در این نوشتار در پی توضیح معنای "هنر دینی" و کارکردهای اجتماعی آن هستیم. در مباحث جاری هنر تعبیرهایی مثل هنر قدسی، هنر سنّتی، هنر معنوی، هنر دینی یا حتی هنر اسلامی، هنر مسیحی، هنر بودایی و ... را فراوان می خوانیم و می شنویم، اما درست آن است که پیش از هرگونه داوری و سخنی در این باب به تنقیح و وضوح بخشیدن به مفهوم هنر دینی بپردازیم وبررسی کنیم که اساساً هنر دینی یعنی چه ؟ ملاک دینی بودن هنر چیست؟ آیا سرزمین و جغرافیای تولد آن هنر است که آن را دینی می سازد یا "جهان بینی" شخص هنرمند و نوع و نحوه نگرش اوست که معیار دینی بودن یا نبودن هنر می شود؟ یا ساختار اثر هنری و ویژگیهای آن است که موجب دینی بودن یا غیردینی بودن هنر می شود؟ یا معیار دینی بودن هنر وابسته به مراحل و فرایند تکوین آن و شیوه پدید آمدن آن می شود؟ یا اینکه دینی بودن یا نبودن هنر، مربوط و منوط به هیچیک از این عناصر و عوامل یاد شده نیست، بلکه تابع نحوه نگرش و "افق فکری" و "قرائتی" است که مخاطب یا مخاطبان از آن دارند به گونه ای که مثلا ً برخی کسان در یک اثر هنری، باورها و ارزشها و جهان بینی دینی را متجلی می بینند و از آن "قرائتی" دین باورانه و معنوی و قدسی ارائه می دهند و برخی دیگر تفسیری الحادی و غیردینی یا حتی دین ستیزانه از آن اثر ارائه می کنند و کسان دیگری نیز احتمالا ً هیچگونه جلوه و نشانی از دین باوری یا دین ستیزی در آن نمی بینند و آن را از این حیث یک اثر و پدیده خنثی و فاقد موضع و مضمون خاصی تلقی می کنند که صرفاً بازتاب یک احساس طبیعی عادی و بی رنگ است و در هیچ قالب دینی یا ضدّ دینی نمی گنجد.
شکل گیری هنر مدرن
لغو حقوق و امتیازات اشراف و فئودال ها تدوین اعلامیه ی حقوق بشر، تولید انبوه کالا و ساخت ماشین آلات صنعتی، ایجاد شهرهای بزرگ و شکل گیری طبقه ی متوسط شهرنشین از جمله دست آوردهای نوینی بودند که پس از انقلاب صنعتی کبیر فرانسه پدیدار شدند. هنر هم در این شرایط مخاطبان تازه ای یافت. مخاطبان و حامیان هنر و ادبیات، دیگر فقط اشراف و دربار و کلیسا نبودند، بلکه طبقه ی متوسط نوظهوری بود خلق و خو و روان شناسیش در زندگی صنعتی و تولید انبوه و سرعت روزافزون زندگی نوین شهری، شکل می گرفت. در چننی شرایطی قواعد و قالب های متحجر هنر آکادمیک، نمی توانست پاسخگوی نیازهای نو باشد.
هنرمند اروپایی که از حصار سنت های پوشیده رها شده وبد در بستر متغیر و متحولی که شرایط اجتماعی پیش روی او نهاده بود به نفع سنت هنری 500 ساله اش پرداخت. در زمینه ی ادبیات، اندیشه ی مدرن بودن یا بودلر پدیدار شد. وی در مقاله ای با عنوان نقاش دنیای نوین منتقدان و هنر دوستان را ترغیب به کشف زیبایی نهفته در اشیا می کند. اشیایی که از نعمت بودن در زمان حال، برخوردارند و از آنان در این مقاله می خواهد که به لطف این زیبایی، ارتباط خود را با جهان طراف مستحکم تر سازد. ارائه ی آن مقاله با نمایش تابلوی ناهار روی علف های مانه، در نمایشگاه مردودین در سال 1863 بود. مانه، با این اثر خواستار حق مسلمی برای نقاش شد که نقاش، تابلوی نقاشی را صرفاً برای لذت زیبایی شناختی آن تفسیر می کند، بی آنکه نگران بازنمایی یا تصویر سازی آن باشند و فقط از ساخته های شخصی خود پیروی می کند و به عبارت دیگر هنر برای هنر می آفریند.
ریشه های این فرایند، به فلسفه ی روشنگری قرن هیجدهم و انقلابی باز می گردد که کانت در فلسفه ی هنر به وجود می آید. کانت برای نخستین بار، گستره ی هنر و زیبایی را از علم و اخلاق جدا ساخت. به اعتقاد کانت هر موجود خردمند از نوعی استقلال برخوردار است و همپای خرد خود، به معبارها و قوانین ویژه ی خویش می رسد و از پذیرش سایر معیارها اجتناب می کند. کانت این قاعده را درمورد هنر به کار گرفت که سه حوزه ی علم، قانون (اخلاق)، هنر، هر کدام دارای حقیقت ویژه ی خود هستند و حقیقت هیچ حوزه ای به حوزه ی دیگر قابل تسری نیست. کانت، به پیوری روانشناسی رایج در عصر خود، ذهن انسان را به دو بخش تقسیم کرد: بخشی که شامل ادراک است و بخشی دیگر که مربوط به اندیشیدن است. غیر از این، کانت به اخلاق توجه کرد و مدعی شد که اصول اخلاقی مانند اصول ریاضی، امور گوهری، یعنی مقدم بر تجربه ی ناشی از حواس ما هستند. کانت، تأکید می کند که یکی از مفاهیم مهم در بحث پیرامون اصول اخلاقی اصل آزادی و اختیار فردی است. و بدون وجود آزادی، حسن و قبح رفتاری معنا ندارد. کانت، سپس به موضوع هنر و زیبایی می پردازد. و اموری را مانند احساس و عاطفه و ذوق و رغبت را وارسی می کند و پس از توجهی ویژه به گوهر زیبایی، مفهوم والا را مطرح می نماید. تفاوت میان زیبایی در شکل زمانی و مکانی خود، در قالب ابژه و پدیده تجلی می یابد و بر ادراک حسی استوار است . اما والایی فراسوی زمان و مکان سیر می کند، یعنی بیشتر به ناکرانمندی هستی تکیه دارد. افزون بر این تجربه ی والایی به میانجی مفاهیم عقلی و اخلاقی حدوث می یابد.
مدرنیسم، فقط یک دگرگونی هنری نوبده می توان آن را انقلابی در بنیان بیان حسی و زیبایی شمناسانه به شمار آورد، هرچند که آغاز شکوفاییش را به واپسین دهه ی سده ی نوزدهم نسبت داده اند، اما پیدایش آن ریشه در دهه های دورتر دارد.
مدرنیسم، تعریف تازه ای از جهان است؛ بخشی از یک تعریف توافق شده نیست واگر در جایی تعارف قبلی را نقض می کند تقصیری ندارد، مثل برامدن ماه است که نور ستاره های دیگر را از رمق می اندازد.
در هنر مدرن زیبایی دیگر یک عامل لزوماً واجب برای اثر هنری نیست و در بسیار یاز آثار مدرن، اثری از آن دیده نمی شود. این نکته که زندگی چیز بسیار زیبایی است. دیگر اعتبار خود را از دست داده است. طبیعت زیباست، خورشید و درخت زیباست اما در همین لحظه میلیون ها نفر می میرند! شاید برخی از تابلوهای مدرن وحشتناک باشند اما ان ها تجلی احساس و هیجانی هستند که به دنیای موجود شباهت تام دارند.
احیاء هنر اسلامی در جامعه مدرن امروز
هنر اسلامی در کتابهای هنر اغلب به هنری اطلاق می شود که مرزهای آن جغرافیایی نبوده و وابسته به دین است. این هنر به واسطه اسلام علی رغم کثرت فرهنگ در مرزهای جغرافیایی زمینه وحدت فرهنگهای مختلف را تحت پرچم اسلام پدیده آورده است . هنراسلامی از لحاظ جغرافیایی در مناطق متعددی تولید می شود که از لحاظ فرهنگ با تعدد و از لحاظ دین با وحدت رو به رو هستند.
در دوران قبل از اسلام قطعات بزرگ چوبی به عنوان بخشی از ساختمان به کار می رفته است. در این دوره چوب به عنوان یکی از فراوان ترین مصالح طبیعی نقش مهمی در ساخت ابزار فنی و کشاورزی و حتی وسایل خانگی ایفا می کرده است.
از دوره سلوکیان آثار چندانی در دست نیست و آثار چوبی دوره اشکانی نیز تا حد زیادی شباهت به دوره هخامنشی دارد. در دوره ساسانی استفاده از کلافهای چوبی در ساختمان متداول می شود. در این دوره نوعی رویه کوبی مربع های چوبی انجام می شده که نقش هندسی و انتزاعی داشته است. نقوش عبارت بودند ازنقوش انتزاعی، گیاه و حیوان و انسان.
مهمترین وسایل چوبی که ساخت آنها در قرون اولیه اسلامی متداول بوده عبارتند از کلبه ها و ساختمان های چوبی، کلافهای ساختمانی، ستون چوبی سقف های کاذب چوبی قابدار، وسایل به ساختمان مثل درب و پنجره ، وسایل کاربردی مثل منبر، ابزار آلات صنعتی و کشاورزی.
در آثار چوبی دوره میانی اسلامی که مربوط به حدود قرون پنجم تا دهم هجری است اجزای ساختمان های چوبی مثل ستون و سقف، وسایل متصل به ساختمان مثل در، پنجره، نرده به میزان زیادی به چشم می خورد ولی آثار کوچکتر مثل جعبه، قاب، رحل، وسایل خانگی، ابزار آلات، وسایل جنگی و شکار نیز کم و بیش وجود دارد.
بیشترین نقوشی که در منبت این دوران می بینیم عبارتند از: نقوش هندسی، شیارهای موازی، کتیبه، اسامی ائمه (ع)، شکل محرابی، لچک، ترنج، گل و بوته، ختایی و اسلیمی، شکوفه، برگ، نخل ، شمسه، حیوان و انسان .