فصل اول مقدمه آنچه که شعر نو را از شعر کهن جدا میکند، فقط سبک و ساختار آن نیست ، بلکه محتوا و نگرش آن نیز تفاوت دارد.
شاعر نو از مردم، میگوید و از مسائل آنان.
شاعرانی مثل نیما، شاملو، فروغی، هدایت و اخوان ثالث که در این امر، درخشیدهاند از بطن مردم برخاستند و برای مردم، سخن گفتند.
آنچه مسلم است، شرایط اجتماعی و حوادث سیاسی، بسیار بر شاعران، مؤثر میباشد.
اشعار اخوان ثالث که در دوران 1320 تا 1369 سروده شده است به روشنی، گویای شرایط اجتماعی زمان خود، نابسامانیها، غربزدگیها، استثمارشدنها و بی کفایتی شاهان و دولت میباشد.
اخوان نارضایتی و ناامیدی خویش را در تمام اشعارش، چه با زبان کهن و چه با سبک نیما، بیان کرده است.
او اشعار خود را، در مجموعههای زیر سروده است: ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، زندگی میگوید اما …، در حیاط کوچک پائیز در زندان، دوزخ اما سرد، تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم و که جانشین نام کتاب چاپ نشده اوست، که «شوش و دوباره جهانم آه» ، بهترین آنها است.
از این اشعار، زمستان مورد نظر است و پیرامون حوادث سالهای سرودن این شعر، بحث و بررسی شده است.
فصل دوم دورههای ادبی ایران در کتاب آقای سپانلو، «نویسندگان پیشرو ایرانی» دوره ادبی ایران به چهار دوره تقسیم شده است.
* اولین دوره ، به سالهای قبل از 1300 بر میگردد که به آن ادبیات حوزه مشروطیت نیز میگویند که دارای خصلت اجتماعی و سیاسی میباشد.
عشق به آزادی، قانون، ترقی و انتقاد از حکومت و طبقات بهره کش، مثل مالکان و بطور کلی یک قومیت خواهی، از خصوصیات این دوره است مثل چرند و پرند دهخدا.
در اواخر دوره ناصری تفکر قانون و حکومت ملی، بتدریج در میان مردم رواج یافت.
انتقاد اجتماعی بطریق عام فهم و عصبیت شکل گرفت.
* دوره دوم ، از 1300 تا 1315 میباشد.
زمان غیر سیاسی شدن ادبیات است.
تقریباً احساس گرایی و اخلاق گرایی، جای آنرا میگیرد.
یک ناسیونالیسم گذشته نگر و غیر سیاسی، حاکم میشود.
یعنی یک ملیت خواهی و اصلاح طلبی بدون کیفر بنیادهای موجود.
با وجود ظاهر خوش بینی در ادبیات، مایههای رمانتیک و حسرت به گذشته، یأس، خودکشی و تسلط نیروهای مجهول طبیعت در آن وجود دارد و کتابهای نیما، مبدأ این دوران است.
در این دوران بیشتر تحقیقات تاریخی و ادبی و داستان پردازیهای احساساتی ، متأثر از رمانتیک غربی ، به دور از واقعیتهای زندگی، انجام میگرفت.
* دوره سوم ، از سال 1315 تا 1340 میباشد.
این دوره با انتشار بوف کور صادق هدایت، آغاز شد.
ادبیات این زمان، میخواهد خود را از قلمرو خیالبافیبیرون کشد و به واقعیات اجتماعی و انتقادی بپردازد.
البته دست به عصا راه میرود.
شعر نیما یوشیج، مدیر مدرسه و آخر شاهنامه اخوان ثالث ، از این ایام میباشند.
رواج اندیشه ضد استعماری و انعکاس آن در ادبیات، رسوخ دید انتقادی و اجتماعی و سیاسی حتی در تحقیقات ادبی ، رواج قصه نویسی به سبک اروپایی مثل هدایت و علوی، چرخش روزنامه نگاری به شیوه تند دوران مشروطه، از ویژگیهای این دوران است و همچنین، بازگشت دانشجویان اعزامیبه خارج.
آنها بر تمام جوانب و مسائل کشور، تأثیر گذاشتند، بخصوص بر ادبیات و فرهنگ .
آنها همراه خود فکر و ایدههای نو آوردند و به مشاغل آموزشی، اداری، سیاسی و مطبوعاتی ، جذب شدند.
مانند علی شایگان، مهدی بازرگان، خلیل ملکی، بزرگ علوی، صادق هدایت و سپهبدی.
نثر معاصر فارسی، صنایع مزاحم و ایهامات را از خود دور کرد.
بدنبال توفیق آثار هدایت و پیروانش، شیوه واقعیت گرایی حاکم شد.
توجه به شیوه نگارش آثاری از اروپا، مثل گی دو موپاسیان، انتوان چخوف، نویسندگان ایرانی را در مسیر تازهای انداخت، تصویر واقعیت با زبان زنده مردم و توصیف عینی و حسی موقعیتها.
نخستین کوشش در این زمینه، بعد از سال 1310 بود، جروههایی بنام«افسانه» که توسط هدایت، نیما، شین پرتو و علوی نوشته شده بود.
جوّ دیگر حاکم بر نویسندگان، خیال و راز بود که سرچشمه آن به آشنایی با آثار افرادی مثل کافکا و سارتر و آلن پو ، برمیگردد.
قصههایی مثل داش آکل، سگ ولگرد، چنگال از نوع اول و قصههایی چون سه قطره خون، آخرین لبخند از نوع دوم میباشد.
همزمان با نگارش رئالیستی، ترجمه قصههای خارجی نیز افزونی یافت.
* دوره چهارم ، از 1340 تا 1350 این دوره، ادامه منطقی دوره قبل است و از نظر کشف قلمروها و کاربرد دستاوردهای غنی و ادبی، اهمیت زیادی دارد.
رمان نویسی و نقد ادبی، پیشرفت کرد.
نوعی سیمای قابل قبول ایرانی متولد شد.
تأتر بسیار درخشید، آثار پژوهشی مهمیدرباره تاریخ ، فلسفه و ادبیات ایرانی به چاپ رسید.
دید تحلیلی در آثار، گنجانده شد.
یکی از نکات برجسته آن، هشدار در برابر تأثیرات غربزدگی، تمایل به شناخت ریشههای بومیو مردمیبود که انتشار غربزدگی آل احمد، مبدأ این دوره بود.
آثار دیگر مثل، سنگ صبور صادق چوبک و یا ماهی سیاه کوچولو از صمد بهرنگی.
فصل سوم مهدی اخوان ثالث 1-3 زندگینامه مهدی اخوان در سال 1307 در مشهد به دنیا آمد.
پدرش عطار طبیب بود.
پدر او، علی اخوان ، به اشعار فردوسی، سعدی و حافظ علاقمند بود .
اما مهدی در ابتدا به موسیقی علاقه داشت و بدور از چشم پدر ، به تار زدن میپرداخت.
هنگامیکه پدر فهمید ، او را منع کرد.
پس از آن به شعر علاقمند شد.
وی پس از آموزش ابتدایی ، وارد هنرستان شد و از کار سوهان کشی، اره کشی و آهنگری چیزهایی بیاموخت.
سپس به تهران رفته در کریم آباد ورامین به معلمیمشغول شد.
سال 1328 وارد نبردهای اجتماعی میشود و به زندان میافتد و او را به کاشان تبعید میکنند.
اشعار او در این دوره جنبه رئالیسم حزبی دارد.
او و شاملو، کسرائی، ابتهاج و شاهرودی و نیما در جبهههای حزبی ، فعالیت داشتند.
و از سال 1331 به پویندگان راه صلح میپیوندند.
او بخاطر شعری که درباره مبارزه صلح طلبانه سروده، جایزه صلح را دریافت میکند .
بعد از کودتای 1332 نیما و مهدی زندانی شده و یک سال در زندان قصر و قزل قلعه میمانند او پس از آزادی به کار روزنامه نویسی میپردازد و در رادیو و سازمان فیلم ایراهیم گلستان ، مشغول میشود.
مدتی بعد به خوزستان رفته و برنامه ادبی اهواز را به راه میاندازد.
او در سال 1345 به دلیل منازعه شخصی 9 ماه به زندان میافتد.
وی 4 پسر و 2 دختر داشت که یک دختر او همراه با نامزدش در سد کرج غرق میشود و این حادثه ضربه شدیدی برای او بوده است.
او قبل از مرگش ، سال 1369 برای خواندن شعر به آلمان و انگلستان سفر میکند.
2-3ساختار و محتوای اشعار اخوان اشعار اخوان دارای سه ضلع است.
ابتدا او به سبک خراسانی میسروده است شعرهایی مثل ارغنون و عصیان.
ضلع دوم به سالهای بعد از 1331 بر میگردد که به روش نیمایی ، گرایش پیدا کرده است.
ضلع سوم به آن دورانی بر میگردد که وی به قالبهای سنتی شعر فارسی برگشته است البته در این زمان رخدادها به شکل طنزآمیزی ، در شعرهای او مجسم مییابد و همه چیز برای او جدیت خود را از دست داده است.
از نظر او شاعر دانسته شعر نمیگوید و تا درونش از معانی شاعرانه سرشار نشود.
شعر نمیسراید.
او به سراغ شاعران قدیمیمیرود و موجی از واژگان قدیمیرا زنده میکند، برای نمونه به جای سلام و خداحافظی از کلمات درود و بدرود استفاده میکند میتوان او را کلاسیک جدید نامید.
وی به پاکی و اصالت کلمه اهمیت میدهد و افعال را دقیق بکار میبرد.
مثل بخشیدن و بخشائیدن.
گویا در وجود او دو سراینده است ، یکی در «آخر شاهنامه» از نیما پیروی میکند و یکی به سبک و روش کهن ، شعر میگوید.
وی با یادآوری اسطورهها، مکانهای سنتی، بین گذشته و حال ، پیوند برقرار میکند.
ترکیبهای نو و کهنه را بکار میبرد مثل بسیط زمهریر، شط دشنام، شکوفه هنر و همچنین از اسامیتاریخی مثل بیژن، اسکندر، لات و عزی نیز بهره برده است.
در بسیاری از اشعار خود ، سوی واقعیتهای اجتماعی و سیاسی زمان خود ، نظر داشت و اوج این سبک را میتوان در اشعار«آخر شاهنامه» و «از این اوستا» مشاهده کرد او تا شعر زمستان روشی دیگر داشت .
اما پس از آن به عنوان یک شاعر معاصر مطرح شد ولی تا حد مدرنیسم، یعنی به حد فروغ نرسید و نمیخواست و نمیتوانست.
در مقابل حماسه گرایی شعر نیما، شعر مهدی تراژیک است.
تصویر سازی را در اشعار قصه شهر سنگستان، زمستان و خوان هشتم میبینیم.
مشارکت و نزدیکی انسان و طبیعت را میتوان در شعر نماز او دید.
آنچه نقطه مشترک تمام اشعار اخوان است، اندوه، گریه، نومیدی، شکست و در عین حال مملو از نجابت و روشنی و راستی ، ولی بر عکس ساختار اشعار او، از نظر فکری هیچ تنوعی ندارد.
اخوان بر خلاف فروغ که شاعری آینده بین بود ، فقط برای حال میسرود ، آنهم برای ایران نه جهان.
او خود را شاعری ملی میداند نه جهانی.
خصوصیات جهانی شدن ، یعنی داشتن یک ذهن فرهنگی جهانی و دیگر جسارت ایستادن در برابر همه موانع شعر کلاسیک، بیشتر از همه در نیما و سپس شاملو وجود داشت.
مهمترین دهه شعری او به سالهای 1334 تا 1343 بر میگردد.
در واقع شعر «ناگه غروب کدامین ستاره» در سال 1343 همان شعر «زمستان» سال 1334 میباشد اما پردردتر و شکوه آمیزتر.
او شاعری آرمانگرا و واقع بین است .
نقطه دیگر موقعیت اخوان را ، میتوان سرودن شعرهای سیاسی و اجتماعی دانست که آئینه ای از نقاط تاریخی 40 ساله اخیر است.
در مورد او نوشتهاند که زندگی را دوست میداشت.
وی شاعری است که دشواریهای شخصی و خانوادگی را در آثار و یادداشتهای خود ثبت کرده است.
او بذله گو، تیز هوش و حاضر جواب بود.
اخوان به نقد نویسی، تحقیق ادبی هم پرداخته است.
دو داستان ، بنام مرد جنزده و درخت پیر و جنگل ، هم نوشته است.
بر آثار او، افرادی مثل کدکنی، داریوش آشوری، آل احمد و خلیل دولتخواه، سیمین بهبهانی، محمد حقوقی و عبدالعلی دستغیب ، نقد و تفسیر نوشتهاند.
تفاوت او با شاملو این است که اخوان نقاط عطف تاریخ و ظالمیت دولت را در نظر داشت ولی شاملو با اشخاص و انسان سروکار داشت 3-3نگرش شاعر اخوان در مقدمه کتاب زمستان، دیدگاه خود را بطور کلی اینچنین بیان کرده است.
همانند یک تماشاگر که در مورد نمایشی حق قضاوت دارد، این «زمستان» هم داوری این حال و روز من است ، درباره زندگی و زمانهای که در آن هستم حرفهایی هم هست که ظاهراً آراسته و بشر دوستانه است.
به نظر من، عشق به همه کس داشتن یک دروغ شاخدار و یک فریب است.
سیاستمدارها از این حرفها میزنند، تا احمقها باور کنند، عشق برای یک نفر هم کافی نیست چه رسد برای همه.
مگر آنکه قصد فریبی و سیاستی در کار باشد.
شعر و هنر ، از جمله وسایل پیوند همدلی و الفت است یعنی هم وسیله است و هم هدف.
اما من در این حال و هوا نه امیدی را به دروغ بر خود تحمیل کردم نه یأسی را.
همچنین نمیخواهم در ابهام و تیرگی و فراز و نشیبهای جنگلی تاریک گم شوم.
آن کس که بگوید.
دل خوشدار، بخند، دست افشانی و پایکوبی کن ، از آن کس که به چهار میخ میکشد، کمتر ظالمانه نیست.
دنیا ، چنین مینماید که از هیچ کس، هیچ توقعی نباید داشت.
من در زمستان که چیزی جز سرما نیست از خراسان دیروز به مازندران امروز سیر کرده ام.
من تنها مردم را به رسمیت میشمارم.
همچنین ستمها، جنایتها، باجها و تاراجها جاری است و دروغها برقرار.
نامردمان فریبکار ، بر من تهمت «یأس مطلق سیاه و بدبینی وحشتناک» زدهاند.
اما من میخواهم ، که ما مردم فراموش نکنیم در چه وضع ناگوار و حال شومیبه سر میبریم.
من تمام شیوههای قدیم مثل غزل و قصیده و مثنوی و قطعه را به ارغنون اختصاص دادم و قطعات بنیادین را به زمستان.
فصل چهارم اوضاع اجتماعی ایران در سالهای 1328 تا 1335 1-4ملی شدن صنعت نفت شاید در تاریخ کشور ما ، هیچ رویدادی همانند ملی شدن صنعت نفت نبوده است.
و اهمیت آن به ملی کردن برمیگردد و این اصل ، یکی از شرایط تحقق حاکمیت ملی است.
قبل از این جریان، نفت ایران در اختیار انگلستان و روسیه و فرانسه بود.
مبارزه با چنین حاکمیتی در سالهای 1328 و 1329 توسط عده ای به رهبری دکتر مصدق ، به اوج خود رسید.
علی رغم مخالفت شاه و تودهایها ، در تاریخ 29/12/1329 ماده واحده ملی شدن صنعت نفت ایران ، تصویب و اردیبهشت 1330 به تصویب مجلس رسید.
آقای راجندرا پراساد ، رئیس جمهور هند گفت: ملی شدن صنعت ایران ، فصلی از بیداری ملل آسیا است.
پس از آن ، دولت مصدق از یک طرف با بیگانگان میجنگید و از سوی دیگر با مخالفان داخلی .
در مجلس دوره هفدهم 1331 دولت مصدق ، سقوط کرد ، اما با قیام سیام تیر ، شادمانی بیگانگان ، رنگ ماتم به خود گرفت.
در اوایل سال 1332 روابط خوبی بین ایران و ژاپن در مورد فروش نقت برقرار شده بود.
اما توطئه کشورهای در کمین نشسته ، همچنان ادامه داشت.
دولت مصدق از سال 1331 چندین اقدام ملی را انجام داد ، از قبیل، ملی کردن جنگلها، اجرای بخشی از تعلیمات اجباری، فزونی صادرات بر واردات، تعدیل و تثبیت بودجه، گسترش تولیدات کشاورزی، صنعتی و معدنی، ارائه لایحه ملی شدن شرکت تلفن و لایحه تأسیس شرکت اتوبوسرانی.
دولت مصدق سعی داشت تا فاصله طبقاتی را از بین ببرد.
2-4کودتای سال 1332 در تاریخ 28 مرداد 1332 تمام نگرانیهای دولتهای بیگانه و دشمنان داخلی پایان گرفت.
دولت مصدق سقوط کرد و سر لشکر زاهدی ، امور را بدست گرفت و دوباره صدای پای انگلیسیها و امریکاییها در ایران شنیده شد.
دولت زاهدی موظف به زمینهسازی ، جهت استثمار امریکا و انگلیس بود و چنین محیطی با دستگیری، اعدام یا تبعید آزادیخواهان قابل دسترستر بود .
تمام اقداماتی که دولت مصدق انجام داده بود و یا در صدر برنامهها قرار داشت ، لغو گردید.
برای مثال، لایحه صدیبیست کشاورزان از بین رفت و هیچ کس اعتراض نکرد.
ملی کردن جنگلها لغو شد.
تمام بانکهایی که محل سرمایه گزاری انگلیس بود ، دوباره باز شد ، چون استثمارگران پول هنگفتی از طریق بانک و بیمه به دست میآوردند.
دوباره کشور ، به همان روزگار سر سپردگی و نیازمندی بازگشت.
برای نمونه، در تاریخ 10/12/1331 قرار داد فروش 60 هزار رأس گوسفند به عربستان اعلام شد اما پس از کودتا، واردات گوشت از شوروی، استرالیا، ترکیه، افغانستان اعلام گردید.
در روزنامه کیهان، سوم دی ماه 1334 نوشته شده بود که «امسال حدود 6 هزار تن پنبه صادر میشود در حالی که سال گذشته بیش از 30 هزار تن بود» و چند روز بعد خبر بستن قراردادی مبنی بر خرید 40 هزار تن گندم از آمریکا به چاپ رسید.
3-4جامعه، بعد از کودتا بعد از کودتا، بسیاری از آزادی خواهان و پیروان مصدق ، دستگیر و کشته شدند.
دردوران مصدق حدود 70 روزنامه مخالف وجود داشت ، چاقوکشان دولتی ، عبدالعلی لطفی وزیر دادگستری و خانواده اش را کشتند .
ولی برای هیچ یک مشکلی پیش نیامد اما در سال 1344 میخواستند پیام تسلیتی جهت درگذشت همسر مصدق منتشر نمایند هیچ روزنامه ای این کار را نپذیرفت.
پس از 28 مرداد ، بسیاری از طرفداران مصدق و روزنامه نگاران را دستگیر کردند.
از جمله خلیل ملکی، محمد علی توفیق، احمد حسابی، مهندس دبیری، احمد شاملو، اخوان ثالث و مهدی بویه، احمد ناظر زاده کرمانی و ایرج نبوی.
بسیاری از زندانیان در قلعه فلک الافلاک بسر میبردند(سید مرحوم ابوالقاسم کاشانی اولین زندانی این قلعه در سال 1327 بود.
آنجا پس از سال 1354 به موزه، مردم شناسی و مرکز اسناد تاریخی مبدل شد) تعداد زندانیان آنجا به 500 نفر میرسید.
از جمله اتفاقات دیگر میتوان، آتش سوزی دفتر روزنامههای باختر امروز، شوش و لغو امتیاز 92 نشریه را نام برد.
دکتر حسین فاطمیمدیر روزنامه باختر امروز و شوش و مرتضی کیوان سردبیر نشریه بانو و جهان نو اعدام شدند.
نشریههای عصر انقلاب و کنکاش توقیف شدند.
سال 1334 مدیر اتحاد الاسلام آقای پرتو دستگیر شد و همچنین محمد تقی بهار دستگیر و تبعید شد.
چاپخانه نهضت مقاومت ملی ایران کشف شد و اعضای آن دستگیر یا اعدام شدند.
در این سال اقبال آشتیانی و دهخدا در گذشتند.
فصل پنجم تأثیر رخدادهای اجتماعی و سیاسی بر اشعار اخوان بعد از مرداد 1332 فضای حاکم بر اشعار ، پر از اندوه، شکست و برباد رفتگی بود و این فضا در آثار شاعران آن زمان مانند شاملو، نصرت رحمانی، هوشنگ ابتهاج و از همه واضحتر ، اشعار اخوان ، کاملاً مشخص است.
عبدالعلی دستغیب معتقد است که اشعار اخوان سمبولیک نیست ، فقط گاهی اشارههای اجتماعی دارد وقتی میگوید گرمه، منظورش مأمور ساواک است.
اخوان در نوجوانی این قطعه شعر را سروده بود.
گه سکندر گه عرب گاهی مغول اکنون فرنگ یک عروس و چند شوهر ملک دارا را ببین از همین شعر وطن خواهی و تعصب او را میتوان فهمید و نارضایتی شدید وی از بی صاحب بودن سرزمینش و با گفتن شعر میتواند از این عالم و فضا دور شود.
اخوان معتقد است که نومید کردن صحیح تر از آن است که به مردم امید دروغین بدهی.
وی جهان را سیاه نمیبیند ولی تاریخ سیاهکار را میشناسد.
تمام آرزوی او ، بازگشت جامعه اش بسوی ثروت طبیعی ، بدون دخالت بیگانه بود ولی این آرزو را محال میداند و این نومیدی را در شعرهایش ظاهر میسازد .
او از ذلت حال ایران به زبان خصومت ، در مقابل عزت گذشته به زبان کهن ، سخن میگوید.
از فقر و بدبختی امروزش میسوخت و به فخر و عصمت گذشته حسرت میخورد.
او اسطورهها و داستانهای کهن ایرانی را به صحنه زندگانی امروز میآورد.
او از سال 1328 تا 1332 مردی تاریخ دیده بود و میدانست که بیدادگری و فقر اجتماعی ، محصول شرایط ناهمساز است و باید به نبرد پرداخت.
شعر او در این زمان حالت حماسی دارد.
اما اشعار او که پس از شکست حکومت ملی ، سروده شده ، حاکی از درد و شکستی بسیار کمرشکن و خرد کننده است.
در شعر سنگستان، همه جا را تاریک و خشک میبیند و همه چیز سنگ شده است.
در قطعه طلوع ، کلمه کبوتر به مبارزان دوران جنبش ملی برمیگردد.
او فریاد نسلی است شکست خورده که واماندگی، ترس، زیان دیدگی و فریب خوردگی را حس کرده است و دلاوریها و راستیها بار سفر بسته است و هیچ چیز بن بستها را نمیشکند!
او زندگی را همانند خیام دو طرفه میبیند.
طرفی که آمدهایم و طرفی دیگر که میگذریم.
قطعه زندگی، حکایت احساسها و تأثرات او در زندان میباشد.
او در این شعر درگیر مرگ و زندگی است.
یک طرف نا امیدی و پوچی است و طرف دیگر زیستن است و آینده.
وضع ناهمساز زندگی اجتماعی ، شاعر را به ظرف تنهایی و از خود بیگانگی میکشاند و از دیگران فاصله میگیرد.
کلماتی مثل ابر، مرداب، سایههای شب، باغ عقیم و کوچ ، مبیّن رنجها و نا امیدیهای اوست.
اوج ناامیدی او را در شعر «ما.
من.ما» سال 1369 میبینیم.
در شعرهای زمستان، قاصدک و صبوحی و طلوع ، روستایی ساده را میبینیم که به شهر آمده، امیدوار شده و سپس امید از دست داده، به زمین خورده و در شعر خود، شکستها، حسرتها و دریغها را میسراید، اخوان جویای پیوستگی و فضای آفتابی و باران است دلی گرم و دستانی گرم، اما با سردی و تاریکی ، روبرو می شود .
از دهه 1332 به بعد ، شاعران به خوار شماری روی آوردند و خود را محکوم میکردند و اخوان نیز از این امر پیروی کرده است.
فصل ششم تحلیل شعر زمستان یکی از اشعار اخوان«زمستان» است که در دی ماه سال 1334 سروده شده است.
زمستان سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس کز گرمگاه سینه میآید بیرون، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کانیست، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمردمن، ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سردست… آی دمت گرم و سرت خوشباد سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم منم من، سنگ تیپا خورده رنجور منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور نه از رومم، نه از رنگم، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم حریفا!
میزبانا!
میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد تگرگی نیست، مرگی نیست صدائی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است من امشب آمدستم وام بگذارم حسابت را کنار جام بگذارم چه میگویی که سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست حریفا!
گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده، به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان ست.
حریفا!
رو چراغ باده را بفروز.
شب با روز یکسان است سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان، نفسها ابر، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه غبار آلوده، مهر و ماه زمستان ست نام شعر ، «زمستان» ، بیان کننده تصور شاعر از مکان و زمان حاضر است.
جامعه آن زمان تمام خصوصیات زمستان(سرما، بی تحرکی، غمناکی، خمودگی، بی حالی، گوشه نشینی و ترس و نگرانی) را دارا میباشد.
سرزمین نیز همچون زمستان عاری از هر درخت و گل و سرسبزی و شادمانی است.
در مصرعی که با «سلامت» شروع شده است مبیّن سکوت و بی تحرکی و اندوهبار بودن مردم است و نا امیدی که در درون شاعر از مردم ، ظاهر میشود.
فضایی تاریک و مه آلود که توان چشم دوختن به آینده را از مردم ، گرفته است.
ملتی که هراس بر آنها چیره گشته و به سختی با هم رابطه برقرار میکنند.
هرکس بخواهد سخنی بگوید ، او را خفه میکنند و فرد حتی به خودش هم اطمینان ندارد چه رسد به دیگران.
شاعر نا امید شدن خود را از دیگران چه از لحاظ عاطفی و چه عملی بوضوح بیان میکند.
در قسمت بعد که یا مسیحای جوانمرد… آغاز میگردد نشان میدهد که شاعر از ملت خود و مسلمانان ناامید شده به یک مسیحی فقیر شراب خوار پناه برده است.
در بند بعدی، منم من… بیان کننده حس حقارت و خواری و عبث بودن است که شاعر نسبت به خود دارد و از وجود خویش احساس گناه میکند و حتی آسمان و زمین را به فریبکاری متهم میکند و بازهم همه جا را تاریک میبیند.
در قسمت آخر تمام کلماتی که بکار رفته، رنگ و بوی غم، ماتم، سیاهی و نا امیدی دارد.
منابع : 1-ترابی ، علی اکبر : جامعه شناسی ادبیات فارسی ، انتشارات فروزش ، 1382 .
2-مقدم ، احمد خلیل الله : برای آگاهی نسل جوان ، انتشارات ایران مهر ، 1379 .
3-قاسمی ، فرید : خاطرات روزنامه نگاران زندگی ، نشر آبی ، 1383 .
4-پژوهش گروهی ، جامی : گذشته چراغ راه آینده است ، انتشارات نیلوفر ، 1381 .
5-حقوقی ، محمد : مهدی اخوان ثالث ، انتشارات نگاه ، 1383 .
6-اخوان ثالث ، مهدی : زمستان ، انتشارات زمستان ، چاپ بیستم 1383 .
7-قاسمی ، فرید : رویدادهای مطبوعاتی ایران ، تهران ، مرکز مطالعات رسانه ها .
8-دستغیب ، عبدالعلی : نگاهی به اخوان ثالث ، انتشارات مروارید ، 1372 .
9-روزنامه کیهان : آذر و دی ، سال 1334 .
فهرست مطالب عنوان صفحه فصل اول : مقدمه 1 فصل دوم : دوره های ادبی ایران 2 فصل سوم : مهدی اخوان ثالث 5 1-3-زندگینامه 5 2-3-ساختار و محتوای شعر اخوان 6 3-3-نگرش شاعر 8 فصل چهارم : اوضاع اجتماعی ایران ، سال های 1328 تا 1335 10 1-4-ملی شدن صنعت نفت 10 2-4-کودتای سال 1332 11 3-4-جامعه بعد از کودتا 12 فصل پنجم : تأثیر رخدادهای اجتماعی و سیاسی بر اشعار اخوان 14 فصل ششم : تحلیل شعر زمستان 17 منابع 21