موسیقی شعر معروف الرصافی نگارنده: حسن شوندی دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات استاد راهنما: دکتر محمود شکیب استاد مشاور: دکتر فیروز حریرچی چکیده: در بررسی موسیقی شعر رصافی می توان به انتخاب بحرهای مناسب برای اشعار اشاره نمود.
انتخاب بحر طویل که دارای موسیقی آرام، متین و ویژگیهای امتداد نفس، و قابلیت تفصیل سخن است، برای موضوعاتی چون استبداد ستیزی، بیان حال تهیدستان، رثاء، و بیان شکوه تاریخی و فرهنگی ملتها، نشان از ذوق سلیم و توانای رصافی دارد.
البته گاه شاعر شکیبایی خود را از دست می دهد، و نمی تواند متانت موسیقی شعر خود را چنانکه در بحر طویل حفظ می کرد، پاس بدارد.
بنابراین شعرا و کاسه لبریز شده صبرش را بروز دهد.
افزون بر این دو بحر، وی از بحرهای خفیف، رمل و دیگر بحرها با مهارت تمام، به گونه ای که قدرت و توانایی شعری او را به رخ می کشد، استفاده کرده است.
در موسیقی درونی نیز وی با بکارگیری جناس، تکرار حروف هم صفت یا با صفت های نزدیک به هم، تکرار حرف روی در طول بیت، استفاده از ویژگی حرکات، و نیز کلمات هموزن موسیقی درونی شعر خود ر ایجاد کرده است.
تضاد، مقابله، عکس، حسن تعلیل و برخی دیگر از آرایه های معنوی، موسیقی معنوی شعر او را شکل داده است.
واژه های کلیدی: بحر شعری، امتداد نفس، واج آرایی، مخارج حروف، آرایه های معنوی.
مقدمه: معروف عبدالغنی الرصافی (1875م – 1945 م) شاعر معاصر و نامدار عراقی است که دوران زندگی او با رخدادهای اجتماعی و سیاسی بسیار در کشورش همراه شد.
رصافی نیز مانند بسیاری از عراقیها از تحولات جامعه خود متأثر گردید.
تلاشهای او برای تجدد و مقابله با استبداد و استعمار چهره ای مبارز از او ترسیم کرد.
همین گرایش به بیان مشکلات اجتماعی بود که شعرش را آئینه تمام نمای جامعه عراق گردانید، بگونه ای که او را شاعر آزادی نامیدند.
پرداختن به موضوعات نو پیشگاهی در انتقال شعر عرب و عراق از موضوعات سنتی و کهن به موضوعات جدید را برای او به ارمغان آورد.
پیشگاهی در این زمینه چنان توجه منتقدان و پژوهشگران را به خود جلب کرد، که جنبه های فنی شعرا و فراموش شد.
اما اگر وی ذوق و مهارت ادبی خود را آنگونه که توانائی آن را داشت، در زمینه شعر و ادب بروز می داد بی گمان، جایگاه فنی شعر او نیز بسیار بالاتر از آنچه بود که اکنون است.
و غفلت از آن برای محققان و پژوهشگران توجیه پذیر نبود.
در این مقاله کوشش شده است تا با پرداختن به موسیقی شعر رصافی، ذوق شعری، و عاطفه بی تکلف وی به نمایش درآید، و مهارت فنی او بروز بیشتری یابد.
پیش از پرداختن به موسیقی شعر رصافی، شایسته است تا جایگاه موسیقی شعر بصورت کوتاه بیان شود، و نقش آن در انتقال مفهوم نمایان تر گردد.
مقایسه یک بیت با ترجمه منثور آن این نقش را به وضوح نشان می دهد.
تفاوت در احساس ایجاد شده هنگام خواندن یک بیت و ترجمه منثور آن، نتیجه چینشی خاص در حروف و حرکات بیت می باشد، نظمی که وزن یا بحر شعری نامیده می شود.
بنابراین سخن زبان شعر را می توان آمیخته ای از زبان کلامی و زبان موسیقایی دانست.
زبان کلامی زبانی و زبان موسیقایی دانست.
زبان کلامی زبانی با توانائی محدود است، و انتقال مفاهیم به وسیله آن جز با دست یازیدن به دامان اندیشه و استنباط و تحلیلی عقلی ممکن نیست.
اما زبان موسیقایی شعر محدودیت زبان کلایم را ندارد، زیرا نیازمند ترجمه نیست، و بدون نیاز به تأمل و اندیشه، و به عبارتی بدون اینکه دست عقل و اندیشه به آن برسد، با دل سخن می گوید (شوقی ضیف، فصول فی الشعر و نقده، ص 290)، و افراد امی و غیر امی را بگونه ای مستقیم مورد تأثیر قرار می دهد.
همین ویژگی موسیقی شعر موجب شد تا اعراب جاهلی در حفظ و انتقال شعر و ادب و تاریخ خود بیش از آنکه به چشم خود اعتماد کنند، به گوش خود اعتماد نمایند، و در احساس موسیقی الفاظ و عبارات، مهارت بدست آورند (ابراهیم انیس، دلالت الالفاظ، ص 192).
پس از این سخن کوتاه درباره نقش موسیقی شعر و اهمیت آن، موسیقی شعر رصافی را با توجه خاستگاه آن، در سه محدوده موسیقی بیرونی، موسیقی درونی، و نیز موسیقی معنوی مورد بررسی قرار می دهیم.
موسیقی بیرونی این نوع موسیقی محصول بکارگیری اوزان شعری و بحرهای عروضی است.
وزن در واقع هیأتی است تابع نظام ترتیب و حرکات و سکنات و تناسب میان آنها (خواجه نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، ص 3).
بنابراین یکی از معیارهای سنجش موفقیت و توانائی شاعر وجود تناسب میان وزن حاصل از این چینش خاص حروف و حرکات و سکنات، با معنا و مفهوم بیت است.
از این رو در بررسی موسیقی بیرونی اشعار رصافی، هر جا سخن از موفقیت در انتخاب بحرهای عروضی است، تعمد شاعر در انتخاب آنها مورد نظر نیست.
زیرا انتخاب آگاهانه بحر شعری، نوعی تکلف است، و از جایگاه شعر می کاهد.
این در حالی است که شاعر موفق کسی است که وزن را بطور طبیعی از نفس موضوع الهام بگیرد، و هنگامی که موضوع به خاطرش می رسد، وزن نیز همراه آن آید، به بیان دیگر طبع شاعر به خودی خود وزن را تعیین کند.
(اسماعیل عزالدین، الاسس الجمالیه فی النقد الادبی، ص 299) بنابراین سخن از انتخاب بحر مناسب در این مقاله، سخن از بحری است که در جریان جوشش عاطفه و احساس، و همراه آن آمده و بیانگر توانایی و مهارت شعری صاحب خود گردیده است.
با مرور اشعار رصافی می توان دریافت که وی از بحر طویل بیشتر از سایر بحرهای عروضی بهره برده است.
این بحر به دلیل شکوه و متانت ایفاعی خود، همچون جریان باشکوه و متین آب رودخانه، در طول قصیده به حرکت در می آید، به دلیل طولی که از تکرار دو تفعیله – فعولن مفاعلین – دارد، امکان امتداد نفس را برای شاعر فراهم می کند.
از این رو این بحر برای بیان احساسات و عواطف عمیق متناسب است.
موسیقی این بحر سر و صدایی در ظاهر ندارد، اما قدرتمندانه و نامحسوس در پشت الفاظ امتداد می یابد.
(عبدا...
الطیب، المرشد الی فهم اشعار العرب، ج 1/1368).
نامحسوس بودن موسیقی این بحر موجب می شود تا سر و صدا، عمق عواطف و بیان متین آنها را مخدوش نکند.
متانت و روان بودن این بحر به آن دلیل است که نسبت حروف متحرک در آن مقایسه با حروف ساکن بیشتر است، و هر چه نسبت حروف متحرک در یک بحر از تعداد حروف ساکن آن کمتر باشد، از تنش آن کاسته، و به روانی آن می افزاید.
(جابر عصفور، مفهوم الشعر، ص 317).
بیشتر قصائد اجتماعی و سیاسی رصافی در بحر طویل سروده شده است.
چرا که غم و اندوهی که شاعر از استبداد حاکم بر جامعه و کرنش مردم در مقابل آن در سینه دارد، بحر طویل را بهترین گزینه برای اشعار ضد استبدادی او قرار داده است، بگونه ای که شاعر می تواند با تکیه بر امتداد آن، تمام اندوه نهفته در دل خود را در قالب ابیات بروز دهد و مخاطب خود را با بحری قوی و متین متأثر سازد، اما نه آنگونه که او را به وجد و رقص آورد، بلکه آنگونه که عمق دریافت مخاطب را با ژرفای عواطف خود برابر کند.
اندوه رصافی و تناسب موسیقی حاصل از این بحر را می توان در ابیات زیر ملاحظه نمود: أما آن یغشی البلاد سعودها متی یتأتی فی القلوب انتباهها أما أحد یحمی البلاد غضنفر برئت إلی الاحرار من شر امه و یذهب عن هذی النیام هجودها فینجاب عنها رینها و جمودها فقد عاث فیها بالمظالم سیدها أسیره حکام ثقال قیودها (دیوان، 3/19) بیان شکوهمند غم و اندوه را می توان در شکایت برخاسته از عمق جان شاعر به قانون نیز مشاهده نمود.
امتداد آه و اندوه شاعر که از آغاز یک بیت شروع می شود، بدون وقفه تا پایان بیت ادامه می یابد.
امتداد این عاطفه عمیق، و نفس بلند جز با بکارگیری بحر طویل امکان ندارد.
به بیان دیگر این بحر در نمونه زیر نیز کاملاً بجا آمده است، و موسیقی حاصل از آن با معنای بیت هماهنگ و همراه است: شکایه قلب بالأسی نابض العرق إلی قائم الدستور و العدل و الحق (دیوان، 3/34) از این قبیل ا ست سخن شاعر از زنی تهیدست و فرزند یتیم او، آنجا که جریان غم و اندوهی که درون وی را آشفته کرده است، در بحر طویل، با موسیقی کشیده و متین ارائه می گردد.
او می گوید: رمت مسمعی لیلاً بأنه مؤلم فألقت فؤادی بین أنیاب ضیغم (دیوان، 2/43) و از آنجا که این بحر، بحری فراخ با نفسی طولانی است، امکان تفصیل سخن در آن وجود دارد.
موسیقی پنهان آن، و هدف نبوده شور و هیجان در آن، این بحر را از مناسب ترین بحرهای شعری برای بیان شکوه تاریخی یک ملت، و ایجاد حمیت نسبت به موضوعات مرتبط با میراث فرهنگی گردانیده است.
(عبداله الطیب، همان، ج 1/368) آمیخته شدن شکوه فرهنگی گذشته با شکوه بحر طویل، و بهره گیری از امتداد و متانت موسیقایی این بحر برای تأثیر بر مخاطب را می توان در نمونه های متعددی از شعر رصافی از جمله نمونه زیر از وی دید: The music of Rosafi poet : Searching about music of Rasafi poet choosing of good poetical meters for metaphor, choosing “ Tavil ” peotical meters that have charming and light music and helps the speech and poetry being continued is the other features of them.
That is used in against tyranical government, saying the poor position, telling the great historic of nations, is the other feature of rosafi, thugh sometimes the poet lost his anger.
Thus he couldn’t save the dignety of poetry music so that in “ Tavil ” petical meter could save.
So his poetry in “ Basit ” from that its music is geater than “ Tavil ” .
But as it is great and powerful so the poet lose his tempet.
More than this two poetical meter he used from weakers meters carefully so that it shows his power and skills in poetry.
Discuussion about internal music, Rosafi by using assonance, Repetition of same quality words or feature of internal music in his poem.
Opposotion, contrast, paradox and poetical etiology and other moral figures of speech were his moral music tool.
أما آن یغشی البلاد سعودها متی یتأتی فی القلوب انتباهها أما أحد یحمی البلاد غضنفر برئت إلی الاحرار من شر امهو یذهب عن هذی النیام هجودها فینجاب عنها رینها و جمودها فقد عاث فیها بالمظالم سیدها أسیره حکام ثقال قیودها شکایه قلب بالأسی نابض العرقإلی قائم الدستور و العدل و الحق رمت مسمعی لیلاً بأنه مؤلمفألقت فؤادی بین أنیاب ضیغم لقد أیقظ الاسلام للمجد و العلا و دک حصون الجاهلیه بالهدی و اطلق أذهان الوری من قیودها و قد حاکت الافکار عند اصطدامها و لا حت تباشیر الحقایق فانجلتبصائر أقوام عن المجد نوم و قوض أطناب الضلال المخیم فطارت بأفکار علی المجد حوم تلالؤ برق العارض المتهزم بها عن نبی الدنیا شکوک التوهم سقتنا المعالی من سلافتها صرفا و زفت لنا الدستور أحرار جیشنا فأصبح هذا الشعب للسیف شاکراًو غنت لنا الدنیا تهنئناً عزفا فأهلاً بما زفت و شکراً لمن زفا و قد کان قبل الیوم لایشکر السیفا خاض الدجی و ظلام اللیل مختلط یبث فی اللیل حزناً لوأحش بهصوت به الوجد مثل السیف مخترط لبان فی لمتیه الشیب و الشمط شب الأسی فی قلوب الشعب مستعرایوم ابن سعدون عبدالمحسن انتحرا و ضح الحق و استقام السبیل قام یدعوا إلی الهدی بکتاببعظیم هو النبی الرسول عربی قرآنه ترتیل قال قولاً به استحق احتراماً رجل قد تنکب الحق قوساًو تعداه فاستحق ملاما و من البطل ظل یرمی سهاماً متی نرجو لغمتنا انکشافا ملأنا الجو بالعدل اصطخابا و ما زلنا نهیم بکل واد و نرجف فی البلاد بکل رعب و نتهم الحکومه باعتسافو قد أمسی الشقاق لنا مطافا؟
و کنا قبل نملؤه هتافا من الأقوال نرسلها جزافا یهز فرائص الأمن ارتجافا و نحن أشد ظلماً و اعتسافا أحب صراحتی قولاً و فعلاً فما خادعت من أحد بأمر و لست من الذین یرون خیراً و لست من الذین یرون فخرا و لا ممن قد ارتبطوا بماض و لا ممن تودد فی حضورو اکره أن أمیل إلی الریاء و لا أضمرت حسوا فی ارتغاء بإیقاء الحقیقه فی الخفاء لمفتخر بإهراق الدماء فعاشوا ینظرون إلی الوراء و عند الغیب جاهر بالعداء دار ذالدهر مداره کل فعل الدهر فعل أهل بغداد أفیقوا إن دیک الدهر قد یا شأنها شأن عجیبفرأی الناس ازوراره فیه البحر إساره من کری هدی الغراره ض ببغداد وزاره قصرت عنه العباره یا محب الشرق اهلاًبک یا مستر کراینمرحباً بالزائر المشهورفی کل المدائنفضلکم باد علی الشرق و شکر الشرق و عالنجئت یا مستر کراینفانظر الشرق و عاینفهو للغرب اسیراسر مدیون لدائن نحن للحرب العوانو لادراک الامانی یا قَوم لاتتکلمواآن الکلام محرمناموا ولا تستیقظواما فاز الا النوم کذاک الناس من عجم و عربجمیعا بین مرعی و راع صبیّ صبیح الوجه أسمر شاحبنحیف المبانی أدعج العین أنزع یلقی بها النش ء للاعمال مختبراو للطباع من الأردان مغتسلا و الموت افجعها و الفقر أوجعهاو الهمّ انحلها و الغمّ أضناها طرقائه مسدوده، و دیارهمهدومه، و عراصه قذرات إن لم نضاحک بالسیوف خصومنافالمجد باک و العلد تتأفّف أحاطت به الأرزاء من کلّ جانبإلی أن محتها معهدا بعد معهد مقاحیم تصلی المعمعان مشیحهإذا احتدمت فی حومه الحرب نیران فألغیت وجها خدّد الدّمع خدّهو محمّر جغن بالبکا متورّم فقالت و أنّت أنّه عن تنهّدو فی الوجه منها للتعجّب موضع إن تصاممت الأیّام عن طلبأسمعتهنّ بصوت منک صهصلق تساوی لدیها السّهل و الصعب فی السّریفما استسهلت سهلا ولاستصعبت صعبا تراهم نهار الصّیف سفعها کأنّهمأثافیّ أصلاها الطّهاه بموقد هذی مدارسکم شروی مدارسکمفأنبتوا فی ثراها ما علا و غلا و أمسک منها الرّکن مستلما لهو فی رکنها استبدلت بالحجر الحجرا و إنّک عار من سوی العار فاتبعدفإنّی بأثواب العلا متقمّص و ما بالها و هی طول اللّیل باکیهوالأمّ ساهره تبکی لمبکاها و کم جنّبتنی عزّه النّفس منهلایطیب به لکن مع الذّلّ موردو ما أنا إلّا شاعر ذو لبانهأنوح بها حینا وحینا أغرّدولی بین شد قیّ الهریتین صارمیسلّ علی الأیّام طورا و یغمد کأنّ ابتسام القوم کالثّلج قارسالدی حسرات منه کالجمر تلذع ربّ لیل بالوصل کان ضیاءو نهار بالهجر کان ظلاما فسیّدهم فی عیشه مثل خادمو خادمهم فی ذلّه مثل سیّد لقد نجحت نجاحا لایفوزبهمن خالق الحزم إلّا حازم الخلق فما خفقان النّجم إلّا لأجلهاو ما الشّهب إلّا أدمع النجم ترتمی و ما هذا التّموّج من هواءولکن من هوی فهو الوجیب.
مقاحیم تصلی المعمعان مشیحهاذا احتدمت فی حومه الحرب نیران وفی الحیّ مزمار لمشجی نعیرهغدا الطبل فی دردابه یتقعقع