مقدمه
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است. در خود قرآن درباره این مطلب تصربح شده است علیهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامی نمی توان تردید کرد.
پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همچنانکه عدم جو از خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر ازمظاهر آن است.
این بحث را در پنج بخش باید رسیدگی کرد:
1-آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیر مسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟
2- علت پوشش چیست؟
چنانکه می دانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمی میان جنس نر و جنس ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت می کنند، قاعده اولی طبیعی این است که افراد انسان چنین باشند، چه موجبی سبب شده است که میان جنس زن و مرد حریم و حائلی به صورت پوشیدگی زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟
3-فلسفه پوشش از نظر اسلام.
4-ایرادهاو اشکالها.
5-حدود پوشش اسلامی .
تاریخچه حجاب
علت پیدا شدن حجاب:
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی ملل باستانی پدید آمد؟ اسلام که دینی است که در همه دستورات خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تایید کرد و یا تأسیس کرد؟
مخالفان حجاب سعی کردند جریانات ظالمانهای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیراسلامی فرق نمیگذارند، چنین وانمود میکنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه میگیرد.
در باب علت پیدایش حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالباً این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکرشده است ما مجموع آنها را ذکر میکنیم.
نظریاتی که بدست آورده ایم بعضی فلسفی ،و بعضی اجتماعی ، و بعضی اخلاقی، و بعضی اقتصادی، و بعضی روانی است که ذیلا ذکر میشود:
1 - میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه فلسفی).
2 - عدم امنیت و عدالت اجتماعی(ریشه اجتماعی ).
3 - پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشه اقتصادی).
4-حسادت و خودخواهی مرد (ریشه اخلاقی).
ریاضت و رهبانیت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است، اگر زن ومرد معاشر و محشور با یکدیگر باشد، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و کامیابی میروند.
پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملاً با زهد و ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کردهاند، کما اینکه با چیزهایی دیگری هم نظیر زن محرک لذت و بهجت بوده است مبارزه کردهاند.
پدید آمدن پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدم شمردن عزوبت است. ایده ریاضت و ترک دنیا همان طوریکه در موضوع مال، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه مسائل مادی را به وجود آورده است، در مورد زن فلسفه تجرد طلبی و مخالفت باجمال را ایجاد کرده است .
بلند نگهداشتن مو که در ایان سیکها، هندوها و بعضی دراویش معمول است، نیز از مظاهر مخالفت باجمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرد لذت و میل به ریاضت است.
میگویند کوتاه کردن و ستردن مو، سبب فزونی رغبت جنسی میگردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است . در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراندراسل را در این موضوع بیاوریم .
وی در کتاب زناشوئی و اخلاق میگوید:
«بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول (بولس مقدس) از طرف کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عهده بیشماری را راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند، شیطانی که هر آن ذهن آنان را از تخیلات شهوانی مملو میساخت.
کلیسا ضمناً با استهمام به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن انسان را به طرف گناه میراهند، کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت؛ زیرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد، شپش مروارید خدا شناخته شد … »
اینجا این پرسش پیش میآید که اساساً علت تمایل بیشتر به ریاضت و رهانیت چیست؟ بشر طبعاً باید کامجو و لذت طلب باشد، پرهیز از لذت و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد.
چنانچه میدانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از نقاط جهان وجود داشته است. از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان، و در مغرب زمین یونان بوده است.
نحله «کلبی» که یکی از نحلههای فلسفی است و در یونان رواج داشته است، طرفدار «فقر» و مخالف لذت مادی بوده است. یکی از علل پدید آمدن اینگونه افکار و عقاید، تمایل بشر برای وسول به حقیقت است، این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است.
و اگر با این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل میشود که بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد، قهراً منجر به ریاضت و رهبانیت میگردد.
به عبارت دیگر، این اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست، علت اصلی پدید آمدن ریاضت و رهبانیت است.
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره ای از رنجهای معنوی است . بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده رنجهای روحی وجود دارد.
مثلاً دیده است که هر چند، داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها و کامرانی ها است اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها وتحمل ذلتها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد، بشر دیده است که آزادی و استغفا و علو طبع خود را به واسطه این لذات مادی از دست میدهد.
از اینرو از همه آن لذات چشم پوشیده تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است. شاید در ریاضت هندی عامل اول، و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم بیشتر مؤثر بوده است.
علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده اند، از آنجمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصاً شکست در عشق ،سبب توجه به ریاضت می گردد.
روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدین صورت میگیرد که آنها را پلید میشناسد و فلسفهای برای پلیدی آنها میسازد. افراط در خوشگذرانی و کامجوئی عامل دیگر توجه به ریاضت است.
ظرفیت جسمانی انسان برای لذت محدود است، افراط در کامجوئی و لذات جسمانی و تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصاً در سنین پیری میگردد.
خستگی، سرخوردگی به وجود میآورد. تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلماً اینها علت منحصر نمیباشند.
تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها وعدم موفقیتها ، ویا خستگیها و فرسودگیها، اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار میگردد.
توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشه های مادی خود مانعی است برای اینکه انسان درباره ازلیت و ابدیت و حقیقت جاودانی بیاندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده ام و در کجا هستم و به کجا می روم؟
اما همین که بواسطه شکست ویا خستگی ، حالت گریز و بی رغبتی
نسب به مادیات در روح پدید آمد، اندیشه در مطلقات بلا مزاحم مانده جان میگیرد. این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت میشود.
والبته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده می شوند تحت تأثیر این دو عامل می باشد نه همه آنها.
ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهائیکه چنین فکری حکومت میکرده است از ثمرات آن دانست، ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفهای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق است.
کرده است و این مطلب را مستشرقین اروپائی هم قبول دارند. اسلام به نظافت تشویق کرده به جای اینکه شپش را مروارید خدا بشناسد گفته است:
«النظافته من الایمان» پیغمبر اکرم شخصی را دید در حالی که موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود و بدحال مینمود.
فرمود: «من الدین المتعته» یعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دین است و هم آنحضرت فرمود«بئس العبدالقاذورته» یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است.
امیر المؤمنین«ع» فرمود: «ان الله جمیل یحب الجمال» خداوند زیبا است و زیبائی را دوست میدارد. امام صادق فرمود «خداوند زیبا است و دوست میدارد که بمدهای خود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس، فقر را و تظاهر را دشمن میدارد، اگر خداوند نعمتی به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد.