موضوع : تحقیق درباره مدیریت اسلامی آنگونه که باید باشد و اجراء شود .
قبل از هر چیزی میخواهم مقدمهای درباره مدیریت بیان کنم تا مطلب فوق را بهتر درک کنیم .
تا قبل از انقلاب صنعتی علم مدیریت در قلمرو فلسفه قرار داشت و فلاسفه بطور غیر مستقیم روشهایی را برای حسن رفتار انسانها و روابط اجتماعی و نیز امور مربوط به آنها ارائه میدادند.اما بعد از انقلاب صنعتی به دلیل رشد بنیههای اقتصادی و توسعه مؤسسات و سازمانهای صنعتی ، دگرگونی قابل ملاحضهای در نظام اجتماعی و سیاسی جامعه بوجود آمد ، و محققان در راستای این تحولات و دگرگونی در صدد برآمدند تا روشهای سیستماتیک و تئوریهای جدیدی را که مناسب با تکامل صنعتی باشد به نظام اجتماعی عرضه کنند .
حاصل این پژوهشها و تحقیقات منجر به ظهور علم مدیریت در جهان غرب پس از انقلاب صنعتی گردید .
جوهر ذاتی این علم مبتنی بر افزایش فراودههای اقتصادی و کالاهای صنعتی بود ، و تنها راهها تولید بهتر و دستیابی با سود بیشتر را نشان میدادهاست ، و همین امر موجب شد که کارفرمایان و صاحبان سرمایه رشد چشم گیری پیدا کرده و در مقابل کاگران به ابزار تولید مبدل گردند و تضادها و برخوردها طبقاتی بین آنها به اوج خود برسد .
برای نمونه به پایهای از نظرات اندیشمندان غرب در این زمینه استفاده میکنیم .
فایل میگوید : علم و هنر متشکل و هماهنگ نمودن و رهبری و کنترل فعالیتهای دستهجمعی برای رسیدن به هدف یا هدفهای مشترک را مدریت مینامند .
« کتاب علم مدیریت و روابط انسانی ، ناصر شادرخ » آقای چارلزاف آستن میگوید : مدیریت و اداره کردن برای بعضی هنر است و برای بعضی علم ، مدیریت خواه علم باشد ، خواه هنر تاریخ بشری گواه آن است که توانائی شخص در رسیدن به یک هدف مشخص بوسیله افراد دیگر یکی از مهمترین و با ارزشترین هنرها در علوم انسانی است « بیماریهای مدیریت چارلزلف آستن-ترجمه سیروس پرهام» و بلاخره تعریفی که اکثریت متخصصان علم مدریت آنرا قبول دارند ، مدریت را انجام دادن کارها بوسیله و از طریق دیگران میدانند .
به طوری که از تعریف فوق بر میآید ، مدیریت عمدتا بستگی به دو عامل دارد ، اول تامین هدف سازمان به هر طریق ممکن ، و دوم وجود نیروی انسانی .
بر اساس توجه و اولویت قرار دادن هریک از این دو عامل ، نظریهها و مکاتب مختلفی بوجود آمدند که مجموعا از آنها بهعنوان مدیریت علمی یاد میشود .
از جمله آن نظریههای مکیت مدیریت علمی تیلور است .
نامبرده مسائلی را از جهت پیشبرد اهداف سازمان مورد بررسی قرار داد که بعدا بهعنوان اصول مدیریت علمی تیلور نام گرفت و آن اصول عبارتند از : تفکیک ، تخصص و تقسیم کار به کوچکترین جزء ممکنه و بهطریق علمی .
پیدا کردن بهترین روش انجام کار .
یافتن استاندار انجام کار .
استخدام بر اساس تخصص و از طریقه علمی .
وضع دستمزدها با توجه بهانجام کار و نه فقط از روی قدمت خدمت .
همکاری بین مدیر و مجری برای حصول اطمینان از انجام کارها .
تقسیم کار به تساوی بین مدیر و مجری با تفکیک وظایف مدیریت از وظایف اجرائی .
از جمله اشخاص دیگری که وظایف مدیریت را با ارائه اصولی تبیین نمودهاست ، هانری فایول فرانسوی است که بعدا به مکتب یونیورسالیست یا همگانی معروف گردید .
اصول مکتب همگانی مدیریت عبارتند از : وابستگی اختیار و مسولیت وحدت فرماندهی وحدت مدیریت ارتباط موازی تقسیم کار انضباط پرداخت در برابر انجام کار تمرکز امور سازمانی نظم و عدالت ایجاد سیستم کار بر خدمتی ابکار و قسمتها تابعیت منافع شخصی از منافع عمومی سازمان بطوریکه ملاحضه میشود در اینگونه مکاتب صرفا هدف سازمان ملاک و مبنا قرار گرفتهاست و نقش انسان در فرآیند کارها ناچیز و یا نادیده گرفته شدهاست .
بهخاطر ضعف محسوس و آشکار در نظریههای فوق ، شخص دیگری بنام النون مایو مکتب روابط انسانی را بنیان نهاد ، ایشان طی آزمایشات مکرر بر روی کارگران یک کارخانه متوجه این حقیقت شد که عامل روحی نقش مهمی در افزایش سطح محصول کارخانه دارد و حتی نقشی که عامل روحی در ایجاد انگیزه و علاقه در کارگران دارد با عوامل مادی اصلا قابل مقایسه نمیباشد .
بهرحال مدیریت صنعتی نهتنها مشکل جامعه را حل نکرد بلکه بر وخامت اوضاع افزود و روح ماشین گرائی و ابزار زدگی را در مردم حاکم نموده و شخصیت وجودی آنان را به بوته فراهوشی سپرد .
سرانجام در مقابل مشکلات عدیده و فراوانی که روز به روز در حال افزایش بود جامعه شناسان و روانکاوان به این فکر افتادند که صرفا مدیریت صنعتی تکاپوی نیاز بشر را نمیکند ، بلکه باید برای هر مؤسسهای با توجه به ساختار تشکیلات آن مدیریت مجزائی تدوین نمود .
لذا میبینیم در قرن بیستم انواع مدیریت از قبیل مدیریت آموزشی و نظامی و سیاسی و غیره به جامعه بشری در غرب میشود .
با اطمینان میتوان گفت همه این مدیریتها از درجه بهرهوری و پویایی لازم برخوردار نیستند ، زیرا که اصول اخلاص و انسانی در آنها رعایت نشدهاست .
در حوضه مدیریت چه صنعتی و چه آموزشی و … یکسری عوامل اخلاقی وجود درند که بدون توجه به آنها مفهوم مدیریت کامل نمیشود ، و از اینکه اغلب روشهای مدیریت از جامعیت و قوت لازم برخوردار نیست ، بدلیل نادیده انگاشتن همان عوامل مهم است .
مکتب اسلام علم مدیریت را صرفا در چارچوب فن و حرفه عملی محصور نمیکند ، بلکه به مسائل روانی و اخلاقی در محیط کار و فعالیت بیشتر اهمیت میدهد ، وقتی سلامت یک نظام و تشکیلات را رهین حاکمیت همان اصول و مبانی میداند .
از آنجا که هدف نهائی در نظام اسلامی ، تحکیم ارزشهای الهی و تعمیم عدالت در جامعه است ، بر دولتمردان و مسؤلان نظام فرض است که زمینهها و قابلیتهای لازم را در ابعاد مختلف بوجود آورند و عوامل منفی و بازدارنده را شناسائی و در صدد محو و نابودی آن برآیند .
اگر قالبهای ساختهشده فرهنگ غرب و سایر بیگانگان از جهات مختلف سیاسی ، اقتصادی و اداری شکسته نشود و از نو بر مبنای اصول و مبانی خواست اسلام پی ریزی نگردند ، ریشههای بجا مانده از نظام طاغوت مجددا جوانه میزنند و عنقریبا ، دستتاوردهای انقلاب و ارزشهای متعالی اسلام را محو و بی اثر خواهند ساخت .
بدیهی است که در هر حرکت بنیادی ، تحول نمادها و سیستمهای دولتی در اولویت قرار دارند ، چون اگر دولت صالح باشد مردم نیز صالح خواهند شد و بلعکس اگر دولت فاسد باشد میتواند مردم را فاسد و ناصالح بار آورد ، حتی نقش دولت در تربیت مردم از نقش خانواده هم بالاتر است .
حضرت علی (ع) در این رابطه میفرمایند « الناس بزمانهم اشبه منهم بآبائهم » شباهت مردم به حکومت حاکم بیشتر از شباهت مردم به پدران خویش است .
به لحاظ اهمیت نقش زمامداران در اصلاح امور است که اسلام تاکید دارد حکومت باید در دست انبیاء و ائمه معصومین (ع) و فقهاء جامع الشرایط باشد چون انبیا و اولیای خدا افرادی صالح و متقی و از هوی و هوس و مقاصد مادی بدور میباشند ، مآلا از هرکس به زمام داری شایسته ترند .
با توجه به تعریف کلی مدیریت که به طور مختصر آن را ذکر کردیم و خلاصهای از مدیریت غربی را توضیح دادیم به تعریف مدیریت اسلامی میپردازیم : مدیریت به طور مطلق یعنی حسن تدبیر در امور جهت نیل به اهداف تعیین شده .
اما هدفها بر اساس نوع مکاتب متفاوت میباشند مثلا در محافل شرقی و غربی هدف از مدیریت استفاده کامل از نیروهای انسانی و مادی جهت دستیابی به سرمایه و منافع بیشتر میباشد .
اما در اسلام هدف بر مبنای معیارهای مادی طرحریزی نشدهاست بلکه هدف در اسلام منتهی شدن همه امور به خداوند متعال است ( الی الله المصیر ) و منظور از ایجاد نظم کامل و فراهم نمودن زمینه رشد و حرکت انسان ، به خاطر تامین همان هدف است .
( به برالاهر یفصل الایات لعلکم بلقاء ربکم توقنون ) .
او عالم را با نظامی محکم و آیات قدرت را با دلائلی مفاصل و منظم ساخت باشد که شما بندگان به هدف اصلی خود که معرفت خدا و وصول به عالم بقاست پی ببرید .
(سوره رعد – آیه 2 ) بنابر این مدیریت اسلامی عبارتند از : ایجاد هماهنگی در اجزاء یک نظام و فراهم نمودن زمینه رشد مطابق قرآن و سنت و سیوه معصومین (ع) جهت سیر انسانها بسوی الله .
با توجه به تعریف مدریت اسلامی به تعریف برخی از اجزاء آن میپردازیم .
تعریف نظام : نظام عبارت از اجزائی که بمنظور تامین هدف مشترک با یکدیگر ارتباط و منطقی و هماهنگ بر قرار میکنند مانند نظام اجتماعی و نظام تربیتی و نظام آفرینش .
تعریف مدیر : کسی است که مسئولیت هماهنگی و تنظیم ارتباط اجزاء یک تشکیلات با نظام را بعهده دارد .
بنابر این مدیر بعنوان یک محور عمل میکند و همه اجزاء حول آن در مدار معین بهحرکت در میآیند .
در این رابطه مولا علی (ع) میفرماید : و مکان القیم بالاهر مکان النظام من الخرز ، بجمعه و یفمه فازا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذا فیده ابداء .
مکان زمام دار در مملکت مانند رشته مهرهاست که آنرا گرد آورده به هم پیوند مینمایند ، پس اگر رشته بگسلد مهرهها از هم جدا شده پراکنده گردد ، و هرگز همه آنها گرد نخواهد آمد .
( خطبه 146 – نهج البلاغه ) و همچنین در خطبه شقشقیه میفرماید : انه لیعلم ان محلی هنما محل القطب من الرحی ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر .
یعنی( ابوبکر ) میدانست من برای خلافت مانند قطب و سط آسیا هستم ، علوم و معارف از سرچشمه فیض من مانند سیل سرازسر میشود ، هیچ پرواز کنندهای در فضای علم دانش به اوج من نمیرسد .
با توجه به این روایت حضرت علی (ع) به این نتیجه میرسیم که همانطور که گردش آسیاب به میخ وسط آن بستگی دارد ، گردش چرخ یک اجتماع نیز به مدیر خوب وابستهاست نشبیه بسیار جالب حضرت علی (ع) نهتنها اهمیت نقش مدیر را آشکار میکند بلکه ظرافت کار یک مدیر را نیز با بداهد روشن مینماید .
اصولا اگر میخ وسط آسیاب محکم نباشد و قدرت تحمل نیروی چرخشی آسیاب سنگین را نداشتهباشد ، اخلال در گردش ایجاد میشود و نهایتا از مدار خود خارج میگردد .
بدیهی است که اگر یک مدیر نتواند چون استوانهای محکم همه جریبانات حوزه مسئولیت را حول محور مدیریت خود به حرکت درآورد کنترل کار از دست او خارج شده و هرج و مرج و نابسامانی دامنگیر یک نظام میگردد .
این بهترین و جامع ترین تعریفی است که از مدیر تاکنون شدهاست .
البته این بیان را مولا در شان خویش فرمودند، و منظور آن است که از نظر علم و کمال و حزم و دور اندیشی و توان در اداره کشور کسی به پای علی (ع) نمیرسد .
طبیعی است یک چنین انسانی مدیر کامل است و میتواند به عنوان محور و قطب در جامعه عمل کند و این باید ملاکی باشد برای ما در گزینش مدیران و مسئولان .
تاریخ مدیریت : علم مدیریت به معنی اعم خود یک پدیده نوظهور در قرن حاضر نیست و متولیان آن نیز مکاتب شرق و غرب نمیباشند ، بلکه علم مدیریت همانند سایر علوم تجربی اصالتی قرآنی دارد و از خانواده الفاضی چون تدبیر و تدبر و مدبر است که در قرآن به کرار آمدهاند و مناسبت دارد که در اینجا به تعدادی از آن آیات اشاره کنیم : و من یدبر الامر فسیقولون الله ، و کیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد ؟
گویند قادر بر این امور تنها خداست .
( سوره یونس-آیه31 ) ثم استوی علی العرش یدبر الامر ، بس بر عرش توجه کامل فرمود و او آفرینش را نیکو ترتیب داد .
(یونس – 3 ) یدبر الامر من السماء الی الارض ، او عالم را ( بنظام احسن و اکمل ) از آسمان تا زمین تدبیر میکند .
( سجده – 5 ) حتی تدبیر کنندگان امور از نظر خدای متعال به حدی اهمیت دارند که به نام آنان سوگند یاد میکند فالمد برات امرا ، پس سوگند به تدبیر کنندگان امور ( سوره النازعات – آیه 5 ) بطوریکه ملاحظه میشود مدیریت ریشه در قرآن دارد و اول مدیر عالم خدای قادر متعال است ، که نظام تکوین را به نحو احسن اداره میکند ، و ذرهای نقص و کاستی در آن راه ندارد .
زیرا اگر عنایت ذات اقدس او اندکی از تدبیر عالم برداشته شود نظام آفرینش دگرگون و متلاشی میگردد و همچنین نظام تشریح را با واسطه رسولان مبعوث از طرف خود اداره میکند .
یا ایماالنبی انا ارسالناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعبا الی الله باذنه سراجا منیرا .
( سوره احزاب – آیات 46 و 45 ) ای رسول ( گرامی ) ما تورا به رسالت فرستادیم تا بر نیک و بد خلق گواه باشی و خوبان را به رحمت الهی مژده دهی و بدان را از عذاب خدا بترسانی ، و به اذن حق را بسوی خدا دعوت کنی و چراغ فروزان عالم باشی .
پس در مدیریت اسلامی آنچه که محور است حق است ، و رسوا اکرم (ص) نیز راهنما و دعوت کننده بسوی حق است ، و زندگی او سرمشق و الگوئی برای پیروان حق است .
هر حق جوئی برای فراهم کردن شرایط و زمینه سیرالی الحق راهی جز تاسی از سنت و سیوه پیامبر (ص) و معصومین (ع) ندارد و در غیر اینصورت وصول به لقاء حق میسر نخواهد شده پس رسول اکرم (ص) در مسیر حق مطلق العنان نیست بلکه هادی و رهبر است ، و شیوه زندگی او دستورالعملی است برای رهروان طریق حق که با رعایت آن در سلک حق جویان قرار میگیرند .
پس نتیجه میگیریم مدیریتی در جامعه سالم و پا بر جاست که مدیر آن قائم به حق باشد و اصلاح امور جامعه را بر مبنای دستورات الهی انجام دهد .
و اگر متکی بر خود یا پول و زور و تدبیر دیگران باشد ، قطعا در تامین مصالح جامعه بیتوفیق است و آشوب و ظلم و ارعاب از لوازم اولیه چنین مدیریتی است .
اما در نظام اسلامی همگان بر محور حق عمل میکنند ، لذا تعمیق و توسعه داریه مدیریت اسلامی مدیر جامعه را بت نمیسازد تا دست به خود سری و زورگوئی بزند و همچنین بنیان اجتماع را ضعیف نمیکند تا چتر سلطه هیئت حاکمه گستردهتر شود ، بلکه از ویژگیهای مدیریت اسلامی این است که هر اندازه توسعه پیدا کند ، از یک طرف بر نظم و امنیت و رشد فردی و اجتماعی مردم میافزاید ، و از سوئی عظمت و درجه اعتبار پیشوائی و امامت را در جامعه بالا میبرد ، و فرد خاص را بزرگ و قوی نمیکند .
در این زمینه مولا علی (ع) بسیار جالب فرمودهاست : والامامه نظاما للامه و الطاعه تعظیما للامامه ( حکمت – 244 ) (خداوند امامت و پیشوائی را برای نظم و آرامش ( کارهای ) مردم و طاعت و پیروی از امام را برای بزرگ کردن امامت واجب گردانید ) اساسا تبعیت هماهنگ و نسجم مردم از زمامداران باعث تقویت همه جانبه مالی و توسعه قلمرو حاکمیت آنان میگرداند و حکمرانان برای حفظ موقعیت خود عوامل قدرت در جامعه را به استخدام خود در میآورند این عمل نهایتا از آنان بتی قدرتمند میسازد و رفته رفته خصلتهای زورمندانه و متکبرانه از آنان بروز میکند حسن زیاده خواهی در حاکمان خود کامه سبب میشود که بیش از پیش مردم را بدوشند و از سوئی حسن سیطوه جویی در آنان موجب میگردد که برای حفظ و مهار قدرت دست به زور و ارعاب و دیگر اعمال مستبدانه بزنند و اگر کسی مخالف آنان باشد بیرحمانه نابودش میسازند .
جامعهای که نظام حاکم بر آن اینگونه باشد هرگز روی آرامش و سعادت را به خود نخواهد دید زیرا یک روز در حال ساختن قدرت و روز دیگر در حال شکستن قدرت هستند نه نظامی د رچنین جامعهای موجود است نه مدیریت در آن مفهومی دارد .
اما در اسلام مدیریت از خصوصیات ویژهای برخوردار است ، رشد جامعه در ابعاد مادی و معنوی خود نه تنها موجب تمرکز قدرت در فرد حاکم نمیشود بلکه بر شاخ و برگ درخت امامت و ولایت افزودهتر میگردد و مردم در سایه تنعم آن از آرامش و ثبات بیشتری بهرهمند میگردند .
وقتی پیامبر (ص) و امامان (ع) از خود قدرتی ندارند بلکه امانتدار قدرت ولایت و پیشوایی الهی هستند و در جایی مقتضی آنرا اعمال میکنند و این عاملی است که راه تمرکز قدرت و زور را در فرد بستهاست .
حقی که خدای متعال بر حاکم اسلامی واجب ساختهاست این است که حقوق همه را ادا کند و به ارزش انسانی آنها احترام بگذارند و راه رسیدن به کمال را برای همگان هموار سازد ، و از مردم بعنوان وسیلهای جهت کسب منافع و قدرت بیشتر خود استفاده نکند .
حال که فلسفه مدیریت و مشخصات آن اینچنین است در قاموس هیچ مکتبی جز اسلام قابل تعریف نیست ، و لباس مدیریت برازنده هیچ اندامی جز تربیت یافتگان مکتب اسلام نخواهد بود .
چون در مدیریت قدرت شرط لازم است ، و مهار آن شرطی لازمتر ، اگر قدرت در فرد متمرکز گردد هر قدر هم خود ساخته باشد ، او را به طغیان وا میدارد و حتی اگر به شورای زمام دارانسپردهشود طغیانگران بهجای یکنفر چندین نفر خواهد شد ،و اگر قدرت را از مدیریت منها کنیم مفهوم خود را از دست خواهد داد .
اما در اسلام قدرت در اختیار فرد نیست بلکه در ظرف ولایت و اما انباشته میشود و بطور غیر مستقیم در خود ملت ذخیرهمیگردد .
تا اینجا دریافتیم که علم مدیریت به معنی اعم خود فرزند بلافصل قرآن و اسلام است و پیامبران و امامان مجری او امر مدیر اعظم عالم یعنی خدای متعال هستند و پیامبر (ص) بر مبنای دستورات الهی به تشکیل حکومت اسلامی اقدام نمود ، و بر اساس مقتضیات زمان شیوههای مناسبی را اتخاذ میفرمود و در همه ابعاد سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و … جامعه شخصا نظارت داشت و دستورات لازم را با الهام از قرآن ارایه مینمود ، گرچه اصل مشورت بنا به دستورات خداوند در همه زمینه از نظر دور نمیداشت ولی هیچ گاه از چهارچوب حکم خدا تجاوز نمیکند .
اما گستردگی حکومت و سیستمههای اداری به پیچیدگی قرن حاضر نبودهاست تا پیامبر (ص) بتواند برای تمامی امور از احکام کلی قرآن قانون معین کند و حال این وظیفه مراجع تقلید و ولیفقیه است که با توجه به پیشامدها و شرایط موجود در جامعه احکامی مناسب با شریعت اسلام از قرآن معین کنند و در اختیار مردم جامعه قرار گیرد .
با توجه به تعریف مختصری که از مدیریت بخصوص مدیریت اسلامی داشتیم اکنون با اجزاء و حالتهایی که باید یک سازمان موفق از دیدگاه اسلام و قرآن داشتهباشد میپردازیم .
سازماندهی : ساختار هر سازمانی بر اساس نوع و وظیفه و عوامل تشکیل دهنده آن با دیگری متفاوت است ، ولی در مجموع دارای ویژگیهای مشترکی میباشد که عبارتند از : هدفداری ، سلسله مراتب قدرت ، انعطاف پذیری ، برنامه ریزی و تقسیم کار .
هدفداری : از ویژگیهای هر سازمانی هدف دار بودن آن است ، هرچه هدف مقدستر باشد به طبع آن سازمان نیز با ارزشتر خواهد بود ، و همچنین هرچه جذابیت و کشش هدف بیشتر باشد رشد سریع سازمان راسبب میشود .
مولای متقیان علی (ع) نیز هدف از حکومت و اداره امور را اجراء حق میدانند و بس .
ب: سلسله مراتب قدرت یک سازمان جهت اجرای دقیق برنامه های خود باید از قدرت اجرایی لازم برخوردار باشد و اصولاً قدرت اجرائی در همه ردهها بطور یکسان و هر کس به تناسب مسئولیتش قدرت دارد .
د:انعطاف پذیری : کارشناسان مسائل اداری اعتقاد دارند که هر اندازه انعطاف پذیری سازمانی بیشتر باشد رشد آن به مراتب بیشتر خواهد بود .
ج:برنامه ریزی : برنامه ریزی در سازمان جایگاه خود را دارد ، و باید در آن افرادی باشند که کاملاً هدف سازمان را شناخته و با برنامه ریزی دقیق و حساب شده را رسیدن به هدف را تسهیل بخشند .
هـ:تقسیم کار : به دنبال برنامه ریزی تقسیم کار نیز نقش مهمی در سازمان دارد ، هر اندازه برنامه ریزی خوب و ایده آل باشد امااگر در اجرای آن دقت کافی بعمل نیاید منشاء اثر و فائده نخواهد بود .
تقسیم کار اصولاً به منظور اجرای صحیح و دقیق طرح ها برنامه های یک سازمان صورت می گیرد و معیار در تقسیم کار عمدتاً بر مبنای تعهد و مسئولیت ، تخصص ، توان اجرایی و علاقمندی می باشد .
2-آداب برخورد با ارباب رجوع : برخورد کارکنان و کارگزاران در نظام اسلامی با مردم در هر پست و مسئولیتی که باشند تابع شرایط خاصی است که همگان موظف هستند آنرا رعایت کنند ، و آن شرایط در اینجا تحت عنوان آداب ارباب رجوع مطرح می شود که مشتمل بر : 1-گشاده رویی 2-حوصله و تانی 3-پیگیری مورد خواسته شد 4-به زبان مردم سخن گفتن 5-جلب رضایت مراجعین می باشد .
حال تک تک این موارد را به طور خلاصه بررسی می کنیم .
1-گشاده رویی : اگر شخصی جهت کار به اداره ای رجوع می کند شرط اول این است که کارکنان و مسئولان با روی گشاده با او برخورد کنند ، و حتی در سلام دادن از مراجعین سبقت بگیرند .
و با چهره ای بشاش با آنان احوالپرسی کنند ، و جهت احترام از جای خویش برخیزند و هر کاری را در آن لحظه رها نمایند.
اساساً اینگونه برخورد ، مراجعین را سخت تحت تاثیر قرار داده و حتی اگر کارشان بلاجواب بماند از اینکه مورد عنایت و احترام شایان توجه مسئولان قرار گرفته اندبا خوشحالی و رضایت کامل از آن اداره خارج می شوند .
امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند ؛ من سرمومناً فقد سرنی و من سرنی فقدسرالله .
(کافی - ج3) هر کس مومنی را خوشحال کند پس براستی مرا خوشحال ساخته و هر کس مرا خوشحال سازد براستی خدا را خوشحال کرده است و دقیقاً عکس این موضوع هم صادق است یعنی اگر مسئولان چهره ای گره خورده و عبوس با ارباب رجوع برخورد کنند و با بی احترامی و جواب سر بالا دادنخاطر مراجعین را رنجور سازند بطور قطع اسباب نارضایتی خدا و رسولش را فراهم می آورند .
اسلام و تعلیمات ارزنده او را صرفاً نباید بر روی اوراق دفتر نوشت و یا صرفاً شعار داد ، بلکه باید در همه جا و در همه شرایط آنرا عملاً پیادده نمود و بسیار ناپسند است که در و دیوار اداره را از شعارهای اسلامی پر کنیم وای اعمال و رفتارمان خلاف ادعا را ثابت کند .
دستورات موکد پیشوایان دین در مورد خوشرویی و مدارا کردن با مردم بخاطر این است که مردم برخورد غیراسلامی مسئولان را به حساب اسلامن می گذارند و نسبت بهم آن بی علاقه می شوند .
از طرفی با عمل بهتر می شود مردم را بسوی اسلام دعوت کرد .
امام صادق (ع) فرمودند : کونوا دعاه الناس بغیر السنتهم .
مردم را به غیر زبانتان بسوی حق دعوت کنید .
و همچنین حضرت علی (ع) خطاب به محمد بن ابی بکر فرمودند : فاحفش لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک .
برای رعیت بالت را بخوابان (با همگان فروتن باش) و پهلویت را بر ایشان هموار دار (کاری کن که همه کس از رفتارت سود برند) و با آنان گشاده رو باش (نامه - 27 نهج البلاغه) 2-حوصله و تانی : یکی دیگر از ویژگی های کارکنان و مسئولان در برخورد با مردم حوصلهو تانی است و آن بدین معناست که باید به حرفهای مراجعین دقیقاً گوش کرد و با اشاراتی که حاکی از میل و رغبت باشد آنان را وادار نمود تا تمام حرفهای خود را بزنند بعد از آن با ملایمت جواب مناسب و سنجیده به مراجعین داده شود .
علی بن الحسین (ع) فرمود : انه لیعجبنی الرجل ان یدرکه حمله عند عضبد .
من خوشم می آید از مردمی که هنگام غضب بردباریش او را دریابد .
3-پیگیری مورد خواسته شده ک کارنان و مسئولان در نظام جمهوری اسلامی باید بدانند که تامین نیاز مردم از بالاترین عبادات است و در سخن ائمه معصومین (ع) بر آن تاکید فراوان شده است ، اگر مسئولان به اهمیت و ثواب بی حد تامین حاجت مردم واقف باشند نه تنها از زیادی مراجعین خسته می شوند بلکه بخاطر اجر معنوی بسیاری که بر آن مترتب است انتظار ارباب رجوع را می کشند تا از این رهگذر بر سنگینی توشه آخرت خود بیافزایند .
امام صادق (ع) می فرمایند : لان امشی فی حاجه اخ مسلم احب الی من ان اعتق الف نسخه و احمل فی سبیل الله علی الف فرس مسوجه ملجمه .
گام برداشتنم برای برآوردن حاجت برادر مسلمانم نزد من محبوبتر است از اینکه هزار بنده آزاد کنم و هزار اسب زین و لجام کرده در راه خدا برم .
(یعنی به جهاد بفرستم)(کافبی - جلد 3) .
در این باره روایتی دیگر است که به نقل آن می پردازیم .
تااهمیت موضوع فوق را بهتر درک کنیم .
مردی برای حل مشکل خود به امام حسین (ع) مراجعه نموده و امام برای حل مشکل براه افتاد و در میان راه به امام حسین (ع) برخورد کرد در حالیکه مشغول ادای نماز بود ، امام حسن (ع) از آن مرد پرسید چرا از حسین (ع) کمک نخواستی ؟
او در پاسخ عرضه داشت چون امام حسین (ع) مشغول نماز بود بخدمت او نرفتم .
امام حسن (ع) فرمود : برآوردن حاجت تو برای او از یک ماه اعتکاف بهتر بوده است .(کافی جلد 3) 4-به زبان مردم سخن گفتن : در برخورد با مراجعین به گونه ای باید سخن گفت که برای آنان قابل فهم و درک باشد و مسئولان و کارکنان باید از بکار بردن الفاظ غلیظ و انشائی خودداری کنند ، و باید با زبانی ساده و روشن بنحوی سخن بگویند که منظور آنان را مراجعین کاملآً درک کنند .
حتی در زمانیکه مراجعه کننده با تندخویی و سایر صفات نکوهیده با مسولان صحبت کرد نباید مقابله به مثل کنیم بلکه باید با خوبی و آرامی پاسخ دهیم تا او هم متوجه اشتباه خود شود .
در این رابطه حضرت علی (ع) به مالک اشتر می فرماید : ثم احتمل الثرقی منهم و العی و نح عنهم الضیع و الانف یبسط الله علیک بذالک اکناف رحمه موجب لک ثواب طاعه .
(نامه - 53) آنگاه از آنان خشونت و ناتوانی در سخت را تحمل کند و کم حوصلگی و بی اعتنائی را واگذار تا خدا بدین وسیله جوانب رحمتش را بر تو بگستراند و پاداش اطلاعتش را بر تو لازم نماید .
امام باقر (ع) فرمود : قولوا للناس حسناً ، (وسائل- جلد 8 - ص143) با مردم نیکو سخن بگویید .
5-جلب رضایت مراجعین : مسئولان و کارکنان که بخشی از تامین نیاز مردم را در نظام جمهوری اسلامی بعهده دارند .
بدون هیچ منتی باید در رفع حوائج آنان بکوشند و شخصیت و اعتبار اجتماعی کسی را بخاطر تامین خواسته جزئی وی به بازی نگیرند .
در همه حال خود را خدمتگذار مردم دانسته و از توقعات و انتظارات بیجا جداً اجتناب نمایند ، و با صداقت نشاندادن در انجام وظیفه این اطمینان را در ارباب رجوع بوجود آورند که مسئولین پیوسته در صدد انجام کار مردم هستند .
علاوه بر این که مسئولان باید در کمال صداقت در پیگیری خواسته های مراجعین مجدانه تلاش کنند ، بلکه از مراجعین ذیربط نیز مساعدت جسته تا حق آنان بخوبی داده شود ، و اگر حاجتی از حگد توان اداره خارج است باید ارباب رجوع را به اداره مربوطه راهنمایی و از آنان عذرخواهی نیز به عمل آورد .
حضرت علی (ع) به مالک اشتر می فرماید : واعط ما اعطیت هنیاً واضع فی اجمال و اعذار .
و آنچه به آنها میدهی بر آنان گوارا ساز و اگر ندادی مهربانی و عذرخواهی کن (نامه 53 - نهج البلاغه) براستی در مورد رفتار اداری مسئولان مولای متقیان علی (ع) چه سفارش زیبا و جالبی دارند ، اگر روح تعالیم عالیه اسلام در رفتار کارکنان و مسئولان نظام اسلامی حاکم شود .
بسیاری از مشکلات دولت با کمترین هزینه برطرف می گردد و از جهتی مردم نسبت به ادارات و سازمانهای دولتی خوش بین و علاقمند می گردند .
آیین نظارت و بازرسی : از لوازم مدیریت اسلامی آئین و نظارت بازرسی است .
یعنی کلیه کارکنان و مسئولان کارشان باید مورد ارزیابی قرار گرفتهتا نقاط ضعف و قوت آنان مشخص شودو نیز اقدامات لازم جهت رفع نقطه ضعفها بعمل آید و همچنین در این اثنا چهره های مخلص و خدمتگذار از عناصر مختلف و کارشکن مشخص شود .
در این رابطه حضرت علی به مالک اشتر می فرماید : ثم ان للوالی خاصه و بطانه فیهم استنثار و تطاول وقله انصاف فی معامله ، فامسم ماده اولئک بقطع اساب تلک الاقوال .
سپس دولت را یاران و نزدیکان است که به تبعیض و ظلم و سوء استفاده و کمی انصاف در معاشرت آلوده اند ، لذا باید ریشه اینگونه اعمال را براندازی بدانگونه که علل آن را از میان برداری (نامه 53 نهج البلاغه) شیوه نظارت و بازرسی بر عملکرد کارگزاران و مسئولان به سه صورت ممکن است .
الف-اول دولت از طریق مردم می تواند بر شیوه کار مسئولینت در همه ردهها که به نوعی با مردم سروکار دارند مطلع شود ، و قضاوت عمومی ملاک خوبی برای ارزشیابی عملکرد و میزان کارآیی متصدیان امور است .
ب-یکی از راههای نظارت بر حسن اجرای وظایف ، مباشرت مستقیم مسئولان مافوق به امور حوزه مسئولیت مربوطه است و حتی توجه به مسائل ریز سازمان از جمله تدبیر و لیاقتهای مدیر به حساب می آید .
6-سومین راه نظارت و بازرسی شیوه ای است که امروزه در دنیا متداول شده و آن تشکیل دایره نظارت و رسیدگی به شکایات مردم علیه آنان است .
در اسلام نیز بر این شیوه با شرایطی تاکید شده است .
حضرت علی (ع) به مالک اشتر می فرماید : ففرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیه و التواضع فلیرفع الیک امور هم ، ثم اعمل فیهم بالاغدار الی الله برم تلقاه زمان هولاء من بین الرعیه اجوج الی الانصاف من غیرهم .
وگل فاعذر الی الله ف تادیه حفه الیه .
و برای رسیدگی به کارشان (مردم) افراد مطئمن و خداترس و متواضع را بکار بگمار و باید اوضاع آنان بتو گزارش شود و تو به انگونه که نزد خدا در قیامت معذور باشی با آنان عمل کن و افراد ملت از همه بیشتر به عدل و انصاف نیاز دارند .
پس باید حق همه را طبق فرمان خدا ادا کنی (نامه 53 - نهج البلاغه) .
عدالت اداری :