بناهای تاریخی هر کشور در حکم بخشی از شناسنامه فرهنگی آن است و کارنامه مردمی است که در آن زندگی می کنند .
در این مجموعه فرم و محتوا در مقرنس های اسلامی (مقرنسهای سردر بازار قیصریه اصفهان) تحقیق و بررسی شده است .
قیصریه یا قیصرا: به معنی سرای دراز است و محل کار صنعتگران و پیشه وران ظریف کار مانند زرگران ، گوهریان ، سوزن دوزان و بزازان بوده . قیصریه ها در داشته اند و خلوتی آن اجازه می داده است که کارهای هنری در آن انجام گیرد .
مقرنس سازی در بنا های اسلامی
بحث اصلی ما مقرنس در بناهای اسلامی است. این عنصر در دوران اسلامی چه از لحاظ کثرت استعمال و چه از نظر تعداد مواد و چه از نظر وسعت عالم اسلام اهمیت بخصوصی را حائز است و شاید به علت همین شرایط بوده است که بعضی اصولاً این تزئین را یک روش اسلامی دانسته اند .
کندوئیهای ریز و یا لانه زنبوریهای پوشاننده حالت رها شده ای دارند که احساس فشردگی، انبوهی و پر حجمی و شتاب و کشش و به طور کلی نوعی سرزندگی و پویایی را القا می کنند .
شیوه پیچیده لانه زنبوری و شیوه آجر چینی در دوره سلجوقی طلایه دار شیوه بعدی مقرنس کاری است . در نتایج اهمیت گذاری به سازه های تزئینی بنا ، این لانه زنبوری ها تشکیل دهنده مقرنسها و یا ترکیبات هندسی رو به ظرافت و تازگی گذاشت .
روح ایرانی مانند هر انسان دیگر مایل است به قانون جهانی تقارن که از سازمان بدن خود ما سرچشمه می گیرد گردن بنهد. البته جز ایران خواستار و جوینده تنوع ، تحرک و زندگی هم هستند . هر چند که این مسأله به بهای ایجاد استثناهایی بر قائده تمام می شود .
در نگاه اول احساس تشابه و همسانی و در دید و دقت زیاد میزان تشابه زیادی نیست. تقریباً می توان پذیرفت که هر یک از لانه زنبوری های مثلث شکل یا هر یک از ستاره های ما فوق آنها یکتا و بی جفت است و آنها را باید جفتهای کاذب قلمداد کرد. اما از دور همسان به نظر می رسند. بدین قرار قانون کار برای ایرانی نوعی تقارن گریزی بر طرحی از قرینه سازی یا بر حسب مقیاس قرار و ترکیب نوعی قرینه سازی در تقارن گریزی است و این شیوه ای از انطباق و خود سازگاری با طبیعت است ، مثل بدن انسان که قلب در چپ و کبد در راست قرار دارد ولی انسان در مجموع متقارن است .
معماری سنتی را می توان به مثابه گسترش مایه بنیادی تبدیل دایره به مربع از طریق مثلث به شمار آورد . مربع متجسم ترین صورت خلقت در حد زمین است نماینده کمیت و دایره در حد آسمان است نماینده کیفیت که این دو از طریق مثلث که متضمن هر دو جنبه است ادغام می شوند .
هنرمند سنتی صورت ظاهر هنر را در پرتو الهامی می آفریند که از جانب روح دریافت کرده است. از این رهگذر صور هنری قادرند انسان را به شئون والاتر هستی و سرانجام به وحدت رهنمون شوند . انسان به یاری نمادها به میانجی عقل خود فرآیندهای طبیعت را به تأویل می گیرد در حالیکه پیشاپیش آمادگی یافته تا از راه شعائر مقدر با این فرآیندها در هماهنگی باشد . انسان بنابر تصور سنتی از لحاظ صورت ظاهر خود به آفرینش وابسته است و همخوانی اش با آن البته نه چون یک سواد عین بلکه به طرز کیفی است مانند اثر مشابهی از ذات حق تعالی .
مقرنس : عنصری تزئینی که از یک شروع شده و تا بی نهایت ادامه دارد که نمایانگر وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است . از یک شروع شده تا بی نهایت و از بی نهایت می آید تا به یک ختم شود .
مقرنسها جلوه های مادی نور خدایی هستند که از بالای ایوانها و محرابها به صورت ستاره آویزانند. کلمه مقرنس با قر و قرناس و قرنس ( قرنس) و قرنیز خویشاوند است و می توانیم بگوئیم قرنس دار و این معنی با شکل عنصر تزئینی مورد نظر ما که از تعدادی کم و بیش سطوح فرو رفته و برآمده ساخته می شود موافق است .
قر : چیز فرورفته – هر گاه ظرفی فلزی و ماندد آن بر اثر برخورد به جایی فرورفتگی پیدا کند گویند قر شده است .
قرنیز : هر نوع سایبان را که بالای پنجره ها یا درهای ساختمان با آجر و سیمان و مثل آن می سازند – سایبان و در و پنجره
مقرنس به فتح قاف و نون ، گچبری در ساختمان ، گچبری و پله سازی در سقف اطاقها مقرنس کاری، عمل گچبری و هنر نمایی با گچ در داخل ساختمان .
م. الوشار ثابت کرده است که برای ترسیم نقسه مقرنسها که طرح آن فوق العاده پیچیده و گوناگون می نماید و ظاهراً جزء تابع تصویر و تخیل نیست. در واقع باید با اخذ مجموع مربع و بکار بردن شیوه مربعها یا دیگر کثیر الاضلاعهای گردان در یک دایره همه طرح ساده را به صورت نقشه ترسیم کرد. بعلاوه این نقشه با شعاعهایی که از مرکز عبور می کند تقسیم می شود .
مقرنس در دوره صفویه
دوره صفویه را عهد طلایی هنر ایران می گویند و الحق این نامگذاری در مورد هنرهای تزئینی از جمله مقرنس مصداق دارد . ولی این عنوان به معنی آن نیست که هنرمندان دوره صفوی دست به ابتکار و اختراع فوق العاده زده اند ، بلکه به علت این است که بر اثر توجه پادشاهان صفوی دست به ابتکار و اختراع فوق العاده زده اند ، بلکه به علت این است که بر اثر توجه پادشاهان صفوی با کراکز هنری زیاد شده و رشته های مختلف هنری به اوج ترقی رسیدند و با این توجه و رونق و همچنین حس و هضم عناصر موجود بر روشهای ما قبل خود امتیاز یافت . مقرنس دو دوره صفویه کاملاً جنبه تزئینی داشته و اغلب با کاشی معرق صورت می گرفت .
مقرنس ها : آخرین کاربرد فرمهای سنتی هندسی در ساخت مقرنسها به کار می رود . زینتی که در ایران پدید آمد و یکی از نمونه وار ترین عناصر معماری اسلامی شد . به نظر می رسد که این زینت از عنصر ساختاری سه کنج tromp در زاویه گنبدها ناشی شده باشد .
سه کنج tromp در حقیقت نوعی فرورفتگی ( میان زاویه دو دیوار و طاق یا گنبد ) است که هنر بیزانس و پیش از آن هنر یونانی – رومی استفاده بزرگی از آن کرده اند . سرانجام فرورفتگی مقرنسها خود به صورت پوشش درآمده و جایگزین گنبد می شود .
همانطور که م. الوشار می گوید : تکنیک مقرنس هنری است از آجر که در کشورهای دارای ابنیه آجری مانند ایران و بین النهرین بسط یافته است و در آنجا ( طرح ساده هندسی تجمع مقرنها همواره طرح سنتی قائم الزاویه ای آجر است .)