چکیده: فقر شدید روستایی به منزله هتک حرمت روستاییان است.
اگر مردم با واقعیت فقر مواجه شوند تعداد کمی از آنها با این عبارت مخالفت می کنند.
این بی حرمتی تنها در رابطه با محرومیت غیر قابل اجتناب نیست بلکه رنج و مرگ غیر قابل تحمل را نیز شامل می شود و همه این مصایب به وفور در کنار هم دیده می شود.
روستاییانی که در این جهان زندگی می کنند و برای پیدا کردن نان بخور و غیر در تلاش اند، در مقابل بیماری بی دفاع اند و انتظار دارند که تعدادی از کودکانشان از دست برود.
یکی از کارهایی که عاملان ترویج و مصلحان روستایی برای از بین بردن فقر در جوامع روستایی می توانند انجام دهند تشکیل و گسترش تعاونی های تولید می باشد.
این تعاونی ها روستاییان را در مراحل مختلف تولید و عرضه محصول و بازاریابی کمک می نماید در واقع تعاونی های تولید می توانند یکی از الگوهای مناسب در جهت اقتصادی کردن زندگی کشاورزان خرده پا باشند.
در این تحقیق اطلاعات از طریق کتابخانه ای جمع آوری شده است و نتایجی از قبیل پایین بودن روحیه ی همدلی و مشارکت، عدم قبول نو آوری و مهاجرت زارعین خرده پا و نقش تعاونی های تولید در از بین بردن فقر و نقش ترویج در پایداری تعاونی ها و همچنین افزایش روحیه ی مشارکت بدست آمده است.
مقدمه: تعاونی های تولید شرکتهایی هستند که زارعین را در تمام مراحل تولید محصول از قبیل نهاده یابی، نهاده رسانی، تهیه ماشین آلات کشاورزی و بازاریابی و بازار رسانی محصولات کمک می کنند و در بین کشاورزان زارعینی هستند که بیش از سایر کشاورزان بر این کمکها احتیاج دارند و در خرده فرهنگ را جرز، به عنوان زارعین خرده پا شناخته شده اند.
زارعینی که از حداقل سطح معشیتی برخوردارند و حدود 36 درصد کشاورزان جزء این گروه هستند که در فقر به سر می برند و اصولاً بهبود زندگی آنان باید هدف اسالی و اصلی برنامه های توسعه باشد.
زیرا میزان درصد بالای زارعین خرده پا نشان دهنده این مهم است که برای رسیدن به توسعه در همه ابعاد باید ابتدا به این گروه کثیر العده توجه مبذول گردد.
عاملان ترویج می توانند از طریق آگاهی دادن و آموزش صحیح زارعین خرده پا از نحوه کار تعاونی های تولید و بیان اهداف این تعاونی ها برای آنان، راهی برای پیشرفت کشاورزی در کشور باشد.
بر این اساس هدف از این مبحث توصیف اهمیت و ضرورت رسیدگی به زارعین خرده پا و بیان نقش و اهمیت تعاونی های تولید برای ارتقاء سطح معشیتی آنان از طریق عاملان ترویج می باشد و می خواهیم ببینیم آیا رابطه و همبستگی بین فعالیتهای تعاونی های تولید و ارتقاء سطح زندگی زارعین خرده پا وجود دارد یا خیر و آیا رابطه مثبتی بین زندگی زارعین خرده پا و فعالیت کارشناسان ترویج وجود دارد یا خیر؟
فصل دوم: بخش اول: در این بخش انواع مالکیت ارضی، تعریف کشاورزان خرده پا، ویژگی های آنان و اهمیت توحه به زارعین خرده پا بررسی شده است.
انواع مالکیت ارضی در ایران الف- بهره برداری مستقل خانوادگی (خرده مالکی): این نوع بهره برداری به دهقانانی مربوط می شود که مالکیت آنها در مجموع از یک دانگ کمتر بوده است و به همین علت آنها را خرده مالک می گفتند.
دو وجه متفاوت از این نوع بهره برداری را می توان به صورت زیر مشخص کرد: الف.
خرده مالک شخصاً و به کمک افراد خانواده ی خود کار کشاورزی را انجام می دهد.
ب.
خرده مالک علاوه بر افراد خانواده به علت وسعت کشتزارهایش، از برزگر یا کارگر کشاورزی موقت استفاده می کند.
منشاء خرده مالکی را عمدتاً باید در تصمیم مالکیتهای بزرگ بر اساس قانون ارشاد اسلامی جستجو نمود، زیرا مالکان بزرگ در بسیاری از روستاها، بر اساس قوانین اسلامی می بایستی زمینهای وسیع خود را بین فرزندانشان تقسیم کنند.
به علاوه در مناطقی که اراضی کمتر بارور بوده است و در نتیجه مالکان بزرگ برای ضبط آنها حریص نبوده اند بهره برداری مستقل خانوادگی رونق گرفته است.
(1، ص 128)[1] غالباً خرده مالکان فقیر به دلیل فقدان سرمایه موفق به نگهداری استقلال اقتصادی خود نبوده اند و در نهایتف تحت سلطه ی مالکان بزرگ قرار گرفته و این امر خود باعث افزایش نفوذ و قدرت مالکان بزرگ شده است.
گاهی نیز وضع خرده مالکان به مراتب امفتاکتر زارعین سهم بر اربابان بزرگ بوده است.
زیرا سهم بران در مواقع خشکسالی و بحرانهای کشاورزی امید کمکی از جانب مالک را داشته اند، در حالی که خرده مالکان، در مقابل حوادث به زانو در می آمدند.
(1، ص 128).
اجاره داری این سیستم بهره برداری نسبت به انواع دیگر در ایران کمتر رواج داشته و تنها در نقاطی متداول بوده که آب و هوایی معتدل داشته و برخوردار از میزان باران نسبتاً بالایی بوده است.
این خصوصیات را در مناطق گیلان و مازندران و به ندرت در سایر نقاط مثل کاشان و خوزستان می توان سراغ گرفت.
در غالب موارد، هم زارع اجاره دار و هم مالک هر دو از امتیاز متقابل سود می جستند.
مالک از این موضوع اطمینان داشت که میزان اجاره ای ثابت دریافت می کند و بنابراین منافعش کمتر در معرض حوادث اقلیمی مثل خشکسالی قرار دارد.
اجاره دار نیز در مقابل از استقلالی نسبی، هم در کار و در تنوع کشت و هم در مدیریت مزرعه برخوردار بود.
دهقان خود باید وسایل تخم، بذر و کود و سرمایه لازم را فراهم نماید، مستقیماً به مقابله با خطرات بشتابند، خود برای فروش محصول اقدام کند، بذر سال آینده را نگه دارد و اجاره را به مالک بپردازد.
ج.
مزارعه مزارعه عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی برای مدت معینی به طرف دیگر می دهد که آن را زراعت کرده و حاصل آن را تقسیم کنند و بر اساس قانون 519 مدنی، سهم هر یک از طرفین « باید به نحو اشاعه از قبیل ربع یا ثلث یا نصف و غیره معین گردد».
ظاهراً در نظام شبه فئودالی ایران، دهقان ایرانی، از طریق قراردادی که با ، لک منعقد می کرد، مورد حمایت قرار می گرفت، ولی در این حمایت اکثر موارد یا وجود نداشت و یا اگر در موارد هم وجود داشت ناچیز بوده و از طرف دیگر زارع هم خود آنچنان ناتوان و ناآگاه بود که حقی برای خود قائل نبود و تازه چنانچه به شرایط مزارعه طبق قوانین و عرف واقف بود، هیچ گونه ضمانت اجرایی برای از قوه به فعل در آوردن آنها برای وی وجود نداشت.
در حقیقت رابطه ی موجود بین مزارعه گر و مالک رابطه معمول و عادی بین دو فرد آزاد نبود، بلکه رابطه ای بود مبتنی بر تسلط کامل یکی بر دیگری.
( 1، ص 131).
د.
شیوه غارس و مالکی: «غارس و مالکی» نوع دیگری از بهره برداری کشاورزی است که در مناطق خرماخیز جنوب فارس معمول بوده و بقایای آن هم هنوز مشاهده می شود.
اهمیت این شیوه تنها در ارایه نوع خاصی از بهره برداری کشاورزی نبوده بلکه در ارتباط با وجود رابطه ی تولیدی خاصی است که بین مالک و زارع برقرار است ( 1، ص 138).
کشاورزان خرده پا- small farmer گروهی روستاییان را مردمی همسان و همگون می شمارند و گروهی آنان را مرکب از قشرهای متمایز و متعارض می دانند.
این تصور دوگانه از جامعه روستایی منحصر به افراد غیر متخصص نیست.
بلکه به شکل تعدیل یافته تری گاه در بین دانشمندان علوم اجتماعی نیز دیده می شود.
مثلاً راجرز با طرح زیر فرهنگ یا خرده فرهنگ روستایی (raral sub-culture) آنان را یکسره درمانی همسان تلقی می کند که تفاوتهای جزئی موجود در بین آنها در مقابل تفاوتهای کلیدی که آنان را از دیگر گروههای اجتماعی (قشرهای شهر نشین) متمایز می کند، کاملاً بی رنگ و محو شده به نظر می رسد.
در نقطه مقابل مثلاً خمره علوی جامعه روستایی را جامعه ای مرکب از گروههای طبقاتی کاملاً متفاوت می داند که در یک کشمکش و تضاد طبقاتی دائمی و تشدید شونده به سر می برند ولی آنچه که مهم است این است که جامعه روستایی در عین حال که دارای تجانس بالا (high solidarity) و کم و بیش همگون (hema genous) است قشرها و گروههای اجتماعی متفاوتی را در بر می گیرد.
این همترازی و همرتبگی مردم روستایی از دو علت مهم ناشی می شود، نخست غلبه کمی گروههای متوسط در جامعه روستایی و دوم یکدستی الگو و سبک زندگی در محیط روستایی به دلایل اکولوژیکی، اقتصادی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.
بعلاوه باید پذیرفت که ضرورت همزیستی در اجتماعات محلی، میزان همدلی و همیاری در جوامع روستایی به قدری بالاست که نقش جداکننده تفاوتهای طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی دست کم در مناسبات اجتماعی و روابط بین شخصی inter-personal relation ships موجود در روستاها به نحو چشمگیری زایل می شود (13،ص 11).
با این حال همسانی سبک زندگی، تجانس فرهنگی و همرتبگی اجتماعی مردم در روستاها به این معنی نیست که تفاوتهای اجتماعی و خصوصیات تمایزات اقتصادی و طبقاتی در بین آنان وجود ندارد و نمی توان بر پایه تمایزات اقتصادی به گروهبندی اجتماعی در روستاها مبادرت می کرد (13،ص 12).
هدف از نوشتن این مقدمه، شناخت زارعین خرده پا به عنوان گروه و طبقه ای از گروههای مختلف روستایی، مانند مالکان غایب زاده، دهقانان، دهقانان متوسط، دهقانان ثروتمند، خوش نشینان، لوداگران ده و ....
در جامعه روستایی، بخش عظیمی از روستائیان و کشاورزان خاصه روستاییان فقیر و کشاورزان خرده پا و متوسط، عملاً آسیب پذیر به شمار می آیند و به طور کلی وضعیت آسیب پذیری را می توان موقعیتی متاثر از فقر (porerty) و نابرابری (Inequality) به شمار آورد.
در حقیقت مردم واقعی کشورها هستند که از فقر و نابرابری رنج می برند و اصولاً بهبود زندگی آنان باید هدف اصلی برنامه های توسعه باشد.
جمعیت کشورهای مورد مطالعه (114 کشور) در سال 1988 در حدود 3،809 میلیون نفر برآورد شده است که 2،584 میلیون آن یعنی 68 درصد در مناطق روستایی زندگی می کنند که از این تعداد939 میلیون یعنی 36 درصد در فقر به سر می برند (4، ص 65).
تعاونی های تولید شرکتهایی هستند که زارعین را در تمام مراحل تولید محصول از قبیل نهاده یابی، نهاده رسانی، تهیه ماشین آلات کشاورزی و بازاریابی و بازار رسانی محصولات کمک می کنند و در بین کشاورزان زارعینی هستند که بیش از سایر کشاورزان بر این کمکها احتیاج دارند و در خرده فرهنگ را جرز، به عنوان زارعین خرده پا شناخته شده اند.
(1، ص 128) غالباً خرده مالکان فقیر به دلیل فقدان سرمایه موفق به نگهداری استقلال اقتصادی خود نبوده اند و در نهایتف تحت سلطه ی مالکان بزرگ قرار گرفته و این امر خود باعث افزایش نفوذ و قدرت مالکان بزرگ شده است.
توزیع قاره ای جمعیت فقر بر ترتیب زیر است: 633 میلیون در آسیا، 204 میلیون در جنوب صحرای آفریقا، 27 میلیون در خاور نزدیک و شمال آفریقا و در حدود 76 میلیون در کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب.
27 درصد جمعیت فقیران روستایی یعنی 252 میلیون نفر در کشورهای کمتر توسعه یافته زندگی می کنند.
میانگین تعداد افراد خانوار بین 6/4 نفر در آسیا تا 9/5 در جنوب صحرای آفریقا است.
همچنین در این دو منطقه نسبت وابستگی (نسبت افراد زیر 15 سال جمعیت بالای 64 سال نسبت وابستگی تعریف شده است) بین 66 تا 98 بوده که دامنه آن در کشورهای منفرد وسیعتر است.
به طور مثال از 114 کشور مورد مطالعه تعداد متوسط افراد خانوار در کشور مالاوی 3 نفر و در کشور گامبیا 3/8 نفر و نسبت وابستگی از 51 در کوبا تا 119 در گینا متفاوت است.
میانگین بعد خانوار و نسبت وابستگی با هم، بیانگر ابعاد فقیر در کشورهای مورد مطالعه است.
به طور مثال در کشورهای کومروس، ساحل عاج و اتیوپی این عوامل در ایجاد و گسترش فقر مناطق روستایی تاثیر جدی داشته است.
گروههای آسیب پذیر را می توان به طور اسالی به صورت زیر طبقه بندی کرد: کشاورزان خرده پا ( خانوارهایی که دارای سه هکتار زمین زیر کشت هستند)، بی زمینان ( خانوارهای فاقد زمین زیر کشت)، عشایر کوچ کننده ( خانوارهایی که ساکن نقطه خاصی نیستند و همراه دامهای خود به سرزمینهایی که درآمد آنها را تامین نماید کوچ می کنند، در ضمن درآمد و هزینه زندگی آنها تنها از این راه تامین می شود)، قبایل (خانوارهایی ک بر طبق قوانین و سنتهای کشوری هویت یافته باشند)، ماهیگیران کوچک (خانوارهایی که بدون تجهیزات موتوری و در ابعاد کوچک به صید ماهی می پردازند)، جمعیت بی خانمان و آواره ( مردمی که در کنواسیون 1951 سازمان ملل آواره تعریف شده اند و عبارتند از گروههایی که به طور موقت از اقامتگاه همیشگی خود دور افتاده اند)، خانوارهایی که تحت سرپرستی زنان قرار دارند.
بعضی از خانوارها ممکن است مشمول شرایط دو یا چند طبقه باشند.
چون مقوله ما در رابطه با زارعین خرده پا می باشد از توضیح راجع به سایر گروههای آسیب پذیر خودداری می گردد و فقط توضیحاتی مربوط به زارعین خرده پا تشریح می گردد ( 4، ص 66).
نسبت کشاورزان خرده پا در منطقه جنوب صحرای آفریقا 73 درصد، در آسیا 49 درصد، در خاور نزدیک و شمال آفریقا 42 درصد و در کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب 38 درصد است.
این نسبت در کشورهای مختلف ، متفاوت است .
چنانکه در سال 1988 نسبت کشاورزان خرده مالک در اروگوئه 4 درصد و در بوروفوی صد در صد بود.
این نسبت در 52 کشور تا 50 درصد و در 22 کشور مورد مطالعه از 30 تا 50 درصد بوده است.
کشاورزان خرده پا در تولید محصولات به ویژه محصولات سنتی که بخش عمده آن در بازار به فروش می رسد سهم چشمگیری دارند.
این کشاورزان در بعضی کشورها از رشد و پویایی برخوردارند و می توانند در کل اقتصاد کشور موج رشدی ایجاد کنند، اما در پاره ای از کشورها سهم قابل توجهی در رشد اقتصادی ندارند و اصولاً دارای چنین ظرفیتی نیستند، افزایش بهره وری این قبیل کشاورزان باید از هدفهای اصلی فقر زدایی برنامه های توسعه روستایی باشد تا با در نظر گرفتن پاره ای ملاحظات و اختصاص سوبسید به آنان هدفهای مزبور تحقق یابد (4، ص 67).
موقعیت خرده مالکان در قشر بندی روستاهای ایران به جهت تعاریف مختلفی که از آنها شده است تا حدی مبهم است و به همین دلیل همه جا خرده مالک مفهوم خاص و واحدی ندارد.
معمولاً خرده مالک کسی را گویند که مالکیت ارضی کمتر از یک دانگ داشته و غالباً هم به کمک افراد خانواده اش به کشاورزی می پردازد ولی گاهی این مفهوم با مفهوم مالکیت دانگی اشتباه شده است و مالکیتی که در روستاها کمتر از 6 دانگ کامل زمین داشته اند نیز خرده مالک محسوب شده اند به عبارت دیگر در بسیاری از موارد مالکیت های دانگی که نوعی مالکیت اربابی است نیز در ردیف زمینهای خرده مالکی قلمداد شده است و به همین علت آمار مختلفی نیز که در مورد انواع و میزان مالکیت ارضی از طرف منابع مختلف ارائه شده است به دلیل تفاوت معیارها و تعاریف آنان دقیق نیست ( 1، صص 107،108).
معهذا می توان گفت که زارعین خرده پا زمین کوچکی را که معمولاً تا 2 هکتار می باشد در اختیار دارند و مجموعاً 43 درصد کل بهره برداران ایران را تشکیل می دهند.
جمعیت این گروه حدود 1 میلیون خانوار و وسعت اراضی مزروعی آنان نیز حدود 700 هزار هکتار ( 5/4 درصد کل مباحث اراضی مزروعی کشور) می باشد.
حدود 111 هزار هکتار ( 16 درصد) از اراضی مزورعی این دهقانان در سال به آیش گذاشته می شود.
تعداد این دهقانان در سال 1339 یعنی قبل از اصلاحات ارضی به 748802 خانوار می رسید یعنی کمتر از دهقانان خرده پای کنونی.
این گروه اغلب قادر به تامین درآمد نجور و نمیر از محل زراعت نیستند و در تکمیل درآمد خود به جستجوی کار در شهرها روی می آورند .
گاهی این گروه توسط دهقانان مرفه و صاحبان مزارع تجاری به منظور انجام امور زارعی استخدام می شوند و در این مورد مناسبات طبقاتی آنان به مانند نوکر و ارباب است (1، ص 123).
بنابر مطالعات تازه ای که در این مورد صورت گرفته حداقل یک یا دو نفر از اعضای خانوار که در اکثر موارد رئیس خانوار را نیز شامل می شود، مجبورند که در خارج از ده به منظور ایجاد موازنه ی پرداختهای خود، به کار غیر زراعی مشغول باشند.
از آنجا که دهقانان فقیر برای تامین معاش کلاً به درآمد از زراعت متکی نیستند بنابراین طبق مطالعه ای که در 2 منطقه ایران صورت گرفته فقط 21 درصد از درآمد دهقانان فقیر از منابع داخل ده، فراهم شده است.
روشن است که زارعان خرده پا از طریق مهاجرت به مناطق شهری و اشتغال در فعالیتهای مختلف، تعادلی برای مخارج خود ایجاد می کنند.
مطالعه تاثیر برنامه های توسعه روستایی از جمله شرکتهای سهامی زراعی و کشت و صنعت ها بر وضع اقتصادی و اجتماعی دهقانان فقیر و قشر پایین دهقانان متوسط یعنی کسانی که 3 تا 5 هکتار زمین در اختیار دارند نشان می دهد که این دو دسته به گروه کارگران کشاورزان افزوده شده اند.
این قبیل برنامه های توسعه روستایی، دلیل همگنی نیروی کار گردید.
زیرا کشاورزی سنتی که در آن میزان سرمایه گذاری ناچیز و بدون کاربرد بود جای خود را به یک کشاورزی سرمایه بر داده و نتیجه این شد که مزدوری در ده غلبه پیدا کرد این امر در وجهه نظر متفاوتی که قبلاً میان دهقانان فقیر و قشر پایین دهقانان متوسط وجود داشت موثر واقع شد و به علت شرایط مشابه این دو قشر برخی ویژگی های پایگاه کارگری را پیدا کردند.
به نظر می رسد که با توجه به موقعیت اقتصادی که دهقانان پس از ارائه این قبیل برنامه های توسعه پیدا کردند بیشتر به کارگران روستایی شباهت پیدا کردند تا گروههای دهقانی به علاوه دهقانان فقیر کمتر این شانس را پیدا کردند که در کارهای اداری وقتی موجود در ده و یا خارج از ده جذب شوند.
مطالعات نشان می دهد که مشاغل اداری و آموزشی در سطح ده غالباً به اعضا و اعضای خانوارهای دهقانان ثروتمند در آمده است.
چنانچه فلومن همین حالت را در مورد دهقانان تانزانیایی دید.
او می نویسد « دهقانان ثروتمند شانس بیشتری از دهقانان فقیر در این که جذب بوروکسراسی شوند دارند».
به طور کلی دهقانان فقیر به مشاغل کشاورزی و غیر کشاورزی کم اهمیت جذب شدند و زندگی آنان بیشتر به کارهای فصلی موجود و یا مهاجرت به شهرها و کار در امور ساختمانی بستگی داشت (1،ص124).
قشر دهقانان فقیر نه تنها توسط دهقانان مرفه و سرمایه داران ارضی استثمار می شوند بلکه سوداگران ده نیز آنان را مورد بهره کشی قرار می دهند.
مطالعات نشان می دهد میزان بدهی دهقانان فقیر علی رغم برنامه های به اصطلاح توسعه روستایی که بین سالهای 57-1347 به مرحله اجرا درآمد به بیش از 3 برابر افزایش یافته است (1، ص 125).
ویژگی های زارعین خرده پا به اعتقاد راجرز در جریان دگرگونی و توسعه روستاها، شناخت و آگاهی از خصوصیات فرهنگی زارعین از اهمیت به سزائی برخوردار است.
برنامه های دگرگونی اجتماعی در روستا اگر بر پایه شناخت ارزشها، وجهه نظرها و انگیزه های زارعان استوار نباشد شکست خواهد خورد.
روستاها و روستا بیان از لحاظ شیوه ها و زمینه های پذیرش دگرگونی بسیار متنوع هستند و در نهایت هر کدام از این اجتماعات نیز منحصر به فرد می باشند.
مجریان برنامه های توسعه روستایی باید مکان و ویژگی های فرهنگی و جمعیتی گیرندگان برنامه های خود را به دقت در نظر داشته باشند (5).
علی رغم تنوع اقوام روستایی، می توان درباره زارعین خرده پا به مشابه گروهی متمایز از سرمایه داران ارضی و شهرنشینان – پاره ای ویژگی های کلی را که در اکثر فرهنگها مصداق دارد ذکر نمود.
در میان فرهنگ زارعین خرده پا تشابهات معینی وجود دارد و این امر نه تنها در میان دهقانان یک کشور بلکه در کشورهای مختلف نیز مصداق دارد.
بحث درباره نقاط اشتراک «فرهنگ زارعین خرده پا» به این معنی نیست که مطالعات مورد به مورد روستاها ضرورت ندارد.
بلکه می بایست از ترکیب این مطالعات برای تعمیم و استخراج ویژگی های مشترک درباره ی روستاها استفاده کرد.
فرهنگ شامل جنبه های مادی و غیر مادی زندگی است که میان افراد یک جامعه مشترک و افراد آن به یکدیگر منتقل می سازند و مداوماً در طول زمان تغییر می کند.
راجرز به ده عنصر اصلی از فرهنگ زارعین خرده پا اشاره می کند: 1- عدم اعتماد متقابل در روابط شخصی از ویژگی های جوامع دهقانی، عدم اعتماد متقابل، بدگمانی و حیله گری در روابط شخصی است البته استثناهایی در این زمینه وجود دارد.
از جمله شهر کوچک مکزیکی «تپوزتالان» که مورد مطالعه رد فیلید قرار گرفته، از این موارد استثناء است.
البته پانزده سال بعد لوئیس (Lewis) همین شهر را مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که در تمام نهادهای جامعه حالت فردگرایی رواج پیدا کرده، روحیه تعاون از بین رفته است و تنشهایی میان دهات منطقه و روستائیان رایج شده، به علاوه ترس، حسد و عدم اعتماد در روابط شخصی به وضوح دیده می شود.
بر این اساس کوئیس دهقانان نمونه را فردگرا، کناره گیر، متکی به خود، بدون رغبت در اعطاء و یا اخذ کمک و بدون روحیه همکاری، معرفی می کند.
2- فقدان نوآوری Lake of Innovativeness دهقانان معمولاً در عکس العمل نسبت به ایده های تازه فاقد نوآوری هستند.
آنها اغلب اعمالی را که توسط اجدادشان رعایت می شده است دنبال می کنند و در بسیاری موارد، نسبت به شقوق دیگر شناخت و آگاهی ندارند.
با این همه هنگام عرضه و نوآوریهایی در زمینه تولید کشاورزی، امور بهداشتی درمانی و تغذیه، دهقانان خرده پا، استقبال گرمی در پذیرش این نوآوریها از خود نشان نمی دهند.
3- تقدیر گرایی Fatalism راجرز تقدیر گرایی را به درجه ای از درک فرد نسبت به عدم توانائی اش در مورد کنترل آینده تعریف کرده است.
راجرز در این باره می گوید: دهقانان «سرنوشت» را قدرت مطلقه در تعیین بدبختی و موفقیتهای خود می دانند، از آنجا که دهقانان معتقدند که ستیز با طبیعت به منظور بالا بردن سطح زندگی دشوار است.
از این رو دهقانان هر وقت خود یا همسایه اش در زندگی موفقیتی بدست آورد این امر را ناشی از قوای ما بعدالطبیعه می داند و در آخر نتیجه می گیرد که روحیه تقدیر گرایی یکی از عواملی است که پذیرش نوسازی و تغییر را میان دهقانان مانع می شود.
4- پایین بودن سطح آرزوها Low As Pirational Levels خواستهای اجتماعی عبارتست از حالات مطلوب در شغل، پایگاه اجتماعی، تحصیلات و سطح زندگی در آینده.
اکثر محققان روستایی معتقدند که میزان خواستها و آرزوها در جامعه دهقانی بسیار پایین است.
مثلاً لوئیس (p.90 و1960و Lewis) اشاره می کند که به نظر می رسد اکثر دهقانان از این خرمن تا خرمن دیگر، غذای کافی و لباس در اختیار داشته باشند راضی هستند.
نی هف معتقد است که «فقدان امکانات اقتصادی یکی از دلایل پایین بودن میزان آرزوها در برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیاست».
در اکثر کشورهای در حال پیشرفت چنین به نظر می رسد که روستائیان معدودی که در آنها انگیزه پیشرفت قوی است برای رسیدن به اهداف ارزشهای مترقی خود به سوی شهرها روانه می شوند و این امر خود موجب خالی شدن دهات از افراد با انگیزه پیشرفت قوی می شود.
5- عدم توانایی چشم پوشی از منافع آتی به خاطر منافع آتی A Lake of Deffered Gratific این ارزش دلالت بر معوق گذاردن نیازهای فوری به منظور کسب نفع بیشتر در آینده دارد.
در بسیاری از تصمیمات زندگی، فرد ممکنست میان پاداشهای کوتاه مدت از یکسو و اهداف دراز مدت و نتایج رضایت آمیز آن از سوی دیگر، یکی را انتخاب کند.
بنابراین از روش دو تا خیر در برآوردن نیازهای فوری» به عنوان یک الگو صحبت شده است.
زیرا که شامل یکسری از روابط به هم پیوسته می باشد و روشن است که این الگو عمدتاً از طریق اجتماعی شدن شخصیت فرد در اوایل زندگی بدست می آید.
شواهد دال بر این است که دهقانان از منافع آنی خود به منظور کسب منافع آتی صرفنظر می کنند.
بنابه نظریه راجرز اطلاعات و داده های موجود درباره روستائیان حاکی از عدم اعتماد و تمایل دهقانان به پس انداز می باشد.