نقش مذهب در نهضتجنگل
همواره در میان محققان بر سر اینکه آیا نهضتجنگل دارای گرایشات مذهبی بود و آیا باورهای مذهبی موسسان، اعضاء و طرفداران آن در گسترش و موفقیتهای آن نقشآفرین بوده یا نه، اختلافاتی به چشم میخورد. برخی از مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به دلایل مختلف از جمله ضدیت با دین یا وابستگی به قدرتهای خارجی سعی در نفی و انکار آموزههای مذهبی در باور و عملکرد میرزاکوچکخان و نهضتجنگل داشتهاند. آنان تاکید میکنند که نهضتجنگل به هیچ عنوان رنگ و بوی مذهبی نداشته و این نهضت در مبارزات خود کاملا از ایدئولوژی غیرمذهبی پیروی میکرده است. عدهای حتی پا را از این فراتر گذاشته و با استناد به عملکرد برخی اشخاص یا گروههای همراه نهضت، این ادعا را مطرح نمودند که نهضتجنگل اساسا ماهیتی نهتنها غیردینی بلکه ضددینی داشت. اما نگاهی دقیق و موشکافانه به ماهیت نهضتجنگل، بهویژه به همراهی تودههای محروم و نیز به بزرگترین چهره آن، یعنی میرزاکوچک خان، بهوضوح نشان میدهد که دین و گرایشات مذهبی در نهضتجنگل از نفوذ و جایگاه بالایی برخوردار بوده است. گاه این حضور و نفوذ کاملا نمایان و آشکار است و گاه مذهب در نقش یک عنصر الهامبخش و تاثیرگذار بر عملکرد، اهداف و شعارهای این حرکت ظاهر میشود؛ چنانکه این حالت در مرامنامه نهضتجنگل بهخوبی آشکار است و برخی مواد آن مرامنامه آشکارا رنگ و بوی مذهبی دارد و برخی دیگر از بندهای مرامنامه نیز تحت تاثیر باورهای مذهبی شکل گرفته است. بدونتردید میرزاکوچکخان به عنوان رهبر نهضتجنگل تحت تاثیر باورهای مذهبی و اصول راستین دین اسلام بوده است. میرزا یک مسلمان معتقد بود و این اعتقاد را تا آخرین لحظه عمر خود حفظ کرد. او حتی قبل از آغاز حرکت مشروطه در رشت به تحصیل علوم دینی مشغول بود و در این مدت عملا یک روحانی محسوب میشد. هرچند وی بهخاطر مبارزه با استبداد و کمک به آزادیخواهان، درس و بحث را رها کرد اما هرگز به لحاظ باورهای مذهبی در او نقصانی پدید نیامد. ابراهیم فخرایی از یاران نزدیک میرزا در این مورد میگوید:«میرزا یک ایرانی ایدهآلیست و یک مرد مذهبی تمامعیار بود. هیچگاه واجباتش ترک نمیشد و از نماز و روزه قصور نمیکرد. . .»
