نظر به اهمیت جدی موضوع استراتژیک "روش کارآمد تخصیص منابع در جهت تحقق عدالت اجتماعی در کشور" و به منظور بررسی اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی آن ، با هدف نیل به نظر اجماعی در این خصوص و در چارچوب تحقق بخشی به برنامه چشم انداز بیست ساله کشور، کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) و وزارت بازرگانی سلسله نشست های علمی کاربردی با عنوان "همایش اقتصاد یارانه" با دعوت از صاحبنظران اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور به منظور تهیه طرح"نقدی کردن یارانه ها" برگزار می نمایند.
ربا چه بر سر اقتصاد جهان آورده است؟
بهره یا رِبا در سیستم اقتصادی؛ چه تفاوت بنیادی بین این دو هست؟ و برای کشورهای جهان سوم از جمله ایران، کدام یک مفیدتر است؟
در قرآن مجید با صراحت آمده است که: «معاملات حلال است و رباخواری، حرام»
قرآن «ربا» را مطلقاً حرام اعلام کرده است و هیچگونه تفاوتی هم بین کاربُرد پولهای قرضی قائل نشده، یعنی ربا از هرکسی گرفته شود، حرام است همانطور که خوردن گوشت خوک و مُردار حرام است، ربا برای گیرنده و پرداختکننده هر دو نهی شده، البته کسی که به خاطر استیصال و برای ادامه حیات قرض کند، همانند خوردن مُردار در وقت اضطرار، مورد عفو قرار میگیرد. ولی در شرایط عادی، معاملات ربوی مطلقاً حرام است.
وجود «ربا» در اقتصاد باعث رونق بازار میشود و مشوقی است که مردم ذخائر خود را که معمولاً کوچک است، به بانک بسپارند و بانک با جمعِ آنها و پولی که خودش خلق میکند، به سرمایهگذاران در کارهای تولیدی و تجاری و غیره وام دهد و آنها با وامهای وصولی کارهای کوچک و بزرگ راه بیندازند و در نتیجه مشاغل جدید به وجود آورند و یا با کمک کارتهای اعتباری و امکان معاملات قسطی، قدرت خریدی غیرواقعی برای مصرف محصولات و مصنوعات تولیدکنندگان به وجود آورند.
قرآن شدت گناه رباخواران، یعنی گیرندگان ربا را نسبت به پرداختکنندگان با تکیه بر دو موضوع اضافی، اعلام داشته است؛
اول اینکه میفرماید: «آنان که ربا میخورند، در قیامت چون کسانی از قبر برمیخیزند که به افسون شیطان، دیوانه شده باشند و این به کیفر آن است که گفتند ربا چون معامله است. در حالی که خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است...» بقره(2):275
دوم اینکه با بیان بسیار محکمی خطاب به مؤمنین میفرماید: «... مانده ربا را رهاکنید و اگر نکنید، اعلان جنگ از خدا و رسول دریافت میدارید... » بقره(2): 278و279
ظاهراً وجود «ربا» در اقتصاد باعث رونق بازار میشود و مشوقی است که مردم ذخائر خود را که معمولاً کوچک است، به بانک بسپارند و بانک با جمعِ آنها و پولی که خودش خلق میکند، به سرمایهگذاران در کارهای تولیدی و تجاری و غیره وام دهد و آنها با وامهای وصولی کارهای کوچک و بزرگ راه بیندازند و در نتیجه مشاغل جدید به وجود آورند و یا با کمک کارتهای اعتباری و امکان معاملات قسطی، قدرت خریدی غیرواقعی برای مصرف محصولات و مصنوعات تولیدکنندگان به وجود آورند و بازار آنها را رونق بخشند. یعنی که کالاهای واسطهای مورد نیاز مؤسسات تولیدی دیگر و یا کالاهای مورد احتیاج مصرفِ مردم را به بازارها عرضه کنند که نتیجتاً باعث ایجاد مشاغلی اضافی میشود و کارهای زنجیرهای راه میافتد، تا در مرحله نهایی اجناس مصرفی به دست مردم برسد و رفع نیازشان شود و نتیجتاً به رشد و شکوفایی اقتصاد و ثروتمند شدن جامعه منجر گردد.
حال اجازه دهید ببینیم مشکلات بزرگ اقتصادیِ همین آمریکای ثروتمند که از نزدیک شاهد آنیم و همان جهان سوّمیهای بدهکار که راه نجاتی از فقر نمیبینند در کجاست و ارتباط این مشکلات با «ربا» و سیستم بانکیِ رایج چگونه است.
مردم هیچگاه اعتراضی به نحوه به دست آوردن و خرج کردن این پول ندارند. حتی قلباً هم راضی و خوشحالند، چون پولشان جای مطمئنی است و بهره خوبی هم میدهد. مطلقاً توجهی ندارند که در حقیقت این کسر بودجهها بدهی آینده خود و فرزندانشان است و عاملی است در ازدیاد تورم، کم شدن سرمایهگذاری در کارهای تولیدی مفید و پایین رفتن سطح اشتغال.
کسر بودجه و فساد حکومت:
یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادیِ آمریکا، کسر بودجه دولت است که هرساله هم زیادتر میشود. دولت هم اکنون در حدود 4/6 تریلیون (بعد از عدد صحیح، 12 صفر) دلار بدهکاری بابت کسر بودجه جمع شده دارد که سالانه حداقل با سود 5 درصد، معادل320 بیلیون دلار فقط بهره آن را باید از جیب مالیاتدهندگان بپردازد. نحوه به دست آوردن پول برای تأمین کسر بودجه به سبب وجود «ربا» بسیار آسان است. یعنی کافی است که دولت هرقدر که میل دارد (تا سقف تصویب شده توسط کنگره) اوراق قرضه منتشر کند و چون دولت، اعتبار اطمینانبخشی در نزد مردم دارد، اشخاص حقیقی و حقوقی هرچه زودتر اوراق منتشرشده را میخرند و پولها در اختیار دولت قرار میگیرد و به مصرف مخارج مورد علاقهاش میرسد. مردم هیچگاه اعتراضی به نحوه به دست آوردن و خرج کردن این پول ندارند. حتی قلباً هم راضی و خوشحالند، چون پولشان جای مطمئنی است و بهره خوبی هم میدهد. مطلقاً توجهی ندارند که در حقیقت این کسر بودجهها بدهی آینده خود و فرزندانشان است و عاملی است در ازدیاد تورم، کم شدن سرمایهگذاری در کارهای تولیدی مفید و پایین رفتن سطح اشتغال.
حال ملاحظه کنید اگر «ربا» حرام یعنی غیرقانونی میبود، آیا دولتهای آمریکا میتوانستند چنین اقلام درشتی را به عنوان تأمین کسر بودجه، بدون دادن بهره، قرض کنند؟ مسلماً نه. در نتیجه مجبور بودند پول مورد نیاز خود را از طریق مالیات اضافی وصول نمایند که در آن صورت مالیاتدهندگان بدون تردید مقاومت میکردند و نتیجه اینکه دولتها عملاً نمیتوانستند مالیاتهای جاهطلبانهای را که هماکنون در سطح جهانی با کمک همین کسر بودجهها میکنند.
توجه کنید: این موضوع را نباید کوچک و پیش پا افتاده تلقی کنیم. براستی که اثر اقتصادی و اجتماعی بسیار بزرگی در سطح جهان، عموماً و برای تودههای مردم آمریکا، خصوصاً دارد.
بدهکاریهای تودههای مردم آمریکا:
وجود ربا در معاملات روزانه مردم باعث شده است که تا آنجا که من اطلاع دارم اکثر آمریکاییها با داشتن کارت های اعتباری، محرکی بسیار قوی برای مصرف اجناس قسطی داشته باشند. یعنی خیلی از کالاهای حتی غیرضروری را مسرفانه مصرف کنند. در این جامعه اکثر مردم به راستی باید اگر نه تمام عمر حتماً بیشتر عمرشان قسط بپردازند. قسط آنچه را برای مصرفشان قرض کردهاند که مبلغ قابل توجهی از پرداختیشان بابت «ربا» بوده است.
ذات بدهکار بودن برای افراد عاقل و مالاندیش و آزاده رنجآور است. شخص بدهکار علاوه بر اینکه همیشه احساس اسارت میکند، نه از نگه داشتن پولش لذت میبرد، چون همیشه میداند که صاحب حقیقی آن پول شخص دیگری است و نه از بخشیدن و خرج کردن آن لذت میبرد، چون همیشه فکر میکند کاش با آن پول، بار سنگین بدهی خود را سبک کرده بود. اگر «ربا» در اقتصاد نباشد، مسلماً کارتهای اعتباری چنین مصیبتی را به وجود نمیآورند و مردم مسرفانه مصرف نمیکنند.
درست است که اگر «ربا» نباشد، رشد اقتصاد با این شتاب روز افزون نخواهد بود. ولی یقیناً نوسانهای تورم و کسادی موجود و بیکاریهای مزمن و آشکار و ورشکستگیهای فراوان و تلاطمهای شدید اجتماعیِ حاصله از آنها هم نخواهد بود. اقتصاد با سرعتی آهستهتر ولی مطمئنتر و با ثبات بیشتری پیش خواهد رفت که بیشک، برای ایجاد آرامش و رفاه، به نفع جامعه است.
مانع بزرگی بر کارهای تولیدی:
هماکنون با وجود بهره ثابت (ربا) در اقتصاد، تمام طرحهای تولیدی که درصد بازده آنها نسبت به اصل سرمایه مورد نیاز کمتر از نرخ معمول ربا در بازار باشد، مطلقاً پا نمیگیرد چون صرف نمیکند. در حالی که اگر ربا در کار نباشد، هرکاری که درصد بازده آن، عدد مثبتی ( هر قدر هم کوچک) را نشان دهد به وجود میآید و در نتیجه کارهای بیشتری در جامعه تولید میشود که منافع آن برای اقتصاد سالم، چه از نظر به کارگیری عوامل تولیدیِ کمبازده که بیمصرف افتاده، چه از نظر بالابردن سطح اشتغال و ازدیاد محصولات جدید و چه از جهت پایین آمدن قیمتها مسلم است.
بدهکاری های جهان سومیها و تشدید تخریب جنگلها:
هماکنون ممالک جهان سوم آنقدر بدهکار بانکهای جهانی هستند که دیگر قادر به پرداخت حتی بهره بدهیها نیستند تا چه رسد به اینکه قادر به پرداخت اصل وام باشند.
کشورهای در حال توسعه عضو گروه 77، به کشورهای صنعتی اعلام کردهاند که علت اصلی تخریب جنگلهای کشورهایشان فقر و بدهیِ خارجی است که آنها را وادار میکند به هر قیمت در پیِ کسب ارز باشند تا دیون خود را بپردازند. 27 کشور در حال توسعه که بر روی هم 97 در صد ازجنگلهای گرمسیریِ باقیمانده جهان در آنها قراردارد، در حدود 630 میلیارد دلار بدهکارند. این مبلغ معادل نیمی از بدهیهای خارجیِ کشورهای در حال توسعه است.
گروه 77 در گردهمایی مقدماتی مربوط به کنفرانس ملل متحد در باره توسعه و محیط زیست، با هرگونه عهدنامه و مقرراتی که محدودیتهایی بر حق حاکمیت کشورهای عضو این گروه برمنابع جنگلی خود اعمال کند، مخالفت کرد.
واقعاً چقدر دردناک و تکان دهنده است وقتی میبینیم وجود «ربا» حتی در جایی که نمیشد تصورش را هم کرد، یعنی در محیط زیست تمام ساکنین کره زمین چنین اثر مخربی میتواند داشته باشد.
حال ملاحظه کنید اگر بهره ثابت (ربا) در کار نمیبود، چه میشد؟
1 برای کشورهای جهان سوم، ممکن نبود که آن پولها را از بانکها قرض کنند و به این روز سیاه بدهکاری و تمام عواقب ناگوار آن بیفتند.
2 بانکهای بزرگ و صندوقهای بینالمللی پول مسلماً حاضر نبودند پول خود را به عنوان قرضالحسنه (قرض بدون بهره) در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار دهند. ولی در عین حال نمیخواستند پولشان بیمصرف بیفتد و در نتیجه برای به دست آوردن سود به سراغ هرگونه فعالیت ممکنالوجودی میرفتند.
3 کشورهای جهان سوم هم که احتیاج به سرمایهگذاری و راه انداختن کارهای تولیدی دارند، به دنبال پیداکردن سرمایه هرجا که ممکن بود میگشتند. بدین ترتیب مآلاً به راه صحیح میرسیدند و آن راه صحیح، به نظر میرسد همان کاربرد مکانیسم مضاربه، البته متناسب با اوضاع و احوال و شرائط موجود هر منطقه، میتوانست باشد. یعنی سرمایهداران جهان و شرکتهای چند ملیتی، پول و تکنولوژی و متخصصین مربوطه و شاید مدیریت، همه را توأماً به چنین کشورهای متقاضی میبردند تا از منابع طبیعی و کارگران ارزانقیمت و حتی بازار مصرف آنجا و سایر نقاط نزدیک به آنجا استفاده کنند و بین ترتیب مسلماً به نفع طرفین میبود. یعنی صاحبان سرمایه به خاطر حفظ منافع خود، برای به جا خرج شدن هریک دلار دقیقاً مراقبت میکردند تا مثل آنچه اکنون در جهان سوم با پولهای قرضی رفتار میشود نشود و برای جهان سومیها هم به مراتب بهتر از حالا میشد. یعنی تمام کارهای ضررآور و یا کمدرآمد بیحساب و کتاب موجود در شکل دولتی تبدیل به مؤسسات اقتصادیِ صحیح سودآور خصوصی میشد. به این ترتیب، مشاغل جدیدی به وجود میآمد فرآوردههای زیادتری تولید میشد و قاعدتاً فراوانی و رفاه را به دنبال میآورد که رفاه نسبی برای اکثریت مردم منطقه باعث به حرکت آمدن آنها برای کسب آزادیهای اجتماعی میشد و رفورمی به وجود میآمد و یقین این که وجود رقابت آزاد بین سرمایه گذارانِ عدیده، منافع کشورهای میزبان را نیز تأمین میکرد.
نکته مهم دیگر اینکه چون راههای دزدی کلان دولتیها و برگرداندن دستکم مقداری از پولهای قرضی به حسابهای شخصی در بانکهای خارج که هماکنون محتملاً در بسیاری از کشورهای در حال توسعه در جریان است، بسته و چنین سفره گستردهای جمع میشد؛ چه بسا بخور و ببرهای حاکم موجود در آن کشورها کارهای دولتی را رها میکردند و بدین ترتیب علاقه و امکان و موقعیت رجال خدمتگزار و انساندوست آن مناطق برای خدمت به مردم منطقهشان بیشتر و بهتر میشد.
به هر تقدیر شرکت کردن صاحب سرمایه در برپا کردن مؤسسه تولیدی، یعنی صاحب سرمایه در بد و خوب و ضرر و نفع آن نظارت مستقیم دارد. و در نتیجه به عنوان یک فرد مسئول و ذینفع مراقب کارکرد مؤسسه است. در حالی که در سیستم بانکی با وضع موجود، بانکها به عنوان عامل واسطه بین ذخیرهکنندگان و سرمایهگذاران و همچنین به عنوان تولید کننده پول ، با کاربُرد «ربا» وارد عمل میشوند. و ذخیره کنندگان اصلی هم مطلقاً دخالتی در کار سرمایهگذاران ندارند و نمیخواهند هم داشته باشند، بانکها هم فقط به دنبال گرفتن بهرهها و اقساط وام در تلاشند و کار به خیر و شرّ، موفقیت و شکست عامل کار ندارند و اگر هم احیاناً دخالتی کنند، فقط به منظور تأمین امکان وصول پول خودشان است و بس.
گرفتن ربا (بهره ثابت) از پول قرضی بسته به اینکه آن پول به مصرف چه کاری میرسد، میتواند اثرات مختلف اجتماعی داشته باشد. گرفتن بهره از قرضههایی که برای تأمین ما یحتاج روزانه زندگی است، در حقیقت گرفتن بهره از تولید منفی یعنی مصرف است که قرض گیرنده را دائماً فقیرتر میکند و تمام توالی فساد وجود فقر را در جامعه همراه میآورد. همانطور که در سطوح خرد و کلان در دنیای موجود میبینیم.
و امّا گرفتن بهره از قرضههایی که به مصرفِ کارهای تولیدی میرسد، وضع دیگری دارد. در این حالت چون کاری به وجود میآید و محتملاً استفادهای خواهد داشت، بهره پول را میتوان به عنوان سهم تضمینشدهای از منافع حاصله از تولید برای صاحب سرمایه تلقی کرد. ولی همین سهم تضمین شده باعث میشود که صاحب سرمایه خود رأساً هیچگونه فعالیّتی برای بهبود کار مؤسسه تولیدی نداشته باشد و بر عکس دیده شده است که بعضی از قرض دهندگان در روستاها و شهرهای ایران خودمان در امور تولیدیِ قرضگیرنده مستقیم و غیرمستقیم اخلال و کارشکنی میکنند تا شاید بتوانند او را در امور اقتصادیاش به شکست بکشانند و مورد گروی را از چنگش بابت طلبشان در آورند. البته این گونه افراد و این قبیل پستیها از موارد استثنایی است، ولی موضوعی که تقریباً عمومیت دارد اینکه اشخاص نزولخوار در هر جا از پیلهوران دهات گرفته تا صرافان در شهرها و این روزها بانکداران بزرگ دنیا چون در کرد و نکرد و خوب و بد کارهای تولیدی و در نتیجه گذران زندگی مردم جامعه خودشان یا سایر جوامع بدهکار اصولاً ذینفع نیستند، تدریجاً خلقیات خاصی پیدا میکنند که آنها را از معنویت و غمخواری دیگران دور و دورتر میکند و به طرف پول پرستی به معنای واقعی کلمه و مادّیگری و تمام مفاسد منتجّهاش سوق میدهد.
یقین اینکه قرض کردن با بهره ثابت (ربا) معایب دیگری هم دارد که در مقایسه با سیستم مضاربه روشن میشود.