سهراب سپهری هم شاعر بود و هم نقاش. اما قبل از آنکه شعر بسراید بر بوم سپید رنگ نقش می زد ، و پیش تر از آنکه به عنوان شاعر شناخته شود در محافل هنری و میان جماعت خاص اعیان به عنوان نقاش شناخته شده بود. با وجود این او شعر و نقاشی ها یش را تقریبا در یک زمان و با فاصله ای اندک به میان جمع آورد. نخستین مجموعه شعرش را با عنوان مرگ رنگ در مهر ماه 1330انتشار داد ، و از پاییز 1331 نقاشی هایش را با شرکت در چند نمایشگاه عرضه کرد. علاقه سپهری در مجموعه نقش رنگ به نقاشی همان قدر آشکار است که حرکت قلم مو و رنگ در تابلو های نخستین ا ش از نقاشی شاعر خبر داده است.
سپهری، همان قدر که شاعر بود نقاش هم بود ، و طبعا شاعری نبود که از سر تفنن نقاشی کند، و در عین حال نقاشی هم نبود که برای تفریح و درا و قات فراغت شعر بسراید . سپهری اساسا انسانی متفنن نبود .او شاعر نقاشی یا نقاش شاعری حرفه ای بود که ا گر لازم میشد از درآمد آثارش که می توان حق ا لبو ق تعبیر کرد_ زند گی خود را می گذراند . برای پیدا کردن راه و هدف ا ش آن قدر مصمم بود که اگر چه در آذر ماه1325 به استخدام آموزش و پرورش کاشان درآمد در شهریور ماه 1327 استعفا داد، و در مهر ماه همان سال در شرکت نفت تهران استخدام شد. یک سال بعد از شرکت نفت نیز استعفا داد و چهار سال معطل ماند تا در خرداد ماه 1332 در سازمان همکاری بهداشت تهران، و سپس در آذر ماه همان سال در اداره کل هنرهای زیبا_ فرهنگ و هنر_ در قسمت موزه و تدریس در هنرستان های هنر های مشغول کار شد. روح سرکش و بی قرار سپهری_ که موجب رشد و تحول او بود_ او را به اینجا و آنجا میکشاند تا برا لحظه ا ی ،آرام و قرار بگیرد.