پل سزان (۱۹ ژوئیه ۱۸۳۹ -۲۲ اکتبر ۱۹۰۶) هنرمند فرانسوی و نقاش پست امپرسیونیستی بود.
زندگی در ۱۹ ژانویه ۱۸۳۹ در جنوب فرانسه متولد گردید.
پس از تحصیلات ابتدایی وارد دانشکدهٔ حقوق شد و همزمان در بانک پدرش به کار مشغول گشت.
او در ۲۴ سالگی برای آشنایی با نقاشی مدرن، به تشویق «زولا» به «پاریس» رفت و نزدیک او اطاقی گرفت.در پاریس با «کامی پیسارو C.Pissarro» نقاش بزرگ «امپرسیونیست» آشنا شد و به راهنمایی او به شیوهٔ «امپرسیونیسم» تمایل یافت.
در ۲۷ سالگی نخستین بار تابلویی به «سالن پاریس» برای نمایش فرستاد اما به اثرش اعتنایی نکردند.
در سی سالگی عاشق یکی از مدلهای خود به نام «هورتانس» شد و سال بعد پسری از او متولد شد که سزان بی نهایت به آن علاقمند بود.
چون سزان نقاشی را از حیث اینکه هنر است دوست میداشت، نه برای کسب مالبه نقاشیهایش اعتنایی نمیکرد، ولی زنش میرفت و کارهای او را جمع میکرد و بعدها آنها را فروخت.
در اواخر عمر بود که سزان از گمنامی به در آمد و مورد توجه نقاشان جوان و هنرشناسان واقع شد..
زندگی هنری ورق بازان (۱۸۹۰ تا ۱۸۹۲ میلادی) پل سزان در شهر اکس آن پرووانس واقع در جنوب شرقی فرانسه متولد شد.
در نوجوانی با امیل زولا دوستی داشت.
در پاریس درس نقاشی گرفت و با پیسارو آشنا شد و هر دو، آثارشان را در نمایشگاه دریافتگرها در ۱۸۷۴ به نمایش گذاشتند.
بیشتر در جنوب فرانسه کار میکرد و تا ۱۸۹۵ که نخستین نمایشگاه انفرادی وی در گالری ولار (دلال آثار هنری) برپا گردید، در پاریس شهرت چندانی نداشت.
ولار در سالهای ۱۸۹۸ و ۱۸۹۹ نیز آثار وی را به نمایش گذاشت، و پس از آن، سزان هر ساله (بین سالهای ۸۹۹-۱۹۰۲) کارهای خود را در «سالن مستقلها» عرضه کرد.
مجموعهٔ بزرگتری از آثار وی بین سالهای ۱۹۰۴-۱۹۰۶ در «سالن پاییز» به نمایش درآمد.
او در همان شهر محل تولدش درگذشت.
نمایشگاه بزرگ «یادوارهٔ سزان» در ۱۹۰۷ در پاریس بر پا گردید.
سزان را به خاطر دستاوردهای بزرگ هنریاش، «پدر هنر مدرن» لقب نهادند[۱].
سزان و پسادریافتگری جادهای در شانتییی، ۱۸۸۸ پل سزان به همان نسل سرآمدان دریافتگری تعلق داشت، او فقط هفت سال جوانتر از مانه و دو سال بزرگتر از رنوار، بود.
سزان در اوان جوانی در نمایشگاه دریافتگرها شرکت کرد، ولی از برخوردی که با آنها میشد چنان آزرده خاطر گردید و به زادگاه خویش، شهر اکس آن پرووانس بازگشت و در آنجا به دور از هیاهوی منتقدان، به مطالعهٔ مسائل هنر خویش پرداخت.
بیآنکه نگران تأمین معاش خود باشد زندگی منظمی را دنبال می کرد، و دغدغه یافتن مشتری برای تابلوهایش را نداشت.
بنابراین می توانست زندگیاش را وقف آن مسائلی هنری کند که برای خود مطرح کرده بود، و یارای آن را داشت که سختگیرانهترین معیارها را در کار خویش ملحوظ کند.
جلوهٔ بیرونی زندگیاش با آرامش و فراغت قرین بود، ولی برای رسیدن به آرمان تکامل هنریاش لحظهای از پیکار شورمندانه خویش باز نمیایستاد.
با بحثهای نظری میانهای نداشت، ولی به مرور که شهرتش میان جمع اندکی از طرفدارانش بالا میگرفت، گهگاه سعی می کرد که قصد و غایت خود را در چند کلام برای آنها توضیح دهد.
سزان از آن جهت که اعتقاد داشت که شیوههای هنر آکادمیک همخوان با طبیعت واقعی نیستند، با دوستان دریافتگر خود همداستان بود.
او یافتههای جدیدی که در زمینه نور و حجم نمایی به دست آمده بود، را ارزشمند میدانست.
او نیز میخواست به برداشتهای مستقیم خود از طبیعت دل بسپارد، و از شکلها و رنگهایی که میدید نقاشی کند، نه از چیزهایی که میدانست یا دربارهشان به طور نظری اطلاع کسب کرده بود.او از یک سو میخواست که پایبندی مطلق خود را به دریافتهای حسیاش از طبیعت حفظ کند، و از سویی دیگر میخواست- به قول خودش «امپرسیونیسم را به چیزی استوارتر و جاودانهتر، همچون هنر موزهها، مبدل سازد»، و این دو خواست او در تضاد یکدیگر بودند.
لیکن به موفقیت رسید و توانست در تابلوهایش به آنچه غیر ممکن مینمود دست یابد مرگ او در اواخر عمر به مرض قند و گرفتاریهای عصبی، سوءظن و وسواس دچار شده بود.
در همین اوان به «امیل برنار» نوشت که : من پیر و بیمارم اما سوگند خوردهام که در حال نقاشی بمیرم.
اما در تب رماتیسم مرد و آخرین دقایق زندگیش در هذیان گذشت.
در هذیان دائماً به مدیر موزهٔ شهراکس که هرگز حاضر نشده بود کوچکترین ارزشی برای آثار او قایل شود، ناسزا میگفت.
در ۲۲ اکتبر ۱۹۰۶ در مولد خویش درگذشت.
آثار از تابلوهای مشهور سزان : «ورق بازان» «غرش» «مردی با پیپ» «مادام سزان در گلخانه» «باد و طوفان» «آب تنی کنندگان» «درختان سپیدار» «دهقان پیر» «طبیعتهای بیجان» «مجسمه عشق و اشیا بیجان» «نوازندهٔ پیانو» «امیل زولا و پل الکسیس» و تصویری که از خود کشیده پل سزان و اندیشه امپرسیونیسم آنچه که (مدرنیسم در عالم هنر نقاشی) نام گرفته است با حرکت آگاهانه «پل سزان» نقاش جست وجوگرفرانسوی شکل گرفته است.
رویت جهان و نگاه دوباره به آن به صورت عینی و بدون مداخله ذهن سامان نیافته یا عواطف آشفته از اهداف وی بود.
تحقیقا نزدیکترین دیدگاه قبل از او امپرسیونیت ها بودند که جهان را تا حدودی ذهنی می دیدند؛ یعنی به صورتی که اشیاء در روشنایی های گوناگون و زوایای مختلف دیده می شوند.این زوایای متنوع تاثیرات متفاوتی نیز بر حواس هنرمند و مخاطب ایجاد می کرد.صورت های مختلفی که تغییرات لحظه ای رنگ می توانست اساس آن باشد.
اما سزان بر آن بود که سطح پر تلالو و ناپایدار اشیاء را کنار زده و به واقعیت پنهان آنها که ثابت و غیر قابل دگرگونی است دست یابد.
گرچه بیشتر عمر پل سزان متولد 1839 فرانسه را به تاریخ امپرسیونیسم تعلق دارد اما آنچه که در مورد این هنرمند قابل توجه است گسستن تدریجی پیوندهایش از امپرسیونیست هاست.
تصمیم به کنارگیری از آنها با عدم شرکت در نمایشگاه سال 1879 این گروه عملی شد.
علاقه وافر امپرسیونیست ها به نور و اثرات آن از گرایشات اساسی بود که سزان در مقابل آنها اصل (ساختار) در نقاشی را مطرح کرد.
وی خواستار شیوه ای بود که در طبیعت اشیاء ثابت باشد نه در احساسات ذهنی نقاش؛ زیرا او معتقد است احساسات ذهنی فرد همواره دچار آشفتگی است.
از دیدگاه او حساسیتی که هنرمندان امپرسیونیست مشتاقانه در صدد بازنمایی اثرات مختلف نور داشتند نادیده گرفتن کمال هنر بود، وقتی کل تصویر به هماهنگی نور و رنگ و جلوه های ویژه نور مبدل می شود ساختار محکم و کالبد خطی اجسام نیز از بین می رود.
بدین گونه از ارزش انداختن اشیاء طبیعی نخستین نشانه بی اعتباری بازنمایی جهان به شکل سنتی است و البته نخستین گام به سوی خلق صورت های تازه.
دیدگاهی که امپرسیونیسم در ادراک ذهنی که در برداشتی غیر جسمانی از اشیا ارایه می دهد به روان آدمی مجال حضور داده و فضایی را فراهم می آورد تا او را از تبعیت قوانین مادی رها سازد.
گزیده ای از خصوصیات سبک امپرسیونیسم: - امپرسیونیسم حاصل«تحلیل» است اما مکاتب پیشین، نتیجه تلفیق و آمیختگی بودهاند.
- ادراک امپرسیونیستی تا آنجایی که رنگ ها را نه به عنوان کیفیات مشخص وابسته به چیزی خاص، بلکه به مثابه پدیده های غیر جسمانی، غیر مادی و مجرد می نمایاند.
- امپرسیونیسم یک هنر شهری است و نقاشی را از روستا به شهر کشاند.
- ساده ترین فرمولی که می توان امپرسیونیسم را به آن تعبیر کرد، ارجحیت «لحظه» بر «ایستایی و سکون» و «استمرار» است.
تقویت این احساس که هر پدیده یک احساس و یک طرح تکرارناپذیر و موجی است که در بستر زمان می لغزد.
- بازسازی کنش ذهنی به جای واقعیت ذهنی.
- بازنمایی نور، فضا، هوا، تجزیه رنگ های شاخص به تونالیته ها، بازی انعکاس نور و سایه روشن ها، ضربه های شتابزده، ناپایدار و تند قلم موبیانگر آن احساس واقعیت پویا و پیوسته در حال تغییر امپرسیونیسم است.
هنرمندان امپرسیونیسم: منه (1840-1926) پیسارو (1831 – 1903) رنوار (1841 – 1919) سیسیلی (1839 – 1899) پل سزان، پدر هنر مدرن من پیر و بیمارم اما سوگند خوردهام که در حال نقاشی بمیرم.
ادیسه لطفی : پل سزان , نقاش فرانسوی بود که اغلب با عنوان " پدر هنر مدرن " نامیده می شود.
او کسی است که برای گسترش ترکیبات تصاویرشخصی , طبیعت گرایانه و انتزاعی اش به طور جدی کار کرد سزان در نوزدهم ژانویه 1839دراکسان پرووانس, جنوبی ترین شهر فرانسه متولد شد.او فرزند یک بانکدار متمول بود .امیل زولا همراه دوران بچگی اش بود ; کسی که باعنوان" مرد ادبیات" معروف و مشهور شد .
آنچه زولا انجام داد, بسط گرایش های هنری سزان بود.
بعد از بحث و گفتگو ما بین بستگان سزان , به او اجازه داده شد که برای فراگیری هنر به پاریس نقل مکان کند; جایی که زولا قبلا رفته بود.
در ابتدا,او به سمت یادگیری اصول اساسی و ریشه ای هنر پاریسی کشیده شد.
پل سزان , نقاش فرانسوی بود که اغلب با عنوان " پدر هنر مدرن " نامیده می شود.
او کسی است که برای گسترش ترکیبات تصاویرشخصی , طبیعت گرایانه و انتزاعی اش به طور جدی کار کرد.
سزان در نوزدهم ژانویه 1839دراکسان پرووانس, جنوبی ترین شهر فرانسه متولد شد.او فرزند یک بانکدار متمول بود .امیل زولا همراه دوران بچگی اش بود ; کسی که باعنوان" مرد ادبیات" معروف و مشهور شد .
او شگفت زده شد از کار نقاشان سبک رومانتیک مانند" اوژن دلاکروا" و استادان جوانی چون "گوستاو کوربه " و نقاشان مشهوری نظیر" ادوئار مانه" که نقاشی های واقع گرایانه اش ,هم در شیوه و هم در موضوع , بیشتر هم عصرانش را تکان داده بود.
سزان در آغاز کار از رنگهای تیره و سنگین و رنگمایه های رقیق استفاده می کرد و از نقاشان معتبر سبک رومانتیک و اکسپرسیو نسل قبل الهام می گرفت, مانند زولا که گرایشش را به رمان نویسی واقع گرایانه ادامه داده بود.
به هر حال سزان کار و اعتقادات تجسمی شخصی اش را در جهت به تصویر کشیدن زندگی معاصر رفته رفته گسترش داد.
او در نقاشی هایش , بدون وابستگی به موضوع و کمال گرایی فقط به سبک مورد نظرش توجه کرد.
کامیل پیسارو مشوق معنوی سزان بود, ودرعین حال تاثیر زیادی بر پختگی آثار وی داشت.
با این حال , سزان هنوز چنین نقاشی را که در خانه روستائی اش خارج از پاریس کار می کرد نپذیرفته بود, اما پیسارو در مقام یک امپرسیونیست , شیوه های مرتبط با سبک کار در فضای آزاد را به او شناساند.
درکنار نقاشانی چون کلود مونه "و آگوست رنوار و چند نقاش دیگر, پیسارو شیوه نقاشی پیچیده ای را رواج می داد که در فضای آزاد کار می شود.
او تکه های کوچکی از رنگهای خالص را به سرعت بر روی سطحی صاف می نهاد , بدون بکارگیری خطوط.
دراین سبک , پیسارو و دیگر نقاشان , بیشترین تاثیرات طبیعی و حالات موقتی احساسی ,که یک هنرمند در مقابل طبیعت دارد بیان می کردند .
به کمک پیسارو درزمان کوتاهی ما بین سالهای 1872 و1873, سزان از رنگهای تیره به رنگهای روشن روی آورد, و روی نقاشی از منظره زمین های زراعی و دهکده های روستا نشین متمرکزشد.
اگرچه سزان از نظر تکنیکی ازسایرامپرسیونیست ها ناتوان تربه نظر می رسید, درگروه پذیرفته شد و کارهایش را در سال های 1874و1877به نمایش گذاشت.
به طور کلی امپرسیونیست ها موفقیت تجاری چندانی نداشتند و در اواخرسال های 1870 تا 1880کارهای سزان به انتقاد آمیز ترین نوع تفسیرمی شد.همچنین اوقاتش را بر روی ارتباطات بومی و محلی اش گذاشت و سایر وابستگی ها را با حامیانش قطع کرد.او در همان سال کلیه دارائی پدرش را به ارث برد و سرانجام در سن 47سالگی از نظر مالی مستقل شد, اما ازنظراجتماعی همچنان منزوی ماند.
سزان در ذهنش بطور کامل به اهداف خود نرسیده بود.او بسیاری از کارهایش را یا نیمه کاره رها کرده و یا آنها را از بین برده بود.
وی از فقدان فیگوردر کارهایش شکایت داشت.
در اواخر عمر(1906-1899) , او مجموعه بزگی از کارهای فیگوراتیوش را بوجود آورد که هم اکنون نیزدرموزه هنر فیلادلفیا موجود است.
سزان در کارهایش فرم های کج و معوج و عجیب و غریبی را ارائه داده بود که در تنظیم رنگ آنها سخت گیری شده بود.
او این روش را درمورد سایر کارهایش نیز انجام می داد, تا اینکه نقاشان هم دوره اش سرانجام خصیصه شخصی و فردی او را پذیرفتند و جانشینانش احساس کردند که نقاشی طبیعت گرایانه امپرسیونیست ها کاملا دارای معیار شده است .
ظرف مدت چند سال سزان درکنار همکاران امپرسیونیست و تعداد کمی پست امپرسیونیست شناسانده شد ; برای مثال نقاش هلندی ، ونسان ون گوگ , و نقاش فرانسوی ،پل گوگن.
در سال 1895دلال هنری بلند پروازی در پاریس نمایشگاهی از کارهای سزان ترتیب داد و آنها را با موفقیت تمام شناساند.
در سال 1904 سزان درامر برگزاری نمایشگاه صاحب مقام بزگی شد.او درشهراکس دیده از جهان فرو بست , در حالی که به هنگام مرگ (22 اکتبر 1906) شهرت خارق العاده ای پیدا کرده بود.در سال های آخر زندگی اش بسیاری از هنرمندان جوان تر برای مشاهده کار کردن او به جنوب فرانسه و محل زندگی سزان سفر کردند.
هم سبک وهم نظریه های سزان راز گونه و سری باقی مانده است , حتی برای برخی, کودکانه و کهنه به نظر می آید.
زمانی که وی برای دیگران استاد فنی پیشرفته ای محسوب می شد, رنگهایش با خشونت ساختاری آشکارش عجین شده بود که نمونه های آن را در آثارش می توان مشاهده کرد.
بر خلاف ناامیدی اکثر هنرمندان ,اوقادر بود که اصول اکسپرسیو و تجسمی نقاشی را با هم ادغام کند.
در اینجا چند نمونه از آثار این نقاش بزرگ را ملاحظه می کنید.