دانلود مقاله عوامل مؤثر بر توزیع درآمد

Word 262 KB 6028 78
مشخص نشده مشخص نشده اقتصاد - حسابداری - مدیریت
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • الف) عوامل اقتصادی موثر بر توزیع درآمد رشد تولید ناخالص داخلی ترکیب و ساختار بازار ساختار تولید میزان بهره وری بدتر شدن رابطه مبادله در بخش کشاورزی درآمد های شهری و درآمدهای روستایی (درآمد سرانه) تفاوت بین کارگر ماهر و غیر ماهر (سرمایه انسانی) بهره مندی از امکانات و خدمات عمومی مانند برق و آب و مسکن بار تکفل اقتصادی میزان دسترسی به بازار کمیت سرمایه به ازاء هر کارگر توزیع اعتبارات تورم و افزایش سطح عمومی قیمتها مهاجرت کل مالیات دریافتی از هر خانوار هزینه دولتی و پرداخت های انتقالی سهم درآمد شخصی از تولید ناخالص داخلی میل نهایی به مصرف و پس انداز نرخ رسمی ارز میزان اشتغال و بیکاری ب) عوامل مؤثر بر توزیع درآمد جنس سن رشد جمعیت بهداشت آموزش و پرورش تبعیض های نژادی عوامل حقوقی و اجتماعی مالکیت عوامل تولید همانطور که مشاهده می شود عوامل زیادی بر توزیع درآمد مؤثرند که ما به اختصار به بعضی از آنها اشاره می کنیم.

    3-2 رابطه بین تولید ناخالص ملی (رشد اقتصادی) و توزیع درآمد 3-2-1 دو نظریه مهم در مورد رشد اقتصادی و توزیع درآمد الف) نظریه کوزنتس سیمون کوزنتس در یکی از مقالات خود به عنوان رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی (1955) این فرضیه را مطرح نمود که در مسیر رشد اقتصادی در کشورهای نابرابری درآمد سخت افزایش یافته و پس از ثابت ماندن از سطح معینی، به تدریج کاهش می یابد.

    این الگو بعداً به نام منحنی u وارون کوزنتس (kuzent’s u-Inverted curve) معروف شد.

    کوزنتس توسعه اقتصادی را به عنوان فرآیند گذار از اقتصاد سنتی (یا روستایی) به اقتصاد نوین یا شهری نگاه می کند.

    (بحث دوگانگی اقتصادی و تقسیم اقتصاد به دو بخش سنتی و نوین، قبل از کوزنتس توسط بوئک (j.H.Bocke 1953) و لوئیس (W.A.Leuis 1954) نیز مطرح شده بود.

    همچنین بحث جهش اقتصادی پس از کوزنتس توسط هیرسمن (A.R.Hirschman 1958) و روستو (w.w.Rostow 1961) مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

    نکته قابل تعمق در فرضیه کوزنتس بیش از آنکه از شواهد تاریخی از عملکرد اقتصادی کشورهای در حال توسعه سرچشمه بگیرد از قدرت تحلیل وی مایه می گیرد.

    نابرابری و توزیع درآمد در اوایل مراحل توسعه، رشد اقتصادی را افزایش می دهد.

    چرا که با توجه به بالا بودن میل نهایی به مصرف خانوارهای کم درآمد، تلاش در جهت ایجاد برابری توزیع درآمد وتعدیل فقر اقتصادی خانوارها، سبب افزایش مصرف، و درنتیجه کاهش پس انداز می گردد و این امر بر انباشت سرمایه تأثیر منفی خواهد داشت، در حالیکه میل نهائی، انباشته سرمایه را بوجود آورد و به دنبال آن سرمایه گذاری بیشتر، بیکاری و فقر را محدود خواهد کرد.

    استدلال این بود که بلافاصله بعد از اینکه اقتصاد مراحل اولیه توسعه را طی نمود مهارت نیروی کار افزایش یافته و سطح دستمزدها بالا می رود.

    این امر نهایتاً باعث کاهش نابرابری ها خواهد شد.

    بیان کاملاً توصیفی کوزنتس در مقاله مشهور وی که عمدتاً در یک تمثیل عددی مبتنی است توسط آناند و کانبور (S.Anand and S.M.R.

    Kanbur 1993) صورت بندی مجدد شده است.

    این دو اقتصاددان مالزیایی، نشان داده اند که برای مدل کردن حدس کوزنتس پذیرفتن چه فروض لازم است.

    و در چه مواردی ناچار از توسعه و گسترش منحنی کوزنتس به رابطه پیچیده تری بین شاخص های نابرابری و توسعه یافتگی مستقیم فرضیه کوزنتس، به دلیل، تأثیر عمیقی که بر مبنای نظری اقتصاد توسعه و نیز سیاستگذاری کشورهای در حال توسعه داشت دستمایه بسیاری از پژوهش های اقتصادی در سال ها بعد شد.

    شاید یکی از مشهورترین آنها مطالعه آهلووالیا (1976) بوده است.

    بررسی آماری اهلووالیا بر مبنای داده های مقطعی 60 کشور (شامل 41 کشور در حال توسعه، 13 کشور توسعه یافته و 6 کشور سوسیالیست) به تأثیر قوی کوزنتس انجامید.

    این بررسی بعدها در مطالعات و پیش بینی های بانک جهان بارها مورد استفاده قرار می گیرد.

    با وجود این، آناناند و کانبور (1993) مطالعه آهلووالیا را نقد کرده و نشان داده اند که تخمین رابطه کوزنتس به میزان قابل توجهی به نحوه اندازه گیری توزیع درآمد و انتخاب داده حساس است.

    مطالعه مزبور نشان می دهد که گزینش فرم تابعی رابطه بین میزان درآمد و نحوه توزیع آن و نیز مجموعه کشورهای مورد بررسی، می تواند رابطه بین توزیع درآمد و سطح توسعه یافتگی به شکل u وارون با شکل دیگر بینجامد، به طوری که الگوهای رشد همه از نظر آماری معنادار باشد.

    ب) نظریه کالدور: کالد ور: تقریباً همزمان به کوزنتس به صورت بندی مدل رشد پرداخت که بعدها به مدل کمبریج معروف شد.

    مدل کالدور که در دو مقاله در سالهای 1956 و 1957 ارائه شده است را می توان توسعه مدل رشد هارود-دومار دانست که در آن، رابطه بین رشد اقتصادی و توزیع تابعی درآمد (بین سود و دستمزد) تبیین شده است.

    بعلاوه، ساز و کار تعیین نرخ پس انداز در مدل توضیح داده می شود.

    کالدور نشان می دهد در صورتی که اقتصاد در اشتغال کامل بوده و در نرخ پس انداز درآمد ناشی از سود، بزرگتر از از درآمد ناشی از دستمزد باشد.

    رابطه مستقیمی بین سهم سود، درآمد و نرخ سرمایه گذاری وجود دارد.

    به عبارت دیگر، هرچه توزیع درآمد به نفع صاحبان سرمایه تغییر کند، میزان بیشتری از درآمد به سرمایه گذاری اختصاص یافته و به تبع آن رشد اقتصادی (که در این مدل برحسب نرخ سرمایه گذاری توضیح داده می شود) سریعتر خواهد بود.

    البته در مدل کالدور، رابطه علی بین توزیع و درآمد و رشد اقتصادی توضیح داده نمی شود و صرفاً تناظر بین توزیع بدتر درآمد و رشد سریعتر اقتصادی تبین می گردد.

    پیش بینی کالدور این است که برای حل فرآیند بلند مدت رشد اقتصادی، توزیع تابعی درآمد، باید به تدریج به نفع سود در درآمد تغییر کند (بدتر شود) تا جایی که انباشت سرمایه به میزان مطلوب خود برسد پس از آن توزیع درآمد به حالت ثبات نسبی می رسد و سهم سود و دستمزد درآمد تغییر چندانی نمی کند.

    مجموعه نظریه، کوزنتس و کالدور بر مبنای نظری تحلیلهای اقتصادی تا سه دهه به سایه افکند.

    در واقع، از آنجا تا اوایل دهه 1990، نظریه جایگزینی برای تبین رابطه بین رشد اقتصادی و توزیع درآمد ارائه نگردید، نظریه های این دو اقتصاددان به عنوان یک قانونمندی حاکم بر روابط این دو مفهوم تلقی گرددی، واقعیت این است که در کشورهای در حال توسعه، سطح پایین درآمد سرانه همراه با شکاف گسترده درآمدی بین آحاد جامعه در پیش روی سیاستگذاران اقتصادی و اقتصاددانان قرار داشت.

    با توجه به اینکه در تفکر غالب بر متون اقتصادی در طول سه دهه نوعی مبادله گریزناپذیر بین رشد اقتصادی و عدالت اقتصادی (توزیع عادلانه درآمد) پذیرفته شده بود.

    پرسش (تا قبل از دهه 1990) این بود که کشورهای در حال توسعه باید در برنامه ریزیهای اقتصادی خود اولویت را به کدام هدف بدهند؟

    آیا باید برای دستیابی به رشد بالای اقتصادی، گسترش نابرابری درآمدها را بپذیرند یا رکود اقتصادی را برای رسیدن به توزیع برابرتر درآمد تحمل کنند.

    3-2-2) مفهوم رشد اقتصادی رشد اقتصادی عبارت است از افزایش مادی کل درآمد ملی یا تولید ناخالص ملی یک جامعه طی یک دوره معین این افزایش به صورت درصد تغییرات درآمد ملی یک جامعه نسبت به سال قبل مطرح می شود.

    تعریف مایکل تودارو[1] در مورد رشد اقتصادی این چنین است «فرایند پایدار که در اثر آن ظرفیت تولید اقتصادی طی زمان افزایش می یابد و سبب افزایش سطح درآمد ملی می شود» گونار میردال در مورد تعریف رشد می گوید: رشد اقتصادی به صورت افزایش در تولید ناخالص ملی است[2] به بیان دیگر دستیابی به رشد اقتصادی پایدار به مفهوم افزایش درآمد ملی مبنی بر اشتغال کامل با افزایش ظرفیت بالقوه نیروی تولید است[3] تعریف دیگری می گوید: رشد اقتصادی به افزایش کمی و مداوم در تولید با درآمد سرانه کشور از طریق ارتباط با افزایش در نیروی کار، مصرف، سرمایه و هم تجارت اطلاق می گردد.[4] 3-2-3) تاریخچه رابطه رشد اقتصادی و تولید ناخالص با توزیع درآمد سالهاست که اقتصاددانان به دنباله رابطه ای بین رشد اقتصادی و توزیع درآمد می باشند.

    در دهه 1950 و 1960 توسعه ی اقتصادی با رشد درآمد ملی سرانه اندازه گیری می شد.

    سازمان ملل در دهه 1960، 5 درصد رشد درآمد ناخالص ملی برای کشورهای در حال توسعه را مطرح کرد.

    برای رسیدن به این رشد سیاستهای مختلفی مطرح شد – سیاستهایی که بر اساس نظریه های فشار همه جانبه[5] رشد متعادل[6] رشد نامتعادل هر شخص و حداقل تلاش[7] استوار بود.

    اقتصاددانان معتقد بودند با افزایش درآمد ناخالص ملی از طریق افزایش اشتغال، فقر و نابرابری درآمدها، کاهش خواهد یافت.

    اما نتیجه به کارگیری این سیاستها نتوانست نابرابریهای اقتصادی را از بین ببرد از دهه 1970 اقتصاددانان تنها بر رشد تولید تأکیدی نداشتند بلکه برای توسعه یافتگی شاخص هایی مانند کاهش فقر، بیکاری، رشد تولید ناخالص ملی، افزایش اشتغال و توزیع برابر درآمدها را مد نظر گرفتند.

    اولین بار در مورد رابطه بین رشد و درآمد، سیمون کوزنتس 1955 نظریه معروف خود را بیان داشت ولی با بررسی 200 ساله از جریان توسعه کشورهای توسعه یافته در مورد توزیع درآمد می گوید: در اوایل روند رشد و توسعه اقتصادی به نفع گروههای پر درآمد جامعه بود.

    توزیع نابرابر می شد.

    پس از طی این مرحله است که خود بخود عامل تعدیل کننده در جامعه به وجود آمده و گروههای کم درآمد از درآمدهای بیشتر منتفع می شوند[8].

    لوئیس از طرفداران نظریه کوزنتس است وی تلاش کرده است که رشد اقتصادی را از طریق نابرابری در توزیع درآمد فرموله کند.

    او معتقد است تنها راه شتاب دادن به رشد اقتصادی استفاده از مدلهای توزیع درآمد کشورهای اروپایی.

    ژاپن در سالهای اولیه رشد است.

    در ابتدای پروسه توسعه سود در درآمد ملی زیاد و سهم دستمزد در درآمد ملی ناچیز است.

    به این ترتیب بخش منفی با استفاده از سودهای کسب شده رشد خواهد کرد و امکانات اشتغال بیشتر فراهم خواهد آمد.

    در مدل فی – رانیس توجه به این مدل توزیع نیروی درآمد به عنوان مسئله جانبی در نظر گرفته شده است، این مدل در ارتباط با توزیع درآمد، مدل مناسبی نیست چرا که فقط دوگانگی شهری و روستایی را در نظر می گیرد.

    بر مبنای این مدل می توان اقدامات مربوط به پایین نگه داشتن دستمزدها و درآمدهای پایین روستایی و شرایط مبادله بین روستا و شهر را به آسانی توجیه کرد.[9] برای رسیدن به یک رشد سریع اقتصادی نابرابری در توزیع درآمد از شرایط لازم می باشد افراد دارای درآمد بالا میل نهایی به مصرف کمتری نسبت به افراد کم درآمد و پس انداز کنندگان از گروه درآمدی بالا می باشند که امکان تشکیل سرمایه را بوجود می آورند برعکس افراد کم درآمد که اثر منفی بر جریان انباشت سرمایه دارند بعد از اینکه جامعه مراحل اولیه توسعه را پشت سر گذاشت مهارت نیروی کار افزایش یافته و به دستمزدها افزوده و از میزان نابرابری کاسته می شود.

    بعد از کوزنتس کراویس، (1960)، اوشیما (1962)، پاکرت (1973) اهلووالیا، چنری و دیگران (1974) کلاین (1975)، رابینسون (1976)، ایرال (1977)، کرامول (1977)، گست (1979)، اوکالیول و دیگران (1984) به به نکساد کین (1986)، برترلا (1988)، رام (1988)، موریس (1990)، آناندو کانبور (1993) آلیسناو رودریک (1994)، برترلا (1993)، فیلدز (1994)، سنت پل ووریری (1996)، جها (1996)، جووتالین (1996)، پارین (1997) به مطالعه در مورد رابطه بین رشد و درآمد پرداختند.

    ادبیات جدید رشد از اوایل دهه 1990 مورد توجه قرار گرفت که از الگوی رشد درون زا استفاده می شود.

    بارو 1991، ادوارلر 1993 و رومر 1994 سیاستهای تجاری را به رشد بلند مدت مرتبط ساختند.

    عده ای از اقتصاددانان معتقدند که نابرابری توزیع درآمد یکی از شرایط لازم برای رشد اقتصادی است و استدلال آنان به این صورت است که افراد هر جامعه به دو دسته ثروتمند و فقیر تقسیم می شود.

    افراد ثروتمند میل نهایی به مصرف پایین دارند برعکس افراد فقیر میل نهایی به مصرف بالا دارند.

    افراد ثروتمند مقدار بیشتری از درآمد را به پس انداز اختصاص می دهند هرچه درآمد بیشتری به سوی افراد ثروتمند جذب شود، پس انداز زیادتر و سرمایه گذار بیشتری صورت می گیرد و در آن جامعه رشد بیشتری به دست می آید، پس از رسیدن به حد کافی رشد در آن جامعه خود به خود توزیع نابرابر درآمد به سوی درآمدها سوق پیدا می کنند، زیرا کشش جانبی سرمایه به نیروی کار کمتر از واحد است.

    در رشد اقتصادی از سرمایه به میزان زیادتری استفاده می شود.

    بهره وری نیروی کار در تولید افزایش یافته و سپس تمرکز درآمدها در طول زمان کاهش می یابد.

    تحقیقات اخیر نشان می دهد که یک رابطه منفی میان نابرابری اولیه و رشد اقتصادی وجود دارد.

    اطلاعات جمع آوری شده مربوط به دوران سی ساله کشورهای مختلف بیان می دارد که 90 درصد نظریه کوزنتس تأیید نشده است.

    با توجه به رابطه میان رشد کلی و تغییر درآمد گروه تحتانی جامعه در یک دوره ده ساله با دوران رشد اقتصادی با یک روند رشد نابرابریها در 43 مورد و همینطور کاهش نابرابریها در 45 مورد توأم بوده است و به یک رابطه قوی و سیستماتیک میان رشد اقتصادی و رشد درآمد دست یافته شده است.[10] برخلاف کوزنتس، گوناردمیردال بیان می دارد که «افزایش نابرابری اقتصادی در یک کشور به طور معکوس رشد اقتصادی آن را متأثر می سازد».

    با توجه به رابطه میان رشد کلی و تغییر درآمد گروه تحتانی جامعه در یک دوره ده ساله با دوران رشد اقتصادی با یک روند رشد نابرابریها در 43 مورد و همینطور کاهش نابرابریها در 45 مورد توأم بوده است و به یک رابطه قوی و سیستماتیک میان رشد اقتصادی و رشد درآمد دست یافته شده است.

    برخلاف کوزنتس، گوناردمیردال بیان می دارد که «افزایش نابرابری اقتصادی در یک کشور به طور معکوس رشد اقتصادی آن را متأثر می سازد».

    استدلال وی این چنین بوده که در عدم وجود محرکهای اقتصادی نارضایتی و اغتشاشات سیاسی، زمانی که نابرابری به سطح خاصی برسد به وجود می آید لذا اغتشاشات و تغییرات ناگهانی اجتماعی و سیاسی نظم فعالیتهای اقتصادی و تجاری را بر هم زده و باعث کاهش نرخ رشد می گردد، پرسون و تابلینی (1949 و والنسیا و رودریک (1994) در مطالعات خود نشان دادند که نابرابری به طور منفی به رشد مرتبط است کلارک در سال 1995 نتیجه می گیرد ارتباط بین رشد و نابرابری از نظر آماری معنی دار اما کوچک می باشد.

    دیدگاه دیگر بیان می دارد که دولت بدون توجه به یک توزیع عادلانه درآمد نمی تواند به رشد اقتصادی دست یابد.

    در سال (1972) هانس سینگر سیاستهایی را عنوان نمود که شامل تعدیل و رشد بود.

    در سال (1974) اثر چنری و دیگران از سوی بانک جهانی به نام توزیع مجدد درآمد و رشد اقتصادی انتشار یافت.

    چنری می گوید: «برنامه ریزی متمرکز بر مسئله فقر به معنای از دست دادن هدف ریشه نیست بلکه به معنای توزیع مجدد منافع رشد است» سیاستهای توزیع مجدد از طریق اعمال مالیات، پرداخت یارانه پرداخت انتقالی توزیع درآمد صورت می گیرد.

    مطالعات تجربی آدلمن و موریس در مورد 43 کشور در حال توسعه نشان داد که هیچ گونه دلیلی مبنی بر اینکه افراد بسیار فقیر خود به خود از رشد اقتصادی منتفع شوند، وجود ندارد بلکه طبقه متوسط کوچک و ثروتمند بهره مند می شوند.

    مارشال معتقد است که دخالت در قالب توزیع ممکن است به نحو چشمگیری تولید را کاهش دهد توزیع مجدد کلی قطعاً نتایج متفاوتی خواهد داشت و دلیل این امر دخالت تصحیح کننده مکانیزم بازار و ثبات الگوی کلی توزیع درآمد ناشی از آن است.

    ویژگیهای ساختاری اقتصادی متکی به بازار و سیاستهای منفی پولی و مالی پیامدهای عمیقی به دنبال خواهد داشت.

    که لزوماً منجر به کاهش تولید نخواهد شد.

    با بروز رکود اقتصادی در کشورهای توسعه یافته با کاهش درآمدهای صادراتی روبرو شدند در تراز پرداخت های این کشورها کسریهایی بوجود آمد که به ناچار وام هایی را از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی درخواست نمودند.

    در مقابل این دو نهاد پرداخت وام را مشروط به اجرای برنامه های تثبیت و تعدیل، داشتند.

    دل و لاورنس معتقدند که مشکلات اقتصادی این کشورها از مراحل برونزای قوی برخوردار است.

    در مقابل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی این مشکلات را ناشی از سیاست های داخلی کشورها داشته است.

    صندوق بین المللی پول تنها روی مسئله تصحیح کلان اقتصادی برنامه های خود را متمرکز ندارند بلکه دامنه کلی مسائل مرتبطی شامل سیاست های دستمزد و نرخ بهره یارانه های دولتی و ناگزیر نقش دولت در هدایت فرآیند توسعه تمرکز یافت.

    همواره این دغدغه ها وجود دارد که آیا برای تسریع در رشد اقتصادی باید سطحی از نابرابریهای درآمد را پذیرفت و آیا برای بهبود در توزیع درآمد باید به کند شدن رشد اقتصادی تن در داد؟

    پاسخگویی به این سوال که ارتباط نظری متقابل بین رشد اقتصادی و توزیع درآمد چه می تواند باشد؟

    می توان یکی از مهم ترین موضوع های مورد بحث برای برنامه ریزان اقتصادی و به ویژه برای کشورهای در حال توسعه می باشد زیرا کشورهای در حال توسعه همواره از سطح نابرابری درآمد سرانه و گستردگی شکافهای درآمدی در رنج بوده اند.

    آندوکانبور مطالعه آهلووالیا را نقد کردند و نشان دادند که تخمین رابطه کوزنتس به میزان قابل توجهی به نحوه اندازه گیری توزیع درآمد و انتخاب داده ها حساس است.

    مطالعه مزبور نشان می دهد که گزینش فرم تابعی رابطه بین میزان درآمد و نحوه توزیع آن در مجموعه کشورهای مورد بررسی، می تواند به رابطه توزیع درآند و نحوه توزیع آن و نیز به رابطه بین توزیع درآمد و سطح توسعه یافتگی به شکل u یا شکل دیگری بیانجامد به طوری که الگوهای یاد شده همه از نظر آماری معنادار می باشد.

    آنها در بحث های خود از معیارهای متفاوت نابرابری استفاده و به این نتیجه دست یافتند.

    شاخص های مختلف نقاط برگشت بسیار متفاوتی را نشان می دهد نتایج آماری بسیار ضعیف اند تغییر در رابطه بین درآمد توسط نیروی کار کشاورزی و شهری قیدهای جدید و دقیق تری را روی شکل تابع تحمیل می کند.

