مقدمه
یکی از مدارس قدیم ایران که در تبریز در نیمه اول قرن هشتم هجری دایر بوده مجتمع « ربع رشیدی » می باشد ، که این مجتمع از نظر اصول کلی مدیریت و آموزش و شیوه ی اداری با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت کلی داشته است .
یکی از علل انتخاب این موضوع نیز همین دلیل می باشد . پس از مشورت با استاد گرامی جناب آقای دکتر قرچانلو به بررسی و مطالعه ی منابع و ماخذ موجود پرداختم . منابع و ماخذ بررسی شده همه مربوط به زمان ایلخانان مغول می باشد ، که مهم ترین آنها در مورد این موضوع وقف نامه ربع رشیدی ، مکاتبات رشیدی و جامع التواریخ می باشد . ( قابل ذکر است که هر سه این منابع اثر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی می باشد ) از منابع دیگری که مورد استفاده قرار گرفته است ، تاریخ اولجایتو ابوالقاسم عبدالله بن محمد کاشانی و حیب السیر خواند میرمی باشد .
از ماخذ معاصر دیگری که استفاده شده است می توان به تاریخ مغول عباسی اقبال آشتیانی و امپراطوری صحرا نوردان رنه کروسه و تاریخ مغول اشیولر بر تولد اشاره کرد .
با توجه به محل سکونت خود در شهر مقدس مشهد ، به کتابخانه های آستانه قدس رضوی که مجهز ترین و بزرگترین کتابخانه ی این شهر می باشد مراجعه نمودم ؛ به غیر از کتاب جامع التواریخ هیچ کدام از کتابهای دیگر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در این کتابخانه موجود نبود .
بنابر این به کتابخانه ملی در تهران مراجعه نمودم و بخش هایی از این کتابها راکپی گرفته و مورد استفاده قرار دادم .
در این رساله ابتدا به بررسی بسیار مختصر و فشرده ی اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری قمری ، دوران خواجه رشید الدین فضل الله همدانی بنیان گذار ربع رشیدی زندگی می کرده است ، می پردازیم .
بهترین منبع برای بررسی این دوره کتاب جامع التواریخ خواجه رشید الدین فضل الله همدانی و از ماخذ تاریخ مغول اقبال آشتیانی می باشد .
سپس به تحقیق در مدارس هم عصر و مشابه ربع رشیدی در آن دوره پرداخته و با مقایسه ی این موسسات بتوانیم این مجتمع علمی و آموزشی را به خوبی بشناسیم و ویژگی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اواخر قرن و اوایل قرن هشتم هجری قمری را به خوبی معرفی کنیم و مقام و موقعیت علم و علما را معرفی می نماییم ، زیرا استیلای مغول در ایران جز خرابی و هرج و مرج و کشتار اثر دیگری در اذهان مردم باقی نگذاشته است .
بنابر این وقتی از چنین مجتمع علمی و آموزشی در آن برهه تاریخی نام برده می شود می توان نتیجه گرفت که فرهنگ و تمدن و تفکر ایرانیان مسلمان حتی در چنان دوره هایی هم از درخشش و پیشرفت باز نمانده است و حتی با توجه به آزادی مذهبی که در این دوران به وجود آمده فرقه های مختلف اسلامی از جمله شیعیان فشارهای دوره های قبل را از یاد برده و توانسته اند در این مقطع به تجدید قوا و گسترش مذهب شیعه به خصوص در دوران اولجایتو بپردازند که بازتاب آن در دوره های بعدی کاملا مشهود بوده است .
فصل اول
نگاهی کوتاه به حمله مغول و حکومت ایلخانان
ایجاد امپراطوری مغول در قرن هفتم و هشتم هجری قمری ، اهمیت تاریخی جهانی دارد . این امپراطوری شامل سرزمینهای بسیار وسیعی بود که از اقیانوس آرام و آسیای شرقی و مرکزی یعنی چین و تبّت و ترکستان شرقی و تا دریای مدیترانه وخاورمیانه ، یعنی کشورهای ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، اردن و صحاری و سرزمینهای مجاور دریای سیاه و قسمت سفلای رودخانه های دن و ولگا و قزاقستان و کشورهایی از اروپای شرقی ، ادامه داشت . فتوحات مغولان برای ایران و تمام سرزمینهای یاد شده ، بلا و بختی عظیمی به همراه آورد . ابن اثیر مورخ مسلمان ( 556 632 ه ) که معاصر مغولان و شاهد وقایع بوده چنین می نویسد : « اگر می گفتند که از زمان خلقت آدم ابوالبشر تا کنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده ، درست گفته بودند . زیرا تاریخ چیزی که شبیه به این و یا نزدیک بدین باشد ، نشان نمی دهد . بزرگترین بلا و مصیبتی که تاریخ نقل می کند ، همانا رفتار بخت النّصر با اسرائیلیان است که چگونه آنان را مصدوم و اورشلیم را ویران ساخت ولی اورشلیم در برابر کشورهائی که این ملاعین غارت و اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، ص 318 ویران کردند و فرزندان اسرائیل در مقام قیاس با کسانیکه اینان نابود ساختند ، که بودند ؟ زیرا عده ساکنان تنها یکی از شهرهائیکه به دست اینان ویران شد ، بیشتر از تمام افراد بنی اسرائیل بوده و شاید تا آخر الزمان مردم چنین وقایعی را ، مگر هجوم یأجوج و مأجوج ، دیگر نبینند . حتی دجّال کسانی را که مطیع وی گردند ، امان می دهد ، و فقط کسانی را که در برابر او پایداری کنند ، نابود می سازد . ولی اینان به هیچ کس رحم نکردند و زنان و مردان و کودکان را کشتند ، شکم زنان باردار را دریدند و جنین را کشتند . » [1] شاید همین گفته ابن اثیر کافی باشد که ما ابعاد این فاجعه و مصیبت بزرگ را درک کنیم و نیازی به توضیح بیشتر نداشته باشیم . این قوم ، قبایل چادرنشینی بودند که در اعماق آسیای مرکزی زندگی می کردند و بزرگترین این قبیله ها یا اولوسها عبارت بودند از « نایمانها ، کرائیتها ، مرکیتها ، تایچیوتها ، کرولنها ، تاتارها و اونگوتها » که در سرزمینی که از غرب تا بخش علیای زود ایرتیش ورود جیحون ، از شرق تا کوههای خینگان و اطراف دریاچه بایکال ادامه داشت ، سکونت داشتند . شغل اصلی آنها پرورش دامهای گوناگون بود . [2]
« دین اصلی مغولان شمنی و رب النوع اصلی ایشان « آسمان آبی ابدی » بود . به رب النوعهای زمین و ارواح گوناگون نیز تعظیم می نمودند . مغولان معتقد بودند که دشمنان جادوگر ، قادرند با ارواح مربوط گشته آنها را محسور سازند و ارواح هنگام خطر به یاری آنان بیایند وبه دفاع از خویش برخیزند . ولی بخشی از نایمانها دین بودا و مذهب نستوری مسیحی را از اویغورها پذیرفته بودند . » [3]
بنیانگذار امپراطوری مغول ، تموچین فرزند یوکاوی بهادر از خاندان اعیان بورجگین از قبیله تایچیوت بود . او پس از به زیر فرمان در آوردن کلیه قبایل آسیایی مرکزی ، در سال 603 ه / 1206 م در کنگره یا قوریلتای قبایل چادر نشین مغول در سن پنجاه سالگی به سمت خان بزرگ سراسر مغولستان ، انتخاب و نام چنگیز خان را پذیرفت و به این ترتیب دولت مغول پدید آمد و سازمان یافت و « یاسای بزرگ » که شامل نظامات و مقررات خشن نظامی بود ، شکل گرفت و به عنوان قانون اساسی دولتهای مغول ، شمرده شد . این اتحاد بزرگ مغولستان ، موجب ایجاد قدرت نظامی نیرومندی گشت که چنگیز خان از آن برای فتوحات و جهانگشایی خود استفاد
کرد . [4]
چنگیز پس از فتح شمال چین ، متوجه مغرب یعنی ترکستان شرقی وسپس کشور خوارزمشاهیان ایران شد . در پاییز سال 1219 میلادی / 616 هجری به ایران حمله کرد ، با وجود مقاومتهای شدید که از طرف ایرانیان بخصوص جلال الدین خوارزمشاه ، انجام گرفت ولی به علت فساد دربار خوارزمشاه و عواملی دیگر جلال الدین شکست خورد و چنگیز چون بلایی خانمان سوز و سیلی بنیان کن ، می جوشید و می خروشید و روزبروز بر دامنه وحشیگریهای خود می افزود و به طوری که نوشته اند بعضی شهرهای خراسان که بر سر راه مغولان قرار داشت به طور وحشت انگیزی ویران و خالی از سکنه گشت که شرح وقایع آن در تاریخ این دوره ، هر انسانی را متاثر می سازد و به لرزه می اندازد .[5]
بعد از مرگ چنگیز ( 649 هجری / 1215 م ) در قوریلتایی ( شورای سران مغول ) که در مغولستان بر پا گشت و منکوقا آن بر سریر سلطنت خان بزرگ جلوس کرد ، تصمیمات مهمی گرفته شد از جمله فتح نواحی مغرب ، و تصرف کامل ایران به عهده هلاکوخان واگذار شد . وی با سپاهی مجهز وبا پیش بینیهای بسیار دقیق ، در سال 651 هجری رو به سوی مغرب و ایران نهاد . او مامور بود قلعه الموت را فتح کند و خلیفه بغداد را مطیع و خلفای بنی عباس را نابود سازد . هلاکوخان این دو ماموریت مهم را انجام داد . در سال 654 ه قلعه الموت سقوط کرد و « ببر کوهستان » [6] الموت کشته شد و قلعه و کلیه ذخائر و کتابخانه های آن به کلی نابود و به آتش کشیده شد .[7]
سال بعد هلاکو متوجه بغداد شد و در سال 656 هجری لشکریان او وارد بغداد شدند و در مدت بیست روز غارت و انهدام و کشتار بیرحمانه مرد و زن و کودک بغداد ، ادامه داشت و جز به یهودیان و مسیحیان ، به هیچ کسی رحم نمی شد ! و سرانجام المستعصم بالله خلیفه بغداد تسلیم شد و کلیه جواهر و اندوخته های چند صد ساله عباسیان به تصرف هلاکو در آمد و المستعصم را در نمدی پیچیدند انقدر مالیدند تا نابود و قطعه قطعه شد و خانواده او یک سره قتل عام شدند . [8]
سرزمین ایران که تا قبل از حمله هلاکو ( بین سالهای 616 651 ) به دست خانهای مغول و یا دست نشاندگان آنها ، به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد ، بعد از این تاریخ به صورت یک امپراطوری بزرگ در خاورمیانه درآمد و دامنه آن از ماوراء النهر و افغانستان کنونی در شرق تا سوریه و آسیای صغیر در غرب ، گسترش یافت . هلاکو برای اداره این سرزمین پهناور ، از تمام افراد بدون در نظر گرفتن کیش و ملیّت آنها ، استفاده می کرد و بخصوص عناصر ایرانی و مسلمان در این زمینه نقش بسیار مهمی داشتند . مثلا مقام وزارت او را شمس الدین محمد جوینی به عهده داشت و پزشک دربار او یک نفر چینی بود و خواجه نصیر الدین طوسی دانشمند و منجّم ایرانی به دستور هلاکو رصد خانه ای در مراغه ساخت و در کنار اینان گروهی فالگیر و رمّال نیز در دربار زندگی می کردند . [9]
بعد از مرگ هلاکو ( 664 هجری ) . قوریلتای تشکیل شد و آباقاخان پسر او را به جانشینی انتخاب کردند ( 664 681 ه ) آباقاخان همان روش پدر را ادامه داد و با مملوکان مصر بر سر تصرف سوریه و فلسطین جنگهایی کرد و سرزمین ارمنی نشین کیلیکیه را به تصرف در آورد و روابط سیاسی با امپراطوران اروپا برقرار کرد .بعداز آباقاخان ، برادرش تکودار ( 681 683 ه ) قدرت را به دست گرفت . وی اولین خان مغول بود که مسلمان شد و نام « احمد » را بر خود گذاشت و به مسلمانان نوید حمایت داد و همین امر خانان مغول را علیه او شورانید ، اینان به طرفداری ارغون پسر آباقاخان ( برادرزاده تکودار ) شتافتند و تکودار را پس از شکست و فرار، دستگیر و به اعدام محکوم کردند . [10]، سپس ارغون را به خانی برگزیدند .
در عهد هلاکوخان و آباقاخان ، خانواده جوینی به قدرت و مکنت عظیمی دست یافتند ، جوینیان در باطن با مغولان سخت مخالف بودند و خواهان جایگزینی مسلمانان و بخصوص ایرانیان در دستگاه سیاسی بودند . اینان که به سختی توانسته بودند خود را از غضب آباقاخان نجات دهند ، ولی هنگامی که تکودار روی کار آمد و مسلمان شد ، مجددا قدرت خویش را استحکام بخشیدند ، اما با روی کار آمدن ارغون خان بت پرست ، خاندان جوینی معزول و معدوم گردیدند . [11]
ارغون خان ( 683 691 ه) برای اداره امور سیاسی ، بیشتر ازیهودیان و مسیحیان کمک گرفت و سعدالدوله یهودی را مقام وزارت داد و او ماموران یهودی رادر امور کشور به کار گماشت ، ولی مخالفت مسلمانان و خانان مسلمان شده مغول ، از جمله امیر نوروز ، سعدالدوله و خاندان او را هم به سرنوشت خاندان جوینی دچار ساخت ( 691 ) و این امر باعث خشنودی مسلمانان گردید . در زمان ارغون مسلمانان در گوشه و کنار ایران علیه ظلم و کفر او سر به طغیان برداشتند . از جمله در لرستان مردم علیه سلطه مغولان قیام کردند و در اصفهان مسلمانان ماموران ایلخان و لشگریان پادگان آن جا را کشتند و پادگان را به تصرف در آوردند ( 691 ه ) بعد از مرگ ارغون بر اثر بیماری ، مبارزات طولانی بین اعیان مغول بروز کرد و سرانجام گیخاتو پسر ارغون به سلطنت جلوس کرد و قدرت را در دست گرفت . [12]
گیخاتو ( 691 695 ه ) بر خلاف پدر در اتحاد بین گروههای مختلف مذهبی و سیاسی سعی نمود او صدر الدین احم[13]د خالدی را که مسلمان بود سمت وزارت داد . در زمان همین وزیر بود که برای اولین بار پول کاغذی یعنی چاو ( اسکناس ) ، به تقلید از امپراتوران چین ، در ایران رایج گشت ولی با مخالفت بازاریان و مردم تبریز و سایر نقاط کشور مواجه شد وبه شکست انجامید [14] و رشید الدین در جامع التواریخ به طور مشروح آن را بیان داشته است . در تاریخ این دوره ، صدر الدین احمد را صدر الدین چاوی ( مخفف کلمه چاپ ) نوشته اند . البته گیخاتو به اولقب « صدر جهان » داده بود ولی مردم تبریز به طنز او را « صدر کاغذی »
می گفتند . [15] گیخاتو به دست پسر عمویش بایدو خان شکست خورد و مصدوم گردید و بایدو خان نیز بعد از شش ماه حکومت (695 ه ) در همین سال به دست غازان پسر ارغون شکست خورده نابود شد و قدرت به دست غازان خان افتاد .2
در این دست به دست شدنهای قدرت سیاسی ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی طبقات مستضعف مردم مسلمان ایران بسیار رقت بار و اسف انگیز بود . 3 ماموران دولتی برای تامین مخارج لشکرکشیها و عیّاشیهای فوق العاده ایلخان ، به جان مردم بی دفاع و بدبخت می افتادند ، خانم لمبتون در کتاب مالک و زارع در ایران ( صفحه 207 ) از سی نوع مالیات نام می برد از جمله نه تنها مالیاتی به نام سرانه ( جزیه ) از غیر مسلمانان اخذ می شد ، بلکه از مسلمانان نیز به این عنوان مالیات می گرفتند . مردم گاهی برای ادای دیون مالیاتی ، فرزندان خویش را به بردگی می فروختند . رشید الدین در مبارک غازانی اوضاع اجتماعی و سیاسی آن زمان را به طور کامل شرح داده است . 4
در چنین اوضاع وخیم اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، غازان خان قدرت را به دست گرفت . ( 694 703 ه ) و با همراهی و ارشاد وزیر دانشمندی چون رشید الدین فضل الله همدانی اصلاحات فراوانی انجام داد و تا حد زیادی مرهمی بر دلهای ریش مردم مسلمان گذاشت . مورّخان درباره شخصیت سیاسی و اجتماعی و خلق و خوی غازان بسیار نوشته اند از جمله برای نمونه زنه گروه سه می نویسد : « غازان مردی با اراده ، بسیار مکّار و محیل و صبور و خویشتن دار و رازدار بود نسبت به دشمنان بی اندازه شقی و بیرحم بود و برای انجام مقصود خود بر جان هیچ جنبنده ای رحمت نمی آورد، ولی مدبّری بود با عقل سلیم و از این حیث او را می توان آراسته به صفات انسانی دانست ، سرداری بود لایق و با تدبیر و سربازی بی باک و متهوّر » 1
یکی از مهمترین اقدامات غازان که نشان دهنده آگاهی سیاست اوست ، قبول اسلام و حمایت بی چون و چرا از مسلمانان و قلع و قمع غیر مسلمانان بود . او بدین وسیله توانست حمایت مسلمانان را جلب کند و باعث تقویت بنیان حکومت خود شود . یکی از این افراد که حامی غازان در به دست گرفتن قدرت بود ، امیر نوروز ( حاکم خراسان آن روز ) که خانی مغولی ولی مسلمان بود ، و شرایط حمایت خویش را از غازان ، اسلام آوردن او دانست ، غازان این پیشنهاد را فوری پذیرفت که شرح آن در « جامع التواریخ » و سایر کتابهای تاریخی ، بسیار خواندنی و با اهمیت است . ولی همین امیر نوروز که از حامیان بزرگ غازان بود ، بعدها به وضع فجیعی به دست غازان و به فرمان او معدوم شد . 2
رشید الدین در جامع التواریخ طی چهل حکایت ، شرح کامل شخصیت سیاسی ، اخلاقی و اقدامات اصلاحی غازان را بیان کرده است . او در آغاز هر حکایت ابتدا به شرح اوضاع و خیم و مفاسد و مشکلات پرداخته ، و سپس اقدامات و دستورهای غازان را که به عقیده اکثر مورخان دستورها و اقدامات خود رشیدالدین به عنوان وزیر غازان است بیان کرده است که برای شناخت موقعیت اجتماعی و سیاسی واقتصادی و فرهنگی این دوره بسیار ارزشمند بوده و همین قسمت است که مورد استفاده بسیاری ازمورخان و جامعه شناسان تاریخی قرار گرفته است .1