مقدمه
به طور عمده دو دلیل اساسی برای رویکرد استراتژیک به برنامه ریزی آموزشی براساس نیازهای واقعی کارکنان وجود دارد: اولین دلیل آن است که تغییرات فناوری، فشار شدیدی بر سازمان و مدیریت آن وارد می کند به گونه ای که پرداختن به آنها نیاز به کارکنانی با انواع خاصی از مهارتها و توانمندیهای خاص را ایجاب می کند. به طور مثال تصور حرکت به سوی نانو فناوری و جایگزینی فناوریهای نرم افزاری به جای فناوریهای سخت افزاری، نکات قابل توجهی را برای انواع مهارتهای مورد نیاز نیروی کار فعلی و کارکنانی که طی چند سال آینده وارد سازمان میشوند را در بر دارد. دیگر آنکه قابلیت جایگزینی مهارتهای مختلف و تقاضای نسبی متغیر برای یادگیری و بازآموزی مهارتهای فعلی، جنبههای تحریک کنندهای از هر برنامه آموزشی در حال رشد است که میبایست به جای برنامههای ثابت آموزشی به عنوان نقطه آغاز برنامهریزی استراتژیک آموزش و تلفیق آموزش با استراتژی سازمانی به حساب آید. به استناد مشاهدات صورت پذیرفته، در شرایط فعلی، مدیران سازمانی دچار یک اشتباه منطقی شدهاند و نیاز به نیروی انسانی با کیفیت بالا را ضرورتاً مترادف با تقاضای موثر اقتصادی فرض کردهاند. به گونه ای که بر این باورند که تقاضا برای مهارتها را می توان به طرق مختلف و با کمترین هزینه تامین کرد به نحوی که هیچگونه فشاری بر سازمان وارد نشود، به اعتقاد آنان هنگامی که یک راه بهینه برای پاسخ به نیازهای آموزشی، تامین نیروی انسانی مورد نیاز با کمترین هزینه است، تنها یک راه منحصر به فرد آموزشی برای آن وجود ندارد. در تقابل با این اندیشه باید گفت که نوع برنامه ریزی هر چه باشد و واقعیتها را مورد نظر قرار دهد یا ندهد لازم است که استراتژی و خط مشی آموزشی مشخصی ارایه گردد. در برنامه ریزی استراتژیک آموزشی ابتدا باید اهداف مشخص شوند. این اهداف نه با فرافکنی حاصل خواهند شد و نه با پیشبینی مترادف هستند. برای دستیابی به اهداف تعیین شده لازم است که پس از تشخیص اولویتها، یک برنامه یا طرح اجرایی ارایه گردد. بنابراین، تشخیص اولویتها، بعد از تعیین اهداف دومین گام مهم و ضروری برای ارایه یک خط مشی آموزشی است. در این راه باید انتخابی صورت گیرد که خود جریانی مشکل است و برنامهریزان خصوصاً در حیطه – آموزش – اغلب به این نکته توجه نمی کنند که انتخاب یک هدف انصرافی از هدفی دیگر را بهدنبال می آورد. برای تحلیل بیشتر لازم است تا با رویکردی استراتژیک، اثرات برنامه ریزی آموزشی را که از این پس با نام برنامه ریزی استراتژیک آموزش از آن یاد می کنیم بر توسعه ابعاد مختلف سازمان مورد توجه قرار دهیم. لازم به ذکر است که در این مقاله فقط به تحلیل نکات حائز اهمیت دربرنامه ریزی استراتژیک آموزشی پرداخته خواهد شد و به تصمیماتی که باید اتخاذ گردند اشاره ای نخواهد گردید، چرا که اتخاذ تصمیمات به شرایط ویژه هر سازمان بستگی دارد.
مفهوم برنامه ریزی
هرفردی درزندگی آرزوها، خواسته هاوآرمانهایی دارد، غالباً خواسته هایی برآورده میشوند که مبتنی بر امکانات ومحدودیتهای موجود (واقعیتها) بوده وبرای تحقق یافتن آنها تدابیردرستی اتخاذگردد. لذادرابتدا میتوان برنامهریزی راطراحی ونقشه کشی برای رفع نیازها ورسیدن به آرزوها وخواستهها تعریف کرد.
