چکیده:
مدیریت اسلامی باید با جهت گیریهای دینی همراه باشد. جهت گیریهای دینی در مدیریت اسلامی نقشی اساسی دارد، مدیر اسلامی در چارچوب جهت گیریهای دینی و اسلامی می تواند به امور و فعالیتهای خود رسیدگی کند. در مدیریت اسلامی جهت گیریهای دینی مدیر است که در چارچوب این جهت گیریهای دینی و اسلامی می تواند مجموعه امور، کارها و اقدامات مدیریتی خود را ساماندهی کند. مدیریت اسلامی را مانند جمهوری اسلامی است همانطور که در جمهوری اسلامی جمهوریت در چارچوب اسلام قرار دارد، مدیریت نیز در چارچوب اسلامیت قرار دارد که مدیر باید بر اساس آن مدیریت کرده و به امور خود سامان بخشد. مدیر در نظام اسلامی اسلام دارای یکسری ویژگیهای اساسی و پایه ای است، مدیر اسلامی از یک سو باید دغدغه اجرای احکام اسلام را داشته و از سوی دیگر با لیاقت و توانائیهای لازم به امور خود و مجموعه مربوطه رسیدگی کند. نقش مدیران اسلامی را در رشد و شکوفایی مجموعه های جوامع اسلامی بسیار تأثیرگذار است. معلمان هم باید با توجه به اهمیت مدیریت اسلامی دانش آموزان را با سیره نبوی آشنا کنند.
کلید واژه: مدیریت – مدیر و مدیریت- سیره نبوی و مدیر- نقش اسلام در مدیریت- مدیریت در روابط انسانی – مدیریت و کارایی مدیران در سیره نبوی- management- education
مقدمه
آموزش و پرورش به عنوان اساس و زیربنای توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر جامعه است، امروزه در اغلب کشورها آموزش و پرورش صنعت رشد قلمداد می شود و پس از امور دفاعی بیشترین بودجه دولتی را به خود اختصاص می دهد. از آنجایی که بخش قابل توجهی از آموزش و پرورش در مدارس صورت می گیرد مدارس به عنوان یک نظام اجتماعی حساس و مهم، از جایگاه خاصی برخوردارند. مدارس در صورتی خواهند توانست وظیفه خطیری را که به دوش آنهاست به نحو احسن انجام دهند که با مدیریت صحیح، سازمانهای سالم و پویایی باشند.
بدون شک در وزارت آموزش و پرورش نقش مدیر بسیار حساس، مهم و چشمگیر است و اوست که سنگینی کلیه مسئولیتها و به چرخش در آوردن نظام مدرسه را به نحو احسن به عهده دارد و موفقیت و شکست دستگاه آموزش و پرورش به شایستگی و عدم شایستگی او بستگی دارد.
مدیر موظف است ضمن ایجاد این صمیمیت و همکاری و دوستی در میان معلمان، رفتار آنان را به سمت مسائل آموزشی و تخصصی هدایت نماید و از این طریق نسبت به برقراری تبادل افکار عمومی و تخصصی در مدرسه اقدام کند.
بخش اول: مدیریت در سیره نبوی
تعریف مدیریت
در باره تعریف مدیریت اتفاق نظر خاصی در دست نیست و صاحبنظران و نظریه پردازان علم مدیریت با اهداف و سوگیریهای گوناگون، تعاریف متفاوتی ارائه کردهاند.
- مدیریت عبارتست از: هنر انجام کار به وسیله دیگران (فالت،1924).
- فراگرد تبدیل اطلاعات به عمل؛ این فراگرد تغییر و تبدیل را تصمیم گیری می نامیم(فوستر،1967).
- فراگرد هماهنگسازی فعالیت فردی وگروهی در جهت هدفهای گروهی (دانلی و همکاران،1971).
- فراگرد برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت کار اعضای سازمان و استفاده از همه منابع موجود سازمانی برای تحقق هدفهای مورد نظر سازمان (استونر و همکاران(1995).
تعریف عملیاتی(Operational definition)، مفهوم مدیریت را با رعایت ملاکهای عینی منوط میسازد. از این رو، اگر در موقعیتی ملاکهایی شامل فعالیت منظم و سازمان یافته، هدفها، روابط میان منابع، انجام کار به وسیله دیگران و تصمیم گیری برقرار باشد، میتوان گفت در آن موقعیت ،مدیریت اعمال می شود (کلاندوکینگ،1972).
مدیریت اسلامی در سیره نبوی
تعبیر «مدیریت اسلامی» حاکی از این است که مدیریت می تواند دارای دو وصف «اسلامی» و «غیراسلامی» باشد، و از اینروی این سؤال، مطرح می شود: چه ارتباطی بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟
این پرسش در واقع یکی از جزئیات پرسش عامتر و کلی تری است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانی، چه ارتباطی با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟
پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقی از علم و دین است.
رابطه مدیریت با اسلام
با توجه به نکات یاد شده، اکنون می توانیم موضوع اصلی بحث، یعنی رابطه اسلام با مدیریت را مورد بررسی قرار دهیم و منظور از اسلامی بودن مدیریت را بیان کنیم.
نخست به معانی مختلفی که ممکن است از تعبیر «مدیریت اسلامی» اراده شود اشاره می کنیم و آنگاه به توضیح معنای مورد نظر می پردازیم. از جمله معانی مدیریت اسلامی، بررسی شیوه مدیران مسلمان در طول تاریخ امت اسلامی است مخصوصاً مدیران جوامع کلان مانند خلفا و سلاطین و دیگر زمامداران کشورهای اسلامی و نیز وزرا و امرایی که عملاً عهده دار سیاستگزاری و اداره این کشورها بوده اند.
بدیهی است چنین کاری که تتبع فراوانی در تاریخ کشورهای اسلامی را می طلبد تنها ارزش یک پژوهش تاریخی را خواهد داشت.
معنای دیگری که قریب به معنای اول و متفرع بر آن است، تحلیل شیوه های مدیریت مدیران مسلمان و نشان دادن خصلتهایی است که از مسلمان بودن آنان نشأت می گرفته است.
این کار هر چند فواید بیشتری دارد و حتی می تواند به عنوان وسیله ای برای شناختن مدیریت اسلامی تلقی شود ولی راهی پرپیچ و خم و نیازمند به تشخیص موارد تلاقی اسلام با مدیریت و شناخت دقیق خصلتهایی است که از مسلمان بودن مدیران نشأت می گیرد مگر این که تنها به بررسی شیوه مدیریت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) طبق عقاید شیعیان بسنده شود که مطابقت رفتارشان با موازین اسلام ناب، ضمانت شده است، و بازگشت آن به این است که سیره پیشوایان معصوم(علیهم السلام) در مورد اداره جامعه را به عنوان یکی از منابع شناخت شریعت اسلام تلقی کنیم و در کنار قرآن و سنت لفظی (الفاظی که از پیشوایان معصوم(علیهم السلام) نقل شده است) به عنوان سنت عملی به آنها استناد نماییم که به آن اشاره خواهیم کرد.
معنای سومی که برای مدیریت اسلامی می توان در نظر گرفت این است که مسائل مدیریت را در منابع اسلامی (قرآن و سنت) مورد بررسی قرار داده آیات یا احادیثی را که سخنی به صراحت یا اشارت درباره آنها دارد استخراج و جمع آوری کنیم و مضامین آنها را به عنوان پاسخهایی به پرسشهای مطرح شده در علم مدیریت تلقی نماییم و ضمناً سیره مدیران معصوم(علیهم السلام)را نیز به عنوان سنت عملی مورد توجه قرار دهیم (چنانکه در ذیل معنای دوم اشاره شد) و بدین ترتیب، مطالب به دست آمده به عنوان راه حلهای ارائه شده از طرف دین برای مسائل مدیریت، تنظیم و تدوین گردد و به عنوان مدیریت اسلامی عرضه شود.
ولی همچنانکه در تبیین رابطه علوم با دین اشاره کردیم مهمترین ارتباطی که میان علوم (بویژه علوم کاربردی) و میان ادیان (بویژه دین اسلام) وجود دارد و طبعاً در مورد مدیریت هم صدق می کند، رابطه جهان بینی اسلامی و رابطه نظام ارزشی اسلام با علوم انسانی است که رابطه اول از راه تأثیر نظریات اسلامی پیرامون مسائل هستی شناسی و انسان شناسی به عنوان اصول موضوعه در علوم انسانی، و از جمله مدیریت، تجلی می کند و رابطه دوم از راه تأثیر ارزشهای اسلامی در تعیین اهداف و خط مشی ها و روشهای عملی، ظاهر می شود.
نمونه ای از موارد این دو نوع ارتباط، اشاره می کنیم:
- جهان بینی الهی، کل جهان هستی را به صورت مجموعه ای هماهنگ و هدفدار می بیند که تحت تدبیر و مدیریت عالیه الهی قرار دارد و سنتهای ربوبی بر آنها حاکم است و ستیزه جویی با نوامیس تکوینی و تشریعی الهی، نتیجه ای جز شکست نهایی ندارد. بنابراین، باید در برنامه ریزیها و تعیین اهداف و خط مشی ها و حتی در اعمال روشهای جزیی، اراده تکوینی و تشریعی الهی را دقیقاً رعایت کرد.
ب جهان هستی و بویژه کره زمین با متعلقاتش به گونه ای آفریده شده که متناسب با حرکت تکاملی انسان باشد. و در این جهت، فرقی بین مرد و زن، سیاه و سفید، شرقی و غربی، شمالی و جنوبی، و انسانهای امروزی و فردایی نیست. بنابراین، رعایت مصالح همه افراد، حتی افراد خارج از سازمان، و مصالح همه ملتها در برنامه های کلان لازم است مگر افراد یا گروههایی که از روی عناد و لجاج، مصالح دیگران را به خطر می اندازند که باید چنین کسانی را به جای خود نشاند و به حق خودشان قانع کرد. و نیز در بهره برداری از منابع طبیعی و مواهب الهی حقوق آیندگان را باید مورد توجه قرار داد و از اسراف و تبذیر، اجتناب ورزید.
خصلتها و ویژگیهای لازم برای مدیران شایسته، در سایه تعالیم اسلامی بهتر تأمین می شود. از باب نمونه: مدیری که با اخلاق اسلامی و با روح توکّل بر خدا و اعتماد بر قدرت بی نهایت الهی تربیت یافته است هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمی بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمی دهد و طبعاً چنین مدیری تصمیمهای عاقلانه تر و سنجیده تر اتّخاذ می کند و بهتر می تواند روحیّه کارمندان و زیردستان را تقویت کند و ایشان را به فرجام نیک، امیدوار ساخته از یأس و نومیدی و خودباختگی نجات دهد. و نیز چنین مدیری تحت تأثیر چرب زبانیها و تملّق گوییها قرار نمیگیرد و در دام حیله های سود پرستان مکّار نمی افتد. و از سوی دیگر، با رفتار متواضعانه و فروتنانه و با دلسوزیها و مهربانیهای مخلصانه، علاقه کارمندان را جلب کند و در نتیجه، بازده کار افزایش می یابد بدون اینکه نسبت به کسی ستمی روا داشته شود.
در مدیریت اسلامی بخشی از هزینه ها و نیروهایی که در نظامهای دیگر صرف کنترل و بازرسی و اطلاّعات و ضدّ اطلاّعات می شود در راه ارتقای فرهنگی و رشد معنوی کارکنان به کار گرفته می شود تا با تقویت روحیّه دینی و تقوا و خدا ترسی، عامل کنترل کننده درونی در افراد بوجود آید و ضمن تأمین اهداف سازمان، رشد و ترقی و تعالی معنوی انسانها نیز حاصل گردد. بنابراین، در سایه مدیریت اسلامی، از یک سوی، هزینه های سیستمهای اطلاعاتی کاهش می یابد و از سوی دیگر سطح فرهنگ و معنویات انسانها بالا می رود، و به دیگر سخن: انسانیّت ایشان تکامل می پذیرد و هدف اصلی از آفرینش بشر (یعنی تکامل روحی و معنوی آزادنه و آگاهانه) بیشتر و بهتر تحقّق می یابد.
این بود نمونه هایی از تأثیر جهان بینی اسلام و نظام ارزشی برخاسته از آن در شؤون مختلف مدیریّت، که می توان با توجه به این نمونه ها موارد تفصیلی ارتباط بین مسائل مدیریت و معارف و ارزشهای اسلامی را استخراج و مورد بررسی و تحقیق و مقایسه و تطبیق قرار داد.
بخش دوم: نقش مدیر، مبانی مدیریتی سیره نبوی
نقش مدیر در برقراری روابط انسانی
نداشتن آگاهی از شیوه های صحیح برقراری ارتباط، باعث می شود که انسانها در محیطهای گوناگون خانوادگی، اجتماعی، اجتماعی و کاری یکدیگر را به درستی درک نکنند و این خود عامل اصلی بروز اختلاف در بین آنها می شود. به عقیده برخی صاحبنظران، «دلیل تمام مشکلات جهانی، برقراری ارتباط با یکدیگر است.»
در زمینه تأکید بر اهمیت کسب مهارتهای ارتباطی توسط مدیران و توجه دادن آنها در به کار گیری شیوه های ارتباطی مؤثر برای برقراری رابطه با دیگران به منظور حسن تفاهم و تقویت درک و فهم دو جانبه و رفع سوء تفاهمها و برداشتهای نادرست است، صحبت خواهد شد.
شواهد نشان می دهند که ملاکهای عمده مدیریت در برخورد با مسائل و مشکلات فراوانی که در مدارس ما وجود دارند، «بایدهای» اداری است؛ یعنی در برقراری روابط انسانی، رعایت جوانب انسانی کار و ایجاد محیط مساعد آموزشی، نقاط ضعف زیادی وجود دارد. بعبارت دیگر مدیران آموزشگاهها، غالباً گرفتار مسائل جزیی ادرای هستند و فرصت پرداختن به امر آموزش و پرورش و جوانب حساس و پیچیده آن را ندارند.
از این رو، سرمایه گذاری درا راستای مساعد ساختن محیط تربیتی و ایجاد شرایطی که معلم را به کار خود دلگرم کند و اجرای طرحهای مناسب در جهت حل مشکلات مربوط به آنان، امری اساسی است.
به اعتقاد صاحبنظران «مشکلات حاد معلمان در محیط کار، اثر سویی بر کبفیت آموزشی در مدارس کشور می گذارد.» زیرا «حفظ و نگهداری معلمان، مستلزم ایجاد شرایط مطلوبی است که به عملکرد رضایت بخش معلمان منتهی می گردد.»
به هر حال، مدیران از این مساله غافل هستند که غالباً رفتار آنها را افراد گروههایی که با آنها ارتباط دارند، به نحوی مورد داوری و ارزشیابی قرار می دهند. از جمله کسانی که بطور مستقیم با مدیران مدارس سروکار دارند، معلمان هستند. بنابراین، «معلمان بهترین داوران درباره اثر بخشی رهبری آموزشی مدیران هستند.»
مدیریت کلاس درس
معلمان عموما نمیخواهند کنترل خود بر دانشآموزانشان را از دست بدهند. به معلمان آموزش داده شده است که علامت معلم خوب این است که بر کلاس کنترل داشته باشد. (تایلور 1987). مقدار کنترلی که معلمان اعمال میکنند از طرف مدیریت مدرسه به عنوان سنجش کیفیت معلم در نظر گرفته میشود. مدیران مدارس معمولا از معلمی که هرگز کسی را به دفتر مدرسه ارجاع نمیدهد رضایت دارند و از آن به عنوان دلیل مسلط بودن معلم بر کلاس و خوب انجام دادن وظایف یاد میکنند. (ادواردز 1994)
معلمان نگران آن هستند که در صورت افزایش خودمختاری دانشآموزان، تسلط خود بر کلاس را از دست بدهند. کنترل مسئلهای بوده است که بسیاری از افراد در مدیریت با آن درگیر بودهاند. گرچه کاربرد آن در عمل متغیر بوده است، در دنیای تجارت تنها در دو دهه اخیر بوده است که این عقیده که ممکن است کنترل بهترین انتخاب مدیریت نباشد، واقعا پذیرفته شده است. سیستمهای مدیریت نظامی امریکا یک مثال جالب توجه هستند. در جنگ ویتنام ارتش امریکا متمایل به دفتر مرکزی بود. بیشتر تصمیمات در کاخ سفید و پنتاگون گرفته می شد. حتی تصمیمات تکنیکی مربوط به محل نبرد اغلب روی میز واشنگتن دی سی گرفته میشد. اگر این سبک مدیریتی جنگ خلیج فارس در سال 1991 مقایسه شود مشخص خواهد شد که ارتش امریکا پذیرفته است که کنترل محلی و خودمختاری داخلی، سبکهای مدیریتی بهتری هستند.
بسیاری از دانش آموزان نمی دانند رفتارشان را چگونه مدیریت کنند. این موضوع رایجی در بین والدین است که از که از عدم توانایی نوجوانان در مدیریت رفتارشان به ستوه آمده اند. خود بچه ها نمی دانند چگونه با عدم توانایی برای مقابله با مشکلات زندگیشان کنار بیایند. نرخ خودکشی در سی سال اخیر به شدت افزایش یافته است. «خودکشی ها 300 درصد در 30 سال گذشته افزایش یافته اند، از طرف دیگر کوشش برای خودکشی از 350 درصد به 700 درصد افزایش یافته است.».
بحث ارتباط بین «خود اعتباری» و «عملکرد» کودکان در آموزش و پرورش قابل توجه بوده است. گرچه یک ارتباط مثبت بین خود اعتباری و موفقیت، منطقی به نظر می رسد تحقیقات قابل توجهی وجود دارد که رابطه این دو عامل را مورد تردید قرار می دهند.
حتی تمرکز روی بهبود «خود اعتباری» کودکان امکان دارد افزایش موفقیت را ایجاد نکند، بسیار بعید است که تخریب «خود اعتباری» کودکان، موفقیت آنان را افزایش دهد. احتمال بیشتری وجود دارد کودکانی که خود اعتباری کمی دارند مشکلات انضباطی داشته باشند.(ادواردز، 1994) کوهن (1994) در مقالهای ارتباط مثبت بین خود اعتباری و موفقیت را رد می کند. کوهن اظهار میدارد: «کاملا محتمل است که کودکانی که احساس خوبی در باره خود دارند لزوما موفقیت بالایی نداشته باشند و در همان حال کودکانی که در باره ارزش خودشان تردید دارند احتمال کمتری دارد چنان باشند.»
انضباط قاطع مدیریتی در مدارس
سیستم انضباطی شناخته شده به عنوان انضباط قاطع به وسیله «لی و کانتر» در سال 1976 ایجاد شد. آنان ادعا می کنند در 12 سال اول 300000 معلم را در کارگاههای آموزشی در 48 ایالت آموزش داده اند نصف معلمان در ارگون و کالیفرنیا آموزش دیده اند .(کراکنبرگ، 1982، صفحه 59) تا سال 1989 تعداد 500000 معلم در انضباط قاطع آموزش دیدهاند. (رندر ، پادیلا و کرانک، 1989) هیچ سیستم انضباطی موجود دیگری چنین پذیرش و گستردگی را ادعا نمیکند.
انضباط قاطع به دانشآموزان یاد میدهد نتیجه منطقی اعمالشان را بپذیرند. انضباط قاطع «عنوان فرضیه بنیادی تقویت رفتار شایسته» را دارد.(رندر ، پادیلا و کرانک، 1989) «مسئولیت واقعا چیزی است که انضباط قاطع همیشه به دنبال آن است" (کانتر/ 1988، صفحه 24) دست اندر کاران انضباط قاطع، آموزش دیده اند که آنها باید یاد بگیرند که در کنترل کردن کلاس، قاطع باشند. سیستمی به وسیله معلم تعبیه می شود که پاداش می دهد و تنبیه می کند ، این سیستم اجازه می دهد دانش آموزان بدانند چه زمان آنها کار صحیح یا غلطی انجام داده اند. مجازاتهای نامطبوع تصاعدی بر دانشآموزانی اعمال می شود که به انتخابهای ناشایست خود ادامه میدهند. کانتر در باره معلمانی صحبت می دهد که "زمان زیادی را در تنبیه کودکان می گذرانند .... این کلید انضباط قاطع است، انضباط، مثبتها و ستایشهای زیاد.