عثمان
عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه در شمار مسلمانانی است که در همان سالهای نخست به دعوت ابوبکر، مسلمان شد. وی از بنیامیه و یکی از اشراف و ثروتمندان مکه بود و اسلام وی در میان خاندانی که قریب به اتفاقشان مخالف اسلام بودند، عجیب مینمود. او در شمار مهاجران به حبشه بود، اما به زودی به مکه بازگشت و به مدینه مهاجرت کرد. وی در مدینه به ترتیب با دو دختر رسول خدا ام کلثوم و رقیه که هر دو به زودی درگذشتند، ازدواج کرد و لذا به ذوالنورین مشهور شد. عثمان به دلیل بیماری همسرش در جنگ بدر حاضر نشد. در جنگ احد نیز به اتفاق جمیع مورخان در شمار فراریان بود. بعدها در تاریخ نیز جز در قضیه حدیبیه یادی از وی وجود ندارد. در زمان ابوبکر از افراد نزدیک به وی بوده و کاتب وی به شمار میآمد. در دوره عمر نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود و در آن شرائط نماینده بنی امیه به شمار میآمد. احتمالاً عمر دریافته بود یا عملاً به آن تمایل داشت که عثمان به دلیل نفوذ و محبوبیت در قریش، زمینه بیشتری برای خلافت پس از او دارد. لذا با تعیین او در شورای شش نفره راه خلافت او را هموار نمود، عثمان در آخرین روز ذی حجه سال 23 به عنوان خلیفه بر منبر رسول خدا جای گرفت، خلافتی که اّن را باید آغاز خلافت امویان دانست. عثمان از همان ابتدا قدرتمندانه به اداره امور پرداخت. او به گمان خود زیرکانه عمل کرد، زیرا در شش سال نخست خلافت بسیار آرام عمل کرد، و کوشید تا موقعیت خود را مستحکم کند. پس از آن در نیمه دوم خلافت بود که سیاستهای اصلی خویش را آشکار کرد و به تدریج دگرگونی در ساختار سیاسی مناطق مختلف پرداخت. او اساساً در اندیشه سپردن خلافت به بنیامیه بود و این کارها را مقدمهای برای اموی کردن تمام امور سیاسی انجام می داد. وی در اقدامات خود در آغاز از حمایت قریش برخوردار بود و میکوشید تا سهم همه آنان را حفظ کند. اما در شش سال دوم خلافت، کار وی قدرت بخشیدن به طایفه خاص اموی شد این امر خشم برخی از قریش را نیز برانگیخت. حاکم کردن افراد خاندان اموی بر شهرها، خشم بسیاری را برانگیخت و مردم را به مرور به شورش بر ضد وی وا داشت. در زمان او بسیاری از سرزمینها فتح شد. مانند قفقاز، خراسان، کرمان، قبرس و قسمتهایی از شمال آفریقا. بدین ترتیب ثروتها و غنائم بی شماری به مرکز خلافت سرازیر شد که تقسیم آنها حساسیت ویژهای می طلبید. گر چه عثمان به این امر توجه نکرد و تقسیم ناعادلانه غنائم یکی از عواملی گشت که در بروز شورش علیه او نقش مؤثری داشت. به طور کلی علل شورش ضد عثمان را میتوان بدین ترتیب تقسیم بندی کرد:
1. بدعت های دینی توسط عثمان. 2. واگذاری فرمانداری شهرها به افرادی از خاندان بنی امیه. 3. بذل و بخششهای بی حساب او به افراد خاندان اموی. 4. آزار بعضی از اصحاب بزرگ رسول خدا مانند ابوذر و عمار یاسر. بدین ترتیب مردم از او ناراضی شدند و بسیاری از بزرگان صحابه، مخالفت علنی را با او آغاز کردند. کسانی چون طلحه، زبیر، عایشه، عمار یاسر، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن مسعود، ابو ایوب انصاری، جابر بن عبدالله انصاری و ابوذر و.... البته همه اینان به قتل او اعتقاد نداشتند یا آنرا به مصلحت نمی دیدند، اما به هر روی شدیدترین انتقادات را به اعمال و رفتار سیاسی و دینی او داشتند. در این شرائط امام علی نه به همراه عثمان بود و نه بر ضد او اقدام میکرد. به مرور اعتراضات علیه عثمان بالا میگرفت و عثمان مجبور بود برای آرام کردن آنها از زور استفاده کند که خود این امر منجر به نزاع و درگیری بیشتر می شد. تا وقتی که عدهای از مردم مصر و کوفه به عنوان اعتراض نزد عثمان آمدند. پس از مدتی گروه بیشتری از مصریان که شمار آنها را بین چهارصد تا هفتصد نفر گفتهاند به مدینه آمدند و درخواستهای خود را مطرح کردند. عثمان تعهد کرد که به درخواستهای آنان توجه کند. مصریان به شهر خود بازگشتند اما توطئهای شد مبنی بر اینکه آنها کشته شوند. این عده از جریان آگاهی یافتند و خشمگین به مدینه بازگشتند. خبر به کوفیان نیز رسید. از آنجا دویست نفر و از بصره صد نفر به مدینه آمدند و عثمان را در محاصره گرفتند و ابتدا از او خواستند تا از حکومت کناره گیری کند اما عثمان زیر بار این وضع نمی رفت. تلاشهای امام علی که میانجی صلح بود نیز ره به جایی نبرد. عثمان چهل و نه روز در محاصره بود. در این مدت از شهرهای مختلف استمداد کرد. اما کسی به کمکش نرفت، تا سرانجام توسط انقلابیون به قتل رسید.
علل قتل عثمان
عبد الرحمن بن عوف با اینکه در موقع بیعت با عثمان شرط کرده بود که بسنت رسول خدا صلى الله علیه و آله و روش شیخین رفتار کند ولى عثمان پس از آنکه در مسند خلافت نشست بر خلاف سنت پیغمبر و روش شیخین رفتار نمود. (1)
عثمان بنى امیه را که در رأس آنها ابوسفیان قرار گرفته بود از جهت مال و مقام خرسند نمود و ابوسفیان در مجلسى که عثمان از بزرگان بنى امیه تشکیل داده بود اظهار نمود که این گوى خلافت را مانند توپ بازى بهمدیگر رد کنید تا دست دیگرى نیفتد و این خلافت همان زمامدارى و حکومت بشرى است و من هرگز به بهشت و دوزخ ایمان ندارم (2) .
عثمان دارائى بیت المال را میان خویشاوندان خود بمصرف رسانید و حکام و فرمانداران را بدون توجه بصلاحیت آنان از خاندان خویش تعیین و انتخاب نمود.مردم شهرستانها از دست حکام عثمان بستوه آمده و چندین بار شکایت آنها را باصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله و حتى بخود عثمان نمودند ولى این شکایتها تأثیرى در وضع حال و روش او نکرد و در ترک اعمال خود سرانه و خلاف شرع وى مؤثر واقع نشد لذا مسلمین در صدد جلوگیرى از کارهاى ناشایست او شدند و بعمال و حکام وى تمکین ننمودند.
اعمال خلاف عثمان و بذل و بخششهاى وى بقوم و خویشانش که همه از مال مردم صورت میگرفت اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله را سخت خشمگین نمود لذا گرد هم جمع شده و بمشورت پرداختند و بالاخره تصمیم گرفتند که ابتداء تمام کارهاى ناشایسته عثمان و فرماندارانش را بنویسند و او را از عواقب اینگونه کردارهاى ناپسند باز دارند و اگر نامه مؤثر واقع نشد او را عزل نمایند.
چون نامه را نوشتند بدست عمار یاسر که از صحابه رسول اکرم صلى الله علیه و آله و مورد توجه آنحضرت بود دادند تا نزد عثمان ببرد عمار نامه را برد و بدست عثمان داد،چون عثمان از مضمون نامه با خبر شد با بى اعتنائى نامه را بدور انداخت و غلامان خود را دستور داد که عمار را مضروب سازند غلامان عثمان عمار را مضروب کردند خود عثمان نیز چند لگد بر شکم او زد که عمار بیهوش افتاد و بعدا نیز بمرض فتق دچار گردید!
آوازه این عمل بزودى در شهرهاى اسلام انعکاس یافت و آتش خشم مسلمین را نسبت بعثمان شعله ور نمود،در اینموقع ابوذر غفارى که بدستور عثمان از مدینه بشام تبعید شده بود علنا در مجالس مسلمین اعمال قبیح و ناشایست عثمان و طرفدارانش را بمردم گوشزد میکرد و آنها را از روش عثمان که بر خلاف رضاى خدا و سنت پیغمبر (و حتى بر خلاف روش شیخین) بود آگاه مینمود.
و علت تبعید شدن ابوذر بشام این بود که عثمان اموال زیادى به بنى امیه میداد چنانکه بمروان بن حکم و زید بن ثابت زیاده از صد هزار دینار از بیت المال مسلمین بخشش نمود ابوذر وقتى این مطلب را شنید بآواز بلند این آیه را تلاوت نمود:و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهمبعذاب الیم.