مقدمه هر گاه در خودم احساس پیری زود رس و نا بهنگام میکنم، به سنگی که در گوشه میز کارم قرار دارد، نیمنگاهی میاندازم.
این سنگ خاکستری تیره، بخشی از توده گرانیت مانند "نایس- gneiss " است.
من آن را در سواحل رودخانه " آکاستا- Acasta " در مرزهای شمال غربی کانادا پیدا کرده ام.
در نظر اول مانند همه نایس ها است.
تنها در یک مورد با بقیه تفاوت دارد: قدیمی ترین سنگی است که تا کنون در سطح زمین یافت شده است.
این سن بهاندازه ای زیاد است که حتی تصورش مشکل مینماید.
از زمان تولد سیاره ما، اتمهایی که این سنگ را تشکیل داده اند، به هم پیوسته مانده اند، حتی زمانی که قاره ها از هم جدا شدند و آرایش جدید پیدا کردند.
اگر یکسال را معادل 1 یارد(9144/0 متر) نخ بافته شده تصور کنید ، آنگاه چنانچه 5/4 بار فاصله بین ماه- زمین را نخ کشی کنید، طول نخ مصرفی، معادل سن سنگ آکاستا خواهد شد.
چگونه ما این اطلاعات را بهدست می آوریم؟
طبیعت گواهی تولد صادر نمیکند، حتی سال تولد را مانند سکه، بر روی موجوداتش مهر نمینماید.
دانشمندان آموخته اند سن استخوانها، سنگها، سیارهها و ستاره ها را با استفاده از ساعتهایی که درون خودشان وجود دارد، مشخص کنند.
با این زمان سنج های طبیعی، آنها قادرند نیروهایی که قارهها را شکل داده اند، حیات، تمدن انسانی و حتی کهکشانها را درک کنند.
دیگر تاریخ انسانی، قابل مقایسه با تاریخ طبیعت نیست: اگر عمر جهان را که 13 بیلیون سال است، معادل یک روز تابستانی فرض کنیم، آنگاه 100000 سال گذشته _که انسان جدید پا به عرصه گذاشته یعنی آغاز کشاورزی و تاریخ مدون بشری_ تنها به تابش کرم شبتابی درلحظه طلوع خورشید همانند است.
پاسخ دادن به سؤال: " چند سال...
؟" مدتها ذهن بشر را به خود مشغول کرده است.
در این مقاله با برخی روشهای تعیین سن آشنا می شویم.
کربن رادیو اکتیو *** دانشمندان بر حسب اینکه چه مقیاس زمانی لازم دارند، ساعتهای گوناگونی را انتخاب می نمایند.
مثلا برای اندازهگیری زمانهای تا حدود 40000سال پیش، کربن 14 مناسب است.
محققان با اندازه گیری مقدار کربن رادیو اکتیو موجودی که قبلا زنده بوده، میتوانند زمان مرگ آن را مشخص نمایند.
به عنوان مثال، باستان شناسان میدانند که یکی از قدیمیترین قسمتهای " استون هنج- Stone Henge " در انگلیس، آبراههای است که سنگهای مشهور را محاصره کرده است.
این آبراهه، بوسیله شاخهای گوزن حفر شده که بقایای آنها در کنار آبراهه یافت شده اند.
با اندازه گیری کربن 14 این شاخها معلوم شد که این حفاری در 5000 سال پیش صورت گرفته است.
و اما کربن رادیو اکتیو از کجا می آید؟
همه اتمها _ چه کربن و چه سایر عناصر_ شامل اجزا زیر اتمی در هسته خود هستند: نوترونها و پروتونها .
معمولا اتمها تعداد برابری از نوترون و پروتون دارند.
مثلا کربن 6 پروتون و 6 نوترون دارد که با هم کربن با عدد اتمی 12 را بوجود میآورند .
وقتی همین اتمها ، تعداد متفاوتی نوترون در هسته خود داشته باشند،این اتمهای جدید، ایزوتوپ اتم اول نامیده میشوند.
کربن 12 یکی از ایزوتوپ های کربن است.
ایزوتوپ دیگر آن کربن 14 می باشد که 8 نوترون در هسته خود دارد.
این نوع کربن زمانی تشکیل می شود که ذرات فضایی بشدت با اتم های نیتروزن موجود در اتمسفر برخورد می کنند.
ایزوتوپ های رادیواکتیو با سرعت قابل پیشبینی از هم پاشیده می شوند.
کربن 14 نیز از این قاعده مستثنی نیست.
اگر شما 1 پوند(453/0 کیلوگرم) کربن 14 را در یک شیشه قرار دهید، پس از 5730 سال نصف آن به نیتروژن 14 تبدیل می شود.
فیزیکدانان این زمان را، زمان نیمه عمر می نامند.
گیاهان و جانوران زنده، دی اکسید کربن را از هوا جذب می کنند، که شامل هر دو نوع کربن 12 و 14 است.
اما به محض مردنشان، کربن 14، شروع به فروپاشی به نیتروژن 14 می نماید.
با مقایسه سطح کربن 14 نسبت به کل مقدار کربن موجود در جسم مورد نظر، دانشمندان می توانند محاسبه کنند که چقدر از زمان مرگ گیاه یا جانور گذشته است.
تابش نور تهییجی و استفاده از آمینو اسیدها ***فسیل های قدیمی تر از 40000 سال ، میزان خیلی کمی از کربن 14 دارند.
بنابراین دانشمندان مجبور به یافتن راههای دیگری برای تعیین سن آنها شدند.
زمین شناسی بنام "گیفورد میلر- Gifford Miller " از دانشگاه کلرادو، در حوالی دریاچه ویکتوریا _ استرالیای جنوبی، به من نشان داد که چگونه از دو روش جدید استفاده میکند تا محدودیت کربن 14 را از بین ببرد.
دریاچه ویکتوریا به قوس بزرگی از تپه های شنی چسبیده است که طی دهها هزار سال روی هم انباشته شده اند.
میلر و من همراه دستهای از پرندگان( کوکاتو- نوعی طوطی کاکلی)، از ماسههای مواج بالا رفتیم.
بهتدریج که به لایه های دورتر و عمیقتری از تپه های ماسه ای رسیدیم، توده هایی از پوستههای صدف سیاه خودنمایی میکرد.
احتمالا در زمانهای قدیم توسط بومیان منطقه از دریاچه جمع آوری شده بودند.
هنوز سر نیزه های بومیان در کنار استخوان های کانگورو و شترمرغ های شکار شده، به چشم میخورد.در جستجوی آب در طول زمان، به عقب برگشتیم و به طرف یک آبراهه پایین آمدیم.
میلر در حالیکه به لایه ای رسی اشاره میکرد گفت:" به نظر من این لایه منقرض شده هااست.
دیرین شناسان در آن، اسکلت کیسه داران غول پیکر، کانگوروهای با 10 فوت بلندی و شیرهای کیسه داررا پیدا کرده اند.
" ( هر فوت معادل 48/30 سانتی متراست) در مورد علت انقراض این موجودات بزرگ جثه هنوز در استرالیا شک و تردید وجود دارد.
آیا انسانهاآنها را نابود کرده اند یا تغییرات آب و هوایی؟
اولین قدم برای حل این معما، گشودن رمز عمر این فسیل ها است، اما میزان کربن 14 باقیمانده در این اسکلتها کافی نیست تا سن آنها را بدست آوریم.
میلر برای من توضیح داد که چگونه از ساعتهای دیگر استفاده می کند.
او در حالیکه جسم کوچکی را به اندازه ناخنش بلند کرده بود، گفت:"بفرمایید!
این هم جنیورنیس- Genyornis" .
جنیورنیس پرنده غول پیکری بوده با 400 پوند وزن که قادر به پرواز نبوده است.
آنچه میلر در دست داشت، تکه کوچکی از پوست تخم این پرنده بود به رنگ شیری با فرورفتگی های کوچک در سطح آن.
او هزاران قطعه مشابه از نقاط مختلف استرالیا جمع آوری کرده است.
آنها همه جا یافت می شوند و یکبار که فهمیدید دنبال چه می گردید، به راحتی میتوانید آنها را از ماسه ها جدا کنید.
او می گوید:" خیلی جالبه، کی فکرش رو میکرد که راه بری و پوست تخم پرنده جمع کنی؟!" میلر و همکارانش عمر پوسته های جنیورنیس را به دو روش تعیین کرده اند.
روش اول بنام Optically stimulated luminescence( OSL) معروف است.
یک کانی را در نظر بگیرید.
اتمهای رادیواکتیو و درونی این کانی، ذراتی آزاد میکنند که انرژی آنها قادر است الکترونها را از حالت پایه بیرون بکشد و آنها را آزاد کند.
گاهی این الکترونهای آزاد شده در حفره های ساختمانی موجود در کریستال کانی مورد نظر( در اینجا کوارتز)انباشته می شوند.
این تلههای کریستالی، در یک سیستم زمانی منظم، بتدریج با الکترونها پر میشوند.
اگر شما بتوانید سرعت به دام افتادن الکترونها را محاسبه کنید و سپس تعداد الکترونهای به دام افتاده را بشمارید، میتوانید بفهمید چه مدت از زمانی که کانی مورد نظر در معرض نور خورشید، یعنی در سطح زمین قرار داشته میگذرد.
زیرا اگر نور خورشید، حتی به مدت چند ثانیه به کانی مورد نظر مورد نظر برسد، انرژی خورشید، تمام الکترونهای در تله افتاده را آزاد می کند و به محل اولیه شان بر می گرداند.
در واقع ساعت را دوباره روی صفر قرار می دهد.
کار مهم میلر این بود که پوسته ها را از درون ماسه هایی بیرون بیاورد که از لحظه دفن شدن، نور خورشید به آنها نتابیده است.
به این ترتیب ماسه های اطراف این پوستهها، حاوی کوارتزهایی با خصوصیات مورد نظر بودند.
برای بدست آوردن چنین کریستالهایی، او از یک کارشناس متخصص در این روش کمک گرفت: نایگل ا.
سپونر- Nigel A.Spooner " فیزیکدانی از دانشگاه ملی استرالیا.
سپونر استوانه های فولادی تو خالی را در ماسه هایی که پوسته های جنیورنیس را احاطه کرده بودند، قرار میداد و با چکش، آنها را کاملا درون ماسه ها فرو می برد.
سپس به سرعت در استوانه ها را می بست، در پلاستیک سیاه بسته بندی میکرد و به آزمایشگاهش انتقال میداد.
در آزمایشگاه، او دانه های کوارتز را در ماشینی قرار می دهد که تابش هایی از فوتونهای با انرژی های مشخص، الکترون های در تله افتاده را به اتمهای اصلیشان برمیگردانند.
با برگشت هر الکترون، مقداری انرژی بصورت نور آزاد میشود.
با اندازهگیری این نور، سپونر میتواند تعداد الکترونهای در تله افتاده را محاسبه کند و از روی تعداد آنها، زمان دفن ماسه و در نتیجه سن پوسته تخم پرنده را دریابد.
به منظور دقت بیشتر، تمام این عملیات در تاریکخانهای که تنها با نورهای قرمز ضعیف روشن می شود، انجام می پذیرد.
روش دیگری که میلر بر روی آن کار کرده، استفاده از پروتئین های حفظ شده در درون پوسته تخمها است.
واحدهای ساختمانی پروتئین ها ، یعنی آمینواسیدها، میتوانند از لحاظ نوری، راست گردان یا چپ گردان باشند.
به دلایلی که هنوز ناشناخته مانده است، طبیعت به شدت آمینو اسیدهای چپ گردان را ترجیح می دهد.
یعنی آمینو اسید های طبیعی موجود در بدن موجودات زنده ، چپ گردانند.
اما پس از مرگ، طی واکنش راسمیزاسیون- Racemization، این آمینو اسید ها با سرعت مشخصی به ایزومرهای راست گردان خود تبدیل میشوند.
البته سرعت تبدیل این ایزومرها، به دقت ساعت رادیواکتیونیست، چرا که این فرآیند به دما بستگی دارد: گرما سرعت واکنش را افزایش و سرما آهنگ آن را کاهش میدهد.
با این وجود، میلر با تخمین تغییرات آب و هوایی استرالیا طی 100000 سال گذشته، توانسته است معیار دقیقی بهدست آورد.
یعنی آمینو اسیدهای طبیعی موجود در بدن موجودات زنده ، چپ گردانند.
هر دوی این روشها جواب واحدی برای سن پوسته تخم جنیورنیس ارائه کرده اند و نشان دهنده این واقعیت اند که این پرنده در 50000 سال پیش منقرض شده است .
با توجه به شواهد آب و هوایی، واضح است که تغییرات زیست محیطی سبب انقراض این پرنده غول پیکر نشده است.
چرا که گزارشهای آب و هوایی نشان میدهند که در 50000 سال پیش، آب و در نتیجه گیاهان این منطقه فراوان بوده اند.
در عوض دانشمندان استرالیایی سرنخهایی از حضور انسان در تپههای ماسه ای دریاچه مانگو- Mungo بهدست آورده اند که سن آنها به حدود 60000 سال پیش برمیگردد- قدیمیترین اثر وجود انسان در استرالیا.
حضور انسان در نزدیکی زمان انقراض، اشاره بر این دارد که انسانها، عامل انقراض جنیورنیس بوده اند.
رزونانس اسپین الکترون و تابش گرمایی ***در بالای چهارچوبهای زمانی یکی از اولین انسانها، به منظره ای نگاه میکند که هومو ساپینس های کنونی- Homo Sapiens ، دور هم جمع می شوند تا گذشت سال ها را در شروع سال جدید جشن بگیرند.
خوشبختانه جوان بودن ما، مانع از این نشده تا قفل های بسته سیاره خود را بگشاییم.
در غاری در نزدیکی غزه، اسکلتی پیدا شده که به دو روش تعیین سن شده است: رزونانس اسپین الکترون(ESR ) و تابش گرمایی- Thermoluminescence .
زمین همواره در معرض تشعشعات ناچیزی از اورانیوم، توریم و پتاسیم قرار دارد.
وقتی این تابش به اتمهای موادی مانند مینای دندان برخورد می کند، الکترونهایشان را جابه جا می کند، در نتیجه میدان مغناطیسی ماده تغییر میکند.
این تغییرات با سرعت مشخصی صورت می گیرند.
از طرفی هر چه تعداد الکترونهای جابهجا شده بیشتر باشند، سن جسم مورد نظر بیشتر است.
در کنار اسکلت به دست آمده در غزه، فسیلهای دیگری از جمله دندان یک اسب به دست آمد.
با استفاده از روش ERS ، سن آن 100000 سال تعیین شد.
در آنجا سنگ های آتشزنه هم پیدا شد.
این سنگها به روش تابش گرمایی تعیین سن میشوند.
اساس کار مانند روش تابش تهییج نوری است.
با این تفاوت که در آنجا نور خورشید انرژی لازم برای بازگرداندن الکترونها به مدارهای اصلی را فراهم میکرد، اما در اینجا حرارت این کار را می کند.
وقتی سنگ آتشزنه( یا موارد مشابه) حرارت می بینند، الکترونهای جابهجا شده شان از حالتهای نیمه پایدار به ترازهای اصلی خود برمیگردند وانرژی اضافی خود را بهصورت نور نشر می نمایند.
میزان نور نشر شده، معیاری از تعداد الکترونها ی جابهجا شده است.
به این ترتیب، عمر آنها از آخرین باری که استفاده شدهاند، محاسبه میگردد.
این آتشزنه خاص نیز به 100000 سال پیش بر میگردد.
این اطلاعات چه ارزشی برای ما دارند؟
آنها به ما می گویند که انسان جدید، خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، آفریقا را ترک کرده است.
حالا وقتی از خود میپرسیم:" چقدر از سن ما میگذرد؟" به این سو کشیده میشویم تا بدانیم: "ما که هستیم؟" استفاده از اورانیوم در کریستال های Zircon *** سنی که میلر در مورد آن صحبت می کند، یعنی 50 تا 60 هزار سال پیش، در اروپای قرن 16، پوچ و بی معنی تلقی میشد.
در آن زمان، تاریخ زمین را بر اساس داستانهای انجیل تعیین کرده بودند.
جیمز آشر-James Ussher در سالهای 1650 میلادی مطرح کرد که خدا زمین را در 4004 پیش از میلاد خلق کرده است.
دقیقتر بگوییم در 22 اکتبر!
این عقیده تا 200 سال معتبر بود.
تا اینکه دانشمندان متوجه شدند که سنگهای کره زمین در یک سیستم لایه لایه و منظم بر روی هم چیده شده اند.
این لایه ها توسط نیروهایی تشکیل شدهاند که ما هنوز هم عملکرد آنها را می بینیم: فرسایش کوهستانها و رسوب کردن تدریجی ذرات آنها در ته رودخانه ها و دریاها.
اما آنچه بدیهی است که این نیرو ها به آهستگی عمل می کنند و برای اینکه مناظر کنونی را در سطح زمین بوجود آورند، میلیونها سال لازم است: عمر کره زمین.
به این ترتیب دانشمندان به جستجوی راههایی پرداختندتا بتوانند سن واقعی زمین را بهدست آورند و این موضوع در قرن بیستم اتفاق افتاد.
مدت کوتاهی پس از اینکه فیزیکدانان رادیو اکتیویته را کشف کردند و متوجه شدند از خاصیت آن میتوانند برای تعیین سن سنگها استفاده کنند، دریافتند که می توانند از همین خاصیت برای تعیین سن خود سیاره هم بهره ببرند.
ستاره های مجاور ما در انفجارهای سوپرنوا، مقداری اتمهای رادیو اکتیو از خود به بیرون پرتاب کردهاند که ما می توانیم آنها را در سطح زمین بیابیم.
در واقع این ذرات در صفحه اولیه چرخش زمین حول خورشید جوان، جارو شدهاند تا سیارهها، ستارههای دنباله دار و شهابسنگها را بوجود آورند.
ازآنجاکه این ذرات، از ابتدای تشکیل زمین به همراه آن بودهاند، می توانند اسرار سن زمین را به ما بگویند.
یکی از عناصر مورد استفاده در این زمینه، اورانیوم 235 است که به سرب 207 تبدیل میشود.
نیمه عمر این عنصر، 704 میلیون سال است.
دیگری اورانیوم 236 است که با نیمه عمر 47/4 بیلیون سال به سرب 206 تبدیل میشود.
در سال های 1950، کلر پاترسون- Clair Patterson ؛ ژئوشیمیست آمریکایی؛ مقادیر اورانیوم و سرب را در سنگهای زمین و شهابسنگهایی که با زمین برخورد کرده بودند، مقایسه نمود و از مجموعه اطلاعات گردآوری شده ، عمر زمین را 55/4 بیلیون سال محاسبه کرد.
همچنانکه زمین سرد میشد و پوسته گسترش مییافت، اولین سنگها تشکیل شدند.
آکاستای کانادایی که اکنون در گوشه میز من قرار دارد، بخشی از آن است.
تعیین عمر قدیمیترین سنگ سطح زمین، از تعیین سن خود زمین دشوارتر است.
وقتی سنگی تشکیل میشود، اورانیوم موجود در آن شروع به تبدیل شدن به سرب مینماید.
اما اگر آبهای زیرزمینی، سرب یا اورانیوم اضافی به مقدار اولیه اضافه کنند( یا از آن کم کنند)، محققین نتایج اشتباهی بدست میآورند.
خوشبختانه طبیعت، ساعت کاملی در اختیار زمین شناسان قرار داده است.
وقتی ماگما سرد میشود، کریستالهای کوچک و نا هموار زیرکن- Zircon در آن تشکیل می شود.
این کریستالها شامل عناصر: زیرکونیوم، سیلیسیوم و اکسیژن هستند.
اما در ضمن چند تایی اتم اورانیوم در شبکه آنها قفل میشوند.
به محض تشکیل این کریستال، ترکیبات آن دستنخورده باقی میماند و به این ترتیب حتی پس از بیلیونها سال محفوظ می ماند.
طی بیلیونها سال اورانیوم در تله افتاده، به آرامی اما خیلی دقیق، به سرب تبدیل می شود.
یان ویلیامز-Ian Williams از دانشگاه ملی استرالیا می گوید:" زیرکن ها هدیه خداوند به ژئو شیمیست ها هستند." آتها می توانند حتی پس از سائیدگی سنگ، در محل تشکیل اولیه شان باقی بمانند.
در غرب استرالیا زمین شناسان زیرکنی را یافتند که 4/4 بیلیون سال از عمر آن میگذشت اما درون سنگی محبوس بود که سن محاسبه شده برای آن، فقط 1/3 بیلیون سال بود.
زیرکن ها به محققین اجازه میدهند تا تاریخ زمین را سن گذاری کنند، اما مشکل اینجاست که پیدا کردن آنها آسان نیست.
من هنگامی که در یک صبح سرد ماه مه در بندر آدمیرال- Admiral در سواحل جنوب شرقی نیوفوندلند- کانادا ایستاده بودم، متوجه شدم که چقدر این کار مشکل و حساس است.
من و سه نفر دانشمند دیگر قرار بود با یک قایق 15 فوتی چوبی، از جزیره گریت کالینت- Great Colinet در سه مایلی ساحل دیدن کنیم.
سه نفر همراه من عبارت بودند از: سام بورینگ- Sam Bowring زمین شناس از انستیتو تکنولوژی ماساچوست، پاول مایرو-Paul Myrow زمین شناس از دانشگاه کلرادو و اد لندینگ-Ed Landing دیرین شناس موزه نیویورک.
ما سفر خود را از ساحل غربی جزیره به طرف انتهای جنوبی آن، در حالیکه صخره های بی رحم امواج آب را به طرف ما می فشاندند، ادامه دادیم.
همچنان که ما در آب غوطه می خوردیم، لایه های سنگی، بر روی صخره ها نمایان شد.
این لایه ها مربوط به دوران پرکامبرین پسین هستند و سنی معادل 550 تا 600 میلیون سال را نشان می دهند.
یعنی زمانی که حیات جانوری توسعه یافته است.
البته اولین نشانه های شیمیایی حیات که دانشمندان بر روی زمین یافته اند، خیلی قدیمی تر از این تاریخ است.
شاخص ترین اثر حیات در قدیمی ترین سنگ رسوبی واقع در گرینلند بدست آمده است.
ما سن آن را از ذره ای سنگ حامل زیرکن که به سنگ اصلی ضمیمه شده است ، محاسبه کرده ایم: 9/3 بیلیون سال.
اما تا 3 بیلیون سال بعد از آن، تنها گونه هایی از حیات که سنگواره شان به دست آمده، گونه های میکروسکوپی هستند.
سپس ناگهان اندکی پیش از شروع کامبرین، سنگواره های شگفت آور چند سلولی ظاهر می شوند- ساقه ها، برگ ها، صفحه های طرح دار و منظم .
دیرینشناسان مطمئن نیستندکه آیا یکی از این موجودات سر منشا موجودات بعدی بوده اند و اگر بوده اند، کدامیک؟
آنچه که آنها می دانند این است که در کامبرین پیشین، سنگواره های متنوعی از گروه های جانوری نمایان شده اند.
با تعیین سن سنگ های حاوی سنگواره ها در نقاط مختلف دنیا، بورینگ و همکارانش نشان دادند که بروز ناگهانی تحول شناخته شده در کامبرین، 530 میلیون سال پیش ظاهر شده است.
در این سفر بورینگ همراه ما آمده بود تا تئوری مطرح شده توسط پاول هافمن- Paul Hoffman را در سال 1998 آزمایش کند.
هافمن ، زمین شناس دانشگاه هاروارد است و تئوری او در باره ظهور ناگهانی حیات چند گونه در کامبرین می باشد.
مطابق تئوری هافمن، تکامل گونههای حیاتی، در یک عصر یخبندان بسیار شدید و غیر قابل کنترل، تقریبا از بین رفته است.
یخچالها رشد کرده و تقریبا همه زمین را پوشانده اند و زندگی تقریبا از بین رفته است.
تا اینکه پس از چندین میلیون سال، فورانهای آتشفشانی، دی اکسید کربن کافی آزاد کردند و اثر گلخانه ای حاصل، دمای سیاره ما را افزایش داد.
یخچالها ذوب شدند.
بالا آمدن آب اقیانوس، دریاهای کم عمق فراوانی را ایجاد کرد که می توانستند دوباره به وضع حیات سر و سامانی بدهند.
و بدین ترتیب تحرک قابل ملاحظه ای به تاریخ تکامل حیات ببخشند.
این " زمین گلوله برفی" مطابق نظر هافمن، می بایست حدود 10 میلیون سال عمر کرده باشد.
برای تائید وجود آن ما امروز در جزیره گریت کالینت هستیم.
در این باره مایرو چنین توضیح میدهد:" اینجا یکی از معدود نقاطی در جهان است که شما میتوانید رسوبات یخچالی را پیدا کنید.
البته رسوباتی که امیدواریم بتوانیم سن آنها را معین کنیم." مناسب بودن این منطقه به این خاطر است که رسوبات یخچالی زیر لایه های سنگ های آتشفشانی قرار دارند.
با استفاده از زیرکن موجود در سنگ های آذرین ، ما امیدواریم که بتوانیم عصر یخبندان را به تله بیاندازیم.
این کار مستلزم پیدا کردن لایه های خاکستر در ته و نزدیک سنگ های یخچالی بود.
این کار می توانست به همراهان من کمک کند تا نه تنها سن آن عصر یخبندان را مشخص کنند، بلکه بتوانند معین نمایند که این دوره چقدر طول کشیده است.
ما از هم جدا شدیم تا زیرکنها را شکار کنیم.
من با مایرو و بورینگ بودم.
ما از میان چمنزارها و تالاب ها رد شدیم.
از کنار لانه های پر از تخم مرغان دریایی گذشتیم تا به درختان صنوبر کوتاه رسیدیم.
این تلاش ارزشش را داشت.
همینطور که چهار دست و پا از سنگ ها بالا می رفتیم، مایرو دو لایه مناسب پیدا کرد.
یکی از آنها 6 متر و دیگری 2/1 متربا رسوبات یخچالی فاصله داشتند.
مایرو فریاد زد:" خداوندا!
اینکه همه اش خاکستر است." بورینگ سنگ هایی را که میخواست انتخاب کرد، با چکش جدا نمود و سپس نمونه ها را به قایق برگرداندیم.
در نهایت این نمونه ها را با هواپیما به آزمایشگاه بورینگ در ماساچوست فرستادیم.
جایی که او سن آنها را تعیین خواهد کرد و سعی می کند مشخص نماید که آیا واقعا " زمین گلوله برفی" وجود داشته یا نه؟