برنامهریزی به عنوان وسیله، درحقیقت نوعی استراتژی است که از طریق فراهم کردن امکانات ومنابع به روش علمی ومنظم در راستای اهداف معینی تدوین میشودودراین صورت هدف عمده آن، استفاده بهتر از امکانات موجود خواهد بود.
تعریف برنامهریزی:
درصورتی که برنامهریزی به عنوان یک«فرایند»نگریسته شود، درتعریف آن مفاهیم یرمستتر خواهد بود.
1) برنامهریزی یک جریان مداوم، مستمرودائمی است که نقطه پایان ندارد. بدین معناکه در هیچ مرحله ای نمیتوان آن راخاتمه یافته تلقی کرد، زیرا در آخرین مرحله ازبرنامهریزی (ارزشیابی) ناگزیریم دوباره به مرحله اوّل برگردیم وهدفهایمان راموردبررسی و بازبینی قرار هیم، اخطاها و اشتباهاتی راکه در برنامهریزی مرتکب شده ایم، دربرنامهریزیهای بعدی تکرارنکنیم.
دراین صورت است که مفهوم برنامهریزی به عنوان یک جریان پایان ناپذیر، فایدههای عملی خواهد داشت.
2) برنامهریزی فرایندی است که مبتنی براولویتهاست، بنابراین جریانی حساب شده ومنطقی است، زیرا به دلیل محدودیت منابع وامکانات(دریک محدوده زمانی وجامعه ای معین) سعی میکندازمیان نیازهاوخواستههای گوناگون، فقط برخی ازخواسته هاونیازها را دراولویت قراردهدکه این نوع گزینش بایدمبتنی برمطالعه، بررسی وتحقیق باشد.
3) برنامهریزی فرایندی است که مستلزم آینده نگری میباشد، آگاهی نسبتاً دقیق ازوضعیت آینده به تدوین یک برنامه اصولی وواقع بینانه کمک میکندوبه بسیاری ازبرنامهریزیها حهت میدهد.
4) برنامهریزی فرایندی است که استعدادها، تواناییها، امکانات وفعالیتهای جمعی را جهت رسیدن به هدفهای تعیین شده هدایت میکند.
5) برنامهریزی فرایندی است که بین کلیّه ابزارهاووسایل وامکانات مادی وانسانی هماهنگی ایجاد میکند تا اینکه تحقق هدفهای برنامه تسهیل شود.
6) برنامهریزی فرایندی است مداوم ومستمرکه علاوه بر تعیین هدفها، روش تحقق یافتن آنها رانیز مورد توجّه قرارداده وبهترین روش را از میان راهبردهای مختلف انتخاب میکند.
مراحل برنامهریزی:
مراحل واصول برنامهریزی راعملاًنمی توان ازیکدیگرتفکیک کرد وآنها رابه صورت مجزامورد توجّه قرارداد، بدین معناکه درتمامی مراحل برنامهریزی توجّه به اصول، امری اجتناب ناپذیراست واز طرف دیگر درتمام مراحل برنامهریزی، ازتدوین هدفهاگرفته تا اجراوارزیابی، اصول برنامه هابایدمورد توجّه قرارگیرد.
مراحل برنامهریزی عبارتنداز:
1) شناخت وضع موجود؛ برنامه ریزان قبل ازهرچیزبایدامکانات، توانایی هاومحدودیتها را بشناسند و باتکیه براطّلاعات به دست آمده تصمیمات معقول ومنطقی اتّخاذ نمایند.
2) تعیین نیازهاوتدوین هدفها؛ هدفهای تعیین شده به کلّیه فعّالیّتهاوتصمیم گیریهای بعدی جهت میدهند و بین اقدامات گوناگون وحدت بوجودمی آورند. درتعیین هدفهاتوجّه به نیازجامعه، نیازهای سازمانی، اداری وفردی واستفاده ازدیدگاه هاو تجربیّات صاحبنظران ضروری است. لازم است، واین هدفها بایدبا زمینه اجتماعی وارزش جامعه سنجیده شده وازنظر علمی نیز صحّت و سقم و ضرورت آنها دریک مقطع زمانی خاص بررسی شوند. وازمیان آنها چندهدف به ترتیب اهمیت انتخاب وبراساس آنها استراتژی وخط مشیهای اجرایی لازم تدوین شود. درنتیجه ضمانت تحقّق یافتن آن اهداف افزایش خواهدیافت.
با توجّه به اینکه هدفها، نتایج ومطلوبیت نهایی هرفعّالیت میباشند، بایدحداقل دارای پنج ویژگی عمده باشند؛
اوّل: قابل اندازه گیری باشند. «قابلیت انازه گیری موجب میشودکه اهداف به راحتی به صورت کمّی درآیند».
دوم: مخصوص یک دوره زمانی معین باشند. «زیرا نیل به اهداف تسهیل میشود».
سوم: خصوصیّت، دراولویت بودن ورقیب بودن باسایراهداف راداشته باشند. «توجّه به اولویتها موجب سوددهی بیشترطرحهاخواهدبود».
چهارم: قابل دسترسی باشند.
پنجم: طوری بیان شوندکه قابل نوشتن باشند. «نوشتن اهداف درک آنهاوضمانت تحقق یافتن آنهارا افزایش میدهد».
3) پیش بینی روشها ووسایل، یاتعیین استراتژی وتدوین اهداف؛ برای تحقّق اهداف روشها و وسایل مناسب براساس امکانات، منابع و محدودیتها درنظر گرفته میشود. تعیین استراتژی بر اساس هدفها، امکانات، منابع ومحدودیتهاصورت میگیرد وباتوجّه به هدفهای مهم و استرتژیک، تدابیر و راههای عملی مناسب درنظرگرفته میشود. همچنین یک راهبردبایدبتواندبین نیازهاومنابع موجود سازمان ازیک طرف واحتیاجات وامکانات ملّی جامعه ازطرف دیگرتعادل وهماهنگی لازم را ایجادکند.
تدوین برنامه درحقیقت نحوه تحقّق یافتن اهداف میباشد. البتّه مرحله فنّی برنامهریزی، تنظیم وتدوین برنامه است، که در آن هدفهای تعیین شده و برگزیده باتوجّه به استراتژیهاوتدابیر اتّخاذ شده درقالب هدفهای جزئیتر ارائه میشوند.
4) آزمایش قبل ازاجراواجرای برنامه؛برنامه به صورت آزمایشی درچندنمونه محدودبه منظور اعتباربخشی به برنامه وکسب اطمینان، با وسایل مختلف اجرامی شود. تهیّه لوازم موردنیاز و ایجاد شرایط اجرایی مناسب ازضروریات اجرای برنامه است وطرحهای تشکیل دهنده برنامه درعمل مورد اجرا قرارمی گیرند. البتّه کنترل ونظارت طرحها جزء لاینفک مرحله اجرا میباشد.
تکنیک ارزشیابی وبازنگری برنامه وروش اجرای برنامه باحداقل هزینه، نمونه ایی از روشهای برنامهریزی فعلی وبرنامهریزی کاربردی هستندکه به عنوان مکانیزمهای کنترل ونظا رت دراجرای برنامهها مورداستفاده قرارمی گیرند.
5) ارزشیابی وپژوهش؛ نقاط قوّت وضعف برنامه ضمن اجرای آن خود رانشان میدهند، ولی ارزشیابی تلاش منظم و مستمری است که برای بررسی موّفّقیتهاوکاستی هاومشکلات موجود در رسیدن به اهداف به کارمی رود. ارزشیلبی دربرنامهریزی نبایدجداازپژوهش وتحقیق باشد.
ارزشیابی وپژوهش دربرنامهریزی میتواندبه دوصورت انجام پذیرد؛
الف: ارزشیابی وپژوهش مرحله ای؛ که به تشخیص مسائل ومشکلات درکلّیه مراحل برنامهریزی پرداخته ومنشأ بروزآنها را مشخّص میکند.
ب: ارزشیابی وپژوهش نهایی؛ که علاوه بردارابودن بعد ارزیابی بیشترماهیت پژوهشی و تجربی دارد وهد فش فراهم نمدن مقدمات لازم جهت ایجادتغییرات کمّی وکیفی وقراردادن یافتههای حاصل ازپژوهش درقالب برنامههای جامع آموزش درآینده است، یافتههای حاصل از ارزشیابی وپژوهش نهایی راهنمای عمل برنامه ریزان درتدوین هدفها، تعیین استراتژیها، تدوین برنامه واجراوارزشیابی برنامههای آینده است.
اصول برنامهریزی:
رعایت اصول زیردربرنامهریزی اجتناب ناپذیراست؛
1) برنامهریزی باید اولویتها را مورد توجّه قراردهد، و در انتخاب آنها نیازهای ضروری جامعه، نیازهای درازمدت کلّی ومیزان منابع قابل دسترس رادرنظر بگیرد.
2) برنامهریزی بایدهمراه باآینده نگری بوده وچشم انداز دورتری رامورد توجّه قراردهد، اهداف بلندمدّت رادرنظربگیردتاهدفهای کوتاه مدّت ومیان مدّت تعیین گردند.
3) برنامهریزی بایدبتواندبین واحدهاوبخشهای مختلف سازمان و فعّالیتهای افرادتوازن و هماهنگی ایجاد کند. درواقع جامعیت لازم را دارا باشد.
4) برنامهریزی به عنوان یک امرفنّی وتخصصی باید جزئی از مدیریت سازمان باشد. در برنامهریزی بایدازنیروی انسانی برنامه ریز و متخصص استفاده شود.
5) برنامهریزی درسطح واحدهای سازمان بایدجزئی از برنامهریزی کلّ سازمان باشد. و ارتباط برنامه هریک ازواحدهای سازمان بابرنامه کلّ سازمان حفظ شود.
6) برنامهریزی علاوه بر درنظر گرفتن معیارها و جنبههای کمّی برنامه، باید بعد کیفی و استانداردها رامورد توجّه قراردهد.
7) برنامهریزی باید بتواند بین رشد کمّی وکیفی هماهنگی وتوازن ایجادکند.
8) برنامهریزی درسطح یک سازمان بایددرراستای برنامههای توسعه ملّی باشد.
9) برنامهریزی باید ازچنان مداومت و انعطافی برخوردار باشد که بتوان در صورت لزوم اقدام به اصلاح و حتّی تغییر برنامه نمود.
10) برنامهریزی بایدمبتنی برآمارواطّلاعات واقعی باشد.
11) برنامهریزی باید با واقع بینی همراه بوده، امکانات، محدودیتها و ارزشهای فردی و جمعی داخل وخارج سازمان را مورد توجه قرار دهد.
12) برنامهریزی باید بتوانددرحد امکان، مشارکت وهمکاری افراد ذی نفع رادر تدوین و اجرای برنامه جلب کند.
13) برنامهریزی بایدیک فرایندمداوم ومستمر باشد. بنحوی که یافتهها وپژوهشها در برنامههای بعدی مورد استفاده قرارگیرد.
14) برنامهریزی باید باتحقیق وپژوهش همراه باشد.
15) برنامهریزی بایدتغییر وتحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی جامعه را درزمان حال و آینده مورد توجّه قراردهد.
16) برنامهریزی باید ضمانت اجرایی برنامه رامدّنظر قراردهد. دراین زمینه توجّه به حمایتهای قانونی ازاهمّیّت ویژه ای برخوردار است.
17) برنامهریزی بایدمبنای کارش بربهینه سازی واستفاده ازمنابع مالی وانسانی باشد.
18) برنامهریزی بایددربررسی وضع موجودوبرآوردنیازهاوامکانات آینده الگوهای معتبر و دقیقی رامورداستفاده قراردهد.
19) برنامهریزی بایدساخت وکاروابزارهای لازم راجهت کنترل وارزیابی برنامه پیش بینی کند، و ازتجربیات علمی وعملی دیگران استفاده کند.
20) برنامهریزی بایدارزیابی از قابلیتها و ظرفیتهای سازمان رامدّنظر قراردهد و هدفهای اصلی خود را دنبال کند.
برنامه ریزی آموزشی چیست؟
برنامه آموزشی کلیّه ابعادوارکان آموزش وپرورش رادربرمی گیرد، وتمام انواع آموزش وپرورش چه اجتماعی، اقتصادی، فردی وچه ابتدایی، متوسطه یا عالی، که به طور رسمی یا غیررسمی توسط سازمانهای آموزش وپرورش ویامؤسّسات وسازمانهای دیگر اجرا میشود را شامل میگردد. ودامنه آن ازانواع دیگر برنامهریزی درآموزش وپرورش وسیع تراست.
آموزش وپرورش یکی ازنهادهای اصلی جامعه است که تعلیم وتربیت وساختن انسانهای مطلوب جامعه را برعهده دارد، وبرای پرورش افرادجامعه باید یک نظام آموزشی کارآمدبه وجود آید.