مقدمه موقعیت جغرافیایی ایران بگونه ای است که همواره مورد سکونت انسانها از هزاران سال پیش از تاریخ قرار گرفته است.
نجد ایران مثلثی است بین دو فرورفتگی خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال.
کوههای مغرب یا سلسله زاگراس از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد یافته است و سلسله جبال البرز در قسمت شمالی مثلث مذکور قرار گرفته است.
به شهادت تاریخ و گواهی باستانشناسانی که از سالها قبل از این، در مناطق مختلف و بر روی آثار بجای مانده از ایران باستان کند و کاو می کردند نجدایران از جمله اولیه نواحی سکونت بشر اولیه بوده است.
در قسمت داخلی نجد ایران از جمله مناطقی که مورد سکونت قرار گرفته است دشت پهناور خوزستان یا سوزیانای[1] قدیم است این دشت که در قسمت جنوب غربی قرار گرفته است همان امتداد دشت بین النهرین است.
تحقیقات باستانشناسی نشان داده است که انسان عهد حجر که تازه از کوه فرود آمده و در دشت سکونت گزیده بود بر روی مسیر کمانی شکل اطراف کویر نمک واقع در مرکز ایران ساکن شد.
(هزاره پنجم ق.م) از جمله قرارگاههای انسانی بر روی این مسیر سیلک کاشان، قم، ساوه، ری و دامغان است.
بشر اولیه تا زمانی که یکجا نشینی را آغاز نکرد نتوانست به طور مطلوب از صنایع مختلف از جمله سفالگری، کشاورزی، دامداری و غیره بهره لازم را ببرد.
اگرچه باستانشناسان، قدیمی ترین ظروف گلی حرارت دیده را به هشت هزار ق.م نسبت میدهند و نمونه آن در غار کمربند در نزدیکی بهشهر بدست آمده لیکن سفالهای این دوره ضخیم، کم پخت، شکننده، خشن، قهوه ای رنگ و بدون نقش است و در آن مقدار زیادی علف به عنوان شاموت[2] بکار رفته است و این نشاندهنده آن است که سفال در این سالها در مرحله ابتدایی پیشرفت خود بوده است و احتمالاً مدت زمان زیادی از استفاده پوسته کاسه ای گیاهان و قطعات سنگی با سطح مقعر به عنوان ظرف نگذشته بوده است.
در مرحله بعد با گذشت زمان و تشکیل دهکده ها و پیشرفت صنایع مختلف بخصوص سفالگری، ظروف سفالی ظریفتر، با ضخامت کمتر و با درجه حرارت بالاتر پخته شدند و کم کم نقوش مختلف با تکامل تدریجی خود بر روی ظروف بکار گرفته شد که این تکامل تدریجی را با بررسی لایه های مختلف تپه های سیلک کاشان، شوش و سایر نقاط می توان مشاهده کرد.
همزمان با شکل گیری نقوش تزئینی بر روی سفال، با هنر نقش برجسته در این دورهها روبرو هستیم.
هنر نقش برجسته از هنرهایی است که ایرانیان باستان از هزاران سال پیش از تاریخ به آن توجه داشتند لیکن این هنر در اندازه های بزرگ آن بیشتر بر روی سنگ و با حجاری اجرا می شد و فقط اندازه های کوچک آن بود که به کمک فلز و گاهی گل انجام می شد.
نقوش این نقش برجسته ها در بیشتر مواقع واقعی و در مواردی در دوره هایی خاص نقوش تجریدی بکار می رفت.
امروزه نقش برجسته ها بیشتر حالت تزئینی یافته اند و در اندازه های مختلف بیشتر با گل برای تزئینات داخلی و خارجی بکار می روند.
آنچه باعث کاهش ارزش این آثار به عنوان هنر می شود طرحهایی است که هنرمندان اجرا می نمایند.
بیشتر طرحهایی که امروزه نه فقط در نقش برجسته بلکه در هنرهای دیگر نیز اجرا می شود چیزی جز تقلید زود هنگام از هنر غرب نیست که هیچ گونه سنخیتی با فرهنگ و تمدن ایرانی ندارد.
تمدنی که در آن با وجود همه پستیها و بلندیها، هنر روال طبیعی تکامل خود را طی کرد و در این راه هیچگاه از چهارچوب روح ایرانی خارج نشد.
در طراحی پروژه عملی ارائه شده سعی شده است نیم نگاهی به هنر اصیل ایرانی، سفالگری و هنر اصیل ایرانی، نقوش روی سفال، صورت گیرد.
در طراحی این نقوش، از نقاشی های اجرا شده بر روی سفال پیش از تاریخ بخصوص در سه منطقه سیلک کاشان، شوش و تل باکون الهام گرفته شده است.