    چنری در کتاب معروف خود عنوان می نماید «مبادله بین رشد و برابری گمراه کننده است ریشه کنی فقر همواره با رشد اقتصادی تعارض ندارد» هدفهای توزیعی کشورها باید برحسب بهبود در سطح درآمد گروههای کم درآمد در چارچوب یک برنامه رشد اقتصادی تعریف شود.

    عملکرد 37 کشور و رشد اقتصادی و توزیع درآمد بین سالهای 1965-1989 در نظر گرفته شد و این موارد بدست آمد: رشد بالای کشورها همراه نابرابری شدید وجود ندارد رشد اقتصادی با سطوح مختلف نابرابری درآمد سازگار است ولی رشد اقتصادی سریع فقط در صورت تعدیل در توزیع درآمدها امکانپذیر است.

    پرسون و تابلینی (1992-1994) بیان می دارد هرچه نابرابری در جامعه بهتر باشد تقاضا برای توزیع درآمد بیشتر است.

    با توزیع درآمد (از پردرآمد به قشرهای کم درآمد) انباشت سرمایه را به دلیل نقض مالکیت تضعیف می کند و درنتیجه نابرابری رشد را به مخاطره می افکند.

    آلسیناورودریک (1994) در مدل خود توسعه طبیعی مدل های ریشه درون زا را به وضعیتی می دانند که ملاحظات توزیعی در تعادل سیاسی بر نرخ رشد اقتصادی اثر می گذارد بارتو 1994، بردتی – 1992 – اعتقاد دارند نابرابری، رشد را به خطر می اندازد – آگیون و بولتون 1992-1997 معتقدند توزیع نابرابر ثروت اولیه منشاء نابرابری در ثروت خواهد بود.

    حال اگر بازار سرمایه کامل باشد این نابرابری اولیه قابل تداوم نبوده و به یک توزیع یکنواخت همگرا خواهد رسید.

    (با نظریه کوزنتس سازگار است) باز توزیع درآمد موجب می شود که طبقه متوسط نیاز کمتری به دام گرفتن برای سرمایه گذاری داشته باشد درنتیجه به دلیل کاهش سهم دیگران در تأمین مالی سرمایه گذاری انگیزه طبقه میانی برای حداکثر کردن سود افزایش می یابد.

    در این صورت باز توزیع علاوه بر آنکه نابرابری را کاهش می دهند فرصت و امکان بیشتری برای کسب درآمد در اختیار گروههای میانی و طبقات کم درآمد گذاشته و کارایی را نیز افزایش می دهد.

    این نکته را باید توضیح داد باز توزیع در عین حال انگیزه ثروتمندان را برای تلاش کاهش می دهد.

    افزایش کارآیی تولید در اثر یک سیاست باز توزیع مشروط به این است که ثمره حاصل از افزایش تلاش و انگیزه منتفعان از باز توزیع بیشتر از کاهش تلاش متضرران از سیاست مزبور باشد آن وقت اثر خالص باز توزیع بر افزایش سرمایه گذاری و تولید مثبت خواهد بود.

    در مراحل اولیه توسعه به دلیل انباشت کم سرمایه، نرخ بهره بالاست و بدین روی ثروتمندان وام دهنده از نرخ بالای بهره منتفع می شوند.

    و ثروت آنان سریعتر از گروه میانی وام گیرنده رشد می کند.

    درنتیجه نابرابری افزایش می یابد.

    در مراحل بعدی توسعه نرخ بهره به تدریج کاهش می یابد.

    کاهش نرخ بهره در بازار سرمایه به نفع وام گیرندگان و به ضرر وام دهندگان می باشد این ثروت طبقه متوسط به تدریج به ثروتمندان نزدیک شده و نابرابری کاهش می یابد.

    سنت پل و ویریدر - 1991 - : اثر توزیع ثروت بر نرخ رشد اقتصادی را از طریق عرضه و تقاضای نیروی کار مطرح می کند.

    در حالت تعادل که نرخ رشد اقتصادی در تابع فراینده ای از عرضه نیروی کار در جامعه است.

    در این صورت اگر منحنی عرضه نیروی کار مقعر (یا محدب) باشد.

    باز توزیع از غنی به فقیر نرخ رشد را افزایش یا کاهش خواهد داد.

    آلسینا و پروتی 1995 مطالب آنها نشان می دهند که نابرابری درآمدی در اثر تشدید تنش های اجتماعی و ناپایداری سیاسی اجتماعی را افزایش می دهد.

    و به دنبال آن نااطمینانی در محیط اقتصادی – سیاسی ایجاد می شود که سرمایه گذاری را کاهش می دهد.

    و در نتیجه از آن جا که سرمایه گذاری نیروی محرک رشد است، نابرابری اثر معکوس بر رشد اقتصادی می گذارد.

    3-2-4) اقتصاد سیاسی رشد و توزیع درآمد کانال یا مجرای دیگری که در اینجا برای ارتباط بین توزیع درآمد و رشد اقتصاد مطرح می شود، کانال سیاسی است.

    به این صورت که سطح مخارج دولت یا مالیات نمتیجه فرآیندهای رأی گیری (انتخاباتی) است که در آن درآمد، عامل اصلی تعیین کننده سلیقه رأی دهندگان است.

    به ویژه لازم به ذکر است که رأی دهندگان کم درآمد و فقیر طرفدار سطوح بالای مالیات می باشند.

    دلیل این پیامد آن است که آنها مالیات کمتری خواهند پرداخت یا به نسبت خود از سهم بیشتری از مخارج دولت سود خواهند برد.

    بنابراین در جامعه ای نابرابر، با تعداد بیشتر فقرا اکثریت رأی دهندگان به طرفداری مالیات بالاتر رأی خواهند داد.

    برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند افزایش مالیات های بالاتر از بهینه باعث افزایش حجم دولت می گردد و از آنجا که دولت به مانند بخش خصوصی کارآیی ندارد و درنتیجه تخصیص منابع بدرستی صورت نخواهد گرفت و رشد اقتصادی کاهش خواهد یافت.

    یعنی در جامعه ای که نابرابری توزیع درآمد وجود دارد و از طرفی برابری سیاسی و حقوقی وجود دارد.

    رشد اقتصادی کاهش می یابد.

    از جمله این پژوهشگران می توان از آسینا ورودریک (1993)، پرسون و تابلینی (1994) اشاره کرد.

    البته در اینجا لازم است به این نکته توجه شود که در صورتیکه دولتمردان افرادی شایسته و کاردان باشند، مطمئتاً سیاست های اتخاذی آنها در نحوه خرج مالیاتها و منابع کشور، فرضاً سرمایه گذاری در آموزش فقیران، بهداشت آنان، تغذیه مناسب آنها می تواند کمک شایانی به بهبود سرمایه انسانی این قشر جامعه نمایند و در نتیجه رشد و توسعه را میسر گرداند، یعنی فرآیند با توزیع لزوماً به کاهش رشد اقتصادی نخواهد انجامید.

    3-2-5) رابطه منفی رشد و توزیع درآمد بعضی استدلال کنندگان معتقدند که نابرابری درآمد یکی از شرایط لازم برای ایجاد رشد سریع اقتصادی است.

    زیرا درآمد افراد ثروتمند جامعه یکی از ضروری ترین شرایط لازم را برای پس انداز گروههای پردرآمد است.

    اساس استدلال این عده این است که اگر جامعه را به دو گروه ثروتمند و فقیر تقسیم می کنیم، میل نهایی به پس انداز طبقات ثروتمند بیش از طبقه فقیر است (و در نتیجه میل نهایی به مصرف ثروتمندان کمتر از فقراست).

    لذا هرچه درآمد جامعه بیشتر به سوی افراد پر درآمد برود قسمت بیشتری از آن صرف پس انداز می شود.

    و به دنبال آن با افزایش، سرمایه گذاری، رشد با سرعت بیشتری افزایش می یابد.

    در نتیجه این عده با این استدلال نسبتاً ساده مدعی هستند که توزیع بسیار نابرابر درآمد شرط لازم برای ایجاد رشد سریع اقتصادی است البته این عده معتقدند پس از طی مراحل اولیه توسعه (رسیدن به حد کافی رشد) خود به خود عامل تعدیل درآمد جامعه بوجود می آید.

    اساس این نظریه بر این استدلال متکی است که اگر کشش جانشینی سرمایه به نیروی کمتر از واحد رشد اقتصادی به همراه با افزایش سرمایه باشد.

    بهره وری نیروی کار در تولید تدریجاً افزایش یافته و در نهایت تمرکز درآمدها در طول زمان کاهش می یابد.

    پس به رغم این عقیده رابطه مستقیمی میان نابرابری در توزیع درآمد و رشد سریع اقتصادی وجود دارد.

    کوزنتس بر این عقیده است که در مراحل اولیه رشد اقتصادی درآمد بدتر می شود و در مراحل بعد بهبود می یابد.

    اگر چه اطلاعات مربوط به کشورهای غربی این نظریه را تأیید می کند ولی با نگاهی به اطلاعات کشورهای در حال توسعه (جهان سوم) در می یابیم که این نظریه چندان قانع کننده نیست.

    3-2-6) رابطه مثبت رشد و توزیع درآمد به کفته مایکل تودارو به چهار دلیل بسیاری از اقتصادانان توسعه، تضاد میان رشد سریع اقتصادی و توزیع برابر درآمد را غیر قابل قبول می دانند و معتقدند که برابری بیشتر در کشورهای در حال توسعه کنونی در واقع می تواند شرط رشد اقتصادی درون زا باشد، این چهار دلیل عبارتند از: بررسی های تجربی و وقایع تاریخی در کشورهای جهان سوم نشان می دهد که بر خلاف کشورهای توسعه یافته امروزی در کشورهای در حال توسعه کنونی، ثروتمندان منافع خود را در اقتصاد محلی مصرف نمی کنند.

    این ها به اتلاف درآمد خود از راه خرید کالاهای لوکس وارداتی، مسافرت به خارج از کشور، ساختن خانه های گران قیمت همچون کاخ، سرمایه گذاری در طلا و جواهرات و حسابهای بانکی خارج از کشور می پر دازند و چنانچه مشخص است.

    این پس‌اندازها و مصرف هرگز نمی تواند مولد رشد اقتصادی باشد.

    این امور علاوه بر خروج سرمایه از کشور و پایین آوردن توان مالی کشور به تولید کنندگان داخلی نیز ضربه می زند.

    حتی شواهد تجربی نشان می دهند که درآمد سرشار ثروتمندان ناشی از مکانیسم رشد تولید ناخالص نیست، بلکه حاصل دسترنج کارگران عادی و فقیر جامعه است و یا ناشی از ثروت فروشی، همچون کشورهای عمده صادر کننده نفت (اوپک).

    بنابراین استراتژی رشد که بر مبنای نابرابری قابل توجه و در حال رشد درآمدها قرار دارد ممکن است در واقعیت چیزی بیش از افسانه فرصت طلبانه به منظور ابقای طبقات سرمایه دار و حفظ وضع موجود اقتصادی، سیاسی.

    اگر طبقات ممتاز کشورهای جهان سوم نباشد که اغلب به زیان اکثریت عظیم جمعیت این کشورهاست.

    2- درآمد کم و سطح نازل زندگی فقرا چه در زمینه بهداشت، آموزش، تغذیه و ...

    «بهره وری اقتصادی» را کاهش داده و منجر به کاهش نرخ رشد می شود.

    بناابراین هرچه بهره وری پایین تر باسد با یک میزان عوامل تولید مشخص از تولید کاسته شده و اثر تخریبی بر رشد به جای خواهد گذاشت پس با توجه به رابطه توزیع نابرابر درآمد با کاهش بهره وری اقتصادی از آنجا با کاهش رشد اقتصادی، نتیجه می شود که برای افزایش رشد اقتصادی درآمدها، باید برابرتر شود.

    اگر چنانچه بر اثر سیاست توزیع عادلانه درآمد، درآمد فقرا افزایش یابد با توجه به اینکه تقاضای افراد کم درآمد اکثراً برای کالای ضر وری است که در بازار داخلی و محلی است.

    و از طرف دیگر ثروتمندان تمایل دارند که بیشتر درآمد اضافی خود را صرف خرید کالاهای تجملی وارداتی کنند.

    به این ترتیب افزایش سطح درآمد فقرا شرایط رشد اقتصادی سریع و مشارکت توده های مردم در این رشد را بوجود می آورد بنابراین برای حمایت از صنایع داخلی و رسیدن به رشد اقتصادی باید سهم گروههای با درآمد پایین از کل درآمدها توسط سیاستهای توزیع عادلانه بیشتر شود.

    یعنی به برابری بیشتری برسیم.

    4- مورد آخر مسأله انگیزه نیرومند مادی برابر مشارکت در فرآیند توسعه است.

    توزیع عادلانه «انگیزه های قوی در استمرار توسعه و توزیع نابرابر «مانعی» جدی در این راه است».

    هرچه توزع درآمد بهتر و بیشتر باشد، علاقمندی بیشتری به تحقق اهداف رشد و توسعه اقتصادی از مردم پدیدار می شود.

    3-3) سرعت گردش درآمدی و توزیع درآمد توزیع درآمد و چگونگی آن مدتی است که در اقتصاد پول موضوعیتی جهت بررسی، یافته و مطالعاتی در باب ارتباط و میزان اثرگذاری آن در اقتصاد ایران صورت گرفته است.

    این مطالعات عمدتاً حول توزیع درآمد و اثر آن روی تقاضای پول بوده و یا بهره گیری از مکانیسم های مختلف، نتایجی متفاوت در بر داشتند.

    حال آیا توزیع درآمد در ایران و سرعت های گردش درآمدی روی هم اثری داشته و یا به طور تخصصی تر آیا این اثر معنی دار است یه نه.

    اما از سوی دیگر توزیع متعادل تر درآمد، تقاضای پول بیشتری را در جامعه خواهد داشت چرا که افراد نسبت معینی از درآمد خویش را جهت تقاضای مانده حقیقی نزد خود نگاه می دارند و این نسبت با افزایش درآمد، کاهش خواهد یافت دلیل آن هم این است که میل نهایی به نگهداری آخرین واحدهای درآمد به صورت نقد در افراد پردرآمد بسیار کمتر است تا افراد کم درآمد.

    یعنی اگر یک واحد پول را که نزد فردی کم درآمد است و قطعاً برای پوشش فعالیت های روزمره خویش بصورت نقد نگاه خواهد داشت از او گرفته و به فردی پردرآمد دهیم، احتمال اینکه او «پردرآمد» این واحد دریافتی را به صورت نقد نگاه دارد بسیار کم است (منظور از نگاه داشتن واحد پول، یعنی خارج ساختن آن) (از جریان گردش اقتصادی بر ای مدتی کم یا زیاد) زیرا وی مقدار معین تقاضای پول را که برای انجام فعالیت های روزمره نیاز دارد، از طریق درآمدهای گذشته اش تأمین کرده است و بیشتر تمایل دارد این واخد آخری جرات به پس انداز (و سپس سرمایه گذاری و ...) اختصاص دهد.

    پس هر قدر توزیع درآمد نامتعادل تر باشد تقاضای پول کمتر خواهد بود و هرقدر تقاضای پول کمتر باشد، اهمیت هرواحد پول قبل از خرج شدنش کمتر شده و افزایش سرعت گردش درآمدی را به همراه خواهد داشت.

    بنابراین این فرضیه مورد بررسی مان بدین صورت خواهد شد که آیا نامتعادل تر شدن توزیع درآمدها در اقتصاد ایران که افزایش ضریب جینی معرف آن است.

    تاثیر معنی داری و مثبتی روی سرعت های گردش درآمدی داشته است؟

    3-4) درآمد سرانه و توزیع درآمد در مدل های رشد نئوکلاسیک همچون سالو (solow)، کاس (cass)، کوپ مانس (koopmans)، رشد درآند سرانه به طور معکوسی با سطح اولیه درآمد سرانه وابسته است.

    همچنین چنانچه کشورهایی با ترجیحات و تکنولوژی مشابه در نظر گرفته شوند در آن صورت کشورهای فقیرتر سریعتر از کشورهای ثروتمند رشد می کنند بنابراین یک اثر همگرایی convergence سطح درآمد سرانه در کشورهای مختلف به چشم می خورد.

    عامل مهم در این همگرایی از مدل رشد نئوکلاسیکها، که بازگشت نزولی از سرمایه قابل تولید را بیان می کند ناشی می گردد.

    کشورهای فقیر با سرمایه کار پایین، تولید حاشیه بیشتری نسبت به سرمایه دارند و بنابراین می توانند با نرخ بالاتری رشد کنند.

    رشد بیشتر در کشورهایی با درآمد سرانه کم، در مدل های بسط داده شده توسط نئوکلاسیکها که به قابلیت حرکت (Mobolity) سرمایه و تکنولوژی اشاره می کنند.

    تاکید شده است.

    تحقیقات تجربی به عمل آمده از جمله مهمترین آنها بارو(1991)این نتیجه را به صورت مقطعی (cross-country) تأکید می کند و در تمامی مدل های اقتصادسنجی برآورد شده این تئوری به صورت مقطعی و سری زمانی بررسی شده است و تئوری همگرایی که ارتباط منحنی بین رشد اقتصادی و درآمد سرانه اولیه تأیید می گردد.

    درآمد سرانه بیشتر موجب توزیع بهتر درآمد گشته که خود موجب کاهش نابرابری می شود.

    هرچه درآمد سرانه افزایش یابد، ناشی از رشد اقتصادی در یک کشور است اثرات باز توزیعی بیشتری به همراه دارد و موجب انتقال امکانات به بخش کم درآمد شده و نابرابری درآمدی را کاهش می دهد.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.
     

متغیر مستقل صورتبندی قدرت سیاسی متغیر وابسته توسعه سیاسی و اقتصادی ایران سؤال اصلی : آیا صورتبندی قدرت سیاسی بر فرآیند توسعه سیاسی واقتصادی ایران طی سالهای 1320 تا 1357 تاثیر گذار بوده است ؟ فرضیه اصلی : با توجه به اینکه ما صورتبندی قدرت سیاسی را طی این دوران با ماهیتی رانتیردر نظر می گیریم ، لذا بر توسعه چه سیاسی و چه اقتصادی تاثیرات بسزایی داشته است و هرچه از سال 1320 به جلو ...

دوشنبه ?? شهريور ???? – 8 سپتامبر 2003 بحران بيکاري بيش از هميشه ثبات اجتماعي و اقتصادي ايران را تهديد ميکند. طبق آمار رسمي، نرخ بيکاري در ايران بالغ بر 16% است. براي کنترل و کاهش آن به يک سطح قابل پذيرش، نرخ رشد اقتصاد ايران طي دهه آينده ميباي

در نوشتار دیگری، ضمن ارائه تعریف مختصری از توسعه نایافتگی، وجوهی از آن را وارسیدیم. در این مقاله، می خواهم دنباله همان داستان را بگیرم. پرسشی که به آن خواهم پرداخت، این است که آیا دولت در توسعه/توسعه نایافتگی جامعه نقش دارد یا نه ؟ و اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد، بعد می توان در باره دولت ایران و یا هر دولت دیگری قضاوت کرد. این پرسش مسئله را کمی غامض می کند. یعنی می رسیم به این ...

الف)نقش سرمایه در رشد اقتصادی: به زعم اکثر علمای توسعه نقش سرمایه در فرآیند رشد اقتصادی اساسی و اصلی می باشد به علت اینکه با افزایش جمعیت و افزایش نیروی کار نیاز به سرمایه و سرمایه گذاری اجتناب ناپذیر می باشد و به نظر عده ای دیگر از نظریه پردازان نقش سرمایه در تولید به نیست که آنرا مهمترین عامل رشد اقتصادی معرفی نمود زیرا کشور‌هایی با سرمایه کم هم گامهای بلندی در مسیر رشد ...

. روند تحولات اقتصاد کلان و چالش های پیش روی روند تحولات نرخ رشد تولید ناخالص داخلی ایران در چهار دهه گذشته (1380-1340) نشاندهنده حرکت کند این متغیر است. متوسط رشد 6/10 درصدی سال‌ها‌ی دهه 1340 به ترتیب به رشد‌ها‌یی معادل 7/2، 2/4 و 8/3 درصد در دهه‌ها‌‌ی 1350، 1360 و 1370 کاهش یافته است تحقق نیافتن رشد اقتصادی بالا در سه دهه گذشته، ریشه در دو پدیده‌ای دارد که از دهه 1350 اقتصاد ...

تورم در اقتصاد به افزایش سطح عمومی قیمت‌ها در مقایسه با مقداری پایه‌ای از قدرت خرید گفته می‌شود. تورم از دیدگاه تقاضا به استناد ارقام مندرج در جداول کتاب خلاصه تحولات اقتصادی کشور – بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران متوسط رشد نقدینگی در طی اجرای برنامه سوم توسعه(82-1379) معادل 6/28 درصد بوده است که بالاتر از متوسط نرخ رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) معادل 6/5 درصد بود و همین امر باعث ...

چکیده در این مقاله ابتدا به بیان مبانی بازار بورس پرداخته و سپس تلاش شده است که اهمیت ابزارهای مالی بورس در ایران بویژه نقش آنها در گسترش بازارهای پول و سرمایه، مورد بررسی قرار گیرد. در پایان پیشنهادهای اساسی ارائه شده است. مقدمه بورس اوراق بهادار، بازار متشکل و خودانتظام است که اوراق بهادار در آن توسط کارگزاران و یا معامله گران طبق مقررات قانون بازار اوراق بهادار، مورد داد و ...

از سالیان بسیار دور, با افزایش سطح دانش و فهم بشر, کیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگی-اجتماعی اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتی, موج پیشرفت‌های شتابان کشورهای غربی آغاز گردید. تنها کشور آسیایی که تا حدی با جریان رشد قرن‌های نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی غرب همراه گردید کشور ژاپن بود. بعد از رنسانس که انقلابی فکری در اروپا رخ ...

)نقش سرمایه در رشد اقتصادی: به زعم اکثر علمای توسعه نقش سرمایه در فرآیند رشد اقتصادی اساسی و اصلی می باشد به علت اینکه با افزایش جمعیت و افزایش نیروی کار نیاز به سرمایه و سرمایه گذاری اجتناب ناپذیر می باشد و به نظر عده ای دیگر از نظریه پردازان نقش سرمایه در تولید به نیست که آنرا مهمترین عامل رشد اقتصادی معرفی نمود زیرا کشور‌هایی با سرمایه کم هم گامهای بلندی در مسیر رشد اقتصادی ...

بودجه سالانه مهم ترین سند اقتصادی کشورها به شمار می رود. حتی در کشور هایی که سند های استراتژیک چندساله تدوین می شود، آنچه در عالم واقع و به صورت ملموس بر زندگی اقتصادی مردم تاثیر مشخص می گذارد، بودجه های سالانه است. معنای ساده بودجه همان چیزی است که مردم به آن دخل و خرج می گویند. از این نظر بودجه خوب، بودجه ای است که بین دخل و خرج آن توازن باشد. دولت ها معمولا بودجه ها را به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول