جایگاه مجلس ودولت درزمینه ملی کردن نفت دراوایل سلطنت محمدرضا پهلوی را بیان کنید.
پس ازسقوط رضاشاه دستگاه دیکتاتوری رژیم پهلوی که به شدت ضعیف شده بود کنترل خود را برروی دیگرنهادهای انتخابی تاحد زیادی ازدست داده بود حضور متفقین درایران نیز به این عدم توانایی دولت و دستگاه استبداد از جهت پیاده کردن برنامهها به استبداد ودیکتاتوری دامن میزد. بنابراین ازسال1320 سقوط رژیم رضاشاه تاسال1332که زمان ملی کردن صنعت نفت میباشد مجلس شورای ملی ودولتهای ایران اختیارات بیشتری داشتند پس ازسقوط رضاشاه به تدریج گروهی ازرجال گذشته مانند محمدعلی فروغی ، سهیلی ، ساعد و بیات به صدارت ایران رسیدند درهمان موقع روسها نیزخواهان دراختیارگرفتن امتیاز نفت شمال ودریای خزر بودند که با موافقت نمایندگان تودهای این مسئله درمجلس شورای ملی ایران مطرح شده بود. جبهه ملی ایران که شاخص آن وریاست آن با دکتر محمد مصدق بود با بررسی و تغییر وارائه طرح عدم واگذاری امتیازنفت به بیگانگان درمجلس ایران مطرح واقدام به این امرکرد سرانجام این امرموجب شد تا نه تنها امتیاز نفت شمال به روسها داده نشود بلکه برنامهای برای ملی کردن نفت جنوب ریخته شود. دکترمحمد مصدق که ریاست فراکسیون جبهه ملی را در مجلس به عهده داشت به کمک رهبران مذهبی که شاخص آن آیت …کاشانی بود به مبارزه با دربار و عوامل انگلیس درکنترل نفت ایران پرداخت دکتر مصدق طرح خلع ید از انگلیسها را به مجلس شورای ملی برد که این امر باعث شد که تا یک تا دو دولت از دولتهای دست نشانده نخست وزیران شاه با سقوط مواجه شوند.پس ازمدتی درسال 1329به دکترمحمد مصدق پیشنهاد نخست وزیری شد ودربار که فکر نمیکرد دکتر مصدق این پیشنهاد را بپذیرد به ناگاه با موافقت دکترمصدق روبروشد. دکترمصدق پس ازبه عهده گرفتن مقام نخست وزیری ایران مبارزات خود را برای ملی شدن صنعت نفت ادامه داد لازم به ذکراست که مدتی قبل ازنخست وزیری دکترمصدق علی رزم آرا نخست وزیرایران که فردی نظامی وطرفدارسلطه بیگانگان برایران بود نیز ترورشده بود واین امر کار مصدق را آسانتر و دستیابی برملی شدن نفت را برای مجلس ایران وملت ایران آسانترمیکرد مصدق پس ازتلاشهای سیاسی فراوان سرانجام نفت را ملی کرد ودر پی شکایت دولت انگلیس مصدق به دیوان داوری لاهه رفت که درنهایت این امربه سودایران تمام شد و پس از این به کمک مجلس ودولتی که خودمصدق عهدهدارآن بود در روز29 اسفند سال1330نفت ایران ملی شد.
شخصیت روانی شاه را با توجه به عملکرد اوتحلیل کنید.
محمدرضا پهلوی هنگامی که به دنیا آمد پدرش سرتیپ رضاخان هنوز به فرماندهی قزوین نرسیده بود وهرچند قزاقی بلند پایه بود ولی هنوزمشهور نشده بود(1298ه.ش) رضاخان اندکی بعد درسال 1299ه.ش. کودتای مشهورخودراانجام داد وپس ازآن به مقام سردارسپه نائل شد واین امرباعث شد که خانه رضاخان که اکنون محمدرضا یکساله شده بود به خانه بزرگتری تغییرپیدا کند درضمن محمدرضا خواهردوقلویی به نام اشرف داشت(که بعدها تبدیل به زنی اژدهاصفت شد).
محمدرضا پس ازمدتی با قدرتمند شدن بیشترپدرش به فرزندی نخست وزیروسپس به عنوان ولیعهد ایران درسن شش سالکی انتخاب شد این امرباعث شد تا محمدرضا از امکانات تربیتی وتحصیلی بیشتری برخوردارشود. اما ازلحاظ جسمانی چون فردی لاغر ومریض احوال بوداین موضوع درروحیات اوتاثیرداشت واورا به تدریج منزوی کرده بود. پس ازآنکه درسن شش سالگی به ولیعهدی ایران برگزیده شده بود رضاخان او وبرادرانشان را به ترتیب برای تربیت وآمورش به مدرسهای درسوئیس فرستاد که درآنجا محمدرضا علاوه برمسائل عیاشی که داشت دریک سری ازدرسها قوی ودریک سری دیگرضعیف بود محمدرضا پس ازبازگشت به ایران درسن22سالگی به سلطنت ایران رسید این امرومسائلی که درکودکی اووجود داشت سایه پدری قدرتمند ومستبد که سخت محمدرضا ازاومیترسید ، داشتن خواهری بسیارقدرت طلب وخودکامه درکنارخود ، ضعف جسمانی وبدنی همچنین رویدادهایی که منجربه خلع پدرش ازسلطنت شده بود باعث شد که چهرهای چندگانه پیداکند محمدرضا ظاهراًخودرابسیارقدرتمند وقوی وتوانا نشان میداد وظاهراًخودرا مستبد ومطلع مینمایاند واین امردررفتاروسکنات اودرتمام دوران سلطنتش ومخصوصاً دراواخردوران سلطنت بسیارمشخص بود.اما اودرواقع مردی بسیارضعیف النفس ، عشرت طلب ، پول دوست وفاقد توانائیهای تصمیم گیری درمواقع حساس بود.محمدرضا دوباردرطول زندگی خود با قیام ودوبار با ترور روبرو شد ازسوء قصدها جان سالم بدربرد(سال1327و1344) ودویا سه بارهم با قیام روبرو شد(قیام1332دکترمصدق وانقلاب ایران درسال57 که درهردومورد بسیارفاقد تصمیم گیری درست بود وسرانجام درقیام آخری سلطنت خودراازدست داد.درمجموع محمد رضا را میتوان یک فردی کاملاً ضعیفالنفس وبسیارمطیع اطرافیان وفاقد توانایی تصمیم گیری درلحظات حساس دانست اوبسیاراجنبی پرست وبیگانه دوست بود ونمیتوانست برای ملت خودش آن چیزهایی که واقعاً نیازداشته رافراهم کند وموضع گیریهایی صحیح کند وهمین امرباعث تسریع درسقوطش شد.
زمینههای سقوط رضاخان چه بود ؟
همانطوریکه میدانیم رضاخان با کودتای سوم اسفند1299ه.ش درعرصه سیاسی ایران ظاهرشد وپس ازمدتی به سرعت مدارج ترقی را طی کردوبه فرماندهی کل قوا و وزارت جنگ وپس ازآن به نخست وزیری ودرنهایت امربه ریاست حکومت موقت وسرانجام به شاهی رسید.رضاخان هرچند مردی قلدرونسبتاً کارآمد شده بود ولی اکثروضعیت خود را مرهون حمایتهای دولتهای بیگانه خصوصاً انگلیسیها بود رضاخان ازسال1299 تا سال1320که سقوط کرد که مجموعاً درطی 20سال که چه بهعنوان وزیرجنگ وفرمانده قوا وچه عنوان شاه که سلطنت میکرد یک رژیم دیکتاتوری واستبدادی محضی را بر کشورایران تحمیل کرد.یک پلیس سیاسی بسیارمخوف وبازداشتگاههای وحشتناک و همچنین دراختیارگرفتن املاک ودارائیها وامکانات زیاد برای خودش تهیه وتدارک دیده بود این امرباعث شده بود که نفرت مردم ایران نسبت به رضاشاه برانگیخته شود واگر درسالهای اول سلطنتش ظاهری اصلاح طلبانه ازخود نشان میداد اما به تدریج این امر، مسئله کشف حجاب وقتل عام مردم درمسجد گوهرشاد ، وابستگی بسیارزیادش با خارجیها وهمچنین قتل وغارتهایی که انجام میداد چهره اصلی حکومتش را نشان داد. ازطرفی د یگر رضاشاه که به شدت دربین مردم ایران منفورشده بود با یکسری ازمسائل خارجی هم روبروشد ازمسائل خارجی که او روبرو شد جنگ جهانی دوم بود و رضاشاه که آلمان را طرف پیروزی این جنگ میپنداشت به تدریج تصمیم گرفت که از وابستگی خود ازانگلیسیها کم کند وبه آلمان ملحق شود این امرکه رضاشاه به آلمان نزدیک میشد وهمچنین اتحاد انگلیس وشوروی ازیک طرف ونفرت عامه مردم ایران که به رضاشاه داشتندازطرف دیگرباعث شدکه انگلیسها سرانجام برای اینکه راه ارسال تجهیزات به روسیه را بازکنند ومواجه شده بودند بامخالفت شاه درطی یک هجوم دوطرفه ازطرف روس وانگلیس ازشمال وجنوب ایران کشورایران رابه سادگی اشغال کنند کارهای رضاخان که اکثرا روبنایی بود حتی باعث شده بود ارتش کشوربسیار ضعیف باشد وحمایت مردم ایران را هم که دراختیارنداشت باشد بنابراین ارتش ایران به زودی منهدم شد واندک مقاومتهای آن هم با شکست روبروشد.
هیچ مقاومت ملی هم به سود رضاشاه وبه ضرراشغالگران ومتفقین نبود پس بنابراین رضاشاه خیلی سریع باقوای دشمن مواجه شد وخصوصاً چون ازروسها میترسید وروسها به تهران نزدیک شده بودند رضاشاه خیلی زود استعفا داد وازایران فرارکرد ابتدا به یزد وکرمان وسپس به بندرعباس رفت وازایران خارج شد پس :
سه عامل 1 روبنایی بودن کارها 2 عدم پشتیبانی مردمی 3 مخالفتش با متفقین وانگلیسها رامیتوانیم سه عامل بسیارمهم سقوط اونام ببریم البته دین ستیزی رضاشاه را مزید برعلت باید دانست وانزجارمردم رانسبت به خودش بیشترکرد وبنابراین باعث سقوطش شد.
جایگاه پانزده خرداد را درمبارزات علیه رژیم
مبارزات امام خمینی درحقیقت ازسال1341شروع شد وپانزده خرداد42 اوج این مبارزات بوده است. پس ازسرنگونی دولت ملی ایران به رهبری دکترمصدق وساقط شدن او و همچنین متلاشی شدن جبهه ملی وسرکوب قیام دانشگاه یک حالت رکودی درجامعه ایران پیدا شده بود.
ازطرفی دیگر تجربیات ملی شدن نفت واختلافی که به وجود آمده بود وناکارآیی سیاستمداران و وابستگی بیشتراطرافیان شاه به آن ازیک طرف وایجاد یک سری از برنامههایی که ازامینی واعلم درایران پیاده میشد که کشوررا هرچه بیشتر به سوی خارجیها سوق میداد باعث شده بود که ملت ایران دچاریک نوع خمودی درشیوه مبارزه شوند.
بعد ازاینکه انجمنهای ایالتی ودیالتی درسال41 تصویب شد اعلامیههای امام خمینی ومخالفتهای دیگر مراجع تقلید سبب شده بود که فازجدیدی به نام فازمذهبی درایران باز شود این فازمذهبی توانسته بود راه مبارزه جدیدی را برای مردم ایران بازکند هرچند که مسئله انجمنهای ایالتی ودیالتی موقتاً با تمکین دولت با خواستههای روحانیون خاتمه پیدا کرد اما لوایح ششگانه باعث شد که باردیگرمبارزات مردم شروع شود وسرانجام منجربه قتل عام مردم درپانزده خرداد سال1342شود.
پانزده خرداد درواقع سرآغاز برنامه ریزیها وعملیات ومبارزات مسلحانه مذهبی مردم ایران بود که به رهبری یک مرجع تقلید واطرافیانش انجام میشد وگروههایی هم که دریک راه قرارداشتند ازمبارزین مسلمان محسوب میشدند پانزده خرداد هرچند سرکوب شدوبعد درسال43 امام خمینی به نجف تبعید شداما این مسئله یک راهی را نشان داده بود که این بارباید ازراه مذهب با شاه جنگید پس ازسرکوب پانزده خرداد تاسال57 میتوانیم بگوییم شاه عملاً بیشترسالها را گرفتاربود:سال44 ترورشد بعد گروههای چریکی سردرآوردند بعد کارگران جهان چیت کرج قیام کردند ، دکترشریعتی ومطهری مشغول فعالیت بودند شکنجههای ساواک هم بسیارزیاد بود وشاه هم با کارهایی چون جشنهای2500ساله مشغول سرگرم کردن مردم بود وهمچنین درآمد نفت هم زیاد شده بود واقتصاد ایران یک اقتصاد آماس کردهای شده بود (پف کرده بود نه زیربنایی) و موقتاً یک سری نیازها را برآورده میکرد اما سرانجام فاصله گرفتن شاه ازدین ومقابله با مظاهردین که باعث تشدید مبارزات مذهبی مردم شده بود وسرانجام منجربه انقلاب57 وسرنگونی شاه شد بنابراین پانزده خرداد42رامیتوانیم سرآغاز انقلاب ایران وخط مشی دهنده نوع انقلاب ونحوه برنامه ریزی برای قیام ومبارزات بیشترمردم وجهت دادن به آن دانست.
ساختاراجتماعی ایران را درعهد ساسانی
دردوران ساسانیان نوعی طبقهبندی خاص اجتماعی درایران وجودداشت برپایه این طبقه بندی که به وسیله سلسله ساسانیان یعنی اردشیربابکان ایجاد شده بود جامعه ایرانی به طبقات مختلف ازنظراجتماعی تقسیم میشد وهیچ کس ازطبقه خود حق ورود به طبقه دیگر را نداشت.طبقات اجتماعی ایران به شرح زیرمیباشد:
1 بزرگان یا و زرگان که عالیترین طبقه بود
2 مغان یا روحانیون
3 سپاهیان
4 کارمندان
5 توده مردم که همان پیشهوران ، بازرگانان وکشاورزان و طبقات پایین اجتماع بودند
لازم به ذکراست که بیشتر گروه پنجم مالیات میپرداختند ولی حق باسواد شدن نداشتند بیشتر امکانات ایران درطبقات بالای اجتماع خصوصاً دوطبقه بزرگان وروحانیون متمرکزشده بود.این دوطبقه بابرخورداری ازامکانات فراوان قدرتهای فراوان معمولاً دارای تیولهای فراوان درایران ودراختیارداشتن امکانات زمین ومراتع وزمینهای کشاورزی بودند و اکثر مردم ایران را تبدیل به بردگانی برای خود کرده بودند
شاخصترین بزرگان ، هفت خاندان بزرگ پارسی وپارتی بودند که دارای قطعات واملاک وزمینهای بسیاربزرگ درسراسر کشوربودند که معروفترین آنها میتوان به خاندان : سورن قارن مهران اشاره کرد
طبقه روحانیون با تکیه برسرکوب شدید مذاهب غیرزرتشتی ودراختیارداشتن حمایت سلطنت وبزرگان ودراختیارداشتن املاک وتیولها وکنترل آتشکدهها ازدیگرطبقات مطرح بودند که شاخصترین اینهارا میتوان به موبد بزرگ کرنیرکه درمصدرکارهای مهم بود را اشاره کرد که دردوران بهرام اول وبهرام دوم ساسانی ازیکه تازان میدان سیاست شده بود.
البته طبقه روحانیون یا مغان که مبلغین مذهب زرتشت بودند با ظهورمانویت ومزدکیت وهمچنین ورود مذهب مسیحیت به ایران سخت آسیبپذیرشده بود ومقبولیت چندانی در نزد مردم ایران نداشت
طبقات سپاهیان ودبیران هرچند به قدرت فوق الذکر نبودند اما ازامکانات نسبتاً زیادی برخورداربودند که امکانات آنها به مراتب ازامکانات طبقات پایین اجتماع بیشتربود.اما سه طبقه پایین اجتماع که بیشترمردم را تشکیل میدادند ازکمترین امکانات هم برخوردار نبودند درهنگام جنگ سپاهیان پیاده را تشکیل میدادند مالیات میپرداختند مجبور به پرداخت درصدی ازخراج خود به مغان وپادشاهان بودند وفرزندان آنها حق سوادآموزی نداشتند
فشارهای طبقاتی درایران باعث بروزشورشها ومخالفتهای ملی میشد که یکی ازآنها را میتوان به عنوان مزدکیت نام برد که خواهان درهم ریختگی طبقات بود که البته سرانجام توسط خسرو اول ساسانی این حرکت سرکوب شد باورود اسلام به ایران اکثریت مردم که ازاین وضع خسته شده بودند وخواهان درهم ریختگی این وضع شده بودند به دین اسلام گرویدند وبه این ترتیب سلسله مراتب طبقاتی درایران منهدم شد