روابط شاه – آمریکا – انگلستان
روز چهاردهم آذرماه 1332 (پنجم دسامبر )اعلامیه مشترکی از طرف دو دولت ایران و انگلستان منتشر گردید .
دولتین انگلستان و ایران تصمیم گرفته اند روابط سیاسی را بین خود برقرار سازند
هریک بزودی سفیر کبیر به کشور دیگر اعزام دارند وسپس در نزدیکترین زمانی
که مورد موافقت طرفین باشد در باره حل اختلاف مربوط به نفت شروع به مذاکره
نماید، باین طریق دوستی د یرینه خود را برقرار و تحکیم نماید .
هربرت هوور امریکائی قریب دوماه بین تهران – لندن – واشینگتن در رفت و آمد بود: تا توانست اصل تشکیل یک ((کنسرسیوم بین المللی))را برای بهره برداری از«نفت ایران» به دولت وهمچنین شرکت نفت انگلیس بقبولاند.
روز پانزدهم آذرماه 1332(ششم دسامبر1954) پس از آنکه امریکا وانگلستان برسر تقسیم منافع باهم به توافق رسیدند کنفرانسی در جزیره برمودا بین آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیران انگلیس وفرانسه تشکیل شد .آیزنهاور قبل از عزیمت از واشنگتن در یک کنفرانس مطبوعاتی اظهارداشت (( مسئله نفت ایران و کانال سوئز)) مهمترین مسائل مورد بحث او با نخست وزیران انگلیس وفرانسه خواهد بود . ودر همین کنفرانس بدون حضور ایران توافق نهائی در باره تشکیل (کنسرسیوم نفت ایران)بعمل آمد ، که امریکا – انگلستان – هلند – فرانسه در آن شرکت داشتند . و ترتیب سهمیه بندی هرکدام داده شد
روز25 آذر32 (شانزدهم دسامبر)نخستین اجلاس مشترک مقامات شرکت نفت انگلیس وایران وپنج شرکت آمریکائی که عبارت بودند از( استاندارداویل نیوجرسی – شرکت نفت تگزاس –سوکونی واکیوم – استاندار اویل کالیفرنیا- گالف اویل ) ونیز شرکت ( هلندی – انگلیسی رویال داچ شل)و شرکت نفت فرانسه تشکیل گردید وبا توافق کامل کنسرسیوم نفت ایران در «لندن» وبه مدیریت انگلیسها ایجاد گردید .
شرکت نفت انگلیس که تا دیروز صد درصد نفت ایران را در اختیارداشت ناگزیر به قبول فقط چهل درصد راضی شد وامریکائی هاهم چهل درصد رادر اختیارگرفتند وبقیه بین هلند وفرانسه تقسیم گردید . وروزد هم شهریور1333 قرارداد بین کنسرسیوم وشرکت نفت ایران به امضا رسید .
ویلیام .او. داگلاس در کتابی بنام «آمریکا وانقلاب» در سال 1961 مینویسد : آیا مداخله آمریکا در قضیه نفت در ایران و نتایجی که بدست آمد . در دراز مدت بنفع امریکا بود ؟ بعد از قول (جرج مک گی مینویسد ) حاصل آن اقدامات منافعی بود که بجیب شرکت های نفتی امریکا سرازیر شد ، ولی اثر بارزترش ، از دست رفتن اعتمادی بود که قبلا ملل جهان به آمریکا بسته بودند . < بویژه ملت هائی که در راه کسب آزادی واستقلال خود مبارزه میکردند >
پل نیتز در سال 1961 درشماره پائیزی مجله «فارین افرز» تحت عنوان مساعی جمیله آمریکا نوشت : یکی از بزرگترین اشتباهات امریکا آن بود که ایفای نقش حامی ومحافظ شاه را بعهده گرفت .و تا سال 1978هرگز متوجه نشد که سیاستش از اساس نادرست بوده
جیمز بیل در کتاب «عقاب وشیر» تحت عنوان (تراژدی روابط آمریکا وایران )در سال1988 مینویسد : عملیات پنهانی آمریکا در ایران درسال 1953 اعتبار آمریکا را متلاشی کرد . انقلاب ضد آمریکائی وضد شاه سالهای 79- 78 نشان دادکه بحرانهای کنونی غالبا فورانی از وابستگی های طولانی اجتماعی و سیاسی گذشته است .
