مقدمه و بیان مسئله: مقدمه: دیابت یکی از شایعترین بیماری های اندوکرینی است که به علت متغیر بودن استانداردهای تشخیص، تعیین میزان واقعی آن دشوار است.
آمار مبتلایان به دیابت در آمریکا 16 میلیون میباشد و از هر 20 نفر یک نفر به دیابت ملیتوس مبتلا است.
دیابت یک بیماری جدی بوده و در اثر فقدان انسولین در بدن ایجاد میگردد و منجر به اختلال در گردش خون اشخاص مبتلا میشود.
6-5 درصد افراد آمریکایی مبتلا به دیابت میباشند.
(1) طبق آخرین آمار در جهان 171 میلیون بیمار دیابتی وجود دارد که پیشبینی میشود تا سال 2030، 66 میلیون نفر به این رقم افزوده گردد.
(2) در اثر این بیماری اکسیژن به میزان کافی به بافتهای بدن به خصوص پوست و به ویژه اندامهای انتهایی بدن ماند پا نمیرسد.
در اثر فاکتورهای متعدد از قبیل استفاده از کفش تنگ، تروما و … بافت صدمه دیده و اولسر (زخم) ایجاد میگردد.
از 16 میلیون آمریکایی مبتلا، 25 درصد اولسر پا گزارش شده است.
بسیاری از این جراحات بدون زمان باقی مانده و منجر به اختلالات وسیعتری میگردد.
(3) دلایل بروز و پیشرفت زخم در بیماران دیابتی یا عوارض نوروپاتیک (اختلالات عصبی) هستند و یا ایسکمیک (اختلالات خونرسانی)، در پای دیابتی ایسکمی و عفونت جزو مشکلات بسیار جدی بوده که حتی ممکن است فرد دیابتی را با خطر روبهرو کند.
در زمینه شیوع دیابت در ایران طبق آخرین آمار تعداد مبتلایان بیش از 3 میلیون نفر اعلام شده که 5/2 درصد روستایی و بیش از 5 درصد شهریها را شامل میشوند.
بیماری دیابت جزء بیماریهایی است که در صورت ابتلاء به آن و عدم رعایت نکات ضروری مثل کنترل دائم قند خون، عوارض زیادی را به دنبال خواهد داشت و اغلب این عوارض هم نظیر قطعی عضو (پا) جبرانناپذیر بوده و هزینه زیادی را به بیمار و کشور تحمیل میکند.
از آنجایی که عفونت و زخم های پا در دیابتیها نسبت به درمانهای عادی اغلب مقاومند، روزهایی که این بیماران جهت درمان در بیمارستانها میگذرانند، بیش از زمانی است که صرف سایر درگیریهای دیابت میگردد.
در کشور ما با توجه به اینکه آزمایشهای میکروبشناسی از نظر محیط کشت (به خصوص کشت بیهوازی) تجهیز نیستند و حجم کار به علت پلی میکروبی بودن عفونت در آزمایشگاهها افزایش مییابد.
به این علت میزان اینگونه بررسیها کمتر خواهد بود.
لذا این تحقیق در نظر دارد باکتریهای شایع را در عفونتهای پای بیماران مراکز درمانی شهید بهشتی در تهران مورد بررسی قرار دهد تا با در دسترس داشتن آمار دقیق این باکتریها، پزشک معالج بتواند تصمیم صحیحی در تجویز آنتیبیوتیک مناسب بگیرد، تا منجر به آمپوتاسیون جزئی و یا حتی در موارد پیشرفته آمپوتاسیون وسیعتر شود.
این امر خصوصاً برای مناطق دور افتاده و محروم کشورمان که از کمترین امکان آزمایشگاهی برخوردار هستند حائز اهمیت میباشد و هدف دیگر این مطالعه معطوف داشتن نظر پزشکان محترم نسبت به اهمیت کشت این چنین زخمها و عفونتها است.
تاریخچه: الف) تاریخچه دیابت: دیابت یکی از قدیمیترین بیماریهای شناخته شده است.
در پاپیروس عبری مربوط به 1500 سال قبل از میلاد مسیح به علائم آن اشاره شده است.
چینیهای قدیم علامت آن را تشنگی سیرابنشدنی و اطبای هندی در قرن هفتم، طعم ادرار را شیرین ذکر کردهاند.
آرتئوس (Artueus) در سال 70 میلادی به علت خاصیت پرادراری نام سیفان را برآن نهاد.
پزشکان پس از اسلام ایران، با اقتباس از نام یونانی این بیماری درباره آن شرح دادهاند،از جمله ذکریای رازی در کتاب الحاوی و ابن سینا که به طعم شیرین ادرار بعضی بیماران مبتلا به پرادراری اشاره نمودهاند (5،4).
در سال 1674 توماس ویلیز (Thomas willis) دیابت را بیشتر مورد توجه قرار داد و دریافت که ادرار بعضی بیماران شیرین و در دستهای دیگر با وجود زیاد بودن ادرار طعم شیرین ندارد پس گروه اول را دیابت شیرین و دسته دوم را دیابت بیمزه نامید.
به همین جهت واژه ملیتوس (Mellitus) به معنی شیرین را به دنبال دیابت آورد.
Thomas Cawley اولین فردی بود که به درگیری پانکراس در دیابت اشاره نمود، در مقالهای که او در سال 1788 در London medical journal منتشر کرد، موردی از دیابت را شرح داد که در اتوپسی، تخریب قابل ملاحظه پانکراس دیده میشود.
از این جهت متوجه شد احتمالاً بیماری پانکراس از نظر علت و معلولی در ارتباط با دیابت میباشد (6).
در سال 1829 بوشاردا (Boucharda) وجود رابطه بین نوع تغذیه بیماران قندی با قند ادرارشان را ثابت کرد که بعدها پایه مطالعه رژیم شناسایی قرار گرفت.
در سال 1833 پلیگوت (Peligot) ماده شیرین ادرار بیماران را به دست آورد و آن را گلوکز نامید.
در سال 1844 کلودبرنارد فرانسوی عمل ساخت گلیکوژن توسط کبد را ثابت کرد و نشان داد منشأ گلیکوژن کبد از گلوکز خون است.
در سال 1869 لانگرهانس (Langerhans) متوجه جزایر سلولی خاصی در پانکراس شد که هماکنون به نام جزایر لانگرهانس معروف است.
اهمیت پانکراس در سال 1889 توسط Oskar Minkowski به اثبات رسید، او با همکاری Von Mering نشان داد که چگونه پانکراتکتومی سبب میشود که سگ مورد آزمایش دچار ادرار مفرط شده و حشرات در اطراف ادرار حیوان تجمع یابند.
Gastace Lagusser در سال 1893 پیشنهاد نمود که احتمالاً سلولهای جزایر لانگرهانس دارای یک نوع ترشح آندوکرین هستند (6).
در سال 1914 آمبار در مورد این بیماری چنین بیان کرد: انساج بدن شخص دیابتی نمیتواند مانند شخص سالم از قند استفاده کند و برای جبران این نقص است که مقدار قند افزایش مییابد تا اینکه به مقدار بیشتری از قند استفاده شود و اگر به این مطلب توجه نداشته باشیم و با وسایل مصنوعی قند خون را کم نمائیم خود به اختلال تغذیه کمک نمودهایم.
به همین دلیل است که اگر مواد هیدروکربنه را از رژیم بیمار دیابتی حذف کنیم با آنکه گلیسمی زیاد نیست، بیمار به اسیدوز مبتلا خواهد شد (7).
در سال 1921 جراح کانادایی Fredrick Banting همراه با دانشجوی خود به نام Charles Best اولین افرادی بودند که به این موفقیت دست یافتند.
آنها نشان دادند که عصاره استخراج شده آنها از پانکراس سطح پلاسمایی قند را در سگهایی که توسط پانکراتکتومی دچار دیابت شده بودند پایین میآورد.
سرانجام کولیپ و همکارانش موفق شدند ماده مترشحه از لوزالمعده را که در پایین آوردن قند خون دخالت دارد به شکل خالص جدا کنند و آن را انسولین نامیدند (8).
در سال 1924 آمبار با همکاری اشمید ثابت کرد که دیابت نتیجه عمل دیاستازها است (7).
در سال 1936 هاگدرن (Hagedorn) از دانمارک ثابت نمود که اگر انسولین با بعضی مواد مثل پروتاسین مخلوط شود اثر طولانیتری دارد.
در سال 1944 رتینوپاتی دیابتی توسط Ballantyne and Loewenstein مورد توجه قرار گرفت (6).
ب) تاریخچه پای دیابتیک: پزشکان بر این مسئله که بیماری عروق محیطی یک درگیری بسیار جدی است اعتراف دارند.
کلسیفیکاسیون پیشرفته آئورت در یک مومیائی مصری مربوط به 2500 سال قبل از میلاد مسیح و آترواسکرولوزیس کلسیفیه در رگهای اندامهای انتهایی مومیایی رامسس دوم مربوط به سالهای 1290-1223 قبل از میلاد مسیح یافت شده است.
بقراط در 400 سال پیش از میلاد مسیح راه اصلی درمان را بریدن بخشهای آزرده میدانست که احتمالاً این بخشهای مبتلا به گانگرن بعد از تروما یا انسداد عروق شده بودند.
تاریخچهای از گانگرن پا در کتب مقدس (تورات و انجیل) یافت شده که شاید اولین مورد در ارتباط با دیابت باشد: «شاه Asa در سی و نهمین سال سلطنتش مبتلا به گانگرن در پاهایش گردید، او از خداوند درخواست کمک نکرد اما به پزشکان متوسل شد.
و بالاخره در چهل و یکمین سال سلطنت به اجدادش پیوست.» (4) در کتب مقدس به جز دعا کردن دستورالعملی برای درمان پا وجود نداشت و تا سال 1500 تنها راه حل بهبودی را دعا کردن میدانستند.
Ambroise-Pare جراح ارتش فرانسه در قرن شانزدهم چنین بیان کرده: «من تنها زخم را پانسمان میکنم و خداوند آن را شفا میدهد.» اولین شاهد آمپوتاسیون تصویری است که از کتابی در زمینه جراحی زخم مربوط به سال 1517 بدست آمده و جراح را در حال تکنیک Hans van Gersdorff نشان میدهد.
این عمل (آمپوتاسیون) تا قرن هفدهم به فراموشی سپرده شده بود تا اینکه در این زمان آمپوتاسیونها نه تنها جراحی پس از تروما را شامل میشد بلکه برای زخمهای پا و آبسهها نیز به کار میرفت.
در اواسط سال 1800، Syma آمپوتاسیون در مفصل مچ پا را انجام داد، در این زمان داروی بیهوشی اتر برای اول بار مطرح شده و نیز در همین هنگام همراهی دیابت و گانگرن توسط Marchal شرح داده شد.
در سال 1891، Heidenhain روی ارتباط دیابت و پاها بازنگری انجام داد و با مشاهده گانگرن سطوح و مقاطعی را برای انجام آمپوتاسیون پیشنهاد کرد.
در کتب مقدس به جز دعا کردن دستورالعملی برای درمان پا وجود نداشت و تا سال 1500 تنها راه حل بهبودی را دعا کردن میدانستند.
مطالعات اتوپسی تا سال 1930 در بیماران دیابتی نشان داد که 29% از افراد در هنگام مرگ به گانگرن مبتلا بودهاند اطلاعات حاصله از Joslin clinic بین سالهای 1923 تا 1969 ضرورت آمپوتاسیون را برای اطلاعات حاصله از Joslin clinic بین سالهای 1923 تا 1969 ضرورت آمپوتاسیون را برای 22 تا 40 درصد از بیماران دیابتیاش را مشخص مینماید.
در بررسی اتوپسی کلاسیک Bell، از 2130 نفر دیابتی مورد مطالعه، 1911 نفر تا سال 1955 مردند که 21% آنها گانگرن داشتند و این نسبت به افراد غیردیابتی 53 تا 71 برابر بیشتر بود.
در سال 1952، Silbert چنین گزارش داد: از 294 مورد، 65% به مدت 3 سال و 41% به مدت 5 سال پس از آمپوتاسیون زنده ماندند.
هشت سال بعد Ecker و Kacobs اطلاعات مشابهی به دست آوردند.
یعنی از 103 بیمار، 61% تا 3 سال پس از اولین آمپوتاسیون زنده ماندند (9).
در سال 1954 Kund Lundback نظریه درگیری منتشر و اختصاصی عروق کوچک خونی را ارائه داد (8).
Louie در سال 1976 زخمهای پای 20 نفر دیابتی را کشت داد.
از هر زخم 8/5 نمونه باکتری بدست آورد (2/3 هوازی و 6/2 بیهوازی) به ایزولههای عمده، گونههای باکتروئیدیس (17 مورد)، پپتوکوکوس (16 نمونه)، پروتئوسها (11 نمونه)، انتروکوکوس (9 مورد)، استافیلوکوکوس اورهئوس (7 مورد)، کلستریدیوم (7 مورد) و E.coli (6 مورد).
Sapico و همکارانش نیز در سال 1984 نتایج مشابهی بدست آوردند.
میزان مرگ و میر در سال 1920 در 20% به 5% در سال 1960 و در سال 1985 به 5/1 تا 3 درصد تقلیل یافت و این امکانپذیر نبود مگر با بهرهگیری از آنتیبیوتیکها (4و10).
دیابت قندی تعریف: دیابت قندی یا دیابت ملیتوس شامل گروه ناهمگونی از بیماریهای متابولیک است که مشخصه آنها هیپرگلاسیمی و اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین میباشد.
این بیماریها بر اثر نقایصی در ترشح انسولین، اثرگذاری انسولین و یا هر دوی آنها پدید میآید (11).
هیپرگلاسیمی در فاصله وعدههای غذایی (ناشتا) (طول کشیده) (fasting hyperglycemia) و هیپرگلاسیمی پس از صرف غذا (Postprandia hyperqlycemia) عوامل عمده عوارض حاد، کوتاه مدت و دیررس این بیماری مزمن هستند و طی روند بیماری تمامی اعضا و دستگاههای بدن درگیری شوند.
دیابت علت عمده نارسایی پیشرفته کلیه (ESRD)، موارد جدید کوری، و موارد غیرتروماتیک قطع عضو تحتانی میباشد.
بیماری قلب و عروق علت اصلی مرگ ناشی از دیابت است و شیوع این بیماری در افراد دیابتی 2 تا 5 برابر کل جامعه است (11).
طبقهبندی: درک بیشتر منشأ و چگونگی ایجاد دیابت امکان تجدیدنظر در طبقهبندی دیابت قندی را فراهم ساخته است.
این طبقهبندی که قبلاً براساس ملاحظات درمان، نظیر وابسته به انسولین (IDDM) و غیروابسته به انسولین (NIDDM) بوده، اکنون براساس علتشناسی بیماری استوار است.
هر بیمار دیابتی صرفنظر از نوع دیابت در مراحلی از بیماری به تجویز انسولین نیاز پیدا میکند (11).
دیابت نوع 1 و 2: فرایند مرضی زمینهای در اکثر بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 (5 تا 10 درصد جمعیت مبتلا به دیابت)، تخریب خود ایمن سلولهای جزایر بتای لوزالمعده همراه با فقدان کامل ترشح انسولین است.
این بیماری با آنتیژن لکوسیت انسانی (HLA) و چندین نشانگر پادتنهای تخریب ایمنی ارتباط قوی دارد.
در محدودی از بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 پاتوژنز بیماری ناشناخته (ایدیوپاتیک) است.
بیمارانی که بر اثر علل خود ایمنی قابل شناسایی، دچار تخریب یا نارسایی سلولهای بتا شدهاند در این طبقه قرار نمیگیرد.
دیابت نوع 2 (90 تا 95 درصد جمعیت مبتلا به دیابت) بر اثر ترکیبهای متغیری از مقاومت به انسولین و نقایص ترشح انسولین ایجاد میشود و در بیماران مختلف یکی از این دو ناهنجاری غلبه دارد.
افتراق دیابت نوع 1 و 2 همواره کار آسانی نیست.
مقایسه عمومی بین دو نوع شایع دیابت قندی در جدول 1 آمده است.
دیابت نوع 2 در کودکان خردسال 6 ساله شناسایی شده و ممکن است مسئول 25 تا 33 درصد موارد جدید دیابت در نوجوانان 9 تا19 ساله باشد، این نوع دیابت اغلب با افزایش وزن و کاهش همزمان در فعالیتهای جسمانی ارتباط دارد.
و همچنین دیابت نوع 1 ممکن است در افراد مسن نیز بروز کند.
این حالت گاهی به صورت دیابت قندی خود ایمنی نهفته در بزرگسالان توصیف میشود (و یا به عنوان دیابت خودایمنی دیررس و یا دیابت نوع نیز نامیده میشود).
این حالت ممکن است مسئول بسیاری از مواردی که قبلاً تصور میشد دیابت نوع 2 هستند و بسیاری از موارد نیازمند تجویز انسولین باشد.
به بیماران نوع 1 که بعدها دچار چاقی شده و مقاومت به انسولین پیدا میکنند اصطلاحاً دیابت مضاعف یا هیبرید اطلاق میشود.
هیپرگلاسیمی علامت مشخصه دیابت است و با گذشت زمان شدت آن تغییر میکند و معرف شدت فرایند مرضی زمینهای و میزان تأثیر درمان است.
اما علامتی از تغییر ماهیت فرایند بیماری محسوب نمیشود (11).
دیابت نوع 3 محققان Rhode Island Hospital and Brown Medical School کشف کرده اند که مغز انسان نیز همانند پانکراس قادر به تولید انسولین می باشد .
پس از کشف این مطلب به وجود دیابت نوع 3 پی برده شد .
به نظر میرسد بین انسولین ترشح شده در مغز وبیماری آلزایمر ارتباط وجود دارد.
(12) سایر انواع اختصاصی دیابت این گروه روی هم رفته 1 تا 2 درصد موارد دیابت را تشکیل میدهند.
دیابتهای نوع بلوغ جوانان (نوع 1 تا 5) به صورت اتوزومی غالب به ارث میرسند و هیپرگلاسیمی بیش از 25 سالگی ظاهر میشود.
دیابت ناشی از دارو و یا دیابت ناشی از مواد شیمیایی به عامل مسبب بستگی دارند و عبارتاند از تخریب سلول بتا (داروی مرگ موش Vacar، پنتامیدین وریدی، آلفا انترفرون همراه با اتو آنتیبادی)، اختلال در اثر گذاری انسولین (اسید نیکوتینیک،گلوکوکورتیکوئیدها)، مقاومت محیطی به انسولین و اختلال در تبدیل پروانسولین به انسولین (مهارکنندههای پروتئاز).
در برخی انواع دیابت ایمنی، پادتنهای ضدگیرنده انسولین ممکن است مقاومت به انسولین ایجاد کند.
دیابت قندی حاملگی: به نوعی عدم تحمل گلوکز اطلاق میشود که در حین حاملگی بروز میکند و پس از زایمان برطرف میشود.
این حالت در 2 تا 5 درصد حاملگیها بروز میکند و ممکن است در برخی جوامع تا 14 درصد افراد را گرفتار کند و مسئول 90 درصد موارد دیابت در حین حاملگی است.
اگر این حالت تشخیص داده نشود و یا تحت درمان قرار نگیرد میتواند برای مادر و جنین پیامدهایی داشته باشد.
سندرم متابولیک: این حالت که سندرم مقاومت به انسولین، سندرم ریون (Reaven) و سندرم X نیز نامیده میشود زیر گروهی از دیابت قندی محسوب نمیشود اما ارتباط نزدیکی با آن دارد.
این سندرم مجموعهای از یافتههای بالینی و آزمایشگاهی است که عبارتند از: عدم تحمل گلوکز، مقاومت به انسولین (فاکتور اتیولوژیک شایع)، هیپر انسولیمی (جبرانی)، چاقی (مرکزی، شکمی یا احشایی)، افزایش فعالیت سیستم اعصاب سمپاتیک، دیابت نوع 2، افزایش چربیهای خون پس از مصرف غذا اختلال در فیبرنیولیز، هیپراراوریسمی، التهاب سیستمیک، اختلال عملکرد اندوتلیال، دیس لیپیدمی و فشار خون بالا.
این سندرم با افزایش قابل ملاحظه خطر بروز بیماری آرترواسکلروتیک عروق همراه است (11).
تشخیص: علت مراجعه بیماران دیابتی به نوع دیابت و مرحله فرایند مرضی بستگی دارد.
بیماران دچار دیابت نوع 1، اغلب با علائم حاد کلاسیک هیپرگلاسیمی مراجعه میکنند که عبارتند از: پرنوشی، پرادراری، کاهش وزن و به میزان کمتر، پرخوری، تاری دید و خارش.
25 درصد این بیماران نخستین بار با کتواسیدوز دیابتی مراجعه میکنند.
در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بیماری اغلب سالها پس از تشخیص (به طور متوسط 4 تا 7 سال) وجود داشته است و حدود 50 درصد بیماران دچار عارضه قلبی - عروقی در زمان تشخیص هستند.
میزان حاد بودن علایم کمتر از نوع2 است و علائم ممکن است به صورت بیحالی و خستگی در این جمعیت عموماً مسن می باشند.
هیپرگلاسیمی مزمن ممکن است با اختلال رشد، استعداد ابتلا به عفونت (نظیر بالانیت، واژینیت) و کندی التیام زخم همراه باشد.
عوامل خطرساز دیابت نوع 2 در جدول شماره (2) ارائه شدهاند که شامل سبک زندگی بیتحرک و تغذیه نامناسب و اضافه وزن هستند.
ملاکهای تشخیصی دیابت در جدول شماره (3) ذکر شدهاند.
برای تشخیص میتوان از هر یک از سه سنجش گلوکز سرم مندرج در جدول دیابت قندی استفاده کرد و وجود این بیماری باید روز بعد با یکی از این سه روش سنجش تأیید شود.
پاتوژنز دیابت نوع 1 عموما دیابت نوع 1 , بیماری خودایمنی است که درآن برخی عوامل محیطی ( میکروبی , شیمیایی, رژِیم غذایی ) سبب شروع یک واکنش خودایمنی در افراد دارای استعداد ژنتیکی می شوند ( HLA_DR3و/ یا HLA_DR4 در 90 تا 95 درصد بیماران مبتلا به نوع 1 وجود دارند که این رقم در کل جامعه 45 تا50 درصد است.) تخریب سلولهای بتای جزایر لانگرهانس ( که عمدتا براثر عوامل ایمنی سلولی صورت میگیرد ) با ظهور چندین اتوآنتی بادی برعلیه اجزای سلول بتا همراه است.
این پادتن ها ( که بعضا بر اثر آزادسازی آنتی ژنها پس از مرگ سلول بتا انجام می شوند ) به عنوان نشانگر ( مارکر ) تخریب ایمنی محسوب می شوند .
در مرحله بروز علائم بالینی , توده بحرانی سلولهای بتای باقی مانده ( حدود 10 درصد ) قادر به حفظ ترشح انسولین درحد لازم برای حفظ سطح طبیعی قند خون نیستند .
پس از تشخیص بیماری و شروع درمان با انسولین ممکن است عملکرد سلولهای بتای باقی مانده تا حدودی بهبود یابد.
به طوری که نیاز به انسولین بیرونی به میزان بسیار زیادی کاهش یابد ( دوره ماه عسل ).
این دوره معمولا 2 ماه طول میکشد اماممکن است تا یک سال هم به طول انجامد .
بیمار باید درتمام طول این دوره انسولین دریافت کند .
حتی اگر مقادیر انسولین دریافتی در حد بسیار کمی باشد .
درانتهای دوره مزبور ترشح انسولین از سلول بتا نهایتا به طور کامل مختل میشود .
ودر صورت عدم جایگزینی انسولین , DKA بروز خواهد کرد .
دیابت نوع 2 در بروز دیابت نوع 2 نقش ژنتیک مشخص شده است .
ولی هنوز به خوبی توضیح داده نشده است و عواملی نظیر طبیعت ناهمگن بیماری و نفوذ فاکتورهای اکتسابی سبب پیچیده شدن این امر شده است .
پاتو فیزیولوژی این بیماری 4 جزء اساسی دارد : مقاومت به انسولین , اختلاف عملکرد سلول بتا , مختل شدن تنظیم تولید گلوکز کبدی (HGP)و جذب غیر طبیعی گلوکز در روده ها .
مقاومت به انسولین ناشی از نقص در ارسال داخل سلولی پیام , متعاقب اتصال انسولین به گیرنده میباشد .
این امر منجر به کاهش انتقال فعال گلوکز داخل سلولی میگردد.
در مرحله پیش از ظهور یافته های بالینی , سلولهای بتای لوزالمعده , مقاومت ژنتیکی محیطی به انسولین ( در عضلات و بافت چربی و کبد ) را با افزایش در تولید انسولین ( هیپرانسولینمی ) جبران میکنند و قند خون را در حد طبیعی ( یوگلیسیمی )باقی نگه میدارند.
برخی از بیماران در این مرحله که فاقد علائم بالینی هستند شناسایی میشوند .
باگذشت زمان به تدریج سلولهای بتا قدرت جبران افزایش پیش رونده مقاومت به انسولین را از دست میدهند)مرحله IGT/IFG)و نهایتا هیپرگلایسمی با علائم بالینی دیابت قندی تظاهر می کند.
دراین مرحله هنوز ترشح انسولین وجود دارد اما در محدوده بیش از حد طبیعی نیست و در نتیجه یک حالت کمبود نسبی به وجود می آید .
به طور کلاسیک , ابتدا مرحله نخست ترشح انسولین بر اثر تحریک گلوکزاز بین میرود ( که ظرف 10 دقیقه به اوج میرسد ), سپس کاهش تدریجی مرحله دوم بروز میکند( 30 دقیقه پس از دریافت گلوکز شروع میشود و ظرف 60 دقیقه به اوج میرسد ) سایر ویژگیهای اختلال عملکرد سلول بتا عبارتند از ترشح نامنظم و ضربانی انسولین , اختلال در اثر تقویتی گلوکوزوری محرک های غیر گلوکوزی یترشح انسولین ( اینکرتین ها : پلی پپتید انسولینوتروپیک وابسته به گلوکز«GIP» و پپیتد نوع 1 شبه گلوکاگون «GLP_1») افزایش نسبت پروانسولین به انسولین ( ناشی از اختلال فعالیت پروتئاز ) , تجمع پلی پپتید آمیلوئید جزیره , افزایش ترشح گلوکاگون از سلولهای آلفای جزیره ای و سمیت گلوکز .
سمیت گلوکز به تاثیر هیپرگلیسیمی مزمن در کاهش ترشح انسولین ( از طریق اختلال حساسیت سلول بتا ) و فعالیت انسولین ( بر اثر افزایش مقاومت به انسولین وفعالیت تیروزین کیناز گیرنده انسولین ) اطلاق می شود .
سمیت گلوکز تابع مدت و شدت هیپرگلیسیمی است ودر تشدید پیش رونده هیپرگلیسیمی نقش دارد .
افزایش سطح اسیدهای چرب آزاد , که ناشی از لیپولیز سریع و بافت چربی در غیاب نسبی انسولین هست و نیز اثری سمی بر سلولهای بتا (سمیت چربی ) دارد و همراه با گلوکزگذاری روی پروتئینهای داخل سلولی در نارسایی هر چه بیشتر این سلولها نقش دارد .
اسیدهای چرب آزاد و از طریق افزایش هر چه بیشتر این سلولها نقش دارد.
اسیدهای چرب آزاد از طریق افزایش اکسیداسیون در عضلات و اسکلتی و کبد , جایی که کاهش مصرف گلوکز و افزایش وگلوکونئوژنز وجود دارد , سبب بدتر شدن هیپرگلیسیمی میشوند .
در افراد چاق افزایش آزاد شدن اسیدهای چرب آزاد از چربی احشایی , موجب افزایش تولید تری گلسیریدها در کبد میشود و ممکن است متابولیسم عبور نخست انسولین در کبد را مختل سازد و منجر به هیپرانسولینمی گردد .
پیش از ظهور هیپرگلیسیمی در حالت ناشتا , درمراحل انتهایی هیپرانسولینمی جبرانی , معمولا میتوان ناهنجاری متابولیسم گلوکز پس از صرف غذا و ( اختلال تحمل گلوکز ) را مشاهده نمود که از لحاظ بالینی تظاهری ندارد .
مداخله درمانی دراین مرحله مانع از شروع دیابت و نوع 2 یا به تاخیر افتادن شروع آن می گردد .
سهم نسبی مقاومت به انسولین ونقش ترشح انسولین در پیدایش بیماری در بیماران مختلف متفاوت است .
دراکثر بیماران چاق ( حدود 80 تا 90 درصد در ایالات متحده ) مقاومت به انسولین نقش محوری ایفا میکند و اما دربیماران با وزن طبیعی اختلال ترشح انسولین اهمیت بیشتری دارد .
افزایش تولید گلوکز کبدی (HGP) ( 25 تا 50 درصد بیش از حد طبیعی ) ناشی از سرکوب ناکافی گلوکونئوژنز کبدی ( به دلیل مقاومت کبد به اثرات انسولین ) میباشد و واین وضعیت باکاهش ترشح انسولین از سلولهای بتای ناقص بدتر میشود .
HGP پس از صرف غذا به میزان چشم گیری افزایش می یابد و میزان پایه نیزبه طور متغیر افزایش می یابد.
در کبد دیابتی , کاهش تولید گلیکوژن و افزایش تولید چربی نیز بروز میکند .
هیپرگلیسیمی با یا بدون در گیری اعصاب دستگاه مختار , ممکن است در اختلال حرکات معده ( علامت دار و یا بدون علامت ) و تغییر و میزان و زمان جذب گلوکز ( که معمولا افزایش می یابد ) نقش داشته باشد .
تغییرات جذب گلوکز باعث تشدید هیپرگلیسیمی در مراحل بعدی و یک چرخۀ معیوب می شود اختلال عملکرد اندوتلیال , زمینه ساز - و اسکولوپاتی گسترده ای است که در بیماران دیابتی دیده میشود .
در اثر مقاومت به انسولین و هیپرانسولینمی , نقص در تولید نیتریک اکسید عروقی و وازودیلاتاسیون ناشی از انسولین به وجود میآید که موجب تکثیر سلولهای عضله صاف عروق میگردد .
نشانگرهای متعدد فاز حاد التهاب ( ازجمله اینترلوکین 6 و پروتئین واکنشی C «DRP») درافرادی که تحت تحمل گلوکز مختل دارند, یا دیابتی که اخیرا تشخیص داده شده , و موارد ابتلا به آترواسکلروز دیده میشود .
آمیلین یک هورمون پپتیدی است که همراه با انسولین از سلولهای بتای لوزالمعده ترشح می شود و تصور میشود باکاهش سرعت تخلیه معده ( و در نتیجه کند شدن سرعت جذب کربوهیدرات ) و نیز با سرکوب ترشح گلوکاگون در کنترل قند خون پس از صرف غذا (postparadial) نقش دارد .
با تخریب سلولهای بتا ( نوع 1) , آتروفی یا نارسایی این سلولها (نوع 2 ) , ترشح انسولین و آمیلین کاهش می یابد .(11) عوارض عوارض حاد شامل هیپوگلاسیمی، اسیدوز لاکتیک و کتوراسیدوز دیابتی و سندرم هیپراسمولار غیرکتونی است.
هیپوگلایسمی هیپوگلایسمی طبق تعریف عبارتست از کاهش غلظت گلوکوز خون به کمتر از حد طبیعی گلوکوز پلاسما توسط عوامل متعدد عصبی و هورمونی هر روز در محدوده باریک 72 تا mmg/dl144 )4 تا 8 میلی مول در لیتر ) حفظ می شود .
اختلال هر یک از این مکانیسم های تنظیم کننده گلوکز ممکن است منجر به بروز هیپوگلایسمی شود .
هیپوگلایسمی شدید بالینی نادر است .
علائم و نشانه های هیپوگلایسمی در حضور غلظت پلاسمایی پایین گلوکز ( کمتر از 45 میلی گرم در دسی لیتر ) که با بازگشت غلظت گلوکوز پلاسما به حد طبیعی برطرف می شوند.
مقادیر پایین گلوکوز پلاسما بدون علائم ونشانه های مربوطه یا بالعکس جزء هیپوگلایسمی بالینی محسوب نمی شوند .(11) کتواسیدوز دیابتی (DKA) غالباً در بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 بروز میکند اما در دیابت نوع 2 به خصوص هنگام بیماری حاد نیز ممکن است دیده شود.
DKA طبق تعریف در بیمارانی وجود دارد که دچار کمبود نسبی یا مطلق انسولین و واجد ملاکهای زیر میباشند: 1- هیپرگلایسمی: سطح گلوکز پلاسما بیش از mg/dL250 2- کتوز: افزایش متوسط تا شدید کتونهای خون (مثبت شدن کتون در رقت سرمی یا بیشتر یا غلظت بتا هیدروکسی بوتیرات سرم بیش از mmol/dL5/0) و کتونوری متوسط (2+ تا 3+ با روش نیتروپروساید).
3- اسیدوز: PH معادل 3/7 یا کمتر یا بیکربنات mEq/L15 و یا کمتر.
ناهنجاریهای متابولیک و پلاسمایی همراه عبارتند از: دزهیدراتاسیون (کمآبی)، افزایش اسمولالیته (معمولاً کمتر از 320 میلی اسمول به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن)، افزایش شکاف آنیونی به میزان بیش از 12 میلی اکیوالان در لیتر، افزایش آمیلاز سرم، افزایش تعداد گویچههای سفید خون و هیپرتری گلیسریدمی).
عوارض زمینهساز DKA عبارتند از: عفونت (30 درصد) (اغلب عفونت خفیف تنفسی یا دستگاه اداری)، شروع اخیر دیابت (25 درصد)، اشکالات تجویز انسولین (20 درصد) استرس و شمار زیادی از علل با شیوع کمتر، کمبود انسولین و افزایش هورمونهای تنظیم متقابل انسولین منجر به افزایش تولید کبدی گلوکز و کاهش مصرف محیطی گلوکز شده و سبب بروز هیپرگلایسمی و هیپراسمولاریته و متعاقب آن دیوز اسموتیک، دفع الکترولیتها (+Na، +K، ، Mg2+، Ca2+، cl-) و کمآبی بدن میشود.
فعال شدن لیپاز حساس به انسولین، آزادسازی اسیدهای چرب آزاد از بافت چربی را تحریک میکند که این اسیدهای چرب در کبد اکسیده شده اجسام کتونی را تولید میکنند.
کاهش مصرف محیطی کتونها در حین کمبود انسولین موجب بروز کتوز و اسیدوز متابولیک میشود.(11) سندرم هیپراسمولار غیرکتونی (INKS) این سندرم منحصراً در آن دسته از بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بروز میکند که سن بالایی دارند و از لحاظ جسمانی با محدودیت مواجهند و دسترسی آنها به آب محدود است.
چگونگی ایجاد آن شبیه کتو اسیدوز دیابتی است.
اما وجه افتراق آن از کتواسیدوز، هیپرگلایسمی شدیدتر و فقدان نسبی اسیدوز و کتونمی و شدت بالاتر کمآبی است.
سطح اسیدهای چرب آزاد پایین است و در نتیجه اجسام کتونی وجود ندارند و تهوع و استفراغ کمتر دیده میشوند.
افزایش سطح اسید لاکتیک بر اثر خونرسانی ناکافی بافتی ایجاد میشود و شدت آن از کتواسیدوز بیشتر است.
مقاومت به انسولین معمولاً وجود دارد و با سطوح طبیعی یا افزایش یافته انسولین همراه است.
30 تا 40 درصد بیماران بالای 65 سال که با سندرم هیپراسمولار مراجعه میکنند قبلاً دیابت آنها تشخیص داده نشده است.
سنردم هیپراسمولار غیرکتونی معمولاً به تدریج ظرف چند روز تا چند هفته بروز میکند.
عوارض آن عبارتند از: عفونت، انسداد، ترومبوز مزانتریک، آمبولی ریوی، دیالیز صفاقی، گرمازدگی، هیپوترمی هماتوم ساب دورال، سوختگی شدید.
برخی از این حالات ممکن است خود بر اثر کمآبی شدید و خونرسانی ضعیف بافتی ناشی از هیپراسمولار ایجاد شوند.(11) عوارض مزمن این عوارض عبارتند از: عوارض عروقیریز (نفروپاتی، رتینوپاتی، نوروپاتی) و عوارض عروق بزرگ یا قلبی عروقی (فشار خون بالا، بیماری شریان کرونری، بیماری عروق محیطی، بیماری عروق مغزی).
چندین مکانیسم متفاوت مسئول بروز عوارض مزمن هستند که عبارتند از: فعال شدن مسیر پلی اول (Polyol) (همراه با تجمع سوربیتول)، تشکیل پروتئینهای گلیکوزیله و محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته (پروتئینهای گلیکه با پیوند متقاطع) ناهنجاریهای متابولیسم چربی، افزایش آسیب اکسیداتیو، هیپرانسولیمی، خونرسانی بیش از حد برخی بافتها، افزایش ویسکوزیته، اختلال عملکرد پلاکت (افزایش تجمع پلاکتی) اختلال عملکرد اندوتلیال و فعال شدن عوامل رشد مختلف.
(11) عوارض عروقریز نفروپاتی: نفروپاتی دیابتی شایعترین علت نارسایی پیشرفته کلیوی (ESRD) در ممالک توسعه یافته است و مسؤول حدود 30 درصد موارد است، حدود 20 تا 30 درصد افراد مبتلا به دیابت نوع 1 و 2 دچار نفروپاتی میشوند و میزان بروز آن با افزایش طول مدت بیماری افزایش مییابد.
میزان بروز ESRD در بین بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 کمتر از بیماران مبتلا به نوع 1 است.
(این میزان پس از 20 سال ابتلا در دیابت نوع 1 و 20 درصد و دیابت نوع 1 ، 75% است) میزان بروز در برخی گروههای نژادی و قومی بالاتر سایر گروهها است (بومیان آمریکا، آمریکاییهای مکزیکی تبار و سیاهپوستان آمریکا).
(11) رتینوپاتی: وجود و شدت رتینوپاتی دیابتی با سن بیمار در هنگام تشخیص و طول مدت دیابت ارتباط دارد.
ظرف 20 سال پس از شروع بیماری در 100 درصد بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 و 60 تا 80 درصد بیماران دچار دیابت نوع 2، رتینوپاتی پدید میآید.
رتینوپاتی دیابتی شایعترین علت کوری بین سنین 20 تا 74 سال در ممالک توسعه یافته است.
تقریبا در 25 درصد بیماران مبتلا به دیابت نوع 2، قبلاً در زمان تشخیص شواهدی از رتینوپاتی وجود داشته است.
میزان بروز این عارضه در آمریکاییهای مکزیکی تبار و سیاهپوستان آمریکا بیشتر است.
نوروپاتی: احتمال درگیری دستگاه عصبی در دیابت با افزایش طول مدت بیماری بالا میرود و میزان کنترل قند خون بر آن تأثیر میگذارد و در 70 درصد بیماران مبتلا به دیابت دیده میشود.
هر بخشی از دستگاه عصبی محیطی یا خودکار ممکن است مبتلا شود.
پلینوروپاتی محیطی شایعترین شکل نوروپاتی در دیابت محسوب میشود.
نوروپاتی یکی از علل پیدایش بروز زخمهای پا است که گاهی به سمت استئومیلیت و گانگرن پیش میرود.(11) عوارض عروق بزرگ: این عوارض شامل بیماریهای قلبی عروقی و عروق مغز هستند و عبارتند از: فشار خون بالا، ایسکمی و انفارکتوس میوکارد، حملات ایسکمیک گذرا و سکته مغزی و بیماری عروق محیطی.
70 تا 80 درصد بیماران مبتلا به دیابت از حوادث عروق بزرگ فوت میکنند.
خطر بروز چنین حادثهای (بیش از 20 درصد در عرض 7 سال) در افراد دیابتی معادل با بیماران غیردیابتی است که بیماری عروق قلب ثابت شده (نظیر بعد از انفارکتوس) دارند.
در بیماران دیابتی نحوه پیدایش آرترواسکلروز ترومبوز عروقی شبیه افراد غیردیابتی است، فقط در این بیماران فرایند مزبور به شدت تسریع یافته میشود.
مطالعاتی که بر روی انسولین - درمانی فشرده برای کنترل سفت و سخت گلوکز خون (به خصوص بعد از انفارکتوس حاد) انجام شدهاند، نشان دادهاند که در این موارد بیماریهای قلبی و عروقی زودتر بهبود مییابند.
خطر بروز این بیماریها در زنان دیابتی شبیه میزان خطر آنها در مردان همسن است.
عوامل خطرساز عبارتند از: فشار خون بالا (50 درصد بیماران مبتلا به دیابت نوع 2)، دیس لیپیمی (40 درصد بیماران به دیابت نوع 2)، چاقی و هیپرگلیسمی.
(11)