قوچوق یا شاخ قوچ یکی از رایج ترین نقوش مورد استفاده در هنرهای سنتی ترکمنها است ، شاخ قوچ نقشیست که در آن اوج نماد پردازی قوم ترکمن را می توان مشاهده نمود . این نماد ، نه تنها در میان قبایل ترکمن مورد استفاده قرار میگیرد بلکه نمادیست که شهرت جهانی دارد . ابتدا سخن را با بحثی در مورد نماد و نمادپردازی آغاز میکنیم سپس در مورد قوچ ، شاخ قوچ و نمود آن در تمدنهای کهن سخن میگوییم و کاربردهای این نقش را در زندگی اقوام ترکمن بررسی نموده به انواع فرم موجود این نقش در وسایل و ابزار زندگی روزمره ترکمنها به خصوص فرش ها و دستبافته های آنان خواهیم پرداخت و با تحلیل شکل های گوناگون این نقش در فرش هایشان به آیینی - مذهبی بودن این نماد اشاره خواهد شد.
کلیدواژه ها : نماد ، فرش ترکمن ، قوچ ، شاخ قوچ ، قوچوقنمادگرایی و رمزپردازی ابزاریست کهن در جهت بیان مفاهیم ؛ نماد اندیشه را بر می انگیزد و انسان را به گستره تفکر بدون گفتار رهنمون می شود .(هال،1380، چهارده) نماد چیزیست که به جای چیز دیگر به کار می رود و نشانه آن است و بر آن دلالت دارد.(هال،1380، پانزده)
شاید اولین نمادها ، نمادهایی بوده که بر اساس پرستش و تقدیس طبیعت توسط انسان پا به عرصه ظهور نهادهاند: آسمان و زمین ، نماد زایش و رحمت ، حیوانات و گیاهان . اولین نمادها با زایش اولین اسطورهها به وجود آمدهاند . به نظر جوزف کمپبل « کلید دسترسی به نیروی بالقوه روحی نوع بشر اسطوره می باشد ، جستجویی برای معنا و تجربه » (کیتسی، 1378، 19) در بسیاری از موارد ، هنگامی که فاقد معلومات کلامی صحیح برای توضیح یک پدیده باشیم ، به اسطورهسازی روی می آوریم ، به طوری که قادر خواهیم بود با استفاده از زبان رایج ، تجربهای معنوی را به دیگران منتقل کنیم .
اسطورهها و افسانهها طرح شدند تا تن و روان را ، با یکدیگر همراه سازند . آنها ابزاری برای کمک به روان انسان در مشارکت برای گذر ضروری زندگانی هستند . اسطوره هر گناهی که به شکار و کشتن حیوانات ربط داشت را پاک می کرد . در نتیجه اولین اسطورهها ، به دنیای حیوانات مربوط می شدند می توان سیر تحول اسطوره را بدین صورت بیان نمود که در وهله اول بشر تحت تاثیر راز و رمز و خصوصیات ظاهری برخی حیوانات به تقلید از آنها پرداخت سپس با دنیای گیاهان و معجزه زمین حاصلخیز آشنا شد و عاقبت کانون توجه به سوی آسمانها و جهان افلاک چرخید ، اما مفهوم اسطوره همچنان از نسلی به نسل دیگر به ویژه در اشکال هنری مختلف از جمله معماری و پوشاک ، اسباب سوارکاری و... منتقل شد . لروی گورهان عقیده دارد که مردمان بادیه نشین با فرض قرار دادن مداخله ای " مرموز " از دل قلمرو حیوانات و گیاهان سمبلهایی را بیرون می کشیدند ، اعقاب آنها که به زندگانی شبانی و کشاورزی )یکجانشینی روی آورده بودند همین علائم و نشانها را از طریق سبک دادن به آنها و « خطی نمودن » این نشانها دگرگون نمودند ،کاری که در مورد حروف الفبا و اعداد نیز انجام داده بودند . این دگرگونی نشانه افول تدریجی تفکر اسطورهسازی و مداخله " مرموز " طبیعت و سرآغاز تمدن شهرنشینی کلان بود ما همچنین به از یاد بردن منشاء معنا و اهمیت نشانها و سمبلهای خود تمایل داریم . (کیتسی، 1378، 20) این تغییر و تحول را در عرصه هنرهای سنتی ترکمن ها می توان در هنر فرش بافی ایشان مشاهده کرد . پس از گذشت سالیان نمادهایی که روزگاری معنی خاصی در میان مردم داشته اند و بر روی فرش ها بافته می شده اند امروزه معانی خود را از دست داده اند و میزان آگاهی ما از آنها کاهش یافته است . این جستار بر آن است تا با نگاه به شکل نقش مورد بحث در فرش های ترکمنی به محتوای فراموش شده این نقش و کارکرد آیینی - مذهبی آن در میان قوم ترکمن بپردازد.