مقدمه :
هر تحقیق آغاز ونقطه شروعی دارد ، شاید یک سئوال و یا یک کنجکاوی ساده ؟ !
نقطه شروع این تحقیق فیلمی مستند در سال 1377 در شهرخمین بوده است. این فیلم در خصوص موردهای کم توان ذهنی ومجنون های شناخته شده درشهر بوده که طی مصاحبه ای، سئوالات اساسی زندگی همچون : خدا کیست وکجاست ؟ عشق چیست؟ و. . . از آنها پرسیده می شد. درکنارمصاحبه با وسایل نقاشی که در اختیارشان قرارداده شده بود از آنها خواسته می شدکه نقاشیی ترسیم کنند. درپایان، دو نمونه از این نقاشی ها، با شباهتی باور نکردنی ، نقاشی های پل کله را به یاد می اوردند. این شباهت بین برخی آثار پل کله به عنوان یک نابغه جهانی، با آثار دو مورد کم توان ذهنی درشهری کوچک که برای اولین بار با سه پایه وبوم و رنگ و قلم مو روبرو می شدند ومطالعه مطلبی که در کتاب معنی هنر هربرت رید 1379 در رابطه با پل کله آمده است:
‹‹ . . . هنرکله هنری است غریزی و خیال آمیز و به طرز ساده دلانه ای عینی، گاهی کودکانه به نظرمی رسد. وگاهی بدوی وگاهی دیوانه وار. . . ›› این سئوال برای نگارنده مطرح شدکه این شباهت از کجا ناشی می شود وچه رابطه ای بین هنرکله و جنون وجود دارد ؟
جنون درطول تاریخ همواره مورد توجه بسیاری از بزرگان بوده است. برخی آن را نکوهش کرده وآن را تا به اندازه طاعون و جذام بد و خطرناک می دانستند و برخی همچون افلاطون، ارسطو ، مولانا ، حافظ و. . . آن را ستایش کرده اند از جمله : افلاطون معتقد بوده است که شاعردر وهله اول باید دیوانگی را که هدیه خدایان هنراست دریافت کند. تحت الهام ، قرارگیرد بی خود و بی خویشتن شود. آنگاه به یادگیری فنون شاعری بپردازد.
ارسطو دراین باره می گوید : ‹‹ نبوغ درخشان ، از جنون خالی نیست.››
اراسموس متفکر هلندی کتابی را تحت عنوان ‹‹ ستایش از دیوانگی ›› به رشته تحریر در می آورد.
مولانا دراشعاری زیادی به دیوانگی اشاره دارد از جمله :
- وقت آن شدکه به زنجیر تو دیوانه شویم بند از برگسلیم از همه بیگانه شویم.
حافظ نیز دراشعارش به این موضوع اشاراتی دارد :
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال بنام من دیوانه زدند.
شیخ عطار در این باره می اورد :
جان نگردد پاک از بیگانگی تا نیابد بویی از دیوانگی
میشل فوکو درکتاب تاریخ جنون آورده است که :
پاسکال می گوید : دیوانگی بشرآنچنان ضروری است که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است.
همچنین سوررئالیست ها برای دیوانگی اهمیت بسیار قائل بودند. و ژان دو بوفه هنر را ... لمبروزو روانکاو و جرم شناس مشهور ایتالیایی درکتاب معروف خود (بشرنابغه) تأکید می کندکه انسان به مقتضای ساختمان زود شکن اعصاب خود ، خواه ناخواه به سوی جنون سوق داده می شود و نبوغ را یک نوع جنون انسانهای خوشبخت می داندکه آنها را به جای سوق دادن به بیمارستان های روانی به اوج شهرت و افتخار می رساند.
باتوجه به نقطه نظرات مطرح شده شاید بتوان بین نبوغ وجنون ارتباطی نزدیک قائل شد، شاید وجود مواردی مشترک این احساس نزدیکی را برجسته می نماید. ولی آیا به راستی بین نبوغ و جنون رابطه ای است ؟ !
شوپنهاور خود را قربانی توطئه می دانست و در بیست سالگی خود را با مسیح مقایسه می کرد. استریند برگ ، نمایشنامه نویس سوئدی ، هولدرلین ، شاعرآلمانی و جیاکومنی مجسم ساز ، به نوعی با جنون دست به گریبان بوده اند. موسیقی دانان مشهوری مانند بتهوون ، شوبرت و چایکوفسکی به افسردگی دچار بوده اند. ادوارد مونش نقاش مشهور آلمانی از هذیان های تعقیب وتوهمات شنیداری رنج می برده است. ونگوگ نقاش مشهور هلندی مبتلا به صرع و نوسانات خلقی بوده و مدتی در تیمارستان بستری شده است. چارلی چاپلین ، دارای نوسانات خلقی بوده ، مارلون براندو ، هنرپیشه مشهور، سالها تحت روان درمانی بوده است.
آیا ظهور تولیدات عجیب و غریب و شوک برانگیز عصرحاضر ، همچون ارائه نمایشگاهی از اجساد تکه تکه شده مردگان ، خودکشی به عنوان اثر هنری ، قرارگرفتن زیر تیغ جراحی و جابجا کردن اجزای چهره و صدها نمونه دیگر، از نبوغ سرچشمه می گیرد یا از جنون ؟
قدمت جنون به قدمت جهل بشراست. هرکجا جهل است جنون هم خود را آشکار می سازد. اولین جهل بشری حرص و طمع بوده که رانده شدن آدم وحوا از بهشت را به دنبال داشته است. دومین جهل بشری حرص وطمع و حسادت مفرط همراه با جنون قابیل بوده که اولین جنایت تاریخ بشری و برادرکشی را رقم زده است.ولی اگر بدنبال تاریخی مکتوب باشیم؛ براساس نظریه افلاطون-که بین افرینشگری هنری با جنون پیوند قائل بود- تاریخ جنون به دوران باستان بر می گردد : نشانه هایی هم وجود دارد که در عربستان ودر دوره جاهلیت، برخی شاعران تحت تسخیر جنیان بوده واز طریق الهام اجاینه کلمات وجملاتی شاعرانه را می سرودند ومردم انها را مجنون می خواندند.همچنین متون ادبی بسیاری، مستقیم و غیر مستقیم به جنون پرداخته اند،از جمله:اراسموس- متفکر انسان دوست هلندی، قرن شانزدهم میلاددی- کتابی با عنوان ستایش از دیوانگی دارد، ماجرای مجنون در لیلی و مجنون نظامی و اشعار متعددی در دیوان شمس تبریزی مولانا و دیوان حافظ هر کدام به نوعی سطوری بر تاریخ جنون نگاشته اند.در تاریخ موءخرتر نیز می توان به ژان دو بوفه اشاره نمود که در سال 1961 قریب 5000 نقاشی جمع آوری شده از بیماران روانی را در نمایشگاهی در معرض دید عموم قرار داد.مواردی از تحیقیق های دانشجویی باموضوعهای مرتبط نیز در بخش پیشینه تحقیق حاضر آمده است،از جمله:"نقاشی در بیماران روانی"،کاربرد نقاشی برای کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرنیک"،هنر درمانی و...
