیده بود، در سال 41 طى برخورد با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى،در کنار مرجعیت‏بعنوان رهبر سیاسى جامعه در بین اقشار وسیع مردم و روحانیون متجلى شد.از این به بعد تا زمان رحلتش بطور موازى در هر دو وادى نظر و عمل، انقلاب اسلامى را سکان دارى کرد. نفت صنایع نفت در کشورهای ...

عصر قاجاريه (1344-1210) ? ميرزا احمد تنکابني (قرن 13)، حکيم‌باشي مخصوص فتحعلي‌شاه. رساله «اسهاليه» را در زمان فتحعلي‌شاه و رساله « لطلب السؤال » را در زمان محمدشاه قاجار نوشت. همچنين رساله « برء الساعه » (بيماري‌هاي اضطراري) رازي را که شامل 23 باب ا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول