مقدمه :
هدف از انجام این تحقیق مروری بر صنعت نساجی ایران و به ویژه هنر بافت پارچه های زری بوده.
این هنر امروزه تقریبا فراموش شده و تعداد کارگاه های کمی در ایران هم اکنون مشغول به بافت پارچه های زری است . هم این موضوع یعنی کمبود منابع در کسب اطلاعات در مورد این هنر مشکل اصلی در این تحقیق بود.
البته در اصفهان چند کارگاه زیر نظر سازمان صنایع دستی و گردشگری دایر شده و مشغول به احیای این هنر است این کارگاه ها در خانه های قدیمی اصفهان مثل خانه شیخ الاسلام و ... دایر شده و به سرپرستی استاد مهدی شمسعلی اداره می شود .
تاریخچه :
ایران از نظرپیدایش و سیر تحول و تکامل پارچه های منقوش یکی از برجسته ترین ملل جهان است . نخستین شواهد تاریخی مربوط به هزاره پنجم قبل از میلاد درناحیه سه گابی ( سگابی) کردستان است که در ظروف محتوی اجساد کودکان ، قطعات پارچه یافت شده .
درهزاره سوم قبل از میلاد از حفاریهای تپه حصار دامغان و شوش ( خوزستان ) بقایای پارچه هایی که درون مقابر وجود داشته یا به دور اشیاء پِچِده شده ، همینطور ابزار نساجی مانند دوک نخ ریسی و میله مفرغی مخصوص پارچه بافی بدست آمده است .
هخامنشیان دربافت پارچه های پشمی نرم و لطیف مشهور بوده اند. بافت پارچه هایی که درمتن عناصر تزئینی آنها نخهای گلابتون به کار می رفت را به دوهزارسال پیش نسبت داده اند . در دوره ساسانی پارچه بافی ایران شهرت جهانی پیدا کرد . تأثیر هنرپارچه بافی چین ، تکمیل آن به وسیله پارچه بافان ایرانی و انتقال روشهای جدید درچله کشی دستگاه نساجی و بافت از راه ایران به ایتالیا و شمال اروپا دراین دوره صورت گرفت .
در دوره اسلامی نقوش حیوانات مانن شیر ، عنقا و عقاب که زربفت شده اند بخصوص از دوره سلجوقی به بعد رایج شده است .
از پارچه هایی که درقروت اولیه اسلامی از تارو پود ابریشم و زر و نقوش رنگین بافته می شد می توان به : نگار ، طراز ، ملحم ، سقلاطون ، قصب ، مثقل اشاره کرد . در دوره ایلخانیان کارخانه متعدد پارچه بافی در تبریز شیراز ، شوشتر ، نیشابور و طوس وجود داشت و استادان پارچه بافی دربافت پارچه های اطلس ، زربفت و زرکش مهارت داشتند و پارچه های ابریشمی گیلان ، خراسان ، یزد و کرمان بسیار نفیس و گرانبها بود .
درقرن دهم هجری بافته های کارخانه های پارچه بافی نیشابور ، اصفهان ، شوشتر ، شیراز ، کاشان بخصوص یزد دارای ارزش فوق العاده ای بود . پارچه های ابریشمی ، مخمل ، زرباف و پارچه های قلمکار پنبه ای این کارگاهها شهرت داشت .
در دوره صفویه پارچه های زرو سیم باف بخصوص برای لباس بانوان و تزئین معماری داخلی اندرون منازل به کار می رفت . شاه عباس صفوی تمامی هنرمندان زری باف را برای تأسیس کارگاه های زری بافی به اصفهان دعوت کرد که موجب بافت پارچه هایی ارزشمند و متنوع گردید . پارچه های ابریشمی زرباف دارای انواعی چون " پارچه زرباف یک رو " ، " پارچه زرباف دو رو " و " مخمل زرباف " نقشدار بود که در رنگ های متنوع بافته می شد. .
در دوره قاجار به دلیل استقبال از منسوجات ماشینی خارجی ، از میزان تقتضتای پارچه های ایرانی کاسته و کارگاههای پارچه بافی رونق گذشته خود را ازدست داد . با این حال بافت چارچه های مخمل و زری ، ترمه و شال در یزد ، کاشان و کرمان ادامه یافت .
در دوره پهلوی نشان کمتری از کارگاههای سنتی پارچه بافی در دست است و پارچه هایی چون ترمه و مخمل توسط ماشین های اتوماتیک نساجی بافته می شد که تاکنون نیز به همین منوال ادامه دارد . در بررسی تاریخی هنر مخمل و زری بافی دراین دوره با نام "استاد محمد خان نقشبند" که به بازسازی مجدد کارگاه مخمل و زری بافی به طریق سنتی همت گماشت ، آشنا می شویم . استاد محمد صادق و نواده اش استاد حبیب اله طریقی کار وی را ادامه دادند . هم اکنون آنچه بعنوان کارگاههای سنتی مخمل و زری بافی برجای مانده منحصرا" زیر نظر سازمان میراث فرهنگی کشور درشهرهای تهران ، کاشان و یزد به بافت پارچه های اصیل ونفیس اشتغال دارند .
بافت پارچههایی که درمتن و نقوش آنها، نخهای گلابتون به کار گرفته شده بنا به روایات تاریخی به هفت هزار سال پیش می رسد. هردودت مورخ مشهور یونانی نوشته است: رومیان به خاطر زیبائی و اشتهار زربفتهای سنتی ایران همه ساله مبالغ هنگفتی میپرداختند. فیلوسترات نیز گفته است : اشکانیان، خانههای خود را با پردههای زری یراق دار که از پولکهای نقره و نقوش زرین ، تزئین شده بود میآراستند. بدون شک بافتن پارچههای زربفت، مانند قالی و گلیم از زمان هخامنشیان [در ایران] مرسوم بوده است زیرا در بسیاری از نقوش برجسته تخت جمشید، شوش و حتی پاسارگاد، نقوشی در حاشیههای لباس شاهنشاهان و درباریان به چشم می خورد که حاکی از این است که لباس آنها از پارچههای زربفت بوده، به علاوه در حاشیه لباده و حاشیه آستینها و یقه لباس، قطعاتی از طلای ناب به شکل شیر، مرغ، ستاره با گل پنجپر و یا نقوش هندسی مانند مثلث و غیره میدوختند و بسیاری از این قطعات طلا، امروزه در موزه ایران باستان و موزههای دیگر دنیا موجود است که متعلق به عهد هخامنشی میباشد. از دوره ساسانیان نیز در کلیساها و موزههای خارج از ایران، نمونهای متعدد زری موجود است. زیرا زریهای دوره ساسانیان به قدری مورد توجه بود، که از تمام نقاط دنیا خواستار آن بودند و وقتی کسی به ایران مسافرت میکرد، بهترین هدیه ای که می توانست به میهن خود ببرد یک قطعه زری بود و به این طریق مثلاً باقی ماندههای صلیب مسیح را صلیبیون در زریهای ایرانی میپیچیدند و به همراه خود به اروپا میبردند. از قرون چهارم میلادی، قطعاتی از زربفتهای ایرانی در موزه لیون فرانسه ، موزههای لندن، واشنگت ، آرمیتاژ و... نگهداری میشود و نمودار عظمت و اعتبار این هنر سنتی در ایران کهن است . فن زری بافی در دوران صفویه به منتهای کمال خود رسید.
دوره هخامنشیان
نساجی ایران در این دوره به ویژه در بافت پارچههای ابریشمی، پشمی نرم و لطیف مشهور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباسهای زیبا و فاخر شهرت داشتند. اسکندر مقدونی با همه دشمنیش با ایرانیان، بنا به نوشته های هرودوت و پلوتارک از هنگام ورود به ایران تا هنگام مرگش، لباسهای زربفت ایرانی بر تن میکرد.
دوره اشکانیان
پس از نابودی هخامنشیان، دیگر آن شکوه و بزرگی در صنایع و هنرها ، به ویژه در بافندگی، بوجود نیامد ... تنها چند تکه از پارچههای ابریشمی در سرزمین لولان در چین پیدا شده که در آن روزگار آخرین مرز ایران در شرق دور بوده است.
دوره ساسانیان
بسیاری از تاریخدانان بر این باور هستند که این دوره، دوره شکوفایی و طلایی هنر و تمدن ایران بوده است. بسیاری از بافتههای این دوره در کلیساها و موزههای غرب، به یادگار مانده است.
دوران اسلامی
پس از یورش تازیان به سرزمین ایران، شیرازهی فرهنگ و تمدن ایران از هم گسیخت به ویژه در زمینهی بافت پارچههای زربفت که پوشیدن این پارچهها در اسلام حرام است. این وضعیت اسفبار در ایران ادامه داشت تا زمان سلجوقیان.
دوران سلجوقیان
دروران سلاجقه را باید دوران شکوفایی دوبارهی هنر ایران دانست. از آن دوره حدود ۵۰ تکه پارچه باقی مانده است که اوج هنر در آنها دیده میشود. در این دوره پیچیدهترین نقشهها بافته میشد.
دوران مغولان
پس از سلجوقیان، هنر رو به خاموشی گرایید و یورش مغولان از خاور دور به ایران، همه جیز و همه کس را تا لبهی پرتگاه نابودی پیش برد. در دوران مغولان کشتار و ویرانی چون شبحی تار بر ایران سایه انداخته بود و باالطبع هنرمندان هم نه مجالی برای خودنمایی داشتند و نه حکومت چنینی چیزی میخواست. هر چند که در اواخر حکومت مغولان اوضاع اندکی رو به بهبود رفت اما هیچگاه شکوه دوران پیشین، تکرار نشد.
دوران صفویان
به حقیقت باید گفت دوران صفویان ، اوج شکوه و بلندی هنر و تمدن ایرانیان بوده است که پس از اسلام مانند آن دیده و شنیده نشده است. آنان دوباره نام ایران را در اندیشهها زنده کردند. پارچههایی که در دوران شاه عباس بافته میشد، در همهی تاریخ مانند ندارد. شاه عباس در اصفهان کارگاهی به نام کارگاه شاهی ساخته و از هنرمندان زریباف میخواهد تا در آنجا کار کنند. این کارگاه به شکل انحصاری برای دربار شاهی پارچههای بسیار نفیس میبافت و نام آن شهرهی آفاق گشته بود. از این دوران هم نمونههای بسیاری باقی مانده که حتی امروز، دیگر کسی نمیداند که آن استادان زبردست، این پارچهها را بافتهاند! با سقوط صفویان به دست افغانها، چراغ هنر ایران هم رو به خاموشی گرایید. افشاریه و زندیه و قاجاریان هم هیچ کاری برای نجات آن انجام ندادند.
دوران پهلوی
در دوران پهلوی دیگر کسی خبری از بافت پارچههای زربفت و مخملین و گرانبها نداشت. تنها برخی خانوادهها پنهانی در خانه خود پارچههایی بافته و پس از کهنه کردن آن به نام پارچه عتیقه، به قیمت گزاف آن را میفروختند... کاشان یکی از شهرهایی بود که از آغاز در بافت پارچههای گوناگون شهره بود. استاد محمد خان نقشبند این هنر را دوباره زنده می کند و فرزندانش راه پدر را ادامه میدهند . در دوران پهلوی به دلیل نیاز دربار برای لباسهای زربفت چه برای پوشش و چه برای هدیه دادن، بار دیگر بافت پارچههای زربف رونق گستردهای گرفت به ویژه در زمان تاجگذاری که لباسهای دربار باید از این پارچههای بافته میشد..... . با ورود ماشین های بافندگی و آسان شدن فن بافت در اوایل دوره پهلوی، این هنر تقریباً به جز در چند زیرزمین خانه های سنتی کاشان، یزد و اصفهان، در جای دیگری وجود نداشت. تا اینکه خبر بافت پارچههای زربفت در کاشان به گوش رضا شاه میرسد و همزمان با گشایش مدرسه صنایع مستظرفه قدیم یکی از استادان بزرگ این رشته به نام محمد طریقی از کاشان به تهران منتقل شد و این رشته رو به نابودی را در شرایط سخت گسترش داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد، تا جایی که در سال 1352 در تهران اساتید متخصص در رشته بافت زری و مخمل به بیش از هفتاد نفر رسیده بودند. اما اکنون استادانی کمتر از تعداد انگشتان دست در این رشته فعالیت دارند.
دوران جمهوری اسلامی
پس از انقلاب چون کسی نیازی به این لباسها نداشت کمکم بافت آنها محدود شد و حتی صادرات آن هم قطع گردید.. بسیاری از استادان رفته رفته بازنشسته شده و بسیاری هم چهره در خاک پنهان کردند . بسیاری از دستگاههای بافت، دیگر بافندهای ندارد و دیر یا زود میشنویم که این هنر ارزشمند و باشکوه ایران، پس از قرنها برای همیشه نابود گشت و تنها باید در موزههای کشورهای غربی نمونههای آن را ببینیم اکنون تنها در کارگاه زریبافی سازمان میراث فرهنگی کشور در تهران و هنرستان هنرهای زیبای اصفهان ومیراث فرهنگی کاشان ، نمونههای از انواع زری و مخمل بافته میشود.
وجه تسمیه:
در فرهنگ دکتر معین آمده است: زری یعنی پارچهی ساخته شده از زر (طلا). پارچهای که پودهای آن از طلا است. زربفت. زری یا زربفت پارچه ای ظریف و بسیار گران بهاست که چله یا تار آن ازابریشم خالص است و پودهای آن ابریشم رنگی و یکی از پودها، نخ گلابتون است که می تواند زرین یا سیمین باشد.
زری بافی
تعریف :
" زری پارچه ای است بافته شده از زر" – تارو پود این پارچه از ابریشم و گلابتون است . علاوه بر جنس الیاف ، رنگرزی گیاهی و اصالت طرح و نقش زری موجب شده است که این محصول هنری ارزشمند و منحصر به فرد جایگاه ویژه ای را درهنرهای سنتی ایران به خود اختصاص دهد . پارچه زری در انواع گوناگون : لُپه باف ، دارایی و اطلسی بافته می شود . بته جقه ای ، اسلیمی ، اسلیمی ماری ، اسلیمی ماری ، اسلیمی درهم ، گلهای افشان ، ماهی درهم ، مناظر بزم و رزم و شکارگاه رایج ترین نگاره ها در پارچه زری هستند .
مواد اولیه :
- ابریشم : چله و پود زری از تار ابریشم است که درکارگاه به طریق رنگرزی سنتی – گیاهی رنگ آمیزی می شود تا علاوه بر ثبات رنگ طی سالهای متمادی ، شفافیت و اصالت رنگی خودرا حفظ کند .