حاصل سالها مطالعه و بررسی آثار نقاشان بزرگ از یکسو و مشاهده تجربی نقاشی های بیماران روانی از سوی دیگر، پژوهشگر حاضر را با این مسأله مواجه ساخت که علل شباهت ظاهری و محتوایی این دو دسته آثار چه می تواند باشد؟ و سئوال هایی به شرح ذیل مطرح گردید:
سوالات اصلی تحقیق:
1- آیا بین اثار نقاشان بزرگ و آثار بیماران روانی شباهت بصری وجود دارد؟
2- آیا اثار نقاشان بزرگ با آثار بیماران روانی از نظر محتوی شباهت دارد؟
3- آیا نقاشان بزرگ جهان از نظر بصری و یامحتوایی تحت تاثیر اثار بیماران روانی بوده اند؟
اهمیت علمی، هنری و یا تربیتی موضوع تحقیق:
الف: اهمیت علمی:
اهمیت علمی موضوع در حوزه روانشناسی،شناسایی درونیات و مشکلات احتمالی در سطح جامعه به منظور شناسایی نمونه های اسیب دیده، و پیشگیری از بروز بیماری های روانی در سطح جامعه وبهره گیری از هنر و به ویژه نقاشی در هنر درمانی جهت بهبود بیماران می باشد.
ب: اهمیت هنری:
دستیابی به تعاریف و جایگاه مواردی همچون حس و عقل،نبوغ و جنون، واقع نمایی و انتزاع و... در هنر به منظور بهره برداری مراکز هنری آموزشی.
بیان چرایی و ضرورت انجام پژوهش:
1. وجود شباهت های مشاهده شده در آثار هنرمندان و بیماران روانی.
2. شناخت دقیق و عمیق تر هنر و بهره گیری از آن در خلق آثار هنری.
3.اشکار شدن جایگاه واقعی نوابغ و بیماران روانی و آثارشان.
4. پاسخگویی به سئوالات مطرح شده درتحقیق به منظور استفاده در دانشکده های هنری و روانشناسی.
5. اهمیت پرداختن به بیماران روانی و جلوگیری از منزوی وحذف شدن و استفاده از توانایی های موجود آنها.
فصل دوم
پیشینه
مواردی که در بخش پیشینه از نظر خواهد گذشت ماحصل جستجوی اینترنتی و کتابخانه ی در چندین دانشگاه هنری می باشد که در مواردی، چکیده و یا خلاصه درج شده درکتابها ویا رساله ها آمده است و در مواردی به علت عدم وجود چکیده و خلاصه با مطالعه رساله و یا کتاب، خلاصه استخراج شده از آن به همراه مواردی انتقادی وپیشنهادی، آمده است .
تحقیق ها:
1. نقاشی در بیماران روانی
خانم نصر الله پور در سال 1374 تحقیقی با عنوان"نقاشی در بیماران روانی" انجام داده است که چکیده آن به شرح ذیل می باشد:
« هر انسانی وابسته به درک و شعور خود و نگرش و احساسی که نسبت به خودش و آدم هایی که می شناسد و همچنین محیط اطراف خود دارد، نقاشی می کند.
یک بیمار روانی وابسته به نوع بیماری و تأثیری که آن بیماری بر نوع تفکر و نگرش و احساسات او دارد، نقاشی می کند و لذا بین نقاشی یک انسان عادی با نقاشی یک انسان که از لحاظ روحی و دماغی دچار اشکال می باشد، تفاوت های فاحش و غیر قابل انکاری وجود دارد. چرا که تصویری که یک بیمار روانی از هر آنچه که می بیند یا تصور می کند دارد، وابسته به رویاهایش، توهماتش و بالاخره وابسته به تأثیر بیماری بر شخص بیمار می باشد و این بستگی به نوع درگیری است که بیمار روانی دارد.
در ادامه متن شایعترین بیماریهای روانی شرح داده می شود و در نهایت به بررسی تعدادی از نقاشیها و طراحی های بیماران روانی پرداخته می شود. دقت در چکیده بالا و مطالعه بخشهایی از رساله نشان می دهد که در تحقیق ایشان مواردی به شرح ذیل به درستی رعایت نشده است:
الف. اندک بودن تصاویر بخصوص تصاویر نقاشی و تناقض با عنوان پروژه که نقاشی در بیماران روانی را بررسی می نماید.
ب. کلی گویی و مشخص نبودن جامعه آماری (از نظر گروه سنی، مکانی و...)
ج. عدم ارائه منبع و منابع پایانی.
د. گستردگی موضوع و پراکندگی آن.
2. کاربرد نقاشی برای کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرنیک
آقای فدایی وخانمها جم نژاد ومزینانی، در سال( ؟ ) تحقیقی با عنوان"کاربرد نقاشی برای کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرنی"انجام داده اند که چکیده آن از نظر می گذرد:
بیماران اسکیزوفرنیک نوع مداوم، که بیشتر به عنوان مزمن خوانده می شوند. بخش عمده ای از بیماران بستری در بخش های توان بخشی را تشکیل می دهند. به جز نشانه های خاص اسکیزوفرنیا، این بیماران عموماً با اضطراب نیز روبرو هستند. این اضطراب که عموماً با داروهای ضد روان پریشی بر طرف نمی شود ممکن است بخشی از طبیعت اسکیزوفرنیا باشد اما گاهی
می تواند ناشی از ساختار و کیفیت ویژه ی زندگی این بیماران در بخش های بیمارستانی باشد »
- دقت در چکیده بالا نشان می دهد که در تحقیق حاضر مواردی بدین شرح در نظر گرفته نشده است:
- در این تحقیق اشاره ای به نقاشی و به ویژه کاربرد نقاشی برای کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرنیک نشده است. با توجه به در دسترس نبودن متن اصلی بررسی ونقد متن وآثار امکان پذیر نمی باشد.
3. هنر درمانی
آقای لشنی زند در سال ؟ ، تحقیقی با عنوان"هنردرمانی"را انجام داده است که چکیده آن در ذیل می آید:
در طی جدیدترین بررسی ها در طبقه بندی اختلالات روانی- روحی بیش از 200 نوع اختلال دسته بندی شده است که برای درمان آنها از روش های نوین دارویی و غیر دارویی استفاده می شود.
یکی از شیوه های درمان غیر دارویی، هنر درمانی می باشد که در این روش از تأثیرات روانی برخی هنرها از جمله نقاشی بر ذهن و روان بیمار استفاده می شود. مقایسه آماری نشان می دهد که از دهه (1950) به بعد با کشف داروهای جدید و ابداع روش های نوین درمانی از جمله هنر درمانی، تعداد بیماران روانی و مدت اقامت آنها در بیمارستان های روانی کاهش چشمگیر داشته است.
استفاده از رنگها در این مورد جایگاه خاصی دارد و از آنجا که هر بیمار با توجه به نوع اختلال و بیماریش رنگ خاصی را ممکن است برگزیند رنگها تأثیرات متفاوتی بر روان و اعصاب انسان دارند. همچنان که رنگهای گرم تحریک کننده اند و سبب تحریک و فعالیت می گردند. رنگهای سرد موجب سکون، بی حرکتی و حالات انفعالی هستند.
امروزه روان درمان گران با بهره گیری از تأثیر رنگها بر روان آدمی واستفاده از هنر درمانی، به بهبودی سریعتر بیماران کمک زیادی کرده اند.
بسیاری از بیماران مذکور پس از بهبود یافتن و ترخیص می توانند در کارگاههای مختلفی به صورت ماهرانه فعالیت کنند.
دقت در چکیده بالا نشان می دهد که موارد ذیل رعایت نشده است :
- عدم آشکار شدن جایگاه هنردرمانی.
- عدم معرفی هنرهای مورد استفاده در هنردرمانی و جایگاه هر کدام در بهبود بیماران.
4. نگرشی بر کیفیت روانی رنگ ها
خانم نیکزاد در سال 1371 تحقیقی با عنوان"نگرشی بر کیفیت روانی رنگها"را انجام داده است که چکیده آن به شرح ذیل می آید:
این رساله بدون چکیده می باشد. با مطالعه مقدمه و سر فصل ها مطالبی به عنوان چکیده استخراج شده است.
آنچه از نظر می گذرد بطور کلی به مسئله بینایی، نور و رنگ اشاره می نماید. در حقیقت آنچه قابل رؤیت می باشد انعکاس نور است و رنگ ها به خودی خود وجود ندارند. رنگ ها در کلیه مراحل زندگی نقش حساسی را ایفاء می کنند و دنیایی که ما ناظر آن هستیم پوشیده از رنگ است و رؤیت رنگها همواره در ارتباط با طبیعت اشیاء و چگونگی تابش نور در وضعیت عضو بینائی می باشد.
فیزیک رنگ، ساختمان چشم، فرهنگ رنگ در اقوام و ملل و نقش های جنبی آن در زندگی انسان از جمله مطالبی است که در این تحقیق بررسی می شود.
موارد ذیل نظراتی درخصوص این تحقیق می باشد :
- عدم ارائه مصداقهای تصویری.
- گستردگی موضوع که در برگیرنده حیطه های وسیع روانشناسی، فیزیک و هنر است.
-کم توجهی به بخش هنر در این تحقیق، که بهتر بود با ارائه تصاویری از نقاشی و دیگر هنرهای تصویری، مصداق های تعریف شده روانی رنگها در آثار هنری مورد بررسی قرار گیرد. این رساله بیشتر یک تحقیق روانشناسی و فیزیکی می باشد، تا هنری.
5. ناخود آگاه در نقاشی مدرن
خانم احدی در سال 82-81 تحقیقی با عنوان"ناخودآگاه در نقاشی مدرن"انجام داده است، چکیده آن به شرح ذیل می باشد:
«هنر مدرن به ارزش ضرورت های درونی پی برده، احساسات و غرایز همگی امکان بروز می یابد و دیگر تنها واقعیت عینی اهمیت نداشته، با کشف ناخود آگاه در روانشناسی توسط فروید و یونگ درهای تازه ای برای هنرمندان باز می شود. در کنار کودکان، اقوام بدوی، سوررئالیست ها و به دنبال آن اکسپر سیونیست های انتزاعی از جمله کسانی بودند که از ضمیر ناخود آگاه استفاده کرده و آثاری خلق کرده ا ند که از رؤیاها، خیال بافی، جریان آگاهی و...، ناشی می شود و از نوعی خودکاری محض روانی بدون واسطه نظارت عقلی و خارج از هرگونه اشتغال زیبایی شناسی، اخلاقی و... بهره گرفتند.
در نهایت آثارشان هرگز با خامدستی همراه نبوده است. برخی در هنگام اجرا کاملاً آگاهانه عمل می کردند و عده ای نیز از آموزه هایی که در اثر سالها ممارست در ضمیر ناخود آگاهشان ذخیره کرده بودند با شیوه های ناخود آگاه استفاده می کردند.»
با دقت در چکیده ای که از نظر گذشت نشان می دهد که در این تحقیق مواردی به شرح ذیل به درستی رعایت نشده است.
- این تحقیق با پاسخگویی به سئوالی، سئوالات متعدد دیگری را پدید می آورد.بعنوان مثال:اینکه آیابکارگیری ناخود آگاه تنها در هنرمندان آثار مدرن وجود دارد؟ آیا ناخود آگاه در آثار کلاسیک جایگاهی ندارد؟
- عدم ارائه مصداقهای تصویری با توجه به عنوان تحقیق.از موارد ضعف این تحقیق است.
6. جلوه های نقاشی کودکان در آثار نقاشان قرن بیستم.
خانم ابراهیمی در سال 1382 تحقیقی با عنوان"جلوه های نقاشی کودکان در آثار نقاشان قرن بیستم" انجام داده است که چکیده آن در ذیل می آید:
« در این تحقیق آمده است که در آثار کودکان نکات قابل توجهی وجود دارد که با روان شناسی و مطالعه و بررسی آنها می توان به شیوه های جدیدی در هنر دست یافت که بعضی هنرمندان قرن بیستم مانند کاندینسکی، پل کله و پیکاسو با تحقیق بر روی آثار کودکان به سبک های جدیدی در نقاشی رسیدند که « کوبیسم » یکی از این اتفاقها است که طی این روند بوجود آمده است. این تحقیق به بررسی این تأثیر و معرفی برخی نقاشانی که بدین شیوه خلق اثر می کردند، می پردازد ».
توجه در چکیده بالا نشان می دهد که در این رساله علیرغم ارائه آثار بسیار متنوعی که با نقاشی کودکان مشابهت زیادی دارند. تصاویر غیر مرتبط نیز به چشم می خورد، اندک بودن تصاویر و عدم ارائه مصداق های تصویری از جلوه های نقاشی کودکان در آثار نقاشان قرن بیستم از نقاط ضعف این تحقیق می باشد.
فصل سوم
مباحث نظری
مباحث نظری:
در این فصل به تفصیل به اهم مواردی که بعنوان زیر ساخت های اولیه ، ما را در چگونگی ارتباط و شناخت بیماران روانی و نوابغ در وهله نخست و بررسی و تحلیل و تطبیق آثار نقاشی هر دو گروه در وهله دوم، رهنمون می نماید، همچون حس و عقل، جنون و نبوغ، سبک های هنری مرتبط با جنون (انتزاعی و موضوعی)، خواهیم پرداخت.
حس و عقل
حس و عقل دو موهبت الهی هستند که حس به همه جانداران و عقل تنها به انسان اعطا شده است « حس « در قرآن 5 بار (به تعداد 5 حس) و « عقل « بیش از 40 بار آمده است.
در این باره در کلام الهی، معصومین، اندیشمندان، ادبا، هنرمندان و... با تعاریف متعدد و در مواردی مقابل هم، مواجه می شویم. شاید بتوان دلیل این تقابل ها را ایفای نقش های متعدد هر کدام از این دو واژه « حس و عقل » دانست.
- حس با واژه هایی همچون قلب (جسمی)، دل، عشق و عقل با واژه هایی همچون مغز (جسمی)، ذهن ،اندیشه و فکر همراه است که اولی در نهایت (افراطی) به جنون و دومی در نهایت آن به (نبوغ) می رسد.
حس ومعانی آن:
درلغتنامه دهخدا حس ومعانی آن بدین شرح امده است:دریافت.دریافتن. تاثر، آگاه شدن. اندریاب، درک، ادراک، بیافتن. و برخی آن را معرب هوش داشته اند. یافتن و دریافتن به یکی از حواس خمسه ظاهره، دانستن دانش، آگاهی، یافتن.(ذخیره خوارزمشاهی) حواس مجموعه مشاعر پنجگانه است که باصره، سامعه، ذائقه، شامه و لامسه می باشد.
«باز نور نور دل نور خداست کو ز نور عقل و حس پاک و جداست.» (مولوی)
حس در کلام الهی:
در قرآن 4 یا 5 بار کلمه « حس » و مشتقات آن آمده از جمله:
-فَلَمَّا « أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الکُفْرَ...
چون عیسی از آنان « احساس » کفر کرد.(آل عمران ،ایه 52)
- فَلَمَّا أحَسُّوا بَأسَنَا إِذَا هُم مِّنَهاَ یَرکُضُون
پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن گریختند. (سوره انبیاء،ایه 12)
در قرآن به زیر مجموعه هایی حواس پنجگانه نیز اشاره شده از جمله:
حس بینایی (بَصَرَ و نَظَرَ وارای و مشتقات هر کدام جمعاً قریب 508 بار (بصر 144، نظر 114 و ارای حدود250بار) با بیشترین تعداد امده است است.
حس شنوایی (سَمَعَ و مشتقات آن قریب 182 بار) امده است.
حس چشایی (ذائقه 5 بار) امده است.
حس و انواع آن:
حس به دو بخش اصلی تقسیم می گردد که بخش اول، حس بیرونی(حواس پنجگانه) است و حسهای بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه را شامل می گردد. بخش دوم- که کمی پیچیده تر است- حس درونی و سرچشمه آن«دل» است. دل به دو شکل جذبی و دفعی عمل می کند که در شکل جذبی آن به عشق(محبت مفرط) و در شکل دفعی آن به تنفر و انزجار می انجامد. عشق نیز از مراتبی برخوردار است که در بالاترین مرتبه معنوی آن به عشق الهی(حقیقی) و در مراتب پایین تر آن به عشق مادی(واقعی) می انجامد. که افراط در هر دو مرتبه بالا و پایین به جنون منتهی می گردد. عشق افراطی در مرتبه بالا و معنوی آن- که مثبت است به جنون الهی و عشق افراطی در مرتبه پایین و مادی آن- که منفی است- به جنون مادی ختم می شود. در جنون الهی فرد به توانایی بالاتر می رسد حقایقی به آن نشان داده می شود که دیگران توانایی دیدن آن را ندارند و کلامی بر زبان آن می آید که دیگران قادر به آن نیستند این همان جنون و دیوانگی است که شاعران بزرگی همچون حافظ و مولانا در اشعار خود آن را ستایش کرده اند، ولی در جنون مادی، فرد توانایی خود را از دست داده و آسیب دیده است، چیزی را که وجود ندارد در ذهن خود می پروراند، آنقدر به آن ذهنیت نزدیک می شود که فکر می کند واقعی است در حالی که توهم است.
حس و نظراتی در تایید و رد آن در هنر:
در ذیل چند نمونه تأیید و رد هنر حسی ارائه می گردد.
هربرت رید در کتابی با عنوان معنی هنر، 1379 در تایید هنر حسی آورده است که:
«… همیشه باید به یاد داشته باشیم که جاذبه هنر ابداً متوجه ادراک آگاهانه نیست بلکه متوجه شهود و درک مستقیم است. اثر هنری حاضر در فکر نیست، بلکه حاضر در حس است، بیان مستقیم حقیقت نیست بلکه کنایه ای از حقیقت است.» در جایی دیگر آورده است:
«… تصورات عقلانی را هرگز نمی توان ماده اولیه هنر دانست، از طرف دیگر عواطف سازمان نیافته نقاش ناآگاه نیز نمی تواند ماده اولیه هنر باشد. در نقاشی هم مانند شعر تصورات یا عواطف نقطه شروعی است برای آن سازمان یافتگی کامل قریحه انسانی که اثر هنری نامیده می شود. این سازمان یافتگی یا عمدی است، یا غریزی، و در هر دو حال کل کاملی است که می تواند همه احساسهای مارا به خود مشغول دارد.»
بابک احمدی در کتاب حقیقت و زیبایی سال 1378، آورده است : «کارل پوپر در رد حسی بودن می گوید: اساساً هر آنچه انسان یا جانوری انجام می دهد، بیانگر نیز هست، و حالت درونی او را نشان می دهد. حتی سرفه کردن ساده ی یک آدم، یا فریاد ترسیده ی یک حیوان بیانگر احساسات آن هاست، یعنی"حالت درونی و هیجان های آن ها را نمایان می کند". اگر هنر را صرفاً بیانگر احساسات، هیجان ها و عاطفه ها بدانیم، آنگاه میان هنر و دیگر کنش های انسانی تفاوتی باقی نمی ماند. آنچه اثر هنری را جذاب می کند، چیزی است غیر از بیانگری احساس. پوپر به صراحت می نویسد"آنچه اهمیت دارد خود اثر هنری است". هنرمند خادم اثر خویش است، آنچه از حس و شخصیت خود در اثر می نهد، در خدمت چیزی بالاتر و ارجمند تر از احساسات او قرار می گیرد.»