ادبیّات و قرون وسطی
در هر حال تا آنجا که ارتباط به ادبیّات و نقد ادبی دارد جامعۀ قرون وسطی که بر اساس نظام فئودالی استقرار داشت مخصوصاً در دوره بعد از تماس با دنیای اسلام آثار ادبی ارزنده یی در زبانهای محلّی به وجود آورد که از آنجمله در ادب فرانسوی شانسون دو رولان ( اوایل قرن12)، در ادب اسپانیایی منظومۀ ال سید ( حدود 1140 ) و در ادب آلمانی منظومۀ معروف به نیبلونگون لید ( حدود 1200 ) نمونه های بر جستۀ آنست و مهمترین آنها که شاید بزرگترین اثر ادبی همۀ اروپا در تمام قرون شناخته میشود منظومۀ عظیم کمدی الهی ( حدود 1300 ) است که اثر دانتۀ ایتالیایی است.1
از لحاظ تاریخ دنیای قرون وسطی با سقوط تدریجی روم در مقابل هجوم روز افزون قبایل بربر سر بر آورد.2 در هر حال آنچه در سخنان این نخستین بنیانگذاران قرون وسطی برای ما در خور توجه است علاقه یی است که آنها به نحوی بارز یا خفی نسبت به فرهنگ عهد شرک نشان داده اند. درست است که این علاقه متضمن تشویق وتأیید نیست اما حاکی است از احساس ضرورت ارتباط بین دنیای مسیحی ودنیای روم و یونان عهد شرک. در حقیقت مسیحیت هم – مثل یهودیت روم و اسکندریه - از خیلی قدیم تحت تأثیر فرهنگ یونانی درآمده بود و بعضی آباء کلیسا حتی امثال پطروس و یوحنا را هم با این فرهنگ به کلی بی ارتباط نمی دانستند.3
ارزیابی میراث دانته
سخن در باب قرون وسطی را، وقتی بحث ادب و یا نقد ادبی در میان باشد، بدون ذکری از دانته نمی توان بپایان برد چرا که در تمام این دوران هزار ساله و قرنها بعد از آن، وی همچون یک قهرمان بزرگ در تمام ادبیّات جهان غربی، یکتاست و حتی وجود او می تواند برای سراسر قرون وسطی، با تمام اعتراضاتی که بر آن کرده اند مایۀ افتخار واقعی باشد. دانته آلیگیه ری (13211265) اولین شاعر ایتالیایی در واقع آخرین چهرۀ بزرگ ادبی در قرون وسطی محسوبست اما وی با قدرت و مهارت بی نظیری توانست این « ده قرن خاموش » را که به قول کارلایل در پشت سر داشت در اثر عظیم خویش کومدی الهی به صدا در آورد و با این صدای مهیب پر طنین تمام گذشته و شاید آیندۀ ادبی ایتالیا را قلمرو حکومت ابدی خویش سازد.4 دانته غزلهایی نیز سروده است که البته از جهات متعدد جالب است و مجموعۀ آنها « زندگی جدید » نام دارد چنانکه رساله یی هم بنام « مهمانی » دارد که معرف تفکر مشایی اوست. معهذا آنچه بیشتر معرف آراء وی در باب مسایل مربوط به نقد ادبی است به لهجه ایتالیایی نیست. به زبان قدیم لاتینی است و عنوانش هم عبارتست از « در باب سخنوری عامه ». در حقیقت دانته آنچه را در رسالۀ مهمانی برسبیل اجمال مطرح کرده بود، بتفصیل درینجا مورد بحث قرار می دهد و می کوشد تا ثابت کند که برای شعر، زبان عامه – زبانی که خود وی کومه ی الهی رابه آن زبان نظم کرد – بسیار قویتر، مناسب تر و طبیعی تر است. اهمیت این رسالۀ دانته که در تاریخ تحول نقد ادبی اروپا حیثیت ممتازی دلرد مخصوصاً درین است که نویسنده به مسألۀ قالب و زبان عنایت مخصوص نشان داده است چنانکه در باب اهمیت زبان پیراسته، و در این نکته که شاعر برای نیل به کمال می بایست در انتخاب الفاظ دقت و اهتمام به خرج دهد و به آنچه دادۀ طبع و قریحه است اکتفا نکند وی به قدری تأکید کرده است که بیش از آن ممکن نیست. آداب و حدودی هم که برای استعمال لهجۀ محلی در شعر توصیه کرده است چنان دقیق و احتیاط آمیزست که نشان می دهد نویسنده با وجود علاقه یی که به زبان محلی خویش و با وجود اعتقادی که به توانایی آن زبان در بیان مضامین عشقی و نظایر آن دارد، نفوذ زبان لاتینی و قواعد و اصول مربوط به فن شعر قدما را همواره در خاطر می پرورد و به آن اهمیت بسیار می دهد.5
رسالۀ دانته دربارۀ سخنوری عامه با آنکه در قرن بعد از وی چندان شهرت ورواج نیافت لیکن اساس نظریۀ مربوط به آن شیوه سخن سرایی را که خود وی از آن به عنوان « سبک شیرین نو » تعبیر می کند متضمن بود، طولی نکشید که از تأثیر آن و مخصوصاً از تأثیر شاهکار عظیم نویسندۀ آن، شعر نوزاد ایتالیایی،دورۀ قرون وسطی را پس پشت گذاشت و با رنسانس حیات تازۀ واقعی خود را آغاز کرد.6
پنج: نهضت هومانیسم در ایتالیا
آنچه بعد از دانته در زمینۀ مسایل مربوط به نقد ادبی در ایتالیا تا یک چند، و مخصوصاً در دورۀ معروف به رنسانس، توجه صاحبنظران را جلب کرد بحث درین مسأله بود که آیا باید مسأله دانته برای شعر و ادب از زبان محلی ایتالیایی استفاده کرد یا آنکه می بایست شعر و ادب قدماء عهد شرک را همچنان با زبان لاتینی قدیم خود آنها تقلید نمود؟ طریقه یی که احیاء زبان قدیم لاتین را بیشتر توصیه می کرد و در واقع میخواست تا ادب عهد شرک را برغم مخالفتی که در قرون وسطی واسکولاستیک که نسبت به آن داشت دیگر باره زنده کند مخصوصاً به وسیلۀ کسانی توصیه میشد که هومانیست خوانده میشدند و درین سالها فرانچسکو پترارکا ( 137 – 1304) شاعر و محقق در رأس آنها بود.1
پترارکا و بوکاتچو
از لحاظ نقد ادبی، پترارکا در هر حال این اهمیت را دارد که به عنوان بانی هومانیسم، از پیشروان آنگونه نقدی است که آن را نقد متون می خوانند. درمسألۀ داوری راجع به دانته و ارزیابی تأثیر کار او، آنچه پترارکا اظهار کرد در واقع قدر و بهای دانته را می کاست پترارکا محبوبیت دانته را نمی توانست بپذیردو مخصوصاً او را به خشونت وتندی منسوب و متهم می کرد. در صورتیکه یک شاعر و نویسنده و هومانیست بزرگ دیگر درین عصر - جووانی بوکاتچو (1735- 1313) – که به اندازۀ پترارکا خودخواه نبود، در تفسیر و شرح کمدی الهی، اهتمام بسیار به خرج داد و با این کار و نیز با تدوین مجموعۀ داستان معروف به « دکامرون » کاری را که دانته در اشاعه و توسعۀ زبان ایتالیایی آغاز کرده بود ادامه داد .2
رنسانس و ادبیات ایتالیا
این علاقه به شعر سبب شد که این شاعران و نویسندگان در واقع جزو پیشروان رنسانس ایتالیا محسوب شوند. به علاوه شدت این علاقه در نزد هومانیستهایی مثل پترارکا و بوکاتچو به قدری بود که آنها حتی الهیات مسیحی را هم نوعی شعر خواندند شعر خدا. اما این طرز تلقی از شعرالبته نمی توانست از عکس العمل خالی باشد با اینهمه یک عکس العمل مؤثر بر ضد آن، که عبارت از مخالفت جیرولامو ساوونارولا (1498 – 1452) بود اهمیت شعر را بکلی نفی نمی کرد.3
بدینگونه، در باب شعر وشاعری، رأی ساوونارولا بکلی مخالف رأی هومانیست ها بود، اما بکلی مخالف شعر و شاعری نبود. در واقع وی در یک رسالۀ خویش، در باب اقسام و فواید علوم که شش سالی قبل از مرگ خویش نوشت علوم مختلف را بر حسب فایده یی که از لحاظ دینی دارند تقسیم کرد وبیشتر آنچه را هیچ گونه فایده یی نداشت زاید و محکوم شمرد. معهذا وی نیز آنگونه که در نزد اسکولاستیک ها سابقه داشت شعر را در ردیف منطق و دستور زبان قرار داد و خاطر نشان کرد که آنچه از نظر وی شعر را مردود و در خور نکوهش می کند نفس و ماهیت شعر نیست سوء استفاده از افراط و تفریطی است که در آن کرده اند و میکنند. خود وی مسأله وزن و قالب را در شعر امری قراردادی و چیزی ورای جوهر و ماهیت شعر می شمرد از این رو کتاب مقدس را عالی ترین و پاکیزه ترین صورت شعر تلقی می کرد و بدینگونه، چون شعر را مثل منطق، با فلسفه مطابق می یافت و کتاب مقدس را هم عین حقیقت می دید ناچار وی نیز مثل هومانیست ها اما با طرز تلقی خاص خویش – در کتاب مقدس تجسم شعر واقعی نشان داد، و به همین سبب در عین آنکه نسبت به افراط و تفریط های شاعران به مبارزه و اعتراض برخاست نسبت به شعر و شاعری به هیچ وجه مثل آباء کلیسا نظر مخالف اظهار نکرد. 4 معهذا این سعی که هومانیسم جدید در احیاء ادب و فرهنگ یونانی و رومی ورزید از لحاظ نقد ادبی این فایده را داشت که نقد واصلاح متون را به عنوان یک مسألۀ جدی مطرح نظر ساخت به علاوه در ذوق و سلیقۀ خود هومانیست ها نیز تأثیر نهاد و تقلید شیوۀ نویسندگان عهد شرک ناچار سبک و سلیقۀ آن نویسندگان را هم در بین هومانیست ها رواج داد. 5
شارحان ارسطو
باری مهمترین ماجرای عهد رنسانس از لحاظ تاریخ نقد ادبی در ایتالیا عبارت بود از کشف نسخۀ فن شعر ارسطو.6 در بین شرحهای عمده یی که در دوران رنسانس بر کتاب ارسطو نوشته شد آنچه مخصوصاً از لحاظ تاریخ نقد ادبی اهمیت خاص دارد شاید عبارت باشد از شرح ربرتلو (1548) و شرح کاستلوترو ( 1571 ) به کمک این شرحها، و رسالات و تحقیقات بسیار دیگر که دربارۀ آراء ارسطو درین سالها به وسیلۀ منتقدان و هومانیست ها انجام شد اهمیت فن شعر از لحاظ فلسفی هم بررسی شد اهمیت فن شعر از لحاظ فلسفی هم بررسی شد. فرانچسکو ربرتلو چون در آثار ادباء و فلاسفه رم و یونان تبحر وتسلط بسیار داشت توانست در شرح و نقد متن نکته سنجی های جالب کند و پارهیی اقوال دانای یونان را به کمک شواهد و قراین اثبات و تأیید نماید. از جمله دعوی ارسطو در باب تفوق شعر بر تاریخ به استعانت پاره یی شواهد که از افلاطون و دیگران آورده بود اثبات نمود و در باب کتارسیس هم که ارسطو آن را حاصل تراژدی می دانست بنا را برتفسیر فلسفی دانست و آن را عبارت دانست از لذتی که به سبب رهائی از ترس و ترحم در انسان پدید می آید. اما کاستلوترو (1571 – 1505) که او را به حق باید از پیشروایان زیبا شناسی و نقد ادبی ایتالیا محسوب داشت در شرح و تفسیر آراء ارسطو خیلی بیش از ربرتلو به تفصیل و توسع گرائید و همین امر به او فرصت داد تا در اقوال ارسطو نکته سنجی های تازه انجام دهد و تحقیقات بدیعی از خود بر سخنان ارسطو بیفزاید...7
بدینگونه آنچه در دورۀ رنسانس – و در دوران معروف به کلاسیک در ادبیات فرانسه به نام وحدت های سه گانه به ارسطو منسوب شده در واقع ساخته و پرداختۀ تفسیر کاستلوترو محسوبست و بعد از وی شارحان ارسطو نیز آنرا پذیرفتند ومخصوصاً به خاطر رعایت اصل حقیقیت نمایی (verisimilitude) در رعایت آنها تأکید کردند. 8 در هر حال در قسمت عمده یی از قرن شانزدهم و هفدهم نقد ادبی در ایتالیا غالباً تحت تأثیر فن شعر ارسطو و مسایل ناشی از آن بود.9