پیشگفتار
مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین, اجرا و ارزیابی برای رسیدن به هدفهای بلند مدت میباشد. آنچه که سالهاست کمبود آن را در حوزههای مختلف مدیریت و برنامهریزی کشور احساس میکنیم فقدان برنامهریزهای شفاف، دقیق، قابل اندازهگیری و ارزیابی برای آینده است. به نظر میرسد از گذشتههای دور تاکنون همیشه آینده برای همه اقشار جامعه حتی مدیران و برنامهریزان رازآلود و پرابهام و شدیداً ناشناخته بوده است، در صورتی که بگفته کنکاکس میتوان برای آینده برنامهریزی کرد و خود خالق آینده بود. اگر مقصدی را که در آینده باید به سوی آن حرکت کنیم با تمامی ابعاد و ویژگیهایش بازشناسیم و مختصات نقطه شروع خود را بدرستی بازیابیم میتوان با رهتوشه امروز و شناسایی همه موانع و ضعفها، مسیر راهیابی به مقصد را با گامهای اصولی و منطقی تدوین کرد. ولی اگر ندانیم که مقصد و آمال ما کجاست و خرد جمعی به تفاهم و اجماع در این زمینهها راه نیافته باشد. باید مطمئن باشیم که جامعهای تنیده با روزمرگی خواهیم داشت و در انبوهی از چه باید کردها گرفتار و اسیر خواهیم شد. این موضوع ما را به یاد جملهای از مرحوم دکتر شریعتی میاندازد که میگوید «اگر فهمیدیم که چهمیخواهیم، خواهیم فهمید که چه باید کرد». متأسفانه ندانستن اینکه چه میخواهیم درد امروز جامعه ماست. امید که طرح تفکرات مدیریت استراتژیک و گسترش و عمقیابی آن در سطوح مختلف جامعه بتواند بسترساز تدوین برنامههای دقیق و زیربنایی برای آینده باشد.
مدیریت یکی از مهمترین ارکان تمام فعالیتهای دنیای کنونی ما می باشد. با توجه به اینکه کشور ما از لحاظ رخدادهای طبیعی یکی از پر مخاطره ترین کشورهای جهان می باشد موضوع مدیریت در بحران اهمیت ویژه ای دارد که در سالهای اخیر بخصوص با تهیه طرح جامع امداد و نجات مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. استفاده از فن آوری های روز و سیستم های رایانه ای از مهم ترین مولفه هایی است که امروزه در بحث مدیریت بحران مورد الزام قرار گرفته است. سیستم اطلاعات جغرافیایی یا GIS یکی از علومی استکه کاربردهای فراوانی در زمینه های مختلف داشته و توجهات فراوانی به استفاده از آن در عملیاتهای امداد و نجات شده است به طوری که مقالات فراوانی در این زمینه نیز ارائه گردیده است.
مقدمه
ما در دنیایی زندگی میکنیم که همیشه در حال تغییر و تحول است. رشد سریع علم و تکنولوژی، تغییرات شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سازمان را تحت تأثیر خود قرار میدهند. بنابراین سازمانها بایستی در درون خود دارای یک مکانیزم مناسب برای تطبیق خود با تحولات علمی، تکنولوژی و اجتماعی باشند و دائما"همه سیستمهای فنی و منابع انسانی خود را توأماً توسعه داده و آنها را به روز نمایند. مدیریت استراتژیک منابع انسانی، با استفاده از روشهای SPACE و SWOT استراتژیهای موفقی را برای مدیریت منابع انسانی پیشنهاد و انتخاب مینماید. در این فرآیند سازمان از تعداد صحیح، نوع و تخصص و مکان و زمان مناسب، کارآمدی و... مطمئن میگردد.
نگرش استراتژیک به روندهای اساسی جامعه از ضرورتهای بنیادین مدیریت توسعه است. توسعه بدون رویکرد استراتژیک با مسایل جامعه و بدون طراحی فرآیندهای درازمدت برای رشد هر بخش از فعالیتهای اقتصادی میتواند به اتلاف وسیع منابع مادی و معنوی کشور منجر شود. امروز تعمیق نگرش استراتژیک در دستور کار مدیریت سیاسی- اجرایی کشور قرار گرفته است و دولت در قالب گروههای کاری- مشورتی تخصصی حرکت برای ساماندهی برنامههای استراتژیک توسعه را آغاز کرده است، اما طراحی و پیشبرد برنامههای استراتژیک نه فقط نیازمند به کارگیری مدیرانی است که رویکردی استراتژیک با مسایل دارند، بلکه آموزش هرم مدیریت کشور تا پائینترین ردههای سرپرستی با این مفهوم و قانونمندیهای علمی آن در هماهنگ ساختن همه نیروهای اجتماعی در جهت توسعهای پایدار ضروری است.
آینده به قدری سریع حرکت میکند که نمی توان آن را پیشبینی کرد، لذا باید به جای برنامهریزی محض، بر روی دیدگاه استراتژیک در شرایط محیطی با پاسخگوئی سریع سرمایهگذاری کرد.
شتاب تغییرات سبب تغییر قواعد پیروزی در تجارت و صنعت شده است. شرایط جدید، توانمندیهای فکری فراتر از تکتک ابر مردهای کارآفرین را میطلبد و باید با مکانیسمهایی به تجمع دانایی پرداخته تا بتوان به بهترین دستاوردها رسید.
مدیریت استراتژیک با استفاده از جدیدترین تحقیقات، تجربیات و تجزیه و تحلیلهای موردی توانسته است زمینه را برای تقویت بینش، دانش و مهارتهای مناسب برای رویارویی با دنیای امروز که با شتابی متفاوت از گذشته در حال تغییر است، فراهم آورد.
مدیریت استراتژیک یک حوزه میانرشتهای است که حوزههایی چون اقتصاد، مهندسی، بازاریابی، مالی و رفتار سازمانی و ... را در بر دارد. هر یک از این حوزهها دارای واحدهای تجزیه و تحلیل، فرضیات و روشهای تحقیقاتی متفاوت میباشند. به دلیل این تنوع، نظریهپردازی در زمینه مدیریت استراتژیک روشهای بسیار گوناگونی از تحقیق را میطلبد. این تحقیق تلاشی است در تبیین اینکه یک محقق خوب مدیریت کیست؟ و یک تحقیق خوب مدیریت چگونه است؟ سپس روشهای مختلف تحقیقات سازمانی به ویژه در زمینه مدیریت استراتژیک مورد بررسی قرار میگیرند.
با توجه به رقابت فزاینده در سطح جهان، مسأله در دستداشتن بازارها هم از لحاظ عرضه کالا و خدمات و هم از لحاظ تأمین منابع برای انجام فرایندهای منتهی به تولید کالا و خدمات و در نظرداشتن اینکه این مجموعه فعالیتها به هر حال در قالب سیستمهای خرد و کلان و مرتبط به هم صورت میگیرد. تولید کالا و خدمات به هر شکل و تحت هر عنوان متأثر از عوامل بیشمار هستند.
امروزه یکی از مهمترین مقولههایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند، مدیریت استراتژیک است که عمر زیادی از معرفی و بکاربردن آن نمیگذرد، به تعبیری الگوی مدیریت جامع را ارائه میدهد. بقاء و تداوم سازمانها و همچنین توسعه آنها نیازمند درک به هنگام فرصتهای محیطی و تغییرات در قواعد بازی است, سازمانهایی که توان درک قواعد جدید بازی را دارند, شانس بیشتری برای بهرهمندی از فرصتها مییابند. تکنولوژیهای جدید, نگرشهای نو و روشهای نوین, همه میتوانند قواعد موجود را دگرگون ساخته و شرایطی کاملاً نوین برای بازی بیافرینند. تشخیص به موقع, ضرورت و جهت چرخش, کاری بسیار دشوار است و ”نیازمند توسعه ظرفیت تفکر استراتژیک” و درک درست مفهوم استراتژی و چگونگی ایجاد و اجرای آن میباشد.
برخی از مردم, استراتژی را واژهای نو میانگارند, اما این پدیده سابقهای طولانی دارد و تنها در قرن کنونی است که متفکران و صاحبنظران برای حل مسائل مبتلا به جوامع و سازمانها بیشتر به آن پرداخته و از آن سود جستهاند. در پی آن است که از معانی مفاهیم و کاربردهایی که این واژه از زمانهای کهن تا به امروز داشته است بکاهد و چگونگی ایجاد و بهرهجویی از آن در سازمانهای پیشرفته را تشریح کند.
استراتژی عبارت است از الگو یا طرحی که هدفها, سیاستها, و زنجیرههای عملیاتی یک سازمان را در قالب یک کل به هم پیوسته با یکدیگر ترکیب میکند. مدیریت استراتژیک, مدیریت در شرایط پرتلاطم و رقابتی جهانی است.
تاریخچه
انسان از اولین روزهای خلقت خود با مفهوم مدیریت همراه بوده است. اما برای اولین بار این چینیها بودند که در حدود 1100 سال قبل از میلاد مسیح, به صورت سازمانیافته چهار وظیفه مدیریتی برنامهریزی, سازماندهی, رهبری و کنترل را تجربه کردند. بعد از آنان نیز ایرانیان, مدیریت را با تجربیات و نگرشهای خود آزمودند. در حدود سالهای 350 تا 400 قبل از میلاد, یونانیان مدیریت را بعنوان یک هنر متمایز تشخیص داده و رویکردی علمی را برای آن ابداع نمودند. در آغاز قرن بیستم, مدیریت بعنوان یک رشته و مقوله رسمی و ساختیافته مطرح شد.
340 سال قبل از میلاد مسیح سردار چینی به نام سان تزو (SUN-TZU) کتابی تحت عنوان هنر جنگ را نوشت که در آن بسیاری از مفاهیم رویکرد استراتژی معرفی شده است. در اوایل دهه 1960 وزارت دفاع آمریکا، تجربیات مهم و استراتژیک مربوط به جنگ جهانی دوم را تدوین کرد و مبانی برنامهریزی استراتژیک را پایهگذاری کرد. دو سال بعد آلفرد چندلر (Alfred Chandler)، استاد دانشگاه هاروارد و در سال 1965 کنت اندروز (Keneth Andrews) این مفاهیم را در دنیای کسب و کار مطرح ساختند. ایگورانسوف (I.ANSOFF)، مدیرعامل شرکت لاکهید، این ایده را در شرکت خود با موفقیت پیاده کرد و به این ترتیب توجه همگان به رویکرد برنامهریزی استراتژیک جلب شد و از دهه 1960 تاکنون برنامهریزی استراتژیک یکی از مطرحترین مفاهیم مدیریت بوده است.
تعاریف مدیریت استراتژیک از دیدگاههای مختلف
مدیریت استراتژیک، جریانی از تصمیمها و اقدامهایی است که منجر به ایجاد یک یا چند استراتژی مؤثر برای تسهیل دستیابی به هدفهای سازمانی میشود. (Jauch and Glueck 1988, 5).
مدیریت استراتژیک، مجموعهای از تصمیمها و اقدامهایی است که در نتیجه آنها استراتژیهایی برای دستیابی به هدفهای یک سازمان طراحی و اجرا میشوند. (Pearce and Robinson 1988, 6).
مدیریت استراتژیک، فرایندی مداوم و تکراری است که با هدف انطباق مناسب یک سازمان با محیط خود انجام میشود. (Certo and Peter 1990, 5).
فرایندی که در آن نگرش استراتژیک لحاظ شده باشد. یعنی قادر باشد موضوعات استراتژیک سازمان را شناسائی و تحلیل کرده، سپس هدفگذاری نموده و رسالتها و اهداف سازمان را بشناسد سپس بتواند استراتژی مناسب را انتخاب کند.
مدیریت استراتژیک مجموعه مفاهیم، مدلها و فرایندهایی است که به کمک آنها میتوان از منبع ارزشمند و کلیدی تفکر سازمانی برای مدیریت چالشهای محیطی و نیل به اهداف سازمان بخوبی استفاده کرد.
تعریف مدیریت استراتژیک از نظر (گری هامل)
تحت نظم و قاعده درآوردن (فرموله کردن)، به اجرا در آوردن و ارزیابی کردن کلیه اقدامات و عملیاتی که سازمان را قادر میسازد آینده را دقیقاً (دقیقتر) و روشنتر ترسیم نموده و اهداف خویش را تحقق بخشد.
تصمیم استراتژیک
تصمیمهای استراتژیک، تصمیمهایی هستند که مسیر و جهت کلی یک سازمان و حیات آن را در پرتو تغییرهای قابل پیشبینی، غیرقابل پیشبینی و ناشناخته در محیط پیرامون آن، تعیین میکنند. (uinn1995, 5).
تصمیمهای استراتژیک، تصمیمهایی هستند که باید توسط مدیریت رده بالا اتخاذ شوند، به تخصیص منابع زیادی از سازمان منجر میشوند، سازمان را برای مدت زیادی متعهد میکنند، آیندهمدار هستند، هماهنگکننده بخشهای گوناگون سازمان هستند و الزاماً باید شرایط محیطی و بیرونی را ملحوظ دارند. (Pearce and Robinson1988, 7 - 8).
تصمیمهای استراتژیک، ابزاری برای دستیابی به هدفها هستند، این تصمیمها در بردارنده تعریف نوع کسب و کار، محصولات، بازارهایی که باید به آنها ارائه محصول کرد، وظایفی که باید انجام شوند و سیاستهای بنیادینی که نیاز هستند تا سازمان چنین تصمیمهایی را برای دستیابی به هدفهایش به انجامرساند، میباشند. (Jauch and Glueck 1988, 6).
تعریف مدیریت
درباره تعریف مدیریت اتفاقنظر خاصی در دست نیست و صاحبنظران و نظریهپردازان علم مدیریت با اهداف و سوگیریهای گوناگون، تعاریف متفاوتی ارائه کردهاند.
- مدیریت عبارتست از: هنر انجام کار به وسیله دیگران (فالت،1924).
- فراگرد تبدیل اطلاعات به عمل؛ این فراگرد تغییر و تبدیل را تصمیمگیری مینامیم (فوستر،1967).
- فراگرد هماهنگسازی فعالیت فردی وگروهی در جهت هدفهای گروهی (دانلی و همکاران،1971).
- فراگرد برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت کار اعضای سازمان و استفاده از همه منابع موجود سازمانی برای تحقق هدفهای موردنظر سازمان (استونر و همکاران،1995).
تعریف عملیاتی(Operational definition)، مفهوم مدیریت را با رعایت ملاکهای عینی منوط میسازد. از این رو، اگر در موقعیتی ملاکهایی شامل فعالیت منظم و سازمانیافته، هدفها، روابط میان منابع، انجام کار به وسیله دیگران و تصمیمگیری برقرار باشد، میتوان گفت در آن موقعیت، مدیریت اعمال میشود (کلاندوکینگ،1972).
استراتژی
بد نیست ابتدا به ریشه لغوی استراتژی اشاره شود. واژه استراتژی (STERATEGY) از ریشه یونانی STRATEGEMA به معنای فرمانده ارتش، مرکب از STRATOS به معنی ارتش و AGO به معنای رهبر گرفته شده است.مفهوم استراتژی ابتدا به معنای فن، هدایت، تطبیق و هماهنگسازی نیروها جهت نیل به اهداف جنگ در علوم نظامی بکار گرفته شد. در جای دیگر استراتژی بدین شکل تعریف میشود: «استراتژی (STRATEGY) مجموعهای از اهداف اصلی و سیاستها و برنامههای کلی به منظور نیل به این اهداف است به گونهای که قادر به تبیین این موضوعات باشد که در چه کسب و کاری (BUSINESS) و چه نوع سازمانی فعالیت میکنیم و یا میخواهیم فعالیت نماییم.»
تعریف دیگری هم از استراتژی میتوان ارائه کرد: «استراتژی یک برنامه واحد، همه جانبه و تلفیقی است که محاسن یا نقاط قوت اصلی سازمان را با عوامل و تغییرات محیط مربوط میسازد و به نحوی طراحی میشود که با اجرای صحیح آن از دستیابی به اهداف اصلی سازمان اطمینان حاصل شود».
سپس نظریهپردازن علم مدیریت، استراتژی را چگونگی تخصیص مطلوب منابع کمیاب، جهت رسیدن به اهداف اقتصادی تعریف کردهاند. استراتژی تعیینکننده زمینههای فعالیت در محیطی پیچیده و پویا و ابزاری است که به عنصر انسانی در یک نظام سازمانی حیات بخشیده و افراد را به حرکت وا میدارد. آنسوف (ANSOFF) بعنوان اولین دانشمندی که استراتژی را به شکل جامع و معنادار توضیح داد، معتقد است که هر قدر بین اهداف و فعالیتهای فعلی سازمان سازگاری بیشتری وجود داشته باشد، نرخ رشد و توسعه بزرگتر و منظمتر خواهد بود.