مهمترین نگرانی دستگاه دولتی آیزنهاور این بود که ایده ملی شدن نفت ممکن است به نقاط دیگر خاورمیانه نیز سرایت کند ودرنهایت منافع کمپانیهای نفتی آمریکائی را بخطر اندازد. باین جهت امریکا به یاری انگلستان برخاست0
آنتونی ایدن در کتاب خاطراتش که کاوه دهگان ترجمه کرده مینویسد : هنگامیکه امریکائی ها از بدست اوردن امتیاز نفت شمال ایران مایوس شدند . خواستار تقسیم نفت جنوب ومشارکت با شرکت نفت انگلیس بودند . و در سال 1331 که تب نفت در ایران بالا گرفت .انگلیسها به این نتیجه رسیدند که بدون تقسیم این منبع عظیم غارت وچپاول (( با دوست ودر عین حال رقیب ))خود امریکا به نتیجه نخواهد رسید ،
انتونی ایدن مینویسد که در پائیز 1330( یعنی چندماه قبل از اینکه وزیر خارجه بشود)همراه چرچیل در امریکا بود وبرای اولین بار به امریکا پیشنهاد تقسیم نفت ایران را داده است .
آمریکائیها میپرسیدند که چه راه حل دیگری را ما عملی و قابل قبول میدانیم . من پیشنهادخودمان را برای شریک کردن امریکائیها مطرح کردم . و همین طور هم عمل کردیم . وطرح کنسرسیوم را ریختیم .
در ابتدای جدال ایران و انگلستان . نظرات امریکا وانگلیس باهم منطبق نبود. زیرا انگلیس هادر مرحله نخست خواستار حفظ تسلط کامل بر نفت ایران بودند ونمیخواستند کسی را در آن ذخائر شریک کنند ( به همین جهت هم امریکائی ها ایرانی ها را تشویق به ملی کردن نفت مینمودند )ولی وقتی انگلیس متوجه شد که ممکن است در این مبارزه شکست بخورد وامریکا ئی ها باتفاق فرانسه وهلند بتوانند موانع عظیمی را سرراه توفیق آنها بوجود بیاورند . ناگزیر شدند تا با امریکائی ها در تقسیم منافع چپاول وغارت شرکت نمایند وباهم طرح کنسرسیوم را پیشنهاد نمودند .که از ان تاریخ به بعد امریکائی هاهم دیگر علاقه ای به کمک به ایرانی ها نداشتند.
درکتاب شاه – مصدق – سپهبد زاهدی آمده است : پادشاه بدعوت آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا روز چهاردهم آذرماه 1332 برای یک دیدار رسمی به امریکا مسافرت نمود .
سی وپنج روز سفر پادشاه طول کشید .چنانکه اخبار و گزارش ها نشان میدهد هم آیزنهاور وهم ریچارد نیکسون که آنروزها معاون رئیس جمهوری بود روابط بسیارگرمی با پادشاه برقرار نمودند و ظاهرا آنگونه که میخواستند و سیاست روز اقتضا میکرد پادشاه دموکرات و جوان ایران را به یک رهبر ی یک سویه تبدیل نمودند تا بتوانند بادستیاری شاه سدی در مقابل کمونیسم بعد از جنگ جهانی دوم ایجادنمایند
در آنروز ها انگلستان که هنوز در دور اندیشی های سیاسی سرآمد سایرین بود ، باتوجه به کیفیت وروند تغییرات روز جهان و کم رنگ شدن مبانی اخلاقی و اجتماعی که پیامد جنگ دوم بود و بر اثر اختلاط اقوام واندیشه های گوناگون ملت ها ، به گونه شگفت انگیزی سراسر اروپا را در خود فرو برده بود و استالین هم با تسلط بر سراسر اروپای شرقی و طمع بر دست اندازی قسمتی از آسیا با قدرت مقابل بسیاری از خواسته های دول اروپائی ایستادگی میکرد، ناگزیر انگلستان با ایجاد سیاست به (نعل وبه میخ ) برای حفاظت از منافع استراتژیک درازمدتش ظاهرا دست در دست امریکا گذارد. و با این شائبه که میبایستی ایران را در مقابل کمونیست حفظ کرد . با شاه ایران روابطی دوستانه و معامله گرانه ایجاد نمود.
توضیحی کوتاه در باره بعضی وقایع که در همان آخر سال 1332 اتفاق افتاد که مسلما هیچ کس بآن امور توجهی ننمود ولی در دراز مدت در سیستم سیاسی واقتصادی ایران تاثیر فراوان میگذاشت .
به نقل ازگاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی که بکوشش دکتر شجاع الدین شفا تنظیم گردیده .
1 – روز 29 بهمن 1332 بفرمان شاهنشاه مقرر گردید تعداد(ده هزارجلد قرآن مجید)تهیه شود تا در آغاز سال نو از جانب شاهنشاه به افسران ارشد آرتش اهداگردد.
2- روز 22 بهمن 1332 شاهنشاه برای مشاهده در طلائی که برای حرم مطهر حضرت علی علیه السلام تهیه شده بود به منزل حاج مهدی مقدم تشریف فرماشدند .
3 – روز 24 اسفند ماه 1332 شاهنشاه برای زیارت حضرت معصومه علیهالسلام به قم عزیمت فرمودند واز موزه آستانه حضرت نیز بازدید بعمل اوردند
درست در آنروز هائی که آمریکا وانگلستان نبرد قدرت را آغازکردند وسخت بفعالیت های پشت پرده دست زده اند تا بتوانند مقاصد پنهانی نفت خواران را به کرسی بنشانند ، پادشاه سرگرم دید وبازدید از اخوندیسم .یا زیارتگاههای مختلف است .
4 – روز 29 بهمن 1332، راجر استیونس سفیر کبیر انگلیس در ایران وارد تهران شد .
5 – سر راجر استیونس اولین سفیر انگلستان در ایران پس از تجدید روابط سیاسی دو کشوردر کاخ مرمر به حضور شاهنشاه شرفیاب گردید واستوارنامه خود را تقدیم نمود
6 – روز 12 اسفند 1332سفیر کبیر انگلستان در ایران دریک مصاحبه مطبوعاتی ، اطلاعاتی در مورد مسئله نفت و(توافق دولت های انگلستان وامریکا)و همچنین موضوع غرامت در اختیار روزنامه نگاران داخلی وخارجی گذارد .
7 – روز 27 اسفند 1332 ، سر راجر استیونس سفیر کبیر انگلستان در ایران در کاخ اختصاصی بحضور شاهنشاه شرفیاب شدند. ودر باره روابط دوستانه دو کشور و علاقه دولت بریتانیا به توسعه و تحکیم این روابط مطالبی به عرض رساند
8 – روز 24 دیماه 1332 لوئی هندرسن سفیر کبیر امریکا بنا بر تقاضای دانشگاه شیکاگو یحضور شاهنشاه شرفیاب شد واز طرف دانشگاه مزبور یک (نسخه کتاب مربوط به تخت جمشید )را به پیشگاه شاهانه اهدانمود.
9 – روز15 اسفند 1332 از طرف دولت امریکا مبلغ شش میلیون دولار «اعتبار»به منظور کمک به واردکنندگان کالا در اختیار دولت ایران گذاشته شد .
10 – روز 20 اسفند1332 هندرسون سفیر کبیر امریکا باتفاق دریابان جرالد رایت فرمانده کل نیروی دریائی سازمان دفاعی اتلانتیک بحضور شاهنشاه رسیدند. ودر باره روابط دو کشور مذاکراتی انجام گردید .
استعفای زاهدی از نخست وزیری ونخست وزیری مجدد علا
در تاریخ29 مهر ماه 1333 قرارداد نفت ( امینی پیچ ) در مجلس شورای ملی به تصویب رسید وبه اختلافات وکشمکشی که مدت دوسال دولت ایرن بعد از ملی شدن صنعت نفت با شرکت سابق نفت ایران و انگلیس داشت پایان بخشید وبهره برداری وسیله کنسرسیوم از بهمن ماه 1333 آغازگردید.
روز 15 فروردین 1334 سپهبد زاهدی با وجود آنکه از اعتماد اکثریت قاطع هردو مجلسین شورا وسنا برخورداربود بنا بر خواست محمدرضاشاه ( وپیغامی که علم برای زاهدی آورد) بعنوان کسالت از سمت نخست وزیری استعفا نمود وروز بعد هم ایران را ترک کرد.
نخستین نتیجه خود فرابینی پادشاه اثرش همین بود که سپهبد زاهدی راوادارکرد تا از کارکناره بگیرد ( تنها علتی هم که محققین وکارشناسان برای این کناره گیری ذکر کرده اند ) آن که سپهبد زاهدی میخواست نخست وزیر مستقل الرائی باشد وبخصوص آماده نبود تا بودجه سنگینی رابرای خرید تسلیحات از آمریکا اختصاص بدهد . در حالیکه پادشاه دیگر تحمل چنین نخست وزیری را نداشت . زیرا شاه بویژه پس از سفرش به آمریکاو ایجاد رابطه دوستانه با ایزنهاور و ریچارد نیکسون نخست وزیری میخواست مطیع و گوش بفرمان که نیمی از درآمد کشور را خرج تسلیحات بنماید.
نخست وزیری حسین علا – بد ون گرفتن رای تمایل مجلسین صورت گرفت واین نخستین گام پادشاه در مقابل مجلسین بود که با اختیارات حاصله از متمم قانون اساسی صورت پذیرفت . و نمایندگان منتخب مجلسین هم در کمال آرامش با اکثریت آرا به کابینه علا رای اعتماد دادند .
دوره نوزدهم مجلس شورای ملی روز دهم خرداد1335 افتتاح شد . حسین علا که بین سفیران به (مرد آرام) معروف شده بود دوباره مامور تشکیل کابینه گردید .
نویسندگان ومحققین بسیاری مینویسند که اگر چه علا نخست وزیر بود . ولی کلیه امور کشوری ولشگری زیر نظرپادشاه و به فرمانبری علم که وزیر کشور بود انجام میشد. طبیعتا انتخابات (دوره نوزدهم مجلس شورا)هم دقیقا با نظر وزیر کشور وانتخاب شاه صورت پذیرفت.
در این دوره حسب پیشنهاد دولت دوره نمایندگی مجلس شورا از 2سال به 4 سال تغییر یافت و همچنین تعداد نمایندگان از 136 نفر به 200 نفر افزایش پیداکرد .
شاه بتدریج به کمال مطلوب خود دسترسی پیدا میکرد. زیرادولت به نخست وزیری علا و گردانندگی علم تاحد ممکن گوش بفرمان شاه داشتند
مجلس ها هردو آرام و حرف شنو بودند و دیگر از آنهمه جنجال ادوار دوره های 14 و16 هیچ خبری نبود. نمایندگان مطیع وفرمانبرداربوظائف محوله خود میپرداختند .
آرتش . ژاندارمری 0 شهربانی دقیقا زیر نظر واراده (( بزرگ ارتشتاران – فرمانده کل قوا) به کمک مستشاران امریکائی شروع به آموزش های جدید کرده بودند . وعلاوه بر وظائف نظامیگری طبق خواسته پادشاه در زمینه های مختلف غیر آرتشی هم دست به اقداماتی زده بودند که طبیعتا جای بسیاری از تحصیل کردگان غیر آرتشی را میگرفتند.
با این طریق شاه با دستیاری مشاورین خارجی ( سفرا انگلیس وامریکا ) و همچنین ایجاد دفتر ویژه به ریاست ( فردوست ) و یک سیستم کاملا محرمانه کنترل کارکنان دولت و آرتش بر بیشتر بخشهای جامعه بویژه طبقه روشنفکری وکارگری شهری کاملا مسلط شده بود .
استاندارها با استفاده از نیروهای ژاندارمری وشهربانی و( پلیس مخفی زیر نظراداره کارآگاهی شهربانی وادارات ویژه تربیت شده در ژاندارمری بعنوان ضد جاسوسی) وبعد (حکومت نظامی که تقریبا بر همه شهرها مسلط بود) با کمک فرماندهان نظامی در استان های مختلف بر تمام امور نظارت دقیق داشتند. و گزارش های مستقیمی را از طریق دفتر ویژه برای شاه میفرستادند
درباریان قدیمی وکهنه کارکه از هرجهت مورد اعتماد شاه بودند از قبیل ( دکتر منوچهر اقبال واسداله علم نمایش تشکیل احزاب ملیون و مردم را براه انداختند ) که باعث سرگرمی طبقات فرصت طلب شده بود. وبا این اقدام کشور راعملا به دو حزب (فقط سلطنت طلب) تقسیم نمودند. وبسیاری نوشتند که در ایران دو حزب وجود دارد ، اولی بنام ( حزب بله قربان ) ودومی بنام حزب (چشم قربان) که فقط فرامین شاه را اجرا میکنند .
مجلسین هم با تصویب اصلاحیه های متمم قانون اساسی از یکسو به پائین آوردن میزان حد نصاب لازم برای رای گیری ، احتمال هرگونه مخالفت آتی را در مجلس کاهش دادند . از سوی دیگر با (( دادن حق وتو در امور مالی به شاه)) موقعیت سلطنت را در مقابل همه نهاد های دیگر تقویت کردند