در این رساله نیز هر چند سعی شد تا نقوش بیشتر از حیث معنی و مفهوم مورد بررسی قرار گیرند ولی بدلیل کمبود منابع این منظور به طور کامل برآورده نشد.
فصل اول 1- اهمیت هنرهای ایران (تزئینات و آرایه ها) هنر از جمله اموری است که در هزاره های پیش از تاریخ هم همراه همیشگی بشر بوده است و همگام با پیشرفت فرهنگ و تمدن بشر به رشد و توسعه خود ادامه داده است و امروزه که بسیاری از علائم و نشانه های فرهنگ و تمدن های قدیم از بین رفته است آثار هنری که از آن زمان باقی مانده است تا حدود زیادی به دانسته های ما در مورد این تمدنها و فرهنگ انسانهای پیش از تاریخ می افزاید البته در این میان ایران از جمله مناطق محدودی است که مورد سکونت بشر اولیه قرار گرفته و هنر در این سرزمین مورد توجه خاص بوده و با ویژگیهای مخصوص این سرزمین تکامل یافته است.
دکتر آرتور اپهام پوپ در مورد اهمیت و ویژگیهای هنر ایران چنین می نویسد: «در سراسر تاریخ دراز و پر حادثه ایران که پر از انقلابها و پیروزیها و شکستها و کام و ناکامیهاست و همیشه در پی هرافول و نزولی صعود و ترقی پرثمری داشته هنر بزرگترین مایه و صفت خاص آن و هدیه دائم ملت ایران بتاریخ جهان بوده است.
هنر ایران در درجه اول به زندگی پیوند نزدیک دارد و تار و پود آن از تجربیات بشری بافته شده است.
آنچه را که خوار مایه و بازاری است می آراید و زیور میبخشد.
در همه دوران ایران باستان هنر ایران نیروهای آسمانی را می جوید و میکوشد با وسایلی که دارد با این نیرو ارتباط بیابد، از او یاری بخواهد، قهر و خشم او را فرو بنشاند و او را مدح و ستایش کند.
از قدیمترین زمان اگرچه هنر امری عادی و معمول بود ایرانیان برای زیبایی مقامی بلند قائل بودند.
در طی قرنها همیشه ذوق و فهمی عام و استادانه مایه ترقی هنر بود.
حمایت شاهان که نسبت به هنر دلبسته و کریم بودند پیوسته وجود داشت و زیبایی همیشه و در هر امری به مقام عالی می رسید.
هنر با زندگی پیوسته بود و انواع هنرها نیز با یکدیگر پیوند داشتند شیوه تجزیه و تقسیمی که امروز معمول است شاید در نظر هنرمند ایرانی عجیب می نمود.
هر هنری از هنر دیگر مشتق می شد.
اغلب موضوع نقاشی و شاعری یکی بود و شاعر و نقاش هر یک نکاتی از الهامات ذهن خود را بدیگری القا می کردند.
هر دو در اجرای امر واحدی می کوشیدند و اینقدر کم در بند شهرت و نام خود بودند که ایثار نفس و فروتنی ایشان برای ما موجب تعجب است»[3].
هنرمند ایرانی در راه ایجاد اثر هنری خود پیوسته به هدف و آرمانی و الهامی اندیشید و با این اندیشه احساسات درونی خود را به دنیای مادی منتقل می کرد و به خاطر وجود همین تفکر و جنبه فراطبیعی هنر هیچگاه در پی بجا گذاشتن نام و نشانی از خود بر نیامد.
«هنر ایرانی بر تزئین مبتنی است.
از همان آغاز هنرمندان خواسته اند نقشهایی را که کنایه و نشانه ای از اشکال و امور خارجی است بنگارند و این شیوه در نظر بعضی از فیلسوفان عمل اصلی و خاص ذهن بشری است.
در این شیوه امور خارجی با نقشهایی تصویر می شود که آنها را تعبیر و تنظیم می کند.
این گونه نقشها نه همان اشیاء را به صورت انتزاعی نشان می دهد بلکه جنبه عاطفی آنها را نیز جلوه گر می سازد و چون این نقوش بر عادات و عقاید دینی مبتنی باشد و رابطه میان هر علامت با آداب مذهبی ادراک شود ممکن است عمیق ترین تاثیر را بوجود بیاورد.
ابهت و جنبه روحانی هنر باستانی ایرانی بسبب آنست که کمال آن در تزئین مطلق است.
تزئین که منبع اصلی و هدف هنر ایرانی است تنها مایه لذت چشم یا تفریح ذهن نیست بلکه مفهومی بسیار عمیق تر دارد.
نخستین ادراک مبهم ولی اساسی که بشر از جهان داشت با نقوش و اشکال تزئینی صورت خارجی یافت و بوسیله همین نقوش انسان با سرنوشت دشوار و پرخطر خویش ارتباط بیشتری پیدا کرد.
هر نقش و شکلی وسیله ای برای پرستش و مایه ای برای راز و نیاز و آرامش و نیروی باطنی گردید.
بسبب مجموع این امور هنر تزئینی ایران که از تجربیات ضروری ناشی شده بود به بالاترین درجه کمال رسید و چون پیوسته بتاثیر این عوامل ظریفتر شده و توسعه فراوان یافته است اکنون می تواند مستقیماً با دل آدمی سخن بگوید.»[4] چنانچه امروزه با مشاهده نقوش تزئینی بر روی اشیاء بجا مانده از آن دوران دریافته می شود که نقوش طراحی شده توسط هنرمند آن زمان اگرچه دارای اشاراتی به زندگی و عالم واقعی است لیکن بیشترین توجه آن به سمت عالم غیر واقعی و روحانی است.
«این نقشهای رمزی برای آنکه در ذهن انسان تاثیر کند و روح را به هیجان بیاورد لازم بود که با وجوه اصلی ادراک بشری متناسب گردد.
نقاشان می بایست زبانی برای بیان عواطف کشف کنند، نه تنها به منظور آنکه نقشهای شناختنی حاکی از اشیاء و وابسته به زندگی بوجود آورند، بلکه به آن قصد که اندیشه خود را با نقوشی بیان کنند که هر یک بخودی خود دارای تاثیر خاصی باشد.
البته این روش با علم و اراده هنرمند پیش نمی رفت اما هنرمندان کهن که نخستین نگارگران ظروف سفالی بودند علائم و اشکال خاصی ابداع کردند که در نهایت وضوح و شدت تاثیر بود و این نقوش قراردادی برای ذهن خیال پرور ایرانیان راه توسعه و ترقی را گشود.
نقاشان این اه را در طی هزاران سال پیمودند.
نقاشان ایران در عین آنکه به رسوم کهن پایبند بودند و آن را با متانت و وفاداری حفظ می کردند در تکمیل آن رسوم و ابداع دقایق جدید کوشیدند.
اگر این هنر بر اثر حوادثی که نیروی ملی ایران را ناتوان می کرد گاهی رو به ضعف نهاد قالبهای آن روح کهن را حفظ کرد و زمینه را برای تجدد و تجدید رونق آماده نگهداشت.»[5] این به نحوی بود که با وجود فواصل زیاد از نظر مکانی و زمانی بین تمدنهای مختلف که گاهی به صدها کیلومتر و هزاران سال می رسید و نیز دگرگونیهای اساسی در تمدنها، روح حاکم بر هنر ایرانی هیچگاه به طور کامل از بین نرفت و با نابود شدن یک تمدن هنر ایرانی در منطقهای دیگر از این سرزمین با همان روح حاکم به تکامل خود ادامه داد.
«این امر که در ایران نقاشی تابع شعر و اندیشه های دینی و فلسفی است نباید اتفاقی تلقی شود، ایرانیان چنانکه ادبیات هزار ساله ایشان نشان می دهد شاعرترین ملتها هستند.
برای این نوع نقاشی که معمول هنرمندان ایران است در زبانهای اروپائی اصطلاحی که کاملاً متناسب با آن باشد وجود ندارد، کلمات تزئین و آرایش هر دو مفهوم پست تری دارند و حاکی از اموری است که فرع و تابع حقیقت و اعتبار ملی است.
شاید بسیار اشتباه نکرده باشیم اگر هنر ایران را هنر نقش مطلق بخوانیم یعنی هنری که باید ما نند موسیقی و معماری تلقی شود.
راستی هم غالباً مهمترین نمونه های هنر تزئینی به موسیقی مرئی تبدیل شده است، زیرا که این هنر از زیبایی و کمال اجزاء، و حسن ترکیب آنها به صورتی با معنی و موثر و در هیاتی که دارای قدرت تاثیر باشد حاصل می شود و هرگز اشیاء را با صفات اصلی که معرف جنبه خارجی یا جاندار آنهاست نمایش نمی دهد.
چنین هنری در دست استادان فن دارای چنان قدرت و نفوذی است که هرگز نمایش طبیعی اشیاء به پای آن نمی رسد.
گویی تا عمق وجود ما تاثیر می کند.
گاهی چنان لذتی می یابیم که از خود بی خود می شویم و گاهی از تماشای آنها آرامشی لطیف در روح ما پدید می آید.
