مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات ، تعصبات و خرافات ، امید ها و ترس هاست و هرگز هیچ اقدام و عملی را نمی توان به تنهایی و بدون توجه به عللی که به آن عمل منتهی شده است فهمید .
توفان تغییرات بزرگی که در اروپا و سایر ممالک رخ داد در قرن 17 و 18 موجب رشد ناسیونالیسم و عقل و خرد شد و مردم دیگر پایبند به اعتقادات کورکورانه نبودند .
از قرن 16 تسلط کلیسا کمرنگ تر و بی اهمیت شمردن مذهب در مردم ایجاد شد .
با ظهور و رواج صنایع جدید و پدید ماشین های بزرگ دلیلی بر این بود که دین کمرنگ تر جلوه کند و توجه مردم بیشتر به مسائل اجتماعی و اقتصادی جلب شود .
ولتر می گوید : " شخصی که مذهبی را بدون سنجش و آزمایش قبول می کند همچون گاوی است که خودش را به زیر بار می دهد" .
رمانتیسسم از تحول روحی انسان های اروپایی آغاز د و تعریف آن راه و روش یا جهتی عقلانی است که بسیاری جنبه ها مانند ادبیات ، نقاشی ، موسیقی ، معماری ، نقد گرایی و تاریخ شناسی در تمدن را توصیف می کند و از قرن 18 تا اواسط قرن 19 به طول می انجامد و شکوفایی آن نیز بین سال 1800 تا 1840 است اصطلاح رمانتیک بنابر نظریاتی از واژه ی رمانس گرفته شده به معنی داستان های بلند با قهرمان احساساتی و افسانه های قرون وسطایی رمانتیسم ابتدا به مثابه یک جریان فکری در زمینه ی ادبیات، نمایش و فلسفه شکوفا شد.
پایه های اصلی رمانتیک را احساس و شور تشکیل می دهند.
انسان گرایی، فردگرایی و ارتباط ذهنی از طریق بیان احساسات در رمانتیسم جایگزین عقل و فردگرایی باروک و رنسانس شد.
از خصوصیات این دوره اهمیت به زیبایی ها ی طبیعت و وحدت و جودی آن با روح، تمجید احساسات بدون منطق و دلیل ،احساس بدون درک و فهم ،روی آوردن به سوی نفس خویشتن (personality) و حالات او و قوه ذهن او که ناشی از علاقه آنها به وجود بی کران و اشتیاق برای دستیابی به اوست ، جستجوی حقیقت با توسل به آموزهای مذهب کارکردن با افراد بالغ و شخصیت های قهرمانی بدون توجه به شکل و شمایل آنها ، متمرکز شدن روی نفس و جنگ درونی آن ، تاکید بر قوه ی تخیل و تصور برای بالا بردن تجربیات و واقعیات روحانی و معنوی ،علاقه و توجه به مبدا فرهنگ قوم و محل و سنت آنها و ملی گرائی ، توجه به قرون وسطی ، تمایل به سوی چیزهای بیگانه عجیب و غریب و مرموز و خارق العاده بود.
دیدگاه جدید نسبت به هنرمند به صورت یک فرد خالق متعالی که روح احساس مخلوق آن بسیار مهمتر از قوانین سخت و روش های سنتی قدیم است.
رمانتیک ها در برابر واقعیت موضعی نا استوار داشتند و بر حسب جریان های زمان به جهت های متضاد کشیده می شدند.
یکی از اعتقادات رمانتیک ها این بود که هویت واقعی فرد در وجود خودش است و جستجوی برای هویت شخص را در آثار هنری و زندگی او می فهمیدند.
فکر ناسیونالیسم از ابتدای دوره رمانتیک خلاف دوره کلاسیک در فکر هنرمندان بود و همچنین ،رد قوانینی که مشخصه دوران کلاسیک بودند مانند نظم، آرامش ، هارمونی ، تعادل ، ایده آل گرایی و عقل گرایی.
در نقاشی از رنگ های تابناک و سوزنده ، مضمون متعارف، چهره عادی ، عشق به طبیعت و بروزاتش توجه می شد .
در دوره رمانتیک بالاترین ارزش در هنرها را به موسیقی دادند .
نووالیس می گوید :" باید چنان نوشت که انگار قطعه موسیقی می سازیم یا جان ما برای درک موسیقی باید اثیری شود".
فلسفه هنر رمانتیک هگل تاریخ هنر را بر 3 پله استوار می داند : 1- هنر نمادین : در این هنر درون مایه اندیشگون و روحانی نتوانست بر عنصر حسی چیره شود و فقط اشاره ای به آن می توانست باشد معماری کاملترین هنری که درون مایه و شکل آن را نشان می دهد.
2- هنر کلاسیک : همخوانی درونمایه اندیشگون با عنصر حسی و یگانگی شکل و محتوی از ویژگیهای این هنر است در هنر نمادین انسان غایب است و توجه به خدایان است خدا برتر از انسان است و برای اشاره به آن نیازی به انسان نیست اما هنر کلاسیک توجه به انسان دارد خدایان منش و خواست های انسانی دارند روح محدود در غالب یک بدن جای می گیرد خصوصیات این هنر در مجسمه سازی بیشتر نمایان می شود.
3- هنر رمانتیک : که در آن جسم انسانی محدودتر از بیان امر مقدس و متعالی است و هر شخص در بهترین حالت بیانگر تکامل روح خویش است و نه نماینده امری کلی و اخلاق جمعی جدال ها و درام ها پیکار ها ی فردی هستند و نه جنگ هایی میان بینش های ژرف تر و همگانی تر (برخلاف دوره کلاسیک).
روح رمانتیک در بازگشت به خود، خود را باز نمی یابد که هگل آن را در قالب کلام ، "پاره پاره شدن" تعریف می کند هنرمند تلاش می کند به سوی لایتناهی مطلق برود و هرچه پیش می رود نمی رسد و ناچار بازگشته به دنیای جسمانی توجه می کند .
هنر رمانتیک از آگاهی هنری به آگاهی دینی می رسد چون با هنر، بیکرانی روح بیان نشد به دین روی می آوریم .
نقاشی، موسیقی و شعر هنرهای رمانتیک هستند.
موسیقی از همه این هنرها پیش تر می رود و مکان و ابعاد را نفی می کند.
هنری به طور ناب ذهنی که در آن مورد Objective به طور کامل حذف می شود.
در شعر نیز همینطور است.
ضمن اینکه تداوم و حضور هر عنصر مادی از میان می رود.
ما بین دو دنیای ظاهر شده و دنیای درونی قرار داریم و این فاصله که ما در آن هستیم شکافی بین دنیای پدیدار و جهان چیزهای در خود است و ما تنها با هنر می توانیم از این فاصله بگذریم و نه با نیروی خرد ورز ذهن و آگاهی بل با شهود هنری و نبوغ ،هنرمند به یاری نبوغ لحظاتی از این مطلق و دنیای نهانی را می بیند و از آن برای ما خبر می آورد و ما با دیدن اثر هنرمند برای لحظاتی کوتاه از این وحدت با خبر می شویم.
رمانتیک ها توجه به وجود بیکران کردند و تمام تلاششان حاصل اشتیاق برای دستیابی به آن بود، روح یا مطلق حقیقی از دنیای روحانی زاده شده و ایده هنری از روح آن خبرمی دهد و خدا به معنای کلیت در بر گیرنده ی همه چیز در قالب ایده مطلق بیان می شود.
توجه هگل به یزدان شناسی با اندیشه ی او درباره اینکه جستار اصلی فلسفه خداست کاملا آشکار می شود و او به رابطه ی میان بی کران و کرانمند و یا میان خدا و موجودات می پردازد ایده باوران نیز به نسبت بین بی کران و کرانمند از نوع نهفتگی منطقی باور داشتند و ایده و هستی کرانمند را در هستی بیکران می گنجاندند (نسبت خدا و جهان) در ایشان گرایش به اسطوره بسیار زیاد بود.
بنابراین میان جنبش های رمانتیک گونه ای پیوند معنوی وجود دارد .
رمانتیک ها در برابر فلسفه روشنگری به بزرگداشت قدرت تخیل آفریننده و نقش احساس و بینش می پرداختند و همه تاکیدی بود بر رشد آزادانه و کامل شخصیت انسانی یعنی تکیه بر اصالت هر فرد انسانی نه بر آنچه تمامی مردمان در آن هم بهره اند.
برداشت کانت این است که درباره حقیقت نمی توان دانشی نظری به دست آورد ولی نظریه های زیادی درباره شی در ذات خویش داده و همینطور از نظر شلینگ زیبایی طبیعی پایینتر از زیبایی هنری قرار دارد زیرا هنر، ذهن و طبیعت را به هم پیوند می زند و یکی می کند همینطور زائیده ذهن آدمی یا روح subjective است و محصول ذهن انسان اما در عین حال با آگاهی کامل هنرمند نمی باشد بلکه نتیجه کارکرد ذهنی اوست که خودش کاملا خبر ندارد و تسلطی هم بر آ ن ندارد و تحت تاثیر نیروی الهام چیزی می آفریند که فراتر از آگاهی اوست و بیانگر روح زمانه است.
آخرین ویژگی که به آن می پردازیم فقدان دقیق پیام است.
هگل در این باره می گوید :"اثر هنری که صرفا بخواهد همان چیزی را بیان کند که بیشتر در اندیشه وجود داشته هیچ ارزشی ندارد".در پایان می توانیم عقیده ی یک هنرمند رمانتیک را درباره هنر اینگونه جمع بندی کنیم.
هنر تلاشی است برای درک و شناخت فضا و وجودی بی کران که در کلام نمی گنجد و دریافت آن تنها از طریق حس می باشد و این احساس چون زائیده روح هنرمند است به عبارتی از وجود درونی هنرمند خبر می دهد که این ویژگی در کلمه فردگرایی تفسیر می شود و در عین حال چون روح هنرمند متاثر از روح جامعه دورن خودش است فلسفه هنر رمانتیک به عبارتی تلفیقی است از شناخت روح انسان به صورت فردی و جامعه شناسی .
توجه به تاریخ و قرون وسطی در هنر رمانتیک مضامین وابسته به قرون وسطی و مسیحیت و خاور زمین یا دیگر دورآبادهای افسون زده، از مضامین اساطیری ، شرک پرستی و قهرمانی هیجان انگیزتر و هنرمندانه تر شمرده می شد.
حتی معماری رمانتیک در حال و هوای بازگشت به قرون وسطی به پویش در پی ایجاد شوری به سوی عالم خیال و ایمان متعالی همچنان که التجابه دور آبادی افسانه ای و افسون انگیز افتاد و حاصل آن احیای معماری گوتیک بود باضافه اقتباس کمی از معماری خاور زمین .(ساختمان پارلمان انگلیس در لندن از چارلز بری و پیوجین: معماری گوتیک) یوهان وینکلمان نخستین مورخ هنر جدید در سال 1755 کتاب اندیشه هایی درباره تقلید از هنر یونانی را نوشت و هنر یونانیها را کاملترین هنر انسان و یگانه الگوی قابل تقلید دانست زیرا موجب اطمینان ما در شناخت و طراحی آثار هنری خواهد شد و چون آنها (یونانیان) آخرین مرزهای زیبایی انسانی و خدایی را برای ما مشخص کردند ابتدائی ترین مثال در سبک معماری گوتیگ strawbery Hill است که خانه نویسنده انگلیسی Horace walpole است .
همانطور که در سبک های گوتیک ابتدائی مشخص است به جنبه زیبایی و رمانتیک (خیالی و تصوری) بودن کیفیت آن توجه شده نه به اصول ساختمانی و کارکرد آن .
یکی از تحولاتی که در دوران رمانتیک رخ داد (دومین تحول) در حدود سال 1805 بود که همان توجه به فرهنگ، اصل و ریشه ، سرمایه های محلی، افسانه ها و شهرهای بومی و محلی، موسیقی و رقص بومی و توجه به قرون وسطی و رنسانس بود – رمان های تاریخی توسط warlter scaitt به وجود آمد و در همان زمان اشعار انگلیسی در آثار یوهان کیتز Byron Keats و بایرون شلی به اوج خود رسید .
رمانتیک ها از بالا دهای عامیانه و افسانه های خیالی و ماجرا جویانه دوره های قبل اتهام می گرفتند .
رمان هایی همچون آیوانهو توسط sir watter scat و گوژپشت نتردام نوشته ویکتورهوگو در زمره آثار رمانتیکی هستند که داسنان آنها در فرون وسطی رخ دهد .
در فرانسه Wilhem Grimm و تشنخذ با جمع آوری افسانه های مشهور و دیگر عالمان و دانشمندان مثل Johann Gottfried von hearder مطالعاتی در مورد موسیقی محلی و قومی داشتند .
در انگلیس Josephadison Richard Steele بالادهای قدیمی را جمع آوری کردند که از قدرت شاعرانه بالایی برخوردار بود .
داستان های بلند با قهرمانان و افسانه های قرون وسطایی که حاوی ماجراهای خیالی بودند از جمله حماسه مردم پسند شانسن دژست ." داستان گل سرخ " و افسانه های آرتوری ( مربوط به آرتور شاه ) ، تریستم وایزولده " از قدیمی ترین افسانه های آرتوری هستند .
بسیاری از فیلسوفان آلمانی نیز در بسیاری از نوشته های خود همواره به یونان همچون سرچشمه اندیشه های خویش توجه کردند .
در زمینه موسیقی نیز با آمدن واگزدوران عظمت رمانتیسم شروع می شود .
اپرای تریستان و ایزوسوه بین سالهای 1857 و 1859 تصنیف شد .
در این زمان واگنر عاشق فردی به نام Mathild Vesendock عشق می ورزید و تحت تاثیر او و حس وطن دوستانه اش به فلر حلق اپرایی عاشقانه افتاد و به این قصد یکی از داستان های قرون وسطی را که در فرانسه به نام تریستان وایزولده معروف بود انتخاب کرد .
حلقه نیدبونگ اثر واگنر شامل چهار اپرای مفصل است که از افسانه سیبونگ ها که بزرگترین داستان ملی آلمانی است بانضمام قسمتی از افسانه خدایان ژرمنی اقتباس کرده .
اپراکمیک ارنه در دوزخ اثر افن باخ که از افسانه ی قدیمی یونان اقتباس شده ولی از چند حیث با آن اختلاف دارد .
در این اپرا همه اشخاص داستانی و خدایان یونانی وجود دارند ولی شخصیت آنها با آنچه در افسانه های یونانی ذکر شده متفاوت است .
در مجسمه سازی نیز کاملا حس توجه به گذشت نشان داده شده است .
نمونه آن تندیس نشسته جرج واشینگتن ( سمبل آزادی آمریکا ) ( تصویر 688 ) آموزش خدای باستانی و انسان معاصر است .
کلده گیس سده 18 وردای عهد باستان و بالاتنه ارهنه .
تلفیق آرماندسازی و عمو نمایی رئالیستی .
در کل جهانبینی هنرمندان رمانتیک شکل های بیشماری پذیرفت و لبنش را در مجموعه ای از تلاش ها برای گریز یافت که بازگشت به گذشته صرفآ بارزترین آنها بود گریز به آرمان شهر و قصه پریان ، دنیای ناآگاه و خیالی ، به چیزهای غریب و بیگانه و اسرار آمیز، به کودکی و طبیعت ، به رویاها و جنون همگی شکلهای پوشیده و کمابیش پالوده احساس و آرزوی عدم مسئولیت زندگی فارق از درد و رنج و محرومیت بودند .
فشارهای شدید ناشی از جنگ ها و محرومیت های شدید که به قشر عظیمی از مردم تحمیل می شد موجب شد که همه مردم آن زمان به اساطیر یونان و داستان قرون وسطی روی بیاورند و روح بزرگی آزادی و سلامتی جامعه را در شخصیت ها و اسطوره های گذشته پیدا کنند .
از دیگر خصوصیات دوره رمانتیک روح ملی و توجه به آن است که نمودهای بارز آن بالاخص در زبان و ادبیات نمودار می شود که در نتیجه مشکلاتی مانند تسلط بیگانگان و آزار و اذیت آنها به وجود آمد به عنوان مثال در بوهم زبان چک که پیش از سال 1800 در برابر زبان آلمان- زبان سلطه گران اطریشی – رنگ باخته بود از نوبنیان گرفت .
در دهه های 20 و 40 سده نوزدهم کتاب های مهمی به این زبان انتشار یافت .
یک نوع وطن پرستی دیگر به نام پاتریونالیسم نیز از قرون 16 و 17 در اروپا شکل گرفت یعنی افکار فئودالی مرده بود و فکر تازه ی کشور به صورت یک واحد کم کم شکل گرفت .
پیشوا و رهبر این تحول فکری دو وزیر فرانسه به نام ‘’ریشیلیو ‘’ و ‘’ مارزارن ‘’ بودند .
یوهان کتفرید هردر فیلسوفی بود آلمانی که در اواخر قرن 18 تئوری خود را روی هنر عامیانه بنا نهاد و مطالعات دقیقی در ترانه های محلی کشورهای مختلف کرد.
در نتیجه ی نظریات و ابتکارات او آهنگسازان و هنرمندان به اهمیت هنر ها و موسیقی محلی و فولکلر پی بردند و به این ترتیب موسیقی ملی به وجود آمد و همچنین سازهای محلی در ارکستر استفاده شده و به موسیقی رنگ محلی داد .
در این زمینه موسیقیدانان آهنگ هایی ساخته اند از جمله : دانوب آبی اثر یوهان اشتراوس که به مناسبت صلح پراگ و پایان جنگ اطریش و پروس بود .
کارناوال وین اثر شومان که ملودی اش آهنگ مارسیز Marseillarse را داشته که اکنون سرود ملی فرانسه است و قبلاَ جنبه انقلاب داشته .
اتود شماره 12 شوپن در دومینور احساسات وطن پرستانه را در راه آزادی لهستان معنی کرده .
پولونزها و مازورکاها و رقص های لهستانی در آثار شوپن بسیار دیده می شود .
در این دوره به عبارتی ناسیونالیسم ، رئالیسم و اسطوره گرائی در هم آمیختند به طوری که در کتاب خلاصه تاریخ هنر آمده : هنر رمانتیک وصف عواطف و تجربیات بشری چون ترحم و ترس و دردمندی و میهن پرستی و فداکاری و عصیان گری یا باز نمایی حوادث زمان، تمثال سازی مشاهیر و یا تجسم صحنه هایی از زندگی مردم خاور زمین.
ناسیونالیسم بدین ترتیب هنر مربوط به گذشته های تاریخی هر کشور را از نو ارزیابی کرد و هنر گذشته های دور به عنوان دستاورد و حاصل نبوغ تراژدی و ملی ارزیابی شد .
تفکر ناسیونالیسمی گوته در این جمله اش کاملآ هویدا می شود .
وی درباره معماری آلمان می گوید : "دانشمند هنر شناس آلمانی باید خدای را سپاس گوید ولی می تواند اعلام کند که معماری مزبور از آلمان است .
معماری ما است" ( اشاره به معماری گوتیگ).
روح ملی در نگاه اول شاید با گسترش آزادانه شخصیت فردی یا فرد گرایی ناسازگار بنماید اما این طور نیست زیرا کلیت بی کران چون زندگی بی کران است که خود را در موجودات کران مند و از راه آنها نمایان می کند یعنی کلیت های نسبی که برای گسترش کامل خویش نیازمند آنند که شخصیت های فردی آزادانه زبان گویای آنها شود شخصیت هایی که با اصطلاح و بردارهای این روح ها باشد.
رمانتیسم در هر زمینه به فرد گرایی سده هجدهم پشت کرد و ارزش احساس و عاطفه را در هر کجا بیشتر شمرد در آلمان نهضتی به نام Sturm and Drag در ادبیات به وجودآمد که آغاز آن از درامی بود که کلینگر نویسنده ی آلمانی در سال 1793 نوشته بود و دلیل دیگر اوضاع اجتماعی و جدید آلمان و افکار فیلسوفان بزرگ آلمان مانند شلینگ ، هگل و بیش از همه انعکاس افکار ژان ژاک رو سو بود .
نهضتی به معنای طوفان ، مبارزه و هیجان احساسات .
در این مکتب احساسات در بالای عقل قرار گرفته و توجه زیادی به هیجانات و طبیعت می شود ، تا به تمدن تصنعی .
نمونه این عقیده سر گذشت ورتر است که گوته در بیان حال جوانی که بر خلاف همه دلایل عقلانی به خاطر زنی خودکشی می کند نوشته است .
همانطور که در مکتب رمانتیک آهنگسازان به احساسات و عواطف روحی و هیجانات توجه خاصی مبذول داشتند و نمونه بارز آن آثار بتهووون است که با وجود متابعت از قوانین کلاسیک لحن هیجان انگیز رمانتیک را داشته .
توجه به احساسات شدید در گفته های چند تن از هنر مندان دوره رمانتیک کاملاً هویدا است به عنوان مثال : ویلیام وردز ورث : شعر بیان تخیلی و غالباً موزون احساس زورمند است طغیان خود به خود احساس نیرومند است که در آرامش به یاد آمده باشد .
شعر سرریزش خود جوش احساسات نیرومند است .
دولا کروا: موسیقی احساسات را صدا دار می کند.
به گفته هلن گارد نر نویسنده کتاب هنر در گذر زمان معماری به دلیل تناسبی هماهنگ یا بی خطا بودن جزئیات خوب نیست بلکه اهمیت آن به خاطر عواطف لذت بخشی است که در انسان ایجاد می کند و این ویژگی باعث می شود که معماری را خوب تلقی کنیم .
از جمله خصوصیاتی که در موسیقی بیانگر احساسات شدید موسیقی دانان بود عبارتند از : گستره پهناور دینامیک ، زیر و بم و تمپو ، هارمونی رنگارنگ و غنی ، استفاده از رنگ صوتی بیانگر و موسیقی برنامه ای .
موسیقی برنامه ای به این جهت این ویژگی را بیان می کند که در تمام تلاش برای القای احساسات قوی به وسیله تقلید از صداهای طبیعت ، بیان محض یک احساس و یا تعریف یک داستان ، ایده ( که معمولاً تراژدی است ) به ذهن مخاطب است نمونه این ویژگی شاه دیو اثر شوبرت مولداو اثر اسمتانا اورتور فاوست اثر واگز ، سمفونی فانتاسیک برلیوز – اوورتور کنسرت رمئو وژولیت و اثر چایکفسکی ادبیات نیز مقوله ای به نام رمان گوتیک به وجود آمد که تلاشش در فراخوانی به قدرت با احساسات غیر واقعی و تا حدودی وحشتناک است .
نویسندگان گوتیک هرگونه طریقی که بر خلاف عقل گرایی بود را فرخواندند برای ایجاد ترس و تحیر هر چه بیشتر .
همچنین احساسات رقیق ، اندوه ، اشتیاق و هوس رمانتیک گونه مشهورترین نویسندگان این سبک والتر و ژان ژاک روسو هستند .
رئالیسم شلی : یک شعر تصویر تمامی زندگانی است که با تمام حقایق ابدی اش به بیان درآمده باشد .
رئالیسم بازنمایی واقعیت بدون رعایت زیبایی های قراردادی ، بدون گزینش و اصلاح ، شبیه سازی با نگرشی علمی و عقلانی ، واکنش علیه شیوه رمانتیک با خالی کردن مضمون، شبیه سازی با نگرش علمی و عقلانی ، واکنش علیه شیوه رمانتیک با خالی کردن مضمون از عواطف ، وصف زشتی های زندگی ، آنچنان که بر طبقات زیر دست می گذرد .
بازنمایی بدون آرمانگرایی و یا کمال بخشی در مفهوم ، توصیف صحنه یا موجودی با تمام خصوصیات و جزئیات پسندیده یا نا پسندیده اش که قابل بازشناسی باشد و یا در نامی خاص بگنجد آنکه به صورتی آرمانی یا تعالی یافته تجسم یابد و فردیت یا موجودیت مشخص خود را از دست بدهد .
واقع گرایی در نقاشی با کار گوستاو کوربه آغاز می شود که یکی از نمونه آثار وی تابلوی سنگ شکنان می باشد .
(تصویر ) همینطور پیکره ی دارتانیان اثر گوستاو دوره برگرفته از قهرمان اصلی سه تفنگدار دوما ( تصویر) در رابطه با معماری نیز می توان گفتن که اگر چه معماری جزء هنرهای زیباست اما هنری کاربردی است و بنابراین به هر ساختمانی با مصالح و شکل های متناسب برای بهره برداری نهایی می توان ، عنوان واقع گرا اطلاق کرد .
در ادبیات یکی از نویسندگان معروف آثارش حال و هوای رئالیسم دارد .
چارلز دیکنز است .
تمام سختی ها و مشکلاتی که دیکنز در خانواده اش از آن رنج می کشید و تمام مشکلاتی که در جامعه و اطرافش اتفاق می افتاد همه در شخصیت و اتفاقات داستان هایش بازتاب می شود و تمام آنها انعکاس زندگی مردم میانه قرن نوزدهم بود .
طبیعت بشری مفهومی بزرگ در داستان های وی بود از جمله ی این داستان ها و " Nicholas Nickeby و Oliver Towist" می باشد .
فراسیسکو گویا از نقاشانی بود که با بدبینی شدید و هجوی کابوس آسا ، ستمگری زورمندان و عادات سخیف مردم زمان به باد تمقید و تمسخر می گرفت و از بی گناهان حمایت کرد .
مکتب Verism یا Verismo نوعی مکتب رئالیسم است .
نهضتی هنری مبتنی بر استفاده از مضامین روز مره بجای مضامین قهرمانی یا افسانه ای چند نمونه از آثار این مکتب در موسیقی عبارتند از : اپراهای لابوهم و توسکا اثر جاکامو پوچینی ، اپراهای کاوالریا روستیکانا ( سلحشور روستایی ) اثر پی یترو ماسکانی * از خصوصیات دیگر رمانتیک سستی و دردمندی ، غمخواری زیر دستان ، گزینش مضامین عادی و بیان عادی است .
آزادی بیان، تفکر و اندیشه .
هنر اروپا از دوران رنسانس تا رمانتیک به صورتی بوده که تحت سلطه طبقه بندی حاکمه اشراف و کلیسا قرار داشت و هنرمندان نا گزیر بودند برای بسط هنر خود در این مراکز متمرکز شد و هنر خود را به این مراکز ارائه بدهند .
در قرن 18 اشراف در اوج قدرت بودند و برای بیان قدرت و فخر فروشی در تالارها و کاخ های خود از هنرها استفاده می کردند .
با انقلاب بزرگ قرن 18 افکار مردم کاملاً تغییر کرد کاخ اشرافیت واژگون شد و فلسفه انزادی اندیشه و حقوق بر پایه ی هنر استوار گشت ، نخستین کسی که توانست موسیقی را از جنبه اشرافی خارج کند بتهوون بود با آنکه در تمام عمر از اعیان و اشراف سفارش می گرفت اما بر خلاف بقیه در زیر سلطه ی آنان قرار نگرفت به طوری که سه تن از شاهزادگان متعهد شدند که سالیانه به او مبلغ هنگفتی بپردازند و از او توقعی نداشته باشند .
یکی از انواع آزادی در دوره رمانتیک حضور و اهمیت زنان در مجامع ادبی بود و این به عبارتی زیر پا گذاشتن محافظه کاری دوره کلاسیک نیز هست .
حضور زنانی چون کارولین شلینگ ، بتینافون آرنایم ، دوروتی شلگل و سوفی تیک نشانگر این واقعیت است.
هنرمندان در استفاده از سبک نیز از آزادی برخوردار بودند به عنوان مثال چارلز بری از فرم کلاسیک و پیوجین از گوتیک پیسن انگلیسی استفاده می کرد بر قراری و پیروزی آزادی عقاید مذهبی و مدارا نسبت به عقاید مختلف ، تلاش هنرمندان تلاشی است برای آزادی .
روسومی گوید : انسان آزاد به دنیا می آید اما در همه جا یه زنجیر کشیده می شود .
فرد گرایی که خود به نوعی از ویژگی های دوره رمانتیک است نشان دهنده ی آزادی اندیشه است زیرا به هنرمند اجازه می دهد تا با آزادی کامل به بیان عقاید کاملاً شخصی خودش بپردازد .
اگزوتیسیم اروپائیان همزمان با تسخیر و استعمار سرزمین های غیر اروپایی ناآگانه نه فقط مبادله کالا بلکه مبادله فرهنگ و اندیشه را نیز آغاز کردند بنا بر این حرکت رمانتیک از غوغای سیاسی آغاز شد به همراه تأثیر هنرهای خارجی که از کانادا ، آسیا و اطراف جهان می آمد .
رومانتیسم در زمینه ی موسیقی این گونه تعریف میشود : استفاده از رنگ مایه های موسیقایی سر زمین های مختلف .
نمونه آثار این جنبش کار من اثر بیزه ، مادام باتر فلای اثر پوچینی و شهرزاد اثر ریمسکی کرساکف و .
.
می باشد .
در معماری اشتیاق به هنر چینی و باغ سازی در اطراف ساختمان باسبک چینی ( تصویر).
ویلیام تمپل در باره این سبک چنین می گوید : "فاقد نظم و ترتیب اجزایی که به آسانی برای همگان قابل روئیت باشد .
" جان نش نیز بنای غرفه ی شاهی را ( تفریح گاه ساحلی ) به سبک ساختمان گوتیک هندی ساخته است ( تصویر) .
در زمینه نقاشی پدیده ی پر جنبش شکار شیر (لوحه رنگی) دیگر نقاشی ها از زندگی مردم الجزیره باز نمایانگر همان شور و اشتیاق مهنرمندان رمانتیک به افسانه و افسون خاور زمین است .
این توجه به فرهنگ شهر را می شود گفت که رمانتیک از گوته وام گرفت .
نبوغ ، فردگرایی و خود انگیختگی نظریه روسو درباره جستجوی آزادانه هویت نفس ، واقعیت ژرف تراز سنت و میثاق و انسان طبیعی در پشت انسان قرار دادی ساخت اجتماع افکار مردم آن زمان را به سمت درونشان متوجه کرد .
اثر هنری آئینه ایست که ما در آن تصویر ( Bild ) روح یا جان هنرمند را می بینیم ویلیام بلیک نیز با خطی خفیف و مواج و طرح و ترکیبی غیر رسمی هیا کل و همی ، عوالم دینی و درونی خود را به وصف در می آورد .
موسورگسکی می گوید : گمان می کنم تأثیر موسیقی اینست که در هر کسی یک وجود ثانوی را بیدار می کند که خیلی عالی تر و زورمند تر از موجود پست معمولی همه روزه است .
فردریش شیلر : تنها وظیفه شعر یکباره در جان رسوخ کردن است چرا که از جان برخاسته است ویکتور هوگو : علت آنکه ما از موسیقی خوشمان می آید اینست که در دنیای رؤیاها و احلام خود فرو می رویم .
طبایع عالی ، موسیقی را دوست دارند لیکن بهتر آن می دانند که از آن به عنوان وسیله برای دخول در رؤیاهای خویش استفاده کنند .
نوالیس می گوید : هنر مند به اثر تعلق دارد نه اثر به هنر مند .
در اصل نویسندگان دائره المعارف، رمان نویسان انگلیسی، نمایشنامه نویسان و فیلسوفان آلمانی به طرزی فرد گرایانه به انسان می اندیشیدیند و از آن مفهوم ملت بر می گرفتند زمینه رمانتیسم را ساختند .
رمانتیک ها در برابر فلسفه روشنگری به بزرگداشت قدرت تخیل آفریننده و نقش احساس و بینش پرداختند و همه تأکیدی بود بر اصالت هر فرد انسانی نه با آن چه تمامی مردمان در آن هم بهره اند.
طبیعت گرایی برداشت رمانتیک ها از طبیعت این بود که آن را تمامیت زنده ی اندام واری ( ارگانیکی ) می دیدند که به گونه ای با روح هم پیوند است و جامه ی زیبایی وراز را به تن دارد .
میله در آثارش از رنگهای ملایم و شکل های مه آلود به کار می برد و حالتی شاعرانه و طبیعت پرستانه به آثار خود می بخشید نمونه آثارش خوشه چینان ، بذر افشان و .
است .
(تصویر) طبیعت گرایی و ساده سازی تأثیری از برون ریزی نا آگاهانه بسیار زیاد از درون مردم عادی است .
نیاز نقاشی رمانتیک ایجاد عاطفه ای طوفانی و طبیعتی سر کش است و ارضای آن نیاز به سبک سرشار از حرکت و رنگ نیاز دارد و برای اینکه سبکی سرشار از حرکت و رنگ به وجود بیاورند به شبیه سازی رئالیستی توجه می کنند و از آنجا که درنده خویی جانوری در انسان موافق ذوق مردم سده 19 نیست بنا بر این رمانتیسم در پیکره ی جانواران درنده آن را توصیف می کند : مثال : آنتوان لویی باری ژاگور خرگوش را می درد .
(تصویر) هنرمند رمانتیک به منظره سازی مقامی بزرگ بخشیده و آن را چون عاملی برای بر انگیختن عواطف پاک انسانی و بر افراشتن پایه های اخلاقی به کار کشید ( آثار میله و گروهک باربیزون ) مکتب باربیزون نیز بر مبنای چنین علاقه ای پدید آمد گروهی از نقاشان به پیشوایی از "کورو" و "تئودور روسو" ( 1840 ) در دهکده ی بار بیزون واقع در کنار جنگل "فونتن بلو" گرد هم آمدند تا با احساسی طبیعت دوست و شهر گریز و با الهام گیری مستقیم از طبیعت ، منظره سازی را بدون پیروی از مقررات شیوه کلاسیک و نئوکلاسیک هدف اصلی کار خود قرار دهند .
در معماری نیز گلشن آرائی و استفاده از طبیعت کاملاً مبین گرایش معماران رمانتیک به سمت طبیعت است .
در موسیقی نیز اثر بسیار زیبای اسمتانا به نام مولداو است که در آن حس ناسیونالیستی خود را با گرایشی طبیعت گرایانه بیان می کند .
شکست قوانین و هنجارهای هنری دوره ی کلاسیک یکی از قوانین که در قرن 19 شکسته شد محدودیت های فرمی بود ، با توجه به اینکه دردوره های قبل شمار زیادی از آثار در قالب فرم خاصی بود در این دوران آزادی فرم به وجود آمد از جمله آهنگسازانی که این سنت را شکستند موتسارت ( در سونات لاماژور که مارش ترکی در آخر آن بود ابتدا با قسمت آهسته به صورت تم و واراسیون سونات را شروع کرد و دردوسونات آخر فانتزی لحن جدیدی به پیانو در موسیقی داد ) و بتهوون (( در سمفونی پاستوران با 5 موومانی کردن آن و سمفونی 9 با وارد کردن آواز بر خلاف قوانین کلاسیک ) بودند .
در واقع تمام این قوانین و قواعد و فرم ها نمونه کاملی از سلطه اشرفیت بود همانطور که آداب معاشرت آنها با تصنع و به صورتی ساختگی در محافل لازم بود اما بعد از درآمدن از سلطه آنها آزادی قواعد و فرم و .
به وجود آمد اما این آزادی لازم بود چون هنرمند نمی توانست احساسات و عواطف خود را در قالب اصول تغییر نا پذیر بیان کند ولی به این طریق ، دامنه خیال پردازی و بیان احساسات لطیف تر و گویاتر بیشتر شد.
همین طور در ادامه ی صحبت در باره موسیقی رمانتیک شکست قوانین کلاسیک را می توان در سونات های این دوره دید که دارای اپیزودهای تصویر گونه تر و بدون تأکید بر فرم مشخصی است در حالی که در سونات کلاسیک فرم اصلی در درجه اول قرار داشت در زمینه معماری نیز معیار اصلی در ارزیابی کیفیت در رمانتیسم ، بد قوارگی ، جنبه های حیرت آور و عناصر تماشایی است همانطور که در قبل نیز اشاره شد اشتیاق معماران رمانتیک به استفاده از هنر چینی بسیار زیاد بود .
ویلیام تمپل در مورد هنر چینی می گوید : فاقد نظم و ترتیب در اجزایی که به آسانی برای همگان قابل روئیت باشد .