زیلو و زیلوبافی
زیلو فرشی است که برای تابستان مورد استفاده قرار میگیرد، زیرا از نخ بافته شده و ایجاد احساس خنکی مطبوعی در تابستان میکند. پود آن همانند قالی از جنس نخ است و خلاصه آن که در قالی پشم است، در زیلو نخ است. بنابراین برای استفاده در فصل تابستان بسیار مناسب است.
در تعریف واژه زیلو در فرهنگ معین چنین آمده است: «زیلو (zilu) فرشی کم بها که در اتاق گسترند، گلیم، شطرنجی». و در تعریف «شطرنجی» نیز عبارت «قسمی فرش» به کار رفته است.
در فرهنگ دهخدا نیز «زیلو» با این جمله توصیف شده است: «پلاس و گلیم را گویند و آن را شطرنجی نیز خوانند.»
در توضیح پلاس نیز چنین آمده: «قسمی پشمینه که گستردنی باشد شبیه جاجیم. چیزی مثل کرباس که از ریسمان پوست درخت سن بافند.»
در مناظم اطباء آمده است: «پلاس و گلیم و گلیم پنبهای و بهترین زیلوها را در یزد میبافند». در بیان عامیانه امروز بین زیلو و پلاس و گلیم تفاوتی هست. گلیم فرشی است نازک که بافت آن شبیه زیلو اما از پشم است و زیلو به نوع خاصی از فرش پنبهای اطلاق میشود.
زیلو یکی از قدیمیترین محصولات دستبافته است که از دیرباز در شهرستان میبد بافته میشده است، قدمت این دستبافته زیبا را در میبد به پیش از اسلام نسبت میدهند به دلیل شباهت زیاد زیلو به حصیر، در نقش و بافت، میتوان احتمال داد که زیلوبافی مرحله تکمیل یافته حصیربافی است و بافندگان آن از این صنعت الهام گرفته اند. در متون کهن کمتر به نام زیلو برمیخوریم و فقط هر جا سخن از مسجدی بوده، از زیلو به عنوان فرش نام برده شده. بر اساس شواهد موجود، صنعت زیلوبافی پیش از اسلام در میان اعراب وجود داشته و اصطلاحات عربی در این صنعت خود گواه این ادعاست، اصطلاحاتی چون «شیلت»، «مداخل»، «مج» که در ادامه توضیح داده خواهند شد.
اکثر مساجد و زیارتگاههای ایران را زیلوهای میبد مفروش بود. در حال حاضر نیز زیلوهای این منطقه جهت استفاده در اماکن متبرکهای چون کربلا، نجف، سامرا و ... و به عراق صادر میشود و شاید این بهترین دلیل باشد که زیلوبافان میبدی این صنعت را از ابداعات اجداد خود بدانند.
در این راستا «سید رکن الدین محمد» پدر «میرشمس الدین» که از سادات و رجال نامی یزد بود، مدتی در رونق قالی بافی میبد نقش مهمی ایفا کرده است. ولی در زمان حیات خود، به جز موقوفات بسیلز و تأسیس بنای اصلی مسجد جامع کنونی، پنج مسجد بزرگ در یزد بنا نهاد که بیتردید برای تأمین فرش این مساجد، خود یکی از خریداران عمده زیلوی میبد بوده است. یکی از نقشهای زیلو نیز «رکن الدینی» (رکنه دونی) نام دارد که به احتمال زیاد از وی به یادگار مانده است.
در کتابهای مختلف از شهرهای دیگری نیز نام برده شده که زیلوبافی در آنها رواج داشته است، از جمله جهرم و سیستان، مولف کتاب حدود العالم نیز از ناحیهای در پارس و شهرکی در «آزرابادگان» نام میبرد که در آنجا زیلو میبافتهاند. روایت دیگری از«احمد بن حسین بن علی کاتب» در کتاب «تاریخ یزد» آمده که در شرح مسجد جامع یزد چنین گفته است:«مرتضی اعظم امیر شمس الدین از تبریز زیلوهای عالی جهت گنبد مقصوره قدیم بفرستاد.»
از آنجا که «میرشمس الدین» یزدی بوده به نظر میرسد که در این نوشته منظور از زیلوهای عالی تبریز، همان گلیمهای زیبای تبریزی است نه زیلو.»
شهرهای دیگری که بافت زیلو در آنها رونقی داشته کاشان، اصفهان و مشهد بوده که به گفته استادان اهل فن میبدی، از محلی به نام «بشنیغان» در میبد به این شهرها برده شد که خود خاستگاه هنر زیلوبافی بوده است. از استاد «حاجی بمان اکبر حقیری» نقل گردید که زیلوبافی توسط استاد «ابوالحسن زیلوباف» از میبد به کاشان برده شد و در حدود 150 سال پیش استاد «غلامحسن علی محمد» این صنعت را به اصفهان برد که پس از وی، پسرش استاد «ماشاءا...» و نیز «استاد محمدحسن علی زیلوباف» در رونق این هنر در اصفهان سهم بسزایی داشتهاند. این استاد زیلوباف در مشهد را نیز مدیون «استاد غلامحسن ولد هاشم رجب میبدی» میداند. به هر حال خواستگاه زیلو خواه در میبد باشد خواه در جای دیگر، این هنر در میبد دارای سابقهای بس طولانی است. هر چند از قدمت بافت زیلو در میبد مدرک مستندی در دست نیست اما قدیمیترین زیلوی بافت این شهر در مسجد جامع آن، تاریخ 1188 ه .ق را داراست که نشان از قدمتی بیش از 200 سال دارد. فتاحی بافنده باسابقه و نابینای اردکان قدمت زیلو را 2000 سال بیان کرده. در میان نظرات بافندگان به ارقام 900، 200 یا حتی 100 سال نیز برمیخوریم. اگر مشاهده میشود که این دستبافته زیبا، خاص مناطق حاشیه کویر میباشد، مزایای متعددی است که زیلو، چه در مصرف خانگی و چه به عنوان فرش مساجد، داراست. در اصل زیلو با زندگی روستایی و جامعه کشاورزی سازگاری دارد. زیرا تار و پود آن از پنبه به دست میآید، در حالی که گلیم با معیشت دامداری و شیوه تولید عشایر متناسب است. مصالح گلیم بیشتر از پشم است و ویژه مناطق سردسیر و مصالح زیلو از نخ پنبهای است و با مناطق گرمسیری به ویژه حاشیه کویر تناسب دارد.»
پنبه گرمی آفتاب سوزان کویر را به خنکی مطبوعی بدل میکند تا کویرنشینان بر آن بیاسایند و به دور از هرم آفتاب خستگی از تن به در کنند. زیلوها در هنگام شست و شو نیز تن به آفتاب میسپارند تا شعاع خورشید، نمناکی را از پیکر آنان بزداید بیآنکه از اشعه سوزنده آن بیمی در میان باشد. تار و پودهای پنبهای زیلو نیز آن چنان درهم تنیده میشوند که این زیرانداز زیبا و ساده را از گزند شنهای روان کویر مصون میدارند، حال آنکه قالیهای رنگارنگ پشمی در برابر توفان شن تاب مقاومت نخواهند داشت.
ساکنان کویر در انتخاب جنس اسن دستبافته، تندرستی را نیز پیوسته مدنظر داشتهاند. چرا که در قالیبافی، پرز حاصل از پشم سبب بروز بیماریهایی در دستگاه تنفسی خواهد شد، در حالی که زیلو به سبب کاربرد پنبه به عنوان عنصر اولیه بدون پرز در بافت، سلامتی بافنده و مصرف کننده را به مخاطره نخواهد افکند. علاوه بر تطابق این فرش با نوع زندگی مردم منطقه و اعتقادات مذهبی آنها، تأثیر معماری، طبیعت و گویش مردم این منطقه بر نقش، رنگ و نام زیلوها انکارناپذیر است.
کاربرد عمده زیلو در مساجد بوده است. در این رابطه علاوه بر مزایای ذکر شده، بانیان مساجد ترجیح میدادند که خانه خدا چون مساجد صدر اسلام، ساده ولی بیپیرایه باشد و راستی که زیلو تأمین کننده این مقصود است.
دار زیلو
دار زیلو شبیه دار قالی بافی است، با تفاوتهای اندک. اجزای دار زیلوبافی عبارت است از:
تیر (Tir): تیر دو میله قطور و مکعبی شکل از جنس چوب درخت توت است که به طور افقی به فاصله سه متری موازی یکدیگر روی دو ستون چوبی بنام «اسون» مستقر میشود. ضخامت تیر به نسبت عرض دستگاه متفاوت است. معمولا تیر یک دار سه متری حدود cm75 ضخامت دارد.
اسون (Osun): دو پایه یا ستون اصلی دار زیلوبافی، اسون نامیده میشود که عمود بر زمین و به موازات یکدیگر به فاصلهای برابر با عرض تیرها نصب میشود. اسون نیز مانند تیر از چوب درخت توت ساخته میشود، با این تفاوت که برای ساختن اسون تنه درختی را در نظر میگیرند که خمیدگی مختصری داشته باشد، تا وقتی تیری در آن جا میگرفتند، تیر بالا مقداری جلوتر از تیر پایین قرار گیرد. در این حالت چله مایل میایستد و بافنده که باید حالت ایستاده کار کند در آن تسلط بیشتری خواهد داشت.
تنگ (Teng): تنگ میله چوبی قطوری است که نوک تیز آن در حفرههای دو سر تیز میکنند و آن را برای پیچیدن چله میچرخانند. سپس برای محکم نگهداشتن چله تا جایی که ممکن است به عقب میکشند و با چوبی دیگر به دیوار یا سقف کارگاه حایل میکنند و به همان حال باقی میگذارند.
شمشه (Semse): «چوب گرت» چوبی است که در عرض دستگاه به موازات یکدیگر قرار گرفته است و به طوری که خواهیم گفت به کمک «کمونه» برای یافتن نقش زیلو به کار گرفته میشود.
پیشبند (Pishband): چوب یا میله آهنی بلندی است که دو سر آن در دیوار طرفین کارگاه تعبیه شده است. این میله که در عرض «دار» قرار دارد یک وسیله نگهدارنده «کمونه» و «کلی» است.
کمونه (Kamune): چوبی کمانی است به عرض cm5 و طول یک متر که در دو سر آن شیارهایی وجود دارد. کمونه را در پشت «پیشبند» قرار میدهند یک سر آن را با طناب به «شمشه بالا» و سر دیگرش را به «شمشه پایین» میبندند.
کلی (Kali): چوب دو شاخه قلاب مانند است که یک شاخه آن cm20 طول دارد و بلندی شاخه دیگر تقریباً دو برابر شاخه اول است. کلی به وسیله دو رشته نخ ضخیم به نام «اوسال کلی» از یک سو به تیر بالا و از سوی دیگر به «پیشبند» به گونهای بسته میشود که در حد فاصل «پیشبند و شلیت» قرار گیرد.
شلیت (Shelit): یکی دیگر از متعلقات دار زیلوبافی «شلیت» است. شلیت یک مجموعه از نخهای تابیده شدهای است که آن را موازی هم در یک ردیف افقی به دو چوب که در طرفین دستگاه (مقابل هر اسون یک عدد) عمود بر زمین نصب شده است، بستهاند. شلیت در حد فاصل و به موازات «دستگاه» و «پیشبند» به نحوی قرار گرفته است که وقتی بافنده پشت دستگاه میایستد، شلیت بالای سر و پشت کردن او قرار میگیرد.
«شلیت» از چندین رشته نخ ترکیب و هر رشته از به هم تابیدن 28 تا 30 لایه نخ شماره 5 تهیه میشود. این مجموعه را به 12 دسته کوچکتر 5 تا 6 رشتهای تقسیم میکنند و با نخی به هم میبندند. هر یک از این دستهها نام و عملکرد مستقلی در بافت زیلو دارد. دو دسته از آنها به نام «سفید جو» و «سیاه جو» و سه دسته به نام «مداخل» مربوط به نقش حاشیهاند. و هفت دسته دیگر که مج (Maj) نام دارند، در بافت نقش زمینه موثرند. تعداد «مج»ها متناسب با نوع نقشه کم و زیاد میشود. هر چند نقشه پیچیدهتر باشد بر تعداد «مج» افزوده میشود. در زیلوهای معمولی و ساده که برای خانه میبافند از شلیت هفت مج استفاده میکنند، اما شلیت زیلوهایی که حاشیهنویسی دارد و برای مساجد و امامزادهها بافته میشود، دارای سیزده مج است.
به طوریکه از شیوه نامگذاری مجها استنباط میشود، زیلو در اصل دو مج به اسامی «مج بالا» و «مج پایین» داشته است به تدریج که نقشها متنوع شود. بر تعداد مج افزوده شده است، اما چون نتوانستهاند نام جدیدی برای آن انتخاب کنند، مجهای اضافه شده را در مقیاس با دو مج اولیه نامگذاری کردهاند. نامگذاری اجزای شلیت از جایی که بیشتر در دسترس بافنده است یعنی از قسمت پایین آغاز میشود.
این اجزا از پایین به بالا به شرح زیر است: 1- سفید جو، 2- سیاه جو، 3- مج پایین، 4- برمج پایین،
5- برمج میون پایین، 6- مج میون، 7- برمج میون بالا، 8- برمج بالا، 9- مج بالا، 10- مداخل پایین،
11- مداخل بالا، 12- مداخل میون.
هر یک از اجزای شلیت را که مرکب از چند نوع نخ است با نخهای ضخیم دیگری به نام «گرت» به تدهای چله میبندند.
گرت (Gort): مجموعه نخهایی است که یک سر آن چله و سر دیگرش را به شلیت و شمشه میبندند. دستهای که به شلیت بسته میشود از دو بخش تشکیل میشود. بخش اول به نام «گرت رج» به نقش حاشیه و بخش دوم به نام «گرت نقش» به نقش زمینه مربوط میشود. آنچه به شمشه میبندند «گرت ساده» نام دارد. منظور از بستن «گرت رج» و نقش فراهم کردن امکان جابجایی تارها برای نقشآفرینی است و هدف از بستن «گرت ساده» قابل تقسیم کردن تار به دو دسته مساوی و ایجاد فضایی بین آن دو جهت عبور پود است. «گرت ساده» را در تمام نقشهها یکسان میبندند و به عکس شیوه بستن «گرت نقش» با تعویض هر نقشه تغییر میکند. در سالهای اخیر «گرت رج» نیز در اکثر نقشهها ثابت ولی تغییر است.
گرتبندی یکی از دشوارترین کارهای زیلوبافی است.
برای نقش حاشیه اصطلاح رج و برای نقش زمینه اصطلاح مجرد «نقش» به کار میبرند. گرتبندی از قسمت حاشیه زیلو شروع میشود. حاشیه یا رج، نقوش مختلفی دارد که هر جزء آن با نام ویژهای مشخص شده است که شامل 1- کش و کناره 2- مداخل 3- کش 4- کنگره 5- چارکش 6- بندوگل 7- تکرار چارکش 8- تکرار کنگره 9- سه کش
مراحل فنی بافت زیلو برای درهم تنیدن تار و پود از فن «کلی» و «کمونه» بهره میگیرند، یعنی آنچه را در دستگاههای بافندگی چالهدار با پدال و متعلقات آن و ... در قالی بافی با دست ماهر بافندگان انجام میشود، در زیلوبافی بوسیله «کلی»، «کمونه» و «شلیت» صورت میگیرد. تقسیم شلیت به اجزای مختلف و سپس گرت بندی آن برای تحقق چنین امری است ولی تا رسیدن به مرحله بافت دو کار دیگر باید انجام شود.
انتخاب شلیت: بافنده زیلو برای بافتن نقش، از شلیت کمک میگیرد، چون شلیت به دسته یا رشتههای مختلف تقسیم شده است. استاد بافنده هر چه رشته شلیت را که مربوط به نقش موردنظرش باشذ به آسانی با دست راست جدا میکند، به عقب میکشد و با دست چپ نگه میدارد، سپس آنها را به قلاب کلی میاندازد. کلی رشتههای انتخاب شده شلیت را در طول مدت زمان لازم در همان حالت نگه میدارد. بعد از این عمل استاد کمونه را که در مواقع کلید باز و بسته کردن دهانه چله است بالا میزند. با این دو حرکت ضمن این که فضایی را بین تارها ایجاد میکند و عمل بافتن را سهولت میبخشد، نقش دلخواه را هم به بافنده میدهد.
پودکشی: پودکشی نیز به عهده استاد است، به همین دلیل به استاد «پودکش» نیز میگویند. پودکش پس از بالا زدن کلی و کمونه، با یک دست دامی را در دهانه چله میگذارد و با دست دیگر، که تا ساعد از میان تارها به لایه میانی چله برده است، دامی را میگیرد و با سرعت به طرف دیگر پرتاب میکند. چون دامی به گونهای پیچیده شده است که به آسانی باز میشود و شکل آن نیز با فضای ایجاد شده بین تارها مناسبت دارد، با یک حرکت پرتابی فاصله زیادی به جلو میرود. این فاصله با احتساب طول ساعد دست استاد حدود 10/1 تا 20/1 متر است.
بنابراین یک استاد ماهر با رو یا سه حرکت دامی را از پهنای سه متری زیلو عبور میدهد. در این فاصله «پنجه زدن» نیز با سرعت با «پنجه» پود را میکوبد استاد در هر رفت و برگشت در صورت نیاز به سرعت کلی و کمونه یا دامی را عوض میکند و مجدداً پود میکشند. عوض کردن کلی و دامی متناسب با نوع نقش است، چه بسا نقشی که فقط با یک رنگ بافته میشود، در این صورت مادام که بافت نقش به سرانجام نرسد، نیازی به عوض کردن کلی و دانی نیست. ولی برای اینکه پودها روی هم نیفتند، کمونه در هر رفت و برگشت عوض میشود. منظور از عوض شدن کلی تعویض شلیت است. برای این کار، استاد آن دسته از شلیتها را که قبلاً انتخاب کرده با پایین کشیدن «کلی» آزاد میکند و دستهی دیگر را به جای آن انتخاب و به «کلی» الصاق میکند. زیلوبافان برای بیان این تعویض از اولین صیغه جمع مضارع فعلهای گرفتن و انداختن استفاده میکنند.
زیلوبافان مقیاس طول ویژهای به نام «بنوم» به کار میبرند، هر شش یا هشت پود بافته شده یک «بنوم» است. هر نقش دوازده بنوم یا 16×12 پود دارد (منظور از نقش یک گل کامل یا یک نقش «مداخل» است.)