برای آنکه نقاشی در خور احترام باشد لازم است که هدف آن از تقلید و نمایش طبیعت فراتر رود.
نخستین شرط ضروری زیبایی، کمال نقش است و کوشش در حصول این کمال مهمترین وظیفه هنرمند بشمار می رود و این نکته که تازه در مغرب زمین مورد قبول قرار گرفته است در آسیا همیشه امری مسلم و عادی شمرده می شد.
اما ادراک زیبایی نقش مطلق بوسیله استدلال ممکن نیست و قابلیت این ادراک را نه به آرزو و نه به دعوی می توان کسب کرد.
تجربه ای دقیق و احساسی صادقانه و قابلیت ادراک کمال، و همدلی با طبیعت، و تخیلی پرورده و منظم چنانکه بوسیله موسیقی و ریاضی کسب می شود، و نیروی حفظ آداب و سنت های کهن و عادت به آنکه بتوان از صورت به معنی و مبدا پی برد، و استادی و مهارتی از روی علم و آگاهی تا هنرمند بتواند آن معانی را که دریافته است بپروراند و صورت و شکلی به آن بدهد، این صفات لازم است تا هنر طراحی یا نقش مطلق به حد کمال خود برسد.
هنر ایران در همه دوران خود و در طی قرنهای متمادی این صفات را داشته است.» البته باید این را هم گفت که همانطور که هنرمند پیش از تاریخ باید دارای خصوصیات ویژه می بود تا بتواند این نقوش را بپروراند و طراحی کند امروزه نیز با مشاهده ساده و عدم تعمق، این نقوش به صورتی اگرچه زیبا، بی مفهوم دیده می شود و بدون تامل و تفکر و تحقیق نمی توان به مفاهیم عمیق این نقوش پی برد.
«در ایران هنر به آهستگی تکامل یافت و اصول و مبانی خود را که به محک زمانی آزموده شده بود تکمیل کرد و در عصرهای متمادی همچنان سلطه داشت.
یکی از این مبانی صراحت و روشنی بود.
ذهن ایرانی بنهایت منطقی و استدلالی بود حتی خیالپردازیهای او چه در افسانه ها و داستانهای پریان و چه در توصیف دیوهای نابودنی اغلب رنگ زندگی و امکان قبولی داشت.
اما این اصرار در صراحت و جستجوی کمال در حسن نظم و زیبایی حرکت و خط و رنگ هرگز هنری سرد و دور از زندگی بوجود نیاورد.
البته اعتراف باید کرد که گاهی ممکن است بیش از آنچه باید دقیق و تعمدی و ملال انگیز باشد اما این گونه نقصها در هر شیوه ای هست.
بر روی هم هنر ایران همیشه متعادل و متناسب و جا مع بوده است.
طراحان هنر ایرانی از هنرمندان کشورهای دیگر در ایجاد طرحهای در هم پیچیده که بهم انداختن و هموار کردن آنها مستلزم چیره دستی و قوه تخیل است مهارت بیشتری داشتند و در عین حال در تبدیل شکلها به ساده ترین صورت استادی خاصی نشان میدادند.
در ترسیم خطوط پیرامون شکلها بطریقی که خصوصیات نقش را جلوه بدهد استاد مسلم بودند و خوب می دانستند که چگونه می توان امری را با خطوط ساده بیافراط در نقوش و صور بیان کرد.
اگرچه هنر ایرانی در بعضی از دورهها تنها در پی آن بود که با سادهترین و سریعترین وسیله تاثیری عظیم ایجاد کند در تمام ادوار مهارت و ریزهکاری در آن اهمیت فراوان داشت.
در ضمن جستجو و کوششی که ایرانیان برای تکمیل هنر خود بکار می بردند گاهی نیز خواه بر اثر توجه خود و خواه در نتیجه تاثیر یونان و روم به تقلید طبیعت و نمایش امور واقعی پرداختند و در آن به مقامی عالی رسیدند.
اما این شیوه هیچگاه ایرانیان را خرسند نکرد.
این کار در نظر ایشان سطحی و خصوصی و فردی جلوه می کرد.
ذوق ایشان بیشتر در نمایش اشکال طالب آن شیوه بود که از قید زمان و مکان آزاد باشد و طعم فنا ندهد بلکه بسوی بقا میل کند.» 2- سفال و سفالگری معرف فعالیت جوامع بشری اگرچه امروزه علم باستانشناسی پیشرفت شایانی نموده است و می توان بوسیله این علم تاریخ و اطلاعات بسیاری در مورد تمدن و فرهنگ های پیش از تاریخ بدست آورد لیکن هنر بشر پیش از تاریخ نقش بسیار عظیمی را در پیشرفت این علم ایفا کرده است و در واقع علم باستانشناسی بر پایه آثار هنری استوار گشته است به گونهای که اگر انسان پیش از تاریخ هیچ گونه اثر هنری از خود باقی نگذاشته بود دانسته های ما بسیار ناقص تر از آن چیزی بود که در حال حاضر می دانیم.
خانم لیلا رفیعی در کتاب خود چنین می نویسد: «هنر اقوام و ملل در حکم حرکتی بالنده تحت تاثیر شرایط ویژه اجتماعی- اقلیمی مسلط بر محیط زیست انسانها و محل نشر و نمای آنان.
هنرهای ملی عموماً نشانههایی است از سیر تکامل فرهنگ و اوضاع و احوال ویژه هر قوم.
از جمله مدارک موجود برای ثبوت غنای فرهنگی هنری و رشد و نمو تمدن هر قومی در دوران باستان پیشرفت هنر سفالگری آن قوم است.
در ایران باستان نیز سفالگری از لحاظ صنعتی، اجتماعی و اقتصادی کهنترین، جالبترین و مهمترین هنرها محسوب می شود و ارزش هنری و فنی آن گویای قدر و منزلت والای این هنر در این منطقه بسیار کهن است.» این هنر تنها هنری است که تقریباً از همان اولین روزهای متمدن شدن بشر باوی همراه بوده است و همگام با متمدن تر شدن او تکامل یافته و نیز امروزه به میزان فراوان در مناطق مختلف باستانی همانند سندی مکتوب بدست ما رسیده است.
«در واقع هنر سفالگری به دلیل عمومیت و مردمی بودن آن در هر منطقه، ناحیه و حتی کارگاه گویای ویژگیهای اقلیمی، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری کسانی است که در آن منطقه می زیسته اند.
زیرا طرز ساخت ظروف و اشیاء سفالین از نظر روش فنی، اشکال، رنگها و نقوش تزئینی مورد استفاده زبان گویایی است که پس از هزاران سال ما را به شیوه تفکر و قدرت تخیل سازندگان آن آشنا می کند و رازهای بسیاری را که نگارش و تکلم قادر به انتقال آن نبوده است بر ما فاش می سازد.
سفالگر باستانی به دلیل نبود خط و کتابت از طریق تغییراتی که در شکل ظاهری و نقوش تزئینی بوجود می آورده افکار خود را در رابطه با طبیعت و جامعه زمان خود به ما منتقل کرده است، استادی و مهارت این سفالگران اولیه در طرحها و نقوش و فنون مختلف گاه بسیار شگفت آور است.
شاید به جرات بتوان گفت که سفالگری تنها چیزی است که از هزاران سال پیش از تاریخ تا امروز ادامه یافته و در ایران نیز از نظر تنوع سبکها، تحول روشهای فنی، فراوانی فرمها و غیره با دیگر هنرهای کهن مقایسه پذیر نیست بلکه از آنها با ارزشتر و ستایش انگیزتر است.» هنر سفالگری به خاطر مواد و مصالح مخصوص به خود هیچگاه به سادگی دچار آسیب نمی شود و اگر مستقیماً در مقابل عوامل جوی قرار نگیرد هزاران سال به طور سالم باقی می ماند و می بینیم اگرچه هنری چون فلز کاری هزاران سال بعد از سفالگری بوجود آمد اما آثار فلزی بجا مانده از اولین دوره فلز بسیار کمتر از ظروف سفالین ابتدایی است.
«سفال ایرانی پیوسته به عنوان هنری مردمی شناخته شده است.
از طریق سفالینههاست که مزیت و قدرت آفرینش صنعتگران و عمیقترین جلوه های بیان آنها را در می یابیم.
زیرا این هنر که از دوران پیش از تاریخ مضامین مختلفی را بیان کرده است تنها یک بیان ظاهری نیست بلکه صنعتگر در حقیقت از طریق آن دید خود را از طبیعت بوسیله طرحهای زینتی نشان داده است و همین عینیت هنرمندانه بوده که مردم ایران را به عنوان استادان سربلند سفالگری معرفی کرده و دستیابی به ابتکارات مختلف در روشهای فنی جدید و بهره وری از امکانات و طرحهای گوناگون و زیبا و آفرینش مضامین زینتی جدید را برای آنان ممکن ساخته است.
اندک تحقیق و شناختی در تایخ سفال کهن ایران نشان می دهد که گرایش شدید به جستجوی مضامین زینتی تازه و پدید آوردن روشهای فنی بهتر و جدیدتر در تمام اعصار هنر ایران نیز یافت می شود.
