در تعریف واژه « نگارگری » که برخی از صاحب نظران از آن با نام « مینیاتور » یاد کرده اند نظرات متفاوت و گاهی کم و بیش شبیه به هم نیز ارائه شده است . از جمله در « فرهنگ معین » ذکر شده است : « مینیاتور ، تصویری کوچک است که در آن ریزه کاری به کار رفته باشد. نوعی نقاشی خاص در مشرق زمین که در آن قواعد علم مناظر ومرایا و کالبدشناسی رعایت نمی شود و در آن رنگ جنبه تزیینی دارد و ضمناجزئیات با ریزه کاریهای خاص نشان داده می شود. »
« در فرهنگ عمید » آمده است که : « مینیاتور ، نقاشی همراه با ریزه کاری و استفاده از لاجورد ، طلا و آب روی کاغذ یا فلز است که بیشتر در مشرق زمین معمول است. »
گروه دیگری از صاحبنظران هم مینیاتور را کلمه ای فرانسوی می دانند کمه از ترکیب دو واژه « مینی موم »( به معنی کوچک و خرد ) و « ناترال » ( به معنی طبیعت ) مشتق شده که نهایتاً به معنای « طبیعت کوچک » است.
« ویل دورانت » ( نویسنده کتاب تاریخ تمدن ) در تعریف مینیاتور می گوید :« کلمه ی مینیاتور مشتق از واژه ایبری » مینیوم « به معنای سرنج است که رومی ها از اسپانیا وارد کردند. رنگ آن ارغوانی روشن و در تذهیب کتاب بس مطلوب است. »
« اکبر تجویدی » در کتاب خود اصطلاح مینایتور را برگرفته از « مینیوم » ( به معنای رنگ قرمز خاصی که از شنگرف و مینیوم است ) می داند که در آغاز کتابها را نز د ملل مغرب با چنین رنگی می آراستند.
گروهی از محققان ، واژه فارسی نگارگری را به جای « مینیاتور» پیشنهاد داده و برکاربرد آن به جای مینیاتور ( که در غرب هم به تصویر کوچک تزیینی توام با برخی ریزه کاریها اطلاق می شود. ) اصرار می ورزند.
با عنایت به آنچه گفته شد باید ذکر شود که : « نگار گری تصویر عالم خیال است به معنی فلسفی آن و رنگهای غیر واقعی ». یعنی غیر از آنچه که در عالم جسمانی محسوس است و احتراز از نشان دادن دورنماهای سه بعدی همان اشاره به تصویر عالمی است غیر از عالم سه بعدی مادی که ظاهر بینان ممکن است تصور کنند موضوع نقاشی نگارگری است.
نگارگران ایرانی با این اعتقاد و بینش و با تغییرات در عناصر و فضای مادی کوشیدند راهی برای القای جهانی غیر مادی و معنوی باز کنند. نگارگری ایران تجسم و خلق هر چه بیشتر زیبایی هاست که در خیال روشن هنرمند نقش می بندد و این چنین است که هنرمند سعی می کرده تصویری خلق کند که توجه بیننده را جلب کند و به طبیعت اعتنایی نداشته است. نگارگر بعد را می دید و می شناخت ، ولی از ان دوری می کرد چرا که دوری اجسام و کوچک شدن آن را خطای چشم سر می دانست. پس به چشم دل روی می آورد.
او به طور ارادی از به کاربردن علم مناظر و مزایا دوری می جست. نگارگری ایرانی به آثار نور چندان توجهی ندارد، چرا که آنان را شکوه نور الهی مجذوب ساخته و تمامی صفحات را نورالهی برای آنان یکسان روشن کرده است.
منظره سازی در نقاشی نگارگری ایرانی اغلب خیالی و افسانه آمیز است. تخته سنگها بیشتر مرجانی شکل ، رنگارنگ و تیره فامند. ریگهای بیابان طلای گداخته است. جویبارهای رشته مانندی از میان آن می گذرد که در کنارش سبزه و شاخه های لرزان به طرز معجره آسایی روییده است.
تصاویری که در حوزه فرهنگ اسلامی – به خصوص در سده های پانزدهم وشانزدهم ( نهم و دهم ه . ق.) به دست نگارگران ایرانی آفریده شده ، به سبب خصوصیات معنایی، صوری و فنی شان از سایر آثار تصویری مربوط به فرهنگ های دیگر کاملاً متمایزند.
نگارگری ایرانی تفاوتی اساسی و ذاتی با نقاشی طبیعت گرایانه اروپایی دارد ونیز در اصول فلسفی و معیارها و قواعد زیبایی شناختی با هنر تصویری خاور دور و هند متفاوت است. همچنین به غلط بر آن نام « مینیاتور» نهاده اند، چرا که جزء در مورد کوچکی اندازه و برخی ظرافتهای فنی ، وجه تشابه دیگری بامینیاتورهای اروپای قرون وسطی ندارد.
اگر چه شروع نقاشی درایران را می توان مربوط به هزاره های پیش ارز میلاد دانست که در « میر ملاس»( در لرستان ) کشف شده و نگاره هایی از رزم ، شکار ، انسان و حیوان را به تصویر کشیده است ، اما آغاز نگارگری به مفهوم دقیق آن را باید به دوره ساسانی مربوط دانست که توسط « مانی » نقاش و نگارگر چیره دست آن زمان موجودیت می یابد .
مانی که مدعی نبوت می شود ، هنر نقاشی و نگارگری را برای تبلیغ و ترویج آیین خود به کار می گیرد. به دستور او تالارهایی به نام « نگارستان » ساخته می شود. بر دیوار این تالارها داستان خلقت آدمی و سرنوشت وی بر پایه اعتقادات آیین او نقاشی می شود با سیر در نقاشی های نگارستان فلسفه ی وی را در می یابند.
با ظهوردین مبین اسلام ، نگارگری ایرانی تا مدتی دچار توقف شد ، اما دیری نپایید که هنر نگارگری ایرانی ( البته با تغییراتی ) اساس و مبنای نگارگری اسلامی شد.
با روی کار آمدن عباسیان و حمایت ایرانیان، بغداد به عنوان مرکز اصلی نگارگری و تصویرگری کتب درآمد و مکتب بغداد یا عباسی این امکان را یافت که نخستین نمونه های تصویرگری در کتب پس از اسلام را که بیشتر جنبه علمی و فنی داشت ،به وجود آورد.
از مکتب بغداد ( مکتب عباسی ) که بین سالهای ١٣١ تا ٦٥٦ ه . ق رواج داشت ، آثاربسیاری بر جای مانده که از جمله می توان به کتب گوناگونی تصویر شده در این دوره به ویژه « التریاق » « رسائل اخوان الصفا » ، « عجایب المخلوقات قزوینی » و « نسخه قابوس نامه » ، « دیسقوریدوس » ( مختص دارو شناسی ) ، « فی معرفت الخیال الهندسیه » ، « کلیله و دمنه » و « مقامات حریری » اشاره کرد .
از خصوصیات نگاره های این دوره آن است که نقوش و شکل جانوران و اشخاص قدری درشت تر ترسیم شده است. در مجالس ، رنگ زمینه یا اصلاً نیست و یا بسیار اجمالی است. رنگهایی که در نگاره ها به کاررفته است، محدود اما تناسب آنها با یکدیگر بسیار دقیق ولطیف صورت گرفته است ،چهره افراد به نژاد« سامی » ( عربی ) تعلق دارد ، اما نفود شایان توجه هنرمندان بیزانسی را نیز در این تصاویر می توان مشاهده کرد. صاحبنظران « عبدالله بن فضل» را مشهورترین نقاش شیوه عباسی می دانند و نسخه خطی کتاب « خواص عقاقیر » گیاهان از آثار اوست. مصور ساختن کتاب در مکتب سلجوقی به شیوه ای خاص و با خصوصیاتی بیشتر ایرانی و کنار گذاشتن خصلتهایی که در شیو ه عباسی رواج داشت ( مثل خصوصیات نژادی و لباسهایی به سبک مسیحی ) ادامه یافت.
از جمله کتب مصور شده در این دوره می توان « صورالکواکب » ،« اندرزنامه » ،« مفید الخاص » (تألیف زکریای رازی درباره خواص گیاهان و دفع بیمارریهای گوناگون ) ، « خواص الاشجار »، «طب جالینوس »، «سمک عیار »،«کلیله و دمنه »، « الاغانی » و « شاهنامه کاما» را نام برد.
در مکتب سلجوقی ، نقوش و تزئینات در متن رنگ آمیزی شده پدیدارگشته اند. معمولاً زمینه را با رنگ سرخ می پوشاندند . در صورتی که تصاویر در مکتب بغداد بدون رنگ آمیزی زمینه نقش می شده است. در نسخ خطی دوران سلجوقی ، نقاشی روی صفحه کتاب مستقیماً انجام می گرفته و از چین و چروک ها ی لباس به شیوه مسیحی رایج در مکتب عباسی اثری نیست. لباسها را با گل و گیاه و نقوشی به سبک اسلیمی تزیین می کردند. از نگارگران شاخص این دوره می توان از « ابوتراب» و « فخرالدین حسین بدیع نقاش » نام برد.
در دوره ایلخانان شاهد تأثیر پذیری نگارگری ایران ، از نگارگران چینی هستیم که همراه با فرهنگ و هنر چین (که به تصرف مغول ها در آمده بود) به سرزمین ما راه یافت . مکتب مغول ( =مکتب تبریز اول ) تلفیقی از نگارگری چین و ایران است. در جایی بیشتر خصوصیات نگارگری چینی و در جای دیگر خاصه های نگارگری ایرانی به چشم می خورد. ، اما آنچه مسلم است نفوذ طبیعت گرایی چینی در این آثار زیاد بوده و بسیاری از عناصر آن از هنرِ خاور دور ، خصوصاً چین به عاریت گرفته شده است.
از جمله آثار هنری به جای مانده از این دوران که در تبریز موجودیت و مرکزیت یافت، چند کتاب مصور« منافع الحیوان » ، « جامع التواریخ »، « کلیله و دمنه » و « شاهنامه » است که در موزه ها و مجموعه ها نگهداری می شود.
از نگارگران مکتب مغول می توان از « محمود بن محمد علی توسی کاتب » ، « استاد احمد موسی »، « امیر دولتیار» و « مولانا ولی ا... » نام برد.
مصون ماندن شیراز از هجوم مغول ها موجب شد شیراز به عنوان محلی امن مورد توجه بسیاری از هنرمندان و دانشمندان قرار گیرد. درآغاز انحطاط ایلخانان ، هنرمندان و نگارگران در دو مرکز عمده- شیراز وبغداد – که کانون هان هنری دوران مذکور به شمار می آمدند. از آن جا که بسیاری از هنرمندان و نگارگران که در بغداد و در حکومت جلایریان بودند از شاگردان و پرورش یافتگان استادان شیراز بودند. نگاره ها و کتب مصور شده در این دو شهر را به عنوان « مکتب شیراز » بررسی می کنیم ، مکتبی که نگاره ها ونسخ مصور به دست آمده از ان چنان زیبا و متنوع است که خود پژوهش و نگارش مستقلی رامی طلبد.
بررسی مدارک موجود در زمینه نقاشی کتاب در زمان تیموریان نشان می دهد، کهنترین کتابهای مصور این دوران نیز در شیراز نگاشته و تزیین شده است. بدین ترتیب ملاحظه میشود که این مرکز توانسته است با حفظ اصالت شیوه های کهن الهام دهنده سایر مراکز هنری نیز باشد.
امروزه چند نسخه از شاهنامه که پیش از استیلای تیمور بر ایران در شیراز رقم زده شده ، در دست است، تصاویر آن از تداوم سنتهای عصر ساسانیان حکایت میکند.همچنین تصویرهای « شاهنامه ٧٣٣ ه. ق » (موجود در کتابخانه دولتی سن پطرزبورگ ) نمونه های خوبی از نقاشی نسخ در شیراز در آن زمان است، این کتاب دومین نسخه از کهنترین کتب خطی و مصور شاهنامه فردوسی به شمار می آید.
در مکتب شیراز ، نسخ دیگری نیز از شاهنامه فردوسی به تصویر کشیده شده که از آن جمله می توان به « نسخه کتابخانه توپقاپوی اسلامبول » (٧٧٢ه.ق ) ، « نسخه کتابخانه سلطنتی قاهره » (٧٩٦ه .ق.) «نسخه موزه بریتانیا »( ٨٠٠ ه. ق)اشاره کرد. همجنین در موزه رضاعباسی و کاخ موزه گلستان نیز اوراق و نسخی از شاهنامه فردوسی که در مکتب شیراز کار شده وجود دارد که هر کدام نشان دهنده مرحله ای از سیر تحول نگارگری در شیراز است.
از دیگر کتب ، « شاهنامه وزیر قوام الدین » و نیز « مونس الاحرار» است. نقشهای این کتاب که هم اکنون درموزه های جهان پراکنده است ،از لحاظ نو آوری در خور توجه فراوان است. کتاب نامبرده را می تون دایره المعارف به شمار آورد . تصاویر آن روی ردیفهای نوار مانندی که متن بیشتر آنها سرخ رنگ است، نقاشی شده است.
در زمان حکومت « جلایریان » به ویژه در زمان « سلطان احمد جلایر » هنر بسیار مورد توجه قرار می گیرد و از این دوران چند کتاب معروف به جای مانده که « عجایب المخلوقات » (نوشته قزوینی ) از آن جمله است، اما زیباترین این کتابها، « دیوان خواجوی کرمانی» است که در سال ٧٩٩ ه . ق به دست نگارگر ایرانی « جنید» و خط خوشنویس معروف « میرعلی تبریزی » نوشته شده است.
صاحبنظران معتقدند بسیاری از خصایص اسلوب تیموری را که بعداً در هرات رشد کرد ، در نقاشیهایی که طی سالهای ٨١٣- ٨١٤ ه . ق در شیراز پدید آمده را می توان جستجو کرد همچنین معتقدند مرکز و مهد مکتب نگارگری تیموری ، شیراز بوده است . در این زمان رنگها متنوع تر ، پخته تر و لطیفتر شد و انواع رنگهای ارغوانی ، صورتی ، قرمز و سبزهای زنده ، زرد، زرنیخی ، اخرایی و... به سایر رنگها افزوده شد. تکامل دانش رنگرزی نگارگران را نیز در این دوران و پس از آن شاهد هستیم .
در نقاشی ، مکتبی که در شیراز رشد یافته بود تا هرات توسعه یافت و پس از آن که شاهرخ و بایسنغر کتابخانه هایی در این شهر تأسیس کردند به تدریج بهترین هنرمندان به آن جا روی آوردند.
از جمله نسخه های مصور تهیه شده در شیراز که با طرحهایی درشت تصویر شد ، « خاوران نامه » ( مربوط به زندگی حضرت علی (ع)) است که در سال ٨٣٠ ه . ق توسط ابن حسام به نظم در آمده و در فاصله سالهای ٨٥٤ تا٨٩١ ه. ق به تصویر کشیده شده است . زیر یکی از این آثار نام نگارگران «فرهاد» با عبارت « کوچکترین بندگان فرهاد » درج شده است.
انسانهای ترسیم شده در این کتاب ، درشت اندام ، نیرومند و با سرهایی بزرگ هستند و رنگهایی روشن دارند و به دور سر حضرت ،شعله هایی طلایی نقش شده است.
مکتب شیراز را باید زنده کننده مستقیم سنتهای نقاشی کهن ایران به شمار آورد ، چرا که در این مکتب خصلت اصلی ایرانی ظهور می کند و در دوران بعد به اوج خود می رسد. از نگارگران این دوره می توان به « استاد شمس الدین » ،«فرهاد» ، «عبدالحی» ، « جنید » و « بابا حیدر» اشاره کرد.
دوره تیموری را باید برجسته ترین دوره نگارگری ایران به شمار آورد و این مهم به زمان شاهرخ و پس از آن بر میگردد . شاهرخ پس از به قدرت رسیدن ،هرات را به پایتختی انتخاب کرد تا شاهد اوج نگارگری و تصویر گری کتب در زمان او و فرزندش باشیم.
از نگارگران معروف زمان شاهرخ باید از « مولانا خلیل نقاش » ( معروف به مانی ثانی ) یاد کنیم . در آن زمان زوجه شاهرخ (=گوهر شاد بیگم ) ، مسجد گوهر شاد را در مشهد ساخت و در هرات هم مصلی و نمازگاهی بر پا ساخت و دو پسرش «الغ بیک » و « بایسنقر» نیز در هنر دوستی با پدر خود همراهی می کردند.
یکی از زیباترین آثار دوره تیموری و مکتب هرات « کلیله و دمنه » (نوشته نصرا... ابوالمعالی ) است که در کتابخاه « کاخ موزه گلستان » نگهداری می شود. تصاویر این کتاب به صورت نگاره هایی جدا از متن و کاملاً مستقل ترسیم شده است. با استفاده از رنگ زرد طلایی آسمان تعدادی از این قطعات رارنگ آمیزی کرده اند. همچنین تنوع گلها و برگها از ویژگیهای این نسخه به شمار می رود و در رنگ آمیزی به زیبایی جلوه گر شده است.مثلاً رنگ زرین آسمان که روی قسمتی از سنگ ها و بدن حیوانات تکرار شده ، تعادل و تناسب بسیار پسندیده ای را در این نقاشی به وجود آورده است. نگارگر کتاب « کلیله و دمنه » را « خلیل نقاش » ( معاصر شاهرخ )می دانند. سبکی که در رنگ آمیزی نگاره های ایرانی به کاررفته روشی است که قرنها بعد نقاشان اروپایی ازآن استفاده کردند. بدین ترتیب که وقتی از رنگی در بخشی از نگاره بهره بردند ، ازهمان رنگ در قسمتهای دیگر تابلو نیز استفاده کردند تا هماهنگی و گردش رنگی لازم ایجاد شود. در حالی که نقاشان کلاسیک اروپایی همیشه یک رنگ را به عنوان رنگ اصلی با تمام رنگ های دیگر ترکیب می کردند. بدین ترتیب که وقتی از رنگی در بخشی از نگاره بهره بردند ، از همان رنگ در قسمتهای دیگر تابلو نیز استفاده کردند تا هماهنگی و گردش رنگی لازم ایجاد شود. در حالی که نقاشان کلاسیک اروپایی همیشه یک رنگ را به عنوان رنگ اصلی با تمام رنگهای دیگر ترکیب می کردند. به طور مثال در تمام رنگها ، رنگ قرمز را مخلوط می کردند و فضای کلی اثر ، رنگی قرمز به خود می گرفت و سبب هماهنگی در تابلو می شد. در اواخر دوره شاهرخ ، نگارگری مرحله اقتباس و فراگیری را پشت سرگذاشت و به دوره تازه ای گام نهاد . مناظر زیبای گل و گلزار و چشم انداز بهاری و پس از آن رنگهای درخشان و زیبا و خروج از رنگی به رنگ دیگر هیچگاه وحدت و استقلال آنها را متزلزل نکرد. از ممیزات دیگر این مکتب، مناظر طبیعی و کوه و تپه هایی است که به شکل اسفنجی و مرجانی کشیده شده است.
یکی دیگر از کتابهای مصور شده در زمان شاهرخ « جوامع التواریخ » ( اثر حافظ ابرو ) است که اوراقی از یک نسخه ارزشمند آن در موزه رضا عباسی نگهداری می شود و شیوه آثار در ترکیب و رنگ آمیزی نشان از اوایل مکتب هرات دارد.
یکی از زیباترین نسخ مصور شده در دوران مذکور که رنگ آمیزی زیبای آن چشمگیر است و از لحاظ کاربرد دقیق و زیبای رنگ سفید شاخص است، شاهنامه معروف به « شاهنامه بایسنغری » است که نگارگر آن شناخته نیست ، ولی خط آن از جعفر بایسنغری است. گو این که گروهی عقیده دارند که احتمالاً نگاره های این شاهنامه ارزشمند که در کاخ موز ه گلستان نگهداری میشود از « خلیل نقاش » یا « غیاث الدین » است.
نگاره های موجود در این نسخه یکی از با ارزشترین و زیباترین شیوه های نگارگری ایرانیان را به نمایش می گذارد. این کتاب با رنگهای متنوع و درخشان و خالی بودن از مکررات و دقت در کشیدن بوته ها وحیوانات و لباسها هنر مکتب هرات را در اوج ترقی خود نشان می دهد.
از امتیارات مکتب هرات ، تمایل نگارگران به دقت در نگاره ها و تفاصیل رسم و نازک کاری آن و تعدد رنگها و انسجام و تناسب آنها و کثرت استهعمال رنگ طلایی و پوشاندن زمینه با گیاهان و بوته ها و رنگ سفید است.
یکی دیگر از نسخ مشهور « شاهنامه محمد جوکی » است . این اثر نمونه ای عالی از هنر نگارگری اواسط دوره تیموری است که وضع نگارگری را نزد نسل پیش از بهزاد به خوبی نمایان می سازد.
پس از با یسنغر ،« سلطان حسین بایقرا » د رهرات فرمانروایی کرد و در کارگاههای دربار او بود که « کمال الدین بهزاد » هنرمند پرآوازه به فعالیت پرداخت. بسیاری این توفیق دوره سلطان حسین را از فعالیتهای وزیر هنرمند و هنر پرور « امیر علی شیرنوایی» می دانند. در این دوره توجه عمده به شاهنامه بود، ولی دیوانهای سایر شعرا مانند خمسه نظامی ، بوستان و گلستان سعدی نیز مورد توجه قرار گرفت.
شیوه هرات را می توان به دو دوره تقسیم کرد :
در دوره اول ، مکتب تیموری به عنوان نمونه ، در نگاره های نسخه « تاریخ علاء الدین عطا ملک جوینی » نرمی و لطافت ، هماهنگی رنگهای آبی و طلایی و آزادی حرکات و حالات طبیعی آدمها دیده می شود. پس از آن شاهد تحولی در سبک نگارگری و تصویر گری ایرانی هستیم که از پیش آغاز شده بود و سبکی خیال و ظریف اندیشی جانشین آن می شود و شعر بر نگاره ها سلطه پیدا میکند. مردها و زنان ظریف شاعرانه می شوند و افق وسعت می یابد. از جمله این کتب ، نسخه « خمسه نظامی » موجود در مجموعه « لویی کارتیه » درپاریس و ممهور به مهر شاهرخ و نیز « شاهنامه بایسنغری » است که مکتب هرات را در اوج ترقی خود نشان می دهد.
دوره دوم تیموری ، سبک هرات را درخشان تر و لطیف تر ا ز شیوه اول نشان می دهد و رنگهای بسیار متنوع و درخشان دارد.
مکتب هرات یکی از مشخص ترین دوره های تجلی نقاشی در ایران است. در این مکتب نگارگری و تذهیب کاری و مرقع سازی به حد اعلای خود رسید و هرات مرکز اجتماعی برگزیده ترین هنرمندان آن زمان بود.
مشهور ترین نگارگر این دوره که بسیاری از باورهای پیشین را در هم ریخت و تأثیر عمیقی بر دیگر هنرمندان داشت و ضمناً واسطه ای شد در انتقال هنر نگارگران هرات به نگارگری وتصویر گری دوره صفویه ، « کمال الدین بهزاد هراتی » است.
پیش از تصرف هرات ( توسط شاه اسماعیل صفوی ) ، گروهی از بازماندگان مغول از حدود سال ٩٠٤ ه .ق سلطنت ماوراء النهر را از چنگ جانشینان بیرون آورده و در آن جا به تشکیل دولتی توفیق یافته بودند. مؤسس این سلسله که « امرای شیبانی » نامیده شده اند، « شیبک خان » بود. عده ای از هنرمندان مستقر در هرات به همراه شیبک خان به بخارا ( پایتخت شیبک خان ) مهاجرت کردند و بدین سان شیوه بخارا را به وجود آوردند که به نظر اهل فن از دو گرایش زمان یعنی گرایش نقاشان هرات و شاگردان آنها که به این شهر مهاجرت کرده بودند و نیز گرایش مستقل بخارا تشکیل شده بود « محمود مذهب » نماینده گرایش مستقل بخارا و « مولانا میرعلی» از جمله هنرمندانی بودند که از هرات به بخارا منتقل شدند.