چکیده : این مقاله حاصل تحقیقی با عنوان (( سیمای فرش بلوچ خراسان )) است .
به همین جهت با پی جویی نقوش بلوچی ، رنگبندی ، پتانسیلهای باالقوه و باالفعل و مواد اولیه مورد مصرف بلوچ نشینان خراسان و همچنین بررسی شیوه های مختلف بافت بر روی فرش های بلوچی مطالعه ونتیجه گیری مختصری شده است .
اما فرش ایران و فرهنگ بافت آن دارای خرده فرهنگ های بی شماری است که امروزه یا زوال یافته اند و یا رو به نابودی می باشند .
از جمله این فرهنگهای کوچک می توان به فرش های بلوچی اشاره کرد .
مناطق بلوچی باف خراسان شامل شهرستانهای سرخس ، تربت حیدریه ، تربت جام ، خواف ، تایباد ، قائنات و بخشهایی از شهرستانهای مشهد و بیرجند می باشد که با مراجعه به برخی از مهمترین مراکز تولید فرشهای بلوچی ، بررسی خود را به صورت میدانی در این شهرستان ها به انجام رسانیده ام .
علاوه بر مطالعه میدانی از منابع قابل دسترس اسنادی نیز بهره کافی را برده و در تحلیل های خود در موارد متعدد استفاده کرده ام .
با نگاهی به نمونه های ارائه شده در این تحقیق ، می توان به اهم طرح های بلوچی به صورت مختصر و کلیدی و همچنین اهم رنگبندی مورد استفاده در این فرشها می باشد .
فصل اول : 1-1 مقدمه : با مشاهده وضعیت جغرافیایی گرم و خشک ، بیابانهای سوزان بی آب و علف و گذری کوتاه بر سیر تحولات تاریخی و اجتماعی مردمان بلوچ نشین استان خراسان هیچ گاه انتظار پیدایش چنین فرشها و قالیچه های گرانبها و زیبایی را نمی توانستم داشته باشم که بدان دست یافتم .
سخن پیرامون هنر قالیبافی ، به مثابه توصیف ارزشهای دریا در کنار کرانه آن است که شاهد افقی آرام ، موج های غلطان و کف بر لب نشسته ، بر ساحل هاست .
قالی ایران امروز نقطه وصل تاریخ پرفراز و نشیب تمدن ایرانی با آرمان استقلال خواهی ، حفظ کرامت والای انسانی و عدم وابستگی به بیگانگان است .
طراحان ، نقاشان ، رنگرزان ، نخ تابان ، بافندگان گمنام ، تاجران و دهها صنف وابسته دیگر در فرایند تولید این اثر هنری نفیس ، نقش دارند .
تنوع و خلاقیت های هنر والای این هنر است که با باورهای قومی و دینی خود ممزوج گشته و تجزیه آن به منزله جدا سازی روح از بدن موجود زنده است ، شاید یکی از مولفه های زیبایی و حسن فرش در این آمیختگی نهفته باشد .
طرح و نقشه و رنگ فرش ، از مهمترین عوامل این خلاقیتهای هنری است .
در این راستا با هدف کلی ایجاد تنوع تولید و همچنین شناسایی ، ریشه یابی ، جمع آوری و طبقه بندی عناصر ، اجزا و نقش ها ، رنگها و نقش مایه های فرش بلوچ خراسان عنوان مقاله خود را سیمای فرش بلوچ خراسان (( کیمیای کویر)) منظور نموده ام .
با این شعر حضرت حافظ که کار تحقیقی خود را شروع کرده ام ، مقدمه این مقاله را به پایان می برم : آن که پر نقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد 1-2 بیان مسئله : با آغاز به کار تحقیقی برای وی سوالاتی بوجود آمد که با تلاش برای بدست آوردن پاسخ برای آنها سعی در اشنایی هر چه بیشتر و کسب اطلاعات مورد نظر بر آمدم ؛ از جمله سولات اولیه و مهمی که برای شروع به کار تحقیقی در رابطه با فرش بلوچ خراسان به ذهن می آید عبارتند از : 1.
اقوام بلوچ به چند دسته تقسیم می شوند و هر کدام در چه مناطقی از خراسان زندگی می کنند؟
2.
هر یک از اقوام مختلف بلوچ چه فرشهایی با ابعاد ، طرح ، رنگ و نقش مایه های مختلفی را تولید می کنند ؟
3.
به طور کلی فرشهای بلوچی از نظر طرح به چند دسته تقسیم می شوند ؟
4.
فرشهای بلوچ خراسان چه ویژگی هیی از لحاظ رنگ آمیزی و رنگرزی بسبت به سایر تولیدات منطقه دارا می باشد ؟
5.
مشخصات فنی بافت و تولید این فرشها چه می باشد ؟
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق : با گذشت سالیان دراز همراه با خشکسالی ، فقر ، مشکلات اجتماعی و … که در شرق ایران بخصوص حوزه زندگی اقوام بلوچ نشین خراسان بر این مردم مظلوم گذشت و این مردم همانگونه که بسیاری از مال و اموال خود را به دلایل متعدد از دست دادند ، متاسفانه از اصیل ترین و قدیمی ترین فرشهای بلوچ هم نمونه های بسیار کمی بر جای مانده در نتیجه به مرور زمان نتنها فرشهای بلوچی با رنگها ، طرحها و نقشمایه های مختلف به تعداد بسیار کمی از تعداد کثیر آنها بر جای مانده بلکه اطلاعات مربوط به آنها نیز رو به فراموشی می باشد ؛ بنابراین محقق بر خود لازم می بیند در جهت ماندگار نگه داشتن این هنر زیبای اقوام بلوچ ، قدم بر داشته تا حداقل اطلاعاتی که در مورد گذشته و حال فرش بلوچ این خطه باقی مانده است به نوعی حفظ گردد .
1-4 اهداف تحقیق : از مهمترین اهداف محقق همانا آشنایی و شناختن انواع و اقسام طرح و رنگ و نقوش فرش های بلوچ و علاقه شخصی خود محقق نسبت به فرش بلوچ اقوام مختلف خراسان می باشد ؛ همچنین به دلیل بها ندادن به این فرش و مطالعه و بررسی کمتر و در نتیجه فقر اطلاعاتی نسبت به فرش بلوچ ، لزوم کار تحقیقی در این رابطه را جایز دانسته و خواهان بالا بردن سطح اطلاعاتی خود و دیگر دانش پژوهان نسبت به فرش بلوچ خراسان می باشم .
1-5 فرضیه تحقیق : نوع دستبافته ، تکنیک بافت ، طرح و نقشه و نقشمایه های قالی سبک بلوچ خراسان با آداب و رسوم ، فرهنگ و عقاید و شیوه معیشت آنها ارتباط مستقیم دارد .
1-6 پیشینه تاریخی تحقیق : این موضوع تحقیقی را آقایان سیاوش آزادی در کتابی تحت عنوان belutsch tradition ، بلیک در کتابی با نام rugs of the wandering baluchi ، بوچر در کتاب خود baluchi woven treasures ، کونیسنی ( konieczny ) در کتابی تحت عنوان textiles of baluchistan به بررسی قالی و قالیچه های بلوچی پرداختند و همچنین سیسیل ادواردز در کتاب معروف خود قالی ایران در بخش کوتاهی به قالی و قالیچه های بلوچ شمال استان خراسان می پردازد.
فصل دوم : مواد و روشهای تحقیق 2-1 روش تحقیق و نوع تحقیق : در این پژوهش سعی بر این شده است که از هر دو روش تحقیقی استفاده گردد ، به عبارت دیگر از روش تحقیق میدانی و اسنادی استفاده گردیده است که تحقیق میدانی این پروژه شامل شهرستانهای خواف ، تربت حیدریه ، تربت شیخ جام و سرخس می شود که با بازدید از کارگاه های مختلف و صحبت با تولید کنندگان ، بافندگان ، رنگرزان و طراحان گوناگون که هر یک در روستا ها و شهر های مختلفی به سر می برند کار تحقیق میدانی به سرانجام رسیده است .
2-2 جامعه آماری : جامعه آماری تحقیق و پژوهش فرش بلوچ خراسان شامل شرکت تعاونی های دستباف شهرستانهای خواف ، تربت حیدریه ، سرخس و همچنین مجموع 8 کارگاه قالی بافی ، 4 کارگاه رنگرزی ،170 بافنده در شهرستانهای مذکور می باشد ؛ همچنین با کمک گرفتن از تعداد یک کارخانه ریسندگی پشم ، یک کارخانه ریسندگی ابریشم کجین ، یک کارگاه ریسندگی ابریشم دستی و یک کارخانه ریسندگی کرک به کار تحقیقی خود پایان داده ام .
2-3 روش نمونه گیری : روش نمونه گیری من به صورت کاملا تصادفی بوده ، به طوری که برای طرحها و نقشمایه ها ، به صورت تصادفی فرشهایی را انتخاب و آنها را مورد بررسی قرار داده ام ؛ و به همین صورت در دیگر بخشها از جمله رنگرزی به طور تصادفی واحد کارگاهی رنگرزی را انتخاب و در رابطه با رنگرزی فرش های بلوچی کار تحقیقی خود را ادامه داده ام .
2-4 ابزارهای جمع آوری اطلاعات : در این تحقیق که بخش اعظم آن را تحقیق میدانی شامل می شود از هر سه نوع ابزار جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز کمک گرفته شده است .
بدین ترتیب که با بافندگان ، تولید کنندگان ، رنگرزان و کارخانه داران مصاحبه به عمل آمده است و در حین سفر به شهرستانهای مختلف بلوچ نشین خراسان مشاهده لازم از مرحله قبل از تولید قالی و قالیچه بلوچ تا تولید و عرضه آن به بازار مصرف انجام گرفته است ؛ سپس با ارائه پرسشنامه هایی به ادارات دولتی از آنان اطلاعات لازم گرفته و در این تحقیق آورده شده است .
فصل سوم : یافته های تحقیق 1-3 ارائه یافته های قومی و قبیله ای تعریف عشایر در متون فارسی واژه های ایل ، عشیره ، طایفه ، قبیله ، اویماق و نیز اولوس به ویژه در حالت جمع – ایلات، عشایر ، طوایف ، قبایل ، اویماقات و اولوسات – غالبا مترادف با یکدیگر آمده اند .
در فرهنگ ها این واژه ها قوم ، تبار ، دودمان ، خانواده و گاهی جماعت و لشکریان معنی شده اند ، که البته به درک تفاوت های عملی آنها نمی کند .
علاوه بر واژه هایی که گذشت ، در کتابهای قدیمی جغرافی ، هنگام توصیف کردن استان فارس ، کلمه رموم جمع رم ( = رمه ) نیز به معنی ایل و طایفه و قبیله بکار رفته است ، چنانکه اصطخری در قرن چهارم هجری می نویسد : (( چند جایگاه است در پارس که آن را رم باز خوانند و مراد از آن قبیله است )) در مشترک یاقوت حموی ، متعلق به قرن هفتم ، می خوانیم : (( … رم در نزد کردان به معنی تیره است که به تازی حی گویند )) و می دانیم که تیره در فارسی از ایل ، و حی و بطن در عربی از قبیله ، کوچکترند .
گاهی به جای رموم ، زموم جمع زم نیز نوشته اند .
محمد قزوینی زموم الاکراد را تصحیف رموم الاکراد دانسته ، حال آنکه لسترنج با استناد به ابن خردادبه و دخویه ، زم را از کلمه زومه که گویا به کردی معنی قبیله می دهد ، شناخته است .
اما در درستی این تعبیر برخی از متاخران تردید کرده اند .
به هر حال ، در عرف عشایر کنونی ایران ، مگر در موارد بسیار استثنایی ، واژه های رم ( جز به صورت رمه ) و زم و اویماق و اولوس متروکند و تقسیمات بزرگ ایلی بیشتر با کلماتی چون طایفه و تیره مشخص می شوند .
فرش بلوچ خراسانچکیده : این مقاله حاصل تحقیقی با عنوان (( سیمای فرش بلوچ خراسان )) است .
2-3 روش نمونه گیری : روش نمونه گیری من به صورت کاملا تصادفی بوده ، به طوری که برای طرحها و نقشمایه ها ، به صورت تصادفی فرشهایی را انتخاب و آنها را مورد بررسی قرار داده ام ؛ و به همین صورت در دیگر بخشها از جمله رنگرزی به طور تصادفی واحد کارگاهی رنگرزی را انتخاب و در رابطه با رنگرزی فرشهای بلوچی کار تحقیقی خود را ادامه داده ام .
طوایف و عشایر بلوچ در باب اصل و منشاء قوم بلوچ و عده قبایل آنها مطالب گوناگون ثبت آنها شده است .
ما به نقل آنچه ظاهرا به صحت نزدیکتر می نماید می پردازیم و از بیان آنچه بر حدس و گمان متکی است خودداری می کنیم .
ظاهرا وصلت قبایل با یکدیگر و سکونت یک طایفه در جاهای دور از هم بتدریج موجب اختلاف در عده هر قبیله گردیده است و تقسیماتی فرعی بوجو آورده است .
فی المثل طایفه نارویی در بلوچستان ، سیستان ، افغانستان و شاید در پاکستان نیز زندگی می کند .
این تفرقه و تشتت ممکن است باعث تغییر نام ساکنان هر ناحیه شده باشد بخصوص که برخی زبان مادری خود را کنار گذاشته به زبان مردم محل تکلم می کنند .
آقای جعفری در مقاله هایی که در ده مجله سخن انتشار داده نوشته است جمعی از بلوچ ها در سواحل خلیج فارس سکنی دارند و برخی در خراسان زندگی می کنند .
در استان وسیع خراسان از اکثر عشایر مهم نمونه هایی وجود دارند که بعضی به امر پادشاهان بزرگ به این استان انتقال یافته اند مانند کرد های قوچان ، عرب های شهرستان بیرجند و غیره و برخی به میل و رغبت خود ساکن خراسان شدند .
در بعضی بخشهای بیرجند تعداد کمی بلوچ بر می برند که احتمالا از زابل به آن سرزمین آمده اند .
در تربت حیدریه و سرخس نیز جمعی بلوچ متوطن می باشند و قالیچه های بلوچی آنان شهرتی دارد .
وصلتهای که بین بعضی رؤسای عشایر انجام یافته از شدت دشمنی و ستیزه جوی قبایل نسبت به هم کاسته است ، اما اختلاف بین آنها ریشه کن نشده است .
از دیر باز نویسندگان و دوستداران قالیچه می پنداشتند قالیچه های عشایر بلوچ در ناحیه مرزی که در نقشه آسیا با نام بلوچستان مشخص گردیده ، یعنی ناحیه ای که قسمتی از آن در ایران و قسمت دیگر در پاکستان قرار دارد ، تهیه می شود .
لکن قالیچه های بلوچی در بلوچستان ایران و یا پاکستان بافته نمی شود ، بلکه توسط عشایر بلوچ شمال خراسان به ویژه در اطراف تربت حیدریه ، ترشیز ( کاشمر ) ، سرخس ، تربت شیخ جام و نیشابور تهیه می گردد .
معدودی نیز در نواحی جنوبی قدری دورتر یعنی در سیستان بافته می شود .
چنانچه نویسنده ای بخواهد شرحی واقعی و قابل درک از عشایر بلوچ خراسان تهیه نماید با اظهارات و گزارشهایی مبهم و متناقض مواجه خواهد گردید که کار او را دشوار و او را گیج و پریشان می سازد .
یکی از مراجع معتبر اظهار می نماید که عشایر بلوچ در قرن ششم بعد از میلاد از قفقاز وارد ایران شدند و جزو آخرین افراد ایرانی بودند که در این کشور مستقر گردیدند ، ولی معلوم نمی کند که به کجا آمدند و یا شرح نمی دهد که چرا وقتی به خطه آذربایجان که نسبتا منطقه حاصلخیزی است رسیدند آن جا را ترک کردند و به جانب شرق ایران رهسپار گردیدند .
امروز این عشایر به صورت جوامع پراکنده در قسمت کوچکی از منطقه وسیع و لم یزرع دنیا که سرخس ، یعنی منتهی الیه شمال شرقی ایران ، تا کراچی پایتخت پاکستان ادامه دارد سکنی گزیده اند .
پس از مورد توجه قرار دادن کلیه ناسازگاری هایی که معمولا با مهاجرت همراه است باز نتوانستیم این اظهارات را بپذیریم .
و در این مورد نظر پروفسور مینورسکس را ترجیح می دهم .
وی می گوید اشارتی که در ادوار گذشته به عشایر بلوچ شده است توسط نویسندگان مسلمان قرن دهم بعد از میلاد است و آنها معتقدند که این طوایف جزو عشایری بودند که در ایالت کرمان سکونت داشته اند .
پروفسور مینورسکی اضافه می کند که احتمال دارد هجوم سلاجقه آنها را به نواحی دورتر در جنوب و شرق ایران رانده باشد .
طبق نظر آقای سجادی اهل مشهد ، که خود درباره ایلات خراسان منبعی موثق به شمار می رود ، نادر شاه در قرن هجدهم عشایر بلوچ شمال خراسان را به آنجا آورد که امروز هسته مرکزی جمعیت این استان را تشکیل می دهند و از بلوچی های جدید که جزء مهاجران می باشند متمایز هستند .
مهجرت بعدی در حدود شصت سال قبل صورت گرفت .
این مهاجران اخیر ابتدا به سیستان رفتند و بعد بر اثر خشکسالی آن خطه به شمال خراسان نقل مکان کردند .
بلوچی های قدیم شامل 1500 خانوار و عشایر جدید شامل 600 خانوار هستند .
به این ترتیب کل جمعیت بلوچ خراسان در حدود 2100 خانوار و برابر با 12000 نفر است.
ایلات مختلف به یکی از این دو گروه تعلق دارند .
بلوچهای قدیم که مدت 200 سال در شمال خراسان زیسته اند ، تا حدود زیادی با جمعیت محلی پیوند زناشویی بسته و وصلت کرده و آیین شیعه را پذیرفته اند .
بلوچهای جدید نیز با عشایر محلی مثل تاجیک و عرب و براهویی مخلوط شده اند ، ولی اغلب انها سنی هستند .
عشایر این دو گروه سازمان ثابتی ندارند .
هر چند گاه یک بار یک شخصیت مقتدر در صحنه پدیدار می گردد و عده ای هواخواه گرد خود جمع می کند و از تابعیت قبیله خود سر باز می زند تا ایل جدیدی تشکیل دهد .
عشایر اصلی که به حرفه قالیبافی اشتغال دارند به گروه اول یا بلوچ های قدیم تعلق دارند .
افراد گروههای دوم یا بلوچ های جدید یا اساسا قالی نمی بافند و یا چنانچه به این کار مبادرت ورزند جنس قالیچه های آنان به طور کلی پست و نامرغوب است .
اغلب آنها گله داری می کنند ، ولی افراد جوان بی میل نیستند با راهزنی های گاه گاه به شغل خود تنوعی دهند .
در این مورد شکی نیست که هر دو گروه به کار قاچاق اشتغال دارند و اگر در افغانستان به فروش بنزین و در ایران به فروش قند و چای سرگرم شوند سود بیشتری عایدشان می شود تا این که مشاغل قانونی تری را دنبال نمایند .
عشایر اصلی خراسان که به حرفه بافندگی اشتغال دارند و تقریبا همه آنها نیز جزء گروه بلوچ های قدیم به شمار می روند از این قراراند : از صورت اسامی مذکور می توان استنباط کرد که اغلب قبایل و عشایری که به قالی بافی اشتغال دارند در اطراف تربت حیدریه مسکن گزیده اند .
تربت حیدریه ، که از لحاظ تجاری و کشاورزی مرکز مهمی به شمار می رود ، در دره حاصلخیزی که تقریبا با شهر مشهد صد میل فاصله دارد واقع گردیده است .
اغلب عشایر بلوچ این ناحیه قالیچه های خود را در بازار تربت که از لحاظ جمع آوری فرآورده های قالی و قالیچه یکی از مراکز مهم شمال خراسان است عرضه می کنند .
شهر مشهد و به میزان کمتری کاشمر و نیشابور و سرخس نیز از این لحاظ اهمیت دارند .
گرچه ناحیه سرخس یکی از مراکز ایلاتی نسبتا مهمی است ؛ علت آن گسترش تجارت پوست بره قره گل است .
در این ناحیه گوسفندان خاکستری و سیاه را برای این منظور پرورش می دهند و در نتیجه به اندازه کافی پشم سفید برای قالیبافی موجود نیست .
ایل ها و طایفه های عشایری بلوچ خراسان تیموری teymuri : ایل تیموری خراسان و افغانستان از بازماندگان اولاد امیر تیمور گورکانی و از قوم ترک هستند .
امیر تیمور در سمرقند ، به امارت نشست و در سال 783 ه .ق در سی و چهار سالگی به کشور گشایی پرداخت و به ایران حمله آورد .
ابتدا هرات و سپس طوس و کلات و اسفراین و بعد کاشمر را تسخیر کرد .
سپس به تدریج به مناطق دیگر ایران دست یافت .
تیموری های ایران و افغانستان که ابتدا بیست هزار خانوار بودند ، به پیروی از نام تیمور به تیموریان مشهور شدند .
طوایف ایل تیموری در خراسان طوایف ایل تیموری در خراسان عبارتند از : ( کلالی ، امیر کلالی ) یعقوب خانی ، بربر ، کریم دادی ، بهادری ده خانه ، شاهی خانه ، علی میرزایی ، سرنوزی ، فاضلی ، شیخی ، سالاری ، سلجوقی ، کلانتری ، زلفی ، وافری ، مادرویشی ، بروتی ، ده برادر ، قلعه گاهی ، سنگچولی ، علی خواجه ، میرزا دوستی ، روتی که هم اکنون در شهرستانهای مشهد ، تربت جام ، جنت آباد ، باخزر ، خواف ، سنگان خواف و تعدادی هم در تهران زندگی می کنند .
جمعیت تیموری در سنگان خواف پانصد نفر است و جمعیت دوارده هزار نفری خواف را طوایف تاجیک ، تیموری خلج تشکیل می دهند .
طوایف تیموری خواف عبارتند از : یعقوبی ، یحیایی ، رسوای ، یوسفی ، جلالی .
بلوچ balue : طوایف مختلف بلوچ در خراسان ، در زمن سلطنت نادر شاه افشار به خراسان انتقال یافته و در مشهد ، تربت جام ، باخزر ، سرخس ، تربت حیدریه ، درگز و غیره زندگی می کنند .
(( بلوچان سرخس ، در روستاهای قوش عظیم ، آصف آباد ، قوش سربوزی ، قاسم آیاد ، کلاته ده ای ، جهند پایین ، صدر آباد تام رسول ، تام میر رحمان ، قره قیطان ، سکونت دارند .
طوایف بلوچ خراسان عبارتند از : میر رحمانی ، مرعی ، پری کاری ، کله بچه ، کوه کن ، چخماق ، عیسی زایی ، زرداد خانی ، سالار خانی ، سید محمد خانی ، چاکر زایی ، شانبری ، اجباری ، یار محمد زایی ، رودینی )) بزرگان طوایف بلوچان خراسان اشخاص زیر یودند : 1- سالار خان بلوچ ، پسر خداداد خاناز روسای طایفه بلوچ جلگه زاوه .
2- مختار خان بلوچ ، هزخوانین چخماق زاوه ، وی در جنگ با ژاندارمری ( قیام کلنل محمد تقی خان) شرکت داشت .
به آفریدی bhafrdi ( سیستانیه ) : طایفه ای است از پیروان بهافرید ، موسس فرقه سیستانیه از روسای رستاق نیشابور (( این طایفه به نبوت زردشت اقرار دارند .
)) ابوریحان در آثار الباقیه می نویسد : (( بهافرید پسر ماه فروردین که اهل زوزن بود ، در روستای خواف در قصبه ای به نام سیراوند پیدا شد ، او برای امت خود کتابی به فارسی ترتیب داد ، و امر کرد که بر یک زانو یه سوی چشمه خورشید نماز بخوانید .
و در هر جایی که باشی یه سوی آفتاب توجه کنند .
)) بهلولی bahluli : طوایف عشایر بلوچ بهلولی یا بهلوری ، در خراسان ، در شهرستانهای مشهد ، باخزر ، خواف ، قاینات ، بیرجند و غیره زندگی می کنند .
در مشهد ریزه باخزر چهار صد خانوار و شوبی بالا و علیک بلوچی های بهلولی ساکن اند و در قاینات در روستاهای زیر کوه دامداری می کردند .
عشایر بهلولی ، از لحاظ رسادت مشهور هستند ، اغلب آنها به دامداری و کشاورزی و قالیچه بافی اشتغال دارند ، قالیچه های بهلولی از لحاظ نقشه و بافت در خراسان معروف اند .
جمعیت بهلولی های خراسان در سال 1315 حدود 5400 خانوار بوده است .
تاجیک Tajik : مردم منطقه خراسان قبل از مهاجرت و مهاجمات ترکان ، در زمان سامانیان عموما فارسی زبان بودند ، د ر آن موقع نتنها در خراسان بلکه خوارزم و ترکستان ( بخارا ، سمرقند و غیره ) هم فارسی زبان بودند و مکاتبات و کتب دینی و علمی و ادبی ، همه به زبان فارسی بود .
پس از ورود ترکان به خراسان و اختلاط آنها با فارسی زبانان آنها فارسی زبانان را در خراسان و خوارزم و ترکستان ، تاجیک نامیدند بنابراین تاجیک قوم ایرانی است در تاجیکستان و خوارزم و ترکستان عرب هم به فارسی زبانان میان خود را تازیک ، تاژیک و تاجیک می گفتند .
تاجیکستان یکی از جمهوری های شوروی است که پایتخت آن خجند سابق می باشد که امروز به دوشنبه معروف است .
تاجیک ها در خوارزم و ترکستان هم سکونت داشته اند .
تاجیک های مهاجر ، در دوران تسلط خوارزمیان و مغولان از طریق افغانستان به خراسان آمده اند .
تاجیک های خراسان بیشتر در مشهد ، خواف ، بجنورد ، درگز زندگی می کنند .
(( در مطلع الشمس آمده ، در بلوک گلمکان … دو طایفه سکونت دارند ، یکی از آنها را تاجیک گویند که همه فارسی زبان اند و در قصبه گلریز سکونت دارند .
حیدری hidri : طایفه ای از پیروان عارف مشهور قرن ششم هجری ، قطب الدین حیدر است ، که مزارش در تربت حیدریه است .
پیروان حیدری ، در اغلب شهرستانهای جنوبی خراسان و مشهد و تربت حیدری و افغانستان و ترکستان ، پراکنده اند .
زردشتی zardosti : طایفه ای از پیروان زردشت زردشت پیغمبر ایرانیان است که در سنگان ( سنجان ) خواف خراسان زندگی می کردند .
استاد پور داود در کتب ایران شاه آورده : پس از حمله اعراب ( به خراسان ) گروهی ( از زردشتیان ) که نه تاب ستیز خونین و نه یارای پرداختن جزیه سنگین داشتند ، برای نگه داری آین کهن ( از سنجان ) رهسپار دیار هند شدند .
در گجرات هندوستان شهری بنام سنجان ساختند و اقامت گزیدند .
علائق زردشتی گری حتی در ادوار بعد نیز در نواحی خواف به ترویج متون دینی آیین زردشت کمک هایی کرده است .
لباس زنان بلوچ زنان بلوچ به لباس سنتی خود علاقمند اند و بدان دلبستگی دارند .
معروف است که اباس بلوچان همان لباس ساسانیان است .
1- جامک jamag : پارچه هر جه باشد .
یک پیش سینه دست دوزی شده دارد که ،جیگ jig یا زیگ می نامند و یک جیب بزرگ از روی شکم تا لب دامن به اسم گومتان guamtan و دو تا سر آستین به سم آستیگ asting علاوه بر این روی درزهای جامگ را که سر پگ sarpag می گویند ، شیرازه دوزی می کنند و حاشیه دامن نوار گلدوزی است به اسم پیت pit .
2- تگو Taku چارقد 3- سریک sarig روسری بزرگتر از چارقد 4- پاجامک pajamag شلوار که حاشیه دم پای آن گلدوزی است .
پارچه شلوار از جنس مرغوب استفاده می شود .
5- پوزار pawzar پا افزار ( کفش ) .
6- کرو karyaw جوراب 7- قبای زنان بلوچ : شاهکار سلیقه ، دقت پشتکار و ذوق آنان است با طرحی ساده با آستین های بلند و یقه گرد می باشد .
8- کفش : یک کفش بومی به نام پورگ purg و دیگری صندل و چرمی می باشد .
پوشاک مردان بلوچ 1- سربند ، یا لانکی lanky پارچه ای است تقریبا به طول دو متر و معمولا ساده و نازک می باشد و آن را همانند عمامه به دور سر می پیچند .
2- پیراهن : مردان بلوچ از دو نوع پیراهن استفاده می کند یک نوع آن دارای آستین بند و مچ دار و یقه برگردان است که چاکی نسبتا بلند در دو پهلو دارد و نوعی دیگر با آستین کوتاه سه ربعی و یقه بدون برگردان می باشد .
بر این پیراهنها معمولا جیببی تعبیه می کنند .
جنس پارچه آن از کتان و بیشتر به رنگ خای سفید کرم و طوسی است .
3- شلوار : مردان بلوچ همانند مردان کرد شلوار گشاد بادمپای تنگ دارند .
دور کمر آن حدود پنج متر و لیفه ای است .
4- کفش : سه نوع است .
کفش بافته شده از گیاه و کفش از چرم و از نوع صندل و تسمه دار و سوم مجلل و زیبا که با نخل های ابریشمی الوان روی آن را نقش بندی و تزیین می کنند .