میرزا کوچکخان زمانیکه هنوز در تهران بود، با چهرههایی از طرفداران طرح اتحاد اسلام معاشرت داشت و پس از آنکه به رشت آمده و فعالیت خود در قالب نهضتجنگل را نیز شروع کرد، همچنان در هیات اتحاد اسلام رشت تا زمان انحلال آن، عضویت داشت. علاوه بر این، رفتار سیاسی و اجتماعی میرزا نیز بهروشنی گویای این مطلب است که وی فردی متدین و معتقد بوده است. او این عقاید خود را حتی در زمان همکاری با اشخاصی چون احساناللهخان و حیدرخان عمواغلی که تقریبا دارای عقاید ضدمذهبی بودند حفظ کرد. یحیی دولتآبادی از مورخان همعصر میرزا مینویسد:«میرزا کوچکخان یکی از مجاهدان گیلان است. در این وقت، سالش بهظاهر میان پنجاه و شصت است. مردی است قویبنیه، سیه چرده، موی سر و صورتش انبوه، دارای اخلاق نیکو و در عین صلح و سلامتخواهی سلحشور، دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومتهای استبدادی خودی و بیگانه . . .» ازسویدیگر شکی وجود ندارد که ارتباط بسیار تنگاتنگ و محکمی میان نهضتجنگل و هیات اتحاد اسلام وجود داشته و این امر بهوضوح در مرامنامه نهضتجنگل و مطالب روزنامه جنگل نیز به چشم میخورد. در شماره 28 این روزنامه آمده است: «بلی ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت مقدس منتسبیم ولی باید دانست که طرفدار اسلامیم، به نام ساده انما المومنون اخوه . یعنی میگوییم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان، مسلمانان را به دست دشمن عمومی ذلیل و زبون کرده نباید مسلمانان برادرکشی کنند و به نام شیعه و سنی و سایر عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند . . . بعد از موفقیت به انجام وظایف ایرانیت، البته برادران اسلامی مادامی که به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهند بود و از استقلال ممالک اسلامی خرسند و از تزلزل استقلال خانههای مسلمین متاثر میشویم. این است معنی اتحاد اسلامی که ما میگوییم. آیا هیچ مسلمانی را شایسته است سرپیچی از این اصل اساسی؟»
باتوجه به مذهب و اصول متعالی اسلام، عامل اصلی جذب توده مردم به نهضت بود. این قشر که گرایش عمیقی به دین اسلام داشتند، بیهیچ چشمداشتی جذب شعارهای آرمانگرایانه نهضت شده و در راستای تحقق اهداف آن جانفشانی میکردند. دراینبین، شعار عدالتخواهی که از سوی نهضت تبلیغ میشد و کاملا ریشه اسلامی داشت، تاثیرگذارتر بود. در کنار عدالتخواهی میتوان از شعارهایی نظیر استقلالخواهی، مبارزه با ظلم و جور، دشمنی با استبداد و استثمار و توجه به حقوق شهروندان به ویژه ضعفا را نام برد که همگی جزو آموزههای دین اسلام میباشد؛ همچنین بهراحتی میتوان تاثیر و رد پای مذهب را در مفاد و بخشهای مختلف مرامنامه نهضتجنگل مشاهده کرد، از جمله: جلوگیری از امراض مسریه و مسکرات، ممنوعبودن احتکار ارزاق و . . . البته لازم به ذکر است که بخشهایی از طرفداران و اعضاء نهضتجنگل بیتوجه به مذهب و یا اصولا مخالف حضور آن در عرصههای مبارزاتی بودند اما میرزاکوچکخان به همراه موسسین اولیه هیچگاه از اعتقادات مذهبی خود دست برنداشتند. برهمیناساس، از لحاظ توجه به مسائل مذهبی، میتوان نهضت را به دو گروه مذهبی و غیرمذهبی تقسیم کرد که میرزاکوچکخان بیتردید در گروه نخست قرار میگیرد. اشخاصی نظیر احساناللهخان، خالو قربان و حیدرخان عمواغلی را نیز میتوان در گروه دوم جای داد. میرزا در دوران جوانی برای کسب معارف دینی حتی به سلک طلبههای روحانیت درآمده و گرایشهای مذهبی را در خود تقویت نموده بود. او همین حالت را در سالهای بعد نیز تداوم بخشید؛ چنانکه بسیاری از معاصران وی اعم از دوستان و دشمنان در توصیف اندیشه میرزا به چهار وجه آزادیخواهی، وطنپرستی، انقلابیگری و مذهبگرایی او تاکید کردهاند. محمد ساعد که در آن زمان کنسول ایران در تفلیس بود، در این مورد میگوید:«میرزاکوچکخان به من گفت که از هواداران آزادی و شیفتگان مبارزهکننده در راه حفظ استقلال ایران است. میرزا ایرانی وطنپرستی بود . . . و رویهمرفته [فردی] مذهبی بود که میخواست افکار انقلابی را در جامه مذهب عرضه کند.» طرفداران نهضتجنگل نیز«. . . معتقد بودند که بر هر مسلمان پاکدل ایرانی فرض است که وظیفهاش را نسبت به کشور و هممیهنانش ادا کند و به تناسب بهرهمندیش از اجتماع خیر و فایدهای به آنها برساند.» این در حالی بود که وظیفه ملی فوق و همچنین استقلالطلبی طرفداران واقعی نهضتجنگل کاملا با آموزههای مذهبی عجین شده بود؛ چنانکه از قول آنها میخوانیم: «ما مثل همیشه به عالمیان خطاب کرده میگوییم هرکس به خانه ما تجاوز کند، هرکس قصد ازبینبردن استقلال ما را داشته باشد، هرقدر عده او زیاد و هرقدر قوی و دارای اسلحه و مهمات باشد و ما هرقدر ضعیف و دارای قوای اندک باشیم، بازهم مانند سدآهنین در مقابل او ایستادگی خواهیم کرد و چون یقین داریم حق با ما است، بالاخره به مقاصد حقه خود که حفظ وطن و دفع تجاوز هر متجاوزی باشد نائل خواهیم شد، الا ان حزب الله هم الغالبون . . .»
البته توجه میرزا و طرفداران اصیل و واقعی نهضتجنگل به مذهب بههیچوجه فرقهگرایانه و افراطی نبود بلکه آنها تمام انسانها را برابر، برادر و برخوردار از حقوق انسانی و طبیعی میدانستند؛ چنانکه در روزنامه جنگل میخوانیم: «. . . تمام ملل عالم محبوب ما است، جنس بشر را عموما برادر خود میدانیم . . .» «. . . مرحوم میرزا کوچک شرحی راجع به اتحاد اسلام و فواید آن و بیثمر بلکه مضربودن جدال ترک و فارس و سنی و شیعه بیان کرد و الحق داد سخن داد. تمام جوانان به گریه افتادند و با قید قسم خود را حاضر برای هرگونه فداکاری نمودند.» بدیهی است چنین نگرش متعالی و همهجانبهای نمیتواند جز با بهرهگیری از تعالیم دینی به وجود آید. در بعد تاریخی نیز جنگلیها و بهخصوص میرزاکوچکخان همواره تاریخ اسلام به ویژه صدر اسلام را مورد توجه قرار میدادند. آنان ضمن قائلبودن حقانیت برای این تاریخ، نهضت امام حسین(ع) را بهترین سرمشق و توجیهکننده حرکت خود میدانستند. میرزا بهکرات، چه در مواقع صلح و چه در ایام جنگ و مبارزه، تمسک و پیروی از این الگوی بزرگ را گوشزد مینمود:«خداوند متعال به وسیله [حضرت] محمد(ص) به ما خبر داد که بسا عده قلیل به جمعیت کثیر غلبه کردهاند. ما از سرسلسله مجاهدین اسلام یعنی حضرت سیدالشهداء(ع) سرمشق میگیریم؛ چه، اقتدار یزید و دولت اموی کمتر از دولت تزاری و جمعیت آن سرور نیز بیشتر از این جمعیت [منظور طرفداران نهضتجنگل] نبود. گرچه درظاهر حضرت امام حسین(ع) مغلوب شد ولی نام نامی و اسم گرامی آن بزرگوار قلوب آزادیخواهان را همیشه به نور خود منور داشته است.» تلقی و باوری که جنگلیها از مذهب داشتند آنان را قادر میساخت تا با یک جهتگیری تکاملی، علاوه بر دوری از خرافات و برخی ظواهر نامناسب، به سمت استفاده از اصول مذهب در تبیین و تعریف برخی مفاهیم از جمله: ظلمستیزی، انسانیت، وطندوستی و . . . حرکت کند؛ بهعنوانمثال، ترکیب میان برخی باورهای مذهبی و اصل وطنپرستی در ایدئولوژی آنان چنین بود:«. . . ما تا آخرین نفرات برای حفظ دین و وطن فداکاری میکنیم و استظهار ما فقط به تاییدات باطنی اسلام و توجهات حضرت حجت عصر (ارواحنا فداه) است.» در بعد اجتماعی نیز نهضتجنگل نگاهی کاملا مذهبی و متاثر از آموزههای دینی داشت این تاثیر چنان واضح و آشکار است که نیازی به شرح و بسط ندارد؛ بااینوجود، جهت آگاهی بیشتر به ذکر بخشهایی از مطالب روزنامه جنگل در این خصوص میپردازیم:«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. بسیاربسیار بهموقع است اگر با دلی روشن و نیتی پاک و عزیمتی سخت محکم قیام به وظایف انسانیت و اسلامیت و ایرانیت و استقلال وطن خودتان نمایید. لیس للانسان الا ما سعی.