در دوران پیش از تاریخ سفالگر ایرانی قادر به ساختن زیباترین سفال منقوش در جهان بوده است.
هنرمند سفالگر دوران کهن بدون در دست داشتن ابزار پیشرفته کنونی و بدون بهرهگیری از دانش امروزی توانسته است با قدرت درک عمیق و احساس بی نظیر خلاقیت خود را همراه با اصالت و طبیعت نشان داده و ابدیت را نمایان نموده و اینها مضمونهایی است که در سفالگری امروز به ندرت به چشم می خورد.
باید اعتراف کرد که بیان هنرمندان سفالگر در دورانهای باستانی بسیار گویاتر، عمیقتر و با احساستر از سفالگر امروزی بوده است.
سفالگر این دوره با وجود استفاده از جدیدترین اختراعات علمی، دیگر امکان یا فرصت انتقال مفهوم یا مضمونی را به بیننده ندارد و تنها در فکر تکثیر و بالا بردن میزان تولید خویش است.
تعریف سفال: سفال= سفال= سوفال= سوفار= سفاله.
این اصطلاحات همگی به معنای اشیاء ساخته شده از گل پخته هستند.
اصطلاح سفال به معنای عمومی پوستهای گردو، پسته، بادام، فندق و پوست انار خشک نیز آمده است.
سفال در واقع نخستین محصول هنری و صنعتی مردمان اولیه (پس از سبدبافی) و حاصل نیاز و شعور آدمی در بکارگیری عوامل طبیعت است و از آنجا که مواد اولیه آن: خاک، آب و آتش در سرزمینهای محل سکونت بشر یافت می شده نشانه های تولید آن را در تمامی نقاط مسکونی انسان مشاهده می کنیم.» سفال ایران در دوران پیش از تاریخ سفالگری در ایران بر پایه و مبنایی استوار بنا گشته است یعنی دارای چنان قدمتی است که هرگز نمی توان گفت هنری عاریتی از سرزمینی دیگر است.
از ابتدا در همین سرزمین ابداع شده است و در همین سرزمین توسط اقوام مختلف تکامل یافته است.
«سفالگری فعالیت اصلی جامعه روستایی ایران باستان بوده است.
سفال ایران شیوههای وسیع و متنوعی را دنبال کرده که بازتابی است از ویژگیهای جغرافیایی شهرها و مناطق کوهستانی مختلف، دره های عمیق و دشتهای گسترده به طوری که هر منطقه هویت ویژه خود را در تولیدات سفالینش جلوهگر ساخته است.
در واقع سفالگری هنری است که به صورت سنتی از ادوار بسیار کهن طی گذشت هزاران سال اصول فنی با ارزشی را تا امروز حفظ کرده است.
ارزش هنری سفال امکان شناخت حرفهها، صنایع جوامع و دیگر آثار مادی طوایف بشری در قلمرو فرهنگهای گوناگون را فراهم می سازد.
یک شیء سفالین نه تنها سلیقه ابداع کننده بلکه نشانه های معینی از زندگی اجتماعی و دوره زندگی و ویژگیهای مادی و معنوی آن را به ما نشان می دهد و وسیله مستقیمی برای شناسایی تمدن شهرها، ادوار و اقوام مختلف است زیرا هر ملتی برای تزئین سفالهای خویش نشانه ها، اشکال و تزئینات ویژه خود را بکار می برده است.
شکل، رنگ، نقش، لعاب و میزان حرارت و حتی نوع خاکی که هنرمند برای کار خود انتخاب کرده است مجموعاً نهادها و نشانه هایی هستند برای برقراری ارتباط میان انسان امروز و نیاکان هزار سال پیش او و از راه آشنایی با این زبان ویژه می توان به راز و رمز زمان و محیط اجتماعی و طبیعی هر منطقه نزدیکتر شد.
ژان لوئی اوئو، شوش را نخستین کانون سفال منقوش شناخته و تاریخ آن را هزاره پنجم پیش از میلاد معین کرده است.
رومن گیر شمن سیلک کاشان را به عنوان کهنترین محل استقرار انسان در فلات ایران و نخستین اثر بازمانده او را به هزاره پنجم پیش از میلاد نسبت داده است.
در همان حال کهنترین سفال شناخته شده در جهان سفالی است متعلق به مرکز باختری و جنوب آناتولی که ملکوم هسلام تاریخ آن را 6500 سال پیش از میلاد تعیین کرده است.» هرچند در این نکته که اولین سفال مربوط به کدام منطقه از این کره خاکی است نظرات متفاوتی وجود دارد لیکن می توان گفت ایران مسلماً از جمله اولین مناطقی است که صنعت سفالگری در آن ابداع و رشد و نمو کرد.
تزئین بر روی سفال پیش از تاریخ ایران تزئینات بر روی سفال اندکی پس از ساخت اولین سفالها توسط بشر بوجود آمد.
این نقوش که به دو صورت کنده کاری بر روی سفال مرطوب و رنگ اجرا می شد در آن زمان، هم می توانست به صورت تزئینی بر روی سفال انجام شود و هم وسیلهای برای ارتباط بین انسانهای اولیه باشد.
«روش کنده کاری با وسیله نوک گردی که در عمل گودی کمتر و پهنای بیشتری ایجاد می کند انجام میشده است و برشی مانند مثلث یا نیم دایره و غیره که سایه دار بوده ایجاد می شده است.
نقوش این تزئین در دوران ابتدائی به صورت خطوط نامنظم انجام می شده ولی به تدریج نقوش انسانی، حیوان و گیاه نیز به صورت کنده کاری بر روی ظروف یا پیکره ظاهر شده است.
سفالهای تزئین شده به کمک رنگ از هزاره چهارم پیش از میلاد با تزئینات هندسی و نقوش حیوانات بدست آمده که اغلب تزئینات آن با رنگ سیاه و چند ته رنگ قرمز روی خمیر مایل به زرد مشاهده شده است.
برای مثال می توان از کوزه ای مربوط به 4000-3000 پیش از میلاد نام برد که متعلق به کرمانشاه و با نقوش چند رنگ پرندگان و ستاره ها تزئین شده است.
سفال چند رنگ در شوش نیز در هزاره سوم پیش از میلاد تولید میشده است.
همچنین نمونه هایی از این سفال توسط هیات باستانشناسی دمرگان و دمکنم از این ناحیه بدست آمده که متعلق به هزاره های دوم و اول پیش از میلاد است و هم اکنون در موزه لوور، سالن شوش قرار دارد.
به علت اینکه کاربرد این روش دشوار و نتایج آن نامطمئن بوده است به تدریج به فراموشی سپرده شده و از هزاره اول پیش از میلاد تولید آن بسیار محدود بوده است.» سیر تحول سفال از پیش از تاریخ تا عصر حاضر در ایران در نخستین هزاره های شناخت و تولید سفال توسط بشر شکل ظاهری ظروف بسیار ابتدایی و در واقع به صورتی بوده است که بتوان به کمک سبدهای بافته شده آنها را ساخت.
گل مورد استفاده نیز به دلیل کم تجربگی انسان نامرغوب، دانه درشت و دیواره ظروف ضخیم بوده است.
«اشکال ظروف سفالین هزاره های هشتم و هفتم پیش از میلاد شامل انواع کوزههای بزرگ، خمره، جام و قدح بوده است.
در این دوره خمیر سفال به رنگ قهوهای مایل به سیاه با طرحهای هندسی ساده و نقوش کاملاً ابتدایی بوده است که علامت مشخصه تمدن روستایی تکامل یافته نوسنگی است.
در جلگه شوش در هزاره ششم پیش از میلاد زمین از راه آبیاری که پیشرفت قاطعی در تاریخ کشاورزی محسوب می شود حاصلخیز شده است.
ظروف این دوره دارای تزئیناتی است که بیانی از آگاهی هنری انسان باستانی را نشان می دهد.
این تزئینات عموماً بسیار ابتدایی به رنگ قهوه ای مایل به سیاه یا قرمز رنگ است و دارای طرحهای هندسی بسیار ساده ایست.
خمیر سفال از خاک رس نرم و خالص عموماً به رنگ قرمز است.
از آغاز دوره بعد حدود 5500 سال پیش از میلاد سفال منقوش در تمام نقاط خاورمیانه ساخته می شده است.
در اولین تحول عصر مس و سنگ نقوش ظروف سفالین در ایران هندسی خالص است مانند ظروف تپه سیلک.
ولی در دومین تحول این دوره اغلب در کنار طرحهای هندسی گوناگون نقش بسیاری از حیوانات مانند مار، یوزپلنگ، بز وحشی و شتر مرغ به چشم می خورد که همگی از طبیعت الهام گرفته و با اشکال هندسی تزئین شده اند.
تعداد اندکی چهره های انسانی نیز دیده می شود.
به گفته گیرشمن: نقش انسان روی سفالهای منقوش در سیلک قدیمیتر از یونان است.
در جریان هزاره چهارم پیش از میلاد پیشرفت تمدن ایرانی بسیار سریع و اساسی بوده است، سفال فراوانتر و گوناگونتر است و برای تزئینات از نقش حیوانات مختلف و نیز نقوش هندسی استفاده شده است مانند ظروف تپه سیلک و تل باکون.
از این دوره سفالهای چند رنگ سیاه و چند ته رنگ قرمز روی خمیر مایل به زرد نمایان شده است.
سپس از خمیر نرم و خالص استفاده می شود و اشکال کاسه ها، جامها و قدحها به خوبی و با دقت اجرا می گردد.» «این مرحله از توسعه تمدن ما قبل تاریخی ایران بنظر می رسد با هیچگونه جنگ یا تغیر شدید اجتماعی مواجه نبوده است.
گیرندگی و تازگی تام ظروف این دوره مربوط به تزئین آنست.
کوزهگر با خطوطی ساده مخلوقاتی را تصویر کرده است که حاکی از جنبش و وقایع پردازی (رئالیسم) کامل است و تقریباً در همان زمان وی شروع به ساده کردن موضوع های طبیعی (ناتورالیستی) نمود و در راه ایجاد سبکی که در آن غالباً تشخیص موضوع اصلی دشوار است گام برداشت.
از این عهد ایران ماقبل تاریخی فنی را در ساختن ظروف آشکار ساخت که همانقدر با روح و زیبا بود که کنده کاری روی استخوان در عهد گذشته.
در هیچ جای دیگر نظیر این فن شناخته نشده و هیچ یک از ظروف سفالین نواحی دیگر در آن روزگار دیرین نشانه ای از چنان رئالیسم قوی که با این سرعت به مرحله سبک متخیل رسیده باشد بجا نگذاشته است.
این اقدام نخستین بار در حدود سال 4000 ق.م تنها بوسیله کوزه گر ماقبل تاریخی ایران صورت پذیرفت.» «سنت غنی سفال منقوش ایران باستان در حدود اواخر هزاره چهارم در نقاط گوناگونی ناپدید شده است، اما در اوایل هزاره سوم دوباره ظاهر می شود که این بار اغلب چند رنگ و گاهی یکرنگ با تزئین سیاه روی زمینه قرمز است.
بهترین نمونه ها کوزه های بزرگ چند رنگ با تزئینات هندسی و نقوش واقعگرایانه در شوش است.
تصویر انسان نیز در این دوره دیده می شود ولی تا آنجایی که به روشهای فنی و ذوق هنری مربوط است تزئینات سفال منقوش دیگر با سفالهای هزاره پنجم و چهارم برابر نیستند.
در اوایل هزاره سوم در اطراف شمال شرقی ایران به طرف دریای خزر سفال منقوش ناپدید شده است.
در اواخر هزاره دوم سفال خاکستری در شمال غربی و مرکز ایران دوباره ظاهر میشود و در گورستانهای زیر زمینی وسیع در تپه سیلک همان رنگی که در خوروین مشاهده شده است دیده می شود.
سرازیر شدن اقوام هند و اروپایی به فلات ایران توقفی در سنت محلی پدید آورد و همراه با آئین تازه واردان در صنعت و سنت سفالگری نیز دگرگونیهایی پدید آمد.
اثاثه تدفینی تازه واردان در سیلک که متعلق به قرن دهم و نهم پیش از میلاد است شامل کوزه هایی از گل پخته بوده که حاکی از گوناگونی اشکال و بویژه فراوانی تزئینات، مهارت و نیروی کار و نقش آفرینی سفالگر است.
صنعتگر کوشیده است روی بعضی از کوزه های مذکور نمایی از یک پرنده یا حیوانات مختلف را نشان دهد.
این کوزه ها بسیار شکننده بود، و برای استفاده روزانه ساخته می شده اند.
ترکیب تزئینات ظروف منقوش تابع شکل ظاهری آنها بوده و تقریباً تمام سطح ظرف را میپوشانده است.
علاوه بر طرحهای هندسی و نقوش حیوانات، قرص خورشید و اسب که دو نشانه شناخته شده نزد تقریباً تمام ملتهای هند و اروپایی و در هنر ایرانی مقام برجستهای دارد نیز ظاهر شده است.
در این دوره ساختن ظروف به شکل حیوانات (ریتون) جای ممتازی را در سفالگری داشته است.
هنر سیلک که قبلاً دارای ویژگی آرایش مبتنی بر شکل حیوانات بوده، هنر خوروین، حسنلو و مارلیک را دنبال می کند (قرن نهم و هشتم پیش از میلاد).
گرایش به این هنر که «هنر نقش حیوانات» نامیده شده حالت اولیه خود را حفظ کرده و نزد ایرانیان به حد کمال خود رسیده بوده است.
در این دوره صنعتگر تزئین نقوش را رها کرده و به تولید سفال یکرنگ (سیاه یا قرمز) نزدیکتر شده است.»