یکی از شاخه های جالب عکاسی که طرفداران زیادی هم دارد، عکس - گرافیک ها هستند. یعنی عکسهایی که با ابزارهای خاص بر روی آنها کار شده و چیزی بین عکس و گرافیک صرف تبدیل شده اند. معمولا در این عکسها برای بیان موضوعی خاص، از انواع تغییرات گرافیکی اعم از تغییر رنگ کلی یا ناحیه ای، تغییر کیفیت، یا افزودن المانهای خاص گرافیکی به عکس و ... کمک گرفته می شود. این شاخه از عکاسی از قدیم نیز وجود داشته و بیشتر توسط عکاسانی صورت می گرفته که خودشان در کار چاپ عکس فعال بوده اند و در لابراتور با انواع فیلترها و روشها ، تغییرات مورد نظر عکاس بر روی عکس اعمال می شده است.
ریک پوینر یکی از مهم ترین و تیزبین ترین منتقدین و نویسندگان گرافیک در جهان است . پوینر در ویژه نامه صدمین شماره مجله Creative Review مقاله ای درباره رضا عابدینی ، زندگی ، آثار و دیدگاه هایش نگاشته است که ترجمه آنرا می خوانید.
در حالیکه طراحی گرافیک در غرب، امکان ظهور در فرمهای مختلف هنری را داراست، افکار، محرکها و اهداف پشت سر آن معمولاً همان راههای رفته را طی میکنند.
برای یک طراح از لندن، پاریس یا نیویورک آسان است که با این تعاریف که طراحی گرافیک چیست؟ به چه کار میآید و یا میتواند فراتر از مرزها حرکت کند، کنار بیاید.
آثار طراح ایرانی، رضا عابدینی، عمق این محدودهها را مشخص میکند. عابدینی کارش را با تمرکز و احاطهی کامل انجام میدهد و برای هر بینندهای که با رسانه گرافیک آشنا باشد، ستودنی است. عابدینی گاهی تردید میکند که آثارش قدیمی یا از نگاه بیننده غربی ساده انگارانه به نظر آید.
شیوه تفکر یا معنایی که طرحهای عابدینی با خود حمل میکند حسی از تاریخ و فرهنگی متفاوت را عرضه میکند. طرحهایی که از دیدگاه جامعه سکولار اروپایی و احتمالاً جامعه ایرانی تازه و نو هستند.
عابدینی شاخصترین طراح نسل نوجوی گرافیک ایران است که از اواخر دهه نود مطرح گردید. در بریتانیا که تمام دریافتها از ایران محدود به فعالیتهای هستهای دولت است هنوز شناختی نسبت به این نسل از طراحان ایرانی وجود ندارد. در سال ۲۰۰۳ آثار عابدینی در مجموعه Area از انتشارات Phaidon به همراه صد طراح بینالمللی به چاپ رسید. سال گذشته نیز، عابدینی کتاب «فرهنگ تصویری معاصر ایران» را در جهت عکس تبلیغات جهانی منفی علیه ایران منتشر کرد. این کتاب شامل تصویرسازی، عکاسی و گرافیک معاصر ایران به همراه تعدادی از آثار عابدینی بود.
وی همچنین جایزه یکصد هزار یورویی بنیاد پرنس کلاوس هلند را کسب نمود. این جایزه هر سال به یک هنرمند تأثیرگذار غیر غربی تعلق میگیرد و این نخستین باری بود که یک طراح گرافیک این جایزه را دریافت میکرد.
من رضا عابدینی را بعد از مراسم اهدای جایزه در آمستردام ملاقات کردم. عابدینی درباره آثارش صحبت کرد. او متشخص، با ادب و جدی است و ریش بلندش جذبه خاصی به او بخشیده است. سخنرانی روز گذشته او با تصویری از بدن انسان به مثابه پل، به پایان رسید. «در اعتقادات ایرانیان، بدن انسان جهانی کوچک است. جایی که کلمات هبوط میکنند، همانگونه که من سعی دارم در آثارم نشان دهم. از اینرو بدن انسان مقدس است، مانند کلمات که مقدس هستند و بدن انسان گذرگاهی است برای عبور معانی به واسطه آن.» این عبارات، کلیدی برای ورود به دنیای رضا عابدینی ارائه میکنند و من میخواستم تا بیشتر بدانم.
عابدینی ۳۹ ساله، استودیویی با سه همکار- دو نفر از آنها شاگرداناش هستند- در تهران دارد. در پروژههایی مانند گرافیک متحرک یا تیتراژهای تلویزیونی، گروه او بزرگتر هم میشود. او از قرار ملاقاتها و قراردادها گریزان است و وقتش را برای طراحی پوستر و کتاب و مجلات متمرکز میکند. دو روز از هفته را در دانشگاه تهران تدریس میکند.
بعد از فارغالتصیلی از هنرستان هنرهای تجسمی، جایی که برنامهریزی آموزشی بر اصول باهاوس پایهریزی شده است، عابدینی براساس یک اشتباه در پر کردن فرم امتحان ورودی دانشگاه، ناچار میشود برای تحصیل در رشته مرمت آثار باستانی به شهر اصفهان برود. این توفیق اجباری، او را به شهری زیبا و تاریخ میکشاند که دیوار مساجدش با کاشیهای زیبایی از شاهکارهای خوشنویسی پوشانده شده است. از نزدیک با هنر و معماری اصیل ایرانی آشنا میشود در حالیکه پیش از آن ارتباطی با میراث گذشتگان خود نداشت.
«در طول تحصیلات گذشتهام هیچ شناختی از سنت تصویریمان نداشتم»
سرچشمه تأثیرات او از هنرمندان غربی مانند کاندینسکی، پولاک، اندی وارهول و طراح لهستانی رومن سیسیلویچ نشأت میگرفت. کشف فرهنگ تصویری ایران تأثیر عمیق و ماندگاری بر آرزوها و جاهطلبیهای او به عنوان یک طراح گرافیک بر جای گذاشت. پدر بزرگ و عموی رضا عابدینی خوشنویس بودند و او با مبانی و روحیات این هنر در نوجوانی آشنا گردید. در اواخر دهه ۱۹۸۰، فعالیت حرفهای خود را آغاز نمود و از همان ابتدا متوجه ایرادی بنیادین در گرافیک مدرن ایران شد.
«ساختار گرافیک ایران کاملاً غربی است ولی ما در سیستم نوشتاری فارسی برای آن بهره میگیریم و این دو ارتباط درستی با هم برقرار نمیکنند.»
در خوشنویسی فارسی، حروف شخصیت منفردی ندارند و حروف به هم میپیوندند تا کلمه را تشکیل دهند و شکل حروف در موقعیتهای متنوع، تفاوت پیدا میکند.
عابدینی با آثار چاپ سنگی دوره قاجار آشنا میشود. آثاری که نمونههای ارزشمندی از جهت هماهنگی میان حروف فارسی و تصویر به شمار میآیند.
«با خودم گفتم، خُب، شاید اینها مرجع خوبی باشند تا بفهمم که چگونه میتوان ساختار گرافیک ایرانی را متحول نمود.»
همانطور که با عابدینی صحبت میکردم، ارزش و اهمیتی که عابدینی برای تاریخ ایران قائل است وضوح بیشتری پیدا میکند. او با غرور از هفت هزار سال تاریخ تمدن ایران میگفت. به اعتقاد او، شعر در ایران مادر همه هنرهاست و او نیز اشعار شاعران ایرانی هفتصد، هشتصد سال پیش مانند حافظ و سعدی را میخواند.
«در ایران همه شعر میخوانند و این امر کاملاً عمومیت دارد. من ایده بسیاری از پوسترهایم را از شعر الهام میگیرم.»
حالا این فکر و اندیشه را با انگلستان مقایسه کنید. چه تصور بعیدی که «نویل برادی» یا «مایکل جانسون» از «دانته» و «چاسر» به عنوان منابع الهامشان کمک بگیرند. آیا بینندگان ایرانی هم ارتباط بین این پوسترها با اشعار کلاسیک را دریافت میکنند؟
«بله، حتماً. در عین حال من انتقادات زیادی بابت کارهایم دریافت میکنم. حدود پنج، شش سال پیش، خوشنویسان سنتی ما از کارهای من ایراد میگرفتند و انتقاد میکردند که تو نظام نوشتاری ما را بر هم میزنی و من منازعات و جدلهایی در این زمینه داشتم. ما سنت خوشنویسی قدرتمندی در ایران داریم و آنها میخواستند که این سنت بدون تغییر باقی بماند.»
خوشنویسان سنتی ایران اعتقاد داشتند عابدینی حروف را بیش از اندازه به هم نزدیک میکند و در این بین خوانایی از بین میرود. قضاوت این امر برای غربیها مشکل است. هر چند که شکی نیست عابدینی شبکهای از حروف به هم تنیده ایجاد میکند، همانگونه که با متن حروف انگلیسی چنین میکند. در واقع او میخواهد تایپ کارکردی فراتر از اطلاعات صرف را عرضه کند. او این نقد را به تایپوگرافی غربی هم وارد میداند که غالباً تایپهایشان تصویر زیبایی تولید نمیکند و فراتر از اطلاعرسانی عمل نمی کند.
بسیاری از پوسترهای عابدینی پیکرهای تنها، محصور در فضای خالی را نشان میدهد. یک ارجاع تاریخی دیگر از چهرهنگاری نقاشان و عکاسان دوره قاجار که سوژههای خود را در جلو زمینهای ساده قرار میدادند.
در پوسترهای عابدینی پیکرهها و نوشتهها به هم میپیوندند. گاهی سایهگون، یک بدن تبدیل به ظرفی میشود که با کیمیای حروف انباشته میگردد.
در طرحی دیگر، کلمات روی پیکره جاری میشوند و فرم آنرا کامل میکنند. اینجا عابدینی لباسی متعلق به جنگاوران ۸۰۰ سال پیش را عرضه میکند که سرتاسر آن پوشیده شده است با حروف و اشعار و دعا برای محافظت از بدن جنگاور.
پیکرههای تنهای رضا عابدینی ارجاعاتی هستند به تفاسیر مذهبی. این پیکرها پلهایی هستند برای الهام کلمه. عابدینی طبیعت پیچیده گسترش و توسعه اسلام در ایران را تشریح میکند: «مذهب در ابتدا اعتقادات و سنت تصوف و صوفیگری را در خود جذب کرد و آنرا در خود پذیرا شد.»
«تو راه خودت را برای رسیدن به حقیقت خواهی یافت»
«من بسیار خوشحالم که در چنین شرایطی زندگی میکنم. این یکی از دلایلی است که من شعر میخوانم زیرا که این ایدهها و عقاید از شعر میآیند.»
در دورهای که در بریتانیا، با توجه به فضای محور تبلیغات، به دشواری میتوان به نگاه و زبان شخصی دست یافت، پوستر های عابدینی برای نمایشگاهها، جشنوارهها وسایر رویدادهای فرهنگی ایران، مستقل، منفرد و زبان گرافیکی رمزآلودیست.