دانلود مقاله عناصر بصری ( نقطه، خط، سطح و حجم) نقطه

Word 379 KB 5322 61
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه : در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است.

    از این نظر در ظاهر تشابهی میان این مفهوم از نقطه با آن چه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود، وجود ندارد.

    در ریاضیات موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصور می شود، بدون اینکه قابل دیدن و لمس شدن باشد.

    نقطه در زبان هنر تجسمی چیزی است کاملاً ملموس و بصری که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است.

    به عنوان مثال وقتی از فاصله ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم.

    به صورت یک نقطه تجسمی دیده می شود.

    اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از نقاط متعدد ( برگ ها) و خطوط ( شاخه ها) شکل گرفته است.

    بنابراین محدوده ی فضا یا سطح که همان کادر است نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد.

    در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم.

    موقعیت های مختلف نقطه بسته به این که نقطه ی بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت های متفاوتی را به وجود می آورد.

    یک نقطه روابط محدود ساده ای با اطراف خود دارد و به همان نسبت توجه مخاطب را به خود جلب می کند.

    اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشند، بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه ، تیرگی ، روشنی ، رنگ ، بافت ، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی به وجود خواهند آورد.

    گاهی ممکن است نقطه به عنوان کوچک ترین بخش تصویر تلقی شود.

    در این صورت در اثر تراکم نقطه های تیره تیرگی حاصل می شود و در اثر پراکندگی آنها روشنی دیده می شود.

    خط در زندگی روزمره و در طبیعت، خط حضور چشمگیری دارد.

    در این زمینه می توان مثال های متفاوتی ذکر کرد.

    نقوش خطی روی لباس ها، ردیف صندلی ها در سالن امتحانات، خطوط آجرهای چیده شده، سیم ها و تیرهای برق، تنه درختان در کنار خیابان ها ، شیارهای شخم و ..

    تنوع مثال ها و نمونه ها به خودی خود نشان می دهد که منظور از خط تجسمی معنایی نسبی از خط است و آن نشان دادن یک حرکت ممتد و پیوسته بر سطح یا در فضاست.

    بنابراین خط می تواند دو بعدی یا سه بعدی باشد.

    جهت خط خطوط تجسمی بر اساس جهت حرکت مداوم در یک مسیر کلی به چهار دسته ی اصلی تقسیم می شوند که عبارتند از : الف) خطوط عمودی که در طبیعت به شکل تنه درختان، تیرهای برق و ساختمان های مرتفع دیده می شوند.

    مفهوم این خطوط می تواند ایستادگی ، مقاومت و استحکام باشد.

    ب) خطوط افقی که در طبیعت به صورت سطح زمین، خط افق، پهنه دریا یا یک انسان خوابیده دیده می شود.

    مفهوم این نوع خط می تواند آرامش ، سکون یا اعتدال باشد.

    ج) خطوط مایل که در طبیعت به شکل کناره های کوه، خط رعد در آسمان و سراشیبی دیده می شوند.

    و در یک اثر تجسمی برای نشان دادن تحرک ، پویایی ، خشونت و عدم سکون و ثبات به کار می روند.

    د) خطوط منحنی که معمولاً در طبیعت به شکل تپه ماهور، انتشار امواج، پست و بلندی زمین و حرکت بعضی از جانوران دیده می شوند و در یک اثر تجسمی ممکن است برای نمایش دحرکت سیال و مداوم، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.

    عناصر بصری ( نقطه، خط، سطح و حجم) نقطهمقدمه : در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است.

    در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم.موقعیت های مختلف نقطهبسته به این که نقطه ی بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت های متفاوتی را به وجود می آورد.

    در این صورت در اثر تراکم نقطه های تیره تیرگی حاصل می شود و در اثر پراکندگی آنها روشنی دیده می شود.خطدر زندگی روزمره و در طبیعت، خط حضور چشمگیری دارد.

    بنابراین خط می تواند دو بعدی یا سه بعدی باشد.جهت خطخطوط تجسمی بر اساس جهت حرکت مداوم در یک مسیر کلی به چهار دسته ی اصلی تقسیم می شوند که عبارتند از : الف) خطوط عمودی که در طبیعت به شکل تنه درختان، تیرهای برق و ساختمان های مرتفع دیده می شوند.

    د) خطوط منحنی که معمولاً در طبیعت به شکل تپه ماهور، انتشار امواج، پست و بلندی زمین و حرکت بعضی از جانوران دیده می شوند و در یک اثر تجسمی ممکن است برای نمایش دحرکت سیال و مداوم، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.حالت خطخطوط می توانند در مسیر حرکت خود دارای شرایط زیر باشند : 1 - ضخیم یا نازک، قوی یا ضعیف ، تیره یا روشن شوند.

    2 – به صورت خطوط باریک یا ضخیم یکنواخت باشند.

    3 – می توانند در جهت مسیر اصلی خود به صورت بریده بریده و یا متعدد باشند.

    4 – می توانند در جهت مسیر اصلی خود به شکل زیگزاگ، شکسته و یا موجی در می آیند.

    5 – می توانند به صورت منظم و یا نامنظم در مسیر اصلی حرکت خود تغییر جهت دهند.کاربرد خطخط عنصر اصلی طراحی است.

    ترسیم خطوط پیرامونی یک شکل می تواند تصویر اشیا را به نمایش بگذارد.

    تراکم و انبساط هاشورها حجم و سایه روشن را نشان می دهد.

    با ضخیم و نازک کردن خط در طراحی، قسمت های سایه دار مشخص می شوند و حالت خطوط جنسیت و بافت اشیا را از لحاظ نرمی، سختی و استحکام مشخص می کند.

    در آثار نقاشان طبیعت گرا که شکل های اشیا به دقت ترسیم می شوند، وجود خط به عنوان پایه ی اصلی طرح قابل مشاهده است در نقاشی ایرانی خط همواره جایگاهی پراهمیت دارد.

    خط همچنین در رشته های دیگر هنر تجسمی نقش متناسب خود را در شکل دهی به اثر بازی می کند.

    در هنر گرافیک استفاده از خط کاربردهای متنوعی را در طراحی نشانه، در طراحی و ساخت اعلان، تصویرسازی و صفحه آرایی دارد.

    همچنان که در طراحی لباس، نقشه کشی، طراحی صنعتی، مجسمه سازی و عکاسی نیز خط همواره پایه اصلی اجرا و ترکیب بصری اثر را به عهده دارد.سطحشکلی که دارای دو بعد (طول و عرض) باشد سطح نامیده می شود.

    در طبیعت و در پیرامون ما سطوح به اشکال متنوع وجود دارند.

    سطح چیزها در طبیعت گاه به صورت هموار و گاه ناهموار و دارای بافت ها نقش های مختلف است.

    در هنر تجسمی سطح را به انحای مختلف می توان تجسم بخشید و به وجود آورد، مانند شکل زیر :سطح ممکن است مستوی باشد مانند یدوار یا کف اتاق، سطح زمین فوتبال یا سطح روی یک کتاب همچنین سطح ممکن است منحنی باشد مانند سطح یک سقف گنبدی.

    همه ی سطح ها از سه شکل هندسی دایره، مربع، مثلث یا ترکیبی از آن ها به وجود می آیند.

    این شکل ها هر یک خصوصیات قابل مطالعه ای دارند.

    دایره : دایره شکل کاملی است که حرکت جاودانه و مداومی را نشان می دهد.

    همچنین دایره نماد نرمی، لطافت، سیالیت، تکرار، درون گرایی، آرامش روحانی و آسمانی، پاکی و صمیمیت به شمار می آید.

    مربع : مربع بر خلاف دایره نماد صلابت، استحکام و سکون است.

    این شکل مظهر قدرت زمین و مادی و در عین حال از زیباترین اشکال هندسی است.

    مثلث : مثلث به واسطه زوایای تندی که دارد سطحی مهاجم و شکلی ستیزنده به نظر می رسد که همواره در حال تحول و پویایی است.

    بر اساس ترکیب هایی از مثلث می توان ترکیب های ساختاری بسیاری به وجود آورد.

    استفاده از مثلث و شبکه های مثلثی یک اصل ساختاری در طبیعت و در معماری به شمار می رودحجمبه اجسامی که دارای سه بعد : طول، عرض و ارتفاع یا عمق باشند، حجم گفته می شود.

    معمولاً همه ی اشیای مادی در طبیعت دارای حجم هستند.

    در هنر تجسمی چنانچه یک نقطه را در سه بعد گسترش دهیم و یا یک پیاژه خط را در جهت های مختلف حرکت دهیم، تجسمی از حجم به وجود می آید.

    به همین جهت درهنر تجسمی حجم ممکن است همیشه ملموس و مادی باشد ولی از نظر بصری وجود داشته باشد که در این صورت می توان به آن حجم مجازی گفت.

    همان طور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شدند.

    کره ، مکعب و هرم را نیز می توان به عنوان اجسام هندسی پایه نام برد.

    این سه نوع حجم به طور کاملاً منظم به ندرت در طبیعت دیده می شوند.

    اما به طور کلی همه ی حجم های طبیعت از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند.

    حجم می تواند تو خالی یا توپر باشد.

    به همین نسبت درون یا بیرون آن اهمیت پیدا می کند.

    معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره ی میان یک حجم توخالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.حجم نمایی در نقاشیدر نقاشی و طراحی حجم با ترفند برجسته نمایی به وسیله سایه – روشن و رنگ و یا با تغییر شکل و اندازه ی اشکال در اثر عمق نمایی خطی القا می شود.

    ثبت سه بعدی اشیاء و طبیعت در عکاسی نیز به واسطه نور و سایه روشن صورت می گیرد.

    در حالی که با نوعی نورپردازی خاص می توان برجستگی و فرورفتگی اجسام را از بین برد و یا در نشان دادن آنها اغراق کرد.حجم در مجسمه سازیحجم ، عنصر اصلی کار مجسمه سازان است.

    نمایش حجم در فضا و روابط متقابل آن با فضای پیرامونش اصل مهم مجسمه سازی است.

    این روابط در نقش برجسته سازی که از یک سو با نقاشی و از سوی دیگر با معماری در ارتباط است اهمیتی به سزا دارد.

    نقش برجسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیا به صورت کم و بیش برآمده از سطح به نمایش درآمده باشند.

    در مجموع نقش برجسته حالتی بینا بینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد.نور و حجمنقش نور در بازنمایی حجم و خصوصیات آن نیز شایسته توجه است.

    این نور است که امکان رویت اجسام را در فضا برای ما به وجود می آورد.

    بسیاری از مجسمه ها و نقش برجسته ها بدون رنگ پردازی ساخته می شوند.

    به همین دلیل توجه به میزان تیرگی و روشنی برجستگی ها و فرورفتگی ها و ایجاد سایه هایی که در اثر تابش نور به روی آن ها شکل می گیرد قابل اهمیت است.سؤالات 1 – کاربرد خط را در آثار نقاشان طبیعت گرا، امپرسیونیست و اکسپرسیونیست، شرح دهید:پاسخ :‌در آثار نقاشان طبیعت گرا که شکل های اشیا به دقت ترسیم می شوند، وجود خط به عنوان پایه ی اصلی طرح قابل مشاهده است اگر چه ممکن است تیرگی و روشنی و یا رنگ های جای خطوط را گرفته باشند.

    در آثار نقاشان امپرسیونیست ، خط فاقد صراحت است و از ثبات و پایداری برخوردار نیست.

    در آثار اکسپرسیونیستی خط با اغراق و صراحت بیشتری دیده می شود و همه ی انرژی بصری خود را به نمایش می گذارد.

    در آثار انتزاعی خطوط نمایشگرا اشیا نیستند.

    اما نقش آنها در ساختار بصری و هندسی آثار کاملاً مشهود است.2 – کدامیک از سطح های اصلی هندسی نماد صلابت و استحکام است؟پاسخ : مربع نماد صلابت، استحکام و سکون است.3 – در کدام یک از کادرهای زیر، تمرکز بصری ایجاد شده است؟

    چرا؟پاسخ : در کادر (الف) به دلیل نزدیک بودن نقاط به یکدیگر تمرکز بصری ایجاد شده است.4 – کدام دسته از خطوط برای نمایش ملایمت و ملاطفت به کار می روند؟

    توضیح دهید.پاسخ : خطوط منحنی که معمولاً در طبیعت به شکل تپه ماهور، انتشار امواج، پستی و بلندی زمین و حرکت بعضی از جانوران دیده می شود.

    این خطوط در آثار تجسمی ممکن است برای نمایش حرکت سیال و مداوم ، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.5 – منظور از حجم مثبت و حجم منفی چیست؟پاسخ : حجم می تواند توخالی و یا توپر باشد.

    معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند حجم مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره ی میان یک حجم تو خالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.6 – نقش برجسته چیست؟

    توضیح دهید.نقش برجسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیا و پیکره ها به صورتی کم و بیش برآمده از سطح به نمایش درآمده باشند.

    نقش برجسته گاهی تزئینی برای سطوح معماری دارد.

    در مجموع نقش برجسته حالتی بینابینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد.

    در هنر ایران معمولاً نقش برجسته سازی برای موضوعات تاریخی و افسانه ای رواج داشته است و بسیاری از بناهای مهم به وسیله نقش برجسته تزئین شده اند مثل نقش برجسته های تخت جمشید و طاق بستان.

    شکل ، ترکیب و بافتشکلدر هنرهای تجسمی به کارگیری واژه ی شکل برای بیان حالت و ویژگی های تصویری بسیار متنوع است.

    به طور کلی، شکل هم به سطح دو بعدی و هم به حجم و هم به نمایش تصویری شکل ها و حجم ها گفته می شود.

    شکل ها هم به طور طبیعی در پیرامون ما وجود دارند مانند سنگ، صخره ، ابر، درخت و حیوانات، و هم با استفاده از ابزار ساخته می شوند مثل مجسمه ای که از سنگ یا فلز ساخته می شود.

    همچنین به تصویر آن مجسمه نیز شکل می گویند.انواع شکلاز نظر قافیه یا حالت، شکل ها یا هندسی و ساده هستند مثل دایره ، مثلث و مربع و یا تلفیقی از این شکل های ساده هستند.

    مثل شکل سنگ ها و درختان.

    در یک اثر تجسمی موضوعات ، معانی و احساسات مورد نظر هنرمند از طریق شکل ها و ترکیب آن ها بر بیننده تأثیر می گذارد.

    به این معنا خطوط، بافت ها ، تیرگی، روشنی و رنگ ها نیز در قالب شکل تأثیرات خود را بر مخاطبان آثار هنری می گذارند.تغییر و ابداع شکلدر هنر تجسمی با تغییراتی که در یک شکل ساده می توان به وجود آورد، شکل های جدیدی ساخته می شود.

    هر یک از این شکل های جدید به نحوی می تواند بر ذهن مخاطب تأثیر بگذارد.

    در این جا چند روش برای ابداع شکل های جدید از شکل های ساده ارائه می گردد.

    الف) از طریق برداشتن یا حذف کردن قسمت یا قسمت هایی از یک شکل ساده ی هندسی می توان شکل های جدیدی را به دست آورد.

    ب) با ترکیب و کنار هم قرار دادن و تکرار دو یا چند شکل ساده می توان به شکل های متنوع و جدیدی دست یافت.

    ج) از طریق برش دادن و یا اصطلاحاً شکستن اشکال و ترکیب مجدد آن ها به صورت دیگر می توان شکل های تازه تری با حالت بصری متنوع به وجود آورد.ترکیبایجاد یک ترکیب موفق هم در جلب توجه مخاطب و بیننده مؤثر است و هم در رساندن پیام بصری مورد نظر هنرمند به مخاطب .

    در واقع ترکیب عاملی است که با سامان بخشیدن مؤثر به چگونگی چیدمان و نظم عناصر بصری در یک فضا و کادر مشخص بر اساس ذهنیت هنرمند و روابط تجسمی ، سبب می شود تا مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثری با آن ارتباط برقرار کنند.

    در یک ترکیب موفق اجرا از کل قابل تفکیک نیستند.

    زیرا یک اثر وحدت یافته معنایی فراتر و کلی تر از اجزای خود دارد.زمینه و کادردر یک ترکیب وجود زمینه برای ایجاد ارتباط بصری میان عناصر و معنی دار شدن شکل ها الزامی است.

    وحدت بخشیدن به عناصر بصری بدون وجود زمینه که به صورت کادر یا فضای کلی اثر نیز می تواند تصور شود، امکان پذیر نیست.

    بدون وجود زمینه شکلی وجود نخواهد داشت و فضای مثبت و منفی پیدا نخواهد کرد.

    بنابراین با وجود زمینه وجود کادر نیز الزامی ست.

    ترکیب و سامان بخشی به عناصر بصری در ارتباط با شکل کادر انجام می شود.

    علاوه بر کادر که ساختار اصلی در ارتباط با آن شکل می گیرد وجود سه عامل زیر در به وجود آوردن یک ترکیب موفق بصری الزامی است: 1- وجود تعادل بصری 2- وجود تناسب و هماهنگی میان عناصر مختلف یک ترکیب 3- وجود رابطه هماهنگ اجزا با کل و با موضوع اثر از انواع ترکیب می توان به طور کلی به دو نوع ترکیب قرینه و غیر قرینه اشاره کرد.بافتبه طور کلی سطح و رویه هر شی و هر شکلی دارای ظاهر خاصی است که به آن بافت گفته می شود.

    درک کردن بافت هم از طریق لمس کردن و هم توسط احساس بصری میسر است.

    در هنر تجسمی درک بافت های مختلف از نظر سختی، لطافت، زبری و صافی و هموار یا ناهمواربودن معمولاً با دیدن و به صورت بصری اتفاق می افتد.انواع بافتالف) بافت های تصویری : این بافت ها معمولاً به صورت شبیه سازی از اشکال و اشیای طبیعت به صورت واقع نما ساخته و پرداخته می شوند و با رؤیت آنها احساسی را که از طریق لمس چیزها تجربه کرده ایم مجدداً در ما بیداری می کند مثل بافت اشیا در تصاویری که در عکاسی از اشیا ضبط می شود ( مانند عکس یک گل یا تصویر ابرها یا تصویر میوه ها )ب) بافت های ترسیمی : این بافت ها به روش های گوناگون تجربی و برای ایجاد تأثیرات بصری خالص به وجود می آیند.

    بافت های ترسیمی با استفاده از تراکم و تکرار خطوط در ترکیب های متنوع و یا با استفاده از لکه های تیره – روشن و رنگی و یا به کار گرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند.

    لکه های تیره – روشن و رنگی و یا با به کار گرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند.

    تأثیرات بصری این بافت ها بسیار خیال انگیزتر از بافت های لامسه ای و تصویری است.روش های ایجاد بافتبا استفاده از روش های گوناگون می توان بافت های بصری مختلفی ایجاد کرد.

    برخی از این روش ها عبارتند از : 1 – ترسیم و تکرار انواع شکل ، خطوط، نقاط و یا نقش مایه های خاص 2 – با استفاده از پاشیدن و مالیدن مواد رنگین و مرکب روی سطوح گوناگون و یا به کمک انواع قلم ها و کاردک ها و یا ابزارهای دیگر 3 – با استفاده از بافت سطوح طبیعی مواد مختلف که به روی آنها مرکب و رنگ مالیده می شود و سپس برگرداندن آنها به روش چاپ و مهر زدن به روی انواع کاغذ و مقوا 4 – خراشیدن و تراشیدن و کنده گری سطوحی که مواد رنگین یا مرکب بر روی آنها مالیده شده است.

    5 – چوب، فلزف شیشه، پارچه ، سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی نیز بافت های طبیعی آماده ای را ایجاد می کنند و گاه به طور مستقیم در یک اثر به کار برده می شوند.سؤالات 1 – انواع ترکیب را شرح دهید.پاسخ : به طور کلی می توان از دو نوع ترکیب قرینه و ترکیب غیرقرینه نام برد.

    در ترکیب قرینه شکل ها و عناصر اصلی ترکیب با توجه به محورهای افقی، عمودی و مورب که کادر را به دو قسمت مساوی تقسیم می کنند ساماندهی می شوند.

    این ترکیب ساده ترین توازن بصری را به وجود می آورد.

    در ترکیب غیرقرینه عناصر و شکل های اصلی ترکیب نه بر اساس محورهای افقی، عمودی و مورب کادر بلکه بر اساس ارزش های بصری خودشان (رنگ، تیرگی، روشنی، بافت و بزرگی و جهت شکل) در کادر قرار می گیرند.2- ترکیب بندی از چه نظر اهمیت دارد؟پاسخ : ایجاد یک ترکیب موفق هم در جلب توجه مخاطب و بیننده مؤثر است و هم در رساندن پیام بصری مورد نظر هنرمند به مخاطب .

    در واقع ترکیب عاملی است که با سامان بخشیدن مؤثر به چگونگی چیدمان و نظم عناصر بصری در یک فضا و کادر مشخص بر اساس ذهنیت هنرمند و روابط تجسمی سبب می شود تا مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثری به آن ارتباط برقرار کنند.

    از این نظر ترکیب یک اتفاق یک جانبه از سوی هنرمند نیست، بلکه ارتباطی است دو جانبه که به واسطه وجود عناصر و کیفیات بصری و شناخت و تجربه ی کافی هنرمند شکل می گیرد.3 – بافت های ترسیمی چگونه به وجود می آیند؟

    به طور خلاصه شرح دهید و دو نمونه رسم کنید.پاسخ :‌بافت های ترسیمی با استفاده از تراکم و تکرار خطوط در ترکیب های متنوع و یا با استفاده از لکه های تیره – روشن و رنگی و یا با به کارگرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند.4 – منظور از بافت طبیعی چیست؟پاسخ : چوب، فلز، شیشه، پارچه ف سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی، بافت های طبیعی آماده ای را ایجاد می کنند و گاه به طور مستقیم در یک اثر به کار برده می شوند تناسب، تعادل، تباین، حرکت و ریتمتناسبتناسب مفهومی ریاضی است که در هنر تجسمی بر کیفیت رابطه ی مناسب میان اجزای اثر با یکدیگر و با کل اثر دلالت دارد.

    تناسب یکی از اصول اولیه ی اثر هنری است که رابطه ی بصری هماهنگ میان اجزای آن را بیان می کند.

    می توان در یک تابلوی نقاشی روابط متناسبی میان خطوط سیال خیال انگیز، رنگ ها و وسعت سطوح برقرار کرد و یا در یک اثر حجمی روابط مناسبی میان فرورفتگی و برجستگی ها، فضی منفی و فضای مثبت، بافت ها و سطوح مختلف ایجاد کرد.

    همانطور که گوش یک نوازنده بلافاصله وجود یک نت خارج را تشخیص می هد، یک دیده ی حساس و کارآزموده به سرعت عدم تناسب میان رنگها و شکل های یک اثر تجسمی را می بیند.تناسب طلاییتناسب در اندازه ها از قوانین خاص پیروی می کند که به آنها اصول و قواعد تقسیمات طلایی و یا تناسبات طلایی گفته می شود.

    بر اساس تناسبات طلایی یک پاره خط را می توان طوری به دو قسمت تقسیم کرد که نسبت قسمت کوچکتر به قسمت بزرگتر مساوی با نسبت قسمت بزرگتر، کل پاره خط باشد.

    این نوع تقسیم از نظر بصری و همین طور از نظر منطقی نسبت های زیبایی را میان اجزا با یکدیگر و با کل پدید می آورد که هم در معماری و هم در هنرهای بصری از آن استفاده بسیار شده است.تعادلدر طبیعت همه چیز به شکل متعادلی جاری است.

    از جمله آمدن شب و روز از پی یکدیگر، تغییرات فصل ها و بسیاری از پدیده های دیگر.

    وجود تعادل یکی از لوازم زندگی بشر است.

    بر همین اساس در هنر نیز تعادل اجزای اثر نقش عمده ای دارد.

    در یک اثر تجسمی وجود تعادل بصری برای ایجاد تأثیر مثبت بر مخاطبان ضروری و لازم است.

    در صورت عدم تعادل میان نیروهای بصری مختلف پیام اثر خوشه دار می شود و تأثیرگذاری خود را از دست می دهد.

    به طور طبیعی انسان هنگام مشاهده ی چیزها آن ها را با محورهای افقی و عمودی در ذهن خود مقایسه می کند و وجود یا عدم تعادل را در آن ها تشخیص می دهد.

    اثر هنری بدون تعادل و هماهنگی میان اجزایش، اثری ناقص خواهد بود که قادر به ارائه مطلوب پیام مورد نظر هنرمند نخواهد بود.ایجاد تعادل بصریمی توان در سطح یک اثر تسجمی عناصر بصری را نسبت به محور افقی و عمودی آن اثر سازمان دهی کرد.

    در صورت عدم سازماندهی صحیح نیروهای بصری و خدشه دار شدن هماهنگی میان اجزای یک ترکیب انرژی بصری عناصر یکدیگر را خنثی می سازند.

    در واقع وجود تعادل در یک اثر تجسمی مبین تأثیرگذاری متناسب و هماهنگ همه عناصر در آن ترکیب می باشد.

    چنانچه انرژی بصری همه عناصر به گونه ای سامان داده شود که هیچ بخشی از اثر انرژی بصری دیگر بخش ها را از میان نبرد و باعث اغتشاش بصری نشود، ترکیبی موزون و متعادل به وجود می آید.

    در سامان بخشیدن به یک اثر متعادل ، تیرگی – روشنی، رنگ ، اندازه و محل قرار گرفتن عناصر بصری در فضای کار دخالت دارند.

    ضرورت ایجاد تعادل نه تنها در سطوح و آثار دو بعدی بلکه در همه ی آثار تجسمی به ویژه در مجسمه سازی از اهمیتی اساسی برخوردار است.انواع تعادلالف) تعادل متقارن :‌به کارگرفتن تعادل قرینه ساده ترین روش برای ایجاد تعادل بصری است.

    زیرا همه چیز نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب که از وسط اثر عبور می کنند سنجیده می شوند.

    تعادل قرینه کاملاً طبیعی و سهل الوصول است به راحتی قابل درک می باشد.ب) تعادل غیر متقارن :‌در این روش ایجاد تعادل بصری بر اساس فاصله ی شکل ها، عناصر نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب در وسط کادر تعیین نمی شود، بلکه انرژی بصری شکل ها بر اساس اندازه ، جهت ، تیرگی – روشنی ، رنگ، بافت و جای آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به کادر تصویر مشخص می شود.

    در ترکیب هایی که از تعادل غیرمتقارن استفاده کرده اند انرژی بصری پرتحرک و پویاتر احساس می شود.

    در هنر معاصر به واسطه ی پیچیده تر شدن جوامعف شکل زندگی و نگاه مخاطبان آثار هنری، بیشتر از تعادل غیرمتقارن بهره گرفته می شود.توازنهر گاه در یک اثر تجسمی انرژی بصری اجزای آن با یکدیگر و نسبت به کل اثر متعادل باشند.

    آن اثر دارای ترکیبی متوازن خواهد بود.

    اگر چه ممکن است اجزای آن نسبتبه یکدیگر قرینه نباشند در واقع توازن بیان کننده روابط متعادل عناصر بصری در یک ترکیب غیرمتقارن است.

    شکل زیر مسئله توازن میان اجزای یک اثر را به صورت ساده ای نمایش می دهد.کنتراستکنتراست به معنای تضاد، تباین و کشمکش متقابل میان عناصر و کیفیت بصری است.

    کنتراست ارتباط منطقی و در عین حال متضادی را میان اجزا و عناصر مختلف یک ترکیب و یا یک اثر هنری بیان می کند.

    بهره گرفتن از کنتراست در آثار هنری باعث جلوه ی بیشتر معنی، گویاتر شدن حالت، قوی تر نشان دادن احساس و در نتیجه انتقال مفاهیم و پیام ها به شکلی مؤثرتر و عمیق تر است.

    در حالی که عدم بهره گیری از کنتراست در کیفیات و عناصر تأثیر گذار معمولاً باعث یکنواختی ، ملال و ناپایداری در تأثیرگذاری و عدم جذابیت اثر می شود.

    در هنر تجسمی تباین یا همان کنتراست بیانگر کیفیتی حسی ناشی از عملکرد متقابل دو یا چند خصوصیت متضاد عناصر بصری است.

    این تباین ها را می توان از نظر اندازه، جهت، حالت ، رنگ ، تیرگی ، روشنی و بافت شکل ها و یا از نظر فضای پر و فضای خالی ، حجم مثبت و حجم منفی، فرورفتگی و برجستگی، شکل و زمینه مورد بررسی قرا داد.

    البته کنتراست رنگ نیز بعداً مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

    حرکتحرکت به معنای تغییر و جابه جایی در مکان و در زمان است.

    اما این معنا بیشتر به حرکت مکانیکی اطلاق می شود .

    در حالی که حرکت معنایی عمومی تر و عمیق تر نیز دارد.

    حرکت به عنوان یکی از مظاهر حیات در هنر نیز کاربردهای خود را دارد.

    نمایش حرکت در هنر تجسمی با تکرار و توالی یک شکل یا یک حالت به وجود می آید و معمولاً نمایشگر نوعی ریتم ( ضرب آهنگ) است.

    در همین حال اشکال کشیده ی عمودی و افقی و خطوط مداوم و جهت دار و نیز تکرار آنها به دلیل هدایت نگاه از سمتی به سمت دیگر می توانند بیانگر حرکت بصری باشند.ریتم ( ضرب – آهنگ)ریتم با ضرب – آهنگ واژه ای است که معمولاً در موسیقی به کار می رود اما در هنرهای تجسمی نیز مرسوم است.

    در هنر تجسمی ریتم معنایی تصویری دارد و عبارت است از تکرار، تغییر و حرکت عناصر بصری در فضای تجسمی ، به عبارت دیگر تکرار منظم و متوالی یک عنصر تصویری ضرب – آهنگ بصری را به وجود می آورد.انواع ریتم1- تکرار یکنواخت : در این نوع ضرب – آهنگ یک تصویر به طور یکنواخت و به صورت متوالی تکرار می شود.

    نمای خطی آن در شکل آورده شده است.2 – تکرار متناوب : در این ضرب – آهنگ یک عنصر بصری تکرار می شود اما تکرار آن با تغییرات متناوبی متنوع خواهد شد و هر بار عکس العمل مخاطب و توجه او را با یک حرکت یا یک تصویر میانی تحت تأثیر قرار می دهد.

    نمای خطی آن در شکل نمایش داده شده است.3 – تکرار تکاملی : در این نوع ضرب – آهنگ یک تصویر و یا یک عنصر بصری از یک مرتبه و حالت خاص شروع می شود و به تدریج با تغییراتی به وضعیت و یا حالتی تازه تر می رسد، به طوری که نوعی رشد و تکامل را در طول مسیر تغییرات خود به دنبال خواهد داشت.

    نمای خطی آن در شکل نشان داده می شود.4 – تکرار موجی : این نوع ضرب آهنگ که عمدتاً با استفاده از حرکت منحنی سطوح و خطوط به وجود می آید و از نوعی تناوب هم برخوردار است نمونه ی کاملی از ضرب – آهنگ تجسمی است که در فضای معماری، حجمی و تصویری وجود دارد و به شکل مأنوسی با زندگی انسان پیوند خورده است.

    نمای خطی آن در شکل نشان داده می شود.سؤالات 1 – تناسب طلایی چیست؟

    توضیح دهید.پاسخ : بر اساس تناسب طلایی، یک پاره خط را می توان طوری به دو قسمت تقسیم کرد که نسبت قسمت کوچکتر به قسمت بزرگتر مساوی با نسبت قسمت بزرگتر به کل پاره خط باشد.این نوع تقسیم از نظر بصری و منطقی نسبت های زیبایی را میان اجزا با یکدیگر و با کل به وجود می آورد.2 – تعادل چه تأثیری در یک اثر تجسمی دارد؟پاسخ : به طور طبیعی انسان هنگام مشاهده چیزها آن ها را با محورهای افقی و عمودی در ذهن خود مقایسه می کند و وجود یا عدم تعادل را در آن ها تشخیص می دهد.

    در صورت عدم تعادل میان نیروهای بصری مختلف موجود در یک کادر ، پیام اثر خدشه شدار می شود و تأثیر گذاری خود را از دست می دهد.

    در یک اثر تجسمی باید اجزا و عناصر تجسمی از لحاظ تیرگی، روشنی، رنگ، اندازه و محل قرارگرفتن ساماندهی شوند تا تعادل به وجود آید و اغتشاش بصری ایجاد نشود.3 – تعادل متقارن و تعادل غیرمتقارن را در دو کادر اجرا کنید.4 – در یک کادر کنتراست را اجرا کنید.5 – منظور از ریتم در هنر تجسمی چیست؟

    توضیح دهید.پاسخ : در هنر تجسمی ریتم معنایی تصویری دارد و عبارت است از تکرار، تغییر و حرکت عناصر تجسمی در فضای تجسمی به عبارت دیگر تکرار منظم و متوالی یک عنصر تصویری ضرب – آهنگ بصری را به وجود می آورد.

    انتقال احساس حرکت نیز توسط ریتم بصری صورت می گیرد.مفهوم رنگفضای تجسمیمفهوم فضا در هنر تجسمی با توجه به فاصله ها و ابعاد، اجزا و عناصر بصری یک اثر معنا پیدا می کند.

    به این ترتیب سازمان دهی فضای تجسمی معمولاً با معنی درک مکان، زمان و اشیا و ارتباط آن ها با یکدیگر انجام می شود.

    با وجود عناصر بصری و روابط میان آنهاست که می توان از فضا، شکل فضا، فضای مثبت ،فضای منفی ، فضای پر و فضای خالی سخن گفت .

    بنابراین وقتی از فضای یک اثر سخن به میان می آید، تأثیرات کلی اثر در همه ابعاد مادی و محتوایی آن مورد نظر می باشد.

    فضاسازی در آثار هنرمندان را می توان به چند دسته تقسیم کرد: فضای سه بعد نما ( واقع گرا) ، فضای دو بعد نما (غیرواقع گرا) ، فضای همزمان (تلفیقی) و فضای وهمی که در زیر هر یک را به طور خلاصه شرح می دهیم.الف) فضای سه بعد نما( واقع گرا) :در این روش برای نمایش فضای سه بعدی به روی سطح دو بعدی از سه بعد نمایی ( پرسپکتیو) و تجسم عمق و نشان دادن دوری و نزدیکی استفاده می شود.سه بعد نمایی که معمولاً در آثار نقاشی واقع نما دیده می شود به روش های زیر انجام می گیرد: 1- تغییر اندازه 2 – تغییر رنگ و تیرگی 3 – تغییر وضوحب) فضای دو بعد نما (غیرواقع گرا):ممکن است بدون آنکه قصد واقع نمایی از طبیعت در میان باشد، هنرمند به ایجاد فضا و عمق تجسمی بپردازد.

    همانند آنچه در آثار گرافیکی و انتزاعی صورت می گیرد.

    در این روش ایجاد عمق و فضای بصری به روش های زیر انجام می شود : 1 – تغییر اندازه شکل های مشابه به صورتی که برخی از آن ها کوچکتر از برخی دیگر ترسیم و دیده شوند.

    2 – تغییر تیرگی یا رنگ به صورتی که برخی از اشکال تیره تر و برخی روشن تر ترسیم شوند.

    3 – شفاف نمایی و روی هم قرار گرفتن شکل ها می تواند عمق فضایی ایجاد کند.

    4 – تغییر وضوح و بافت شکل ها نیز می تواند عمق بصری ایجاد کند.

    5 – ترسیم یک شکل از چند زاویه ی مختلف و یا تغییر شکل و تغییر جهت دادن آن می تواند عمق فضایی را به وجود آورد.ج) فضای همزمان (تلفیقی):در برخی از آثار نمایش فضای تجسمی به صورت تلفیقی از فضاسازی واقع نما و دو بعد نما صورت می گیرد.

    در این روش هنرمند بدون رعایت قواعد واقع نمایی در کل اثر ، ساختار ترکیب خود را از مکان های مختلف به صورت موازی و به طور همزمان شکل می دهد.د) فضای وهمی :در برخی از آثار تجسمی هنرمند فضای بصری را طوری با استفاده از نمایش عناصر و شکل های واقع نما به وجود می آورد که در عین حال وهمی و غیرواقعی جلوه می کند.

    این شیوه از فضاسازی در آثار هنرمندان رمانتیک، نمادگرا و سورئالیست بسیار دیده می شود.

    نمایش این فضاها که جنبه ای خیالی و ذهنی دارد اگر چه توسط قوه خیال قابل تجسم است اما در واقعیت و به طور طبیعی نمی تواند اتفاق بیفتد یا وجود داشته باشد.سؤالات : 1 – سه بعد نمایی با چه روشهایی صورت می گیرد؟

    هر یک را به طور خلاصه شرح دهید.پاسخ : 1.

    تغییر اندازه : در این روش شکل هایی که از نظر اندازه ی واقعی یکسان هستند برای ایجاد عمق فضایی به تدریج کوچکتر نشان داده می شوند.

    2.

    تغییر رنگ و تیرگی : در این روش برای نمایش دوری و نزدیکی اشکال و اشیا از تغییر رنگ آنها در فاصله ی دور نسبت به رنگ همان اشیا در فاصله نزدیک و تغییر تیرگی – روشنی استفاده می شود.

    به این ترتیب که شدت و درجه خلوص رنگ در فاصله ی دور کاهش یافته و به خاکستری می گراید.

    3.

    تغییر وضوح :‌معمولاً هر چه اشیا از ما دورتر می شوند وضوح خود را بیشتر از دست می دهند و ما دیگر آنها را به روشنی مشاهده نمی کنیم.

    در این روش عمق فضایی با تغییر وضوح از اشکال واضح به اشکال ناواضح، ایجاد می شود.2 – منظور از فضای همزمان چیست؟توضیح دهید.پاسخ : در این روش از فضاسازی، هنرمند بدون رعایت قواعد واقع نمایی در کل اثر، ساختار ترکیب خود را از مکان های مختلف به صورت موازی و به طور همزمان شکل می دهد.

    در عین حال سعی می کند با نمایش همزمان رویدادها در مکان های مختلف تلفیقی از فضاهای داخلی و بیرونی به وجود آورد.3 – فضای وهمی در آثار کدام هنرمندان بیشتر دیده می شود؟پاسخ :‌این شیوه از فضاسازی در آثار هنرمندان رمانتیک، نمادگرا و سورئالیست بسیار دیده می شود.4 – ایجاد عمق و فضای بصری در فضای دو بعد نما به چه روش هایی انجام می شود؟پاسخ : 1.

    تغییر اندازه شکل های مشابه 2.

    تغییر تیرگی یا رنگ 3.

    شفاف نمایی و روی هم قرار گرفتن شکل ها 4.

    تغییر وضوح و بافت شکل ها 5.

    ترسیم یک شکل از چند زاویه ی مختلف و یا تغییر شکل و تغییر جهت دادن آن.فصل ششم – مفهوم رنگ مفهوم رنگزندگی سرشار از رنگ و جلوه های رنگ است.

    اهمیت و نقش رنگ در زندگی ، مفاهیم مختلف و متنوعی از آن را در ذهن ما زنده می کند.

    در این صورت ارائه یک تعریف مشخص و تعبیر مختصر نه تنها مفهوم گسترده رنگ را در بر نخواهد گرفت، بلکه برای درک ابعاد وسیع آن گمراه کننده نیز خواهد بود.

    رنگ در همه ابعاد زندگی جاری است و بنابراین مفهوم آن به همان گستردگی مفهوم زندگی است.

    نقش رنگ در زندگی و مسائل روزمره ای که با آن ها سرو کار داریم، آن قدر زیاد است که هیچگاه رنگ را به عنوان یک واژه ناشناخته و غریب ا حساس نمی کنیم.

    رنگ را می توان عنصر اصلی کار هنرمندان نقاش دانست.

    این هنرمندان برای ابداع آثار خود بیش از هر چیز از رنگ استفاده می کنند.

    اگر چه ممکن است خطوط آن ها رنگین باشند.

    اما به جز هنرمندان نقاش در همه ی گرایش های هنرهای تجسمی رنگ همواره به عنوان یکی از عوامل و عناصر ضروری مورد توجه است.

    هنرمندان مفاهیم و ویژگی های رنگ را معمولاً به سه طریق زیر در آثار خود به کار گرفته اند.

    الف) رنگ به عنوان عنصری تجسمی برای توصیف موضوع اثر و خصوصیات آن ، مثل ترسیم یک منظره پاییزی یا زمستانی که برای هر کدام از اجرای آن منظره (درخت ها، ساختمان ها ، زمین، آسمان و ..) از طیف رنگ های خاصی استفاده می شود.

    به این ترتیب پاییزی یا زمستانی بودن فضای آن منظره و همه ویژگی هایش با رنگ هایی که در آن استفاده شده توصیف می گردد.

    ب) رنگ به عنوان عنصری نمادین و استعاری که معانی عمیق و درونی اثر و اجزای آن را به نمایش می گذارد.

    برای مثال در بسیاری از آثاری که هنرمندان بر اساس محتوای موضوعات اعتقادی، مذهبی، رمزی و افسانه ای ساخته اند، کاربرد رنگ عموماً جنبه ای نمادین و استعاری دارد.

    ج) استفاده از رنگ برای به نمایش گذاشتن ارزش های درونی و زیبایی ها و تأثیرات خود رنگ، بدون در نظر داشتن ارزش های استعاری و توصیفی آن :‌مانند رنگ های که در هنرهای سنتی مثل فرش، گلیم، پارچه، طراحی و دوخت لباس، معمای و شهرسازی به کار گرفته می شوند.

    یک یا دو یا هر سه این جنبه های سه گانه در کاربرد رنگ ممکن است در یک اثر هنری مورد تأکید و استفاده قرار گیرد.

    اگر چه رنگ همواره به عنوان ماده و عنصر اصلی کار هنرمندان نقاش مورد تأکید قرار می گیرد لیکن نقش آن در هنرهای دیگر نیز اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    نقش رنگ در آثار گرافیکی، در بسته بندی کالاها، در ترسیم و اجرای یک اعلان در آثار حجمی، فضاهای عمومی ، شهری ومعماری ،مجسمه سازی ، طراحی پارچه و لباس، مبلمان و تزئینات داخلی، عکاسی، سینما و صنعت دارای اهمیتی بسیارچشمگیر است.

    موفقیت در ابداع اثر هنری علاوه بر قریحه و ذوق خدادادی بیش از هر چیز بستگی به توانایی ها و تجربه عملی هنرمند و شناخت او از خصوصیات و امکانات ابزار و مواد مختلف کارش دارد.

    زیرا اثر هنری در عمل شکل می گیرد و آفریده می شود و شناخت ویژگی های رنگ و کاربرد مؤثر آن بیش از هر چیز در گرو انجام تمرین های رنگ است.رنگ چیست؟رنگ را می توان به دو معنای عمده بررسی کرد: الف) رنگ به عنوان ماده ای که با آن چیزی را رنگ آمیزی می کنند.

    در این معنی رنگ معمولاً از مخلوط رنگدانه های بسیار ریز و موادی که اصطلاحاً به آن ها بست ( انواع زرین، صمغ، آب و روغن که مخلوط آن ها با رنگدانه ها، رنگ را برای استفاده آماده می کنند) می گویند ساخته می شود.

    مثل رنگ روغنی که از مخلوط مواد رنگین با روغن های خشک شونده وساخته می شود.

    آب رنگ، گواش و اکریلیک نیز از مخلوط مواد رنگین، آب و نوعی چسب محلول در آب ساخته می شوند.

    رنگدانه ها ذرات بسیار بسیار ریز جامدی هستند که در مایعات غیرمحلول اند.

    این مواد معمولاً به طور طبیعی موجوداند.

    امروزه رنگدانه ها به صورت مصنوعی نیز ساخته می شوند.

    رنگ های جوهری بخش دیگری از مواد رنگین هستند که در مایعات حل می شوند.

    ین جوهرها معمولاً منشأ آلی دارند و از انواع گیاهان و حیوانات به دست می آیند مانند رنگ پوست پیاز – رنگ چای و رنگ قهوه .

    رنگ جوهری نیز به طور مصنوعی ساخته می شوند.

    ب) رنگ به عنوان پدیده ای که در چگونگی دیدن و درک آن سه عامل زیر دخالت دارند: 1.

    نور به عنوان منبع فرآیند رنگ که بدون آن رنگ اشیا دیده نمی شود.

    2 .

    ساختار مولکولی اشیا که باعث می شود همه یا بخشی از نور تابیده شده به آن ها منعکس شود و در نتیجه به رنگ همان بخش از طیف نور که از اشیا به چشم منعکس می شود، دیده شوند.

    3 – چشم انسان که نور بازتاب یافته از سطح اشیا را در یک فرآیند پیچیده به وسیله سلول های نوری شبکیه تشخیص می دهد.

    توضیح آنکه در شبکیه دو دسته سلول نوری وجود دارد.

    یک دسته سلول های استوانه ای که تیرگی و روشنی را تشخیص می دهند و دسته دیگر سلول های مخروطی که رنگ ها را تشخیص می دهند.سؤالات 1 – اهمیت رنگ را در هنرهای تجسمی بیان کنید.پاسخ : رنگ را می توان عنصر اصلی کار هنرمندان نقاش دانست .

    این هنرمندان برای ابداع آثار خود بیش از هرچیز از رنگ استفاده می کنند.

    در آثار گرافیکی ، رنگ و نحوه ی کاربرد آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    همچنین در مجسمه سازی، عکاسی، سینما، معماری و شهرسازی و صنعت، اهمیت رنگ و کاربرد آن بر هیچ کس پوشیده نیست.2 – منشأ رنگ های جوهری را توضیح دهید.پاسخ : این جوهر معمولاً منشاء آلی دارند و از انواع گیاهان و حیوانات به دست می آیند.

    برگ، پوست میوه و چوب بسیاری از گیاهان برای به دست آوردن رنگ های جوهری استفاده می شوند.

    چای و قهوه نیز جزء رنگ های جوهری هستند.

    علاوه بر این ها رنگ های جوهری به طور مصنوعی نیز ساخته می شوند.3 – رنگدانه چیست ؟

    توضیح دهید.پاسخ : رنگدانه ها ذرات بسیار بسیار ریز جامدی هستند که در مایعات نامحلول اند.

    این مواد به طور طبیعی موجوداند مثل انواع خاک ها و گردهای سنگ ها و فلزات رنگین.

    از قرن هجدهم به این سو رنگدانه ها به صورت مصنوعی از مواد معدنی و اسید فلزات نیز ساخته می شوند که دارای تنوع بسیار زیادی هستند.

    رنگ ها معمولاً از مخلوط رنگدانه ها و بست ساخته می شوند.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.
     

براي شناخت بهتر هنرهاي تجسمي مثل نقاشي ، مجسمه سازي ، گرافيک ، معماري و غيره . بايد عناصر اصلي بصري را که در حقيقت پايه و اصول کليه هنرهاي تجسمي است ، بشناسيم اين عناصر عبا رتند از نقطه ، خط ، سطح ، حجم ، بافت ، حرکت ، رنگ کليه عناصر فوق به صورت مشت

خط ، گاه بر اثر تلاش مستقیم در جهت ایجاد آن پدید می آید و گاه در اثر ارتباط دوسطح یا دو رنگ یا کناره شکل و فرم در ارتباط با فضا، ایجاد می شود. در حالت اول، خط تجسمی پدید آمده، نیرویی متحرک و پنهان را در طول مسیر حرکت خود جا به جا نموده، از بار عاطفی و حسی برخوردار است. در حالت دوم، خط جنبشی محسوس نداشته و احساس یا کیفیت تجسمی خاصی را در خود خلاصه ندارد. خط خطی کردن دوران کودکی ...

مباني هنرهاي تجسمي (شکل) سطح يا شکل: سطح سومين عنصر بصري است که داراي دو بعد “طول و عرض” و بدون ارتفاع است که به وسيله خط محدود شده است؛ فضايي دو بعدي که از حرکت خط بر صفحه پديد مي آيد. اين عنصر فاقد عمق به صورت مثبت و منفي ديده مي شود.

مباني هنرهاي تجسمي چيست؟ ايجاد آثار هنرهاي تجسمي و درست درک کردن آن ها نياز به يک شناخت اوليه از اصول و مباني هنرهاي تجسمي دارد. همين دليل اين مباني را مي توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهاي تجسمي و بصري تعبير کرد. آشنا شدن با مباني هن

مبانی هنرهای تجسمی را میتوان به دستور زبان گرامر تشبیه کرد. هر کس به زبان مادریش می تواند صحبت کند بی آنکه دستور وقواعت آن را بتواند اما اگر کسی دستور زبان خود را بداند ساختار structure زبان را می شناسد و نتیجتا درست تر حرف می زند و در مورد هنر نیز این امر صادق است هنرمند به هر حال هنرآفرینی می‌کند اما اگر قواعد و اصول زبان خود را بشناسد نه فقط درباره کار خود درک روشن تر می دارد ...

فصل اول – مبانی هنر های تجسمی مبانی هنرهای تجسمی چیست؟ ایجاد آثار هنرهای تجسمی و درست درک کردن آن ها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی هنرهای تجسمی دارد. همین دلیل این مبانی را می توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد. آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی می تواند تا حد زیادی در درک کردن جهان بصری مؤثر باشد. آنچه در روزگار ما در قالب هنرهای تجسمی ...

منشاء خط خط از رد نقطه‌ای شکل می یابد که به وسیله یک یا چند نیرو به حرکت در آمده است. دخالت نیروی خارجی، نقطه ایستا را مبدل به خطی پویا می‌کند. این مشهودترین تضادی است که می‌توانیم میان نقطه و خط تصور کنیم. اگر نقطه به وسیله نیروی به جلو رانده شود از آن خطی مستقیم نتیجه می‌گردد. (تصاویر در فایل اصلی موجود است) نقطه، خط، منتهای خط[1] به طور کلی خط از سه طریق به وجود می‌آید: 1-خط ...

مقدمه آموزش عمومی هنر در نظام آموزش و پرورش ایران از غفلت و بی توجهی تاریخی رنج می برد این در حالی است که در طی حدود دو دهه گذشته ، نظام های آموزش و پرورش پیشرفته در جهان فعالیت های گسترده ای را برای بر طرف کردن این نقیصه اساسی آغاز کرده اند . دامنه این فعالیت ها در حدی است که برخی از این دوران به عنوان دوران « احیای آموزش هنر » نام برده اند . * مشکلات و ضعف های موجود د رآموزش ...

مقدمه: مباني هنرهاي تجسمي را ميتوان به دستور زبان گرامر تشبيه کرد. هر کس به زبان مادريش مي تواند صحبت کند بي آنکه دستور وقواعت آن را بتواند اما اگر کسي دستور زبان خود را بداند ساختار structure زبان را مي شناسد و نتيجتا درست تر حرف مي زند و در مورد

مبانی هنرهای تجسمی را میتوان به دستور زبان گرامر تشبیه کرد. هر کس به زبان مادریش می تواند صحبت کند بی آنکه دستور وقواعت آن را بتواند اما اگر کسی دستور زبان خود را بداند ساختار structure زبان را می شناسد و نتیجتا درست تر حرف می زند و در مورد هنر نیز این امر صادق است هنرمند به هر حال هنرآفرینی می‌کند اما اگر قواعد و اصول زبان خود را بشناسد نه فقط درباره کار خود درک روشن تر می دارد ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول