نورها و رنگها گوته فیلسوف آلمانی گفت استک «بین رنگها و نور رابطه بسیار دقیقی وجود دارد».
مسلما پدیده های رنگ و نور را نمی توان بدون استفاده از حس بینایی در کرد.
همین مسئله ابهاماتی نظیر موارد زیر را بوجود آورده است : شاگردان زن می پرسند: آیا رنگ سرخ درون شقایق است؟
یک فیزیکدان سوال کرد که: آیا پدیده رنگ، حاصل بازتاب نور است؟
فیزیولوژیست ها می گونید: رنگهای تنها بر اثر تخریب بیوشیمیایی بعضی سلولها در عمق چشم درک می شوند.
یک فیلسوف ودا در وجود رنگ صورتی شک کرده و مکی گوید: آیا رنگ،صرفا یک تصور ذهنی ما نست؟
و سرانجام، یک هنرمند نقاش اختلافاتی را در رنگها می بیند که یک روانشناس آن را ذاتی می داند.
فیزیکدان معروف، اسحاق نیوتن (1727 – 1643) با تجزیه نور خورشید به کمک یک منشور شفاف ثابت کرد که نور سفید خورشید در اقع از نورهای رنگی با طول موجهای متفاوت تشکیل شده است.
نیوتن توانست از این طریق، 7 رنگ اصلی را که با ترتیب غیرقابل تغییر در کنار هم قرار دارند تشخیص می دهد.
رنگهای دارای طول موج کوتاه (بنفش ، نیلی ، آبی) شدیدتر از رنگهای دارای طول موج بلند انکسار پیدا می کنند و متقابلا شعاعهایی که در بالا قرار گرفته اند، بهتر از اشعه پایین منعکس می شوند.
عمل عکس این تجزیه نیز امکان پذیر است، یعنی می توان با ترکیب همان رنگها نور سفید را بدست آورد.
اگر شما با فرفره ای که با رنگهای رنگین کمان رنگ شده بازی کرده باشید، می دانید ک در سرعت زیاد، رنگ فرفره سفید بنظر می رسد.
در فیزیک مدنر، رنگها فقط بخش کوچکی از طیف الکترومغناطیسی را تشکیل می دهد که طول موجآنها را براساس واحد انگستروم محاسبه می کنند.
ترکیب رنگها رنگهای اولیه: سرخ سبز بنفش رنگهای ثانوی: زرد: سبز + بنفش لاکی روشن: بنفش + سرخ رنگهای ثالث: لیموئی 5/1 سبز سرخ -فیروزه ای: 5/1 سبز + بنفش نیلی : 5/1 بنفش + سرخ + سبز شنگرفی : 1سرخ + بنفش + سبز طیف الکترومغناطیس جدولهای بعدی چگونگی قرارگرفتن رنگها را با طول موجهای متفاوت در طیف الکترومغناطیسی نشان یدهد: اندازه امواج از کوتاهترین فرکانسها شناخته شده (که همان اشعه کیهانی است) آغاز شده و به طول موجهای که توسط ایستگاههای رادیو و امواج الکتریکی که بوسیله ژانراتورها تولید می شوند ختم می گردد.
طیف نورمرئی تنها بخش کوچکی از این طیف الکترومغناطیس کلی را دربر می گیرد.
واحد اندازه گیری، در فیزیک نور بکار می رود و خاص اندازه گیری مقادیر بسیار کم است.
هر آنگستروم برابر با یک میلیونیم متر می باشد.
نور خورشید بخش مهمی از طیف مرئی را اشغال کرده که در ان رنگها آبی و سبز درمرکز قرار دارند.
ماراء بنفش آخرین حد طیف نوری خورشید است که در مرز 3000 آنگستروم به دلیل مقاوم بودن اتمسفر زمین متوقف میشود.
نوری که از یک لامپ معمولی متصاعد می شود، عملا اشعه ماوراء بنفشس در خود ندارد ولی مقدار زیادی امواج مادوم قرمز با آن همراه است.
که ازنظر چشمهای ما نامرئی بود و تنها از طریق متصاد کردن حرارتی که همراه آن است، قابل تشخیص می باشد.
متقابلا لامپهای فلورسنت، از خودطول موجی متصاد می سازد که متعلق به ماوراء بنفش است.
این لامپ بوسیله ترکیب بخار جیوه و یک گاز کمیاب یعنی آرگون از خود نور می می دهد.
بخاطر داشته باشید که در میان لامپهای مصنوعی، لامپهای حرارتی از خود امواج مادون قرمز و نورمرئی را متصاد می کنند که آخرین حد آن نور آبی است.
متقابلا لامپ فلورسنت اشعه ماوراء بنفش و بسیاری از نورهای مرئی را تولید می کند.
همانگونه که دیدید، ماوراء بنفش و مادون قرز از دو سو طیف نور مرئی را احاطه کرده اند.
همچنین تدذکر میشود که امروزه علم تاثیر شدید این دو نوع اشعه را بر بدن انسان شناخته و دربرخی سیستمهای مدرن درمانی از اشعه ایکس و امواج رادیویی استفاده می کنند.
در میان رنگها، سه تای آنها یعنی آبی.
زد و قرمز رنگهای اساسی نایده می شوند زیرا سایر رنگها مکمل همچون بنفش، سبز و پرتقالی از ترکیب این سه رنگ بدست می آید.
آخرین رنگ یعنی نیلی، رنگی میانی نامیده میشود.
براساس برخی اندازه گیریها، چشم انسان قادر است تابیش از 7000 رنگ مختلف را تشخیص دهد.
اما ساده ترین ترکیبها که همه آنها را می شناسد، عبارتند از: سفید + سیاه = خاکستری قرمز + سیاه = خاکستری سفید + قرمز = صورتی قرمز + بنفش = ار غوانی و غیره دریافت رنگها دریافت رنگها به سه عامل بستگی دارد: مشخصات طیفی منبع نورانی که سطحی را روشن کرده است.
مشخصات طیفی انتقال یا تاب نور بوسیله آن سطح.
توانایی بیننده در تشخیص نور و تبدیل آن، به چیزی که ما بعنوان رنگ از آیاد می کنیم.
مثلا خیلی خوب می دانی رنگ جسمی که به چشم ما می رسد تابعی است از منبع نورانی کگه آنرا روشن ساخته است.
برهمین اساس، خیلی وقتها اتفاق می افد که برای دیدن رنگ واقعی یک لباس، مجبور می شویم آنرا آنرا خارج از مغازه و در روشنائی طبیعی ببینیم.
چرا که نورپردازی ویترین مغازهها باعث میشود که نتوانیم رنگ حقیقی یک لباس را تشخیص دهیم.
در 20 سال گذشته تلاشهای بسیار زیادی صورت گرفته تا مکانیزم دریافت رنگ در انسان را شناسائی کنند.
بیشتر این آزمایشها روی سیستم «عصبی – فیزیولوژی» حیواناتی انجا شده است که از نظرحس بنیائی به انسان شبیه هستند.
دیدن رنگ در سیستم بینایی ما ( چشم – اعصاب – مغز) بصورت پردزاش اطلاعات، و در طی مراحل مختلفی انجام میشود.
به محض دریافت ورودی به سیستم بینایی، یک سیری اتفاقات عصبی رخ می دهد که در نهایت منتهی به دریافت رنگ در مغز میگردد.
این ورودی، انرژی است که بصورت نور به چشم ما می رسد و سیستم بینایی ما به گونه ای طراحی شده است که می تواند تغییرات کمی و توزیع انرژی را شناسائی کند.
در اولین مرحله پردازش، سلولهای دریافت کننده در شبکه چشم با حضور طول موجهای نامناسب (قابل تشخیص) پاسخ می دهند و وجود در دونوع از این سلولها در چشم انسان به اثبات رسیده است: سلولهای استوانه ای (ROD) و سلولهای مخروطی (CONE) هر دو دسته سلولهای مذکور، در شبکه؛ در ته چشم قرار گرفته اند سلولهای استوانه ای در نوع قوی غیر فعال و تنها در نورهای ضعیف فعال می شوند.
این سلولها درفرایند دریافت رنگی نقشی ندارند.
سلولهای مخروطی در نورهای با سطوح درخشندگی بالا، فعال می شوند و دریافت تمام طیف رنگی را به عهده دارند؛ از جمله سیاه و سفید و خاکستری ها.
با ارزیابی دقیق و حساسیت هر یک از سلولها مخروطی سه نوع از آنها شناسایی شده است.
تفاوت این سه نوع، براساس رنگدانههائی است که در آنها وجود دارد که عبارتند از قرمز، سبز و آبی.
در دومین مرحله پردازش به جریانهای عصبی تولید شده به وسیله این سه دسته از سلولهای مخروطی از طریق عصبی به لایه دیگر از شبکه موسوم به سلولهای گانگلیون انتقال پیدا می کند.
سپس این جریانها به چهار نوع پیام رنگی شامل قرمز – سبز.
زرد – آبی و دو نوع پیام غیررنگی شامل سیاه – سفید تبدیل می شوند و این پیامها هستند که طریق اعصاب به مغز برده می شوند.
سومین مرحله پردازش در منطقه ای از مغز که در آن، انتهای اعصاب شبکیه به اعصاب جدید بینیای می رسند صورت می گیرد.
در اینجا جریانهای قبل از انتقال به لایه «کورتکس بینایی» دسته بندی می شوند.
متأسفانه اطلاعات ما در این مرحله ناقص است.
دید رنگ ها تئوریهای متعددی برای توجیه پدیده رنگ ها پیشنهاد شده اند اما اساس کلیه این است که چشم انسان می تواند تقریبا کلیه رنگ های مختلف را هنگام مخلوط کردن نورهای خالص (monochromatic) قرمز، سبز و آبی به نسبتهای مناسب تشخیص دهد.
نخستین تئوری مهم دید رنگ ها تئوری یانگ (yountg) بود که بعدها بوسیله هلمولتز تکمیل شد و پایه تجربی بیشتری پیدا کرد.
لذا این تئوری موسوم به تئوری یانگ – هلمولتز است.
برطبق این تئوری سه نوع مختلف مخروط وجود دارد که هر یک از آنها بطور حداکثر به یک رنگ مختلف جواب می دهد با گذشت زمان تئوری یانگ – هلموتز تکمیل شده و جزئیات بیشتری در مورد آن بدست آمده است.
این تئوری امروزه بطورعموم بعنوان مکانیسم دید رنگ ها مورد قبول قرارگرفته است.
تئوریهای متعددی برای توجیه پدیده رنگ ها پیشنهاد شده اند اما اساس کلیه این است که چشم انسان می تواند تقریبا کلیه رنگ های مختلف را هنگام مخلوط کردن نورهای خالص (monochromatic) قرمز، سبز و آبی به نسبتهای مناسب تشخیص دهد.
حساسیت طیفی سه نوع مخروط حساسیت طیفی سه نوع مخروط که براساس آزمایشهای روانشناسی بدست آمده عملا نظیر منحنی جذب نور بوسیله سه نوع پیگمانی است که در مخروط ها یافت میشود.
این منحنی ها در نمودار 3 و نیز نمودارد 4 نشان داده شده اند و به سهولت می توانند تقریبا کلیه پدیده های مربوط به دید رنگ ها را توجیه کنند.
تفسیر رنگ در تفسیر عصبی با مراجعه به نمودار 4 می توان که یک نور تک رنگ نارنجی با طول موج 580 میلی میکرون، مخروطهای حساس به نور قرمز را با شدت 99 (یعنی 99 درصد حداکثر تحرک در طول موج مناسب) و مخروطهای حساس به نور سبز را به شدت حدود 42 تحریک می کند و مخروطهای حساس به نور آبی را به هیچ وجه تحریک نمی کند.
به این ترتیب، نسبت تحریک این سه نوع مخروط مختلف در این مثال0: 42: 199 است.
سیستم عصبی، این مجموعه از نسبتها را بعنوان احساس رنگ نارنجی تفسیر میکند.
از طرف دیگر، یک نور آبی تک رنگ، با طول موج 450 میلی میکرون، مخروطهای حساس به نور قرمز را با شدت صفر، مخروطهای حساس به نور سبز را به شدت صفر مخروطهای حساس به نور سبز را با شدت صفر و مخروطهای حساس به نور آبی را با شدت 97 تحریک می کند.
این مجموعه از نسبتهای یعنی 97: 0 توسط سیستم عصبی بعنوان احساس رنگ ابی تفسیر میشود.
به همین ترتیب، نسبتهای 0: 83 بعنوان احساس رنگ زرد و :36:67: 31 بعنوان احساس رنگ سبز تفسیر می گردد.
این طرح همچنین نشان می دهد که چرا هنگام تاباندن یک نور قرمز و یک نور سبز بطور همزمان بداخل چشم، شخص احساس رنگ زرد می کند زیرا این عمل مخروطهای حساس به نور قرمز و سبز را بطور تقریبا برابر تحریک می کند و یک احساس رنگ زدر به شخص می دهد و با وجودی که هیچگونه طول موجی از نور که را رنگ زرد مطابقت داشته باشد وجود ندارد.
درک نور سفید تحریک تقریبا برابر مخروطهای حساس به نور قرمز، سبز و آبی احساس دیدن رنگ سفید را در شخص ایجاد می کند.
با این وجود هیچگونه طول موجی از نور که با رنگ سفید مطابقت داشته باشد وجود ندارد، بلکه رنگ سفید ترکیبی از کلیه طول موجهای طیف است ، بعلاوه احساس رنگ سفید را می توان با تحریک شبکه بوسیله ترکیب مناسبی از فقط سه رنگ که مخروطهای مربوطه را تحریک می کنند، به وجود آورد.
تکمیل احساس رنگ بوسیله شبکیه و مغز از مطالعات روانشناسی معلوم شده که تفسیر رنگ قسمتی بوسیله شبکیه و قسمتی روسیله مغز انجام میشود.
.
هرگاه شخص یک فیلتر سبز خالص در جلوی چشم چپ و یک فیلتر قرمز خالص در جلوی چشم راست خود قرار دهد اشیاء بطور عمده زرد رنگ به نظر می رسد.
مسلم است که این تفسیر احساسهای رنگ نمی تواند در شبکیه بوجود آمده باشد زیرا یک شبکه فقط به نور سبز و شبکیه دیگر فقط به نور قرمز جواب می دهد.
با این وجود احساسهایی که با این روش درک می شوند به همان وضوح احساسهایی که هنگام قرار دادن دو نور خالص در جلوی یک شبکیه درک میشوند با یکدیگر مخلوط نمی گردند، بنابراین، تفسیر رنگ ها لااقل تا حدودی در خود شبکیه قبل از ارسال اطلاعات نوری به مغز انجام میشود.
دید فوتوپیک و دیداسکوتوپیک دید فوتوپیک (Photopic) به معنی تمز رنگ ها و دید استکوتوپیک (Scotopic) به معنی توانائی تمیز بین فقط درجات مختلف سفید و سیاه می باشد.
در نور روشن دید انسان از نوع فتوپیک است در حالیکه در زیر است: در نور بسیار ضعیف فقط استوانهها قادرند آنقدر تطابق به تارکی پیدا کند که به حساسیت مورد نیاز برای تشخیص نور برسند.
بنابراین، در نور ضعیف، شکبیه فقط توانایی دید اسکوتوپیک را دارد.
از طرف دیگر، در نور بسیار روشن، استوانه ها تا درجه ای نسبت به نور تطابق پیدا می کنند که یا از فعالیت باز می ایستند و یا تحت تاثیر سیگنالهای صادره از مخروطها قرار می گیرند.
برعکس ، مخروطها نور شدید را برای عمل خود فوق العاده مناسب می یابند.
عده ای از فیزیولوژیستها عقیده دارند که مخروط و نور شدید با ارسال سیگنالهای مهالری از طریق سلولهای افقی به جسم سیناپسی استوانهها، عمل آنها را مهار می سازند، بهرحال به نظر می رسد که نور شدید، عمل شبکیه منحصرا بر تشخیص نور بوسیله مخروطها استوار است.
کاربردهای ارگونومیک رنگ چند مثال از کاربردهای ارگونومیک قابلیت دید کامیون آتش نشانی (Fire truck Visinbility) صدای آژیر، چراغهای چشمک زن و ظهور کامیون قرمز آتش نشانی، تهیج و حس خطر را بدنبال دارد.
خطر نه فقط در جدال با حریق بلکه در چشم انداز حریق وجود دارد.
NFPA (انجمن ملی حفاظیت از حریق امریکا Natianal fire protection Assocition) گزارش نموده که حوادث ماشثین آلات حریق دومین و بزرگترین سبب مرگهخای ناشی از جدال با حریق می باشد (Washburn, & fahy 1995).
آموزش ایمنی رانندگان جزء متداول برنامه ها کاهش صدمات بخش حریق بوده و برای چندمین دهه انجام شده است.
ولی حوادث ماشین آلات آتش نشانی ادامه و اتفاق میافتد.
تاریخچه ماشین آتش نشانی در آغاز قرن حاضر، رنگ قرمز جهت اعلام خطر و کامیون های آتش نشانی بکاررفته است.
ماشینهای سواری سیاه بودند، و کامیونها آتش ناشی خیلی بزرگتر از یکدیگر ماشینهای موجود در سطح جاده ها نبودند، بنابراین این رنگ از اهمیت ویژه ای برخوردار شد.
ماشینهای آن زمان رادیو.
تهویه مطبوع، ضبط صوت یا استریو نداشتند و از آن یکذدیگر تفکیک نشده بودند.
غالب آنها پنجره تداشتند و سرعت ترافیک آرام بود.
در این دوره آژیرها دارای قدرت کمی بودند (تعدادی از آنها توسط دست هندل زده می شدند) و چراغهای ویژه خطر نسبتا ضعیف بودند.
احتمالا مردم آن زمان می اندیشیدند که رنگ قرمز می تواند به افتراق (تشخیص) کامیونها آتش نشانی از سایر اتومبیل ها کمک نمایند.
با پیشرفت تکنولوژی، ماشینها و کامیونهای آتش نشانی نیز کامل یافتند.
امروزه اتومبیلها بی نهایت بی صدا و راحت، جهت تفریح و حمل نقل مورد استفاده قرار می گیردند.
ماشین آلات آتش نشانی خیلی بزرگتر، پرصداتر و دارای فلاشینگ های سریع و پرقدرت و چراغهی چرخان می باشند.
رنگ قرمز، که عمدتا در 75 سال قبل برای کامیونهای آتش نشانی مورد استفاده قرار می گرفت، بعنوان رنگ انتخابی برای این ماشین آلات بجا ماند.
ماشین آلات حریق تعداد غیر متعارفی از حوادث در هنگا انجام ماموریت بجا ماند.
ماشین آلات حریق تعداد غیر متعارفی از حوادث در هنگام انجام ماوریت را شامل می شوند.
در مطالعه ای گزارش شده که حوادث ماشین آلات حریق به میزان 10 مرتبه بیشتر از حوادث ماشینهای شخصی می باشد.
(soloman & king 1995) آژیرها، چراغها و وضعیت قرمز به نظر جهت جلب توجه به اعلام خطر پیغام نجارت «راه» را باز نائید».
طراحی شده اند.
اما این اقدامات همیشه کارا نیستند.
چرا؟
آژیر شنیده میشود، جهت یابی صدا مشکل می باشد.
متاسفانه، اختلال جهت یابی در اتومبیل های مدرن که بطور موثر صدا را مد نظر قرار نمی دهند، چشم پوشی شده است.
چراغهای فلاشینگ، صدای آژیرها را همرای می نماید.
این چراغها در محدوده9 وسیع از نظر اندازه، شکل و شدت وجود دارند، به این ترتیب می توان دریافت که وسایل نقلیه ویژه خطر سال به سال رشد می نمایند.
متاسفانه اثر چراغهای فلاشینگ بطور محسوسی در نور روز تقلیل می یابد.
در درخشندگ های زیاد یا در زیر تابش نور خورشید، چراغها کاملا بی اثر میشوند.
بنابراین در روز، وقتیکه شدت ترافیک بیشترین مقدار را داراست، چراغهای فراشینگ دارای کمترین اثر می باشند.
طی بررسیهائی دیده شده، 70% حوادث ماشین آلات آتش نشانی در طی روز اتفاق می افد (Newyorkstate Department of mortor Vehicle 1990) در تلاش جهت کاهش میزان حوادث، رئیس آتش نشانی شهرMissouri .
st Iouis اخیرا به واحد ترابری دستور داد که از چراغهای قرمز و آژیر در حریق ها بجز مکانهای فوق العاده بحرانی استفادن ننمایند.
ایا چراغهای فلاشینگ و آژیرها در حوادث سهمی هستند؟
رنگ و ایمنی مرروی بر عملکذرد بینائی رنگ در انسان برای طرح سومین سوال مربوط به ایجاد صفت مشخه «توجه و خبردار» در مورد کامیونها آتش نشانی می باشد.
در میانهخ سالهای 1800 میلادی، هلمولتز، در مورد ضعف چشم انسان نسبت به رنگ قرمز مقالاتی نوشت.
وقتی جشم انسانها با نور روز تطابق حاصل می نماید (فتوتوپیا phototopia) ، رنگ قرمز نسبت به رنگ های دیگر خیلی مشکل دیده میشود.
درشب، وقتی چشم با ترایک تطابق حاصل می نماید (اسکرتوپیا Scotopia) عملا نسبت به رنگ قرمز کور میشود (Hart, 1992; southhall, 1961) Traquair (1949) دریافت که رنگ های اصلی قدری بیشتر از دیگر رنگ ها دیده میشوند.
بنابرای زودتر تشخیص داده می شوند.
قرمز محدوده ای باریک دارد، در صورتیکه محدوده زرد پهن می باشد.
Allen (1970) توضیح داده است در اشخاصی که با نقیصه رتگ بینی رنگ قرمز دست به گریبانند براحتی می توانند رنگ زرد را تشخیص دهند.
در حقیقت 8% مردان مبتلا به نقیصه قرمز / سبز بوده که از این گروه 25% نسبت به قرمز کوررنگ می باشند (Allen, 1970).
رنگ افتراق ایجاد می نماید.
در پاسخ به اولین سئوال، اخیرا تحقیقی در باب اینکه احتمال حوادث ماشین آلات آتش نشانی با رنگ قرمز / سفید بیشتر از ماشین آلات آتش نشانی با رنگ زرد کهربائی/سفید می باشد منتشر شد.
تجزه و تحلیل های روی یک شهر – شهر دالاس در ایالات تگزاس - متمرکز بود.
تاثیر متغیرهائی مانند آموزش، اجرای قانون، شدت ترافیک، شرایط آب و هوائی، عملکرد ماشین آلات، بازرسی و نگهداری و تعمیر وسایل نقلیه وطول مسیرهای ماموریت حذف شدند.
از این جهت دالاس انتخاب شد چون در طول سالهای 1984 تا 1988 هر دو نوع ماشین آلات Rw, Liy و قرمز بطور همزمان و بطور غیررسمی در آنجا توزیع شده بودند.
جدول 1- احتمال بدست آمده از نتایج فرضیه صفر A: ارزش مقادیر کم احتمال روی اعتبار فرضیه تردید می نماید، بنابراین تلویحا این مطلب که رنگ بعنوان یک فاکتور می باشد، رسانده میشود.
بعلت تعداد کم حوادث، نسبت مقایسه ای بین احتمال یک حادثه مرتبط با رنگ liy و یک حادثه مرتبط با رنگ RW بدست آید.
تست دو جمله (binominal) مرسوم، تست معتبری برای فرضیه صفر نخواهد بود، و استفاده از تست chi – square بعلت اینکه مقادیر منتظره کوچک هستند مناسب نیست.
سه طبقه از حوادث برای تجزیه و تحلیل انتخاب شدند: کل حوادث، حوادث غیر منتظره یا نامطلوب، حوادث در نور روز با رنگهای قرمز و آژیرهای فعال، مأموریت ماشین آب پاش با رنگ liy را با Yrun و مأموریت کامیون آب پاش بار نگ قرمز RW را با Rrun نشان داده شده است.
فرض کنید مأموریتها تصادفی هستند.
P (Yrun) = Ny/N b P ([Rrun]) = N r + N y N r = تعداد ماموریتهای رنگ قرمز و RW N r = تعداد ماموریتهای رنگ liy تعداد وقوع یک حادثه با Aacc، یک حادثه برای رنگ liy یا با علامت Yacc و یک حادثه برای رنگ قرمز یا RW با Racc نمایش داده شده است.
همچنین احتمال یک حادثه مربوط به رنگ قرمز یا RW با P r و احتمال یک حادثه مربوط به رنگ liy با Py در ماموریت واحد نشان داده شده است.
احتمال شرطی وقوع حادثه مربوط.
کامیون آب پاش با رنگ liy برای هر حادثه بصورت P ([Yacc]) Aacc نوشته میشود.
برای ماموریتهای مستقل بصورت : P ([Yacc]) = P ([Yrun]│[Aacc] P ([Racc]) = P ([Rrun]│[Aacc] بوسیله تعریف بوسیله تئوری مجموعه P ([Yacc]) [Aacc] = بوسیله قضیه بیز (Bayes) برای اعداد حقیقی a>0 Pr = a.
P([Rrun]) بنابراین P = P ([Yacc])│[Aacc]) حاصل حال اگر j، حوادث در کل باشد، احتمال حوادث مربوط به ماشین آب پاش برنگliy که k بار عینا اتفاق افتاده، در j حادثه از توزیع دو جمله ای تبعیت تبعیت می نماید.
] = بارP ([k احتمال مشاهده I یا حوادث کمتر مربوط به ماشین آب پاش به رنگ Liy در تعداد حوادث مشاهده شدهj، بوسیله معادله زیر داده میشود.
] ) K = 0بارP ( [ 0 k I]) = P ( k محاسبه احتمال شرطی حوادث ماشین آب پاش liy نشان می دهد که یک حادثه مربوط به ماشین آب پاش به رنگ liy مساوی احتمال یک حادثه مربوط به ماشین آب پاش به رنگ قرمز و RW می باشد که در جدول 1 نشان داده شده است (Solomomn & King, 1995).
در طی یک دوره 4 ساله، وسایل نقلیه به رنگ Liy، 35 .
1350 و وسایل نقلیه به رنگ قرمز و Rw ، 153348 مأموریت انجام دادند.
20 حادثه وابسته به قابلیت دید وجود داشت.
نتایج در جدول 2 فهرست شدند.
جدول 2- خصوصیات قابلیت دید ماشین آب پاش مرتبط با حوادث (Dallas, Texas, OCTOBER 1984 – SEPTEMBER 1988) R W* = قرمز/ سفید Red/ White و Liy** = زردکهربائی / سفید Lime – Yellow/ White a: یک حادثه مربوط به یدک کش شامل هر وسیله نقلیه ای که بعنوان یدک کش در صحنه حادثه باشد، تعریف میشود.
C: هیچ حادثه ای در زمان گرگ و میش بودن هوا رخ نداده است (زمان طلوع و غروب) نمودار (9) نمایش گرافیکی احتمال حوادث مربوط به ماشین آلات آتش نشانی برنگ قرمز یا RW را نشان می دهد که 3 بار از حوادث مربوط به ماشین آلات برنگ Liy بیشتر است.
بعلاوه، برای مقایسه احتمالات دو رنگ طبقه بندی شده، اطلاعات دیگری نیز جمع آوری شدند.
حوادث در یکصدهزار مأموریت برای هر گروه رنگی، در پنج طبقه، نماش داده شده در (نمودار 10)، محاسبه شدند.
جهت تهیه نمائی از حوادث ماشین آلات حریق در مقایسه با دیگر انواع انواع وسایل نقلیه، حوادث در یک میلیون مایل (Mile) پیموده شده، محاسبه شدند، که نگرشی از خطر ماشین آلات حریق، ماشین آلات بررنگ قرمز یا RW را نشان میدهد.
جدول 3 این اطلاعات را نمایش می دهد.
بنابراین، پاسخ مثبت است، انتخاب رنگ روی احتمال حادثه تاثیر دارد.
براساس نتایج این مطالعه، در می یابیم که ماشینهای آب پاش با رنگ liy ایمن تر از ماشینهای آب پاش با رنگ قرمز Rw بوده و هستند.
بعلاوه، در تحقیقات مورد بحث پیش تر (King, 1955 & Solomon) در می یابیم که ماشینهای آب پاش قرمز یا Rw نسبت به ماشینهای آب پاش با رنگ liy بیشتر مواجه با حادثه بودند، ماشینهای آب پاش قرمز یا Rw مسبب صدمات بیشتری در مقایسه با ماشینهای آب پاش با رنگ liy می باشد.
کدام رنگ ایمنتر است؟
اخیرا یکی از محققان Dupont بنام H.
Alam Daved کروا و رفلکتاس رنگهای Dupont که به صورت شاخص در صنایع حمل ونقل استفاده شده اند را اندازهگیری نمود، مطالعه او تحت کنترل درخشندگی نو روز وشب انجام شد.
زرد کهربائی انجام شد.
زرد کهربائی (پیک رفلکتانس نزدیک طول موج 550 نانومتر مناسب ترین حالت برای منحنی بینائی حساسیت چشم نسبت به چشم در انسانها فتوتوپیک را نشان میداد.
چشم انسان در روز قادر است بسرعت به زرد کهربائی پررنگ واکنش نشان دهد.
بعلت اینکه زرد کهربائی رنگ شدید بوده و به آسانی در زمینه های روستائی (ruart) و شهری (urban) تشخیص داده میشود.
(Allen 1970) این فاکتور ها با رفلکتانس سفید در هم می آمیزند و زرد کهربائی را نامزد اصلی برای ایمن ترین رنگ برای، ماشین آلات حریق می نماید.
این اطلاعات در (نمودار 11) بیان شده است.
آیا رنگ نقشی در ایمنی باز می نماید؟
آیا نمونه ای وجود دارد؟
تعدادی از شکارچیان بندرت لباسهائی به رنگ روشن می پوشند، اما وقتی از این لباسها استفاده می نمایند، حوادث ناشی از تیراندازی در جنگل کاهش می یابد (Newyork Depatment of Environment conservaton 1995) موارد اشاره شده به نقش رنگ در حوادث ماشین آلات حریق به آنسوی سرویسهای حریق نیز امتداد می یابد.و شاید بتوان ایمنی وسایل نقلیه موتوری عمومی را بوسیله گسترش استفاده از رنگ ها روشن (lighted – colored)، کرومای بالا – (High chroma) و رنگ های با تن منفرد (single tone) افزایش داد.
رنگ قرمز هنوز هم یک رنگ عمومی در ماشینهای سواری، و کامیونها چراغهای عقب وسایل نقلیه میباشد.
شکل (18) اثرات رنگ روی مردان وزنان: در دفترکاری به رنگ قرمز، سفید یا سبز محققان درباره اثرات رنگ محیط اداری برروی سودندی و رضایتمندی شغلی دقت نموده اند (Brill و همکاران او 1984؛ Winemam) .
رنگ محیط اداری عامل مسقیم سودمندی در کار نمی باشد.
بلکه محتمل تر این است که رنگ بعنوان کاتالیست عمل نموده و دارای اثرات غیر مستقیم روی کارمند دفتری می باشد (1981، Backer).
رنگ بعنوان کاتالیست ممکن است موجب مجموعهائی از واکنشهای رفتار مرتبط با کارآئی، خلق و خوی، رضایتمندی شغلی کارمندان وغیبت شود.
تغییرات فیزیولوژیکی در پاسخ به رنگ ها اثبات شده است، که می توان بطور اخص افزایش تحریک و برانگیختگی با رنگ قرمز را اشاره نمود.
(1966 wilosn؛ 1974 jacobs؛ 1972 ، Ali).
با این وجود Kaiser) (1984) تصریح نمود که در این پاسخها، اساسا آگاهیهای فرهنگی در مورد رنگ دخالت دارند.
هنوز روشن نیست که تغییرت فیزیولوژیکی بر خلق و خوی یا بهرهوری اثر دارد یا خیر.
Goldstein (1942) تفاوتهائی در کارآئی وظایف شامل قیاسهای فیزولوژیکی و کارکردهای اداری (Psychomotor) در محیط برنگ قرمز در برابر محیط سبز رنگ را نشان داد.
در تحقیقی که بروی افراد دارای آسیب های مغزی بودند، او دریافت که رنگ قرمز اثر «منبسط کننده» داشته و سبب افزایش حساسیت به محرکهای خارجی و ایجاد هیجان در نتجه کاهش کارآئی وظایف فکری که دقت و تمرکز لازم دارد، میشود.
Goldstein دریافت اشخاصی که دارای هماهنگی ارادی در قسمتهای مختلف بدن هستند، در فضاهای سبز رنگ، خیلی دقیقتر نسبت به فضاهای قرمز رنگ می باشند.
Nakshain (1964) برای تکرار این یافته کوششی مجدد انجام داد و از اشخاص طبیعی استفاده نمود و دریافت افرادی که دارای وظایفی هستند که دارای توقف حرکتی میباشد و وظایفی که با دست انجام می گیرد در شرایط سبز رنگ به رنگ قرمز کارآمدتر می باشند.
Jacobs و suess (1975) دریافتند اشخاصی که اتاقهای آنها با نورهای قرمز یا زرد روشن میشود بطور معنی داری نمرده اضطراب بیشتری نسبت به اشخاصی که دفاتر آنها به نور آبی و سبز روشن میشود دارا می باشد.
Kwallek و همکاران او (1988) آزمایشی که در آن اشخاص وظیفه تایپ فرمهای اشتغال را برای 20 دقیقه هم در دفتر کارآبی پررنگ (شماره رنگ براساس سیستم مانسل 6.05R 4.59/11.15) هم در دفتر کار آبی پررنگ (شماره رنگ براساس سیستم مانسل 1.5B4.95/8.05) بعهده داشتند را رهبری کرد و سپس تقاضا نمود تا پرسشنامه خلق و خوی هشت حالته (Eightstate Mood) (8SQ؛ 1976 Cattel and Curan) را پر نمایند.
اشخاص در حدود 60 دقیقه در یکی از دفاتر بسر ی برند.
در نیم ساعت دو آزمایش، اشخاص به اتاقی با رنگ مشابه یا اقاقی با رنگ دیگر انتقال داده می شدند، و مجددا آزمایشات بصورت فوق انجام می شد.
در پرسشناه خلق و خوی، عدد میانگین اضطراب و استرس برای اشخاص که در دفتر کار قرمز رنگ کار می کردند برای هر دو قسمت آزمایش بیشتر بود.
کوشش دیگری برای تکرار یافته های قبلی انجامشد، آزمایش زیر جهت اثرات رنگ قرمز در برابر رنگ سفید و رنگ سبز روی کارآئی کارمندان، با وظایف دفتری، خلق و خوی و ارزیابی دفاتر طراحی شد.
انتخاب رنگ قرمز و رنگ سبز براساس کار Goldstion و Nakshain انجام شد، بعلاوه پیش بینی کنتراست رنگ های مکمل آنها با یکدیگر انجا شد و تست رنگ گرم در برابر رنگ سرد نیز منظور گردید.
در سالهای اخیر شرکتهای گونه های مختلف از مبلمان اداری که دارای ترکیبی از رنگهای اصلی روشن می باشند جهت هماهنگی دفاتر شخصی مورد استفاده برار دادهاند.
(1978، Marberry) .
دفتر با رنگ سفید به این دلیل انتخاب شد که در همه مکانها می توان چنین دفتری را یافت و می توان کنتراست با رنگ قرمز و سبز ایجاد نمود.
بطور ویژه پیش بینی میشود که مقادیر بیشتری از تنش / اضطراب در دفاتر با رنگ قرمز گزارش شود و شاید اشخاص در دفاتر با رنگ سبز دارای کارکرد بهتری باشند.
روش اشخاص 222 نفر از دانشجویان تازه وارد روانشناسی در دانشگاه تگزاس در Austin در آزمایش شرکت نمودند.
تعداد مساوی زن و مرد جهت تست انتخاب شدند.
میانگین سن افراد 6/18 سال و افراد کوررنگ از آزمایش حذف شدند.
مواد هر شخص پرسشنامه حالات خلق و خوی (1981 Mc؛ PoMs ) که شامل 6 سری فاکتور شامل: تنش – اضطراب ، افسردگی – اندوهگینی.
خشم – خصومت، قدرت – فعالیت ، خستگی – سستی، گم گشتی – سردرگمی می باشد را پر نمودند.
POMS لیست صفاتی است که احساسات را بیان نمایند.
اشخاص حالات خود را توسط درجاتی که احساسات آنها را بیان می نمایند علامت گذاری نمودند.
خیلی زیاد = 4، زیاد = 3، متوسط = 2، کمی =1، هیچ (اصلا) = 0 برای هر شخص سرعت، دقت تایپ که نیاز دفاتر اداری می باشد.
اندازه گیری شد.
تست شامل دو بخش بود.
تایپ 200 عدد و نام مشابه.
هر سه دفتر کار دارای پهنای 63/2 متر، طول 52/3 متر و ارتفاع 44/2 متر بودندو شامل پنجرهائی با پرده، یک میز تحریر، تلفن، میز کابینت بایگانی، دو عدد صندلی ، تعدادی کتاب، گلدان کوچک، جای خودکاری و سایر ملزوات بود.
هر دفتر کار، شامل 4 دیوار و در انتهای اتاق دری با رنگ قرمزروشن (6.05R4.59/11.15)، سبز روشن (3.45G4.44/7.89) یا سفید 9.75YR) (8.74/0.45 بود.
اثاثیه هر سه دفتر اداری رنگ های خنثی (بعنوان مثال قهوه ائی، قهوه ائی –سبز ، بژ، کرومی، خاکستری و چوبی) بود.
ولیوهای تنهای خنثی برای اثاثیه کنتراستی با هیوهای ( Hues) دفاتر ایجاد نمی کرد.
هر دفتر از روشنائی مصنوعی یکسان شامل 4 حباب فلورسنت westing hous ، هر کدا با w 40 نور سفید سرد (F40CW) که در میان 4 پانل نیم شفاف قرار داشتند.
برخوردار بود.
دمای دفاتر بین 60c /25 – 0c 2/22 نگهداری می شد.
روش کار سه موضوع در یک زمان مورد آزمایش قرار می گرفتند.
اولین مورد، اشخاص پرسشنامه POMS را بعنوان pre – test در خارج از دفتر تکمیل می نمودند، این خود شروعی برای مشخص نمودن خلق و خوی هر شخص قابل از تماس با دفتر کار بود.
اشخاص بطور تصادفی در دفتر کار سبز، قرمز، یا سفید قرار می گرفتند، آنها برگهائی که حاوی اطلاعات شخصی بود شامل نام و شماره تست را تکمیل نمودند.
اشخاص 20 دقیقه مورد آزمایش قرار گرفتند.
سپس هر فرد پرسشنامه POMS را برای بار دوم تکمیل می نمود و همچنین پرسشنامه ای شامل اعتقادات شخصی شامل: در چه اتاقی با چه رنگی دوست دارید کار کنید، و چه رنگی از دفتر کار را پریشان کننده یافتید، و چه رنگی روی کارآئی و خلق و خوی شما موثر بود، را پر نمودند.
سئوالات بصورت 1= قطعا نه 2= شاید، 3= قطعا، پاسخ داده میشد.
هر شخص در هر دفتر به مدت 45 دقیقه قرار داشت.