به دست من و توست نیکاختری
اگر بد نجوییم نیک اختریم
به بیداد و بیدادگر نگرویم
که ما بنده دادگر داوریم.»
جنگلیها حتی از عدالتخواهی که یکی از مهمترین شعارهای نهضت بود، تفسیری مذهبی ارائه میکردند. در نگاه ایشان عدالت و رعایت حال تمام طبقات و تودههای مردم چنین بیان میشود:«خشنودی خدا و رسول و حضرت سیدالشهداء(ع) ارواحنا فداه در رعایت فقرا و احیای نفوس محترمه انسانی است.» هرچند میرزاکوچکخان در پی تشکیل حکومتی اسلامی نبود و اوضاع و شرایط ایران و گیلان را جهت استقرار حکومتی مبتنی بر اصول دین اسلام مهیا و مناسب نمیدید، بااینوجود سعی داشت به فراخور موقعیت و درک و استعداد جامعه و مردم، به سمت استقرار و اجرای اصول و احکام شریعت حرکت نماید. نزدیکان و یاران صمیمی میرزا این نکته را دریافته بودند و سعی میکردند دوست و دشمن را از آن آگاه کنند. دکتر حشمت (متحد اصلی و نزدیکترین یار میرزا در نهضتجنگل) در توصیف او و افکار و عقایدش، به بازجویان خود پس از دستگیری چنین میگوید: «. . . میرزاکوچکخان یک مرد بهتماممعنا مسلمان بوده و تابهحال دامنش به بیعفتی و بیدینی و دزدی و خیانت ملوث نشده است. این شخص است که آرزو دارد اسلام را به اعلاءدرجه استعلا ببیند. دیانت اسلام را بهتماممعنا قبولکرده و برای اجرای قوانین آن لباس مجاهدت بر تن نموده است. این مرد کسی است که تمام همراهان خود را قبلا قسم داد که برای حفظ اسلام و ایران از جان و مال بگذرند. این آدم [میرزا کوچکخان] با آنکه انقلابی است وطندوست و ملتپرست و دینپرور است . . .» حتی این طرز بینش را در خود دکتر حشمت نیز میتوان سراغ گرفت آنجا که در توجیه قیام و مبارزه خود، به یکی از اصول معروف و اجتماعی اسلام تمسک میجوید: «بنده عرض میکنم تاریخ عالم به ما اجازه میدهد هر دولتی که بتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد وظیفه ملت است که برای استخلاص وطن قیام کند . . . در قانون اسلام مدون است کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند مسلمین باید به مدافعه برخیزند.» دریککلام باید گفت بسیاری از شعارها، اهداف و مفاهیم مطرح شده در نهضتجنگل در مفهوم مذهب متجلی میشود. حتی باوجوداینکه میرزا در برخی مواقع با سوسیالیستها بنا به شرایط و اقتضائات همکاری داشت، هرگز تسلیم برنامهها و شعارهای سوسیالیستی و کمونیستی نگردید. پرواضح است که سوسیالیستی یا کمونیستیدانستن نهضت و میرزا اتهامی بیاساس میباشد چنانکه خود میرزا در نامهاش به مدیوانی تاکید میکند که «. . . راضی نمیشویم با دست ماها به اسم کمونیست و یا حمایت از رنجبر، رنجبران را محو کنند و آنها را از گرسنگی بکشند.»
البته باید اذعان کرد که علیرغم میرزا و طرفدارانش، برخی چهرهها و گروههایی نیز با نهضتجنگل همراهی داشتند که بعضا فاقد گرایشهای مذهبی بودند و برخی دیگر عملا به رویارویی و ضدیت با دین میپرداختند. هرچند این عده کماً و کیفاً قابلقیاس با میرزا و جریان همراه او نبودند اما به دلیل وابستگی به قدرتهای بیگانه، علیالخصوص به دولت بلشویکی، توانستند با کمک اربابان خود و خیانت به نهضتجنگل آن را با شکست مواجه سازند. این گروه که فاقد هرگونه اعتقادات مذهبی بود، هر وقت که شرایط را مناسب میدید، به تبلیغ علیه مذهب میپرداخت. از آنجا که مردم گیلان به دلیل گرایش و رویکرد مذهبی میرزاکوچکخان اقبال گستردهای به او نشان میدادند، هنگامی که با برخوردهای ضددینی برخی عناصر درون نهضت مواجه میشدند، بهشدت آزردهخاطر شده و در مواردی به کل جریان نهضتجنگل بدبین و از آن نا امید میگردیدند. البته دراینبین نقش عوامل نفوذی و جاسوسهای دولت مرکزی ایران و مزدوران استعمار بریتانیا و وابستگان دولت بلشویکی را نباید نادیده گرفت. با مطالعه دقیق تحولات این دوره میتوان به علت برخی اقدامات و حوادث پیبرد؛ بهعنوانمثال، کودتاچیان کمونیست که علیه میرزا اقدام نموده و حتی قصد جان وی را داشتند با تصرف رشت به نام جنگل و جنگلی به کشف حجاب به پستترین شکل ممکن دست زدند تا بدینوسیله ضمن لکهدارکردن دامان پاک نهضت و میرزا، این تصور را در اذهان ایجاد نمایند که اصولا نهضتجنگل ماهیتی غیردینی دارد. همین عملکرد را میتوان در قضیه تصرف موقوفات و تعطیلی مساجد توسط آنها به اسم میرزا و نهضت نیز مشاهده کرد.
اما ماه همیشه پشت ابر نمیماند. زندگی، گفتار و کردار سردار بزرگ جنگل، به رغم تمام اتهامات و شایعهها و تلاشهای عدهای خائن در عصر حیات وی و تعدادی مورخ بیخبر از تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم، همواره گویای این مطلب است که میرزا یک مسلمان واقعی و معتقد بوده و در طول مبارزات خود تا آخرین لحظه حیات دست از باورهای مذهبی خود برنداشته است. هرچند میرزا در طول مبارزات خود بارها از جانب دولت مرکزی، روسیه و بریتانیا و عوامل و مزدوران آنها جهت دستکشیدن و ترک علایق مذهبی لااقل درحد تحرکات سیاسی مربوط به نهضتجنگل تحت فشار بود اما همانگونهکه ذکر شد، او تا آخرین لحظه حیات و مبارزه به این امر تن نداد و در جواب آنها میگفت: در این مسیر«. . . به حول و قوه الهی مستغنی از هرگونه کمک و معاضدت بوده هیچ چیز بر عزم آهنین و عقیده متین و استوارم رخنه نمیکند.» میرزا کوچک خان، این مرد بزرگ میدان مبارزه علیه استبداد و استعمار، با اتکاء به تعالیم رفیع اسلامی و خداوند بزرگ، حرکت خود را آغاز کرد و با شهادت خویش آنرا به پایان رساند. او، از ابتدا، به تنها چیزی که فکر میکرد، استقلال و آزادی مملکت و استعلای اسلام حقیقی بود و هیچوقت به فرجام، پاداش و نتیجه کار خویش نمیاندیشید. او میگفت: «با رویه که دشمنان ما پیش گرفتهاند و شما بهخوبی مسبوق هستید، شاید بهطورموقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. بجز خداوند به هیچکس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کاملهاش شامل حال و یار و معین ما باشد . . . امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب میکنند، درصورتیکه هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم. ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت میدهند میشنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علیالاطلاق واگذار میکنیم. عجالتا تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار، به کجا منتهی خواهد گردید.» و تاریخ ثابت کرد که تمام اتهامات علیه میرزا ره به جایی نبرد. هرچند میرزا در طول حیات خود همواره نگران این اتهامات بود اما با آگاهی و بینش و باور مذهبی خود چنین به آینده امیدوار بود:«. . . افسوس میخورم که مردم ایران مردهپرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناختهاند. البته بعد از محو ما خواهند فهمید که بودهایم و چه میخواستهایم و چه کردهایم.»