دانلود مقاله سهراب سپهری

Word 62 KB 5559 22
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • 1307 تولد در پانزدهم مهر ماه در کاشان.

    1313گذراندن دوره شش ساله آموزش ابتدایی در دبستان خیام کاشان .علاقه به نقاشی و خوش نویسی و به تدریج شعر.

    1319 پایان دوره دبستان و آغاز دوره اول دبیرستان در کاشان.

    1322پایان دوره سیکل در کاشان در خرداد ماه و آغاز دوره دانش سرای مقدماتی در تهران.

    قوت گرفتن علاقه ا ش به شعر و نقاشی و حشر و نشر با اعضای انجمن ادبی صبای کاشان.

    1324پایان دوره دانش سرای مقدماتی تهران در خرداد ماه.

    1325استخدام در اداره فرهنگ کاشان اداره آموزش و پرورش فعلی در آذر ماه و شرکت درامتحانات ششم ادبی.

    1326انتشار نخستین شعرهایش با نام در کنار چمن یا آرامگاه عشق در کاشان با مقدمه دوستش مشفق کاشانی یا عباس کی منش در26 صفحه.

    1327اخذ دیپلم کامل دوره دبیرستان و استعفا از اداره فرهنگ کاشان در شهریور ماه و استخدام در شرکت نفت تهران در مهر ماه همان سال.

    1328تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.

    1330انتشار نخستین دفتر شعر با نام مرگ رنگ در مهر ماه با مقدمه ای از امیر شا پور زند نیا خویشاوند با نفوذ و روزنامه نگارش در71 صفحه با 22قطعه شعر.

    1331شرکت در نمایشگاه پاییزی کانون مهرگان.

    1332پایان دوره آموزش نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران با رتبه اول و دریافت نشان درجه اول عملی.

    شرکت درچند نمایشگاه نقاشی در خرداد ماه در تهران و انتشار دومین دفتر اشعارش با نام زندگی خوابها در 63 صفحه.

    استخدام سازمان همکاری بهداشت تهران.

    اشتغال به کار در اداره کل هنر های زیبا در قسمت موزه در آذر ماه و تدریس در هنر ستان های هنرهای زیبا.

    1334ترجمه اشعار خارجی برای مجله سخن.

    1336نخستین سفر به اروپا {پاریس و لندن}درمردادماه و ثبت نام در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتو گرافی یا چاپ سنگی.

    1337سفر به ایتالیا در فروردین ماه و شرکت در اولین بینال تهران.

    اشتغال در اداره کل اطلاعات، وزارت کشاورزی با سمت سرپرستی سازمان سمعی و بصری.

    شرکت در بینیا ل ونیز .

    آماده سازی دفتر اشعار آواز آفتاب برای چاپ.

    1339شرکت در بینیا ل دوم تهران و دریافت جایزه بزرگ هنر های زیبای کشور.

    آموزش فنون حکاکی روی چو پ .

    1340دیدار از هند در راه باز گشت به ایران و تماشای آگره و تاج محل.

    انتشار سومین دفتر شعر با نام آواز مهتاب و برگزاری نمایشگاه انفرادی نقاشی در تالار رضا عباسی تهران.

    انتشار چهارمین مجموعه اشعار با عنوان شرق اندوه .

    1341برگزاری نمایشگاه انفرادی نقاشی در تالار فرهنگ .

    1342شرکت در نمایشگاه نقاشی گروهی درگالری گیل گمش تهران و برگزاری نمایشگاه انفرادی درکارگاه فیلم گلستان در سال های آشنایی با فروغ فرخزاد.

    1344 سفر به هندوستان و پاکستان و افغانستان سفرمجدد به هندوستان تاثیر شگرفی بر شاعر- نقاش می گذارد.

    انتشار منظومه بلند صدای پای آب در فصلنامه آرش در آبان ماه و سفر به آلمان و انگلستان.

    1345سفر به فرانسه و اسپانیا و هلند و ایتالیا و اتریش.

    انتشار منظومه بلند مسافر در فصل نامه آرش .

    1346انتشار دفتر شعر حجم سبز.

    1347 سفر به فرانسه.

    1348سفر مجدد به فرانسه.

    1349سفر به امریکا .

    1351سفر به پاریس.

    1352بر گزاری نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران.

    1353سفر به یونان و مصر و شرکت در نمایشگاه هنرمعاصر ایران در بازار هنر سوییس .

    1356انتشار مجموعه کامل اشعار در هشت کتاب‌تحلیل اشعار کتاب در برنامه کتابها و د ید گا هها توسط تورج رهنما و جلالی و آ تشی درتلویزیون ملی ایران.

    1357بر گزاری نمایشگاه انفرادی در گالری سیحو ن تهران.

    1358سفر به انگلستان.

    1359مرگ د ر اول اردیبهشت ماه بر اثر سرطان سپهری وصیت کرده بود او را در روستای گلستانه به خاک بسپارند.

    اما دوستانش از بیم آنکه طغیان رودخانه مزارش را زیر آب بگیرد.

    او را در صحن امام زاده سلطان علی در دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

    نقد و بررسی شعر های سهراب سپهری شاعر نقاش و نقاش شاعر سهراب سپهری هم شاعر بود و هم نقاش.

    اما قبل از آنکه شعر بسراید بر بوم سپید رنگ نقش می زد ، و پیش تر از آنکه به عنوان شاعر شناخته شود در محافل هنری و میان جماعت خاص اعیان به عنوان نقاش شناخته شده بود.

    با وجود این او شعر و نقاشی ها یش را تقریبا در یک زمان و با فاصله ای اندک به میان جمع آورد.

    نخستین مجموعه شعرش را با عنوان مرگ رنگ در مهر ماه 1330انتشار داد ، و از پاییز 1331 نقاشی هایش را با شرکت در چند نمایشگاه عرضه کرد.

    علاقه سپهری در مجموعه نقش رنگ به نقاشی همان قدر آشکار است که حرکت قلم مو و رنگ در تابلو های نخستین ا ش از نقاشی شاعر خبر داده است.

    سپهری، همان قدر که شاعر بود نقاش هم بود ، و طبعا شاعری نبود که از سر تفنن نقاشی کند، و در عین حال نقاشی هم نبود که برای تفریح و درا و قات فراغت شعر بسراید .

    سپهری اساسا انسانی متفنن نبود .او شاعر نقاشی یا نقاش شاعری حرفه ای بود که ا گر لازم میشد از درآمد آثارش که می توان حق ا لبو ق تعبیر کرد_ زند گی خود را می گذراند .

    برای پیدا کردن راه و هدف ا ش آن قدر مصمم بود که اگر چه در آذر ماه1325 به استخدام آموزش و پرورش کاشان درآمد در شهریور ماه 1327 استعفا داد، و در مهر ماه همان سال در شرکت نفت تهران استخدام شد.

    یک سال بعد از شرکت نفت نیز استعفا داد و چهار سال معطل ماند تا در خرداد ماه 1332 در سازمان همکاری بهداشت تهران، و سپس در آذر ماه همان سال در اداره کل هنرهای زیبا_ فرهنگ و هنر_ در قسمت موزه و تدریس در هنرستان های هنر های مشغول کار شد.

    روح سرکش و بی قرار سپهری_ که موجب رشد و تحول او بود_ او را به اینجا و آنجا میکشاند تا برا لحظه ا ی ،آرام و قرار بگیرد.

    وقتی سپهری از اداره کل هنر های زیبا بیرون آمد کوشید آشوب درونی خود را با سفر به دور دنیا تسکین دهد: ابتدا در سفری به اروپا به پاریس و لندن رفت (1336) ، سپس عازم ایتالیا شد(1337).

    در راه بازگشت به ایران از هند دیدار کرد، و چندی بعد به سفر برزیل و فرانسه رفت.

    پس از آن دایم در سفر و گشت و گذار و تجربه آموزی به تعبیر قد ما سیر آفاق و ا نفس_ بود: سفر به هندوستان و پا کستان و افغانستان، سفر به آلمان ،انگلستان، سفر به فرانسه و اسپانیا و هلند و ایتالیا و اتریش، سفر به فرانسه ،سفر به آمریکا، سفر به پاریس ،و سفر به یونان و مصر سفر به سوییس و دست آخر سفر به انگلستان در سال های1343 تا1358 .اما سپهری در پایتخت هیچ کشور بزرگی مامن و ماوایی نیافت، تا اینکه به تعبیر کریم امامی:( صفای بیابان های اطراف کاشان را به چشم ا ندا زی معرکه طبقه پانزدهم مشرف بر رود سن و سکوت ویلای منشعب از کیلومتر پنجاه و سه اتو ر و ت جنوب ترجیح داد، و حاصل تجربیات خود را از این نیم قرن زندگی برای ما گذاشت، و برای هر کس که پس از ما بیا ید و بخواهد در احوال ما کنجکاوی کند.) نقاش و روشها و سبکهایش مقام سپهری نقاش به اندازه سپهری شاعر شناخته شده نیست و درباره تابلو _ هایش به اندازه شعرهایش سخن منتقد ا نه و مشفقانه به میان نیامده است، اما جایگاه سپهری نقاش و حجم تابلوهایش اگر بیش تر از شعرهایش نباشد کم تر نیست.

    همه تابلوهای نقاشی سپهری آن تعدادی نیست که اینجا و آنجا منتشر شده یا در این و آن نمایشگاه به معرض تماشا و قضاوت گذاشته شده است .برخی از مفسران نقاشی های سپهری شمار تابلوها ، طرحها و ا تو د های او را افزون بر یک هزار و چند صد تخمین زده اند، و برخی مدعی یافتن دیدن و برسی همه آنها شده اند.

    ا ما آ ن چه مبنای قضاوت نگارنده این سطور است آن تعداد از تابلوها و طرحها و اتودهایی است که در چند نمایشگاه به معرض تماشا گذاشته شده و در چند کتاب چاپ شده است .همین مقدار هم تاثیر سپهری نقاش را نشان میدهد وهم دوره بندی نقاشیها و طرحهای او و روشها و سبک _ هایش را آشکار می کند.

    در شعر سپهری ،به مقدار فراوان ،به تصویرها و تشبیه هایی بر میخوریم که بیش و پیش از آنکه شاعرانه باشند و یژ گی های یک نقاش شاعر را دارند .

    آنان که حتی اندک آشنایی با پاره ای از شعرهای سپهری دارند این شرح او را به خاطر دارند که : اهل کاشانم پیشه‌ام نقاشی است گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ، می فروشم ه شما تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهایی تا ن تازه شود.

    چه خیالی ،جه خیالی،...

    میدانم پرده‌ام بی جان است خوب می دانم ،حوض نقاشی من بی ماهی است.

    صدای پای آب سپهری در اتاق آبی اتاق آبی، به عنوان واپسین یادداشت های سپهری مشتمل بر سه بخش است: اتاق آبی که نوشته کامل و تمام شده ای است از سپهری در پنجم آبان ماه 1355.

    مقاله معلم نقاشی ما است که خاطرات ناتمام مانده سپهری نقاش است.

    مقاله گفت و گو با استاد که گفت و گوی درونی نقاش با خود، یا شاگرد با استاد درباره سبک های نقاشی.

    روایت است که سپهری در طول حیات هنری خود تن به مصاحبه، یا گفت و گوی رو در رو، با هیچ مصاحبه گر یا منتقدی نداد.

    بعضی از علاقه مند ا نش این پرهیز و اجتناب را ناشی از روحیه انزوا جو و تمایلش به دور ماندن از جنجال و هیا هو تعبیر کرده اند .

    مقاله گفت و گو با استاد متن یک مصاحبه خود خواسته ، یا خود ساخته است، که دو طرف گفت و گو یک نفر هستند.

    در این مقاله سپهری با خودش به گفت و گو نشسته است ، و آنطور که از نوشته های حاشیه این گفت و گو پیدا ست او سوالهایی که اینجا و آنجا به ذهنش می رسید با این قید که (باید در کتاب خود جواب بدهم) در گوشه ای یادداشت می کرد.

    مثلا وزن نیمایی چه صیغه ای است، یا شاعر نیمایی چه جور آدمی است.

    همین جا به عنوان معترضه باید گفته شود که مجموعه اتاق آبی نخستین بار حدود ده سال پس از مرگ سپهری منتشر شد.

    دومین بخش کتاب با عنوان(معلم نقاشی ما) در سطور نخستین طوری آغاز می شود که گویی نویسنده خاطرات خود را باز گو میکند: (سال اول دبستان بود .کلاس بزرگ بود، یک اتاق پنج دری ، و روشن بود .

    آفتاب آمده بود تو .

    بیرون پاییز بود .

    دست ما به پاییز نمی رسید.

    شکوه بیرون کلاس بر ما حرام بود.

    سرهای ما تو کتاب بود.

    معلم درس پرسیده بود، و گفته بود: دوره کنید.

    نمی شد سر بلند کرد .

    تماشای آفتاب تخلف بود.

    دیدن کاج حیاط جریمه داشت، از نمره گرفته شده، دو نمره کم می شد.) روشن است که سپهری چه در شعرهایش و چه در اتاق آبی می کوشد سخن گفتن خود را از مردمان عادی متفاوت سازد.

    مردم عادی وقتی درباره کلیات یک موضوع صحبت میکنند، معمولا ، چون معنای آن را بیش و کم می دانند ،آن کلیت را درست به کار می برند ، اما مردم عادی درباره معانی دقیق یا درباره ماهیت و کاربرد کلیات به تفکر انتزاعی نمی پردازند.

    دانش آدم عادی از معنای برخی قضایا دانش عملی است، نه نظری یا انتزاعی.

    چیزی است که می توان آن را دانش دست اول نامید، اما فیلسوف، نه آنکه ادای فلاسفه را در می آورد، درباره این قضایا، که در زبان عادی وجود دارند، به تفکر می پردازد و معنای آنها را به طور دقیق و انتزاعی تحلیل می کند....

    از سپهری انتظار نبوده است که آنچه در اتاق آبی مطرح می کند در حد کشف واقعیت باشد.

    اما این انتظار از او وجود داشته است که مباحثی که غالبا به صورت آشفته وجود دارد و او در کتابش نقل می کند تحلیل کند و روشن سازد.

    اتاق آبی گرفتار همان تکلف و تصویرهای مبهم و ملال آور ی است، که ما هیچ، ما نگاه گرفتار آن است.

    به تعبیری سپهری در این سالها گمان می کند از زاویه چشم مطلق خدا به کل کاینات و هستی می نگرد.

    تصویر در شعر های سهر ا ب شعرهای سپهری مانند ترتیب دادن آلبومی است که معنای دوستی، عشق، و...را از توالی عکس های آن می توان دریافت.

    سپهری با کمک تصاویرش این نظم و توالی را به ما نشان داده است و ما باید جهان بینی او را از تصاویرش استخراج کنیم.

    چهار دفتر اولیه او که یک دوره ده ساله را در بر می گیرد، اشعار اولیه شاعری است که جرقه ای از نبوغ شاعری آنها به چشم می خورد و بر خواننده مسلم می دارد که با شاعری رو به رو است که تازه گام در راه گذاشته و جای پیشرفت زیادی دارد و تا سر منزل مقصود راه دشوار و درازی را باید بپیماید.

    در این چهار دفتر او هنوز راه و روش شاعری خود را نیافته یا به عبارتی بهتر به زبان شعری خاص خود دست نیافته است.

    نشان چندانی از آ ن خوش بینی شفاف و روشنی را که در کارهای بعدی سپهری می بینیم در این چهار دفتر نمی یابیم یا سهم آن بسیار اندک است.

    شاعر بدبین و مایوس است ،ولی چرا روشن نیست .

    حتی برای خود شاعر هم علت دلتنگی و ناله ا ش مشخص نشده است .

    زیرا به کلی گویی پرداخته بدون آنکه چیزی را روشن کرده باشد: نفس آدم ها سر به سر افسرده است روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا هر نشاطی مرده است.

    مرگ رنگ چرا مدتی است که در این گوشه از جهان نفس همه سر به سر افسرده است و هیچ نشاطی دیده نمیشود؟

    سپهری علتی بیان نمی کند.

    نمی گوید یا نشان نمی دهد چه روی داده است که دستها و پاها در قیر شب فرو رفته و از حرکت باز مانده اند .

    هم چنین است وقتی می گوید: شب ایستاده است .

    خیره نگاه او بر چارچوب پنجره من.

    مرگ رنگ او انسانها را مرده هایی متحرک می بیند که مرده خود را به این طرف و آن طرف می کشند.

    در چنین اوضاع و احوالی و با چنین مردمانی مسلم است که خانه پر از فساد شده و عنقریب بر سرها فرو خواهد ریخت.

    گودالی از مرگ پر شده بود و من در مرده خود به راه افتادم.

    زندگی خوابها دلتنگی شاعر نیز از همین دست است .

    دلش گرفته و غمگین است، اما از چه گرفته معلوم نیست: شاخه ها پژمرده است.

    سنگ ها افسرده است .

    رود می نالد.

    جغد می خواند.

    غم بیامیخته با رنگ غروب می تراود ز لبم قصه سرد: دلم افسرده در این تنگ غروب مرگ رنگ از این جاست که شاعر دچار یاس می شود و فکر می کند که دیگر گریزی نیست و پایان شام شکوه، صبح عتاب خواهد بود.

    دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود، پایان شام شکوه ا م صبح عتاب بود.

    مرگ رنگ بهترین مجموعه شعر سپهری دفتر حجم سبز است که زیباترین تصاویر را می_ توان در آن یافت.

    اما مهمتر از اینها یافتن جا پای جهان بینی شاعر در این دفتر است که از (روی پلک شب) شروع می شود و به (نبض خیس صبح)پایان می پذیرد.

    من جهان بینی او را بیشتر در چهار دفتر آخر او یافته ام.

    من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.

    و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.

    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.

    چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.

    واژه ها را باید شست.

    واژه باید خود باد ، واژه باید خود باران باشد.

    صدای پای آب حرف سپهری بسیار ساده و روشن است.

    در عصر فضا، زمانی که همه تلاشها مصروف دست یافتن به پیشرفت های مادی می شود، سپهری ما را به دیگرگونه دیدن فرا می خواند.

    او معتقد است که تمام بد بختی انسان فرهنگی شده بریدن از طبیعت و سادگی زندگی طبیعی است، زندگی را باید به خود وا گذاشت تا به طور طبیعی بگذرد ، در این زمان است که در می یابیم: زندگی رسم خوشایندی است.

    زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق.

    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.

    صدای پای آب زندگی یکی از خطوط اصلی تفکر سپهری است.

    زندگی را با تمام وجود حس می کند و می خواهد انسان امروز را_ انسان غیر طبیعی امروز_ به لمس زندگی واقعی فرا خواند، و آن چیزی نیست مگر توجه به مظاهر ساده زندگی طبیعی و طبیعت زندگی.

    زندگی جذبه دستی است که می چیند.

    زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.

    زندگی، بعد درخت است ، به چشم حشره .

    زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.

    زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

    زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد.

    زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.

    خبر رفتن موشک به فضا، لمس تنهایی ماه، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.

    صدای پای آب سپهری معتقد است که بشر امروزی آنقدر به دور دستها می اندیشد که چیزهایی کوچک و نزدیک خود را از یاد برده یا نمی بیند .چیزهای که شاید می بینند ولی بی اعتنا از کنارش می گذرند او را به تامل و ا میدارد و چون سپهری این چیزهای کوچک را به اینگونه انسانها می نمایاند همه انگشت حیرت به دهان می گیرند و می گویند او ساحر است و سحر می داند: زیر بیدی بودیم.

    برگی از شاخه بالای سرم چیدم ، گفتم: چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟

    می شنیدم که به هم میگفتند: سحر میداند، سحر!

    حجم سبز و ا گر کسی سراغی از سهراب گرفت و خواست به دیدار او برود ،آدرس خود را این چنین میدهد: به سراغ من اگر می آیید پشت هیچ ستانم.

    اتو پی ای سهراب محل و مکان خاصی نیست.

    هر جایی که آ سما ن، سبزه ،و...

    با شد ،او آنجا را متعلق به خود و خود را از آن جا می داند : هر کجا هستم، باشم، آسمان مال من است.

    پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.

    صدای پای آب علم و دانش با اینکه ره آ و رد های عظیمی را برای بشر به ارمغان آورده ا ندو زندگی صنعتی بار بزرگ کار یدی را از دوش بشر برداشته و آن به ماشین محول کرده، نتوانسته است راه گشای بشر بشود و تشویش و ا ضطر ا ب این عصر را ا ز ا و بگیرد و آرامش و راحتی خیال برای او هدیه بیاورد.

    به این خاطر است که سپهری عشق را به جای علم راه گشای بشر میداند و فکر میکند شاید بشر با عشق به سر منزل مقصود برسد .

    کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم .

    پشت دانایی اردو بزنیم ...........................

    کار ما شاید این است که میان گل و نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم.

    صدای پای آب سپهری که نه تنها به طبیعت نظر دارد و بازگشت به زندگی ساده طبیعی را تجویز می کند بلکه با مظاهر طبیعت چنان یگانه است که همه چیز زندگی خود را از آن می گیرد: من مسلمانم.

    قبله ا م یک گل سرخ.

    جا نمازم چشمه ،مهرم نور.

    دشت سجا ده من.

    حجم سبز خدای سپهری خدایی است که مانند یک دوست است.

    در هر وقت و زمانی میتوان بدون قرار قبلی به سر وقتش رفت ، بدون آنکه خم به ابرو بیاورد یا رو ترش کند.

    خدایی مهربان: باد می رفت به سر وقت چنار من به سر وقت خدا می رفتم.

    حجم سبز سپهری با مسلح بودن به چنین جهانی بینی است که معتقد است باید همه چیز را به حال خود گذاشت تا جریان طبیعت خود را طی کنند تا خدشه ای به قانونمندی طبیعی آن را وارد نیاید: یاد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمین بر بخورد.

    حجم سبز همه تلاش می کنند که بشوند و او می خواست که باشد اول آ ریم نام یزدان را زیرا او جمله را پدید آرد که تعلیم داده انسان را تا خواهد آنچه را پدید آرد وقتی سهراب در دانشکده هنر های زیبای تهران برای تحصیل در رشته نقاشی وارد شد .

    از همان روزهای اول به مناسبت سادگی و تازگی در کارش نظر مرا به خود جلب کرد و مخصوصا برای طرح ریزی از روی مدل زنده جاها و زوایایی را که انتخاب می کرد جالب بود .

    خودش شخصی سر به زیر در عین حال مو شکاف و دقیق به نظر می آمد .

    حرف را زود می گرفت ،ولی در مغزش آنرا احساس و بررسی میکرد.

    از نظر فیزیکی و صورت ظاهر لاغر و از جهت سیرت باطن حساس و متکی به نفس بود و اگر چیزی به نظرش می رسید با جملاتی کوتاه پاسخ می داد.

    شعر و نقاشی را از خیلی پیش شروع کرده بود.

    اوایل اشعاری معمولی می گفت با اوزانی متداول .

    گاهی از اوقات شعری که ساخته بود برای من می خواند البته با در خواستی که من از او می کردم .

    یک روز به او گفتم سعی کن چیزی را که هزار بار گفته اند و شنیده ایم یا دیده ایم دوباره به رخ نکشی وسعی کن قبل از هر چیز خودت باشی.

    بی خودی وقتت را از تکرار مکررات ضایع مکن هنرمند کارش دو باره نشان دادن نیست .

    از این گفته های من به فکری عمیق فرو رفت ...

    یک روز صبح زود به پیش من آمد و گفت هیچ کاری مرا راضی نمی کند چه کار کنم ، گفتم بسیار خوب، همین عدم رضایت ، مقدمه پیشرفت است زود تمام کارهای نقاشی ا ت را بیاور تا ببینم چکار باید کرد .

    وقتی همه تابلوهایش را در کنار هم چید با دقت همه را تماشا و بررسی کردم ،بعد به او گفتم تنها راه تو این است که کمتر به جزییات بپردازی، بین عکسی که تمام جزییات را نشان می دهد جالب به نظر نمی آید ، سعی کن از کلیات به جزییات برسی و هر چیزی را ساده ببینی ، حتی دو چیز اگر بودن و نبودنشان مساوی باشد اگر نباشد بهتر است .

    سادگی ارزش و عمق به خصوصی دارد متاسفانه هیچ کس متوجه آن نیست.

    بعد از فارغ ا لتحیصیل شدنش دیگر او را ندیدم .

    پس از زمان درازی در نمایشگاه نقاشی و کتاب شعرش حس کردم او خودش را پیدا کرده است و شده آنچه باید بشود.

    دیگر خودش بود و خودش از کلیات به جزییات رسیده بود.

    محتویات آثار او بدیهیات است .

    طرفدار جدی عناصر رویایی بود تا اندازه و جایی که حس را شدت و تحریک بخشد و یا به عبارت دیگر تلاش می کرد رابطه کامل طرز احساسات حیات و آنچه توسط نقاشی ا ش مفهوم می شد برقرار سازد.

    در نظر او مفهوم هنری مشهود از این نبود که شهوتی که در یک چشم یا در یک تکان شدید جسمانی است عیان سازد.

    مفهوم هنری او از نتایج تناسب و روابط بین عناصر نقاشی و خلا به میان می آید و نقش می گیرد.

    هنر سپهری خلاصه می شود با هنر توازن سادگی آرامش بدون موضوعی که ایجاد اضطراب یا دغدغه نماید.

    برای هر کس که با شعر سر و کار دارد مثل یک مسکن و آرام کننده محتویات نقاشی در نظر و اندیشه سپهری تعادل سادگی خلوص و آرامش است و این آهنگ شخصیت او و همین است که او را هنرمند می سازد در حدودی مشخص در عالم خود.

    و خلاصه ترین آنکه همه تلاش می کنند که بشوند و او می خواست که باشد.

    روحش شاد باد.

    به یاد سپهری گاه سحر مسافر شهر ستاره بود بر باره ستاره در اوج نظاره بود آواز آفتاب کلامش به روزگار در مرگ رنگ حاصل عمری اشاره بود تسبیح از ستاره و سجاد ه از فروغ با ذکر نور در افق ا ستخا ره بود از رویش صدای تر بنا ک پای آب در گوش خاک مثل چمن گوشواره بود دامن کشان به زندگی خواب های وهم پیک حضور صبح و نسیم بهاره بود آن سو تر از خیال سوار سمند شعر در دشت کهکشان به شکار ستاره بود ما هیچ، ما نگاه در اندوه شرق و او با حجم سبز بر فرس استعاره بود صایم به عرصه، گاه سخن ما پیاده ا یم سهراب رستمی به حقیقت سواره بود شعر های سهراب سپهری شهناز مرادی کوچی

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.
     

سهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد. خود سهراب ميگويد : ... مادرم ميداند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9) پدر سهراب، اسدالله سپهري، ک

روشني گل در برابر تاريخ مرغ قرار گرفته است از همين جا مي توان درباره ي سهراب سپهري آغاز سخن کرد.الدار شاعر فرانسوي وضع هنرمندان را به وضع برادران بيناي قرون وسطي تشبيه کرده است.اينان مردان بودند که با زنان کور ازدواج کرده بودند.شاعر مي گويد هنرمند

خود سهراب مي گويد : ... مادرم مي داند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را مي شنديده است... سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل

اشاره: سپهري در ادب و فرهنگ معاصر ايران يک چهره متفاوت، يک شاعر منزوي و يک نقاش کاملاً گوشه گير بود. امروز نه تنها درايران که در بسياري از کشورهاي جهان شناخته شده و اشعارش به بسياري از زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است. دليل گوشه گيري او که البت

سهراب سپهري هم شاعر بود و هم نقاش. اما قبل از آنکه شعر بسرايد بر بوم سپيد رنگ نقش مي زد ، و پيش تر از آنکه به عنوان شاعر شناخته شود در محافل هنري و ميان جماعت خاص اعيان به عنوان نقاش شناخته شده بود. با وجود اين او شعر و نقاشي ها يش را تقريبا در يک ز

به نام آنکه دوستي را آفريد. عشق را .رنگ را..... به نام آنکه کلمه را آفريد و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که مي خواستم از او بگويم . سالهاست دچارش هستم و چه سخت بود بيدلي را ساختن خانه اي در دل و اين دل بينهايت چه جاي کوچکي بود

شرح مختصری از زندگی نامه سهراب سپهری : سهراب در 15 مهر ماه 1307 در شهرستان کاشان متولد شد پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خرداد ماه 1324 دوره دو ساله ابن دانشسرا را به پایان رساند . در سال 1325 به استخدام ادارخ آموزش و پرورش کاشان درآمد و در همین سال نخستین شعرش بنامن « بیمار» در ماهنامه جهان نو منتشر شد . در سال 1327 از آموزش و پرورش ...

خود سهراب می گوید : ... مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می شندیده است... سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل تولدش چنین می گوید : ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام ...

زندگي شخصي سهراب سپهري سهراب سپهري سومين فرزند خانواده پنج نفري اسدا… خان سپهري و خانم فروغ سپهري است . سهراب در روزي آفتابي و پاييزي 15 مهرماه سال 1307 حوالي ظهر ديده به جهان گشود .کودکي را در کاشان , در باغ اجدادي, که بسيار بزرگ و پر از درختان ميو

نحوه ي آفرينش و عدم تنوع در شعر سپهري اشعار سپهري فاقد استقلال ،به اعتبار «ساخت» و «فضا» ست.اما در عين حال نيز در شعر او نمي توان به دنبال تنوع موضوع گشت.چون او يک شاعر واقعي است و خود متوجه ،نه به چيزهاي مجرد و موضوعهاي منفرد و منحصر.او موقعيت آرما

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول