سودآوری، رویا و آرزوی همهی شرکتها و مدیران است، اما مانع بزرگی بهنام هزینهها، میتواند تمام رویاها و آرزوهای یک شرکت را دست نیافتنی کند. وقتی نمودارها روند صعودی هزینههای سازمان را نمایش میدهند نه تنها نشان میدهند که سلامت سازمان در خطر است بلکه میتوانند زنگها را برای مدیران نیز، به صدا در آورند. هزینه، نزد مدیران وسهام داران، واژهیی دوست داشتنی به شمار نمیرود. اما همانقدر که صاحبان شرکتها نسبت به هزینهها حساسیت نشان میدهند، مشتریان نیز احساسی مشابه نسبت به واژهی " قیمت " دارند. در دنیای کسب و کار، هرچه شرایط رقابتیتر میشود، اهمیت مسائلی چون کیفیت، قیمت و زمان تحویل به شدت افزایش مییابد.
امروزه سازمانها باید هر چه سریعتر کالاهایی باکیفیت و قیمت مناسب را به بازار عرضه کنند و گرنه در عرصهی رقابت حرفی برای گفتن نخواهند داشت. در بازاریابی مدرن نیز، برآورده ساختن نیاز مشتریان، مسیر استراتژیک شرکتها به شمار میرود. با نگاهی ساده به آمیخته چهارگانه بازاریابی درمییابیم که قیمت (Price)، یکی از عناصر مهم آن به شمار میرود. به عبارت دیگر میتوان گفت مشتری برای تصمیم گیری در مورد خرید کالا تنها به محصول و کیفیت آن نمیاندیشد بلکه مناسب بودن قیمت را نیز در نظر دارد. بنابراین ضرورت دارد که شرکتها برای کسب موفقیت در بازار، برنامهیی جامع و هوشمندانه برای قیمت گذاری و همچنن انطباق با قیمتهای رقابتی بازار داشته باشند.
از سوی دیگر، ترفندهای مهمی در حسابداری مدیریت ارائه شده است که میتواند سازمانها را در حفظ توان رقابتی خود در بعد قیمت، یاری دهد. تکنیکهایی مانند هزینهیابی برمبنای فعالیت (ABC)، هزینه یابی هدف (Target Costing)، هزینهیابی کایزن و غیره، رویکردهایی نوین در حسابداری مدیریت، درمقایسه با هزینه یابی سنتی، به شمار میروند. این نوشتار به معرفی تکنیک هزینهیابی هدف و کاربرد آن در مدیریت هزینهها خواهد پرداخت.
معادلهیی ساده و مهم
معادلهی سود و هزینه، را به طور ساده میتوان به صورت سود برابر است با قمیت فروش منهای هزینهها بیان نمود:
هزینهها – قیمت = سود
در تفکر هزینهیابی سنتی، هزینهها محاسبه میشود و بر اساس سود مورد انتظار، قیمت فروش محاسبه خواهد شد. برای مثال اگر هزینههای کالایی 1000 واحد پولی است و شرکت بخواهد 20 درصد سود حاصل کند، بنابراین باید قیمت فروش 1200 واحد پولی تعیین شود.
اما در دیدگاه هزینهیابی هدف، شرایط به گونهیی دیگر است، در این تفکر این فلسفه حاکم است که هزینه باید مدیریت شود. در شرایط رقابتی یک شرکت نمیتواند قیمت تعیین کند بلکه قیمت برای او تعیین میشود. بنابراین در معادلهی بالا، قیمت در دست شرکت نیست و از میان سه متغیر سود، قیمت و هزینه، دو متغیر سود و هزینه باقی میماند. بنابراین شرکت باید بتواند با راهکاری میان سود و هزینه، توازن برقرار کند. حال اگر شرکت سود هدف خود را X تعریف کند، حداکثر هزینهیی که شرکت میتواند متحمل شود برابر است با:
سود هدف – قیمت رقابتی = هزینه هدف
و این دیدگاه چپزی نیست جز هزینهیابی هدف یا Target Costing.
حال، در این قسمت از نوشتار، روند شکل گیری و تولید محصول با دو دیدگاه هزینهیابی هدف و سنتی بررسی میشود.
هزینهیابی سنتی
روند شکل گیری محصول براساس دیدگاه هزینهیابی سنتی بهصورت زیر است:
1- نیازمندیهای محصول شناسایی میشود.
2- محصول طراحی میگردد.
3- هزینههای محصول تخمین زده میشود.
4- تجزیه و تحلیل ساخت / خرید انجام میشود.
5- هزینههای تامین کننده برآورده میشود.
6- هزینهها ارزیابی میشود:
اگر هزینهها بالا باشد به قدم 2، طراحی محصول، رجوع کرده و در طرح آن تجدید نظر خواهد شد.
اگر هزینهها مناسب باشد قدم 7 اجرا میشود.
7- تولید محصول صورت میپذیرد.
8- هزینهها بهصورت دورهیی کاهش مییابد.
هزینهیابی هدف
اما روند شکل گیری محصول دردیدگاه هزینهیابی هدف بهگونهیی دیگر است:
1- نیازمندیهای محصول و خواستههای بازار شناسایی میشود.
2- سود هدف تعیین میگردد.
3- میان خواستههای بازار، قدم 1 و هزینهی هدف توازن برقرار میشود.
4- گزینههای طراحی محصول و فرایند بررسی میشود. در این قدم ورودیهای زیر دریافت میشود:
1- برآورد هزینهها
2- تجزیه و تحلیل ساخت
3- هزینهیابی هدف تامین کننده
4- مهندسی ارزش
5- پس از انتخاب طرح و فرایند مناسب در قدم 4، تولید محصول صورت میپذیرد.
6- هزینهها بهصورت دورهیی کاهش مییابد.
هزینهیابی هدف در شرکت هوندا
با تشدید رقابت جهانی و افزایش ارزش ین، شرکت هوندا تصمیم گرفت تا با هزینهیابی هدف قیمت و هزینهی خودروی “ سیویک “ را کاهش دهد. براین اساس اقدامات زیر را انجام داد :
1- برخی قطعات را با قطعات ارزانتر جایگزین کرد.
2- برخی اجزا محصول را سادهتر کرد.
3- طراحی برخی محصولات را سادهتر کرد.
4- برخی از تجهیزات پرهزینهی شرکت را تعویض کرد.
مفاهیم مرتبط با هزینهیابی هدف
1- کنترل کیفیت جامع (TQM)
2- تجزیه و تحلیل عوامل شکست کار(FMEA)
3- طراحی برای هزینه
4- برنامهی بهبود مستمر
5- ماتریس خانه کیفیت
6- طراحی برای تولید و مونتاژ
7- مهندسی ارزش
هزینهیابی هدف در سه شرکت ژاپنی
1- شرکت نیسان (خودروساز)
شرکت نیسان، در انجام این مهم، از مهندسی ارزش بهره جست. استراتژی نیسان نیز بر این مبنا قرارگرفت که قیمت بر اساس توقعات مشتریان از کارکردهای محصول تعیین می گردد. پس از تعیین قیمت، باید با استفاده از هزینهیابی هدف در اندیشهی کاهش هزینهها بود.
2- شرکت کوماتسو (تجهیزات عمرانی)
شرکت کوماتسو از آنالیز طراحی و آنالیز کارکرد برای دستیابی به هزینهی هدف بهره گرفت. مدیریت هزینهها نیز به عنوان استراتژی کوماتسو تعیین گردید.
3- شرکت المپیوس (دوربین)
این شرکت نیز آنالیز کارکرد را در پیش گرفت و همچون نیسان بر استراتژی مدیریت کارکردهای محصول تمرکز نمود.
استراتژهای مدیریت هزینه و مدیریت کارکردهای محصول
همانطورکه در الگوریتم هزینهیابی هدف گفته شد، در گام سوم باید میان هزینهها و کارکردها یا نیازمندیهای محصول توازن برقرار شود.
به این منظور میتوان سه استراتژی مهم را در پیش گرفت:
1- استراتژی مدیریت هزینهها
باید هزینههای سازمان مدیریت و کنترل شود، تقویت سیستم کنترلی سازمان میتواند در این راه موثر واقع شود. این روش مشابه استراتژی کاهش هزینههای مایکل پورتر خواهد بود. بدیهی است که در اجرای این استراتژی سازمان باید ساختار، فرهنگ سازمانی و سیستمهای سازمانی را متناسب با این استراتژیها تنظیم کند.
2- استراتژی مدیریت کارکردها و نیازمندیهای محصول
در این استراتژی سازمان میکوشد تا با آنالیز کارکردها ونیازمندیهای محصول، کارکردهایی را که چندان مطلوب نیستند را حذف یا تعدیل کند.
3- استراتژی ترکیبی
لزوما" هر یک از استراتژیهای بالا به تنهایی انتخاب و اجرا نمیشود، گاهی لازم است که ترکیبی و نسبتی از استراتژیهای فوق انتخاب و اجرا شود.
ماتریس انتخاب استراتژی مناسب
ماتریس اتنخاب استراتژی مناسب را میتوان براساس دو بعد مهم زیر بنا نمود:
1- بعد اهمیت کارکرد برای مشتری
2- بعد توان سازمان در کاهش هزینهها
بنابراین میتوان گفت :
اگر اهمیت کارکرد برای مشتری پایین بوده و توان سازمان در کاهش هزینه پایین باشد. استراتژی مدیریت کارکرد انتخاب گردد.