در طنزی از وطن، آمده که روزی یکی از نمایندگان مجلس گفت: "آقا، من گرچه تمام رمان های همینگوی را خواندهام، چیزی نفهمیدم. تنها کتاب به درد بخور او بنظرم، خوشههای خشم باشد." رئیس مجلس گفت: "برادر، چرا خلط بحث می کنی؟ خوشههای خشم را که شکسپیر از روی دست فاکنر نوشته." نماینده مجلس با حق به جانبی گفت: "بفرمائید! تازه آن کتاب را هم که کس دیگری برای جناب نوشته!"
برای قضاوت در باره دیکنز، نویسنده انگلیسی، بهتر است اشارهای به زمان زندگی او بنماییم. آغاز فعالیت ادبی چارلز دیکنز در حدود 150 سال پیش، مصادف شد با حکومت سلطنتی ملکه ویکتوریا در کشور بریتانیا. امپراطوری پادشاهی انگلیس آنزمان توانست با کمک استثمار مستعمرههای فراوان جدید و قدیم خود در جهان، مواد اولیه و غذایی لازم را برای براه انداختن ماشین سرمایهداری تازه نفساش تهیه نماید. گرچه هنوز بیش از نیمی از جمعیت انگلیس بیسواد بودند یا در فقر مالی زندگی میکردند، ولی طبقات اشراف و بورژوای جدید، وقت و سرمایه لازم برای مطالعه و خرید رمان و نشریات خبری را داشتند.
در آغاز حکومت ملکه ویکتوریا، ژانر رمان میرفت که ارزش و اهمیتی مانند نمایشنامه بین خوانندگان بیابد. در میان اروپاییها گویا، انگلیسیها را ملتی رمانخوان به حساب میآورند. سالهای حکومت ملکه ویکتوریا را میتوان دوره رونق رمان نامید. به روایتی در طول آن سالها بیش از 4000 رمان منتشر شدند. طبق دستوری دولتی و از بالا، رماننویسان قرن 19 باید جوری مینوشتند که دختران دمبخت و زنان جوان اشراف و قشر متوسط مرفه، اجازه مطالعه آنها را داشته باشند و از راه بیراه نشوند، مثلاً طبقات مرفه از دیکنز میخواستند که غیر از انتقاداجتمایی، نقش معلم اخلاق را نیز برای خوانندگان فراموش نکند. رمان میبایست غیر از اشاره به زیبایی و لذتها، مبلغ ارزشهای اخلاقی نیز باشد. در سال 1859 پزشکی درباری ادعا کرد که علت اشاعه فحشا بین بعضی از اقشار جامعه، بدلیل رونق و مطالعه رمانهای عشقی سرگرمکننده است. دیکنز هم فکر میکرد تضادهای اجتمایی را میتواند با کمک، توصیه انجام کارهای خیریه به طبقات حاکم برطرف کند. رمانهای دیکنز معمولاً به اصول فکری و اعتقادی عصر ویکتوریایی امپراتوری جزایر بریتانیا اشاره میکنند.
درباره بیوگرافی چارلز دیکنز میتوان گفت که او در سال 1812 در انگلیس بدنیا آمد و در سال 1870 در سن 52 سالگی درگذشت. پدرش مأمور مالیاتی نیروی دریایی انگلیس بود که یکبار به دلیل بدهکاری به زندان افتاد. دیکنز مجبور شد درنوجوانی به علت فقر خانوادگی در کارگاههای کفاشی کارکند. درتمام آثار دیکنز خاطرات پررنج دوران کودکی او مطرح میشوند و اکثر قهرمانان رمانهایش کودکان هستند. دیکنز در آغاز کار نویسندگی، رمانهای خود را بصورت پاورقی در روزنامههای آن زمان منتشرمیکرد، چون غالب مردم قادر به خرید کتاب نبودند.
مورخین ادبی، امروزه اورا نویسندهای میان جویس و شکسپیر در ادبیات انگلیس به شمار میآورند. او استاد رئالیسم و تجزیه و تحلیل حوادث ریز و کوچک در داستانسرایی است. دیکنز نماینده واقعگرایی انتقادی در ادبیات قرن 19 انگلیس نیز میباشد. او با کمک واقعگرایی گروتسک، روابط اجتمایی زمان خود را به نقد کشاند. در آثار او در طول سالهای مختلف، طنز جای خودرا بتدریج به انتقاد اجتمایی جدی داد. او در آثارش نشان میدهد که رفتار و کردار و افکار افراد، وابسته به محیط اجتمایی و طبقاتی آنها میباشد.
دیکنز با معیارهای اخلاقی سخت و جهانبینی انسانگرایانه خود به انتقاد اجتمایی از بورژوازی، اشراف و طبقه متوسط مرفه انگلیس پرداخت. او با تیزهوشی: مادهگرایی، جامعه طبقاتی، مسیحیت پوریتانی متعصب و فرهنگ بورژوازی زمان خود را به بحث کشاند. دیکنز با زیرکی اشاره میکند که زندگی زحمتکشان میتوانست بدون مسیحیت ارتجایی، جالبتر باشد، گرچه عدهای او را امروزه نویسندهای مذهبی و اخلاقگرا میدانند. منتقدین ادبی زمان او توصیه میکردند که رمان باید بین سرگرمی، انتقاد و اخلاق، تناسب و تعادلی برقرارکند، به این دلیل آثار او دارای دو جنبه سرگرم کننده و آموزشی بودند. در آثار دیکنز معمولاً مبارزه بین شهر و روستا، نیکی و بدی، بورژوای غبغبی و کارگر رنجور، محسوس است. رمانهای دیکنز بر خلاف سایر رماننویسان همعصر او، از سادگی و عامهفهمی خاصی برخوردار بودند.
در طول بیش از یک قرن درباره دیکنز و آثارش قضاوتهای گوناگون و گاه متضادی گردیده. غیر از شکسپیر، درباره هیچ نویسنده انگلیسی مانند دیکنز، اینهمه کتاب و مقاله مختلف نوشته نشده. برای گروهی، او به اندازه کافی مذهبی و اخلاقی نیست و برای دستهای دیگر، او بیش از حد مسیحی و اخلاقگرااست، یا اینکه از او انتقاد میشود که اطلاعات مذهبیاش ناقص و اغلب نارسا هستند. به نظر گروه دیگری، دیکنز میخواست با کمک ادبیات، مسیحیت را اصلاح کند و اخلاق مذهبی را در جامعه اشاعه دهد. امروزه با نگاهی به عقب، میتوان گفت که اخلاقگرایی در رمانهای دیکنز بیش از همعصران صاحب قلم او بود.
منتقدین چپ اورا سنبل مبارزه مسئولانه ادبی برای برقراری عدالت اجتمایی و روشنگری در دوره حکومت سلطنت ویکتوریایی میدانند چون او در آثارش از روحانیت مسیحی و مقدسنمای دروغین انتقاد میکند. مارکس او را نقطه تلاقی گروهی از نویسندگان قرن 19 میدانست که حقایق سیاسی و اجتمایی را بهتر و بیشتر از سیاستمداران، روزنامهنگاران و معلمان اخلاقی جامعه مطرح میکرد. درباره او میتوان گفت که دیکنز اخلاقگرا، برای انسان امروزی قرن بیست و یکم، حداقل در زمینههای اجتمایی، پیامی برای گفتن دارد.
ازجمله آثار دیکنز: اولویر تویست، دیوید کوپرفیلد، سرودهای عید کریسمس، انتظارات بزرگ ، همسایههای بعدی، دوست مشترک ما و اوقات سخت هستند. رمان اولویر تویست، اولین کتابی است پیرامون فقر آن زمان در انگلیس، او در این کتاب اشاره به طبقه بورژوازی سنگدل بیروح میکند که با پرولتاریای رنجور، ضعیف و لاغر، درگیر شده. انتقاد از سیستم آموزش و پرورش نیز در آنجا مشهود است. رمان دیوید کوپرفیلد، کتابی است اجتمایی، روانشناسانه و اتوبیوگرافیک. دیکنز به حرص و آز و دورنگی حاکمان در این کتاب اشاره میکند که همچون پول بر جامعه حکومت میکنند. کتاب سرود های عید کریسمس او را، جانبدار فلسفه انساندوستانه هومانیستی به شمار میآورند.