بافندگی
هنر بسیار پیشرفته بافندگی ساسانی و بازرگانی آن هر چند پس از بر افتادن پادشاهی ساسانیان گرفتار رکود شد، اما دیری نپایید که این هنر رونق دوباره خود را بازیافت. گزارشهای نوشته شده در سدههای نخستین اسلامی از گستردگی کارگاههای بافندگی حکایت میکنند و نام بافتههای ایران را از سغد تا شوش واز شمال قفقاز تا سواحل خلیج فارس در خود دارند.
نمونههای موجود از بافتههای نخستین سدههای هجری در بافت و نقش چنان با بافتههای ساسانی همسانی دارند که تا پیش از بررسیهای آزمایشگاهی اخیر آنها را ساسانی میپنداشتند. شهرهای شوش و شوشتر در غرب، ری و کاشان و یزد درمرکز، فسا و کازرون و بیشاپور در جنوب، بخارا و مرو و سمرقند در شرق کارگاههای پر تولید داشتند. این تولیدات گاهی به صورت بخشی از خراج سالیانه به دربار خلفاو امیران محلی فرستاده میشد. در خزانه مستنصر (سده 5ق/11م)خلیفه فاطمی مصر 20 هزار طاقه بافته ابریشمی «خسروانی » دست نخورده موجود بود که از دست بافتههای ایرانی بوده است . به کوتاهی تاریخ نگاران و جغرافیانویسان سدههای نخستین «کسوت کعبه» یا پرده خانه خدا در کارگاههای ایران بافته میشد. شمار کارگاههای بافت «طراز» که پارچه ویژه پادشاهان و امیران بود و در حاشیه آن نام خلیفه یا امیر و تاریخ بافت ، و در مواردی محل بافت ، و گاهی نام بافنده آن، بافته یا دوخته میشد و در سراسر جهان کهن شهرت داشت، در ایران بیش از هر سرزمین دیگر اسلامی بود. قدیمترین نمونه از این دست پارچهها، پاره بافتههای است که برای مروان دوم واپسین خلیفه اموی (حک 127-132ق/754-750م) به شیوه بافتههای ساسانی بافته شده است و اکنون درموزه منسوجات واشنگتن نگاهداری میشود. پاره «طراز» دیگری که در 266ق/879 م در نیشابور بافته شده، در موزه متروپولیتن موجود است. زیباترین بافتههای این دوره پارچههایی ابریشمی هستند که در منطقه خراسان بزرگ و نواحی شمال ایران و آذربایجان و... تولید میشد. در این میان، خوزستان با کارگاههای مشهور خود در شهرهای شوش، شوشتر و اهواز که شمار آنها از 300 کارگاه میگذشت، شهرتی بسزا داشت. صدور انواع بافتههای ایرانی شامل بافتههای گوناگون ابریشمی، کتانی، پنبهای و پشمی به نقاط دور جهان حتی به مصر و چین که خود تولیدکنندههای مشهور و معتبر بودند، در سدههای نخستین هجری رونق داشت .
پیدا شدن قطعههای متعدد پارچههای ابریشمی ایرانی دوره یاد شده در صندوقهای کلیساهای اروپایی که از دو راه بازرگانی یا هدایای پادشاهان به اروپا راه یافته، نشان روشنی از رونق بازرگانی بافتههای ابریشمی است که یادگار بر جا مانده عصر ساسانی به شمار میآید. شیوه بافت این پارچهها- چه از دیدگاه طرح و نقش و چه از نظر بافت- تداوم روشهای ساسانی را نشان میدهد. از نمونههای مشهور این دست بافتهها باید از قطعه پارچه به دست آمده از کلیسای وردن یا نقش شیرهای متقابل درون دایره که به ناحیه سغد نسبت داده شده، و متعلق به موزه ویکتوریا و آلبرت است، نام برد. نمونه دیگر بخشی از کفن قدیس یوستینوس به دست آمده از کلیسای «سن ژوس» است با طرحی شامل فیلهای متقابل و شترهای پی در پی و کتیبهای به خط کوفی خراسانی با نام «ابو منصور بختکین» که در نیمه سده4 ق در خراسان بافته شده، و اکنون در اختیار مزوه لوور است. افزون بر این، میتوان از بافتههای کاوشهای باستان شناسی در مکانهای باستانی کناره جاده ابریشم به ویژه در غارهای «هزار بودا» در «تون هوانگ» و نیز بافتههای کاوشهای تجارتی گورستان کهن شهر ری در 1300ش/1921م یاد کرد که قطعه پارچههای ابریشمی کتیبه و نقشدار بسیاری به دست داد که فاصله سدههای 406ق/ 10-12م بافته شدهاند.
در دوران حکومت عضدالدوله دیلمی سازمان طراز بافی از تصاحب خلفای عباسی خارج شد و در اختیار این پادشاه قدرتمند – که خود را شاهنشاه میخواند- درآمد. ری و فارس که از دیرگاه مراکز مهم تهیه و فروش پارچه بودند، کار تولید را افزایش دادند؛ به ویژه ری عصر دیلمی در کار بازرگانی پارچه سخت فعال شد. در طرح پارچهها نقش مایههای کهن ساسانی مانند طاووسها ، بزهای کوهی، عقابها و صحنههای شکار و جز آن تکرار شد.
سنتهای کهن در بافندگی پس از دیلمیان در دوران سلجوقیان نیز تداوم یافت. قطعههایی از بافتههای این دوره در موزههای هنری کلیولند، برن، منسوجات واشنگتن، لوس آنجلس و دیگر موزههای مشهور جهان نگاهداری میشود. از بافتههای سدههای 7و 8 ق/13و 14م که همزمان با هجوم مغول و دوره ایلخانان است ، نمونههای بسیار اندکی بر جا مانده است . حماسه ویرانگر مغولان و روابط گسترده چین و ایران، و نیز تمایل حکمرانان این دوره به هنر و کالای چینی در کار بافندگی ایران تأثیر گذاشت. از جمله معدود آثاری که از سده 8 ق /14م بر جا مانده، مجموعهای از قطعه پارچههای ابریشمی است که جزء کفن رودلف چهارم دوک اتریش بوده، و روی برخی از آنها تصویر پرندگان بزرگی بافته شده و دارای کتیبههایی به قلم نسخ به نام سلطان ابو سعید ایلخانی است.
در دهههای پایانی سده 8 ق با حمله تیمور و تسلط خاندان او بر ایران ، خراسان بزرگ به مهمترین مرکز هنری ایران تبدیل شد. در این دوره با رونق و تکامل هنر نگارگری و گرد آمدن شمار زیادی از هنرمندان سرزمینهای فتح شده توسط تیمور در سمرقند و هرات، از جمله بافندگان چینی و شامی بافتههایی با طرحهای جدید و رنگهای بهتر پدید آمد. همین امر مقدمه پیشرفت فوق العاده این هنر در دوران صفوی شد. رواج پارچههای زربفت و مخملهای عالی از ویژگیهای این دوره است.
حمایت بی دریغ پادشان صفوی و ایجاد کارگاههای بافندگی شاهی در پایتختهای صفوی و پدید آوردن مراکز بافندگی تازه و توسعه بازرگانی ، به ویژه در زمینه بافتههای گوناگون- که ابریشمینههای زربفت مهمترین و بیشترین آنها را تشکیل میدادند- هنر بافندگی را در عصر صفویه به اوجی رسانید که در دوره اسلامی نه پیشتر از آن پدید آمده بود و نه هرگز پس از آن پدید آمد. بافتههای عصر شاه عباس بزرگ زیباترین نمونههای این دوره به شمار میآیند. طراحان بزرگی چون غیاث نقشبند ، مغیث ، شفیع ، معزالدین بن غیاث ، عبدالله و... به استادی یک نگارگر طرحهای پیچیده و نقشهای انسان و حیوان و گل و گیاه و باغ و کوه و دشت را بر پارچه نقش میزدند. اصفهان ، پایتخت شاه عباس- افزون بر شهرهای کاشان و هرات ، رشت و تبریز- با کارگاههای متعدد شاهی و عادی به صورت پر تولیدترین شهر و مرکز بازرگانی بافته های ایرانی دارد.
با وجود گوناگونی بافتههای عصر صفوی زیبایی و ظرافت زربفتها و مخملهای این عصر دیگر بافتهها را تحت الشعاع قرار داده است. گاهی طرح اینگونه پارچهها نقش شکارگاه و داستانهای ادبی مشهور ایران است. امروزه کمتر موزه یا مجموعه مهمی در سراسر جهان میتوان یافت که نمونههایی از بافتههای این دوره را در میان بافتههای خود نداشته باشد. موزههای متروپولیتن، هنرهای زیبای بستن ، منسوجات واشنگتن، ویکتوریا و آلبرت ، موزه سلطنتی انتاریو، لیون، ملی تهران و بسیاری دیگر از موزهها و مجموعههای مشهور جهان نمونههای بافتههای این عصر را در خود نگاهداری میکنند.
بر افتادن دولت صفویان در 135ق/1723م و سقوط اصفهان تولید ابریشم و بافندگی را در ایران رو به نزول برد . تولید ابریشم مازنداران در سده 13ق/19م تا مرز نابودی کشیده شد. با اینهمه ، شهرهای یزد، کاشان، اصفهان و کرمان به کوششهای خود برای تولید بافتههای ابریشمی، نخی و پشمی ادامه میدادند. هر چند شمار کارگاههای شهری چون کاشان از 8 هزار در سده 11ق به 800 در نیمه سده 13ق رسید و شالهای ترمهی کشمیری جای شال کرمانی را پر کرد و انبوه بافتههای نخی اروپایی توان رقابت را از کارگاههای کوچک دستی ایرانی گرفت. با اینهمه ، کارگاههای زری بافی یزد و کاشان و شال بافی کرمان و قلمکاری اصفهان تا نیمه دوم سده 14 ق دوام آوردند و بار دیگر استادکاران این شهرها برای احیای هنر خود قد برافراشتند(1).
قالی بافی
از پیشینه بافت قالی گره و پرزدار ایران در فصل هنر عصر هخامنشی یاد شد. بدیهی است که پیدایش و رواج قالی ، سدهها پیش از آن آغاز شده بوده است. این امر را یافتههای باستان شناسی از جمله ابزارهای فلزی بر این در کاوشهای «شهر سوخته» سیستان در1340ش/1961م دو پاره فرش گره و پرزدار کشف شد که به هزاره 2ق م تعلق داشت.
گزارشهای مورخان یونانی و رومی از صدور قالی و قالیچههای بافت ایران در دوره حکومت دراز مدت اشکانی به دیگر کشورها، به ویژه روم و چین خبر میدهد. در عصر ساسانیان این هنر گستردگی بسیار یافت. افزون بر گزارشهای تاریخی درباره فرش ابریشمین گوهرنشان مشهور «بهارستان » یا « بهار کسری» که در گشایش تیسفون به دست اعراب پاره پاره شد و فرشهای بزرگ و کوچک روزگار ساسانیان موجود در خزانههای خلفای عباسی و اموی، کاوشهای باستان شناسی در ایران و مصر نمونههایی از قالیهای این دوره به دست داده است. از بافتههای چند سده نخست هجری آثار بسیار کمی باقی مانده است، همانند قالی کشف شده در فسطاط که به احتمال زیاد در شمال شرقی ایران بافته شده است و آزمایش کربن 14 تعلق آن را به سده 2 یا 3 ق/8یا 9 م ثابت میکند و نقش شیر روی آن با دست بافتههای همزمان آن در پارچههای بافت شرق ایران همسانی دارد.
افزون بر نمونههای متعددی که در موزهها و مجموعههای خصوصی جهان از قطعه فرشهای قرون نخستین میشناسیم، گزارشهایی بسیاری در متون فارسی و عربی از قرنهای یاد شده از گونههای مختلف فرش در دست است. پاره فرشهای به دست آمده در نواحی شرقی ایران از جمله شماری پاره فرش که از معابد تبت به آمریکا و اروپا برده شده است، فاصله زمانی پاره فرش فسطاطا را- که هم اکنون در موزه هنرهای زیبای سان فرانسیسکو نگاهداری میشود- پر میکند. پاره فرشهای تبت را بین سدههای 5 تا 8ق/11تا 14م تاریخ گذاری کردهاند. محل بافت شماری از آنها را آذربایجان غربی و برخی راآسیای صغیر میدانند. که در دورههای یاد شده از دیدگاه جغرافیای سیاسی و مکتبهای هنری پیرو سیکهای جاری ایران عصر سلجوقیان تا ایلخانان و جانشینان آنان بوده است.
عصر صفویه دوران شکوفایی هنر قالی بافی ایران به شمار میآید. دگرگونی مهم در این دوره تکامل چشمگیر طراحی در قالیهای ایرانی است. تبدیل طرحهای شکسته هندسی به طرحهای تکامل یافته اسلیمی، گل وگیاه ، درخت، پرندگان، انسان ، جانوران و جز آن نیز تحولی مهم به شمار میآید.
راه یافتن قالیهای ایرانی به ویژه قالیهای بافته شده در کارگاههای سلطنتی به دربارهای اروپایی نیز سبب شهرت جهانی قالی ایرانی شد. از فرشهای ایرانی این عصر چند صد قطعه قالی و قالیچه در قطعههای کوچک و بزرگ در سراسر جهان در موزهها و مجموعههای خصوصی اماکن مقدس خارج از ایران موجود است. مشهورترین و زیباترین آنها قالی مشهور به « قالی اردبیل» است که گفته میشود به بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی تعلق داشته ، و در 946ق/1539م به دست مقصود کاشانی در اندازه 534×1150 سانتی متر(مساحت 41/61م2) با 32 میلیون گره در تبریز بافته شده است. این قالی هم اکنون در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن نگاهداری میشود. قالی دیگری از همین دوره در موزه پلدی پتسولی میلان در ایتالیا نگاهداری میشود که به سبب طرح بسیار زیبای شکارگاهی که برآن نقش بسته، به «قالی شکارگاه» مشهور شده است. اندازه این قالی حدود24م2 است و در سال 929یا 949 ق/1523یا 1542 م به دست غیاث الدین جامی بافته شده است.
در این دوره شهرهای هرات. تبریز، همدان و قزوین و کاشان مراکز مهم قالی بافی ایران بودند . در این شهرها و همچنین در همدان و در گزین خراسان قالیهای زربفت ابریشمین که اندازههای آنها قبلا به خواسته شاه طهماسب به وسیله سلطان سلیمان تعیین شده بود، برای مسجد جامع استانبول بافته شد. قالیهای کاشان به دربارهای پترکبیر، امپراطور اتریش و پادشاه لهستان راه یافت. فرشهای اخیر که به سفارش زیگموند سوم بافته، و به ورشو فرستاده شد، بعدها به خطا «لهستانی » نام گرفتند.
پس از انتقال پایتخت صفویان به اصفهان این شهر در شمار مراکز بافندگی فرش درآمد. افزون بر آن در مشهد و استرآباد و شیروان و قره باغ نیز بافت قالیهای پشمی و ابریشمی و زربفت رونق بیشتری یافت. شماری از قالیهای همین دوره است که با کتیبه «کلب آستان علی عباس» هنوز درمخازن نجف اشرف برجاست و بزرگترین آنها با اندازه 5/9× 14متر (مساحت 133م2) یکی از سالمترین نمونههای فرشهای ابریشمین و زربفت عصر شاه عباس بزرگ به شمار میآید.