بازارهای دیگر
مقدار صادرات به کشورهای عربی به طور کلی در دهه گذشته رو به کاهش بوده است. اگرچه این کشورها با جذب فرشهای گرانقیمت باعث افزایش صادرات این کالا شدهاند، اما ارقام رسمی مقدار صادرات نشان دهنده محدود شدن بازار فرشهای ایران در کشورهای عربی است. البته باید اضافه کرد که کشورهای عربی از مراکز مهم جذب فرشهای قاچاق ایران است.
کشورهای عربی به علت قرار گرفتن در محیطی کویری و گرم و خشک بیشتر طالب فرشهای ظریف بافت و گلدار با رنگهای ملایم هستند و این به دلیل جغرافیایی منطقه است. ضمناً کشورهای عربی به علت داشتن اماکن مذهبی و مقدس مسلمانان، خواهان فرشهای بزرگ پارچه نیز میباشند.
از دیگر کشورهای نسبتاً مهم واردکننده فرش دستباف میتوان از بلژیک، سوئد، استرالیا، کانادا، هنگکنگ، دانمارک، قطر، سنگاپور، نروژ، فنلاند، اسپانیا، زلاندنو نام برد.
از بازارهای جدید بین المللی که جهت گسترش و توسعه صادرات فرش ایران دارای اهمیت فراوانی است بازار تایوان است. بازار تایوان یکی از بازارهای بکر در زمینه فرش میباشد و مردم این کشور دارای قدرت خرید بالایی هستند.
از دیگر کشورهای شرقی به کره جنوبی میشود اشاره کرد. کشور کره، کشوری ثروتمند است که با تکیه بر توانمندیهای خود، راه پیشرفت را طی کرده است، مردم این کشور قدرت خرید بالایی دارند و لازم است در مورد بازار این کشور تحقیق و جستجو شود، تنها مشکل اساسی صادرات به این کشور وجود یک تعرفه 70 درصدی است و مقامات ایرانی برای حل این مشکل باید از سیستم تعرفه ترجیحی استفاده کنند.
از دیگر بازارها، بازار کشورهای ثروتمند آفریقایی است که هنوز کار اساسی در مورد آنها صورت نگرفته است، بهتر است با در نظر گرفتن ثبات سیاسی و قدرت خرید مردم و عوامل محلی به فعالیت در این کشورها پرداخت. بازار زلاندنو هم از دیگر بازارهای بالقوه در زمینه فرش است که اطلاعات دقیقی در مورد این کشور در دست نیست و باید اطلاعات بدست آورده شده و بازار ایران را گسترش داد.
در میان کشورهای اسکاندیناوی ارتباط فنلاند با ایران کمتر از همه و سوئد بیشتر از همه بوده است. دانمارک و نروژ پس از سوئد قرار داشتهاند. این ترتیب هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی صادق بوده و امروزه هم کم و بیش صادق است. بویژه سوئد از واردکنندگان فرش ایران بوده است. چرا که فرش ما سازگاری خوبی با آب و هوای سرد این کشور داشته است. هماکنون در کاخهای این کشور، برخی از سازمانهای دولتی و خانههای ثروتمندان فرشهای خیلی خوب ایران بافت دوره صفوی به بعد وجود دارد. برخی دیگر از این قطعات زیر پا جفت و صرفا برای حفظ آرایش و به حالت اشیاء موزهای نگهداری میشوند.
حجم قابل توجه فرشهای کهنهای که در سالهای اخیر در برخی از فروشگاهها و انبارها فراهم شده است. نشان از رونق بازار فرش ایران در این سرزمینها بویژه سوئد دارد. باید توجه داشت که این کشور در حدود پنجاه سال اخیر هیچ جنگی را شاهد نبوده و توانسته خود را در امان نگهدارد. به همین دلیل رکودهایی که با جنگهای اول و دوم جهانی پدید آمد در این کشورها چندان معنایی نداشته و سیاستمداران آن توانستهاند حتی از آن وضعاسفبار برای بالا بردن سطح صنعت و تولید خود استفاده کنند و کشور خود را به یکی از مرفهترین کشورهای اروپا تبدیل کنند. این وضع بسیار ضعیفتر در مورد نروژ و دانمارک هم صدق میکند که از موج حوادث دورتر بودهاند. اما به علت شرکت در جنگ مانند سوئد نشدند.
ولی در عین حال با ظهور جنگ دوم جهانی و پس از آن قالی ایران اندک اندک کیفیت خود و سازگاری خود را با تحولات سریع این کشورها از دست داد و پس از انقلاب به کالای وارده متروکی تبدیل شد. به حدی که امروزه مثلا نسلی که به فرش شرقی و به ویژه ایرانی علاقه دارد. یک خرسک موصل هفتاد ساله را بر فرشهای کنونی تبریز و قم و اصفهان ترجیح میدهد و به آنها اعتنایی نمیکند. وضع در مورد نسل جوانتر بکلی دیگر است.
سخنان بالا به این معنی نیست که دربازار اسکاندیناوی فرشهای امروزه ایرانی یا مشابه چینی، هندی و پاکستانی آنها وجود ندارد اما مصرف آنها کم و تا حدی به وسیله ایرانیان، اعراب و به ندرت جمعیتهای دیگری صورت میگیرد که یا توانای آوردن آن فرشها را از کشورهای مادر دارند یا به تفاوت یک تا دو میلیون تومان آن چندان اهمیتی نمیدهند.
در این کشورها و به ویژه در سوئد اقلیتی که بازمانده اشراف و خانوادههای ریشهدار قدیمی است هنوز دلبسته فرش ایرانی است و آن را به فرشهای دیگر ترجیح میدهد. اما سلیقه ویژهای دارند که فرشهای امروز ایران به ندرت پاسخگوی آن است. برای مثال فرشهای ایران پیش از 1320 در این کشورها و به ویژه در سوئد علاقهمند دارد نظیر بختیاری، فراهان و محال (سلطانآباد، ساروق، مشکآباد، میغان، آشتیان، تفرش، رودبار و محال که بافت لری دارد و…) ، موصلهای خوب مثل بیدگنه، قلتوق، بوغداکندی… اردبیل، شاهسون، زنجان، مجموعه هریس (شامل بخشایش، زرنق، گوراوان، خوی، بیجار، فرشهای عشایری، ورامین، کرمان، مشهد، کاشان، سنه، کرمانشاه، و مجموعه کردی و لری بافت اشتران و بروجرد و اطراف آن، نهاوند (مانند عشوند) مزلقان و غیره. روی هم رفته بیشتر فرش های عشایری و روستایی مورد علاقه بوده و طرحهای جدید بازارچندانی ندارند و روز به روز بازار خود را به دلایل زیر از دست میدهند:
فرش ایرانی جنس مرغوب خود، به ویژه پشم شناسنامهدار خود را از دست داده است. بسیاری از فرشهای کردی یا قشقایی و امثال آن با پشمهای غیربومی نامرغوب بافته میشوند. پشمهای غیر ایرانی هم مزید بر علت است.
این فرشها رنگهای زیبای قدیمی (کلاسیک) خود را از دست داده و دستههایی از آنها بسیار تیره شدهاند.
بسیاری از طرحهای زیبا متروک شده و جای آنها را نقشههای بیاصالت، سرهم بندی شده، کودکانه و ذوق ویژهای که متاسفانه (عربی) نامیده میشود، گرفته است. فرشهای تصویری ایران در این سرزمینها مضحک و اسباب ریشخند است و به هیچ وجه خریداری ندارد.
به علت کوچک شدن خانه ها دیگر فرش بزرگتر از پنج مترمربع به ندرت مصرف دارد.
به علت تغییر ذوق و سرعت تحول به ویژه در آرایش خانه، فرش ایرانی توانایی انطباق ندارد و با آرایشهای امروزی خانهها، مبلمان، پردهها، کاغذهای دیواری و امثال آن سازگار نیست.
خوشبختانه اتحادیه فرش فروشان سوئد نه تنها جمعیتی نسبتاً قابل توجه بلکه افراد با اطلاع و فرش شناس بسیار قوی دارد و این عده از ناچاری کمکم به سوی خرید و فروش انواع فرشهای دیگر، چه دستباف و چه ماشینی گرایش مییابند و اگر فرش ایرانی در وضعیت کنونی بماند با خروج فرشهای موجود از بازار، بیش از پیش به فرش چینی و فرشهای ماشینی گرایش خواهند یافت. اما حجم عظیم موجودی برخی از فرشفروشان ، حاکی از آن است که قبلا با وجود گران بودن نسبی، فرش ایران مصرف بیشتری داشته است. نسل جدید خود مسائل دیگری دارد که باید به آن توجه کرد:
براساس گرایشی که در اروپا عمومی است و تا حدی دارد به جاهای دیگر هم سرایت میکند، بسیاری از جوانان فکر میکنند چرا حاصل سالها زحمت خود را بدهیم خانه، فرش، اتومبیل و امثال آن بخریم. ما میتوانیم با این پولها سفر کنیم کشورها، موزهها، مجموعههای هنری و…را ببینیم و زندگی سرشارتر و بهتری داشته باشیم. آنان حتی اگر اتومبیل، کامپیوتر و امثال آن بخرند به دلیل آن است که ابزار کارشان است. از ابزار کار نمیتوان گذشت. در ایران و به ویژه تولید فرش آن کسی را نداریم که بتواند پاسخگوی این نسل در غرب باشد از میان تولیدکنندگان ایران کمتر کسی توان درک مسائل نسل جدید غرب را دارد و متاسفانه به علت تبلیغات سطحی و دشمنانه سالهای اخیر و انتخاب مسئولانی با سلیقهای ویژه، کار ما به نادانی در برابر تحولات غرب کشیده است.
این نسل میاندیشد که زیبایی هم به سرعت تحولپذیر است و کالای تزئینی و مصرفی، از جمله فرش را هم تا زمانی باید نگهداشت که دل را نزند و چشم را خسته نکند. متأسفانه حتی فرش ماشینی ما هم نابراه رفته و به تقلید از فرش سنتی شتافته است. درک کشور ما از نسل جدید غرب، ذوق و سلیقه او بسیار کم و توان تحول در ما هم به همان اندازه است. تولیدکنندگان کنونی ایران توانائی پاسخگویی به سلیقه این نسل را ندارند.
به علت سنتی، کمی سواد و حتی بیاطلاع بودن تولیدکنندگان فرش ایران، ابتکار ونوآوری فرش در ایران از بین رفته و حتی بسیاری از فنونی که میتوانست ما را دراین سالها یاری کند فراموش شده است. فراموش شدن نقشهها و نقشهای اصیل ما به ویژه انواع عشایری و روستایی آن- که سخت مورد علاقه جوانان غرب است – از جمله نقاط ضعف ماست.
با دیدن نمونه فرشهای ایرانی در برخی از انبارهای اسکاندیناوی، بویژه سوئد میتوان دریافت که روزگاری مثلا بین 1300 تا 1320 خورشیدی چه اندازه فرش ایرانی به این کشورها وارد شده است. اما چنان که گفته شد فرش امروز ایرانی بسیار محدود و در تعداد مشخصی از فرش فروشیهای خیابانی چشمگیر عرضه میشود، و فرش فروشان قدیمی که معمولا گالریهایی درون ساختمانها و دور از چشم دارند، تنها با فرشهای کهنه و مشتریان ویژه خود سروکار دارند. در اتحادیه فرش فروشان سوئد اشخاص وارد و آگاه بسیار قوی وجود دارند و در مجالس خود، درباره فرش ایران و بویژه نمونههای کمیاب و بسیار زیبا سخن میگویند و نمونههایی را به نمایش میگذارند، اما متاسفانه این گونه جلسات حلقه بستهای است که هیچ ایرانی فعال و آگاه و علاقهمند تولید به آنها راه ندارند و شاید از وجود آنها هم آگاه نباشند.
از آنجا که گبه تا حدی جبران چهره ثابت و بسته فرش ایرانی را میکرد، در اینجا هم مدتی خواستار یافت، اما با تکراری و یکنواخت شدن طرح آنها و بویژه با بیروح و بی معنی شدن طرحهای جدید که ابتکار تولید کنندگان پانزده ساله اخیر است، به سرعت از رونق افتاد. متاسفانه وضع درایران و فهم و سواد بیشتر تولیدکنندگان در حدی است که انسان از توصیههای جدید مهم میترسد. چرا که ممکن است با دید سطحی وشتابزده فکری را که حاصل سالها کار است، چنان از اصل بیاندازد که حاصل کار تفاوتی با تولیدهای دیگر نداشته باشد، در اینجا چنین مینماید که فرش ایران آهنگ رو به زوال دارد و چنان که همه کوششهای اخیر تشکیل و ایجاد انواع نمایشگاهها و تسهیلات، کاری از پیش نبرده است، ناگزیر مسئولان امر باید به شکست برنامه های خود اعتراف و از اشخاص دلسوز و آگاه و نه فرصت طلبان اقتصادی برای ارتقاء فرش ایران یاری بجویند.