نراروپا : بررسی کلّی
000/600/9 کیلومتر مربع ( بجز جزیره های منطقه 15 )
نخستین اروپاییان شکاچیان عصر پارینه سنگی هیچ گاه در بهترین وضعیت، تعدادشان به 000/100 نفر نرسید. در بدترین وضعیّت بویژه در طول دوره های سرد واپسین عصر یخبندان تعداد آنها به طور چشمگیری کمتر از این بود. در پایان عصر یخبندان، تحوّلی در رهایی از این کاهش جمعیّت پدید آمد. در طول بهتر شدن آب و هوا در دوران میانه سنگی ( 10 هزار تا 6 هزار سال پیش از میلاد ) تعداد جمعیّت آنها همچون بهترین شرایط آب و هوا در گذشته، افزایش یافت و سرانجام اندک اندک به 000/250 نفر رسید. سپس در انقلاب نوسنگی، در 5 هزار سال پیش از میلاد افزایش چشمگیری در تعداد جمعیّت آنان رخ نمود. مجموع جمعیّت در این زمان بیش از یک میلیون نفر بود.
این عصر همچنین موجب پیدایش نخستین تمایز مهمّ بین شیوه های سکونت بود، چون تراکم جمعیت یا بندگان غذا در عصر پارینه سنگی ندرتاً به 1/0 نفر در هر کیلومتر مربع می رسید. در حالی که تراکم تعداد تولید کنندگان غذا در عصر نوسنگی معمولاً یک نفر در هر کیلومتر مربع بود تا زمانی که این کشاورزان، مهاجرتشان را از پهنه های جنوبی و غربی اروپا به پایان رسانند ( بنابر برآورده های در حدود 3000 سال قبل از میلاد )، جمعیّت این قاره به بیش از 2 میلیون نفر رسید.
در طول هزار سال بعدی که جامعه ، وارد عصر مفرغ شد، افزایش ناهمگون جمعیّت با مهاجرت از خاور نزدیک به اروپا آغاز شد. منطقه ورودی جمعیت، یونان بود که مهاجران از راه دریا وارد اروپا می شدند. پیامد نهایی این مهاجرت علاوه بر افزایش دیگری در تعداد جمعیت، تغییر در شیوه توزیع آن بود. گر چه روند افزایش تعداد جمعیّت یکنواخت بود، امّا بر مبنای معیارهای جدید کند می نمود: در 2000 ق.م . مجموع جمعیّت اروپا به 5 میلیون نفر رسید و تا 1000 ق . م . این تعداد به 10 میلیون نفر افزایش یافت.
تغییر در توزیع جمعیّت مربوط به میزان افزایش چشمگیر غیر متناسب جمعیّت در کشورهای مدیترانه ای بود. احتمالا افزایش جمعیّت در این کشورها بازتابی از بهبود وضعیّت کشاورزی در خاور نزدیک از آغاز تاریخ بوده است. این فزونی در هر سرزمینی که از آب و هوایی مشابه برخوردار بود، به چشم می خورد پیشرفت کشورهای مدیترانه ای که به منزله گذرگاه بزرگ طبیعی بود نیز می توانست به طور مؤثری موجب افزایش این مقدار جمعیّت باشد. به هرعلّتی که بود تا پایان عصر مفرغ در 1000 ق . م . تراکم جمعیت بیش از حد متوسط جمعیّت اروپا، با ضریب 3 در یونان و بیش از ضریب 2 در ایتالیا بود ( تصویر 13 ) . این امر ، زمینه جمعیّت نگاری در زمان پیدایش جامعه باستان است.
در زمانی که اسکندر به سوی شرق پیشروی می کرد، مرکز قدرت اروپا از شرق این قاره به سوی سرزمینهای غربی تر آن، یعنی ایتالیا در حال جابجایی بد. با تسلط بر شبه جزیره ایتالیا و جمعیّت 4 میلیونی آن، رم تشکیلات سیاسی را پی ریخت که به طور کامل بر تمامی کشورهای اروپایی تسلّط داشت.
پیامد سریع آن، جنگ با تنها قدرت عظیم مدیترانه غربی یعنی کارتاژ بود. پیامد نهایی این جنگ، تشکیل امپراتوری روم بود که در نهایت با گسترش قلمرو خود، تمامی کشورهای حاشیه دریای مدیترانه را در بر می گرفت. این موفقیت باعث موفقیتهای دیگری شد: در حالی که خراج 48 ایالت به سوی پایتخت گسیل می شد ، تراکم جمعیت ایتالیا بالاترین حدّ جمعیّت یونان را پشت سرگذاشت . در حالی که تمام جمعیت اروپا تنها 31 میلیون نفر بود، 7 میلیون نفر در ایتالیا زندگی می کردند.
تا 2000 میلادی امپراتوری روم قدرتمند تر شد و تا این زمان 46 میلیون نفر تبعه داشت که 28 میلیون از 36 میلیون نفر جمعیّت اروپا را در بر می گرفت ( تصویر 15 ) . این امر پیشرفت خوبی محسوب می شد. در پی آن جمعیّت کاهش یافت و در چهار سده بعد نیز وضعیّت وخیم تر شد. تعداد جمعیّت با کاستی اقتصاد، کاهش یافت. مجموع کاهش جمعیّت اروپا تا سال 600 میلادی به 26 میلیون نفر رسید، 25% کمتر از بیشترین میزان جمعیّت در سال 2000 میلادی. کاهش جمعیّت عمومی بود و ردر اوّلین نگاه اینچنین می نمود که به علّت بدی آب و هوا پدید آمده است. این مساله احتمالی پیش نبود. مشخص است که کاهش جمعیّت در کشورهای مدیترانه بیش از کشورهای شمالی اروپا به چشم می خورد. در صورتی که هوا سردتر می شد این کاهش برخلاف آنچه بود که انتظار آن می رفت. با آن که جامعه باستان بیش از اندازه توسعه یافته بود، این کاهش بسیار زیاد به نظر می رسید و کاهش قدرت نتیجه آن بود. علّت آن هر چه که بود روند جدید کاهش نتایج جالبی در پی داشت. قدرت امپراتوری روم رو به کاستی گذاشت و در نهایت به سقوط آن منجر شد. تمدّن باستان فرو پاشید و به جای آن جامعه ای جدید فئودالی سده های میانه به وجود آمد.
اروپا در سده هشتم میلادی، دستیابی به شیوه ای جدید را آغاز کرد و بار دیگر جمعیّت آن افزایش یافت. جمعیّت از 26 میلیون در پایین ترین سطح در سده های میانه به 30 میلیون تا سالهای اولیّه سده نهم میلادی و به 36 میلیون نفر تا سال 1000 . بهترین وضعیّت دوران باستان رسید. از این زمان روند رشد جمعیّت رو به افزایش گذاشت و میزان آن شتاب بیشتری یافت. در سده یازدهم میلادی جمعیّت به بیش از یک پنجم افزایش یافت. در سده دوازدهم این عدد به بیش از یک چهارم و در سده سیزدهم میلادی اوج قرون وسطی تا بیش از یکم سوم رو به فزونی گذاشت. در آغاز قرن چهاردهم کلّ جمعیّت به رقم بی سابقه 80 میلیون نفر رسید.
جمعیّت اروپا در این زمان به شکلی بس متفاوت نسبت به جمعیّت دوران باستان در سرتاسر قاره پراکنده شد. مرکز جهان باستان کشورهای مدیترانه ای بود که در کناره محدوده اتصال یونان و ایتالیا قرار داشت، در حالی که مراکز اروپای نوین تمام قاره بود و شامل کشورهای قدرتمند می شد که به مناظق همسایه ایتالیا و بلژیک تقسیم شده بودند. کشورهای بالکان به طور کلّ ی و بویژه یونان از مرکزیت کمتری برخوردار بودند.
روشن است که روند رشد جمعیّت کشور های اروپای شمالی و غربی بیش از کشورهای مدیترانه ای است. جمعیّت اروپای شرقی نیز دارای چنین وضعیّتی بود، هر چند به علّت آن که تراکم جمعیّت آنها بسیار پایین مانده بود، در نقشه تراکم جمعیّت ناپیداست. تصویر 17 که افزایشهای درصدی را از دوران باستان نشان می دهد، این موضوع را آشکار می کند . حدّ متوسط جمعیّت منطقه مدیترانه ( برای تعیین آن نگاه کنید به نمودار 110 ) تنها 36% بود. رقم قابل مقایسه آن با شمال غربی 185% و برای شرق بیش از 285% است. در صورتی که این میزانهای متفاوت رشد جمعیّت در طول یک یا دو سده بعدی حفظ می شد، جمعیت اروپای مدیترانه ای به طور قابل توجّهی محدودتر می شد.
روند رشد جمعیّت ثابت نماند. جوامع روستایی در صورتی می تواند این رشد را حفظ کن که زمین بیشتری را به زیر کشت برد و یا از همان زمینها بهره برداری بهتری کند. تا سال 1300 م اروپا قادر نبود هیچ یک از این دو را انجام دهد. چرخهای صنایع این قارّه بکندی در حال بهبود بود تا اینکه بتواند در کوتاه مدّت کمکی باشد. در تمام سرزمینهای اروپا جمعیّت وجود داشت. اثرات آن بزودی در سده چهاردهم نمایان شد . قیمت غذا افزایش یافت، کیفیت تغذیه مردم رو به بدی گذاشت و مرگ و میر فزونی یافت . افزایش زاد و ولد از بین رفت و نمودار جمعیّت که روند رشد آن طی 500 سال گذشته به مقدار بسیاری افزایش یافته بود، ناگهان رو به کاستی گذاشت. این مسایل خوشحال کننده نیود، توقف رشد جمعیّت تنها ناشی از فقر و مکنت بود. با این وجود اتفاقات بعدی بسیار ناراحت کننده تر بودند.
در 1347 م . طاعون فراگیری در کریمه شیوع یافت. این بیماری از مغولستان که بومی آن منطقه بود، توسط یکی از کاروانهایی که از جاده قدیم ابریشم عبور می کرد انتقال یافت. این بیماری، جان اروپاییانی را که در برابر انواع بیماریها مقاومت کمی داشتند، به مخاطره انداخت و تقریباً هیچ کس از طاعون در امان نماند. هر چند در گذشته، اروپا از تهاجمهای طاعون خیارکی رنج برده بود، اکنون مدّت درازی بود که یقیناً اثری از آن نبود و فقدان فشار جایگزینی در طول سده های بینابین، جمعیّت اروپا رااز نظر ژنیتکی بی دفاع رها کرده بود. پیامد آن تجربه ای بود که تاریخ نگاران آن زمان ، آن را « مرگ عظیم » نامیدند و مورخان امروزه از آن به « مرگ سیاه » یاد می کنند.
بین یک چهارم تا یک سوم جمعیّت اروپا به علّت بیماری مسری سالهای 1347 م . تا 1353 م .
جان باختند . این رویداد تراکم جمعیّت راکاهش داد و موجب شد آنان که زنده باقی مانده بودند از عوامل مؤثر مالتوسی که باعث جلوگیری از رشد جمعیّت در طول سده چهاردهم میلادی شده بود رهایی یابند. با آنا که وضعیّت بهتر شد، بیماریهای واگیر دیگری مانند طاعون موجب از بین رفتن مردم و در نتیجه کاهش جمعیّت در سده های میانه بود، یعنی در حدود 60 میلیون که کمتر از 80 میلیون در گذشته است و تنها در این زمان بود که روند رشد جمعیّت بار دیگر ثابت باقی ماند. حتی در بسیاری از کشورها کاهش ناگهانی جمعیّت بیش از فاجعه کاهش 25% بود. چون بیشتر مناطق پرجمعیّت همچون ایتالیا، فرانسه، انگلستان و هلند کاهش بیش از 25% یعنی 33% را تحمل کردند. در مقابل مناطقی که جمعیت پراکنده ای داشتند در شرق ویستول از کاهش کمتری برخوردار بود و بزودی این کاهش جبران شد.
در سده پانزدهم میلادی، وضعیّت تمام اروپا بهتر شد: تا پایان این سده مجموع تعداد جمعیّت بار دیگر تقریباً در تمام مناطق اروپا به سطح سال 1300 میلادی رسید. از 80 میلیون نفر در 1500 م رشد جمعیّت ادامه داشت و به حدود 100 میلیون نفر در 1600 م . و بعد از یک نقصان بین سالهای 1620 تا 1650 به 120 میلیون نفر در 1700 م . ( به اندازه معمولی ) افزایش یافت. این افزایش به تعداد بسیار زیادی بیش از پیشرفت ناگهانی جمعیّت در سده های میانه بود. وضعیّت اقتصادی به کمک صنایع رو به رشد و وسعت زمین که توسط کشف راههای دریایی به آسیا و امریکا افزایش یافت قوی تر و سودمند تر شد و بیشتر به حالت اولیّه خود بازگشت. به علاوه، دست کم بعضی از توانائیهایی که مازاد بر نیاز مناطق اطراف شهری بود، موجب به کارگیری سودمند در رشد سریع جمعیّت شهرها شد. در این زمان تحوّلی به وجود آمد: اروپا به قاره ای سرمایه داری و استعمارگر تبدیل شد به طور روزافزونی رد صدد بدست آورن ثروت و آماده برای دست یازیدن به تمام جهان به منظور چنگ زدن بر منافع آن برای خود بود.