دانلود مقاله اصول و مبانی پست مدرنیسم

Word 50 KB 5611 36
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه: شرایط زندگی امروز از انسان به ویژه انسانی که لاف عقل بزند و داعیه هنر داشته باشد،‌می طلبد که در عرصه و شرایط تازه از دیدگاهی نو به قرائت گفتمان های نظری و تاب و تنش های فرهنگی بپردازد و همراه با شناخت و تحلیل و راه و رسم دیگران،‌راه حلی کارآ برای مسایل اجتماعی و فرهنگی خود بیابد.

    امروز،‌خواه وناخواه جهان به دورانی تازه گام نهاده و پدیده یی که چه نادرست پست مدرنیسم نام گرفته با سایه روشن های پیدا و پنهان در تمام بحث های روشنفکری و هنری جهان رخنه کرده است.

    بیست سالی هست که اصطلاحی پست مدرنیسم با تاثیر گذاری بر ذهنیت و فرهنگ و هنر انسان ها تمامی جهان را به انحای گوناگون زیر سیطره خود گرفته است شبح پست مدرنیسم بر آن چه انسان امروز می اندیشید آن چه تولید می کند، آن چه می داند،‌آن چه نمی داند و آنچه در گل طبیعت و هستی او نامیده می شود سایه انداخته است.

    پست مدرنیسم نه تنها مشکل امروزین هستی انسان را معین می کند بلکه خیال شکل دادن تمامی آینده او را نیز در سر می پروراند.

    اگر اندیشمندان و روشنفکران گذشته از دگرگونی های مشخص و تعریف پذیر نگران بودند؛ هنرمند و روشنفکر امروز با پدیده یی روبرو است که تعریف بردار نیست.

    مطالعه پیشینه و تبار این پدیده نمی توانست بدون آشنایی با اندیشه و نظریات اندیشمندان شکل مطلوب خود را پیدا کند نگرش تحقیر آمیز و اهانت بار پست مدرنیسم به «دیگران» که می باید در پیوند با نگرش های مدرنیسمی و تاریخ استعمار بررسی شده و نیز تاثیرگذاری فیمینیسم،‌از او مانیستی لیبرال گرفته تا پست استراکچرالیستی رادیکال،‌ بر روند فرهنگ و هنر دو دهه پایانی قرن بیستم هم موردی نبود.

    که بتوان نادیده گرفت و از آن گذشت.

    به دلایلی که ذکر شد،‌نیاز به آشنایی با پست مدرنیسم به آشکارترین نحو ممکن چهره ی خود را می نمایاند و اوضاع ایجاب می کرد که این آشنایی به صریح ترین و ساده ترین راه و زبان ممکن صورت پذیرد.

    پست مدرنیسم: پست مدرنیسم پدیده ی است که شبح آن بر جهان امروز سایه افکنده و از آن به عنوان واژه یی برای توصیف یک دگرگشت گسترده در دهه های پایانی سده ی بیستم یاد میشود.

    دهه ی 1980 دوران تاخت و تاز و رشد و در عین حال دگرگونی پست مدرنیسم بود.

    با آن که در این زمان کوتاه بارها چهره عوض کرد و حتی تا پای احتضار هم پیش رفت همچنان به رشد خود ادامه داد.

    واقعیت هم این است که پست مدرنیسم نه تنها در مباحث هنری و روشنفکری رخنه کرده است بلکه،‌ بر تمام جوانب زندگی، سیاست،‌اقتصاد،‌ادیان و اخلاقیات.

    ارتباطات و رسانه های همگانی و حتی «ساختار احساس» و روابط انسان ها با یکدیگر تاثیر نیز گذاشته است.

    ماهیت پست مدرنیسم به گونه ای که دائما چهره عوض می کند و برای روز آمد بودن بررسی ها باید از آخرین دگرگونی ها و نظرگاههای آن آگاهی داشت.

    پست مدرنیسم در هوایی است که ما استنشاق می کنیم ما امروز در دوران پست مدرنیسم زندگی می کنیم و این بهانه که پست مدرنیسم منحصر به جهان غرب است پذیرفتنی نیست چرا که آثار و نشانه های آن در همه جا دیده میشود.

    و از قضا این مد تازه ی روشنفکری معاصر، فراگیرترین و پر دامنه ترین یورش فرهنگی به جوامع غیر غربی است و چیزی همانند آن تا کنون تجربه نشده است.

    این ادعا که ما در دوران پست مدرنی زندگی می کنیم به چند زمینه و اصل کلی استوار است:‌ امروز دیگر بخشی از اندیشه های پیشرفت، خردمندانه بودن امور و آن چه مدرنیته ی غرب را پدید آورد و به انحاء‌ گوناگون به آن مشروعیت بخشید، پذیرفتنی نیست.

    چرا که در نظریه ها و معادلات خود،‌ تفاوت های فرهنگی- اجتماعی ملل و اقوام مختلف جهان را به حساب نیاورده است.

    روزگاری چنین پنداشته می شد که اگر کشفیات علمی و پیشرفت های اقتصادی به سود انسان باشد،‌سرانجام مشروعیت پیدا خواهد کرد، اما امروز پیش از گذشت چند قرن نشانه های غیرقابل انکاری در دست است که این پیشرفت ها؛‌فقط به سود گروه های خاص بوده و هرگز توان جلوگیری از جنایت و تعدی بر ضد انسان های ستم دیده را نداشته است.

    گروهی به چالش پیچیدگی ها می روند و گروهی دیگر پا در بند همان تلاش های عهد دقیانوسی برای تنازع بقا در عرصه ی زندگی پرسه می زنند.

    این یکی از جنبه های دردآور شکست پرو‍ژه ی مدرن است که قرار بود برای همه ی انسان ها و انسانیت اعتبار داشته باشد.

    امروز دیگر اطمینانی نیست که آن چه فرهنگ برتر و فرهنگ پیشرو نامیده می شود ارزش بیشتری از فرهنگ های فرودست تر و فرهنگ عامه و خرده فرهنگ ها،‌حتی فرهنگ های بومی و اقلیمی داشته باشد؛ آن چه حائز اهمیت است و می باید مورد ارزیابی قرار گیرد،‌کیفیت هاست.

    در شرایط تاریخی و تکنولوژی امروز دیگر جدا کردن «اصل» از «کپی» و تفاوت گذاشتن میان طبیعی و مصنوعی امکان پذیر نیست.

    به بیان دیگر الگوها وانمود گری ها و نشانه ها به جای ارزش و کیفیت و کارآیی را گرفته است.

    پست مدرنیسم برآمده از جنبش انتقادی غرب در هنر و معماری و ناظر بر واکنش های صریح به ضد استیلای خفقان آور مدرنیسم و خردگرایی هدفمند و پیشرفت خطی و اندیشه ی کهنه و منسوخ سرآمد باوری و نخبه گرایی فرهنگی است.

    شورشی است به ضد جنبش روشنگری سده ی هجدهم که می خواست تمامی رفتار و اندیشه های انسانی را در یک برداشت معین از خرد و خردورزی جای دهد.

    پست مدرنیسم در آغاز جنبشی بود بر ضد اندیشه های سلطه جویانه یی که غرب از فرهنگ و تمدن در ذهن داشت.

    می خواست تمان نژادها و قومیت ها و طبقات را در بربگیرد و از همین رهگذر هم بود که کوشید تا این جا و آن جا چیزهایی را از سنت و مدرنیسم دست چین کند و به هم بیامیزد.

    اما در فرآیند این کار ذات و ماهیت خود آن نیز دگرگون شد.

    علل دگرگونی پست مدرن عبارتند از: ‌ 1- راز زدایی از عینیت علمی 2- فروریختن همه سویه فلسفه ی سنتی غرب و کاسته شدن از اعتبار آن 3- تاکید بر مرز ناپذیری فیزیک کوانتوم و ریاضیات.

    4- تاکید بر گسست و ناهمسانی و عدم تداوم و حضور تفاوت های انکار ناپذیر در تاریخ 5- گسترش مکتب مدرئالیسم جادوئی 6- تاکید بر گفتمان دیگران و بازنمایی آنان در تاریخ، هنر، انسان شناسی، جامعه شناسی و سیاست 7- این جهانی و دنیوی بودن مسیحیت و نادیده گرفتن و درپاره یی موارد بیرون راندن آن از جوامع غربی به عنوان یک نیروی توانمند اخلاقی 8- پیروزی اقتصاد بازار و ظهور دل نگرانی های آسیب شناختی و پیدایش پدیده یی به نام «گزینش مصرف کننده».

    این دگرگونی ها به پست مدرنیسم هویتی تازه بخشیده است و از این رهگذر است که پست مدرنیسم دیگر فقط به واژگونی اندیشه های روشنگری و خردورزی و صدا بخشیدن به سکوت ها نمی اندیشد خود را به هنر و معماری هم محدود نمی داند.

    شخصیتی چند گانه و چند ریختی یافته و ریشه هایی در زندگی روزمره مردم دوانده است.

    اصول پست مدرنیسم پست مدرنیسم همان گونه که از نامش بر می آید پست مدرنیته است.

    یعنی ادعای برگذشتن ازمدرنیته ای را دارد که خود از سنت فراتر می رود.

    بنابراین اصل اول پست مدرنیسم این است که آن چه در مدرنیته اعتبار داشته در عصر پست مدرنیسم بی اعتبار و منسوخ است.

    مدرنیته در چارچوبی قرار می گرفت که زبان حرفه ای مطالعات فرهنگی آن «فراروایت» یا روایت بزرگ می نامید.

    یعنی اندیشه های بزرگی همچون هنر خرد و حقیقت و سنت و اخلاقیات و تاریخ که مسیر زندگی را معین می کرد و به آن معنا می بخشید.

    اما پست مدرن بر آن است که چون این مفاهیم، با موشکافی های تجزیه و تحلیل گرانه ی امروز سازگار نیستند،‌معنای خود را یکسرده از دست داده اند و تمامی نظریات استوار بر مفاهیم مطلق حقیقت، علوم و خرد،‌ در واقع چیزی بیش از یک مشت ساختارهای تصنعی نیستند و همه ماهیتی توتالیتر دارند.

    یکی از اصول دیگر پست مدرنیسم انکار «حقیقت»و نسبی شمردن امور است.

    بر آن است که هیچ واقعیت نهایی وجود ندارد و انسان در پشت چیز ها همان را می بیند و تازه همین هم بستگی به شرایط زمان و مکان دارد از این رو حتی در علوم آسان ترین مورد برای کشف کردن همان است که انسان در جست و جوی آن بوده است هر قدر که علوم به اهداف نهایی خود نزدیک تر می شود به همان نسبت فرمول بندی «نظریه ی همه چیز» یعنی به ابعاد پست مدرنیته ی خود نزدیک می شود و بسیاری از تردیدهای دیگر، تمامی اندیشه ی مهار کردن و معین کردن محدوده ی علوم را یکسره از میان می برد.

    اصل سوم مدرنیسم استوار بر این است که انسان به جای واقعیت ،‌با یک وانمودگر رو در روست پست مدرنیسم در تمامی جهان به چشم یک بازی ویدئوئی می نگرد که در آن هر انسان یکی از فیگورهای این بازی است.

    از یک گوشه به گوشه یی دیگر می رود؛ پایین و بالا می دود و زمین و فضا می جنگدو تمامی زندگی او نه بر اساس واقعیت که برشالوده ی الگوها و مانند سازی و ایثارها و بازنمایی هایی بنا شده است که هیچ کدام ربط و پیوندی با واقعیت ندارد.

    اصل چهارم استوار بر بی معنایی است در جهانی تهی از خرد و حقیقت، جایی که هیچ علم و دانشی معتبر نیست و واقعیتی وجود ندارد و زبان تنها پیوند باریک و لطیف با زندگی و هستی است، این اصل چهارم کم و بیش ناظر بر همان اصل اول، یعنی انگار حقیقت و تاکید بر شک اندیشی است.

    یعنی اشاعه تلویحی این تفکر که به هیچ چیز و هیچ کس نباید اعتماد داشت و می باید در هر چیز با تردید نگریست شک اندیشی اصل پنجم پست مدرنیسم است و ناگفته پیداست که در آن هیچ نظریه و هیچ مطلق اندیشی و هیچ تجربه یی ارزش و اعتبار نخواهد داشت.

    باید در هر چیز شک کرد و هیچ چیز را نباید به تمامی و به طور قالبی و دربست پذیرفت.

    افزون بر این پنج اصل یک اصل دیگر هم هست که باید اذعان کرد ماهیتی مثبت تر دارد و از آن برای تعریف یکی از ویژگی های بارز پست مدرنیسم استفاده می شود.

    پست مدرنیسم نظر به گوناگونی و کثرت دارد.

    بر چند گانگی فرهنگ ها، قومیت ،‌نژاد، جنسیت، حقیقیت و حتی خرد تاکید می ورزد و بر آن است که باید تمام این موارد به نحوی همسان و همانند بی آن که بر تمایز و رجحان یکی بر دیگری تاکید شده باشد.

    بازنمایی شوند با این ویژگی های و با اتکا بر اصولی که بر شمردیم، پست مدرنیسم ادعا می کند که مبشر آغاز عصری تازه در کره ی زمین است.

    پست مدرنیسم هم شکل سازش و همزیستی با عصر الکترونیک و مخابرات است ، عصر سازی با ماهواره و تداخل های فرهنگی، عصر سازش با کامپیوتر های شخصی و خانگی و...

    این دردسرها همه در سال های اخیر پدیدار شده است و تا چندی پیش نشانی از آن نبود به بیان دیگر همان گونه که مدرنیسم فرهنگ مدرنیته بود،‌پست مدرنیسم هم فرهنگ پست مدرنیته است.

    تبار شناسی:‌ مدرنیسم به عنوان مجموعه ای از سبک ها و جنبش های هنری و فرهنگی حرکتی بود که ضدیت با سبک های پیشین،‌ به ویژه کلاسی سیسم در سرلوحه ی اهداف آن قرار داشت.

    زیباشناسی مدرن هم از بطن همین تجدد و نوگرایی سر بر آورد.

    در کنار مدرنیسم جنبش های نوگرایانه و خرده فرهنگ ها نیز پدیدار شد.

    هدف اغلب این حرکت ها آن بود که چهره ی فرهنگ را دگرگون کنندو در هنر،‌نوعی استقلال، قائم به ذات بودن و استواری بر ارزش های درونی اثر را رواج دهند.

    روایتگری هنری کنار نهاده شد و جای خود را به فی البدهگی و طبیعت گسترده و لی حد و مرز واقعیت سپرد.

    بدین سان مدرنیسم به وادی هنر گام نهاد در هم آمیخت.

    هنر مدرن هنری شبه علمی به شمار می آمد و نظریه های خود را بر اساس ایمان اعتقاد به تکنولو‍ژی و آینده استوار ساخته، هنر خود را درگیر روش ها و منطق علمی کرد.

    نگرش گانستراکتیولیم، فوتوریسم و باوهاوس و تمامی دستگاه نمایشی دادائیست ها نیز از تکنولوژی مایه می گرفت.

    هنر در یکی از ارزنده ترین مراحل فلسفی خود یعنی از 1905،‌تا 1965 بیش از هر چیز به طبیعت، ماهیت، قابلیت های درونی خود پرداخت و می خواست از خود تصویری ناب و بی همتا به دست دهد.

    در این دوران شصت ساله بیش از ادوار چند هزار ساله تئوری عوض کرد و تعریف و تعبیر تازه پذیرفت.

    در دو دهه 1960 و 1970 در یک قطب گسترده وسیع هنر کانسیچو آل آرت و در قطب دیگر،‌سرو صدا و فریادهای حسی و خرد ستیزانه نواکسپرسیوئسم به گوش می رسید.

    در میان این دو قطب حرکت هایی پدید آمد که برخی از آنها، کم و بیش شکل یک جنبش هنری را به خود گرفت و برخی دیگر بیشتر تمنن و تجربه هنری را به ذهن متبادر می کرد که یک حرکت جدی هنری را در این دوران یک سلسله حرکت های جدی تر هم پدید آمدند که هر کدام به طریقی راه را برای پست مدرنیسم بازگشودند در دهه ی 1960 پاپ آرت با نگرشی آشکار با فرآیندها و دستاوردهای تولید انبوه پدیدار شد.

    می نی مالیسم هم به شکلی دیگر به آمیزش با مواد و روش های صنعتی پرداخت یعنی همان نقطه یی که تکنولوژی به آن رسیده بود.

    چنین به نظر می آمد که سرانجام هنر نوین به جهانی آرمانی و آینده یی که چشم به راه آن بود گام نهاده است و دقیقا در اوج همین خوش باوری ها و در آستانه ی ورود به آرمان شهر خود که مدرنیسم از هم فروپاشید.

    از نیمه ی دوم دهه 1960 نیاز به هنری تازه و نوآئین چهره ی خود را نشان داد و بازار آن نیز فراهم بود اما آنچه پدید می آمد بیشتر شکل تجربی و تفننی داشت.

    راهی نمانده بود که هنر نرفته باشد و شکلی نبود که چه از نظر ظاهر و چه از لحاظ روش اجرا نیازموده باشد آخرین نمونه ی تلاش ها در دهه ی 1980 انجام شد نو- اکسپرسیونیسم بود، این حرکت هم تلاش افراطی و بیگانه با هر گونه محتوای هنری و فلسفی بود که تنها در پاسخ به نیاز بازار چهره نمایاند.

    چیزی نبود جز تکرار و تقلید گذشته اما واقعیت آن است که نواکسپرسیونیسم و سوپررئالیسم به هنر یک بعد تازه بخشیدند که سخت واسازی کننده بود و همان خط مشی پست استراکچرایست ها و گرایش های پست مدرنیستی را داشت.

    به هر حال اگر بخواهیم به چند حرکت جدی در اواخر دوران مدرنیسم اشاره کنیم بی گمان یکی از آن ها سوپر رئالیسم است ، دیگری همین نو- اکسپرسیونیسم و پیش از این دو کانسپچو آل آرت بود و در آخرین مرحله شاهد دیکانستراکشن یعنی نخستین مرحله ی پست مدرنیسم بود.

    تلاش برای رسیدن به تعریفی از پست مدرنیسم فرانسه عهد پیدایش و تکامل اندیشه های پست مدرنیته بشمار می رود.

    فیلسوفان و متفکرانی چون فوکو،‌لیوتار، درپدا، بودریار، لاکان؛ دلوز؛ گاتاری و ...

    اهل فرانسه بودند.

    در واقع پست مدرنیسم مجموعه ایست متضاد و دوگانه، عروج و خروج، لطافت و خشونت، بیم و امید، گذشته و آینده،‌طنز و جد.

    در بررسی های جامعه شناختی یکی از پارامترهای اساسی بستر ساز ظهور و برآمدن تفکر پست مدرن را به عصر پسا صنعتی و جوامع پسا صنعتی ارجاع می دهند.

    فضاهای مکانی و ظرف های زمانی جامعه ی پسا صنعتی ویژگی های خاصی را با خود به همراه دارند که از دغدغه های اصلی تفکر پست مدرن محسوب می شوند.

    فلسفه پست مدرن اساسا به معارضه با شالوده گرایی، ماهیت گرایی و رئالیسم جادوئی برخاسته است.

    پست مدرن به مجموعه پیچیده ای از واکنش هایی مربوط می شود که درقبال فلسفه ی مدرن و پیش فرض های آن صورت گرفته است.

    پست مدرن شامل عناصر زیر است:‌دیدگاهی ضد (پسا) معرفت شناختی، موضوعی ضد ماهیت گرایی ضدیت با واقع گرایی، ضدیت با شالوده گرایی، مخالفت با برهان های استعلایی و مواضع استعلایی.

    نفی تصویر موجود از شناخت به مثابه ی بازنمایی دقیق، نفی حقیقت به مثابه متناظر یا مطابق با واقعیت، نفی نظریه ی توصیفات کلی، نفی وا‍ژگان های نهایی، یعنی نفی اصول، قواعد، تمایزات و مقولاتی که بی هیچ قید و شرطی برای تمامی زمان ها، اشخاص و مکان ها الزام آور و قطعی تلقی می شوند.

    پیش بینی سرنوشت پست مدرنیسم در قرن بیست و یکم کار احمقانه ایست چرا که گویا پست مدرنیسم بیشتر نوعی ذهنیت است تا یک نظریه:‌سفسطه ها و پیچیدگی های عمده، گزافه گویی، ایهام و ابهام، مجاز و تمثیل،‌کنایه، استعاره، طنز،‌هزل و هجو،‌شوخی، تقلید و تصنع، شبیه سازی و گرته برداری یکنواختی و سادگی، دل مردگی و افسردگی، کسادی و رکود، اطمینان و یقین به این که هر چیزی که می توانست رخ بدهد پیشاپیش رخ داده است.

    پست مدرنیسم اصطلاح یا تعبیری است که به شیوه های بسیار متفاوت برای نامیدن انواع مختلف و بیشماری از موضوعات و پدیده های فرهنگ بکار می رود.

    شاید سه مورد از کاربردهای این اصطلاح را بتوان متمایز ساخت.

    نخست اینکه پست مدرنیسم بیانگر شماری از جریانات موجود در هنر و فرهنگ طی نیمه ی دوم قرن بیستم است.

    کاربرد دوم پست مدرنیسم به شرخ چگونگی ظهور اشکال جدید سازمان های اجتماعی و اقتصادی از تقریبا اواخر سال های دوران جنگ جهانی دوم می پردازد.

    سومین مورد کاربرد این است که این تعبیر در واقع بیانگر نوع خاصی از نوشتن و تاملات نظری است.

    این سه حوزه ی کاربرد پست مدرنیسم را با اصطلاحات پست مدرنیسم، پست مدرنیته، پست مدرن از هم تفکیک می کنیم البته این تقسیم بندی صرفاً به منظور تسهیل کار است.

    پست مدرنیته چیست؟‌ در بدو امر پست مدرنیته را می توان به عنوان مرحله ای (فراتر) از هر آنچه که «مدرنیته» است،‌بشمار آورد.

    اما این راه حل به اندازه ی کافی مسله ساز است.

    زیرا مفهوم «مدرنیته» در معانی مختلف و مبابینی بکار می رود،‌و هنوز تعریف یا تفسیر واحد دقیق و روشن و متفق القولی از آن وجود ندارد.

    پست مدرنیته عمدتاً به مثابه واکنشی شدید در قبال عوارض و پیامدهای آسیب شناختی نوسازی سرمایه داری تلقی می شود.

    با وجود این پست مدرنیته را می توان به مثابه موارد زیر تعبیر کرد: نوسازی بشر more modernization تفکیک و تمایز بشر more diff eventiation ناهماهنگی و عدم تجانس more heterogeneity تنوع و تکثر بیشتر more variety & more plurality دنیاگرایی و جدایی هر چه بیشتر از دین (علمانیت) more secularization عقلانی شدن بیشتر more rationalization بازتابندگی و انعطاف بیشتر more reflexivity آزادی بیشتر more freedom انتخاب بیشتر more choice افسون زدایی بیشتر more disenchantment تجزیه و چند پارگی بیشتر more fragmentation در خصوص این نکته که پست مدرنیته متضمن پاره ای تحولات چشمگیر خواهد بود،‌نیز دشواری های چندی وجود دارد.

    این تحولات چیزی جز تایید و به رسمیت شناختن جایگاه و نقش تثبیت شده ی کالایی تحول فرهنگی در کشورها و جوامع سرمایه داری نیست.

    این تصور که مفهوم پست مدرن مقوله ای نو می باشد.

    نیز محل بحث و مناقشه است.

    پست مدرنیته گاهی اوقات به مثابه ی اعاده و بازگشت یا تجدید (سنت ،خاطرات پس از شیان مدرنیستی) یا به نوعی ضد اصلاح، یا نوعی تجدید حیات وسر برآوردن مجدد ایدوئولو‍ژی ها و نگرش ها ی کهنه، و منسوخ شده،‌یا گونه ای تولید مجدد یا تکرار مثلاً سبک های هنری خاص تلقی می شود.

    پست مدرنیسم هنری عنصر محوری در بسیاری از تعاریف مربوط به پست مدرنیسم هنری نفی ارزش استقلال زیبایی شناسی بود به اعتقاد بسیاری از هنرمندان مدرنیسم، ارزش هنر را دقیقاً باید بر اساس تعابیر و اصطلاحات خاص هنری توصیف و تبیین نمود.

    ارزش و غایت هنر بر حسب شماری از نفی ها و انکارها تعیین و تعریف می شود انکار شخصیت، نفی نیت بیانی، نفی هر گونه امید یا میل و اشتیاق به ارائه یا نشان دادن دنیای واقعی یا نمایاندن به گونه ای واقع گرایانه.

    انکار هنجارها و قراردادهای اجتماعی، بویژه قراردادهای مربوط به خود ارتباطات.

    پست مدرنیسم هنری را در سطح وسیع می توان نفی این نفی ها و انکار این انکارها توصیف نمود.

    نفی آرمان استقلال هنری و جدایی هنر از دنیا و اما بنابر تقسیم بندی بالا پست مدرنیته بیانگر سقوط یا دگرگونی و تحول تند و رادیکال در شیوه های مدرنیته ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.

    بسیاری از نویسندگان شرایط یا وضعیت تعیین کننده ی پست مدرنیته را نوعی زیبایی شناختی ساختن شرایط اقتصادی می دانند.

    تحلیل مدرنیسم و مفاهیم آن با مشروعیت زدایی از نظام های جهانی تفکر، دیگر هیچگونه شالوده یا بنیانی به منظور بنای واقعیت عینی و جهانی باقی نمی ماند.

    پس دیگر ویژگی شاخص تفکر پست مدرنیسم نقد مشروعیت است.

    نقد مشروعیت از ارکان اساسی و محوری تحلیل لیوتار درباره ی وضعیت پست مدرن بشمار می رود.

    چرا که مشروعیت متضمن پرسش هایی است درباره ی این که چه چیزی معتبر است،‌چه چیزی قانونی است و غیره.

    لیوتار وضعیت پست مدرن را نوعی ناباوری به فراروایت ها، نوعی کفرگویی، ارتداد یا کافر کیشی تلقی می کند.

    وضعیتی که در آن انسان ها بدون معیاری درباره ی قضاوت و داوری، به داوری درباره ی حقیقت، زیبایی و عدالت می پردازند.

    یکی از مضامین اصلی مدرنیته قطب بندی دو گانه ی جهانی و فردی،‌ بین جامعه و شخص یگانه و منحصر به فرد است که در آن ریشه های عمیق فعالیت انسان و زبان وی در بستر اجتماعی و تاریخی معین مورد بررسی قرار می گیرد.

    در مدرنیته، شخص موضوع یا متعلق یک اراده ی کلی و جهانی یا موضوع قوانین عمومی تاریخ یا طبیعت بشمار می رود.

    انسان محور جهان قرار گرفته و خود احساس فرد به صورت رکن اصلی تفکر مدرن به بازی های زبانی نامتجانس و ناهمگن،‌امور نامتوافق،‌بی ثباتی ها و ناپایداری ها،‌گسست ها و تضادها تاکید دارد.

    همچنین هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا دیالوگی بین دو شریک بداند،‌آنرا نوعی بازی در رویارویی بین دو رقیب می داند.

    در این تفکر اجماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان یا ایده آل محسوب نمی شود.

    تلاش مداوم برای جستجوی معنی هرگز کار بزرگی به حساب نمی آید.

    در تفکر پست مدرن نوعی بسط و گسترش عقلانیت صورت گرفته است.

    تفکر پست مدرن صرفا نوعی لغزش، انحراف یا خطای موقت و گذرای عقلی نیست.

    بلکه فراتر رفتن از قلمرو شناختی و عملی است به منظور قراردادن قلمروهای اخلاقی و زیباشناختی زندگی در قلمرو عقل.

    «عصر مدرن» با مفهوم ساده و محدودی از عقلانیت سروکار دارد که در آن عقلانیت فنی ابزار،‌اهداف وجه غالب را دارا است.

    در عصر مدرن بر طرح،‌برنامه ریزی، محاسبات،‌پیش بینی، کنترل و نظارت دقیق تاکید می گردد با توجه به حضور نگرش ها و انتظارات آرمان گرایانه و اتوپیایی،‌مسئولیت زیادی بر دوش عمل و علم بار شده است.

    رسالت آنها بیشتر از هر پدیده ی دیگری است تمامی مشکلات انسان ها می بایست به کمک ابزار علم مرتفع می شد.

    زمانی که عقلانیت از پیش مفروض به ندرت در واقعیت مسلم یافت می شود و واقعیت ژرف تر و اساسی تر دیگری برای توجیه آشفتگی ها و نابه سامانی هایی که در دنیای پیرامون خود مشاهده می کنیم، به وجود می آید.

    در تفکر پست مدرن هنر روش شناخت جهان است.

    نه صرفاً تجربه ای زیباشناختی.

    ویژگی شاخص آن تاکید بر کلیشه،‌ تقلید هزل آمیز از سبک های مختلف و اختلاط و امتزاج رنگ های مختلف است اگر عصر مدرن را عصر نبرد میان ادیان و مذاهب،‌میان علم و دین و بین ایدئولو‍ژی های مختلف سیاسی بدانیم و گر چه هر کدام از این نظام ها ابداعات،‌نوآوری های خاصی درباره ی حقایق اساسی ارائه داده اند،‌لیکن هیچکدام نتوانسته اند توافقی همگانی درباره ی صحت این حقایق ایجاد نمایند.

    به هیچ وجه اینطور نیست که همه ی ما می خواهیم مسیحی، مارکسیست،‌مسلمان یا عقلگرایان خونسرد مدرن باشیم.

    (حقیقت ساختنی است نه یافتنی) تلقی از حقیقت به معنای درک این نکته است که تمام فاکت ها و یافته های علمی ما‌،‌تعالیم و آموزه های دینی،‌اعتقادات جامعه حتی دریافت های شخصی ما محصول کنش متقابل بسیار خلاق و سازنده بین اذهان بشر و جهان هستی است.

    جهان هستی را می توان پیدا کرد اما اعتقادات یا افکاری که درباره ی آن داریم و چیزهایی که درباره ی آن می گوییم، ساخته می شوند.

    دوران پست مدرن،‌گذار عظیمی است که علناً آغاز شده و به راحتی در چارچوب تعاریف،‌جمع بندی ها یا اظهار نظرات کوتاه نمی گنجد.

    چهار ویژگی و بعد اساسی آن به شرح زیر است: خود پنداری یا خود مفهومی: به جای آن که بر اساس هویت «یافته ی» تثبیت شده توسط نقش اجتماعی یا نسبت به سامان دادن اعتقادات خود باره ی چرایی،‌چگونگی و چیستی، وجود خود بپردازیم، شروع می کنیم به درک خود بر اساس هویت «ساخته شده ای» که از منابع فرهنگی متعددی ساخته می شود اخلاق و گفتمان اخلاقی: از اخلاقیات «یافته ی» حاصل میراث فرهنگی و دینی واحد به سمت اخلاقیات «ساخته ی»حاصل گفتگو و گزینش پیش می رویم.

    به نسبت گرایانی که هیچگونه داوری یا قضاوتی از پیش خود ندارند؛ تبدیل نمی شویم بلکه به صورت نسبیت گرایانی که بسیاری از نویسندگان آنها را سازه گرایان یا اومانیست های پست مدرن توصیف می کنند در خواهیم آمد که می دانند وقتی به قضاوت و تصمیم گیری می پردازیم، در بستر مدام در حال تغییر جهان بینی های فرهنگی اجتماعاً ساخته شده ی خود قرار داریم.

    هنر و فرهنگ:‌ هیچ سبکی غالب نیست.

    بلکه با بدیهه سازی های بی پایان، تنوع مضامین،‌تقلید سبکی و شوخ طبعی روبرو هستیم.

    معماران پست مدرن بطور گستاخانه ای التقاطی هستند.

    در همه جا افراد زیادی وجود دارند که بطور یکسان و مشابه سنت ها را با هم ادغام می کنند و از آداب و رسوم و اساطیر مختلف چیزهایی وام می گیرند.

    اکنون تمامی نمادها و نشانه های فرهنگی جهان در قلمرو عمومی و در دسترس همگان قرار دارد.

    جهانی شدن:‌ برای نخستین بار در تاریخ بشر ما واجد تمدنی جهانی شده ایم .

    تمدن مبادله ی سریع اطلاعات و تحرک و جابه جایی بی سابقه.

    نباید تعجب کنیم که در این تمدن بسیاری از افراد مایلند به شیوه ها و رسوم قبیله ای خود پایبند باشند و حتی پاره ای از رسومات قبایل دیگر را بگیرند ولو مخالف آن قبایل باشند.

    تمدن مذکور تمدنی است دائماً در حال تغییر و تحول، تمدنی با مرزهای بی ثبات و ناپایدار، اینک انسان ها کلیه ی مرزها و مرزبندی ها را سازه های اجتماعی واقعیت تلقی کرده و مانعی در برابر خود برای عبور از این مرزها نمی شناسند.

    به عقیده ی لیوتار از برجسته ترین شخصیت ها در منازعه ی پست مدرن،‌وضعیت پست مدرن نوعی وضعیت بی اعتقادی و ناباوری به فرا روایت هاست.

    به جای «ما» ی غالب،‌سلطه جو و خود مشروعیت بخش بشریت جهانی مفروض و مورد اعتقاد و حمایت این قبیل فرا روایت ها،‌لیوتار با خوش بینی تمام به ترسیم و تجسم ذهنی دنیایی می پردازد متشکل از اجتماعات متکثر خرد مقیاس که در آن هیچ یک از این اجتماعات حق اعمال سلطه بر دیگران را ندارد.

    مفهوم کلیدی این تحلیل وی همان مفهوم در بازی های زبانی است که لیوتار آن را از وینگشاتین وام می گیرد.

    بازی زبانی شکل واحد و مشترک کنش نمادین است که از انواع اعمال ارتباطی تشکیل می شود.

    مثل : توصیف کردن، شرح دادن، خطا به، قول یا وعده دادن، مشورت کردن و غیره.

    یک هنرمند یا نویسنده پست مدرن در مقام یک فیلسوف است:‌متنی که می نویسد، اثری که خلق می کند از نظر اصول تحت هدایت قواعد از پیش تثبیت شده قرار ندارند و نمی توان در مورد آن ها مطابق با حکم ایجابی قضاوت نمود.

    بنابراین هنرمند بدون قواعد، برای تدوین قواعدی برای آنچه که انجام خواهد یافت کار می کنند.

    بر اساس این واقعیت است که اثر و متن واجد شخصیت های یک واقعه هستند.

    جوهر پست مدرنیسم،‌نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت است.

    ذهن مدرن بر آن است که پست مدرنیسم حقیقت ساده و بی پیرایه،‌ یعنی حقیقت به معنای مطلق آن را خطا و اشتباه می داند.

    در عوض از دیدگاه ذهن مدرن، انسان ها به لحاظ فکری و ذهنی توانایی و شایستگی آن را دارند که حقیقت مذکور را بطور دقیق و صحیح منعکس کنند.

    عقل و سایر تجلیات عقل مستقل، ابزار کشف حقیقت غیرتاریخی یعنی حقیقت غیر وابسته به بستر یا مضمون خاص بشمار می روند.

    عقل و تجربه ابزار کسب شناخت قطعی محسوب می شوند.

    پست مدرنیسم ها این نوع تصویر معرفت شناختی را قبول نداشته و آنرا رد می کنند.

    پست مدرنیسم و مسیحیت برخی از پست مدرنیسم ها معتقدند که مسئله بطور کلی این است که باید واژه هایی نظیر حقیقت و واقعیت را کنار بگذاریم زیرا این مقولات بیانگر عینیتی توهمی و گمراه کننده هستند.

    واژه هایی چون حقیقت و واقعیت به مراتب مخرب تر از بقایای بی فایده ی ذهن مدرن اند.

    در دنیای پست مدرن کوشش برای حقیقت راه را برای قرائت های مفید،‌تقاسیر برانگیزاننده، برنامه های ساخت شکنانه و ویرانگرهای تلخ و طعنه آمیز هموار می سازد.

    در واقع نمی توانیم مدعی شناخت حقیقت باشیم از این جهت شاید بتوان پست مدرنیسم را دشمن تمام عیار جهان بینی مسیحیت دانست.

    انجیل را می توان حقیقت درباره ی واقعیت دانست.

    حقیقت مطلق درباره ی چیزها.

    می توان استدلال بخود که تقابل بین مسیحیت و پست مدرنیسم نمی تواند چندان جدی باشد.

    در دیدگاه پست مدرن به مقولاتی چون پراکندگی ،‌تکثر، نسبیت، عدم قطعیت و ابهام بر می خوریم.

    علاوه بر این از منظر پست مدرن، حقیقت مقوله ای ایجاد شدنی است نه کشف شدنی.

    بر عکس از دیدگاه مسیحیت درست در نقطه ی مقابل مقولات فوق به مواردی چون وحدت، مطلقیت و وضوح بر می خوریم.

    وانگهی مطابق با این تلقی، حقیقت مقوله ای کشف شدنی است نه ایجاد شدنی.

    به منظور کشف و یافتن پست مدرنیسم باید به دنیال غنا و عمق معانی باشیم نه وضوح معانی.

    باید هر گونه گزینش میان سیاه و سفید، یا این یا آن، اجتناب نمود و در عوص هم این- هم آن را پذیرفت.

    وضعیت پست مدرنیستی حیطه ی عمل و دامنه یا گستره ی دید خود را جهانی و همگانی اعلام میکند.

    پست مدرنیسم از دید جامعه شناختی در سال 1959رایت میلز جامعه شناس ومتفکر برجسته معاصر اعلان نمود که« عصر مدرن می رود تا جای خود را به دوره ای پست مدرن بسپارد.

    دوره ای که به معارضه با فرضیات مربوط به وحدت و انسجام «ارزش های خاص عرص روشنگری» یعنی «عقلانیت علمی»و «آزادی سیاسی» برخاسته است».

    پیش تر از این نظریه پردازان انتقادی نیز در این خصوص به تفکر پرداختند که چه شد که در پی جابجایی و انتقال به جامعه ی پسا صنعتی قرن بیستم که ویژگی شاخص آن مصرف انبوه و اقتصاد جنگ بود،‌پتانسیل انقلابی طبقات کارگری شهری قرن نوزدهم به همگامی و همراهی با آن برخاست.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.
     

چکیده انسان، موضوع تربیت است و هر‌گونه طرحی در این زمینه مسبوق به نگاه انسان‌شناختی ویژه‌ای است. در این نگاه، تربیت، دین و انسان همواره ملازم یکدیگرند. با ظهور دیدگاه‌های جدید در حوزه موضوعات نظری و فلسفی، به‌ویژه در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت، چالش‌هایی تازه پیش ‌روی تربیت انسان، به‌خصوص در برابر تربیت از منظر دینی قرار داده است که از آن جمله، دیدگاه‌های مدرنیته و پست‌مدرنیته ...

اصطلاحی که برای پست مدرن در نظر گرفته شد و انتخاب آن در دهه 80 سبک خاصی برگشت که نه تنها عقاید و ایده های اصلی بلکه تئوری ها و نظریه های مختلف طراحان سراسر دنیا را نیز در بر گرفت . در معماری پست مدرن این اصطلاح بطور رسمی و موثر ف مدرنیسم خالص را رد می کند از نئوکلاسیک حمایت کرده به توصیف آن می پردازد . عمومی ترین تفسیر این اصطلاح برای اهداف هر گونه طراحی است . و پیروان آن را هنر ...

انسان، موضوع تربيت است و هر‌گونه طرحي در اين زمينه مسبوق به نگاه انسان‌شناختي ويژه‌اي است. در اين نگاه، تربيت، دين و انسان همواره ملازم يکديگرند. با ظهور ديدگاه‌هاي جديد در حوزه موضوعات نظري و فلسفي، به‌ويژه در زمينه فلسفه تعليم و تربيت، چالش‌هايي ت

کلیات تحقیق 1 طرح مسأله تجدد یا مدرنیته ، موضوعی است که اندیشه و عمل انسان را ، در سرتاسر جهان در سده‌های اخیر به خود مشغول داشته است . بنابر این ، موضوعی با این حد از اهمیت ، قطعاً نمی‌تواند از بررسی و نقد برکنار باشد . بر این اساس ، از نیمه دوم قرن نوزدهم و در طی قرن بیستم ، نقد مدرنیته جوهره اندیشه سیاسی را تشکیل داده است . اندیشه‌ها ، اصول و مبانی مدرنیته از همه سو به نقد ...

پست مدنيسم پيکره پيچيده و در هم تنيده و متنوعي از انديشه ها ، آرا و نظرياتي است که در اواخر دهه 1960 م . سر برآورد و بعدا انديشه هاي ديکانستراکشن D econstruction و مکاتب فکري غرب از جمله فمينيسم و پسا استعمارگرايي و غيره جز واژه پست مدرن فلسفي مطرح

پست مدرنيسم و تعليم و تربيت صحبت از پست مدرنيسم چنان شايع شده است که در هر حوزه به چند موضوع يا عنوان بر ميخوريم که هر يک به گونهاي به آن پيوسته است مانند معماري، هنر، موسيقي، فلسفه، علوم اجتماعي، تعليم و تربيت، سياست، تاريخ، صنعت، دين، اقتصاد، فر

پروفسور مري کلاجز، دانشيار بخش انگليسي دانشگاه کلورادو پست مدرنيسم واژه يا به بيان دقيقتر، مجموعه عقايد پيچيده اي است که به عنوان حيطه‌‌‌‌اي از مطالعات آکادميکي از اواسط دهه 80 پديدار گشته‌‌‌است. توصيف پست مدرنيسم دشوار به نظر مي‌‌‌‌رسد، زيرا مفهوم

سه معماري پست مدرنيسم پس ازآرام شدن شرايط کشور بعد از جنگ و آغاز دهه هفتاد شهرهاي کشور پر شدند از بناهاي ريز ودرشتي که نيازهاي ساختماني جديد را برطرف سازند. شهرهاي گسترش يابنده و بافتهاي موجود شهري مملو از پروژههاي ساختماني جديد شدند. ساختمانهاي جدي

بررسي آثار يک معمار ايراني ( کامران ديبا ) نگاهي بر آنچه پرسش انگيز است انديشه دکارت با جابجايي جايگاه "سوژه " و " ابژه " تحولي عظيم در نحوه تفکر _ و به تبع آن هستي شناسي _ غربي ايجاد کرد که مدرنيته و دنياي فن آورانه حاصل از آن را به دنبال

مقایسه ای بین اندیشه های پست مدرن و سنت گرایی ر این مقاله درصدد آنیم که سنت گرایی و پست مدرنیسم را از دو جهت با یکدیگر مقایسه کند: اول از حیث توجه هر کدام به سنت و آموزه های سنتی و ارجاع به گذشته و دوم از حیث نگاه انتقادی ای که هر کدام از آنها به مدرنیته و نگرش مدرن دارند. در مورد اول سنت را از نگاه سنت گرایی تعریف می کنیم و به تفاوت سنت در اندیشه پست مدرن و سنت گرایی اشاره می ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول