قبلا یادآور شدیم که قرآن از طریق وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل گردیده ولی چون کلمه وحی در قرآن و جز آن، دارای معانی گوناگونی است به همین مناسبت درباره آن، گزارش کوتاه زیر در توضیح معنای لغوی وحی نگارش می شود :
1 الهام فطری به انسان
مانند الهام خداوند به مادر موسی (علیه السلام) که به وی شیر دهد و او را میان صندوقی قرار داده، و به دریا افکند تا از شر فرعون که دامنگیر اطفال ذکور بنی اسرائیل گردید مصون ماند، و قرآن کریم نیز به این قضیه اشاره کرده و از کلمه وحی استفاه نموده است :
« و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه و القیه فی الیم ... »
2 الهام غریزی به حیوان
از قبیل الهام خداوند به زنبور در ساختن لانه خود، چنانکه قرآن می گوید : « و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون»
3 اشاره سریع و مرموز
چنانکه خداوند درباره زکریای پیامبر (علیه السلام) می گوید : « فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوه بکره و عشیا»
ضمن این آیه، نوشته اند که زکریا بدون اینکه هیچگونه سخنی با قوم خو بمیان آورده باشد مقصد و منظور خود را به آنان تفهیم کرد.
4 اشاره با جوارح و اعضاء
چنانکه شاعر گوید :
نظرت الیها نظره فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها
فاوحی الیها الطراف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی وجناتها
5 وسوسه و فتنه انگیزی شیطان
چنانکه قرآن در این مورد می گوید :
« وکذلک جعلنا لک نبی عدوا شیاطین الجن و الانس یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا» یا می بینیم که قرآن در جای دیگر گوید :
« ... و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم ... »
بدیهی است که وحی خداوند متعال به انبیاء (علیهم السلام) بر طبق هیچیک از معانی مذکور نیست بلکه وحی دارای همان رابطه نهانی پیامبر با خداوند می باشد که حقایق مربوط به جهان و مردم را از آن طریق دریافت می کند و رسولان خداوند، آنرا نیز به مردم ابلاغ می نمایند.
6 القاء امری به فرشتگان
تا آنرا فورا فرمان برند. قرآن کریم در این مورد می گوید : اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین آمنوا ...
اصولا القا هر امری به دیگری با کیفیت خاصی که در قرآن مطرح است، مانند القاء آیات کتب آسمانی بوسیله جبرائیل بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) که از آن به وحی تعبیر شده است با معنی وحی خداوند متعال به خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تناسب و ارتباط نزدیکی دارد، وحی بهر دو صورت یعنی وحی به جبرائیل (علیه السلام) و وحی به پیامبر، هر دو ایجاد وظیفه و رسالت می نماید یعنی فرشته موظف است با نقلی راستین، وحی الهی را به پیامبر برساند، و پیامبر نیز با امانت ویژه خود، آنرا به مردم ابلاغ کند. و آیه «فاوحی الی عبده ما اوحی» ناظر به همین نکته است، زیرا منظور این است که خداوند به بنده خود جبرائیل به پیغمبر رسانده است. و مفهوم وحی در این آیه با مدلول «تنزیل» در آیه « و انه لتنزیل رب العالمین، نزل به الروح الامین، علی قلبک لتکون من المنذرین» جدائی ندارد.
7 سخن گفتن خداوند با انبیاء
چون در خود قرآن یادآوری شده است که سخن گفتن باریتعالی با بشر را جز بعنوان وحی بگونه دیگری نباید تلقی کرد چنانکه می فرماید : « و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا ... »
باید از ذکر این نکته دریغ نکنیم که اصل معنی لغوی وحی، اشاره سریع و نهانی است، و مرحوم محدث قمی می نویسد : وحی در زبان تازی باین معنی است که انسان، مطلبی را بطور نهانی به دیگری القاء نماید. و اصل وحی بمعنی سخن پوشیده است، ولی بعدا به هر سخنی اطلاق گردید که بطور پنهانی به دیگری القاء شود و بدو اختصاص یابد به گونه ای که دیگران از آن آگاه نشوند.
این نکته که اساس نخستین مفهوم واژه وحی را تشکیل می دهد با هریک از معانی که قبلا گزارش گردید مناسباتی دارد، و به عبارت دیگر : معنی لغوی وحی نسبت به معانی دیگری که از قرآن و یا کلام عرب منظور شده است بیگانه نیست، چون سخن یا اشاره سریع و پنهانی که معنی اصلی لغت وحی است درتمام معانی دیگر وحی راه دارد. پس به این نتیجه می رسیم که رابطه غیبی و نهانی میان خداوند و برگزیدگان او یعنی انبیاء و فرشتگان بهر صورتی برقرار شود وحی نام دارد. و این رابطه منحصر به انزال کتب بر انبیاء نیست بلکه این رابطه ممکن است به سه صورت زیر برقرار شود :
1 القاء معنی و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی.
2 سخن گفتن با پیامبر از پس پرده، چنانکه خداوند از وراء شجره، با موسی
( علیه السلام) سخن گفت و موسی (علیه السلام) هم ندای الهی را شنید.
3 القا امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند به یکی از انبیاء ابلاغ نماید؛ و باید آنچه به وی تکلیف شده است بهمان صورت و با حفظ امانت به پیامبر اعلام و القاء کند، اعم از آنکه این فرشته بصورت فردی از انسان عادی تجسم یابد و یا بگونه دیگری؛ و القاء فرشته به پیامبر نیز وحی نام دارد.
خداوند به این سه گروه وحی اشاره کرده و می گوید : « و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا، او من وراء حجاب، اویرسل رسولا فیوحی باذنه مایشاء، انه علی حکیم»
کیفیت نزول وحی
پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله) نخستین پیامبر الهی نبوده است که وحی منحصراًبر او نازل گردد بلکه پیش از وی پیامبران دیگری بودند که وحی الهی به آنها نیز نازل می شد، چنانکه خداود متعال در قرآ کریم همین موضوع را به رسول خود (صلی الله علیه و آله) یادآوری کرده و فرموده است :
« انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هود و سلیمان، و آتینا داود زبورا، و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک و کلم الله موسی تکلیما»
البته در این دو آیه نام چند تن از مشاهیر انبیاء بنی اسرائیل (علیهم السلام) یاد شده است، و مجموعا نام حدود بیست وشش نبی از انبیاء در موارد متعددی از قرآن آمده است، که به آنان و همچنین سایر انبیاء دیگر که نامی از آنها در قرآن به میان نیامده است وحی نازل می گردید. و چنانکه در دو آیه فوق می بینیم، می گوید : همانگونه که بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وحی نازل می شد بر انبیاء دیگر نیز وحی نازل می گردید. و میان وحی به انبیاء گذشته و وحی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در اصل مدلول وحی، تفاوتی وجود نداشت، ولی نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) غالبا بوسیله جبرائیل (علیه السلام) صورت می گرفت. در حالیکه وحی بر انبیاء دیگر، گاهی درخواب و گاهی از پس پرده، و گاهی بوسیله فرشته وحی انجام می گرفت.
وقتی یهودیان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردند که چه کسی این قرآن را بر تو ناز کرد؟ فرمود : جبرائیل، گفتند ما با جبرائیل دشمنیم، زیرا او برای محدودیتها و تکالیفی شاق و دشوار فرو آورد، و چون با او دشمنی داریم به کتابی که او آورده است ایمان نمی آوریم.
خداوند در آیه « قل کن کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله ... »
به پیغمبر خود می گوید : به یهودیان بگو اگر کسی دشمن جبرائیل است ( باید بداند) که او وحی را بر قلب تو بدستور و اذن خداوند متعال فروآورده است نه از پیش خود.
در قرآن کریم از جبرائیل گاهی بنام «جبریل» تعبیر شده است چنانکه در آیه فوق دیدیم، و گاهی به عنوان «روح الامین» نامبردار است چنانکه گوید : «نزل به الروح الامین علی قلبک ...» و گاهی نیز با عنوان «رسول کریم» معرفی شده است. آنجا که می گوید : « و انه لقول رسول کریم»
اما کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را می توانیم از زبان آن حضر ت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده می شود : حارث بن هشام از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می شود؟ فرمود : گاه صدائی همانند صدای جرس بگوش من می رسید و وحیی که بدینصورت بر من نازل می شد، سخت بر من گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع می شد و آنچه را جبرائیل می گفت فرا می گرفتم، و گاهی جبرائیل بصورت مردی بر من فرود می آمد و سپس با من سخن می گفت و من گفته های او را حفظ و از بر می کردم پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی بخود، یاد
می کند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش
می رسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادی در نظرش مجسم می شد. وحی بگونه اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین» تعبیر کرده و فرموده است : « انا سنلقی علیک قولا ثقیلا». ولی وحی بصورت دوم، کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و ناآشنا بگوش نمی رسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مالوف و مانوس، مجسم می شد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد. ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، و همیشه همزمان با لحظاتیکه وحی نازل می گردید .
در تمام فصول سال از پیشانی مبارکش عرق فرو می ریخت و خود نیز
می فرمود : « فما من مره یوحی الی الا ظننت ان نفسی تقبض» : هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (بعلت سنگینی وحی) در من پدید می آمد که جانم گرفته می شود.
گروهی از دانشمندان معاصر و همچنین علماء پیشین سعی کرده اند که با روشهای مختلف علمی، موضوع وحی را که از مسائل غیبی است توجیه و تفهیم نمایند، و چون این کوششها بعقیده نگارنده تلاشی عقیم و بی ثمر برای فهم مسائل فوق ادراک انسانی است و جز آنکه کلافی سر در گم برای افکار و اندیشه های انسانی ارمغان دهد گرهی نیز از این مشکل نمی گشاید، لذا از بحث در این گونه ژرف بینی های بی ثمر، خودداری کرده و به کوتاهی سخنی درباره آثار وحی بسنده نمودیم، و علاقمندان به این نوع بررسیها را به مراجع در خور، رهنمون می شویم.
تاریخچه کوتاهی درباره نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) :
مقدمه یادآور می شویم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیش از بعثت و مقارن آن غالبا از مردم کناره می جست و به خلوتگاهی دور از مردم مانند غارحرا پناه می برد. مدت انزوای آن حضرت و اقامت او در غار حرا، مختلف بود، گاهی یک شب و گاهی یکماه در سال بوده و با توشه ای که با خود همراه می برد و در طی سالهائی که جسته و گریخته در غار مزبور بسر می برد حالات خاصی داشت، روحانیت و نورانیت وجودش کاملا متجلی بود، و در چنین اوقاتی از هیچگونه احسان و خیرخواهی دریغ نمی کرد و نوشته اند که اغلب، شب هنگام به غار می رفت که دور از هر انگیزه دنیاوی و در فرصتی آرام، به سیر درونی و تفکر و اندیشه بپردازد.
در این گوشه گیریها که عرب آنرا «تحنث» می نامد موفقیتهایی نصیب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گردید زیرا از رهگذر آن توانست بیش از هر فرصتی دیگر به سیر در آفاق و انفس بپردازد و به بررسی و مطالعه در آفرینش جان و جهان، موفق گردد تا آنجا که زمینه رویاهای صادقه برای آن حضرت فراهم آمد و بالاخره منجر به نبوت او گردید. در تاریخ بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوشته اند که آنحضرت روز دوشنبه هفدهم رمضان یا بیست و هفتم رجب (دوازده سال پیش از هجرت به مدینه) مطابق ششم اگوست یا اول فوریه 610 میلادی بهنگامی که چهل سال و ششماه و هشت روز سال قمری، یا سی و نه سال و سه ماه و هشت روز سال شمسی از عمر شریفش می گذشت به مقام نبوت رسید.