پازیریک ، دره کوچکی در شمال کوهستان آلتایی ، در جنوب سیبری مرکزی ، در 79 کیلومتری مرز مغولستان که در 1328 ش / 1949، سرگی رودنکو ، باستان شناس معروف روس ، کهنترین نمونه فرشِ گره بافت و پرزدار را از درون گوری یخ زده در آنجا کشف کرد. وی پس از بررسی ساختاری و ملاحظه دقیق چگونگی نگاره ها و سنجیدن آنها با دیگر آثار بازیافته آن دوران ، شباهت بسیاری بین نقشمایه های این فرش با نقش برجسته های تخت جمشید دریافت (اوپی ، ص 26، 28). رودنکو و گریازنف کاوش گوری قدیمی را که در ارتفاع 600 ، 1 متری پازیریک سیبری قرار داشت آغاز کردند. وقتی از کاوشهایی که در نخستین گور یخ زده انجام شد چیزهای مختلفی چون فرش و لباس بیرون آمد که همه قدمتی بیش از 500 ، 2 سال داشتند، نام پازیریک که تا آن زمان ناشناخته بود، شهره آفاق شد. نتایج آزمایش با کربن رادیواکتیو بر روی این اشیا نشان می دهد که این گورها به قرنهای پنجم و چهارم پیش از میلاد تعلق دارند (زاویتوخینا ، ص 31).
در میان گنجینه های کشف شده ، بویژه فرشی پشمی با گره های محکم و رنگهای زنده شهرت دارد. این فرش تقریباً چهارگوش ، حدود دومتر مربع وسعت دارد و تصویر سوارکاران ، آهوان در حال چرا، جانوران افسانه ای با سرعقاب و بدن شیر برآن نقش بسته و حاشیه ای گلدار آن را زینت بخشیده است . این قدیمترین فرش دنیاست که گواه مهارت خیره کننده بافندگان فرش ایرانی است (همان ، ص 33). رودنکو (ص 304) در اثبات ایرانی بودن این فرش در کتاب خود به نام > مقابر یخزده سیبری : سوارکاران عصرآهن مدفون در پازیریک < می نویسد: در طرح پازیریک صفهای منظم مردان و چارپایان که همگی به فاصله ای معین از پی یکدیگر می آیند، بروشنی یادآور رسمهای تزیینی هخامنشی و آشوری است . همچنین شیوه گره زدن دم اسبها و کاکل آنها به رسم ایرانیان است . هم در پیکرکنده های تخت جمشید و هم در فرش پازیریک ستوربانان در سمت چپ اسب گام برمی دارند و دست راست خود را برپشت گردن اسب نهاده اند. آنچه آشکار و غیرقابل انکار است تصویر گروهی است شبیه نقش برجسته های تخت جمشید در صفهای منظم که همگی به یک فاصله معین از پی یکدیگر می آیند. نقش گوزن فرش پازیریک از دیگر موارد مهم است . رودنکو یادآور شده است که این گوزنها از تیره گوزن زرد خالدار شاخ پهن و ایرانی است (همان ، ص 302304). بعدها هم پروفسور رومن گیرشمن ، ایران شناس فرانسوی ، به هنگام معرفی چندین ظرف سیمین و نیز تصویر چند سنگ کنده بر طاق بستان به مانندگی گوزن مشهور به «گوزن بین النهرینی » و گوزن پهن شاخ ایرانی که بدن خالدارش با همان شاخهای پهناور پوشیده است ، توجه کرد. وی همچنین به نفوذ هنر هخامنشی بر روی اشیای متعلق به قرون چهارم و سوم پیش از میلاد در قبرهای یخ زده رؤسای قبیله صحراگردان در پازیریک اشاره کرده است و می نویسد: در قسمت مرکزی این فرش یک ردیف ستاره های چهارپر نقش شده که روی اشیای مکشوف در لرستان نیز دیده می شود. نقش حاشیه این فرش ، کاملاً بنابر سنّتهای هخامنشی است و دو ردیف گوزنها و سواره ها را نشان می دهد. در این فرش حتی خصوصیاتی از جل نمد منگوله دار یونانی و ایرانی نیز دیده می شود (ج 1، ص 360).
در طراحی فرش ، نقشمایه ها و نگاره ها بسیار سنجیده با قرینه سازی کامل در چارچوب نقشه ای متوازن و یکدست با رعایت کلیه اندازه ها به چشم می خورد. این شکلها در نقشه فرش پازیریک بروشنی قابل تشخیص است : در حاشیه اول ، تکرار جانور افسانه ای بالدار؛ در حاشیه دوم ، 14 سوارکار، 14 ستوربان ، 28 اسب ؛ در حاشیه سوم ، تکرار گل چهاربرگی ؛ در حاشیه چهارم ، تکرار 24 گوزن خالدار شاخ پهن ؛ در حاشیه پنجم ، تکرار جانور افسانه ای (شبیه حاشیه اول )؛ و در وسط فرش ، 24 چهارگوش که درون هریک نگاره هشت پر دیده می شود (پرهام ، 1375ش الف ، ص 62). این فرش ، مربع و اندازه های آن 89ر1 در 98ر1 متر است و کلاً از پشم بافته
و تار آن اندکی کشیده شده و پودهای آن به طور شُل در شماره سه یا چهار بین هردو ردیف گره ، پیچیده شده است . ریز فرش برابر 600 ، 3 گره در هر دسیمتر مربع و نسبتاً منظم و با قاعده است . فرش دارای لبه ها و کناره های کوچک 1 در 5ر1 سانتیمتری ، و در امتداد هر دو حاشیه دارای پرز فشرده و با ضخامت چند میلیمتر است . رنگ فرش تغییر یافته و رنگ اصلی به سایه های صورتی و سبز کم رنگ تبدیل شده است ، ولی در اصل ، می بایست رنگ بسیار روشنی داشته باشد. تزیین فرش پیچیده و حاکی از بالابودن سطح بافندگی فرش است (صباحی ، ص 7273).
داستان فرش پازیریک با گذشت نزدیک به نیم قرن از کشف آن ، دستخوش نظریات گوناگون قرار گرفت که بیشتر با جریانهای سیاسی و فرهنگی ضدایرانی همراه بود. اولین بار نویسنده ترک ، نجات دیاربکرلی ، در 1357 ش / 1978 فرش پازیریک را کار بیابانگردان ترک نژاد آسیای مرکزی دانست . بنیاد فورد در 1368 ش / 1989 با برنامه ای خاص ، بودجه ای را به پژوهش درباره فرش پازیریک اختصاص داد. کارن رابینسون ، از پژوهشگران طرح پازیریک ، در 1369ش / 1990 با نوشتن مقاله > «فرشهای پیش از اسلام » < در ایرانیکا پیشتاز گروه «کالبدشکافی » دوباره فرش پازیریک شد. دیوید استروناخ ایرانی بودن فرش را براساس طرح و نقشه آن به اثبات رساند، ولی معتقد بود که ساکنان آلتایی کوچرو آن را از روی قالیهای مشابه ایرانی بافته اند. جیمز اوپی هم با آنکه در طرح و نقش ایرانی فرش پازیریک تردید ندارد و «منشأ ترکی » را در این فرش مردود می شمرد، بافت آن را کار عشایر بیابانگرد منطقه آلتایی دانسته و در نوشته های خود حتی از قوم سکایی فراتر رفته و بر اساس پژوهش جان هاسکینز، یکی از پژوهشگران پازیریک ، قبیله همسایه دوردست آنان یعنی کوچندگان ماساگت را بافنده این فرش معمایی به شمار آورده است (اوپی ، ص 29؛ پرهام ، 1375ش ب ، ص 6061). سیروس پرهام ، پژوهنده فرش شناس ایرانی ، با مستندسازیهای هنری فرضیه مجعول بافت ایلیاتی و عشایری فرش مذکور را مردود شمرده است (1375ش الف ، ص 6266؛ همو، 1370ش ، ص 52 58).
فرش پازیریک هم اکنون در موزه ارمیتاژ روسیه نگهداری می شود. در ایران نیز در 1355ش دو نمونه از این فرش در شرکت سهامی فرش ایران بافته شد که موزه فرش ایران یکی از آنها را به معرض تماشا گذارده است .