چکیده:
فقر شدید روستایی به منزله هتک حرمت روستاییان است. اگر مردم با واقعیت فقر مواجه شوند تعداد کمی از آنها با این عبارت مخالفت می کنند. این بی حرمتی تنها در رابطه با محرومیت غیر قابل اجتناب نیست بلکه رنج و مرگ غیر قابل تحمل را نیز شامل می شود و همه این مصایب به وفور در کنار هم دیده می شود. روستاییانی که در این جهان زندگی می کنند و برای پیدا کردن نان بخور و غیر در تلاش اند، در مقابل بیماری بی دفاع اند و انتظار دارند که تعدادی از کودکانشان از دست برود.
یکی از کارهایی که عاملان ترویج و مصلحان روستایی برای از بین بردن فقر در جوامع روستایی می توانند انجام دهند تشکیل و گسترش تعاونی های تولید می باشد. این تعاونی ها روستاییان را در مراحل مختلف تولید و عرضه محصول و بازاریابی کمک می نماید در واقع تعاونی های تولید می توانند یکی از الگوهای مناسب در جهت اقتصادی کردن زندگی کشاورزان خرده پا باشند. در این تحقیق اطلاعات از طریق کتابخانه ای جمع آوری شده است و نتایجی از قبیل پایین بودن روحیه ی همدلی و مشارکت، عدم قبول نو آوری و مهاجرت زارعین خرده پا و نقش تعاونی های تولید در از بین بردن فقر و نقش ترویج در پایداری تعاونی ها و همچنین افزایش روحیه ی مشارکت بدست آمده است.
مقدمه:
تعاونی های تولید شرکتهایی هستند که زارعین را در تمام مراحل تولید محصول از قبیل نهاده یابی، نهاده رسانی، تهیه ماشین آلات کشاورزی و بازاریابی و بازار رسانی محصولات کمک می کنند و در بین کشاورزان زارعینی هستند که بیش از سایر کشاورزان بر این کمکها احتیاج دارند و در خرده فرهنگ را جرز، به عنوان زارعین خرده پا شناخته شده اند. زارعینی که از حداقل سطح معشیتی برخوردارند و حدود 36 درصد کشاورزان جزء این گروه هستند که در فقر به سر می برند و اصولاً بهبود زندگی آنان باید هدف اسالی و اصلی برنامه های توسعه باشد. زیرا میزان درصد بالای زارعین خرده پا نشان دهنده این مهم است که برای رسیدن به توسعه در همه ابعاد باید ابتدا به این گروه کثیر العده توجه مبذول گردد. عاملان ترویج می توانند از طریق آگاهی دادن و آموزش صحیح زارعین خرده پا از نحوه کار تعاونی های تولید و بیان اهداف این تعاونی ها برای آنان، راهی برای پیشرفت کشاورزی در کشور باشد. بر این اساس هدف از این مبحث توصیف اهمیت و ضرورت رسیدگی به زارعین خرده پا و بیان نقش و اهمیت تعاونی های تولید برای ارتقاء سطح معشیتی آنان از طریق عاملان ترویج می باشد و می خواهیم ببینیم آیا رابطه و همبستگی بین فعالیتهای تعاونی های تولید و ارتقاء سطح زندگی زارعین خرده پا وجود دارد یا خیر و آیا رابطه مثبتی بین زندگی زارعین خرده پا و فعالیت کارشناسان ترویج وجود دارد یا خیر؟
فصل دوم:
بخش اول: در این بخش انواع مالکیت ارضی، تعریف کشاورزان خرده پا، ویژگی های آنان و اهمیت توحه به زارعین خرده پا بررسی شده است.
انواع مالکیت ارضی در ایران
الف- بهره برداری مستقل خانوادگی (خرده مالکی):
این نوع بهره برداری به دهقانانی مربوط می شود که مالکیت آنها در مجموع از یک دانگ کمتر بوده است و به همین علت آنها را خرده مالک می گفتند. دو وجه متفاوت از این نوع بهره برداری را می توان به صورت زیر مشخص کرد:
الف. خرده مالک شخصاً و به کمک افراد خانواده ی خود کار کشاورزی را انجام می دهد.
ب. خرده مالک علاوه بر افراد خانواده به علت وسعت کشتزارهایش، از برزگر یا کارگر کشاورزی موقت استفاده می کند. منشاء خرده مالکی را عمدتاً باید در تصمیم مالکیتهای بزرگ بر اساس قانون ارشاد اسلامی جستجو نمود، زیرا مالکان بزرگ در بسیاری از روستاها، بر اساس قوانین اسلامی می بایستی زمینهای وسیع خود را بین فرزندانشان تقسیم کنند. به علاوه در مناطقی که اراضی کمتر بارور بوده است و در نتیجه مالکان بزرگ برای ضبط آنها حریص نبوده اند بهره برداری مستقل خانوادگی رونق گرفته است. (1، ص 128)[1]
غالباً خرده مالکان فقیر به دلیل فقدان سرمایه موفق به نگهداری استقلال اقتصادی خود نبوده اند و در نهایتف تحت سلطه ی مالکان بزرگ قرار گرفته و این امر خود باعث افزایش نفوذ و قدرت مالکان بزرگ شده است. گاهی نیز وضع خرده مالکان به مراتب امفتاکتر زارعین سهم بر اربابان بزرگ بوده است. زیرا سهم بران در مواقع خشکسالی و بحرانهای کشاورزی امید کمکی از جانب مالک را داشته اند، در حالی که خرده مالکان، در مقابل حوادث به زانو در می آمدند. (1، ص 128).
ب. اجاره داری
این سیستم بهره برداری نسبت به انواع دیگر در ایران کمتر رواج داشته و تنها در نقاطی متداول بوده که آب و هوایی معتدل داشته و برخوردار از میزان باران نسبتاً بالایی بوده است. این خصوصیات را در مناطق گیلان و مازندران و به ندرت در سایر نقاط مثل کاشان و خوزستان می توان سراغ گرفت. در غالب موارد، هم زارع اجاره دار و هم مالک هر دو از امتیاز متقابل سود می جستند. مالک از این موضوع اطمینان داشت که میزان اجاره ای ثابت دریافت می کند و بنابراین منافعش کمتر در معرض حوادث اقلیمی مثل خشکسالی قرار دارد. اجاره دار نیز در مقابل از استقلالی نسبی، هم در کار و در تنوع کشت و هم در مدیریت مزرعه برخوردار بود. دهقان خود باید وسایل تخم، بذر و کود و سرمایه لازم را فراهم نماید، مستقیماً به مقابله با خطرات بشتابند، خود برای فروش محصول اقدام کند، بذر سال آینده را نگه دارد و اجاره را به مالک بپردازد. (1، ص 128).
ج. مزارعه
مزارعه عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی برای مدت معینی به طرف دیگر می دهد که آن را زراعت کرده و حاصل آن را تقسیم کنند و بر اساس قانون 519 مدنی، سهم هر یک از طرفین « باید به نحو اشاعه از قبیل ربع یا ثلث یا نصف و غیره معین گردد».
ظاهراً در نظام شبه فئودالی ایران، دهقان ایرانی، از طریق قراردادی که با ، لک منعقد می کرد، مورد حمایت قرار می گرفت، ولی در این حمایت اکثر موارد یا وجود نداشت و یا اگر در موارد هم وجود داشت ناچیز بوده و از طرف دیگر زارع هم خود آنچنان ناتوان و ناآگاه بود که حقی برای خود قائل نبود و تازه چنانچه به شرایط مزارعه طبق قوانین و عرف واقف بود، هیچ گونه ضمانت اجرایی برای از قوه به فعل در آوردن آنها برای وی وجود نداشت. در حقیقت رابطه ی موجود بین مزارعه گر و مالک رابطه معمول و عادی بین دو فرد آزاد نبود، بلکه رابطه ای بود مبتنی بر تسلط کامل یکی بر دیگری. ( 1، ص 131).
د. شیوه غارس و مالکی:
«غارس و مالکی» نوع دیگری از بهره برداری کشاورزی است که در مناطق خرماخیز جنوب فارس معمول بوده و بقایای آن هم هنوز مشاهده می شود. اهمیت این شیوه تنها در ارایه نوع خاصی از بهره برداری کشاورزی نبوده بلکه در ارتباط با وجود رابطه ی تولیدی خاصی است که بین مالک و زارع برقرار است ( 1، ص 138).
کشاورزان خرده پا- small farmer
گروهی روستاییان را مردمی همسان و همگون می شمارند و گروهی آنان را مرکب از قشرهای متمایز و متعارض می دانند. این تصور دوگانه از جامعه روستایی منحصر به افراد غیر متخصص نیست. بلکه به شکل تعدیل یافته تری گاه در بین دانشمندان علوم اجتماعی نیز دیده می شود. مثلاً راجرز با طرح زیر فرهنگ یا خرده فرهنگ روستایی (raral sub-culture) آنان را یکسره درمانی همسان تلقی می کند که تفاوتهای جزئی موجود در بین آنها در مقابل تفاوتهای کلیدی که آنان را از دیگر گروههای اجتماعی (قشرهای شهر نشین) متمایز می کند، کاملاً بی رنگ و محو شده به نظر می رسد. در نقطه مقابل مثلاً خمره علوی جامعه روستایی را جامعه ای مرکب از گروههای طبقاتی کاملاً متفاوت می داند که در یک کشمکش و تضاد طبقاتی دائمی و تشدید شونده به سر می برند ولی آنچه که مهم است این است که جامعه روستایی در عین حال که دارای تجانس بالا (high solidarity) و کم و بیش همگون (hema genous) است قشرها و گروههای اجتماعی متفاوتی را در بر می گیرد. این همترازی و همرتبگی مردم روستایی از دو علت مهم ناشی می شود، نخست غلبه کمی گروههای متوسط در جامعه روستایی و دوم یکدستی الگو و سبک زندگی در محیط روستایی به دلایل اکولوژیکی، اقتصادی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. بعلاوه باید پذیرفت که ضرورت همزیستی در اجتماعات محلی، میزان همدلی و همیاری در جوامع روستایی به قدری بالاست که نقش جداکننده تفاوتهای طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی دست کم در مناسبات اجتماعی و روابط بین شخصی inter-personal relation ships موجود در روستاها به نحو چشمگیری زایل می شود (13،ص 11).
با این حال همسانی سبک زندگی، تجانس فرهنگی و همرتبگی اجتماعی مردم در روستاها به این معنی نیست که تفاوتهای اجتماعی و خصوصیات تمایزات اقتصادی و طبقاتی در بین آنان وجود ندارد و نمی توان بر پایه تمایزات اقتصادی به گروهبندی اجتماعی در روستاها مبادرت می کرد (13،ص 12).
هدف از نوشتن این مقدمه، شناخت زارعین خرده پا به عنوان گروه و طبقه ای از گروههای مختلف روستایی، مانند مالکان غایب زاده، دهقانان، دهقانان متوسط، دهقانان ثروتمند، خوش نشینان، لوداگران ده و ....
در جامعه روستایی، بخش عظیمی از روستائیان و کشاورزان خاصه روستاییان فقیر و کشاورزان خرده پا و متوسط، عملاً آسیب پذیر به شمار می آیند و به طور کلی وضعیت آسیب پذیری را می توان موقعیتی متاثر از فقر (porerty) و نابرابری (Inequality) به شمار آورد.
در حقیقت مردم واقعی کشورها هستند که از فقر و نابرابری رنج می برند و اصولاً بهبود زندگی آنان باید هدف اصلی برنامه های توسعه باشد. جمعیت کشورهای مورد مطالعه (114 کشور) در سال 1988 در حدود 3،809 میلیون نفر برآورد شده است که 2،584 میلیون آن یعنی 68 درصد در مناطق روستایی زندگی می کنند که از این تعداد939 میلیون یعنی 36 درصد در فقر به سر می برند (4، ص 65).