ونسان وان گوگ از سن بیست و هشت سالگی شروع کرد و در سه سال آخر عمرش که به شدت از تنهایی و عارضه ناشی از بیماری روانی رنج می برد، استعدادش شکوفان شد و بیشترین نقاشی ها و طراحیها ی مشهورش را بوجود آورد.
او در سی ام مارس 1853 در گروت زوندرت در برابانت یکی از ایلات هلند بدنیا آمد و پدرش یک کشیش پروتستان بود. وان گوگ در ابتدا در یکی از گالری های هنری شهر هوگو که یکی از شعب شرکت عمویش بود به فروشندگی تابلو مشغول شد. در 1873 شرکت او را به شعبه ای در لندن فرستاد. وان گوگ در آنجا بلافاصله عاشق دختر مهمانخانه چی شد. در سال 1875 او به پاریس فرستاده شد و سرپرستی شعبه آنجا را به عهده گرفت. اما یک سال بعد به علت بدخلقی و عصبانیت با مشتریان توسط شکرت از کار برکنار گردید.
وان گوگ بعد از دو ماه بیکاری به انگلستان برگشت و در مدرسه ای ابتدائی در رامس گیت به آموزش زابن فرانسه پرداخت. او بزودی به این نتیجه رسید که کشیش بشود زیرا می گفت این شغل قدرت روحی اورا می افزاید. بنابراین درباره آینده اش به چاره اندیشی پرداخت. وان گوگ از معلمی دست کشید و در «دوردرخت» در کتابفروشی به کار مشغول شد ولی پس ا زچند ماه به آمستردام رفت و در امتحان ورودی دانشگاه شکرت نمود تا به تحصیل در رشته الهیات بپردازد. وان گوگ که تضاد بین تعالیم انجیل و رفتار کلیسا را با چشم می دید صلاح دید که به جای رفتن به دانشگاه شغل کشیشی را انتخاب نماید بهمین جهت در 1878 پیشقدم شد تا بعنوان کشیش به یکی از معادن بلژیک در منطقه بوریناژ برود تا بدینوسیله خود را وقف مردم نماید.
او زندگیش را وقف کارگران معدن کرد و در دوران بدبختی و اعتصاباتشان کمکهای زیادی به آنها نمود، ولی همین امر باعث شد که کلیسا وی را طرد نماید، ولی او به زندگی خود در این ناحیه در نهایت فقر و ناامیدی شدیدی ادامه داد و در همین زمان بود که برای اولین بار به کار طراحی پرداخت.
تئو یعنی برادر وان گوگ (تاریخ تولد 8-1864) که در این موقع برای شرکت گوبیل کار می کرد با فرستادن مقادیر ناچیزی پول در ماه او را تشویق به این کار نمود. وان گوگ در بروکسل به فراگیری طراحی و نقاشی مشغول شد و تصمیم گرفت که بالاخره نقاش بشود.، آثار او هم از نظر رنگ و هم از نظر خط زمخت و خشن هستند و بیانگر افسردگی و غم او می باشند.
در سال 1885 هنگامی که پدرش مرد بیشتر تحت تاثیر سبک روبنس و آثار چاپچی های ژاپنی نقاشی می کرد که هر دو اینها باعث شدند تا او را از ارزش احساسی رنگهای درختان آگاه سازند. در فوریه سال 1886 به پاریس رفت تا با برادرش تئو زندگی کند و در آنجا بود که توانست با نقاشان امپره سیونیستی مانند کامیل پیسارو (1831- 1901) ، ژرژ سورا (91-1859) و پل گوگن (1848-1903) ، آشنا شود.
وان گوگ علیرغم کوششهای تئو نتوانست در طول عمرش تابلوهایش بجز یکی را به فروش برساند. در سال 1885 بود که اولین کار قابل توجهش یعنی سیب زمینی خورها را نقاشی کرد، ولی مشاهده رنگهای درخشان امپره سیونیستها به این نوع رنگ آمیزی او خاتمه بخشید. در فوریه سال 1888 او به جنوب فرانسه به شهر آرل به خاطر رنگ و نور عزیمت نمود و در آنجا بود که دوران پر بار فعالیتش در نقاشی شروع گردید. او می خواست در آرل انجمن نقاشان را تاسیس
نماید و در این اواخر بود که برادرش تئو برای او خانه کوچکی اجاره نمود و کمی بعد گوگن، نقاش فرانسوی که بعدها تمدن غربی را مطرود دانسته و به جزایر ناهیتی رفت به تقاضای تئو پیش وان گوگ گوگن و وان گوگ در اینجا با هم نتوانستند سازش کنند و پس از آخرین دعوا وان گوگ در حالت ناراحتی می خواست دوستش را بکشد ولی بالاخره نرمه گوش خودش را برید . گوگن تئو را از این امر مطلع نمود و سپس عاقلانه آنجا را ترک کرد. وان گوگ در سال 1889 در بیمارستان سنت پل در سنت رمی بستری شد. و در آنجا علیرغم زبانی که برای سلامتیش داشت به نقاشی پرداخت. در 1890 دوباره تئو را در پاریس ملاقات نمود ولی بالاخره مجبور شد تحت مداوای پزشکی بنام دکتر گاشه که یکی از دوستان امپره سیونیستها بود قرار بگیرد. دو ماه بعد او خود را هدف گلوله قرار داد و دربیست و نهم جولای 1890 زندگی را بدرود گفت.
همانطور که جزئیات زندگی وی نشان می دهد او در دوران سلامت یکی از بهترین مردان حساس و متعصب مذهبی بود ولی در موقع ناخوشی بکلی تنها و دیوانه می شد. تندی خلق و خوی او تمام افراد خانواده را بجز تئو از خود بیزار کرده بود. و این تنها تئو نبود که مصرانه تا آخر در کنار او ایستاد. شکست از عشق و همچنین از دست دادن دوست ایده آلی مثل گوگن وی را به افسردگس و ناامیدی مطلق کشاند. به هر حال در ظرف نه سالی که وی به نقاشی مشغول بود متجاوز از ششصد تابلو روی بوم و حدود هزار طراحی و آبرنگ بوجود آورد که با ارزش ترین آنها مربوط به دوران اقامتش در آرل می باشد. با ارزش ترین نقاشیهای او مملو از احساسی فوق العاده است که از آگاهی از طبیعت حکایت می کنند. نامه های قابل توجه او بیانگر زندگی و تنهایی و انسان دوستی اوست که مملو از احساسی شدید و بینشی درونی می باشد و این خود در کمتر کسی میتواند پیدا شود. متاسفانه به این مسئله در ظرف زندگی کوتاه او توجهی نشده است.
کمپوزیسیون
کمپوزیسیونهای وان گوگ غالباً بر اساس ساده ترین اسکلت بندی خطی پی ریزی شده اند. و این نوع کمپوزیسیون و تکنیک ساده آن را از امپره سیونیستها یاد گرفته بود.
وان گوگ جالب ترین بخش نقاشی را در قسمت بالای تابلو می گنجاند و قسمت پائین را که سطح وسیعی بود به صورت خالی باقی می گذاشت.
مسئله ای که وانگوگ در کمپوزیسیون دائما مورد استفاده قرار می داد با این حقیقت مربوط می شد که زنده بودن و با حرکت بودن فرمهایی که او نقاشی می کرد دائما باعث می گردید که فرمها به لبه های تابلو هجوم ببرند. حتی هنگامی که وی سطح ساده ای نظیر آسمان، دریا و یا زمینه چهره ای را نقاشی می کرد چنان عمل می نمود که حالت مواج و متحرکی به خود می گرفتند و دارای ریتمی مخصوص به خود می شدند. برای اینکه این منحنی ها و موجها و فرمهای رقصان با کناره های تابلو که خطوطی مستقیم هستند ناهماهنگ نباشند، گاهی یک سری خطوط مستقیم به همراه خطوط امواج و فرمهای گرد بکار می برد تا با کناره تابلو هم آهنگ شوند.