دانلود مقاله تاریخ تمدن ایران

Word 116 KB 4706 26
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تاریخ تمدن ایران به وسیله آشنایی با تاریخ گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیکوتر ساخت.

    سرزمین کهن ایران که از هزاران سال پیش نهال فرهنگ و تمدن را در خود بارور ساخته است سهم بسزایی در رشد و تحول انسان داشته است.

    ملتی که تاریخ خود را نشناسد لاجرم محکوم به تکرار آن است.

    بسیاری از گذشتگان این سرزمین هرکدام سعی در ساختن بنای فرهنگ و تمدن آن داشته اند و اگر ضعف و خطایی از آنها سرزده است باید مورد عبرت ما واقع شود تا از تکرار چنین اشتباهاتی جلوگیری کنیم.

    در واقع به وسیله آشنایی با تاریخ گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیکوتر ساخت.

    سرزمینی که زرتشت، فردوسی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ذکریای رازی، ابوریحان بیرونی، سعدی، حافظ، امیرکبیر و...

    از آن برخاسته اند و هرکدام دانش و معرفت را به بشریت ارزانی داشته‌اند.

    تاریخ تمدن بیانگر نقش ارزنده ایرانیان در علوم وفنون است.

    این سرزمین نه فقط جنگاوران وجهانگیران را در خود جای داده است، بلکه اندیشه ورزان و خردمندانی بس بزرگ از آن برخاسته اند.

    سرزمینی با مردمانی که یکتاپرستی را ازهزاران سال پیش آموخته اند، راستگویی و درستکاری رسم دیرینه شان و همواره «گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک » راهنمای آنان بوده است و برای رسیدن به این هدف ناگزیر از ریشه کن کردن زشتی و آلودگی بودند; چرا که در محیطی که جولانگاه فقر، فساد ودروغگویی باشد، مجال برای عمل کردن به چنین دستورالعمل الهی وجود نخواهد داشت.

    ایجاد فضای امن و آرام میسر نمی گردد، مگر آن که به علم و دانایی میدان داده شود و این گونه بود که از هزاران سال پیش نیاکان ما قدم در راه کسب علم و دانش نهادند و بدین ترتیب ایران تبدیل به مکانی برای برخورد علوم وفنون در دنیای باستان شد.

    پس از آن که حکومتهای عظیم و قدرتمند تشکیل شدند، می بایست توجه بیشتری به فرهنگ، علم و ادب می شد و در این راه، ایرانی آن قدر گشاده دل و آزاد اندیش بود تا تفکرات متفاوت و حتی متناقض را در خود جای دهد، در طول قرنها حافظ فرهنگ و تمدنهای مختلف و خود نیز پایه ریز فرهنگ والایی بود که نه تنها بر فرهنگ و تمدن عظیم اسلامی نفوذ و تاثیر ویژه ای داشت بلکه بر ملل و اقوام دیگر نیز اثرات پاینده و ارزنده ای باقی گذاشته است.

    هنر عمده ایران همواره کسب علم و دستاوردهای فرهنگهای دیگر ملل و در عین حال ارایه خلاقیتها ودستاوردهای خود بوده است.

    از زمان تشکیل حکومت مادها، که آریایی نژاد بودند، تا کنون صدهاحکومت و حاکم به قدرت رسیدند و منقرض شدند.در این میان فرهنگ ایران بر سایر فرهنگ ها اثر گذاشت و از آن ها تاثیر پذیرفت اما هیچ گاه از صحنه تاریخ محو نشد.

    فرهنگ و تمدن ساسانی که میراث دوران اشکانی و از سوی دیگر مادها، هخامنشیان و سلوکیان بود، مقداری از فرهنگ سرزمینهایی چون یونان، چین، هند، ارامنه، روم و...

    را در خود داشت.

    فرهنگ دوران ساسانیان حتی بعد از ورود اعراب به ایران نیز ادامه یافت.

    در دوره ساسانیان علاوه بر فتح سرزمینها وجنگهای پی در پی، علوم مختلف رشد چشمگیری یافتند، در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی در آن دوران سرآمد تواناترین ملل در آسیا بود.

    شناخت هر چه بهتر هر کشوری باعث ارایه نظریات و تحلیلهای دقیق تر راجع به فرهنگ و تاریخ آن کشور خواهد شد و در این میان پادشاهان ساسانی از اردشیر بابکان و شاپور به بعد وسایل آشنایی ایرانیان را با علوم مختلف مهیا می کردند.

    در دوره ساسانیان کتب پهلوی و یونانی در کتابخانه ها و یا آتشکده ها وجود داشت.

    سخن از سلسله ساسانی باقدمت بیش از چهار صد سال مبحثی نیست که با چندسطر و صفحه بتوان آن را خلاصه کرد اما تنها به گوشه ای از تلاش ایرانیان در این دوران، که همانا تاسیس یکی از عمده ترین مراکز علمی جهان باستان است، می توان اشاره مختصر کرد.

    همان طور که در تاریخ ثبت است، سلسله ساسانیان توسط اردشیر بابکان تاسیس شد، اما پس ازچند سال توسط اعراب مسلمان که ندای وحی را درسرزمین عربستان شنیده بودند، منقرض شد و بدین ترتیب ایران وارد دورانی نو و متفاوت از گذشته شد.در تمام دوران ساسانی حاکمان مختلف به کشورگشایی و جنگها پرداختند.

    عمده ترین رقبای ایران درآن دوران روم بود.

    یکی از علل درگیری ایران و روم علاوه بر جاه طلبی، مسئله ارمنستان بود.

    حتی در یکی از این جنگها امپراطور روم به نام والریانوس توسط شاپور اسیر شد و این خود باعث اعتبار و عظمت خاندان ساسانی گشت.

    در این زمان علاوه برجنگ های پی درپی، آیین ها و ادیان مختلفی هم توسطبانیان و پیروان آنها اشاعه یافت همچون مانی، مزدک، بودا، مسیحیت و...

    اما دین رسمی ایرانیان زرتشت بود.

    یکی از پادشاهان معروف ساسانیان شاپور دوم؛ معروف به ذوالاکتاف بود.

    می گویند وی شانه های اسیران را برای عبرت دیگران سوراخ می کرد و ازشانه هایشان طناب می گذرانید و آنان را به بیگاری می گرفت، به همین دلیل نزد ایرانیان به ذوالاکتاف (صاحب شانه‌ها) معروف شده است.

    در زمان همین پادشاه، اوستا در ۲۱ نسگ (کتاب) تدوین و شهرهای مختلفی تاسیس شد.

    نام یکی از این شهرها جندی شاپور یا گندی شاپور بود که بسیاری ازتاریخ نویسان نام «به از اندیو شاپور» را به آن نسبت داده اند.

    این شهر در جنوب غربی ایران در خوزستان و نزدیک شوشتر واقع شده بود.اکثر محققین دوره تاریخی ساسانیان را مبتکراصول شهرسازی و معماری می دانند; چرا که شهرهای زیادی در این دوران ساخته شد.

    جندی شاپور در زمان شاپور اردوگاه اسرای رومی بوده است.

    حتی بسیاری از مورخین اعدام مانی را درگندی شاپور ثبت کرده اند.

    یعقوب لیث صفاری نیز براثر بیماری در این شهر درگذشت.

    در زمان ساسانیان تجارت رونق بسیاری داشت ایران واسط تجارت بین شرق و غرب بود.

    پارچه های ابریشمی حریر درکارگاههای شوشتر و جندی شاپور بافته می شد.

    ساسانیان در آغاز به سه خط یونانی، اشکانی و ساسانی می نوشتند.

    خط رایج ساسانی، به فرس میانه یا پهلوی ساسانی معروف است که خواندن و نوشتن با آن بسیار مشکل بود.

    این خط قرابت زیادی با خطرایج زمان اشکانی داشت، به همین دلیل آن را پهلوی اشکانی گفته اند که هر دو خط دارای یک ریشه است.

    زبان دوران ساسانیان پهلوی (فارسی میانه) بود که درواقع پدر فارسی کنونی است.

    سازمان اجتماعی ایرانیان از زمان ساسانیان منظم شد.

    توجه و علاقه به علم، به خصوص در اواخر دوره ساسانی باعث تالیف و ترجمه کتب مختلفی از زبانهای یونانی، سانسکریت، چینی و غیره شد.

    خسرو اول که لقبش انوشیروان (روح جاویدان) بود، در سال ۵۳۱ بر تخت نشست.

    وزارت انوشیروان برعهده بزرگمهر بود که به دانایی و کیاست شهرت داشت.

    انوشیروان علاوه بر ایران نزد اعراب و حتی بیزانس به عنوان حکمران حکیم شهرت داشت.

    عصروی دوران درخشان و متحول فرهنگ ایران باستان است.

    انوشیروان ایران را به چهار بخش (پازگوس) تقسیم کرد، اموال و املاک بزرگان به آنان باز گردانده شد، اخذ مالیات اصلاح شد و حتی هزینه عروسی بسیاری از جوانان فراهم شد و نکته ای که مورد نظراین مقاله است، این است که دانشگاه جندی شاپور که در نوع خود از مهمترین مراکز علمی دنیای کهن بود در این دوران.

    این مدرسه گرچه از زمان شاپور اول پایه ریزی شده بود اما توسط این پادشاه تعمیر و گسترش یافت، دانشگاه جندی شاپور از مهمترین مراکز آموزشی و تحقیقی دنیای آن زمان بود که تعداد زیادی دانشمند و پزشک در آن مشغول به تدریس، تحصیل و طبابت بودند.

    در این مرکز علاوه بر کتب تالیف شده دانشمندان ایرانی بسیاری از کتابهای یونانی و هندی را به پهلوی ترجمه کرده و آن ها را تعلیم می دادند.

    با مطالعه و بررسی این دانشگاه می توان به قدمت تعلیم و تعلم رسمی در ایران پی برد.

    در زمان انوشیروان عده ای از فلاسفه یونان، که بعد از تعطیلی آکادمی آتن به دلیل تعصب امپراطوری روم به ایران پناهنده شدند، مورد حمایت این پادشاه قرارگرفتند.

    آنان در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شدند.

    انوشیروان حتی عده ای را به هندوستان فرستاد تا به فراگیری علوم بپردازد.

    طب یونان در مدرسه جندی شاپور رواج یافت.

    فلسفه ارسطو و افلاطون در زمان انوشیروان به فارسی ترجمه شد.

    برزویه طبیب نیز در زمان انوشیروان به هند رفت و با تنی چند از دانشمندان و کتب هند به ایران بازگشت.

    مدرسه جندی شاپور در علم کیمیا (شیمی)، زیست شناسی و علوم پزشکی نقش مهمی داشته است.

    در این مدرسه آموزش و گفت و گو به زبان سریانی بود.

    از آنجا که زبان سریانی نزدیکی زیادی به زبان عربی دارد این امر خود باعث انتقال سریع وساده تر علوم عهد باستان به دوره اسلامی شد.

    انوشیروان گذشته از تاسیس دانشکده طب جندی شاپور به تاسیس مدرسه دیگری که در آن ریاضیات، فلسفه و نجوم تدریس می شد در جندی شاپور اقدام کرد.

    تدریس در این زمینه کاملا به زبان یونانی بود ولی شکی نیست که عامل زبان فارسی نیز به طور غیرمرئی مخصوصا در رشته داروسازی وجود داشته است.

    پیوستگی بزرگ میان طب اسلامی و یونانی را باید در پزشکی اواخر دوره ساسانی، به ویژه در مدرسه جندی شاپور جست و جو کرد.

    شرق‌ شناسی و مظلومیت تاریخ و فرهنگ ایران اروپائی‌ها خود را پیشقراولان فرهنگی و مدنی همه انسانها در همه مکانها و زمانها می‌شمارند و تصور می‌کنند تعالی و ترقی هر جامعه‌ای در آن است که خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد ...

    به همین دلیل فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقب‌مانده و بی‌ارزش در روزگار جدید معرفی می‌کنند.

    اروپائی‌ ها خود را پیشقراولان فرهنگی و مدنی همه انسانها در همه مکانها و زمانها می‌شمارند و تصور می‌کنند تعالی و ترقی هر جامعه‌ای در آن است که خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد ...

    استعمار و سلطه بیگانگان از سده‌های پیش بدین سو، نابودی فرهنگ ایران، یا انحراف آن را از پایگاه‌های اصیل، تدارک می‌کردند و با شیوه‌های مرموز توانستند با خط و ربطهای ضد علمی و غیر عینی در جامعه‌ی ما اثر گذارند و چه بسا کژاندیشی‌ها و نادرستی‌های موجود در فضای فرهنگی شرق‌شناسی به معنای اعم، و اسلام‌شناسی و ایرانشناسی به معنای اخص از همین طریق ایجاد شده باشد.

    بسیاری کسان که در گذشته خود را شرق‌شناس، اسلام‌شناس، و ایران‌شناس و جز اینها قلمداد می‌کردند و متأسفانه خط و ربطشان در جامعه‌ی ما در دوره ستمشاهی، اثر گذاشت، زمانه نشان داد که از کارگزاران فرهنگی استعمار و سیاستهای تجاوزگرانه کشورهای متبوع خود بوده‌اند.

    نوشته‌های مغرضانه‌ی آنان به گونه‌ای در درون میهن اسلامی ما آشفتگی فرهنگی، القائات سیاسی، نابهنجاری‌های اجتماعی به وجودآورد که پاره‌ای از ایرانیان مسلمان در نوعی بی‌هویتی و از خود بیگانگی قرار گرفتند.

    بیهوده نیست اگر هنوز هم ملی‌گراها از شاهنامه با دید ویژه‌ی خود طرفداری می‌کنند و این کتاب عظیم را که مشحون از فرهنگ والای اسلامی شیعی است، از این جهت در مظلومیت تاریخی قرار می‌دهند.

    از سوی دیگر، در کشورهای سلطه‌گر، منابع عظیمی از شناخت ایران و احوال و آثار و خلقیات و جماعتها و گروه‌ها فراهم آمد و دولتهای سلطه‌گر،‌ برای تداوم سیطره‌ی ضد انسانی و شوم خود از همان آثار و نوشتارها و تحلیلها سود جستند.

    این جانب به هیچ وجه، مقام ارزنده و منزه پاره‌ای از شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان و ایرانشناسان را که بی هیچ غرض و سوء و نیت شوم، با علاقه‌مندی تمام به مطالعه و بررسی مسائل ادبی و فلسفی و عرفانی و تاریخی و اجتماعی دیار ما و عالم اسلام و مشرق زمین پرداخته‌اند، فراموش نمی‌کنم و آگاهم که این گروه محقق و دانشمند، بسیاری از زوایا و خفایای تاریخی و فرهنگی جهان ما را روشن کرده‌اند و در پاره‌ای جهات مستقیم و غیر مستقیم، مطالعات علمی را به محققان و پژوهشگران ایرانی آموخته‌اند و به همین دلیل به حکم علم و فضیلت و ارزشهای اسلامی و اخلاقی، احترام آنان بر همه‌ی ما تکلیف است.

    سخن و مراد من خط مشی کلی حاکم بر مطالعات ایرانی مبتنی بر سیاست و اهدافی است که گه گاه دانشمندان بی‌آلایش مغرب زمین، خود نیز از روایی آن در پاره‌ای زمانها، آزرده خاطر بوده‌اند و گویی که شرایط تجسسی استعمار ساخته، آنان را نیز در موقعیتی قرار می‌داده که بسختی می‌توانستند آنچه را که می‌دانستند، بیان کنند و به رشته‌ی تحریر کشند.

    غربیان پس از پایان شناخت تاریخی از مشرق که ریشه در ایران باستانی ما دارد،‌ و نیز دوران تعصب‌آمیز و کینه توزانه‌ی عصر اسکولاستیک از اسلام که امروز محققان راستین اروپایی از بیان آن شرمندگی دارند، پس از رنسانس اروپایی با توجه به فرهنگهای یونان و رم، و ارتباط تاریخی آنها با فرهنگ های مردم آسیای غربی و ایران و چین و هند، دوران جدید ایرانشناسی را آغاز کردند.

    اما اروپا با پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک به دنبال یک سلسله انقلابات اجتماعی و سیاسی به مرحله‌ای رسید که به گمان ما صبغه‌ای از استکبار دارد،‌ و آن پذیرش اصل مرکزیت اروپا یا Eropeocentrisme است.

    غربیان پس از پایان شناخت تاریخی از مشرق که ریشه در ایران باستانی ما دارد،‌ و نیز دوران تعصب‌آمیز و کینه توزانه‌ی عصر اسکولاستیک از اسلام که امروز محققان راستین اروپایی از بیان آن شرمندگی دارند، پس از رنسانس اروپایی با توجه به فرهنگهای یونان و رم، و ارتباط تاریخی آنها با فرهنگهای مردم آسیای غربی و ایران و چین و هند، دوران جدید ایرانشناسی را آغاز کردند.

    با قبول این اصل، گمان اروپاییان بر این بود و هنوز هم گه گاه بر آن پا می‌فشارند، که تمدن بشر در یک خط سیر واحد و تغییر ناپذیر در حرکت است و اروپا پیشقراول کاروان فرهنگی و مدنی همه‌ی انسانها، در همه‌ی مکانها و زمانهاست و تعالی و ترقی هر جامعه‌ای در آن است که خود را در مسیری قرار دهد که سرانجام «اروپایی» شود.

    این اندیشه‌ی جهانشمولی فرهنگ اروپا بسیاری از دانشمندان لیبرال و سوسیالیست و حتی انقلابی را در آن قاره و کشورهای دیگر تحت تأثیر قرار داد.

    تقسیم‌بندی‌هایی که از تاریخ و حرکت جوامع کرده‌اند، کمابیش همه نمایانگر این اصل است.

    واژه‌ها چند گانه است،‌ اما مفهوم و برداشت یگانه.

    اغلب آنها فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت‌آمیز، عقب‌مانده و بی‌ارزش در روزگار جدید، معرفی کرده‌اند و شناخت آنها را به همان گونه دانسته‌اند که شناخت پدیده‌های ملموس فیزیکی؛ به زبان دیگر: شناخت ادب و عرفان، فلسفه، حماسه وتاریخ و عشق و دیانت شرقیان برای آن گروه از پژوهشگران، در همان حدود رسمی بود که پدیدارهای مادی، اعم از «زیرخاکی» یا «روخاکی» که در دانش باستانشناسی مورد بررسی و پژوهش قرار دارد.

    همان سان که شمشیر عهد هخامنشی، معبد دوره‌ی اشکانی، کوزه یا بافته‌های زرین عصر ساسانی، پدیده‌ای دیداری و «عتیقه» به شمار می‌رفت، کلمات آسمانی، بیانات ائمه‌ی اطهار (ع)، مواعظ حکما و متکلمان، اندرزهای شاهنامه، حکم شیخ اجل سعدی، غزلیات حافظ یا مساجد و مراقد و مشاهد، و صدها هنر اندیشه‌گرانه و دست ساخته‌ی ایرانی، و تمام رفتارها و کردارهای مبتنی بر فضیلت و انسانیت، همه و همه در زمره‌ی اشیای بدون روح، بدون وظیفه و خالی از هرگونه پویایی و کارایی، مورد بررسی مادی گرانه قرار می‌گرفت.

    این روش و برداشت بدان سان که در آغاز گفتار به عرض رسید، با موج تبلیغاتی و مالی که قدرتهای مغرب زمین تهیه کرده بودند در جامعه‌ی اسلامی ما اثر گذاشت.

    تاریخ ایران تکه تکه می‌شد، فرهنگ یکپارچه‌ی ایران پاره پاره می‌شد.

    دوره‌بندی‌های مخدوش، منطقه‌سازی‌های مغرضانه، قوم‌سازی‌‌ها، ملت‌سازی‌ها، زبان‌سازی‌ها، نژاد سازی‌ها و مذهب‌سازی‌های گوناگون به قصد ایجاد آشوب و درهم‌ریزی وحدت ملی و فرهنگی و دینی، از سوی کارگزاران فرهنگی استعمار شرق و غرب، توسعه و روایی می‌یافت و بسیار کسان که از بطن و متن فرهنگی و اسلام دور افتاده بودند، با گرایشهای مختلف، نوعی «شستشوس مغزی» می‌یافتند، از خود بیگانه می‌گردیدند و همان گفته‌های بی‌پایه و بی مایه‌ی غربیان را بیان می‌کردند، اروپا را قبله‌ی آمال و پایگاه امیال خود می‌یافتند و چون بعضاً اقتصاد و سیاست را نیز در خدمت داشتند، همگامی‌های خود را در این باره «سیستمی» تر می‌کردند و سرانجام جامعه‌ی فرهنگی و فرهنگ ساخته و فرهنگ ساز ما را به گونه‌ای در می‌آوردند که برخی از تحصیلکرده‌های دوران پیش از انقلاب، نه تنها ارزشهای مثبت و علمی غرب را اقتباس نکردند، بلکه بسیاری از ارزشهای والای اجتماعی خود را نیز از دست دادند و قدرتمداران آنان، ملت بزرگ ما را از همه لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، مصرف کننده‌ی غرب کردند و شگفتا، روزگاری پیش آوردند که حتی در شناخت خود متکی به آرا و نظریات غربیان گردیدند، آن هم به آن دسته از غربیان که به عنوان کارگزاران «علمی» در کانون قدرت استعمار و امپریالیسم فرهنگی به خدمت درآمده بودند.

    انقلاب اسلامی ملت ایران، که دارای چندین عامل و انگیزه‌ی بنیادی است، بی‌تردید، مهمترین و با ارج‌ترین آنها حرکتی است که جامعه در بازگشت به خود و پیدا کردن هویت اسلامی خود نشان داده است.

    در این حرکت، زیر لوای انقلاب اسلامی، جامعه هدف را در آن دانسته است که به «خود» باز گردد و «خود شود» و در فراگرد «خود بودن»، همه گاه «شدن» و تحول و حرکت سازنده و ‌آینده‌نگری فرهنگی را هدف قرار دهد.

    چه بازگشت به ذخایر و ارزشهای فرهنگی کهن بدین اعتبار و دلیل است که بندهای پاره شده به پیکر دیانت و ملت اتصال یابد و جامعه مبتنی بر ارزش و فرهنگ، به عنوان موجودی مستقل و آزاد، با درایت و کیاست هر چه تمامتر، راه آینده و جهان توقف ناپذیر را در پیش گیرد.

    بی‌شک مفهوم بازگشت بدان گونه که دشمنان ضد فرهنگی ما در حد «ارتجاع» از آن تفسیر می‌کنند، نیست.

    اما کلام سوم، آنها که در خارج از ایران هستند و درباره‌ی اسلام و ایران کتاب می‌نویسند و مقالات و رسالات انتشار می‌دهند، چون گلدزیهرها و آخرین و کثیف‌ترینشان سلمان رشدی و نیز مغرضان و کینه‌توزان و وابستگان به استعمار قدیم و جدید، و فراریان ایرانی که به گونه‌ای خود را به دشمنان اسلام و ایران فروخته‌اند، همه چون مأمورند، لابد معذورند، اما در مقابل اینان محققان و پژوهشگران بسیاری در اروپا و امریکا و دیگر قاره‌های جهان هستند که پژوهشهای آنان بی‌غرضانه وعلمی است و گاه در«حدّ سند» معتبر است و اگر کم و کاستی در آثار بعضی از آنان دیده شود، به علت غرض‌ورزی و عناد نیست،‌ کما اینکه در میان مؤلفان و محققان خودمان نیز امکان نقصان وجود دارد.

    باید ترتیبی اتخاذ کنیم تا مراکز ایرانشناسی و اسلام‌شناسی در تمام زمینه‌‌های هنری، باستانشناسی، فلسفی، دینی، عرفانی، زبانشناسی، تاریخی و جز اینها بتوانند با همه‌ی ایرانشناسان کشورمان در ارتباط فرهنگی قرار گیرند.

    همکاری‌های دانشگاهی آنچنان رونق یابد تا در مطالعات ایرانی و اسلامی، همه‌ی پژوهشگران جهانی از هر قاره و هر کشوری به سهولت بتوانند کارهای علمی خود را ادامه دهند.

    دانشجویان خارجی رشته‌های علوم و ادب فارسی یعنی ایرانشناسان آینده قادر باشند و محققان ایرانی بتوانندآگاهی‌ها و دانشهای خود را در اختیار پژوهندگان ایرانشناسی و اسلام‌شناسی قرار دهند.

    کتابها و مجلات و نشریات وحتی رونوشتها یا میکروفیلمهای کتابهای خطی به آسانی در اختیار پژوهندگان قرار گیرد و به نیازهای تحقیقاتی همه‌ی علاقه‌مندان به پژوهشهای ایرانی و اسلامی پاسخ داده شود.

    تا زمانی که این تعاطی افکار و برخوردهای درست علمی صورت نگیرد، واقعیتها آن سان که باید آشکار نخواهد شد.

    تمدن شکوفای اسلام، جهانی است و ملتهایی چند در ایجاد آن کوشش کرده‌اند که البته سهم ایران بسیار است؛ همچنین اینکه تمدن امروز بشر، ریشه در تمدن تاریخی اسلام و ایران دارد،‌ مورد قبول همه‌ی محققان و تاریخ‌نگاران است.

    با قبول جهانشمولی تمدن ایران، و حرکت فرهنگی ایران در تمدن اسلام و زبان فارسی نه فقط به عنوان گویش ایرانیان بلکه به عنوان زبان معرفت و علوم اسلامی در فرهنگ جهان،‌ می‌توانیم به این نتیجه برسیم.

    اگر ما به عنوان دیانت و ملیت موظف به شناخت خود و فرهنگ خود هستیم، جهان به دور از اغراض و ناشایستگی‌ها، برای شناخت عناصر مدنی و فرهنگی خود ناگزیر است فرهنگ مردم این بخش از جهان را بشناسد و در قلب فرهنگهای این منطقه،‌ ایران قرار دارد که به گونه‌ی کانونی از تمدن اسلامی، همه گاه، جایگاهی والا داشته است.

    چگونه ممکن است جهان درباره‌ی اسلام، تاریخ،‌ فرهنگ، دین، عشق و محبت، جنگ و عقیده سخن بگوید و نامی از کشور ما در آن نباشد.

    در سرتاسر تاریخ جهان، هیچ امر و واقعه‌ی مهمی پدید نیامده مگر به گونه‌ای که با کشور ما پیوند داشته است.

    فرهنگ ایران، از یک سو در پیوند با اسلام و گذشته‌ی تاریخی خود، پویا و حرکت‌آفرین وآینده‌ساز شناخته شده است، اما گستره‌ی آن از آنچه حد و مرزهای کنونی مشخص می‌کنند، فراتر و نیز دامنه‌اش، دانشهای چندی را در بر می‌گیرد که حتماً متخصصان ایرانشناسی به آن توجه خاص دارند، آنچه موقتاً به ذهن این جانب آمده از این قرار است: ۱) شناخت ایران اسلامی و جغرافیای تاریخی آن از قدیمی‌ترین ایام تا روزگار کنونی، و تحولات معرفهٔ‌الارضی و تغییرات اقلیمی، آب و هوا و انواع روییدنی‌ها و جنگلها و جانوران گوناگون و زیست و حیات طبیعی و حرکتها و مهاجرتهای آنها.

    ۲) شناخت تصرفهای فرهنگی در طبیعت، ایجاد سکونتگاهها، بناهای گوناگون باستانی و تاریخی، کشف و حفاری‌های علمی، شهرها و روستاها، ماندگاری مادی زندگی انسان، انواع هنرهای تجسمی و دست‌ ساخته‌های ایرانی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی.

    ۳) شناخت ادیان و فلسفه‌ها و اندیشه‌های باستانی و تاریخی، اسلام و تاریخ فرهنگ اسلام و تمدن اسلام در ایران و نقش ایران در گسترش و رشد جهانی اسلام در تمام زمینه‌ها.

    ۴) شناخت زبانها و لهجه‌ها و گویشهای ایرانی و بررسی نوشتارها و آثار موجود خطی در همه‌ی زمینه‌های فرهنگ ایرانی و اسلامی.

    ۵) شناخت و بررسی آثار ادبی و عرفانی وذوقی و معرفت به شعر، به گونه‌ی هنر ممتاز ایرانی.

    ۶) شناخت تاریخ و سرگذشت مردم ایران از قدیمی‌ترین ایام تا زمان حاضر به نحو غیر مُحرَّف و به گونه‌ای که به تعبیر قرآن موجب عبرت‌ آیندگان گردد.

    ۷) شناخت فرهنگ نانویسا و جریان‌دار حیات تاریخی ما و تمامی عناصر فولکلوریک پیش از آنکه به نابودی کشیده شوند.

    ۸ ) شناخت دیگر هنرهای نمایشی و ذوقی، بویژه موسیقی اصیل ایرانی به عنوان بیانگر خواستهای قلبی و مکنونات معنوی مردم روزگار دیده‌ی این سامان.

    بی‌تردید، بخشهای دیگر را می‌توان بر این شناختها افزود و دانشهای اسلامی را بیشتر پر شاخ و برگ ساخت.

    تاریخ ایران به استناد دست افزارهای سنگی ساده ای که از انسان در مناطق شرقی و جنوب شرقی قاره آفریقا به دست آمده است، از پیدایش انسان بر روی این کره خاکی حدود چهار میلیون سال می گذرد .

    پـارینه سنگی قـدیم به استناد دست افزارهای سنگی ساده ای که از انسان در مناطق شرقی و جنوب شرقی قاره آفریقا به دست آمده است، از پیدایش انسان بر روی این کره خاکی حدود چهار میلیون سال می گذرد.

    این دوره را انسان شناسان دوران " پارینه سنگی " نامیده اند و بر حسب تغییراتی که به مرور زمان در کاراکتر شدن این دست افزارها پدید آمده، دوران پارینه سنگی به سه دوره قدیم، میانی و جدید تقسیم شده است.

    ایران در دوره پارینه سنگی ( Lower Palaeolithic ) بررسیهای باستان شناسی – انسان شناسی در ایران امروزی برای شناسایی دوره پارینه سنگی، هم جدید و هم محدود است.

    به دلیل همین دو امر، اطلاعات به دست آمده نیز بسیار ناچیز و در محدوده ظن و گمان است.

    ولی به نظر می رسد که با توجه به جغرافیای طبیعی و وضعیت اقلیمی ایران، در این سرزمین دستهای کوچکی از انسان به صورت پراکنده قادر به زیست و تامین نیازهای غذایی خود بوده اند.

    این گروهها با جمع آوری فرآورده های نباتی که در ایران به صورت خود رو قابل گرد آوری و استفاده بوده اند و همچنین با شکار حیوانات و صید آبزیان و شاید پرندگان، غذای مورد نیاز خود را تامین می کردند و در امر تامین غذا از ابزارهای بسیار ساده و متناسب با تهیه نوع غذا از سنگ، چوب و استخوان حیوانات سود می جستند.

    به دلیل قدمت این دوره، وسایل و ابزارهای ساخته شده از چوب و استخوان به کلی از بین رفته است و فقط ابزارهای سنگی را انسان شناسان با بررسیهای باستان شناسی از قسمتهای مختلف ایران جمع آوری کرده اند.

    چون آثار دوره پارینه سنگی قدیم را که در چند منطقه از ایران گزارش کرده اند، بر اساس یک فصل بررسی ارائه شده است، در صحت آنها هنوز نکات ابهام آمیزی وجود دارد.

    ولی، از آنجا که این گزارشها در حال حاضر در نوشته های مربوط به این دوره از حیات انسان در ایران، تا به دست آمدن مدارک دقیقتر، راه یافته است، ناچار به ارائه آنها به عنوان اسناد و مدارک دوره پارینه سنگی در ایران، مخصوصا" دوره قدیم آن، هستیم.

    این مدارک از سه منطقه ایران شناسایی شده اند که عبارتند از: منطقه ای در نزدیکی " بقبقو " در حدود یکصدو چهل کیلومتری مشهد در اطراف بستر خشک " کشف رود" خراسان.

    آثاری شامل چند افزار سنگی از منطقه ای واقع در آذربایجان، در مثلث بین مراغه، تبریز و میانه، نیز به دست آمده است که بنا به گزارش متعلق به دوره پارینه سنگی قدیم است.

    ابزار سنگی به دست آمده از منطقه " لدیز " سیستان که قدمتی برابر با یکصد هزار سال قبل دارند و از نظر فن ابزار سازی، آنها را جزو نوع آشولین ( Acheulean ) یعنی جدیدترین ابزارهای سنگی دوره پارینه سنگی قدیم طبقه بندی کرده اند.

    با توجه به چگونگی پراکندگی و توزیع مناطق معرف دوره پارینه سنگی قدیم در ایران، جای هیچ گونه تردیدی نیست که بررسی و تحقیق درباره پارینه سنگی قدیم در ایران به تنهایی و بدون در نظر گرفتن و ضعیت مناطق همجوار امکان پذیر نیست.

    از طرفی، مطالعات مربوط به دوره پارینه سنگی قدیم در مناطق همجوار، یا انجام نشده است و یا چنان مغشوش و غیر قابل قبول است که قابل استناد نیستند.

    مثلا"، در ترکمنستان مطالعاتی که در این دوره انجام شده به هیچ صورت با واقعیت علمی مطابقت ندارد.

    زیرا تمامی آثار سنگی قبل از استقرار در آن نواحی، به دوره میان سنگی و نوسنگی منسوب شده اند.

    علاوه بر موارد فوق، باید افزود که تعیین قدمت آثار از طریق استفاده از روشهای علمی مانند آزمایشات موسوم به پتاسیم آرگون (Potassium Argon ) و تعیین جهت قطب مغناطیسی( Magnetic Polarity Chronology ) و یا مقدار اورانیوم توریوم ( Uranium Thorium ) که در دیگر نقاط جهان با موفقیت برای تعیین تاریخ دوره های پارینه سنگی به کار رفته است، هنوز بر روی آثار به دست آمده از ایران انجام نشده.

    به علاوه، وضعیت مربوط به دورانهای زمین شناسی از جمله دوره پله ایستوسین ( Pleistocene ) یعنی دوره که در آن انسان بر کره زمین پدیدار شده است، در ایران تاریک و مبهم می باشد.

    پـارینه سنگی مـیـانه شواهد مربوط به دوره پارینه سنگی میانه در ایران بهتر از دوره قبلی است.

    آثار این دوره از نقاط مختلف ایران به دست آمده است.

    از نظر قدمت، این دوره در محدوده ای از تاریخ واقع شده است که آنجا آزمایشات کربن ۱۴ بری تعیین قدمت آثار ممکن است.

    از این رو، می توان اطلاعات دقیقتری از وضعیت فرهنگی این دوره فرهم کرد.

    به نظر می رسد که این دوره فرهنگی در ایران از حدود یکصد هزار سال تا هشتادهزار سال پیش آغاز شده است.بیشتر ابزارها و تولیدات سنگی این دوره را می توان از نوع موسترین ( moustrian ) طبقه بندی کرد.

    تولید این نوع ابزارها از غرب اروپا تا شمال آفریقا، و خاور نزدیک تا آسیای مرکزی رایج بوده است.

    هر چند تاریخ دقیق افول فرهنگ دارای دست افزار نوع موسترین در ایران کاملا" روشن نیست، ولی به نظر اکثر قریب به اتفاق انسان شناسان، این فرهنگ در حدو چهل هزار سال پیش پایان یافته است.

    بنابر این منطقی به نظر می رسد که طول این دوره فرهنگی را در ایران بین شصت تا پنجاه هزار سال پیش تصور کنیم .

    محلهای باستانی معرف این دوره فرهنگی در ایران، بیشتر مناطق رشته جبال زاگرس، نواحی آذربایجان، کردستان و لرستان شناسایی شده اند.

    در مازندران، خراسان و خوزستان نیز آثاری از این دوره به دست آمده است.

    در داخل فلات مرکزی ایران در حوالی تهران یک محل، و محل دیگر در کرمان معرفی شده است.

    در ناحیه " لادیز " در بلوچستان که مرکز فرهنگ لادیزیان می باشد، هنوز آثاری از دوره موسترین گزارش نشده است.بهترین نمونه های این دوره فرهنگی، از نقاط مختلف باستانی نزدیک خرم آباد در لرستان شناسایی شده اند.

    آثار به دست آمده از غارهای " کنجی " غاریا پناهگاه سنگی " ارجنه " ( ارژنه ) غار " قمری پناهگاه سنگی " هومیان " که در ناحیه کوهدشت خرم آباد قرار گرفته اند، ( که محل اخیر، در ارتفاع حدود ۲۰۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته است و در زمره مرتفع ترین محلهایی می باشد که آثار دوران سنگ در خاور نزدیک از آن به دست آمده است ) ، معرف دوره پارینه سنگی میانه در لرستان هستند.

    در ناحیه " هلیلان " در دره رودخانه سیمره که در ارتفاع حدود ۹۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته است نیز، در هفت نقطه آثار دوره پارینه سنگی میانه شناسایی شده است که از آن جمله اند:" پل پاریک " ، " غارویلا" و " غارهوشی" .

    در " کاگیکا" در نزدیکی شهر کرمانشاه نیز آثار این دوره شناسایی شده است.

    در همین منطقه، در " غار بیستون " و پناهگاه سنگی " ورواسی " و نزدیک آنها در غار " خر " آثاری از دوره پارینه سنگی میانه با ابزارهای سنگی مشخصه نوع موسترین مورد شناسایی قرار گرفته اند.

    علاوه بر این مناصق که باید آنها را مراکز تجمع گروهای متعلق به دوره پارینه سنگی میانه تصور کرد، از نقاط باستانی پراکنده در ایران از قبیل : جهرم فارس و محلی واقع در دره رود کر در نزدیکی شیراز و همچنین، نزدیک " تل ابلیس "در کرمان و یا " غاز تمتمه " در نزدیک دریاچه ارومیه نیز، آثار دوره موسترین شناسایی شده است.

    فرهنگ اسلامی مردم ایران ردم ایران در قبول اسلام و اعتقاد به مبانی اساسی آن فراخی درک و در نتیجه راحتی پذیرش بیشتری داشتند.

    از این روست که پایبندی و احترام ایرانیان به این اعتقادات و خاصه فرعیات آن بیشتر و درهم آمیختن فرامین زیبای آن با فرهنگ اصیل ایرانی بیش از عملکرد دیگر مسلمانان جهان اسلام بوده است.

    گواه این ادعا نوع زندگی فردی و اجتماعی ممتاز مردم ایران در مقابل سایر جهانیان است که این خود یکی از اهداف برجسته اسلام برای مسلمانان می باشد.

    گسترش فرهنگ دینی در ایران این نوشتار سعی برآن دارد که به اقدامات فرهنگی قشر روحانیت پس از انقلاب اسلامی در کشور بپردازد و در این راستا به شش مورد در عرصه فرهنگی کشور به طور تفصیلی و هشت مورد دیگر به طور مختصر اشاره شده است.

    این نوشتار سعی برآن دارد که به اقدامات فرهنگی قشر روحانیت پس از انقلاب اسلامی در کشور بپردازد و در این راستا به شش مورد در عرصه فرهنگی کشور به طور تفصیلی و هشت مورد دیگر به طور مختصر اشاره شده است.

    البته گرایش مقاله بیشتر به سمت طرح مسائلی است که غالباً تئوری و فرهنگ آن از ناحیه این قشر آگاه و اندیشمند (حوزه و روحانیت) به جامعه القا شده و در راستای عملی ساختن و اجرایی نمودن آن نیز اقدامات وسیعی انجام گرفته است.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    www.daneshnameh.roshd.ir

    2- سایت آفتاب :

    www.aftab.ir

    3- شبکه اطلاع رسانی تبیان :

    www.tebyan.net

به وسیله آشنایی با تاریخ گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیکوتر ساخت. سرزمین کهن ایران که از هزاران سال پیش نهال فرهنگ و تمدن را در خود بارور ساخته است سهم بسزایی در رشد و تحول انسان داشته است. ملتی که تاریخ خود را نشناسد لاجرم محکوم به تکرار آن است. بسیاری از گذشتگان این سرزمین هرکدام سعی در ساختن بنای فرهنگ و تمدن آن داشته اند و اگر ضعف و خطایی از آنها سرزده است ...

« مختصری از تاریخ نگاری در ایران تا عصر پهلوی » نتیجه می گوید: «نخستین بار ایرانیان تاریخ را درک کردند و آن را به دورانهای مختلف تقسیم کردند» و هرودوت تاریخ خویش را چنین آغاز می کند: «به روایات ایرانیان بهترین تاریخ شناسان هستند….». غرض از نقل دو قول مذکور این بود که در آغاز، علم تاریخ در بیشتر کشورهای شرق و غرب، علمی ناشناخته بود و فقط در ایران وقایع روزانه در بار و رویدادهای ...

بر ورزش باستانی ایران عمری دراز گذشته و مانند همه سنت های باستانی ، اصل و منشاء آن در غبار تاریخ گم شده است و امروز اگر می کوشیم اصل آن را بازیابیم ، این کوشش تنها بر نشانه هائی استوار است که اینجا و آنجا به چشم می خورد ، ورنه ، مدرکی قطعی و صریح برای اثبات منشاء این آئین در دست نیست. در حقیق این باز یافتن نیست ، باز ساختن است! در طی چندین سال گذشته ، بجهت علاقه ای که به مطالعه ...

پيش از طلوع دوران تاريخ و ايجاد حکومت هاي مرکزي توسط مادها و پارسي ها ,فلات ايران مسکن طوايف و مردماني بوده است که با تمدن اقوام آشور , بابل و ايلام آشنايي و ارتباط داشته اند و بدين گونه از تمدن و فرهنگ عصر خود بهره مند نبودند ساکنان اوليه و بومي اي

اگر بخواهيم تاريخ ايران پيش از اسلام را بررسي ‌‌کنيم بايد از مردماني که در دوران نوسنگي در فلات ايران زندگي مي‌‌کردند نام ببريم. پيش از مهاجرت آريائيان به فلات ايران، اقوامي با تمدن‌هاي متفاوت در ايران مي‌زيستند که آثار زيادي از آنها در نقاط مختلف ف

بین النهرین منطقه ای است در آسیای غربی در امتداد رودهای دجله و فرات که از جنوب به شمال – از خلیج فارس تا کوههای ارمنستان – و از شرق به غرب – از فلات ایران تا صحرای شام امتداد دارد. نواحی مرکزی بین النهرین روزگاری به واسطه وجود شبکه بسیار وسیع و غنی آبهای طبیعی بسیار حاصلخیز بوده است لیکن پس از سپری شدن هزاران سال و تغییرات جوی و جغرافیایی ، اکنون اغلب زمینهای این منطقه بایر و کم ...

سير تکاملي هنر ايراني را در ريشه حوادث تاريخي اين کشور مي توان يافت. بنظر مي رسد که آب و هواي متفاوت ايران اثر خود را بر ساکنان اوليه اين سرزمين در پيدايش هنرهاي گوناگون در دوره هاي تاريخي گوناگون داشته است. کوهها , صحراها و پديده طبيعي ايران هستند

پیش سخن تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ...

در طول تاریخ ایران و به ویژه در دوران اسلامی، رنگ نقش مهمی را در مقاطع مختلف داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی ویا یک دوره تاریخی بوده است. در ادیان الهی و کتب آسمانی، گاه رنگ ها به هر دو مفهوم معنوی و حقیقی خود دیده می شود. درانجیل، کتاب مقدس مسیحیان، رنگهای سبز، طلایی، قرمزو آبی به صورت صفت و در معانی حقیقی آن دو رنگ سفید و سیاه، به عنوان صفت و نیز با مفهوم معنوی آن به کار ...

شواهد و مدارک باستانشناسی این نکته را تائید می کند که شمال و مرکز ایران جزو قدیمی ترین مراکز صنایع فلزکاری جهان بوده است. آشکار است که بشر تنها در سرزمینی می توانست به سودمندی فلز پی ببرد که در آن فلزات و کانیهای آنها وجود داشته باشد. ایران از لحاظ طبیعی دارای ذخایر بزرگی از کانیها است. مردم تمدن های نخستین درهً رودخانه های بزرگ مصر، بابل، هند و جیحون با تمام پیشرفتهایی که داشته ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول