نقش اسطوره در فرش
چکیده و هدف
پرسش اساسی این است که نقوش فرشی که به ما رسیده چه ماهیتی دارد؟ آیا تصادفی بوده یا در پس صورت زیبا معانی دیگری هم وجود دارد؟
بنابراین ما در این تحقیق بر آن شدیم که به این مسئله، هر چند مختصر بپردازیم و ابتدا توضیحاتی دربارۀ اسطوره و فرش بیان شده و سپس به توضیح چند نمونه از از نقوش قالی پرداخته ایم. باشد این تحقیق روزنه ای هرچند کوچک پیش روی طراحان عزیز کشور مان باشد.
مقدمه
در باب معنای اسطوره تعاریف بسیاری از قول بزرگترین اسطوره شناسان مطرح و ارایه گردیده است. در این میان می توان بعضی اشتراکات تفسیری این محققین را به عنوان بنیان های اسطوره شناسی در نظر گرفت . از جمله اینکه اسطوره ها ارزشهای فرهنگی هر جامعه هستند که به همین نسبت نیز می توان آنها را در فرهنگ های مختلف مورد قضاوت قرار داد. عجیب است که قدرت و نیرومندی نفوذ اندیشه های اسطوره ای به قدری اعجاب بر انگیز است که حتی در لابلای نقوش هنر صنعت فرشبافی ایرانی نیز خود را نشان داده و پرده از رازهایی بر می دارد .
اسطوره بخشی از ارزش های فرهنگی هر جامعه هستند چه به قول الیاده نمادها اسطوره وآیین را باید به مثابه ارزش های فرهنگی داوری کرد. اسطوره در زبان مرسوم قرن ۱۹ هر آنچه بود که با واقعیت تضاد داشت . در جوامع ابتدایی اسطوره بازیگر حقیقت مطلق است زیرا تاریخ مقدسی را بیان می کند پس اسطوره در اینجا واقعی و مقدس و تکرار پذیر است. آفرینش اسطوره به شرایط خاصی نیاز دارد . اندیشیدن ما دوباره اسطوره به مثابه عنصری از تمدن است . در واقع اسطوره و رفتار اسطوره ای سر مشق گسستن از زمان نا مقدس و یکپارچه شدن با خاستگاه است . خلق الگو برای کل جامعه از مشخصات اسطوره است . شاید کوشش برای رها سازی انسان نوین از سر منشأ تاریخ خود، همان بازگشت به شیوه اسطوره ای زندگی محسوب شود . تنها در جوامع نوین است که انسان خود را دست کار روزانه که هرگز گریزی از آن نیست اسیر می یابد و چون دیگر نمی تواند در ساعات بیکاری از زمان بگریزد. دفاع در برابر زمان که هر نگرش اسطوره ای ظاهر می شود در واقع از شرایط انسانی جدایی نا پذیر بوده و به طر یق گوناگون و تغییر شکل یا فته ای در جهان نو پدیدار میشود . لیکن بیش از هر چیز این موضوع در دل مشغولی ها و سرگرمی های انسانی خود را نشان می دهد .لذا این نگرش اسطوره ای را می توان در سرگرمی ها و فعالیت های نا خود آگاه روانی آدمیان نظیر رویا ها وخیالبافی های انسانی دریافت.
با توجه به کلیه مفاهیم و تعاریفی که در حوزه اسطوره ارایه می شود ،بایستی اذعان داشت که دامنه کاربرد اسطوره درتمامی حیطه های زندگی اجتماعی وانفرادی واردشده است مصداق این کاربرد را میتوان در ورود اسطوره به ادبیات ،فلسفه ،دین ومذهب،جامعه شناسی وهنر جستجو کرد ،آمیختگی هنر و اسطوره آنگاه اهمیت خود را جلوه می دهد که پس از دانستن وشناختن اسطوره های مختلف در می یابیم که این مفاهیم جای پای خود را در راکان ومبانی واصول کارکردهای هنری محکم نموده اند. بحث فرش دستباف ایرانی و اسطوره تداعی بارزخود را درنقش فرش یادآور می سازد . هر چنددر این مختصر مجال نیست تا با بررسی اساس نقوش فرش های ایرانی که تعداد آنها متجاوز از صدها نقش در کل کشور است .ارتباط آنها را با اسطوره ها مورد کنکاش قرار دهیم .
ارتباط طرح و نقش فرش با اسطوره
شاید بتوان به صرا حت راجع به هنر ایران این نظر را داد که هنری است نمادگرا و کارکرد نماد را در رشته های متفاوت هنری ایران به وضوح می توان دید .این وجه و مشخصه هنر ایرانی از سویی ارتباط آن را با اسطوره و مفاهیم اسطوره ای تقویت نموده است. چه نماد سه خصوصیت بارز دارد: در طبیعت است، قراردادی تکرار پذیر است. اسطوره با مشخصات کاربردی نماد مطابقت داشته و به گونه ای پس از زمانی که بشر زندگی هوشمندانه خویش را باز می یابد همراه با نماد و مذهب و سایر عوامل زندگی اجتماعی،به نظام زندگی افرادقدم می گذارد. در اینجا تعابیر قدیمی یونانی یکی (agathos)، سودمندی (chresimon)، فن (tekhne)، عشق (eros)، تقلید(mimetis)، جاودانگی (eternity)، زیبایی (kalon) به دنبال شیوه تفکر اساطیری که در آن روح از تن جدا نیست و جسم، جسم اثیری است در قالب نماد اسطوره ای، تداعی گر اندیشه های درونی آدمیان می شود. در مرور تاریخ هنر های زیبا در دوران رنسانس شاهد ورود هنر عقلانی وکنش عقلی (liberal art)به عرصه فعالیت های فرهنگی انسان می باشیم.به دنبال چنین نگرشی هنر کاربردی(techniqual art) نیز به میدان وارد گردید. لیکن هنر ایران در این هم زمانی تاریخی از ابتدا دارای پایه و اساس عقلانی و مبتنی بر درایت و هوشمندی واکنش ذهن مبدعین آن است. ارسطو در تحلیل اثر هنری سه بعد معرفت، عمل و آفرینش هنری را در نظر می گیرد. این مراحل صعودی در روح هنرمند ایرانی هم زمان عجین گشته است شاهد مثال ما نماد دایره در تفکر اساطیری است که نمایانگر اجرام سماوی و هستی و فرهنگ اسطوره ای است. همین نماد در کارکرد چهار گوش، نماد فلسفه و خرد تلقی می گردد. اصولا حرکت های زاویه دار و ایستا نماد مردانگی و روان شناسیتفکر در نگرش فرهنگی است . در بررسی وزن و آهنگ، ساختار طرح قالی اکثرا جهت نقش نگاره ها منحنی دوار یا به عبارتی نماد حیات وهستی است که علاوه بر تداعی معانی روانی نشان دهنده نماد زنانه، ما را به این واقعیت نزدیک می سازد که بافندگان و نقش آفرینان چنین بدایعی، زنان گران قدر کشور مان بوده اند. این تداوم هماهنگی (هارمونی) بین فرم ومحتوی که ازسویی شکل ظاهر را به محتوای تفکر اسطوره ای آن پیوند می زند، همان هارمونی فرم یا شکل هگل است که بدان گشتالت یا هماهنگی سوژه مفهوم می گوید به طور کلی نگرش های فرهنگی در طول اعصار متفاوت ارتباط مستقیمی با ایجاد باورهای اسطوره ای مردمان دارد. هرچند به لحاظ تقسیم بندی فرهنگی،هریک از دوره ها محتوای مفهومی خاصی را در بر می گیرد، لیکن در خلق اسطوره این تقدم های مورد اشاره مصداق هم زمانی کاربرد ندارد. به طور مثال ممکن است که حتی در حال حاضر با شخصیت اسطوره ای مواجه شویم که از لحاظ تقسیم بندی فرهنگی مرتبط با فرهنگ مردم در دوران اعتقادات جادویی ما قبل تاریخی باشد.در تقسیم بندی ادوار فرهنگی ابتدا به زمانی برمی خوریم که تمامی نگرش های فرهنگی مردم در زمانه خویش ، نگرش ها و اعتقاد به آیین های جادویی بوده است. این باورها را به خصوص در ذهن انسان دوران ماقبل تاریخ باز می یابیم . بعد از اختراع خط و یا به عبارتی وارد شدن انسان به عرصه تاریخی به دوران پیش از اسطوره باز می گردیم پس از آن نگرش اسطوره ای (mythological)، در دورانی بعد از آن به باورهای انسانی با دگردیسی انسان به خدا وخدا به انسان (anthropomorphism) مواجه شده و دردوره ای دیگر این باورهای فرهنگی جای خود را به نگرش متافیزیک و زمانی که خدایان از زمین به آسمان صعود می یابند ، می دهد پس از ان اعتقادات فرهنگی انسان به فرهنگ مذهبی بدل شده و تا امروز به عصر فرهنگ مدرن می رسیم که شکل و فرم کاملاً فرو پاشیده اند و سوژه اهمیت خود را از دست داده است.
نقش فرش و اسطوره
به تناسب طبقه بندی لحاظ شده برای طرح های فرش ایرانی آن گونه که از حیث شکل به انواع گیاهی ، جانوری ، ابنیه ، تلفیقی تقسیم می شوند بیشترین اشکال اسطوره ای نیز در بین همین شکل های درختی و جانوری پدیدار می گردد . اینکه بتوانیم به صراحت نظر دهیم که ترسیم و نقش کردن این اشکال بر متن قالی دقیقاً منطبق با تاویل مفاهیمی است که امروزه توسط بزرگترین اسطوره شناسان و جامعه شناسان و تاریخ دانان انجام می شود، امری ناشدنی است. لیکن این کلمات زبان نوشتاری مردمانی هستند که قدرت انتقال چنین اندیشه هایی را در وادی نقش و رنگ و پشم تجربه نموده اند . آدمیان فضاهای اندیشه مشترکی دارند . همین مسئله است که باعث می شود گاه با مرور نمودن یک مطلب در کتاب یا باز گوکردن آن در لحن یک فرد. گویا مطلبی را شنیده ایم که قرین دایمی روان و جسم ما بوده و کاملاً با افق و ساحت تفکر ما مطابقت دارد . چنین است که آسمان، زمین، درخت، آب در فرهنگ های گوناگون با مفاهیم کماکان مشترک، رنگ تکرار در تجلی یافته و با یکدیگر در کاربرد سنخیت می یابند.
هم چنان که در زمان سرآغاز (illo in tempore) اسطوره بهشت، کوه درخت ، ستون یا گیاه خزنده ، زمین را به آسمان پیوند می زند تا انسان بتواند با بالا رفتن از آن به آسانی به آسمان صعود کند. زمان سرآغاز در باورهای اسطوره ای دیدار با ایزدان اتفاق می افتاد . به همین نسبت ، قدر و منزلت جانوران در چشم انسان نخستین بسیار بالاست . جانوران از رازهای زندگی و طبیعت با خبرند و حتی رازهای عمر طولانی و فنا ناپذیری را می شناسند . دوستی با جانوران و دانستن زبان آنها، جز نشانه های مینوی محسوب می گردد.”